East and West Light!
Eastern light – western light!
Penthouse Amazing Sunrise & Sunset Views!
My heart, my beautiful penthouse!
Understanding Lot Orientation & Sun Exposures!
The Room Facing East and West!
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ
فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَّزوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمينِ
وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ
وَ هُمْ في فَجْوَةٍ مِنْهُ
ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ
مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ
وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً
«شرق» و «غرب» در معنای ممدوح، از هزار واژگان مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، از هزار واژگان مترادف «حسد» هستند.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«شَرَّقْتُ اللّحم»
«الغُرَاب مِن كُلِّ شَيءٍ: لبه هر چيزى»
«غُرابُ الفَأْسِ: لبه تيشه و تبر»
السلامُ عَلَیکَ يا عَلي بِن الحُسَيِن السَجّاد (علیهما السلام)
قبض و بسط نور قلب، ولایت خاصّۀ امام سجاد علیه السلام!
امام سجاد علیه السلام:
عَنْ سَالِمِ بْنِ قَبِيصَةَ، قَالَ:
شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ هُوَ يَقُولُ:
أَنَا أَوَّلُ مَنْ خَلَقَ اَلْأَرْضَ، وَ أَنَا آخِرُ مَنْ يُهْلِكُهَا.
فَقُلْتُ لَهُ: يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، وَ مَا آيَةُ ذَلِكَ؟
قَالَ:
آيَةُ ذَلِكَ أَنْ أَرُدَّ اَلشَّمْسَ مِنْ مَغْرِبِهَا إِلَى مَشْرِقِهَا، وَ مِنْ مَشْرِقِهَا إِلَى مَغْرِبِهَا.
فَقِيلَ لَهُ: اِفْعَلْ ذَلِكَ.
فَفَعَلَ.
سالم بن قبیصه گوید:
امام سجاد علیه السلام را دیدم که میفرمود:
من اولین کسی هستم که زمین را خلق کرد و آخرین کسی هستم که آن را هلاک میکنم!
عرض کردم: نشانه اش چیست؟
حضرت فرمود:
نشانهاش این است که اگر بخواهم خورشید را از مغرب به مشرق و از مشرق به مغرب میبرم.
پس به حضرت عرض کردم: انجام دهید،
پس انجام دادند.
خورشید را از مغرب به مشرق و از مشرق به مغرب میبرم!
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ
وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ.
+ «غار اصحاب کهف»: پنتهاوس اصحاب کهف!
خانه ای که نور مشرق و مغرب را میبیند، همان قلبی است که اخم و لبخند ولی خدا را متوجه میشود. یعنی قبض و بسط نورشو میفهمه! امر و نهی خدای مهربان خودشو درک میکنه!
خانهای که هم طلوع خورشید رو میبینه و هم غروبشو میبینه! پنتهاوس! «Penthouse»:
پنتهاوس شگفت انگیز قلب با ویوی زیبای طلوع و غروب خورشید در آن!
پنت هاوس لوکس قلب سلیم اهل نور با منظرۀ زیبای طلوع و غروب خورشید!
در بالاترین نقطۀ یک آسمانخراش! + «برج»
به این میگن خانۀ لوکس در آسمان! ویو ابدی!
آیات شرق و غرب
+ «طلع»: آیات طلوع و غروب
داستان قبض و بسط نور دنیای قلبهاست!
داستان فرایند نور الولایة است!
داستان نور الهدایة است!
+ «حری»
+ «فیء»
مفهوم «ارینتاسیون»
+ «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه … رجال …»
بعد از آیه نور … الله نور … الله یقبض و یبصط النور … لله المشرق و المغرب!
این خانه پنت هاوس که شاهد قبض و بسط نورشه،
قلب رجالی است که خدای مهربان اجازه بلندآوازه شدن ذکر و اسم نورانی خود را در آنها داده است.
+ «وجه الله»
+ «قلب من قبر من، قبر من قلب من!»
+ «سخر – ذوالقرنین ع»
شرق:
«شَرَّقْتُ اللّحم: ألقيته في المشرقة، گوشت را در مِشْرَقَة گستردم.»
+ «ایام التشریق»
«الْمُشَرَّقُ: مصلّى العيد لقيام الصلاة فيه عند شُرُوقِ الشمس.»
+ «مرض: شمس مريضة»
«تَشْرِيقِ اللحم: تقديده و بسطه في الشمس ليجف»
+ «بسط»
«شَرَقَتِ الشمس: طلعت»
+ «طلع»
«أَشْرَقَ النّخلُ: درخت نخل بارور و زيبا شد.»
«شَرَقَ النخلُ: درخت خرما رشد كرد.»
«ايّامُ التّشْرِيق: سه روز پس از عيد قربان است كه گوشتهاى قربانى را در آن خرد و ريز يا خشك كنند.»
«الشَّرَّاق: روزنه كه از آن نور و هوا داخل اطاق مىشود.»
صاحبان نور در ملک و در ملکوت، همان روزنۀ علمی برای قلب سلیم اهل نور یقین هستند.»
+ «ذبب»
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب»
پنجرهای برای دانلود علوم نورانی بیپایان!
+ «فلق»
فقه اللغة – فصل في اللحوم
«الشَّرِقُ: اللحم الأحمر الذي لا دم فيه.»
+ «صلی»
+ آیه نور «نور هدایت»
+ قبض و بسط
+ ملک سلیمان
+ من عرف نفسه فقد عرف ربّه
جزر و مد این ساحل، به اختیار و در دست تو نیست، که نور ماه صاحب نور، آن را بالا و پایین میکند، و شرق و غرب نور این قلب، به دست تو نیست بلکه به دست ربّ قلب توست و این مربّی است که نقش آمر و ناهی برای اصلاح و تربیت قلبت را بعهده دارد.
«الله نور» یعنی خدای مهربان خالق این نور مخلوق برای هدایت قلب ماست.
ما از قبض و بسط این نور و جزر و مد حالات قلبی خودمان، امر و نهی ولیّ خدا را میفهمیم، چرا که این قلب، به نور نگاه صاحبان نورش روشن میشود و نور علی نور میشود و هر وقت به هر دلیلی، این نور کمرنگ میشود، به درجاتی تاریکی بر قلب سایه میافکند، درست مثل جزر و مد آب دریا در ساحل قلب اهل یقینی که فهم قبض و بسط قلبی برایشان حاصل شده است.
پس عبارت «الله یقبض و یبصط» و «لله المشرق و المغرب» بسیار زیباست یعنی نه روشنایی قلب کار خود قلب است و نه تاریکی و غروب آن، بلکه کار خدای مهربان قلب ماست.
در واقع زمین قلب به نور یاد معالم ربانی خود روشن میشود «و اشرقت الارض بنور ربها».
تاریکی قلب نیز محصول پشت کردن به نور است، انگاری یاد معالم ربانی در قلب دچار غربت «غرب» میشود و این غروب نیز کلامی است، برای فهماندن این موضوع مهم که مافوق، از این قلب ناراضی است و صاحب این قلب باید فورا رویۀ خود را با یادآوری معالم ربانی عوض نماید. «اعتراف اختیاری».
«يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ»:
منشأ این نوری که درون قلب اهل یقین، قبض و بسط میشود، از شجره مبارکة و طیبة و زیتونه، یعنی آل محمد ع میباشد.
[جهتیابی قلب]:
حالا که تونستی قبض و بسط قلبتو بفهمی، انگاری میتونی جهتیابی رو درست انجام بدهی، لذا میتونی با همین روش، مسیر حرکتت رو پیدا کنی و جلو بِری تا به هدفت برسی و این قلب، مثل یک قطبنما عمل میکنه «مثال جیپیاس» و میفهمی که باید از کدوم طرف بِری، هر چند ظاهرا اول مسیرت یک سربالایی باشه «کرب»، اما میدونی که مسیر همینه و میری تا به مقصد برسی.
«الاشراق القلبی: الالهام»
+ «لهم»
غرب:
«الغُرَاب مِن كُلِّ شَيءٍ: لبه هر چيزى»
«غُرابُ الفَأْسِ: لبه تيشه و تبر»
مفهوم دور و لبه
+ «Edge»
[غرب – قبض و بسط]:
[غرب – شطن]:
«شَطَنت الدار: إذا غَرَبت.»
+ «غرب – غروب»: دور شدن قلب از منبع نور، میشه غروب! میشه قبضِ نور!
حسادت، عامل غروب نور ولایت در قلبهاست.
غَرب نفس:
وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ.
«أَغْرَبَ الفرسُ فى جَريه: اسب در دويدن شتاب كرد.»
و نهایتا فاصله خودشو با بقیه اسبها اینقدر زیاد کرد و دور شد که انگاری رابطه او با بقیه قطع شده است!
«انّى اخاف عَلَيْكَ غَرْبَ الشّباب»: من بر تو از نشاط و غرور جوانى مىترسم.
«الغَرْبَة: دورى، فاصله»
چرا به غروب خورشید میگن غروب؟
چون انگاری خورشید از دیدگان ما دور می شود و فاصله می گیرد!
کانه رابطه خودشو با ما قطع میکنه!
«غربت الشمس: بعدت و توارت في مغيبها»
چرا به غریب میگن غریب؟
چون از وطنش دور افتاده! کانه رابطه او با وطنش قطع شده!
«غُرب الشخص بالضمّ غرابة: بعد عن وطنه، فهو غريب، و جمعه غرباء»
مشتقات ریشه های «شرق & غرب» در آیات قرآن:
[سورة البقرة (۲): آية ۱۴۲]
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها
قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ
يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۱۴۲)
به زودى مردم كم خرد خواهند گفت: «چه چيز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند رويگردان كرد؟» بگو: «مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر كه را خواهد به راه راست هدايت مىكند.»
[سورة البقرة (۲): آية ۱۷۷]
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ
وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ
أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (۱۷۷)
نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛ و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند؛
آنانند كسانى كه راست گفتهاند، و آنان همان پرهيزگارانند.
[سورة البقرة (۲): آية ۲۵۸]
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّي الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ قالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ
قالَ إِبْراهِيمُ
فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ
فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۲۵۸)
آيا از [حالِ] آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مىنازيد، و] با ابراهيم درباره پروردگارش محاجّه [مى]كرد، خبر نيافتى؟ آنگاه كه ابراهيم گفت: «پروردگار من همان كسى است كه زنده مىكند و مىميراند.» گفت: «من [هم] زنده مىكنم و [هم] مىميرانم.» ابراهيم گفت: «خدا[ىِ من] خورشيد را از خاور برمىآورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمىكند.
وَ أَوْرَثْنَا … مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا
[سورة الأعراف (۷): آية ۱۳۷]
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِي بارَكْنا فِيها
وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا
وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ (۱۳۷)
و به آن گروهى كه پيوسته تضعيف مىشدند، [بخشهاى] باختر و خاورى سرزمين [فلسطين] را -كه در آن بركت قرار داده بوديم- به ميراث عطا كرديم.
و به پاس آنكه صبر كردند، وعده نيكوى پروردگارت به فرزندان اسرائيل تحقق يافت،
و آنچه را كه فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ويران كرديم.
+ «بركت: التی بارکنا فیها»
نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
در واقع به برکت نور معالم ربانی در ملکوت قلب است که این ارث علمی، در قلب ما بصورت «نور و ظلمت» فهمیده میشود و این عبارت «وَ أَوْرَثْنَا … مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا» در واقع شرق ارض و غرب ارض، اشاره به همین نور و ظلمتی است که قلب اهل یقین، معرفت به همین نور امام ع دارد و این عامل برکت و آرامش اوست و چقدر بطن این آیه زیبا و عجیب است.
زمین قلب اهل یقین با نگاه صاحبان نور روشن میشود:
«و اشرقت الارض بنور ربها»
و علامت تایید و رضایت ولیّ خود را میفهمد،
و با دور شدن نور رب خود از قلبش، متوجه غروب خورشید قلبش شده «+ غرب» و متوجه سخط ولیّ خود از کارش شده و پی به اشتباه خویش میبرد و دست از اشتباه خود بر میدارد و اینگونه قلبی که در ملکوت و فضای روحانی آل محمد ع سیر میکند، از درون خود، متوجه خوب و بد کارهایش شده و متوجه اشتباهاتش میشود و فورا با اشاره علمی صاحبان نور، در صدد اصلاحش بر آمده و این همان هدایت تکوینی و باطنی قلوب اهل یقین با نور ولایت است.
صبر کردن، بجز این آرامش قلبی و برکتی که حاصل نگاه نورانی ولی خدا در دل شرایط عرضه آیات برای قلب اهل یقین حاصل میگردد، هیچ راه دیگری برای اینکه بتوان بر مشکلات پیش آمده صبر نمود نیست و حتما شخصی که معرفة الامام بالنورانیة ندارد، نمیتواند صبر نماید و خودش اقدام به انتقام از نمودارها میکند.
«وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى»
در واقع کلمة الحسنی که نام زیبای صاحبان نور در ملک و ملکوت قلب اهل یقین است، اینگونه نقش خود را در ایجاد آرامش و صبر برای او ایفاء میکند، ان شاء الله تعالی.
«ارض مبارکة – قرای مبارکة»:
به برکت معرفة الامام بالنورانیة در قلوب اهل یقین، نور آرامش شرق و غرب، این قلوب را میپوشاند و اینگونه وعده نیکو یعنی آرامش حاصل از استعمال اندیشه صاحبان نور در دل آیات محکم موید آنها محقق میشود، کانه این قلوب به سبب نور یاد معالم ربانی از علم آل محمد ع بهره و نصیب علمی خویش را به ارث می برند. این میشه احیاء ارض موات.
[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۵ الى ۳۸]
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ
الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ
لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ
يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ
وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (۳۵)
خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشهاى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزديك است كه روغنش – هر چند بدان آتشى نرسيده باشد – روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مىكند، و اين مثلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چيزى داناست.
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (۳۶)
در خانههايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مىكنند:
رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ
يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (۳۷)
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمىدارد، و از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود مىهراسند.
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ
وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (۳۸)
تا خدا بهتر از آنچه انجام مىدادند، به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد،
و خدا [ست كه] هر كه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۱۰ الى ۳۰]
قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (۲۸)
[موسى] گفت: «پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است-اگر تعقّل كنيد.»
[سورة الرحمن (۵۵): الآيات ۱۴ الى ۳۰]
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ (۱۷)
پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۱۸)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
[سورة المعارج (۷۰): الآيات ۳۶ الى ۴۴]
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (۴۰)
[هرگز،] به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مىكنم كه ما تواناييم،
[سورة المزمل (۷۳): الآيات ۱ الى ۱۰]
وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً (۸)
و نام پروردگار خود را ياد كن و تنها به او بپرداز.
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ
لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً (۹)
[اوست] پروردگار خاور و باختر، خدايى جز او نيست،
پس او را كارساز خويش اختيار كن.
سميت أيام التشريق لإشراق نور القائم عليه السلام عليهم!
ايّامُ التّشْرِيق:
سه روز پس از عيد قربان (که روز دهم ماه ذیالحجه) است،
یعنی روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ماه ذیالحجه.
👈 و سميت أيام التشريق لإشراق نور القائم عليه السلام عليهم،
فهم مشرقون لإشراقه عليهم 👉
و المؤمنون يتشرقون من نورهم الّذي كانوا أمدوهم به، 👉
و من ذلك قيل لمن عومل بدعوة الحق تشرق أى استنار بنور أولياء اللّه الّذي أمدوهم به. 👉
👈 «روز تشریق» روزی است که نور امام زمان علیه السلام بر قلب عاملین به این نور تابیده و قلب آنان منور به این نور الهی گردیده است. 👉
👈 ایام التشریق، نماد قلوبی است که دل از تمناهای خود بریده و دوّمی نور خود گشتهاند و قلبشان منوّر به نور علوم آل محمد ع گشته و مدام با خلق مهربانی، نشان میدهند که عامل به انوار مقدس آل محمد ع هستند. 👉
ذکر قلوب اهل نوری که از این انوار مقدس بهرهمند شده اند این است:
«اللهأکبر، اللهأکبر، لا إله إلا اللّه و اللهأکبر، اللهأکبر و للّه الحمد، اللهأکبر علی ما هدانا، والحمد للّه علی ما أولانا، اللهأکبر علی ما رزقنا من بهیمة الأنعام»
+ مقالۀ: «نور مشرق و مغرب! پنتهاوس زیبای من! وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ!»
کتاب تأویل الدعائم جلد 3(صفحه 255):
و يتلوه قوله عليه السلام فى قول اللّه عز و جل:
«لِيَشْهَدُوا مَنٰافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اِسْمَ اَللّٰهِ فِي أَيّٰامٍ مَعْلُومٰاتٍ عَلىٰ مٰا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اَلْأَنْعٰامِ».
قال:
الأيام المعلومات أيام التشريق 👉
و كذلك الأيام المعدودات هى أيام التشريق، 👉
و أيام التشريق ثلاثة أيام بعد يوم النحر؛
قيل و إنما سميت أيام التشريق لأن الناس يشرقون فيها القديد من الهدى و الأضاحى أى ينشرونه فى الشمس ليجف،
فيوم النحر هو يوم العيد الأضحى،
و اليوم الثانى الّذي يليه هو أول أيام التشريق و يسمى يوم القر؛
لأن الناس يستقرون فيه بمنى،
و اليوم الّذي يليه يسمى يوم النفر الأول،
لأن فيه ينفر من تعجل النفر فى يومين،
و اليوم الثالث هو يوم النفر الآخر و هو آخر أيام التشريق
فهذا فى الظاهر هو كذلك،
و تأويله فى الباطن أن يوم النحر مثله كما تقدم القول بذلك مثل القائم صلوات اللّه عليه،
و أيام التشريق الثلاثة متصلة به
و فيها ينحر الناس فى الظاهر و يذبحون بمنى هداهم و ضحاياهم و يضحون فى سائر البلدان،
فمثل أولها و هو يوم القر مثل حجة القائم عليه السلام الّذي ذكرنا أنه يقوم من قبله ينذر بقيامه و يدعو الناس إلى دين الحق فعنده يستقر آخر الدعوة لأنه لا دعوة تكون من بعدها،
فمن ذلك سمى يوم القر فى الظاهر.
اليوم الّذي يليه من أيام التشريق، و هو يوم النفر الأول مثله مثل باب حجة القائم عليه السلام الّذي كان الناس قبل قيام القائم يأتونه من قبله فلما قام القائم و زالت الدعوة كان حده أن ينفر الناس عنه لأنه إنما كان يؤتى لابتغائها،
و اليوم الثالث الّذي هو آخر أيام التشريق، و فيه النفر الآخر مثله مثل داعى حجته القائم عليه السلام الّذي كان أكبر دعاته ينفر الناس أيضا عنه كما كانوا ينفرون إليه فى وقت الدعوة؛
و هؤلاء الثلاثة يكونون مع القائم متصلون به،
يقيمون الناس على الواجب عليهم من قتل أعداء اللّه،
كما يكون فى الظاهر النحر و الذبح فى يوم النحر، و هذه الأيام من بعده كما ذكرنا،
👈 و سميت أيام التشريق لإشراق نور القائم عليه السلام عليهم، 👉
فهم مشرقون لإشراقه عليهم
و المؤمنون يتشرقون من نورهم الّذي كانوا أمدوهم به،
و من ذلك قيل لمن عومل بدعوة الحق تشرق أى استنار بنور أولياء اللّه الّذي أمدوهم به.
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۲۵ الى ۳۰]:
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ
فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ (۲۸)
تا شاهد منافع خويش باشند،
و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دامهاى زبانبستهاى كه روزى آنان كرده است ببرند.
پس، از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد.
مشتقات ریشۀ «شرق» در آیات قرآن:
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ (115)
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (142)
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (258)
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي بارَكْنا فيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَني إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ (137)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقينَ (73)
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا (16)
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (35)
قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (28)
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقينَ (60)
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ (5)
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ (18)
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (69)
حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْني وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرينُ (38)
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ (17)
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (40)
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً (9)
مشتقات ریشۀ «غرب» در آیات قرآن:
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ (115)
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (142)
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (258)
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31)
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي بارَكْنا فيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَني إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ (137)
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَّزوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ في فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً (17)
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فيهِمْ حُسْناً (86)
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى (130)
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (35)
قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (28)
وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِ إِذْ قَضَيْنا إِلى مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدينَ (44)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابيبُ سُودٌ (27)
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ (39)
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ (17)
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (40)
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً (9)