From the Restless Single Heart to the Peace of Sacred Union
— Wa Ankiḥū al-Ayāmā Minkum (Qur’an 24:32)”
In these verses of Surah al-Nūr (24:32–34), the Qur’an reveals far more than social guidance; it unveils a spiritual law of healing, completion, and inner transformation.
The command:
“Wa ankiḥū al-ayāmā minkum —
Marry off the single ones among you,”
is not merely a legal instruction about marriage.
At its core, it is a divine formula for curing a particular state of the heart.
The Qur’anic term “ayāmā / ayyim / īm” means more than “unmarried.”
In classical Arabic, it signifies:
a heart that is alone,
unsettled,
incomplete,
lacking a partner,
vulnerable to anxiety,
and spiritually “defective” because it has not yet found its balancing light.
Linguists describe the word with remarkable precision:
“الأَيِّمُ: العَزَبُ إذا كان مُضْطَرِبًا مُتَقَلِّبًا لا سَكَنَ لَهُ”
A single person whose state is restless, unstable, without inner calm.
Thus, “ayyim” in the symbolic reading refers to a heart that has not yet joined with its divinely ordained counterpart—
the heart that has not yet been touched, healed, or paired with the Light of Wilāyah,
the spiritual companionship that brings deep tranquility.
The Qur’anic Healing Formula
The phrase “Wa ankiḥū al-ayāmā minkum” can be understood spiritually as:
Pair your incomplete hearts with the Light that heals them.
Let the anxious “single heart” join the Sacred Union of Wilāyah.
Just as physical marriage brings companionship, stability, and protection,
the spiritual marriage with Divine Light
resolves the deeper loneliness, anxiety, and spiritual distortion
that the Qur’an names “ayyim”.
This is the heart that is still unpaired with its:
right guidance,
divine teacher,
guardian angel,
source of tranquility (sakinah),
and its inner companion, who brings it to completion.
Poverty of the Heart — and Divine Enrichment
The verse continues:
“If they are poor, Allah will enrich them from His bounty.”
This is not merely financial poverty.
It is the poverty of the heart—
the inner emptiness, the spiritual hunger,
and the emotional fragility of those whose hearts have not yet united with their designated light.
The Qur’an promises:
When the heart becomes paired with its rightful Light,
God Himself enriches it with peace, stability, and abundance.**
The Divine Name “al-Wāsi‘ al-‘Alīm” seals this promise—
He is the One whose generosity is limitless
and whose knowledge of each heart’s needs is perfect.
Chastity Until the Moment of Light
The next verse commands:
“Let those who do not yet find a partner remain chaste
until Allah enriches them out of His bounty.”
Chastity here is more than refraining from sin.
It is protecting the heart
from temporary desires, false attachments, and emotionally destructive bonds
until the true pairing—
the true light—
arrives from God.
This is a waiting rooted in trust:
a promise that the heart’s true completion does not come from haste,
but from divine timing.
The Liberation of Hearts
The verses also speak of freeing slaves who seek their freedom.
In an inner reading, this symbolizes:
Free the hearts enslaved by their own desires—
if you see in them sincerity and readiness for Light.
Support them.
Strengthen them.
Help them break the chains of their inner captivity.
The Warning Against Exploitation
The Qur’an warns:
“Do not force your maidservants into unchastity
in pursuit of worldly gain…”
This is a powerful reminder not to exploit vulnerable souls,
not to drag hearts into corruption
for the sake of emotional gratification,
ego, or worldly advantage.
Hearts that desire purity must be protected—
not manipulated, used, or exposed to harm.
And God’s mercy stands with the oppressed:
“Allah is Forgiving, Merciful after their coercion.”
Even the broken heart,
the heart dragged into darkness by force,
is embraced by divine forgiveness.
Final Divine Seal
“We have sent down to you clear verses,
examples from those before you,
and guidance for the God-conscious.”
This entire passage, therefore, it
is not simply about marriage contracts.
It is a light-giving manual for the healing of hearts:
The incomplete heart (ayyim)
The remedy (nikāḥ = union with divine light)
The promise of enrichment (yughnihim Allah)
The command to wait with purity
The call to free those trapped
The protection of the vulnerable
The mercy for the wounded
And the final reminder that all of it is clear guidance for the hearts seeking God.
Summary
The Qur’anic message:
A heart that is single, restless, or incomplete
finds its peace not merely in marriage—
but in pairing with its divinely assigned Light.
And every heart will be healed, completed,
and enriched—when its moment of sacred union arrives.
Heart Hands 🫶
«ایم» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الأَيِّمُ: العزب رجلا كان أو امرأة»
رجل أَيِّمٌ و امرأة أيّم
امرأةٌ أَيِّمٌ: لا بَعْلَ لها
رَجُلٌ عَزَبٌ: لا امْرَأَةَ لَهُ
«فقه اللغه: فإذا كانت غيرَ ذاتِ زَوْجٍ، فهي: أَيِّم، و عَزَبةٌ، و أرْمَلَةٌ، و فارغةٌ»
+ مفهوم «عیب یابی»:
«الْآمَةُ: العيب»
+ «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ»:
همان فرمول زندگی یعنی فرایند ولایت است.
«نور ولایت + شخص معیوب»
ای معیوبین با نور ولایت جمع شوید تا عیب شما دفع شود و واژه زیبای نکح همان نور ولایت است که موجب سلامتی معیوب «الایامی» از عیب حسدش میگردد.
+ «جفت و زوج و قرین و زکو و …»
+ حدیث زیبای ازدواج آدم ع و حوا ع
+ «عبد الله – امة الله» …
کتاب التحقیق مفهوم زیبای «الاضطراب و التقلّب بلا سكن له» را برای این واژه آورده!
«الأَيِّمُ: العزب إذا كان مضطربا و متقلّبا لا سكن له»
یعنی «عیب»
«الْآمَةُ: العيب»
پس «ایم – آم» یکی از هزار واژه متضاد ولایت است.
+ «خَسَا أم زكا»:
انگاری عیب نا آرامی که در فردی که قلبش هنوز جفت و قرین و زوج نور معلم ربانی منا اهل البیت ع نشده را باید از این واژه استنباط نمود.
واژۀ «ایم – آم» با واژۀ «امو – امأ» مقایسه لغوی شود.
+ «زوج»: یک لنگه کفش نقص حساب میشه! یک جفت کفش میشه کامل!
«إیم؛ دلِ بیقرین!
درمانش: پیوند با نور ولایت»
«از اضطرابِ ایم تا آرامشِ نکاح
وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ»
«قلبِ تنها را جفت نور کنید!
تفسیر نورانیِ الایامی»
«پیوندِ ربانی؛ درمانِ دلِ مضطرب»
شرح ایم و نکاح در قرآن
«ایم؛ دلِ عیبدارِ بیسکینه
نسخه: نکاح نورانیِ ولایت»
«از عیب تا آرامش:
فرمولِ قرآنیِ نکاح برای درمان الایامی»
«دلِ مجردِ بیقرار…
و راهحل قرآن: ازدواج با نور»
«نور ببار بر دلهای آیم!
وَأَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ»
«جفتِ نور شو!
تا اضطرابِ ایمت خاموش شود»
«ایم؛ دلِ بیپناهِ متقلّب
نکاح؛ سکینهی ربانی»
پیوندِ آسمانی؛ نسخهای برای دلهای «أیم»
«ازدواج با نور؛ نسخه الهی برای دلهای مضطرب»
«الایامی؛ وقتی قلب هنوز زوج نور نشده…»
«نورِ نکاح؛ پایانِ آشفتگیِ ایم»
«ازدواجِ نور؛ درمانِ اضطرابِ ایم!
وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ»
در آیه شریفه
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ»
سخن فقط از ازدواج ظاهری نیست؛
بلکه خدا یک قانون کلّی، یک فرمول دائمی تربیت و ولایت را آشکار کرده است.
واژۀ «نکح» در اصل، از مفهوم داروی آرامبخش گرفته شده:
«نَكَحَهُ الدَّواءُ» یعنی دارو درد شدید را خواباند،
آرامش آورد،
التهاب را برطرف کرد.
پس «نکاح» یعنی پیوند خوردن با نوری که اضطراب را میخواباند.
در مقابل، واژۀ «إیم / أیّم» نماد عیب، نقص، اضطراب و تنهایی است؛
حالتِ معلق و بیقرارِ قلبی که نه زوج دارد، نه قرین، نه پناه.
کتاب التحقیق این حقیقت را روشن کرده:
«الأَيِّمُ: العزب إذا كان مضطرباً مُتقلّباً لا سكن له»
یعنی قلبی که هنوز جفت نور نشده؛
هنوز با ولایت پیوند نخورده؛
هنوز شریکِ ربانیِ خود—معلم ربانی—را نیافته.
پس فرمان الهی:
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ»
یک دستور نورانی برای درمان است:
عیوب قلبهای تنها و مضطرب را با نور ولایت درمان کنید.
الایامی—این دلهای بیقرار و آشفته—را به نور ملحق کنید،
تا آرامش یابند،
تا زوج شوند،
تا از اضطراب حسد و تمنا نجات پیدا کنند.
این آیه، فقط یک حکم فقهی نیست؛
بلکه فرمول همیشه جاری تربیت است:
نور + شخص معیوب = درمان عیب.
هر دلِ مضطربی که هنوز با نور معلم ربانی جفت نشده،
در حالت «إیم» است؛
و تنها درمانش نکح نورانی است:
پیوند خوردن با نور ولایت
که نقص را زایل میکند
و اضطراب را به سکینه تبدیل میکند.
در این مقاله، واژۀ «إیم» نه به معنای «مجرد بودن ظاهری»،
بلکه به معنای تنهایی قلبی و «بیجفت بودن» تحلیل میشود؛
و «نکاح» نه فقط عقد ظاهری،
بلکه اتصالِ قلبِ عیبدار به نورِ مربی الهی است—
همان پیوند مقدسی
که اضطراب را از قلب میزداید
و سکینه ولایت را جایگزین میکند.
اینجاست که معنای عمیق آیه روشن میشود:
هر ایمی را
به نور پیوند دهید
تا سالم شود.
[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۲ الى ۳۴]
وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ
إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (۳۲)
بىهمسران خود، و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد.
اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خويش بىنياز خواهد كرد،
و خدا گشايشگر داناست.
وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً
وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ
وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا
وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۳)
و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمىيابند، بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بىنياز گرداند. و از ميان غلامانتان، كسانى كه در صددند با قرارداد كتبى، خود را آزاد كنند، اگر در آنان خيرى [و توانايى پرداخت مال] مىيابيد، قرار بازخريد آنها را بنويسيد، و از آن مالى كه خدا به شما داده است به ايشان بدهيد [تا تدريجاً خود را آزاد كنند]، و كنيزان خود را – در صورتى كه تمايل به پاكدامنى دارند – براى اينكه متاع زندگى دنيا را بجوييد، به زنا وادار مكنيد، و هر كس آنان را به زور وادار كند، در حقيقت، خدا پس از اجبار نمودن ايشان، [نسبت به آنها] آمرزنده مهربان است.
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (۳۴)
و قطعاً به سوى شما آياتى روشنگر و خبرى از كسانى كه پيش از شما روزگار به سر بردهاند، و موعظهاى براى اهل تقوا فرود آوردهايم.
[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۵ الى ۳۸ ]
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (۳۵)
دلنوشته
«از اضطرابِ دلِ آیم تا آرامشِ نکاحِ نورانی»
خدایا…
آیات نور،
وقتی دربارۀ نکاح و پاکدامنی سخن میگویند،
در ظاهر، فقط از ازدواج و پیوندهای انسانی حرف میزنند؛
اما در باطن،
از درمانِ دلهای تنها، ناقص، آیم، مضطرب
و از رهایی انسان از بردگیِ تمناها سخن میگویند.
این آیات، همۀ ما را به یک حقیقت دعوت میکنند:
هیچ دلی نباید تنها بماند؛
هیچ قلبی نباید در بیقراری رها شود؛
هیچ انسانی نباید اسیر تمنا شود.
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ…»
خدا میگوید:
دلهای عیبدار،
دلهای مضطرب،
دلهای آیم،
دلهایی که هنوز زوج نور نگرفتهاند…
آنها را به نور وصل کنید.
این یک فرمان اجتماعی نیست،
یک فرمان ولایی و قلبی است.
وقتی دل هنوز با نور ولایت جفت نشده،
اضطراب دارد،
بیقراری دارد،
حسادت دارد،
تمنّا دارد،
و درونش همیشه یک «نقص» احساس میکند.
اما وقتی نور وارد میشود—
چه در شکل یک پیوند پاکِ ظاهری،
چه در شکل پیوند قلب با معلم ربانی—
دل آرام میگیرد.
نقصش ترمیم میشود.
اضطرابش میریزد.
سکینه مینشیند.
خدا میگوید:
اگر فقیر باشند، من غنیشان میکنم.
چون نور که بیاید،
فقر میرود،
اضطراب میریزد،
عزت مینشیند.
«وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا…»
ای دلهایی که هنوز زوج نشدید…
صبر کنید.
عفت بورزید.
خودتان را حفظ کنید.
تا وقت نور برسد.
تا خدا خودش،
با فضل خودش،
شما را غنی کند.
عفت یعنی:
قلب را از دستیابی به لذتهای بیارزش حفظ کن
تا برای دریافت نورِ حقیقی آماده بمانی.
«فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا…»
این آیه حرف از بردگان دارد،
ولی در باطن،
از «بردگیِ نَفْس» و «آزادیِ قلب» سخن میگوید.
خدا میگوید:
اگر در کسی «خیر» دیدید،
کمکش کنید
آزاد شود؛
از بندِ تمنا،
از اسارتِ هوا،
از بردگیِ حسد.
نور باید به دلها برسد،
تا انسان دوباره
پا روی زمین عزت بگذارد.
«وَ لَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ…»
وای بر کسانی که
دلها را به زشتی وادارند،
آدمها را به گناه بیندازند،
روحها را به آلودگی بکشند
برای یک «عرضِ حیاتِ دنیا»…
چقدر این جمله سنگین است:
برای متاع دنیا… فاسد نکنید.
انسانهای پاک،
روحهای زیبا،
دختران نورانی—
اسیر تمناها و فشارهای دنیایی نشوند.
اگر کسی مجبور شد…
اگر به زور کشیده شد…
اگر در تنگنا افتاد…
خدا میگوید:
مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ
من میبخشم.
من میپوشانم.
من باز میگردانم.
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ…
این آیات فقط حکم نیستند؛
اینها چراغند.
راهاند.
مَثَلاند.
قصّهاند.
تاریخند.
موعظهاند.
برای چه کسانی؟
لِلْمُتَّقِينَ
برای دلهایی که میخواهند درست زندگی کنند؛
برای قلبهایی که میخواهند
از اضطرابِ «إیم»
به آرامشِ «نکاح»
سفر کنند.
خدایا…
دلهای آیم ما را
به نور پیوند بده.
قلبهای تنها را آرام کن.
قلبهای اسیر را آزاد کن.
قلبهای لغزیده را ببخش.
و ما را از فضل خودت
غنی کن.
که دلِ ما،
بیقراریاش،
فقرش،
تاریکیاش،
عیبش،
همۀ نقصهای پنهانش—
در آغوش نور تو
جفت شود.
آمین.
دلنوشته
«وقتی دلِ تنها جفتِ نورش را پیدا میکند…»
خدایا…
بعضی دلها مثل یک لنگه کفشِ تنهااند؛
سالهاست مرتب، تمیز، آراسته…
اما ناقص.
نه بهخاطر نداشتن چیزی،
بلکه بهخاطر نداشتنِ جفتِ نوری خودشان.
دلِ مجرد،
دلِ آیم،
دلِ بیقرار…
در ظاهر شاید آرام باشد،
اما در درون،
«مضطرباً متقلباً لا سکن له»؛
دلی که هنوز «زوج نور» پیدا نکرده،
هنوز آرامش سکینه را نچشیده،
و هنوز در قفس اضطرابِ حسد و تمنا
به این سو و آن سو میچرخد.
اما وقتی خدا میفرماید:
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ»
یعنی یک کار نورانی در عالم دل اتفاق میافتد:
دلِ تنها،
دلِ عیبدار،
دلِ آیم—
جفت خودش را پیدا میکند.
نه فقط یک انسان،
بلکه یک نور.
یک پیوند.
یک آرامش.
مثل دو دست که از دو سمت میآیند
و درست در نقطهٔ نور،
قلبی را شکل میدهند؛
یا مثل دو لنگهٔ کفش که
تا وقتی کنار هم نیستند،
همیشه ناقصاند،
اما وقتی در کنار هم قرار میگیرند
«جفت» میشوند،
«قرین» میشوند،
«زوج» میشوند،
و «سکینه» در آنها مینشیند.
خدا در این آیه میگوید:
دلهای بیقرار را
به نور وصل کنید.
دلهای مجرد را
به زوج الهیشان برسانید.
دلهای آیم را
در آغوشِ نکاحِ نورانی آرام کنید.
و این همان رمز زندگی است:
هر دلِ تنها،
هر دلِ معلق،
هر دلِ مضطرب،
وقتی با نورِ معلم ربانی جفت میشود،
عیبش برطرف میشود،
اضطرابش میریزد،
و سکینهٔ ولایت
در آن لانه میکند.
گاهی انسان
سالیانسال تنها راه میرود
چون هنوز
«نصیبه از نور»
به او نرسیده است؛
اما به محض اینکه
جفت واقعیاش—
چه در دنیا،
چه در ملکوت—
از افق دلش پیدا میشود،
تمام سردرگمیها
خاموش میگردد.
خدایا…
دلهای آیمِ ما را
به نورِ نکاحِ ولایت برسان؛
به جفت حقیقیشان،
به زوج نورانیشان،
به قرینِ ربانیشان.
که دلِ بیقرارمان
در کنار نور
بالاخره
خانهای برای آرام گرفتن پیدا کند.
آمین.
از دلِ مجردِ بیقرار تا آرامشِ نکاح! وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ!
در این آیات نورانیِ سورۀ نور (آیات ۳۲ تا ۳۴)،
قرآن فقط یک دستور اجتماعی صادر نمیکند؛
بلکه یک قانون تربیتی، یک فرمول درمانی، و یک راز عمیق از سیر تکامل قلب انسان را آشکار میسازد.
فرمان الهی:
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ»
«بیهمسران را همسر دهید»
در ظاهر درباره ازدواج است،
اما در باطن،
درباره درمانِ دلهای تنها، ناقص، آیم، و مضطرب سخن میگوید.
۱. واژۀ «ایم / آیِم / أیامى» یعنی چه؟
این واژه فقط به معنای «مجرد بودن» نیست.
در زبان عرب اصیل، معنایی بسیار عمیقتر دارد:
دلِ تنها
دلِ معلق
دلِ بیقرار
دلِ ناقص
دلِ بیسکون
دلِ در معرض حسد و تمنا
و لغتشناسان دقیقاً همین را میگویند:
«الأَيِّمُ: العَزَبُ إذا كان مُضْطَرِبًا متقلبًا لا سَكَنَ له»
یعنی:
مجردی که دلش ناآرام، مضطرب، و بیسکون است.
پس در یک قرائت باطنی،
«ایم» یعنی قلبی که هنوز با نور ولایت جفت نشده
و هنوز زوج نورانیِ خود را نیافته است.
۲. فرمول قرآنی برای درمان: نکاح = پیوند با نور
بر اساس همین معنا، فرمان:
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ»
یک دعوتِ وجودی است:
دلهای ناقص را با نور پیوند دهید!
دلهای مضطرب را به زوج حقیقیشان برسانید!
همانگونه که ازدواج ظاهری باعث آرامش، تکمیل، و امنیت میشود،
نکاحِ نورانی—پیوند قلب با معلم ربانی و نور ولایت—
نقصهای پنهان قلب را درمان میکند
و اضطراب را به سکینه تبدیل میکند.
این همان چیزی است که قرآن آن را
ازدواج با آرامش مینامد.
۳. فقر در این آیه = فقر قلبی
خدا میفرماید:
«اگر فقیر باشند، خدا آنان را از فضل خود غنی میکند.»
اینجا فقر فقط مالی نیست؛
بلکه فقرِ قلبی است:
احساس تهیبودن،
بیپناهی،
تنهایی،
ضعف،
تزلزل،
و فرسایش درونی.
وقتی دل با نور زوج میشود،
خدا خودش آن را غنی و سیراب میکند.
قلب به آرامش میرسد
و اضطرابش فرو میریزد.
۴. «صبر کنید» تا نور برسد
آیه بعدی میفرماید:
«کسانی که نکاح نمییابند، عفت بورزند
تا خدا از فضل خود بینیازشان کند.»
عفت یعنی:
دل را از پیوندهای اشتباه،
از لذتهای گذرا،
و از رابطههای آلوده
محفوظ نگهدار
تا زوج حقیقی،
نور حقیقی،
و پیوند الهی
به وقت خودش برسد.
آزادی قلبهای اسیر
آیات درباره بندههایی سخن میگویند که میخواهند آزاد شوند.
در باطن،
این سخن از انسانهایی است که میخواهند
از بردگی هوا، تمنا، و اسارتِ نفس آزاد شوند.
قرآن میگوید:
اگر در دلشان «خیر» دیدید، کمکشان کنید آزاد شوند.
نور باید به دلها برسد.
هشدار شدید: دلها را به آلودگی نکشانید
قرآن هشدار میدهد:
«کنیزانتان را برای متاع دنیا به زنا مجبور نکنید.»
این یعنی:
روحهای پاک را
برای سود دنیایی
به آلودگی نکشانید.
دختران معصوم،
روحهای لطیف،
دلهای پاک—
نباید قربانی حرص دنیا شوند.
اگر کسی مجبور شد،
اگر به تنگنا افتاد،
اگر کشیده شد—
خدا میفرماید:
«من غفور و رحیم هستم… پس از اکراهشدنشان»
این نهایت رحمت است.
ختم آیات: اینها «موعظه نورانی» است
خدا میگوید:
«ما برای شما آیات روشن،
و قصههایی از پیشینیان،
و موعظهای برای اهل تقوا نازل کردیم.»
یعنی این آیات
فراتر از حکم هستند؛
آنها چراغهای راهند.
خلاصهٔ معنای نورانی این بخش از قرآن
این آیات میگویند:
دلِ مجرد، دلِ آیم، دلِ ناآرام
با نور ولایت جفت میشود.
اضطرابش خاموش میشود.
عیبش درمان میشود.
و خدا از فضل خود
او را غنی میکند.**
این است معنای:
«از دلِ مجردِ بیقرار تا آرامشِ نکاح»
و این است باطن فرمان:
«وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ»
