“What have you made of this opportunity called life? The light of righteous deeds, or the fire of wrongful actions?”
Life is a fleeting moment in this mortal world, that gives us countless opportunities to choose.
And we are standing in this dilemma of choosing, the path that ends in light and the path that ends in fire.
Some produce the light of righteous deeds and illuminate their existence with compassion, love, and sacrifice.
And others, moved by the evil power of jealousy, kindle the fires of wrongdoing—greed, hatred, and cruelty.
The world’s opportunity is the confrontation of these two visions and ways of thinking. 🌟🔥
“از این فرصت، به نام زندگی دنیا، چه ساختهای؟
نور عمل صالح، یا آتش اعمال ناروا؟”
زندگی، لحظهای زودگذر در این دنیای فانی است
که به ما فرصتهای انتخاب بیشماری میدهد.
و ما در این دوراهی سخت انتخاب، متحیّر ایستادهایم،
مسیری که به نور ختم میشود و مسیری که به آتش ختم میشود.
برخی مسیر تولید نور اعمال صالح را بر میگزینند،
و وجود خود را با شفقت، عشق و ایثار روشن میکنند.
و برخی دیگر، که توسط نیروی شیطانی حسادت برانگیخته میشوند،
آتش اعمال نادرست را شعلهور میکنند، حرص، نفرت، و ظلم.
فرصت دنیا، تقابل این دو بینش و دیدگاه و طرز فکر است. 🌟🔥
«جرح» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«قِيلَ لِكَوَاسِبِ الطَّيرِ و السِّبَاعِ (جَوَارِحُ) جمعُ (جَارِحَةٍ) لأنَّهَا تَكْتَسِبُ بِيَدِهَا»
كَوَاسِبِ، جَوَارِحُ: چنگال و منقار و دندانهاى حيوانات شكارى.
+ «کسب»
و تسمى الصائدة من الكلاب و الفهود و الطيور جَارِحَةً،
و جمعها جَوَارِحُ،
جارحة: سگان و بازان و پرندگان شكارى
و جمع آن جَوَارِح است.
إمّا لأنها تجرح، و إمّا لأنها تكسب.
اين نامگذارى، يا بدين جهت است كه شكار خود را مجروح مىكند و يا از آن جهت كه آن را مىگيرد.
قال عزّ و جلّ: وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ [المائدة/ 4]،
و سميت الأعضاء الكاسبة جَوَارِحَ تشبيها بها لأحد هذين،
اعضاء شكاركننده و گيرنده حيوانات شكارى مانند چنگال و منقار و دندانهاى آنها را نيز جوارح گويند
و تشبيهى است به اينكه با این اعضاء، حيوانات را يا مجروح مىكنند يا مىگيرند.
الِاجْتِرَاحُ: اكتساب الإثم،
اجْتِرَاح: يعنى انجام گناه
و أصله من الْجِرَاحَةِ،
و اصلش از جِرَاحَة است
كما أنّ الاقتراف من: قرف القرحة ،
چنانكه اقتراف يعنى انجام گناه، از قرف القرحة يعنى پوست زخم را كند، گرفته شده،
قال تعالى:
خداى تعالى گويد:
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ
آيا كسانى كه زشتىها را كسب مىكنند و گناهان را انجام مىدهند،
پنداشتهاند مانند كسانى هستند كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مىدهند.
اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ – عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
جرح :
جُرِحَ الشاهد : إذا طعن فيه
+ «دبر»
+ «کلم»
از این مهلت دنیا، چی گیرت اومده؟! نور عمل صالح، یا نار اعمال سوء؟!
أَمْ حَسِبَ الَّذينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ!
جراحت و زخم روی پوست !
جراح چون پوست رو برش میده و زخمی میکنه بهش میگن جراح!
قلب باید برای اخذ نور ولایت یه کاری بکنه یه تاثیری روی آیت بذاره تا اونو کسب کنه و اخذ کنه، باید نمره قبولی از این امتحان بگیره! باید مهربانی کنه! باید شمع خاموش دلی رو روشن کنه!
+ «مالکیت اسم و معنا»
آیت رو زخمی کن! مجروح کن!
یه چیزی ازش بِکَن! یه چیزی ازش کسب کن!
ببین از آیاتی که تا حالا برات مقدر شده، چی گیرت اومده؟!
[کسب – جرح]:
قِيلَ لِكَوَاسِبِ الطَّيرِ و السِّبَاعِ (جَوَارِحُ) جمعُ (جَارِحَةٍ) لأنَّهَا تَكْتَسِبُ بِيَدِهَا
[جُرِحَ الشاهد : إذا طعن فيه] :
سمي القدح في الشاهد جَرْحاً: ردكردن شهادت شاهد را جرح مىگويند.
جَرَحَ الشَّهَادَةَ : گواهى را نپذيرفت.
جَرَّحَ الشَّهَادَةَ : گواهى را نپذيرفت و برگرداند.
« وَ إِنِ اجْتَرَحُوا »
اللغة :
… و الجرح العمل بالجارحة و الاجتراح الاكتساب.
جرح : كارى كه با اعضاى تن انجام گيرد.
مجروح : عضوی جراحت پیدا کرده !
اعمال با اعضای بدن انجام می شود.
گناه با اعضای بدن انجام می شود لذا به کسب گناه میگن اجتراح السیئات.
[محدثة – ذکر – طینت و ولایت – اجتراح – انقضاء – عمل صالح] :
مقالۀ «محدثة» مطالب زیبایی دارد:
« أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً » « السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ »
[قبض و بسط – محدَّثه] :
روشن کردن قلب تاریک ما در وقایع و حوادث روزمره که با آنها مواجه می شویم ، با علم آل محمد ع ، منصب ولایتی بی بی فاطمه زهرا س است:
[السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ]
که این معنی در اسم محدثه آن حضرت گنجانده شده است.
[یا أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ ادرکنی]
[طینت و ولایت] :
این دو رو با هم تفاوتشونو خوب دقت کن :
« وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً »
« وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً »
یکی میخواد اولی باشه و زورش میاد دومی باشه و تابع اولی،
این کارش ظلم بزرگیه [حسادت] و عواقب بدی در پیش دارد ،
اما یکی دیگه میدونه اولی اون نیست و اولی رو هم خوب میشناسه و دست و پا شکسته، یکی عمل صالح و یکی عمل سوء، با توجه به گل و طینتش انجام میده،
اما بالاخره اعتقادش به نورش، نمیذاره اعمال صالحش حبط بشن و حتی اعمال سوئش با این باور درستش تغییر ماهیت میدن و به حسنات تبدیل میشن لذا در آیه تاکید شده:
ای که به یاد معالم ربانی برای رسیدن به آرامش، باور قلبی داری و اینجوری عمل صالح انجام میدی اگه طینتا از دستت گهگاهی ظلمی یا هضمی « ظُلْماً وَ لا هَضْماً » در رفت « وَ إِنِ اجْتَرَحُوا » نگران نباش که جبران آل محمد ع و شفاعتشان در همین جاهاست یعنی بالاخره با کمک نورت این طینت بد، اصلاح خواهد شد ان شاء الله تعالی:
« يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً » .
« وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً »
از مقالۀ طینت و ولایت :
يَا مُحَمَّدُ حَيْثُ تَكُنْ يَكُنْ عَلِيٌّ وَ حَيْثُ يَكُنْ عَلِيٌّ يَكُنْ مُحِبُّوهُ وَ إِنِ اجْتَرَحُوا
أَلْحِقُوا الْأَعْمَالَ السَّيِّئَةَ الَّتِي اجْتَرَحَهَا الْمُؤْمِنُ بِسِنْخِ النَّاصِبِ وَ طِينَتِهِ.
نکته بعدی اینه که وقتی آیت عرضه میشه با عجله و بی صبری کارارو خراب نکن بذار ببینیم آیت چی میخواد به ما بگه آخه او با ما حرف داره،
[این تقدیر برای اصلاح و تربیت ما عرضه شده پس راضی به این شرایط اصلاح و تربیت باش!
راضی به ربوبیت باش! نارضایتی نکن! حسادت نکن!]
و اگه حرفی و کاری نداشت نمی اومد سراغ ما، آدرس رو هم درست اومده زده وسط هدف (صوب – اصاب السهم) ، وقتی داری یه برنامه کاربردی خوبو از اینترنت دانلود میکنی، آیا سیم اینترنتو وسط کار قطع می کنی ؟! خوب معلومه همه زحمات رو به هدر میدی !
برای هر آیتی هم تاریخ انقضائی « يُقْضى » تعریف شده « مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ » پس اگه زود عجله بکنی، فقط کارارو خراب میکنه، صبر کن خودش معلوم میشه قضیه از چه قراره:
اگه صبر کنی مشمول « وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً » میشی و چیزی یاد میگیری.
مثل صاحبان نور که با همین صبرهاشون در آیات و تقدیراتشون، رسیده اند به: «و زاده بسطة فی العلم»! پس اینو آویزه گوشِت کن که :
« وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً » ،
قرآن همون آیاتیست که هر روز برای من و تو عرضه (قرائت) میشه !
ضمنا قرآن عربیه ! یعنی آیات عَرَبَ عَنَّا !
یعنی آیات حامل کلام نورانی آل محمد ع برای ما هستند، پس احترام به آنها واجب است .
[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۰۸ الى ۱۱۵]
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (۱۰۸)
در آن روز، [همه مردم]، داعى [حق] را -كه هيچ انحرافى در او نيست- پيروى مىكنند، و صداها در مقابل [خداى] رحمان خاشع مىگردد، و جز صدايى آهسته نمىشنوى.
يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (۱۰۹)
در آن روز، شفاعت [به كسى] سود نبخشد، مگر كسى را كه [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد.
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً (۱۱۰)
آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشتهاند مىداند، و حال آنكه ايشان بدان دانشى ندارند.
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً (۱۱۱)
و چهرهها براى آن [خداى] زنده پاينده خضوع مىكنند، و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مىماند.
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً (۱۱۲)
و هر كس كارهاى شايسته كند، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ستمى مىهراسد و نه از كاسته شدن [حقّش].
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (۱۱۳)
و اين گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل كرديم، و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند، يا [اين كتاب] پندى تازه براى آنان بياورد.
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً (۱۱۴)
پس بلندمرتبه است خدا، فرمانرواى بر حق، و در [خواندن] قرآن، پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن، و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاى.»
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (۱۱۵)
و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم، و[لى آن را] فراموش كرد، و براى او عزمى [استوار] نيافتيم.
مشتقات ریشۀ «جرح» در آیات قرآن:
يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ (4)
وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (45)
وَ هُوَ الَّذي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فيهِ لِيُقْضى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (60)
أَمْ حَسِبَ الَّذينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ (21)