دکتر محمد شعبانی راد

قبض و بسط نور، علم قابل هضم! وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ!

Why Must Science be Digestible?
Digestible Energy – Digestible Science!
Light and Darkness is the Digestible Science!
Digestible Luminous Life Science determines the actions to be taken!

«هضم» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الهاضوم: الّذى يهضم الطعام»
«الهاضُوم‏: هر داروئى كه به هضم غذا كمك كند.»
«نور، به هضم نار، کمک می‌کند!»
«نور ولایت، به هضم نار آیت تلخ، کمک می‌کند!»
«انْهَضَمَ‏ الطعامُ: غذا هضم شد.»
«الهَضَّام‏: هر داروئى كه به هضم غذا كمك كند.»
«هَضَمَتِ المعدةُ الطعامَ: معده غذا را هضم كرد.»
صاحبان نور، علوم ربانی آل محمد ع را برای اهل نور، لطیف و قابل هضم می‌کنند!
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
+ «به نورت لبّیک بگو!»
علومی نورانی، که به هضم آیات، کمک می‌کنند!
«وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ
و خرمابُنانى كه شكوفه‌‏هايشان لطيف است.»
«الطلع الهضيم: الداخل بعضه في بعض» + «حبک»
علوم لطیف و نورانی تو در تو و قابل هضم و قابل درک!
با فهم قبض و بسط نور، علم قابل درک و هضم می‌شود.
قبض و بسط نور، علم قابل هضم!
علم قابل هضم، علم قابل استفاده!
نور، علم کاربردی است!
این نور کارا، توی مشت اهل نور است! توی قلب اهل نور است!

«هضمه: دفعه عن موضعه»
«هضمه: كسره»
«هضمه حقّه: نقصه»

+ «شرع»: «access»

«هضم»: غمز للشي‏ء في ذاته حتى يحصل له تحوّل و اندقاق. + «غمز»
و من مصاديقه:
تهضّم في الطعام، و انكسار في الوجه، أو في المهر، أو في الحقّ.
و غمز في الشي‏ء بنقص أو ظلم أو إذلال أو غيره.
و انضمام في الكشح أو في أعلى البطن.
و طلع النخل الهضيم.
و انخفاض في الوادي.
«هضمت المرأة من مهرها لزوجها: إذا وهبت له منه شيئا.»

[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۰۸ الى ۱۱۵]
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (۱۰۸)
در آن روز، [همه مردم‏]، داعى [حق‏] را -كه هيچ انحرافى در او نيست- پيروى مى‌‏كنند،
و صداها در مقابل [خداى‏] رحمان خاشع مى‌‏گردد، و جز صدايى آهسته نمى‌‏شنوى.
يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (۱۰۹)
در آن روز، شفاعت [به كسى‏] سود نبخشد،
مگر كسى را كه [خداى‏] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد.
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً (۱۱۰)
آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشته‌‏اند مى‌‏داند،
و حال آنكه ايشان بدان دانشى ندارند.
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً (۱۱۱)
و چهره‌‏ها براى آن [خداى‏] زنده پاينده خضوع مى‏‌كنند،
و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مى‏‌ماند.
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً (۱۱۲)
و هر كس كارهاى شايسته كند، در حالى كه مؤمن باشد،
نه از ستمى مى‌‏هراسد و نه از كاسته شدن [حقّش‏].
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (۱۱۳)
و اين گونه آن را [به صورت‏] قرآنى عربى نازل كرديم،
و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند،
يا [اين كتاب‏] پندى تازه براى آنان بياورد.
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً (۱۱۴)
پس بلندمرتبه است خدا، فرمانرواى بر حق،
و در [خواندن‏] قرآن، پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن،
و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاى.»
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (۱۱۵)
و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم،
و[لى آن را] فراموش كرد، و براى او عزمى [استوار] نيافتيم.

[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۱۴۱ الى ۱۵۹]
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (۱۴۱)
ثموديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (۱۴۲)
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (۱۴۳)
من براى شما فرستاده‏‌اى درخور اعتمادم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (۱۴۴)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۴۵)
و بر اين [رسالت‏] اجرى از شما طلب نمى‏‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (۱۴۶)
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مى‏‌كنند؟
فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (۱۴۷)
در باغها و در كنار چشمه‏‌ساران،
وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (۱۴۸)
و كشتزارها و خرمابُنانى كه شكوفه‌‏هايشان لطيف است؟
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (۱۴۹)
و هنرمندانه [براى خود] از كوهها خانه‌‏هايى مى‏‌تراشيد.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (۱۵۰)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (۱۵۱)
و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد:
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (۱۵۲)
آنان كه در زمين فساد مى‌‏كنند و اصلاح نمى‌‏كنند.»
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (۱۵۳)
گفتند: «قطعاً تو از افسون‏‌شدگانى.
ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۱۵۴)
تو جز بشرى مانند ما [بيش‏] نيستى. اگر راست مى‏‌گويى معجزه‌‏اى بياور.»
قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۱۵۵)
گفت: «اين ماده‌‏شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معيّن نوبت آب شماست.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (۱۵۶)
و به آن گزندى مرسانيد كه عذابِ روزى هولناك شما را فرومى‏‌گيرد.»
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (۱۵۷)
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (۱۵۸)
آنگاه آنان را عذاب فروگرفت. قطعاً در اين [ماجرا] عبرتى است، و[لى‏] بيشترشان ايمان‌‏آورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۱۵۹)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‏‌ناپذير مهربان است.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی