“Hide-and-seek” with the Light!
The Light Commuting in your Heart!
Day and Night mode switch.
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ
وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ
+ «آفرینش نور، آفرینش ظلمت، آفرینش یاقوت سرخ!»
مثل آفرینش «روز و شب» که در آمد و شد هستند و «چشم بینا» که شاهد این بیا و برو است!
«… ثُمَّ فَتَحْتَ خِزَانَةَ اَلنُّورِ وَ طَرِيقَ اَلظُّلْمَةِ فَكَانَا لَيْلاً وَ نَهَاراً يَخْتَلِفَانِ بِأَمْرِكَ.»
«ولج» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«وَلَجَ البيتَ: داخل خانه شد.»
انگاری نور، توی قلبت جا باز میکنه! این میشه «ولوج»!
«رجلٌ خُرَجَةٌ وُلجَةٌ: كثيرُ الخروج و الوُلوج، مردى كه زياد داخل و خارج میشود.»
«آمد و شد نور و ظلمت در ملکوت قلب!»
«آمد و شد شب و روز در ملکوت قلب!»
«بیا و بروی نور در ملکوت قلب!»
قلب ما «یک خانه پر رفت و آمد!» است.
+ «درون قلب ما چه خبره؟!»
نور، مدام توی قلب ما در حال رفت و آمد است!
«نور به قلبها سرک میکشه!»
«این نور، تویِ قلب، هِی میره و میاد!»
+ «قَلَبْتُ الثَّوبَ»
درست مثل روز و شب که هی میان و میرن، داستان قبض و بسط قلب هم اینجوریه!
قایم موشک بازی (قایم باشک بازی) نور و ظلمت درون یاقوت سرخ!
فرایند قایم موشک بازی با نور هدایت!
وقتی پیداش میکنی، خیلی حال میده! وقتی گُمش میکنی، حالت خیلی گرفته است!
+ «تا حالا چند بار مردیمو زنده شدیم؟!»
انگاری راه فهمیدن و مسیر دسترسی به حرفهای خدا همینه!
حالا کیا ورود و خروج نور به قلبشونو میفهمن؟!
کیا حرف خدا رو با قلبشون میفهمن؟
در واقع کیا «یعتبر بالنور و الظلام» هستند مثل جناب قس بن ساعدة!
کیا متوجه ارتباط این حال درونی قلب خودشون با آنچه در پیرامونشان می گذرد شدهاند؟!
کیا رضا و سخط ولی خدا رو متوجه میشن؟
کیا این تذکرات رو میشنوند و حرف گوش کن هم هستند،
و کیا میشنوند و خودشونو به کری میزنن؟
هزار واژه مترادف نور میخوان همین ویژگی نوسانات قلبی رو بفهمونند!
+ «خنس» و «کنس»
[سورة التكوير (۸۱): الآيات ۱۵ الى ۲۹]
فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (۱۵)
نه، نه! سوگند به اختران گردان،
الْجَوارِ الْكُنَّسِ (۱۶)
[كز ديده] نهان شوند و از نو آيند،
وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ (۱۷)
سوگند به شب چو پشت گرداند،
وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ (۱۸)
سوگند به صبح چون دميدن گيرد،
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (۱۹)
كه [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است.
ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ (۲۰)
نيرومند [كه] پيش خداوند عرش، بلندپايگاه است.
مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ (۲۱)
در آنجا [هم] مُطاع [و هم] امين است.
وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ (۲۲)
و رفيق شما مجنون نيست؛
وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ (۲۳)
و قطعاً آن [فرشته وحى] را در اُفق رخشان ديده.
وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ (۲۴)
و او در امر غيب بخيل نيست.
وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ (۲۵)
و [قرآن] نيست سخن ديوِ رجيم.
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ (۲۶)
پس به كجا مىرويد؟
إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (۲۷)
اين [سخن] بجز پندى براى عالميان نيست؛
لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ (۲۸)
براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رَوَد.
وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ (۲۹)
و تا خدا، پروردگار جهانيان، نخواهد، [شما نيز] نخواهيد خواست.
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مىكند.
[سورة النور (۲۴): الآيات ۴۱ الى ۴۶]
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (۴۴)
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مىكند.
قطعاً در اين [تبديل] براى ديدهوران [درس] عبرتى است.
موت و حیات!
آیا «موت و حیات» قلبتو میفهمی؟!
«موت» و «حیی» از هزار واژگان مترادف «نور» هستند.
«سُبْحَانَ اللَّهِ جَاعِلِ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورِ»
«الله یقبض و یبصط»
درک نور قلب یعنی درک قبض نور قلب و درک بسط نور قلب، میشه درک موت و حیات!
درک موت: درک قبض نور
درک حیات: درک بسط نور
به محض اینکه سیئه حسد فعال میشه، از روی تاریکی قلبت، بوی موت رو استشمام میکنی! بوی دور شدن از حیات طیبه رو استشمام میکنی! میفهمی اشتباهی مرتکب شدی که این تاریکیِ موت، داره خبر از اون میده! این اشتباه هر چی که باشه در فرمول کلی خودش، تمنایی است که همسو با تقدیر خدا نیست! + «شرک»
انگاری قلب سلیم با تاریکی خودش میفهمه که مسیری خلاف جهت رضای خدا رو در پیش گرفته! لذا قبل از اینکه در این مسیر دچار آسیب بشه، از این پیام نورانی – (ظلمت قلب یا قبض قلب در واقع یک پیام نورانی است) که قلب بخوبی با این پیامها آشناست چون ساختار قلب و تار و پود قلب از نور و ظلمت است (یاقوت سرخ!) – استفاده نموده و تغییر مسیر از تاریکی به نور داده و با این بازگشت به نور، دست خدا رو برای آمرزش گناهانش باز میذاره!
این همان رزق نورانی است «وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ» که میخواد صاحب این قلب سلیم رو مالک نور بنماید «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ».
انگاری خدا با این زبان نورانیِ خودش یعنی با قبض و بسط نور قلب، بوی رویکرد قلب به سمت تمنّا یا تقدیر رو به مشام صاحب قلب میرساند «وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ» و اینجوری خدا داره با بنده خودش صحبت میکنه! اونو هدایت میکنه! کنترلش میکنه! امر و نهیش میکنه!
وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۲۶ الى ۲۷]
قُلِ
اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ
تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ
وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ
بِيَدِكَ الْخَيْرُ
إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۲۶)
بگو:
«بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى؛
هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى؛ و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى؛
و هر كه را خواهى، عزت بخشى؛ و هر كه را خواهى، خوار گردانى؛
همه خوبيها به دست توست،
و تو بر هر چيز توانايى.»
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ
وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ
وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (۲۷)
شب را به روز در مىآورى، و روز را به شب در مىآورى؛
و زنده را از مرده بيرون مىآورى، و مرده را از زنده خارج مىسازى؛
و هر كه را خواهى، بىحساب روزى مىدهى.
+ «يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ»
«کور» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«كور العمامة على الرأس: عمامه را دور سر پيچيد.»
[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۱ الى ۵]
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ
يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ
كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى
أَلا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (۵)
آسمانها و زمين را به حقّ آفريد.
شب را به روز درمىپيچد، و روز را به شب درمىپيچد
و آفتاب و ماه را تسخير كرد.
هر كدام تا مدّتى معيّن روانند.
آگاه باش كه او همان شكستناپذير آمرزنده است.
نور و ظلمت – لیل و نهار
ثُمَّ جَعَلْتَ لَهَا فِي تِلْكَ اَلظُّلْمَةِ نُوراً وَ فِي ذَلِكَ اَلضِّيقِ سَعَةً وَ فِي ذَلِكَ اَلْغَمِّ رُوحاً
ثُمَّ هَيَّأْتَ لَهَا مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً يُقَوِّيهِ عَلَى مَشِيئَتِكَ ثُمَّ وَعَظْتَهُ بِكِتَابِكَ وَ حِكْمَتِكَ
…
ثُمَّ فَتَحْتَ خِزَانَةَ اَلنُّورِ وَ طَرِيقَ اَلظُّلْمَةِ فَكَانَا لَيْلاً وَ نَهَاراً يَخْتَلِفَانِ بِأَمْرِكَ
قَالَ عُزَيْرٌ:
رَبِّ أَمَرْتَ اَلْمَاءَ فَجَمَدَ فِي وَسَطِ اَلْهَوَاءِ
فَجَعَلْتَ مِنْهُ سَبْعاً وَ سَمَّيْتَهُ اَلسَّمَاوَاتِ
ثُمَّ أَمَرْتَ اَلْمَاءَ يَنْفَتِقُ عَنِ اَلتُّرَابِ
وَ أَمَرْتَ اَلتُّرَابَ أَنْ يَتَمَيَّزَ مِنَ اَلْمَاءِ فَكَانَ كَذَلِكَ
فَسَمَّيْتَ جَمِيعَ ذَلِكَ اَلْأَرَضِينَ وَ جَمِيعَ اَلْمَاءِ اَلْبِحَارَ
ثُمَّ خَلَقْتَ مِنَ اَلْمَاءِ أَعْمَى أَعْيُنٍ بَصَّرْتَهُ
وَ مِنْهَا أَصَمَّ آذَانٍ أَسْمَعْتَهُ
وَ مِنْهَا مَيِّتَ أَنْفُسٍ أَحْيَيْتَهُ
خَلَقْتَ ذَلِكَ بِكَلِمَةٍ وَاحِدَةٍ
مِنْهَا مَا عَيْشُهُ اَلْمَاءُ وَ مِنْهَا مَا لاَ صَبْرَ لَهُ عَلَى اَلْمَاءِ
خَلْقاً مُخْتَلِفاً فِي اَلْأَجْسَامِ وَ اَلْأَلْوَانِ
جَنَّسْتَهُ أَجْنَاساً وَ زَوَّجْتَهُ أَزْوَاجاً وَ خَلَقْتَ أَصْنَافاً
وَ أَلْهَمْتَهُ اَلَّذِي خَلَقْتَهُ
ثُمَّ خَلَقْتَ مِنَ اَلتُّرَابِ وَ اَلْمَاءِ دَوَابَّ اَلْأَرْضِ وَ مَاشِيَتَهَا وَ سِبَاعَهَا
فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلىٰ بَطْنِهِ
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلىٰ رِجْلَيْنِ
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلىٰ أَرْبَعٍ
وَ مِنْهُمُ اَلْعَظِيمُ وَ اَلصَّغِيرُ
ثُمَّ زَرَعْتَ فِي أَرْضِكَ كُلَّ نَبَاتٍ فِيهَا بِكَلِمَةٍ وَاحِدَةٍ وَ تُرَابٍ وَاحِدٍ وَ تُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ
فَجَاءَ عَلَى مَشِيئَتِكَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ لَوْنُهُ وَ رِيحُهُ وَ طَعْمُهُ
مِنْهُ اَلْحُلْوُ وَ مِنْهُ اَلْحَامِضُ وَ اَلْمُرُّ وَ اَلطَّيِّبُ رِيحُهُ وَ اَلْمُنْتِنُ وَ اَلْقَبِيحُ وَ اَلْحَسَنُ
وَ قَالَ عُزَيْرٌ
يَا رَبِّ إِنَّمَا نَحْنُ خَلْقُكَ وَ عَمَلُ يَدِكَ
خَلَقْتَ أَجْسَادَنَا فِي أَرْحَامِ أُمَّهَاتِنَا وَ صَوَّرْتَنَا كَيْفَ تَشَاءُ بِقُدْرَتِكَ
جَعَلْتَ لَنَا أَرْكَاناً وَ جَعَلْتَ فِيهَا عِظَاماً وَ شَقَقْتَ لَنَا أَسْمَاعاً وَ أَبْصَاراً
ثُمَّ جَعَلْتَ لَهَا فِي تِلْكَ اَلظُّلْمَةِ نُوراً وَ فِي ذَلِكَ اَلضِّيقِ سَعَةً وَ فِي ذَلِكَ اَلْغَمِّ رُوحاً
ثُمَّ هَيَّأْتَ لَهَا مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً يُقَوِّيهِ عَلَى مَشِيئَتِكَ ثُمَّ وَعَظْتَهُ بِكِتَابِكَ وَ حِكْمَتِكَ
ثُمَّ قَضَيْتَ عَلَيْهِ اَلْمَوْتَ لاَ مَحَالَةَ
ثُمَّ أَنْتَ تُعِيدُهُ كَمَا بَدَأْتَهُ
قَالَ عُزَيْرٌ
اَللَّهُمَّ بِكَلِمَتِكَ خَلَقْتَ جَمِيعَ خَلْقِكَ
فَأَتَى عَلَى مَشِيَّتِكَ لَمْ تَأَنَّ فِي ذَلِكَ مَئُونَةً وَ لَمْ تَنْصَبْ فِيهِ نَصَباً
كَانَ عَرْشُكَ عَلَى اَلْمَاءِ وَ اَلظُّلْمَةُ عَلَى اَلْهَوَاءِ وَ اَلْمَلاَئِكَةُ يَحْمِلُونَ عَرْشَكَ وَ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِكَ وَ اَلْخَلْقُ مُطِيعٌ لَكَ خَاشِعٌ مِنْ خَوْفِكَ
لاَ يُرَى فِيهِ نُورٌ إِلاَّ نُورُكَ وَ لاَ يُسْمَعُ فِيهِ صَوْتٌ إِلاَّ سمعك [صَوْتُكَ]
ثُمَّ فَتَحْتَ خِزَانَةَ اَلنُّورِ وَ طَرِيقَ اَلظُّلْمَةِ فَكَانَا لَيْلاً وَ نَهَاراً يَخْتَلِفَانِ بِأَمْرِكَ.
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۲۲ الى ۱۲۳]
أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها
كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۲۲)
آيا كسى كه مرده[دل] بود و زندهاش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرونآمدنى نيست؟
اين گونه براى كافران آنچه انجام مىدادند زينت داده شده است.
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها
وَ ما يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (۱۲۳)
و بدين گونه، در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مىگماريم تا در آن به نيرنگ پردازند،
و[لى] آنان جز به خودشان نيرنگ نمىزنند و درك نمىكنند.
امام باقر علیه السلام:
مَيْتاً لَا يَعْرِفُ شَيْئاً،
وَ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ إِمَاماً يَأْتَمُّ بِهِ،
كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها قَالَ: الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ.
«مرده» كسى است كه به چيزى معرفت نداشته باشد.
و «نورى كه با آن ميان مردم راه رود» امامى است كه از او پيروى میكند،
و اينكه فرمايد «مانند كسى است كه در ظلمات باشد و نتواند از آن بدر رود»
كسى است كه امام را نشناسد.