دکتر محمد شعبانی راد

چشمۀ نور نقطه‌ای، گسترده می‌شود! دحو الارض! وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها!

SPREADING THE LIGHT!
SPREADING THE IDEA!

«دحو» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«أُدْحِيُّ‏ النَّعَام: موضع بيض النعامة، موضع تخمگذاری»
+ «نشر»
+ «رحم – صلۀ رحم»
+ «چه روزی را باید جشن بگیریم؟! حقیقت جشن تکلیف چیست؟! عید نوروز!»
+ «تولد نور!»
وقتی نور توی قلب متولد میشه، خلق میشه، خودش به خودش میگه: تولدم مبارک! اینجوری ما میفهمیم که نور توی قلب ما متولد شده! حالا ما هم باید به نور بگیم! سلام نور! تولدت برای من مبارکه ان شاء الله تعالی! این سلام به نور گفتن هست که عامل رسیدن به حیات طیبة است، چه در موقع تولد نور در قلب چه وقتی که باید در این دنیا درک موت کنیم تا به دنیای دیگر منتقل شویم و چه هنگامی که باید برانگیخته شویم برای روز رستاخیز، تنزیلا و تاویلا!
سورۀ مریم: آیات 15 و 33
«وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا (15)»
«وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (33)»

دحو الارض، دحو النّور فی القلب!

چشمۀ نور نقطه‌ای، گسترده می‌شود!

دحو الارض! وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها!
أُدْحِيُّ‏ النَّعَام: موضع تخمگذاری
أُدْحِيّ : موضع بيض النعامة:
[1+1]
+ «قدح»
+ «زند»
+ «ورث»
+ 1000 واژه مترادف نور الولایة
وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ‏ دَحاها
و پس از آن، دحو الارض صورت گرفت!
اصلا دحو الأرض صورت گرفته تا نطفه گذاری معالم ربانی برای اهل یقین صورت بگیرد!
به این جایی که شتر مرغ برای تخمگذاری آماده کرده خوب نگاه کن!
عرب میگه «ادحی النعام» یعنی موضع تخمگذاری.
+ «نحل»:
«وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ‏ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ»:
«اخذ بیت نحل – اخذ بیت عنکبوت»
+ بسط
+ بلغ
+ کثر
+ برّ

[مکک – دحو]:
قَالَ
وَ لِمَ سُمِّيَتْ مَكَّةُ مَكَّةَ

قَالَ
لِأَنَّ اللَّهَ مَكَّ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهَا أَيْ دَحَاهَا.

+ «مکک – مکّة»

[عمل صالح – دحو الارض] :
انگاری نقطۀ شروع کل آرامشی که در دنیا گسترده می‌شود از زیر پای مبارک آل محمد ع است:
به این میگن دحو الارض!
به این میگن دحو النور و العلم فی الارض القلب!
+ «عمل صالح»
علم لازم برای تولید هر عمل صالح، میبایست از آل محمد ع اخذ گردد! 
برای قلب ما، تاویلاً، چه زمانی دحو الارض بوقوع می‌پیوندد؟!
ضمیر «ذلِكَ» در آیۀ «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها» به چه چیزی بر می‌گردد؟!
که نقطۀ شروع و نقطۀ عطف زندگی ماست و همۀ امور ما بر پایه آن تنظیم و استوار می‌گردد و بازتاب این واقعۀ مهم زندگی، در تمام وجود ما، آثار خود را نشان می دهد؟!
+ «عیش – کوپن نورانی!»
دحو و گسترش نور علم توام با ایجاد آرامش در قلب، پس از این واقعه مهم روی می‌دهد!
«ذلِكَ»: آشنایی با معالم ربانی!
+ «بدنبال نور علم – بدنبال معلم نورانی!»
دحى:
أُدْحِيُّ‏ النَّعَام: الموضع الّذى تصلحه لبيضها
[دحو – قبض و بسط]:
قلب، با آشنایی با معالم ربانی، راه خروج از تاریکی و ورود به نور را می‌آموزد «شفا البئر»، و در هنگام عرضه آیات و تقدیرات، قلبی که ناآرام می‌شود، از تاریکی و قبض نورش، علم و آگاهی به اشتباه خود پیدا میکند و مسیر اشتباه خود را متوقف نموده و دور میزند و درصدد جبران اشتباه خود برمیآید و لذا این قلب با اخذ معالم ربانی، روشن و نورانی و بسط پیدا میکند «دحى»، و نور می‌گیرد:
«دحا اللّه الأرض: بسطها»
و این همان فرایند دحو الارض، یعنی فرایند نور الولایة است، که حال خوشی دارد!
و داحی الارض برای اهل نور، صاحبان نور هستند.
«دحا المطر الحصى عن وجه الأرض: دفعه (فقد مهّد الأرض)»
انگاری درناژ حسادت، میشه مفهوم فرایند دحو الارض!
در واژه دحو مفهوم زیبای روی گشاده و آرامش وجود دارد: «بسط و تمهيد»،
باران رحمت علوم آل محمد ع بر قلب ناآرام نازل شده و گرد و خاکها را شسته و هوای قلب تمیز شده و زمین قلب، آماده و آرام و مهیای اخذ نطفه های علمی بهنگام عرضه آیت شده تا بخوبی انجام وظیفه نماید و اعمال صالح تولید شود، لذا نور ولایت، شخص را آماده برخورد با آیات و تقدیرات می‌کند.
+ «صفن – الصافنات الجیاد»
+ «مرء – ارض مریئة»
«داحي المدحوات أي باسط الأرضين
و كان الله تعالى خلقها ربوة ثم بسطها
قال سبحانه‏ وَ الْأَرْضَ‏ بَعْدَ ذلِكَ‏ دَحاها
و كل شي‏ء بسطته فقد دحوته
و منه قيل لموضع بيض النعامة أدحي لأنها تدحوه للبيض أي توسعه»

[دحو – آمادگی «التهیئة» – ولایت]
« دحيت الموضع و دحوته إذا سهّلته و سوّيته »
دیدی نانوا چونه خمیر رو خوب پهن و آماده « سهّلته و سوّيته » میکنه که بزنه به تنور !
در واقع معلم ربانی قلب اهل نور را با آموزش عملی نور ولایت، آماده می کند تا اهل نور بتواند خود را در تنور آتش آیات پرتاب نماید «امتحان کربلا»!
« أدحىّ النعام: الموضع الّذى تصلحه لبيضها »
عرب چقدر زیبا و بجا از واژه ها استفاده می کنه !
ببین یک تخمگذار چقدر با دقت و حوصله محل تخمگذاریشو، حالا هر جا که باشه – بالای درخت، توی ماسه های کنار ساحل و … – چقدر با حوصله و دقت آماده میکنه، چون میخواد چیز مهم و با ارزشی رو اونجا بذاره و ازش مواظبت کند تا به نتیجه برسه!
یک جای گرم و نرم خوبی برای تخمهاش فراهم میکنه تا اونجا تخمگذاری کنه!
به این آماده سازی محل تخمگذاری، میگن داره «دحو الارض» میکنه!
ببین وقتی یک لاکپشت برای در امان بودن تخمهاش زمین ساحل کنار دریا رو «دحو الارض» میکنه ! قطعا خدای مهربان برای بندگانش، با فرستادن حاملان و صاحبان نور و آموزش و تعلیم شیوه صحیح دسترسی به آرامش در زندگی روزمره، برای قلب آنها «دحو الارض» میکنه!
صاحبان نور با معالم خود به قلب مستمعینی که این نورشونو باور داشته باشند، شرح صدر عنایت می‌کنند و با این شرح صدر، آمادگی « التمهيد و تسوية المكان » برای مدیریت چالشهای روزمره زندگی حاصل می‌گردد.
حسد مانع اصلی برای ایجاد این آمادگی قلب است، انگاری صاحبان نور با  اقدام علمی خود، به جنگ حسد قلوب می‌روند تا این مانع بزرگ رسیدن به سعادت ابدی را برطرف نمایند «رفع الموانع و دفعها» و البته که چه کار سخت و خطرناکی است!
این میشه داستان تکراری کربلا!
در حقیقت برای عده بسیار قلیلی در هر زمان، دحو الارض بوقوع می‌پیوندد!
و این توفیق شامل حال هر کسی نمی‌شود!

قَالَ وَ لِمَ سُمِّيَتْ مَكَّةُ مَكَّةَ
قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ مَكَّ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهَا أَيْ دَحَاهَا
قَالَ فَلِمَ سُمِّيَتْ بَكَّةَ
قَالَ لِأَنَّهَا بَكَّتْ عُيُونَ الْجَبَّارِينَ وَ الْمُذْنِبِينَ‏

[سورة النازعات (۷۹): الآيات ۲۷ الى ۴۶]
أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها (۲۷)
آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است؟
رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها (۲۸)
سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين‏] درست كرد،
وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها (۲۹)
و شَبَش را تيره و روزش را آشكار گردانيد،
وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها (۳۰)
و پس از آن، زمين را با غلتانيدن گسترد،
أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها (۳۱)
آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد،
وَ الْجِبالَ أَرْساها (۳۲)
و كوهها را لنگر آن گردانيد،
مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ (۳۳)
[تا وسيله‏] استفاده براى شما و دامهايتان باشد.
فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرى (۳۴)
پس آنگاه كه آن هنگامه بزرگ دررَسَد،
يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعى (۳۵)
[آن‏] روز است كه انسان آنچه را كه در پى آن كوشيده است به ياد آوَرَد
وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرى‏ (۳۶)
و جهنّم براى هر كه بيند آشكار گردد.
فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ (۳۷)
اما هر كه طغيان كرد،
وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا (۳۸)
و زندگى پستِ دنيا را برگزيد،
فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى (۳۹)
پس جايگاه او همان آتش است.
وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ (۴۰)
و امّا كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد، و نفس [خود] را از هوس باز داشت،
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى (۴۱)
پس جايگاه او همان بهشت است.
يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها (۴۲)
در باره رستاخيز از تو مى‌‏پُرسند كه فرارسيدنش چه وقت است؟
فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها (۴۳)
تو را چه به گفتگو در آن.
إِلى‏ رَبِّكَ مُنْتَهاها (۴۴)
علم آن با پروردگار تو است.
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها (۴۵)
تو فقط كسى را كه از آن مى‌‏ترسد هشدار مى‌‏دهى.
كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها (۴۶)
روزى كه آن را مى‏‌بينند، گويى كه آنان جز شبى يا روزى درنگ نكرده‏‌اند.

اول باید آسمان قلب برافراشته شود، تا بعد، زمین قلب، آنهم از نقطه سرریز بهشت در دنیا، یعنی کعبه، یعنی نور صاحبان نور در قلب سلیم اهل نور، گسترش یابد و لذا اگر خوب دقت به خلقت آسمان و زمین کنیم، به نحوۀ خلقت خودمان، یعنی قلب خودمان، پی می‌بریم!
از عظمت خلقت آسمان و زمین در شگفتیم، حال آنکه دنیای قلب، عظیمتر و شگفت تر از آن است.
«أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها»
سقف آسمان قلب ما (صاحبان نور) بر زمین قلب ما که از زیر پای آنها گسترده شده، ابتدا با نگاه مهربان آل محمد ع برافراشته میشود و لذا توفیق آشنایی با نور حاصل میگردد «رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها» و به برکت کسب علم از این منبع علم، زمین قلب، توام با آرامش، از این نقطۀ نورانی گسترش مییابد (دحو الارض – وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها)
« وَ سَكَنَتِ الْأَرْضُ‏ مَدْحُوَّةً فى لُجَّةِ تَيَّارِهِ ».
آسمان همان بهشت نور آل محمد ع است و زمین، قلب ماست که وقتی قطعه‌ای از بهشت به زمین سرریز می کند و مازاد علمِ فوران کرده آل محمد ع در زمین جاری می شود [بقیة الله]، تمثال نورانی کعبه معلم ربانی خود را در ملکوت قلب می‌بینی که در زمین قلبت گسترش می‌یابد!
سقف علمی صاحبان نور (صمد)، بالای سر اهل نور برافراشته گشته، و سایه آرامش گسترانیده، تا بهنگام نیاز، حامی و حافظ قلوب آنها باشد، به اینصورت که به آنها یاد می دهد، گره حوادث را چگونه با نشاط نور ولایت، براحتی باز کنند.
پس آسمان شد نور علمی آل محمد ع و زمین، قلب ما، و کعبه قطعه ای از بهشت که بنابر رحمت الهی که موجبات بازگشت زمینیان را به آسمان فراهم نماید و تاویل کعبه، برای ما واسطۀ علمی است!
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
زمین قلب ما دائم در بین دو حال تاریک و روشن (قبض و بسط) در حال تقلب است!
«وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها»
هر گاه قلب رو به نور آل محمد ع دارد، روشن، و هر گاه به آن پشت می نماید، تاریک می گردد.

پس از آشنایی با معالم ربانی « بَعْدَ ذلِكَ »، زمین قلبِ غیر ذی زرع ما ، تازه با روان شدن آب و نور و علم آل محمد ع در آن، جان می گیرد و شروع به رشد و نمو می نماید:
« وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها * أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها ».
و کوه عظیم علم آل محمد ع، که عمل به این علوم، موجب استواری قلب، در تندباد شدائد تقدیرات می‌گردد:
« وَ الْجِبالَ أَرْساها ».
و کسی که با قلبش نور معالم ربانی را درک کند، براحتی گره آیت را می گشاید و از شیرینی دفع سیئه حسادت، لذت می برد و به آرامش می رسد، و اصلا در زمین، کلاً سر و کار ما با معالم ربانی منا اهل البیت ع است! و ما هر چه لازم داشته باشیم باید از این ماخذ بگیریم:
« مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ ».
وقتی که از معلم، علم رو یاد گرفتی، حالا این تو و این آیات و تقدیرات و امتحانات الهی!
وقتی آیات با سختی ها و نار خاص خودشون به دنیای قلبت عرضه میشن:
« فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرى‏ »
حالا وقتشه که متذکر اون راه حلی بشی که از معلم خودت یاد گرفتی، چرا که او نحوه صحیح و راحت باز کردن گره‌ها رو یادت داده، اما اون کسی که باید با دست خودش این بند رو برای دفع سیئه خودش باز کنه، این فقط خود تو هستی و فقط میتونی قلبا از معلم کمک بخواهی، در ملک و در ملکوت، یعنی ارتباط ظاهری با معلم، برای آموختن علم نور ولایت، و ارتباط قلبی و نامرئی با نور معلم در هنگام عرضه آیت، که متذکر مطالب علمی میگردد، و آنگاه توفیق عمل به این علوم رحیق مختوم ماخوذه، در لحظه عرضه آیت «نقد و نسیه – ایوالله»، و این همان علم اصلی است که الان دریافت کرده و برای همیشه در قلب خود نصب و ثبت و ضبط می نمایی و قدرت خود را در عمل به نور ولایت در آیات بعدی افزایش می دهی.
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب سلیم!»
تحمل سختی آیات و تقدیرات کار سختی است و تنها کسی میتونه گره را باز کنه که قلبا در گوشۀ چشمش، تمثال نورانی معلم خودشو حس کنه که داره با لبخند و اشاره، رحیق مختوم رو به قلبش واریز میکنه.
پس « يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعى » اشاره به همین لحظۀ عرضه آیت است که نور جوف نار، تو را متذکر به وظیفه ای که مکلف به انجام آن هستی می نماید و محتوای کلی این ماموریت اینه که مقابله به مثل نکنی و جواب بدی رو با خوبی بدهی و در واقع در این امتحان کربلای سرنوشت‌ساز، به دستور «بپر توی آتیش» عمل کنی که وقتی عمل کردی میبینی که نمی‌سوزی!
«یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم»
واقعا اون لحظه پریدن در آتش، قبل از بوسه بر آیت، برای شخص، آشکارا معلوم و ملموس و محسوس است « وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرى‏ »،
اما پریدن و نپریدن درون آتش، دو راه کاملا متفاوت در نتیجه و سرنوشت هستند!
کسی که یقین و باور به این علوم دارد و آنها را نزد صاحب نور خود یافته و آموخته است، در دل آیت می‌پرد و سعادتمند می‌شود،
ولی کسی که طغیان کند « فَأَمَّا مَنْ طَغى‏» و ریشه و علت طغیان و نپریدن در آتش، حب دلخواه و تمنای دنیایی او باشد « وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا »، بداند که این نپریدن در آتش، یعنی پشت کردن به نور و رو نمودن به تمنا، یعنی قرار گرفتن در نار جهنم « فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى »!
عبارت قرار گرفتن در «بین الشّرین» همینجاست!
و هنگام عرضۀ آیت، همان نقطۀ بین الشرین است: نار آیت و یا نار جهنم؟!
نار آیت همان قبول ذلت کوچک است.
داستان خوف و رجای قلبی که می پره تو آتیش!
مثل آهویی که داره با گله، پشت سر رئیس گله، کوچ می کنه، از اینکه با گله است، احساس شوق و نور و رجا و امید به فلاح و رستگاری داره، و وقتی فکر میکنه نکنه خدای ناکرده حماقت کنه و از گله عقب بمونه و طعمه گرگهای حسود بشه، این حالت خوف، به او انگیزۀ عمل به نور ولایت میده، مثل همون نشاطی که از رجا در دلش بوده، چه بسا این ترس جاماندن از کاروان و وحشت تنهایی، کارسازتر از امید برای بعضی ها باشه، در هر صورت فرد با غلبه عقل خود بر حسدش، با کسب نور، بالاخره عزم جزم نموده و وارد آتش می شود که بسوزد «کربلا»، که یدفعه جا می خوره! ای وای اینکه آتش نبود، من به اشتباه فکر میکردم آتشه، نه!
نار نیست! نور است!
جهنم نیست! بهشت است!
« وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏ »
پس مشکل ما و گره کار ما با نور ولایتی که معلم آموزش داده، باز و حل میشه و ما اصلا نباید سراغ کم و کیف آیات برویم که یه جوری تغییر و تبدیلش کنیم و باب میل خودمون، عوض بدلش کنیم؟
« يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها » اصلا تو رو چه به سر در آوردن از اسرار تقدیرات!
کار خودتو بکن و به کار خدا کاری نداشته باش!
« فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها ؟ »
این موضوع اصلا به تو مربوط نیست و فقط به خدای مهربان مربوط میشه!
« إِلى‏ رَبِّكَ مُنْتَهاها »
پس نمی توان آیات را تغییر داد و باید راهی آموخت که بدون تغییر آیات ما را به آرامش برساند و این راه همان فهم نور ولایت با قلب سلیم است و این نور علم به درد کسی می خورد که حالش این باشد که اگر از غافله جا ماند، کار خیلی سخت می شود پس ارزش ندارد بخاطر هیچ و پوچ از پیروی نور جدا شوی « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها » پس انذار نورانی به درد قلب توام با حالت خشیة و خضوع نسبت به آیات می خورد . و این را هم بدان که طولی نخواهد کشید که تمام این موارد از دلخواه گذشتن ها و یا با معاصی گذران کردن ها، به یک چشم بر هم زدنی میگذرد و هر کس، می‌ماند با اعمال خودش! و انگاری با یک شب روز شدن، یا روز به شب رسیدن، کار تمام است:
« كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها »!

أَنَا دَحَوْتُ‏ أَرْضَهَا!

[این حدیث زیبا در بحث دحو الارض کار رو تموم میکنه !!!] :
« وَ قَالَ ع‏ :
أَنَا دَحَوْتُ‏ أَرْضَهَا وَ أَنْشَأْتُ جِبَالَهَا وَ فَجَّرْتْ عُيُونَهَا وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا وَ أَطْعَمْتُ ثِمَارَهَا وَ أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا وَ أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا وَ أَضْحَيْتُ شَمْسَهَا وَ أَطْلَعْتُ قَمَرَهَا وَ أَنْزَلْتُ قَطْرَهَا وَ نَصَبْتُ نُجُومَهَا وَ أَنَا الْبَحْرُ الْقَمْقَامُ الزَّاخِرُ وَ سَكَّنْتُ أَطْوَادَهَا وَ أَنْشَأْتُ جَوَارِيَ الْفُلْكِ فِيهَا وَ أَشْرَقْتُ شَمْسَهَا وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ وَ قَلْبُ اللَّهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً أَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ أَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ وَ بِي وَ عَلَى يَدَيَّ تَقُومُ السَّاعَةُ وَ فِيَّ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ وَ أَنَا الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ‏ وَ أَنَا بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏ .

شَرْحُ ذَلِكَ عَنِ الْبَاقِرِ ع‏
أَنَا دَحَوْتُ‏ أَرْضَهَا يَقُولُ أَنَا وَ ذُرِّيَّتِي الْأَرْضُ الَّتِي يُسْكَنُ إِلَيْهَا
وَ أَنَا أَرْسَيْتُ جِبَالَهَا يَعْنِي الْأَئِمَّةُ ذُرِّيَّتِي هُمُ الْجِبَالُ الرَّوَاكِدُ الَّتِي لَا تَقُومُ إِلَّا بِهِمْ
وَ فَجَّرْتُ عُيُونَهَا يَعْنِي الْعِلْمَ الَّذِي ثَبَتَ فِي قَلْبِهِ وَ جَرَى عَلَى لِسَانِهِ
وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا يَعْنِي مِنْهُ انْشَعَبَ الَّذِي مَنْ تَمَسَّكَ بِهَا نَجَا
وَ أَنَا غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا يَعْنِي الذُّرِّيَّةَ الطَّيِّبَةَ
وَ أَطْعَمْتُ أَثْمَارَهَا يَعْنِي أَعْمَالَهُمْ الزَّكِيَّةَ
وَ أَنَا أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا يَعْنِي ظِلَّ مَنِ اسْتَظَلَّ بِبِنَائِهَا
وَ أَنَا أَنْزَلْتُ قَطْرَهَا يَعْنِي حَيَاةً وَ رَحْمَةً
وَ أَنَا أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا يَعْنِي لِمَا يُسْمَعُ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا يَعْنِي بِنَا اسْتَنَارَتِ الْبِلَادُ
وَ أَضْحَيْتُ شَمْسَهَا يَعْنِي الْقَائِمُ مِنَّا نُورٌ عَلَى نُورٍ سَاطِعٌ
وَ أَطْلَعْتُ قَمَرَهَا يَعْنِي الْمَهْدِيُّ مِنْ ذُرِّيَّتِي
وَ أَنَا نَصَبْتُ نُجُومَهَا يُهْتَدَى بِنَا وَ يُسْتَضَاءُ بِنُورِنَا
وَ أَنَا الْبَحْرُ الْقَمْقَامُ الزَّاخِرُ يَعْنِي أَنَا إِمَامُ الْأُمَّةِ وَ عَالِمُ الْعُلَمَاءِ وَ حَكَمُ الْحُكَمَاءِ وَ قَائِدُ القَائِدَةِ يَفِيضُ عِلْمِي ثُمَّ يَعُودُ إِلَيَّ كَمَا أَنَّ الْبَحْرَ يَفِيضُ مَاؤُهُ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ ثُمَّ يَعُودُ إِلَيْهِ بِإِذْنِ اللَّهِ
وَ أَنَا أَنْشَأْتُ جَوَارِيَ الْفُلْكِ فِيهَا يَقُولُ أَعْلَامُ الْخَيْرِ وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى مِنِّي وَ سَكَّنْتُ أَطْوَادَهَا يَقُولُ فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ أَقْتُلُ أُصُولَ الضَّلَالَةِ
وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ يَعْنِي أَنَا سِرَاجُ عِلْمِ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ مَنْ تَوَجَّهَ بِي إِلَى اللَّهِ غُفِرَ لَهُ وَ قَوْلُهُ بِي وَ عَلَى يَدَيَّ تَقُومُ السَّاعَةُ يَعْنِي الرَّجْعَةَ قَبْلَ الْقِيَامَةِ يَنْصُرُ اللَّهُ فِي ذُرِّيَّتِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى الْمَقَامِ الْمَشْهُود »

[سطح‏ – دحو] :
سَطَحَ‏ اللَّهُ الأَرض‏ سَطْحاً، كمَنَعَ: دحاها .« وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ‏ »

«دحو – مهد – فرش – بسط – ارض – بلد – بیت»
در همۀ این واژه‌ها مفهوم تاثیر علوم ربانی بر قلب، بصورت بسط نور علم که توام با حالت آرامش و شرح صدر و آمادگی برای آیات و تقدیرات عرضه شده و کسب نور بیشتر از آیات با عمل به این اوامر نورانی است (و زاده بسطة فی العلم)، پس دحو الارض، بسط علمی قلب است با آشنایی با معالم ربانی! کانه صاحبان نور با ورود علمی به قلب ما «فتح باب مستجار»، و با گستردن فرش علم آل محمد ع، زمینه پذیرش و قبول نار آیت را فراهم نموده و در واقع با این کار، زمینه تولید امنیت و آرامش را فراهم می‌نمایند. پس از هر واژه ای که بوی بسط و آمادگی و آرامش استنباط می‌شود، بدان که قصه صاحبان نور و تاثیرات علم ماخوذ از آل محمد ع بر قلب سلیم است.

خلقت بهشت قبل از زمین!

خلقت بهشت قبل از زمین!
«فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ»
اول ما خلق الله نور محمد و آل محمد ع!
خلقت نور علم، قبل از دحو الارض!
« خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْأَرْضِ بِأَلْفَيْ عَامٍ »
مثل این حدیث که ابوقره پرسش کرد ، ابن ابی الاوجاع نیز نزد امام صادق ع ، بی ادبانه پرسید :
« فَقَالَ :
إِلَى كَمْ تَدُوسُونَ هَذَا الْبَيْدَرَ وَ تَلُوذُونَ بِهَذَا الْحَجَرِ وَ تَعْبُدُونَ هَذَا الْبَيْتَ الْمَرْفُوعَ بِالطُّوبِ وَ الْمَدَرِ وَ تُهَرْوِلُونَ حَوْلَهُ كَهَرْوَلَةِ الْبَعِيرِ إِذَا نَفَرَ ؟
إِنَّ مَنْ فَكَّرَ فِي هَذَا وَ قَدَّرَ عَلِمَ أَنَّ هَذَا فِعْلٌ أَسَّسَهُ غَيْرُ حَكِيمٍ وَ لَا ذِي نَظَرٍ
فَقُلْ فَإِنَّكَ رَأْسُ هَذَا الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ أَبُوكَ أُسُّهُ وَ نِظَامُهُ
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَ لَمْ يَسْتَعْذِبْهُ
وَ صَارَ الشَّيْطَانُ وَلِيَّهُ يُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ ثُمَّ لَا يُصْدِرُهُ
وَ هَذَا بَيْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ لِيَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِي إِتْيَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِيمِهِ وَ زِيَارَتِهِ
وَ جَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِيَائِهِ وَ قِبْلَةً لِلْمُصَلِّينَ لَهُ
فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ
وَ طَرِيقٌ يُؤَدِّي إِلَى غُفْرَانِهِ
مَنْصُوبٌ عَلَى اسْتِوَاءِ الْكَمَالِ وَ مُجْتَمَعِ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلَالِ
خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْأَرْضِ بِأَلْفَيْ عَامٍ
فَأَحَقُّ مَنْ أُطِيعَ فِيمَا أَمَرَ وَ انْتُهِيَ عَمَّا نَهَى عَنْهُ
وَ زَجَرَ اللَّهُ الْمُنْشِئُ لِلْأَرْوَاحِ وَ الصُّوَرِ »

صوم يوم دحو الأرض
عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ:
كُنْتُ مَعَ أَبِي وَ أَنَا غُلَامٌ فَتَعَشَّيْنَا عِنْدَ الرِّضَا ع لَيْلَةَ خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ
فَقَالَ لَيْلَةَ خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ وُلِدَ فِيهَا إِبْرَاهِيمُ ع وَ وُلِدَ فِيهَا عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع
وَ فِيهَا دُحِيَتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتِ الْكَعْبَةِ
وَ أَيْضاً خَصْلَةٌ لَمْ يَذْكُرْهَا أَحَدٌ
فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ كَانَ كَمَنْ صَامَ سِتِّينَ شَهْراً.

[أَنْتُمْ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ … قَبْلَ أَنْ تَكُونَ السَّمَاءُ مَبْنِيَّةً وَ الْأَرْضُ مَدْحِيَّةً]:

عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ عَنِ النَّبِيِّ ص فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ‏ فِي وَصْفِ الْمِعْرَاجِ سَاقَهُ إِلَى أَنْ قَالَ
قُلْتُ يَا مَلَائِكَةَ رَبِّي هَلْ تَعْرِفُونَّا حَقَّ مَعْرِفَتِنَا
فَقَالُوا يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ كَيْفَ لَا نَعْرِفُكُمْ وَ أَنْتُمْ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ
خَلَقَكُمْ أَشْبَاحَ نُورٍ مِنْ نُورِهِ فِي نُورٍ مِنْ سَنَاءِ عِزِّهِ وَ مِنْ سَنَاءِ مُلْكِهِ وَ مِنْ نُورِ وَجْهِهِ الْكَرِيمِ
وَ جَعَلَ لَكُمْ مَقَاعِدَ فِي مَلَكُوتِ سُلْطَانِهِ وَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ السَّمَاءُ مَبْنِيَّةً وَ الْأَرْضُ مَدْحِيَّةً
[«دحو الارض»]
ثُمَ‏ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ‏
ثُمَّ رَفَعَ الْعَرْشَ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَاسْتَوَى عَلَى عَرْشِهِ
وَ أَنْتُمْ أَمَامَ عَرْشِهِ تُسَبِّحُونَ وَ تُقَدِّسُونَ وَ تُكَبِّرُونَ
ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ مِنْ بَدْءِ مَا أَرَادَ مِنْ أَنْوَارٍ شَتَّى وَ كُنَّا نَمُرُّ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ تُسَبِّحُونَ وَ تَحْمَدُونَ وَ تُهَلِّلُونَ وَ تُكَبِّرُونَ وَ تُمَجِّدُونَ وَ تُقَدِّسُونَ
فَنُسَبِّحُ وَ نُقَدِّسُ وَ نُمَجِّدُ وَ نُكَبِّرُ وَ نُهَلِّلُ بِتَسْبِيحِكُمْ وَ تَحْمِيدِكُمْ وَ تَهْلِيلِكُمْ وَ تَكْبِيرِكُمْ وَ تَقْدِيسِكُمْ وَ تَمْجِيدِكُمْ
فَمَا أُنْزِلَ مِنَ اللَّهِ فَإِلَيْكُمْ وَ مَا صَعِدَ إِلَى اللَّهِ فَمِنْ عِنْدِكُمْ
فَلِمَ لَا نَعْرِفُكُمْ أَقْرِئْ عَلِيّاً مِنَّا السَّلَامَ
وَ سَاقَهُ إِلَى أَنْ قَالَ
ثُمَّ عُرِجَ بِي إِلَى‏ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَسَمِعْتُ الْمَلَائِكَةَ يَقُولُونَ لَمَّا أَنْ رَأَوْنِي
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ‏
ثُمَّ تَلَقَّوْنِي وَ سَلَّمُوا عَلَيَّ وَ قَالُوا لِي مِثْلَ مَقَالَةِ أَصْحَابِهِمْ
فَقُلْتُ يَا مَلَائِكَةَ رَبِّي سَمِعْتُكُمْ تَقُولُونَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ‏
فَمَا الَّذِي صَدَقَكُمْ
قَالُوا يَا نَبِيَّ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَنْ خَلَقَكُمْ أَشْبَاحَ نُورٍ مِنْ سَنَاءِ نُورِهِ وَ مِنْ سَنَاءِ عِزِّهِ وَ جَعَلَ لَكُمْ مَقَاعِدَ فِي مَلَكُوتِ سُلْطَانِهِ عَرَضَ وَلَايَتَكُمْ عَلَيْنَا وَ رَسَخَتْ فِي قُلُوبِنَا
فَشَكَوْنَا مَحَبَّتَكَ إِلَى اللَّهِ
فَوَعَدَ رَبُّنَا أَنْ يُرِيَنَاكَ فِي السَّمَاءِ مَعَنَا
وَ قَدْ صَدَقَنَا وَعْدَهُ الْخَبَرَ.

يَا مَنِ الْأَرْضُ بِعِزَّتِهِ مَدْحُوَّةً

اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحُرْمَةِ اِسْمِكَ اَلْعَظِيمِ!

اَللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ

دعای روز بیست و پنجم ذی القعده

اَللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ
اى خدا اى كه زمين كعبه را بگسترانيدى و دانه را در جوف زمين شكافتى و سختيها را از بندگان برطرف ساختى و هر غم و اندوه را از دلها زايل نمودى

أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ أَيَّامِكَ الَّتِي أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا
 از تو درخواست مى ‏كنم در اين روز از ايام تو كه حق آن را بزرگ شمردى و بر ساير ايام از جهت شرف مقدم داشتى

وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ وَدِيعَةً وَ إِلَيْكَ ذَرِيعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِيعَةِ
 و اين روز را نزد اهل ايمان به وديعت گذاشتى و آن را وسيله خود قرار دادى قسم به اين روز و به رحمت وسيع بى ‏نهايتت

أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْقَرِيبِ يَوْمَ التَّلاَقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى كُلِّ حَقٍ‏
 كه بر محمد (ص) بنده صالح خود كه تو در عهد و پيمان كه به روز ملاقات نزديك است او را برگزيدى تا بسته را او به روى خلق گشود و عالمى را بسوى حق دعوت فرمود رحمتت بر او

وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاَةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ
 و بر آل اطهارش باد كه آنان هاديان و چراغ علم و معرفت و اركان هدايت بسوى خداى بزرگوارند و حاكم بر بهشت و بر دوزخند

وَ أَعْطِنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَيْرَ مَقْطُوعٍ وَ لاَ مَمْنُوعٍ (مَمْنُونٍ)
 و اى خدا هم در اين روز از گنج عطاى پر بهاى خود كه مستور و نامقطوع و بى ‏منت است به ما عطا فرما

تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ يَا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَكْرَمَ مَرْجُوٍّ
 و بر آن عطا اضافه فرما توفيق توبه و حسن بازگشت به درگاهت اى بهتر از هر كس كه از او حاجت خواهند و باكرمتر كسى كه به او روى آرند

يَا كَفِيُّ يَا وَفِيُّ يَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِيٌّ الْطُفْ لِي بِلُطْفِكَ وَ أَسْعِدْنِي بِعَفْوِكَ‏
 اى كفايت كننده امور خلق اى وفادار اى كه لطفش پنهان است به حق لطف و كرمت كه با من لطف و محبت كن و از من درگذر و به عفو و بخششت مرا سعادتمند ساز

وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ وَ لاَ تُنْسِنِي كَرِيمَ ذِكْرِكَ بِوُلاَةِ أَمْرِكَ وَ حَفَظَةِ سِرِّكَ‏
 و به يارى و نصرتت مؤيد فرما و از ياد با شرف و كرامتت بوسيله اميران و نگهبانان خود (انبياء) محرومم مگردان

وَ احْفَظْنِي مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ
 و از آلايش روزگار و مكر و شوائب دهر تا روز محشر و هنگام رستاخيز محفوظ دار

وَ أَشْهِدْنِي أَوْلِيَاءَكَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِي وَ حُلُولِ رَمْسِي وَ انْقِطَاعِ عَمَلِي وَ انْقِضَاءِ أَجَلِي‏
 و دوستان و اولياء خود را روز خروج روح و هنگام مرگ و وقت اجل و انقطاع عمل به بالينم حاضر ساز تا با مشاهده آنان از جهان بروم

اللَّهُمَّ وَ اذْكُرْنِي عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَيْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى‏
 اى خدا و مرا زمان طولانى درد و ابتلايم ميان طبقات خاك

وَ نَسِيَنِيَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِي دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِي مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ
 كه همه خلايق مرا فراموش كرده ‏اند تو مرا ياد كن و به دار اقامت وارد فرما به آن منزل با كرامت و عزت جاى ده

وَ اجْعَلْنِي مِنْ مُرَافِقِي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِكَ وَ اصْطِفَائِكَ‏
 و مرا با اولياء خود و خاصان و برگزيدگانت رفيق گردان

وَ بَارِكْ لِي فِي لِقَائِكَ وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِيئاً مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ‏
 و در آن روز لقاء خود را بر من مبارك ساز و توفيق حسن عملى پاك و منزه از خطا و خلل پيش از ورود اجل عطا فرما

اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِي حَوْضَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏
 اى خداو بر حوض پيغمبرت حضرت محمد صلى الله عليه و آله وارد گردان

وَ اسْقِنِي مِنْهُ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً لاَ أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لاَ أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لاَ عَنْهُ أُذَادُ
 و از آن به شربتى گوارا و خوش چنانم سيراب كن كه ديگر هرگز نه تشنه شوم و نه ديگر از ورود بر آن حوض مردود و رانده شوم

وَ اجْعَلْهُ لِي خَيْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِيعَادٍ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ
 و آنجا را بهترين زاد و كاملترين منزلگاهم قرار ده در روزى كه شاهدان قيام كنند

اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ (لِحُقُوقِ) أَوْلِيَائِكَ الْمُسْتَأْثِرِينَ‏
 اى خدا و لعنت فرست بر جباران و ستمگران اولين و آخرين و آنان كه حقوق و مقام اولياء تو را (به غصب و تعدى) بخود اختصاص دادند

اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمْ مَسَالِكَهُمْ‏
 اى خدا و بنيان ظلم و بيدادشان را در هم بشكن و پيروان و عامل و مدد كارانشان را هلاك ساز و در هلاكتشان تسريع فرما و كشورهاى آنان را از آنها بگير و راهها را بر آنان تنگ ساز

وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ‏
 و شريك در منفعت آنها را هم لعنت كن

اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِيَائِكَ وَ ارْدُدْ عَلَيْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ‏
 اى خدا و به دوستان و اولياء خود بزودى فرج و آسايش عطا فرما و حقوق آنان را بديشان بازگردان و امام قائم آنها را به حق ظاهر گردان

وَ اجْعَلْهُ لِدِينِكَ مُنْتَصِراً وَ بِأَمْرِكَ فِي أَعْدَائِكَ مُؤْتَمِراً
 و بر اقامه دينت به او نصرت بخش و به حكم و فرمان بر دشمنانت اقتدار بخش

اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلاَئِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَيْتَ إِلَيْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِماً لَكَ حَتَّى تَرْضَى‏
 اى خدا و به سپاه ملايك او را يارى كن و به آن فرمانى كه در شب قدر بر حكومتش تقدير فرمودى او را به انتقام از دشمنان برانگيز تا خشنود گردى

وَ يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ جَدِيداً غَضّاً وَ يَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضاً وَ يَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضاً
 و دين و شرع تو كه ضعيف شده از نو به دست او باز گردد و كاملا حق را پاك و خالص (از تصرف باطل) كند و باطل را به كلى محو و نابود گرداند

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ‏
 خدايا بر او و بر آباء طاهرينش درود فرست و ما را از اصحاب و سپاهيانش قرار ده

وَ ابْعَثْنَا فِي كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ‏
 و ما را در رجعتش برانگيز تا آنكه در زمان دولتش ما از ياوران او باشيم

اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ (عَلَى مُحَمَّدٍ ) وَ ارْدُدْ إِلَيْنَا سَلاَمَهُ‏
 اى خدا ما را به درك حضورش هنگام قيام موفق دار كه دوران سلطنتش را مشاهده كنيم و درود بر او و سلام او را به ما باز رسان

وَ السَّلاَمُ عَلَيْهِ (عَلَيْهِمْ) وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
 و سلام و تحيت و رحمت و بركت بر او و بر آباء طاهرينش باد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی