The light of salvation!
«فوز» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«مفازة: بیابان مهلک»
«قال ابن الأعرابيّ: سُمِّيت الفَلاةُ مفَازةً لأنَّ مَن خَرَج منها و قطَعَها فاز.»
«تَفَوَّزَ: از سرزمينى به سرزمين ديگر رفت.»
چرا به «بیابان مهلک» عرب میگه مفازة؟!
«المَفَازَةُ: المهلك، مأخوذة من فَوَّزَ: إذا مات لأنها مظنة الموت».
«فَائِز: رستگار»
«فوز: نجات، رستگارى»
«الْفَوْزُ: الظّفر بالخير مع حصول السّلامة.»
«الفَوْزُ: پيروزى و ظفر يافتن به خير و نيكى با حصول تندرستى است.»
«وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ»
«فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ»:
خروج از نار و دخول در نور، میشه فوز و فلاح و رستگاری!
«تَفَوَّزَ: از سرزمينى به سرزمين ديگر رفت.»
«يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»: این میشه ولایة الله! «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا»
+ «نورِ پیروزی!»: «الظَّفَرُ: الفوزُ».
+ «عبر – معبر نورانی!»
+ «جوز – جایزه نورانی!»
+ «حسرت!»
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.
«Will I be saved?!»
نورِ رستگاری!
آیا نجات پیدا میکنم؟!
آیا رستگار خواهم شد؟!
آیا در این «سفر انفرادی»، با نور، رستگار خواهم شد؟!
چقدر این کلیپ ویدئویی زیباست و جای بسی تدبیر و تدبّر دارد.
از جای پاها معلوم میشه خیلیها این سفر رو تجربه کردهاند،
اما از عاقبت اونها چه خبر داریم؟!
چه کسانی رستگار شدند؟
چه کسانی، با سمّ مهلک حسادت خودشان، یعنی تمنّاهای خودشان، هلاک شدند؟
چه کسانی تا وادی محسّر آمدند و در آخرین لحظه سقوط کردند؟
+ «پرواز نورانیِ حسود، کنسل شد!»
+ «خبت – الخَبْت: المفازة لا نباتَ بها»: «التَّسْلِيمُ: الْإِخْبَاتُ»
+ «التسلیم لامر الله»
[فوز – قبض و بسط]:
«المَفَازَة: بيابان خشك و بى آب، آنچه كه باعث رستگارى شود، جاى هلاك و نابودى، جاى رستگارى»
کتاب لغت مفردات:
و الْمَفَازَةُ قيل : سمّيت تفاؤلا لِلْفَوْزِ، و سمّيت بذلك إذا وصل بها إلى الْفَوْزِ،
فإنّ الفقر كما يكون سببا للهلاك فقد يكون سببا للفوز،
فيسمّى بكلّ واحد منهما حسبما يتصوّر منه و يعرض فيه،
مَفَازَةٌ: بيابانى كه از نظر تفاؤل يا نيكانديشى اينچنين ناميده شده
و هر وقت از بيابانى بىخير بگذرند و به فوز و پيروزى برسند، مفازة گويند.
همانطور كه «فقر» هم كه به معنى بيابان است و سبب هلاكت، عبور از آنجا باعث رستگارى نيز هست [مفازة و فقر].
و هر كدام از اين نامها به مقتضاى تصوريكه از آن هست و در آنجا عارض انسان ميشود آنطور مختلف ناميده شده.
[توضیح برای واژه فوز] :
فقط با فهم بحث زیبای قبض و بسط میشه این معانی مهم رو برای واژه فوز درک نمود.
مفازة، زمان و مکان آیات عرضه شده است و حالت قبض قلبی است که هم بوی هلاکت می دهد (بینور یاد معالم ربانی بودن)، و هم با یاد معالم ربانی امید نجات! عرب به زیبای برای این بیابان خشک و بی آب و علف نام زیبای «مفازة» را بکار می برد تا این قلوب نا امید از لطف و رحمت الهی، به نجات و رستگاری از تاریکی قلب امیدوار باشند.
این توضیح بسیار زیباست:
«قال ابن الأعرابيّ: سُمِّيت الفَلاةُ مفَازةً لأنَّ مَن خَرَج منها و قطَعَها فاز»
پس باید در واژه فوز دنبال مفهوم زیبای «یخرجهم من الظلمات الی النور» بگردیم و این خروج و عبور از تاریکی به نور میشه فوز. بعبارت دیگر همه ما باید بدانیم چون حسد داریم استعمال حسد و تاریکی قلب حتمی است حالا اونیکه إقرار به فضل صاحب اسم فوز داره و معنای آرامش و نور را بارها با یادآوری فنون علمی صاحب این اسم، تجربه نموده از معنای اسم فوز یعنی نور آرامش علم آل محمد ع که نجات و رستگاری به آن بستگی دارد بهرهمند میشود.
پس وقتی در بیابان خشک و بیآب و علف و وادی غیر ذی زرع قلبت گیر میکنی ناامید نباش.
« رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ »
چون اسم این مکان مفازة است و از ریشه فوز گرفته شده یعنی رد پای معالم ربانی برای ما در هر واژهای نمایان است لذا این مفازة را به اسم صاحب اسمش که قسم میدهی، فورا مسیری برای نجات تو، جلب توجه میکند!
میخواهیم بگوییم در آیه «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» یعنی همین عمل به معالم ربانی در دل شرایط و تولید نور آرامش عمل صالح برای اهل یقینی که یاد گرفته اینجوری قلب تاریکشو به سبب یاد معالم ربانی به نور آرامش برسونه به این میگن فوز عظیم !!!
+ « شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ »
اهل شک حسود چون به معنای اسم مفازه یقین ندارند لذا از نور آرامش برای تسکین تاریکی قلب ناآرام خود بهره مند نمی شوند ولی اهل یقین که در نگاه اول مفازه را می بینند، دوباره نگاه می کنند و این بار چیزی در این وادی غیر ذی زرع توجه اونها رو به خودش جلب میکنه! اون چیه؟ نجم ثاقب! نور آرامش ولایت محمد و آل محمد ع که با یاد معالم ربانی در این شرایط مهلک برای نجات او دستش رو دراز کرده! پس اهل شک فقط همان نگاه حسدآلود اول را از مفازه و بیابان فهمیده اند اما اگر دوباره که حسد را کنار گذاشته و به همین بیابان نگاه می کردند، یهو چشمه زمزم رو زیر پای اسماعیل ع مییافتند.
+ «ارض مجهل»
در نگاه اول این بیابان مهلک هیچ تابلوی راهنمایی برای خروج از مهلکه ندارد اما اهل یقین دوباره که نگاه میکنه، علامتی (علمة) زیبا و نورانی، توجه اونو به خودش جلب میکنه و یک اشاره علمی کافی است که قلب تاریک، منور و روشن گردد و این همان بسط قلبی بهنگام خروج از حالت مهلک قبض و تاریکی قلب است و اینجا، ناجی، معالم ربانی صاحبان نور است و یاد آنها و عمل به اندیشه آنها!
+ «سراب»
[هجر – فوز]:
«كان الرجل يقول لامرأته إذا طلّقها: فوزي بأمرك، كما يقال أمرك بيدك»:
« مُهَاجَرَتْ: اصل مهاجرت بمعنى متاركه غير است.»
مردی که زنشو طلاق میده (متارکه میکنن) بهش میگه «فوزي بأمرك» یعنی از ولایت من خارج شو و حالا احتمالا بعدا در ولایت دیگری داخل شو! این کاربرد واژه فوز با استنباط این مفهوم که از یک شرایط به شرایط دیگری تبدیل شدن و رسیدن و خروج از یک وضعیت و دخول در وضعیت دیگر مفهومی است که باید از این واژه برداشت نماییم.
در واقع برداشت کتاب التحقیق از این واژه یعنی «الوصول الى الخير و النعمة» نیز با مقدمه خروج از شر معنا و مفهوم پیدا می کند و این عبور و کوچ و رحلت، نیاز به ناجی از خود گذشته ای دارد که از مرز تاریکی و نور گذشته و خود را برای نجات دوستان گرفتار در تاریکی حسد قلب آنها، به خطر انداخته است و لذا اهل یقین با یاد معالم این صاحب نور «اطاعت از مافوق = فوز» از معنای اسم فوز این آقا، به درجات خود، در دل شرایط، بهرهمند شده و صاحب و مالک این اسم نورانی، به میزان تولید اعمال صالح مشترک خود و جفت نورانی خود میشوند، انشاء الله تعالی.
«فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ»
معنای فوز از این آیه در میاد !!!
خروج از تاریکی و دخول در نور میشه فوز:
+ «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (257)»
+ «يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (16) »
عبارت «با یاد معالم ربانی صاحبان نور» هم از این آیه در میاد:
«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً»
[طوع – فوز]: فوز یعنی عبور، و عبور یعنی فوز [فوز – عبر]:
«زُحْزِحَ … وَ أُدْخِلَ»
+ «دخل – الدخال فی الابل – رَبِّ أَدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْقٍ»
+ «عبث – تغار کشک سابی»
[خرج – زحزح]:
وَ هُوَ نَجْمُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَأْمُرُ بِالْخُرُوجِ مِنَ الدُّنْيَا وَ الزُّهْدِ فِيهَا
«وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ»
مفازة نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
لذا این آیه، نجات برای اهل یقینی را بیان می فرماید که با عمل به معالم ربانی تولید نور آرامش عمل صالح نمودهاند، لذا مشمول «مسّ سوء» نمیشوند. «لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ».
اللغة:
يقال لكل من نجا من هلكة و كل من لقي ما يغتبط به فقد فاز
و تأويل فاز تباعد عن المكروه و لقي ما يحب
و معنى قولهم مفازة للمهلكة التفؤل و إنما المفازة المنجاة كما سموا اللذيع سليما و الأعمى بصيرا.
هر كه از مهلكهاى نجات يافته يا به مقامى و به چيزى دست يافته باشد كه مورد حيرت و آرزوى ديگران قرار گيرد، گويند فائز گشته.
فاز: يعنى دور شد از مكروه و ناملايم و رسيد بآنچه دوست دارد.
مفازه: محل نجات و مهلكه را مفازه گويند، از باب تفأل زدن،
چنان كه به نابينا بصير و بينا گويند از باب تفأل و فال نيك زدن.
[فوز]:
فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة
چقدر این حدیث زیبا و بی نظیر است!
+ «لیله قدر»
[فوز – لیله قدر] :
+ دوست داری با یاد معالم ربانی در دل شرایط چی جایزه بگیری ؟! جایزه درک لیله قدر !!!
« وَ لَمْ أَطْوِهَا عَنْكُمْ لِأَنِّي لَمْ أَكُنْ بِهَا عَالِماً » :
+ رحیق مختوم
+ رفث
+ مطلب علمی درِگوشی که نمیشه به کسی بگی !
انگاری رسول خدا ص با این بیان به ما یاد میدن که این که میبینی منم نسبت به اون تظاهر به ندانستن میکنم « لِأَنِّي لَمْ أَكُنْ بِهَا عَالِماً » منظورم اینه که تو بفهمی درک لیله قدر در دل شرایط یک مطلب علمی خیلی اختصاصی است که هر کس به خودش مربوط میشه بدونه و بفهمه و عمل کنه و جایزه بگیره، یعنی نور بگیره !!! انگاری منم نشنیدم !!!
« فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ فَازَ بِجَائِزَةِ الرَّبِّ »
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع
أَنَّ النَّبِيَّ ص لَمَّا انْصَرَفَ مِنْ عَرَفَاتٍ وَ سَارَ إِلَى مِنًى دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَاجْتَمَعَ إِلَيْهِ النَّاسُ يَسْأَلُونَهُ عَنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَقَامَ خَطِيباً فَقَالَ بَعْدَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ
أَمَّا بَعْدُ
فَإِنَّكُمْ سَأَلْتُمُونِي عَنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ لَمْ أَطْوِهَا عَنْكُمْ لِأَنِّي لَمْ أَكُنْ بِهَا عَالِماً
اعْلَمُوا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَّهُ مَنْ وَرَدَ عَلَيْهِ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ هُوَ صَحِيحٌ سَوِيٌّ فَصَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَيْلِهِ وَ وَاظَبَ عَلَى صَلَوَاتِهِ وَ هَجَرَ إِلَى جُمُعَتِهِ وَ غَدَا إِلَى عِيدِهِ فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ فَازَ بِجَائِزَةِ الرَّبِّ
قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَازَ وَ اللَّهِ بِجَوَائِزَ لَيْسَتْ كَجَوَائِزِ الْعِبَادِ.
زرارة بن اعين گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود:
آن هنگام كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم از عرفات بسوى منى بازگشت داخل مسجد خيف شد مردم گرد او را گرفتند و از ليلة القدر يعنى شب قدر از او پرسيدند.
پس حضرت براى خطابه بپاى ايستاد و پس از ثناء الهى فرمود:
كداميك از شما از ليلة القدر از من سؤال كرديد
من آن را از شما پنهان نكردهام چون بدان عالم نيستم «1»
بدانيد اى مردم كه هر كس ماه رمضان بر او آيد و او صحيح و تندرست باشد پس روزها را روزه بگيرد و شبها بدعا پردازد، و نماز خويش را مراقبت كند و به نماز جمعه رهسپار شود و در نماز عيد فطر حاضر آيد محقّقا شب قدر را درك كرده باشد، و بجائزه پروردگار رسيده است.
راوى گفت امام صادق عليه السّلام فرمود: بجائزهاى رسيده است كه مانند جائزه بندگان نيست.
______________________________
(1) يعنى من بدان آگاهم ليكن مأمور نيستم تا شما را بدان آگاه سازم و مصلحت شما هم نيست.
[فوز – شیع] :
شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ
عَلِيٌّ وَ شِيعَتُهُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ
يا لَيْتَني كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظيماً
[فوز – وقی] :
فَازَ مَنْ فَازَ مِنَ الْمُتَّقِينَ
نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ
وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
أَنْتُمُ الْفَائِزُونَ وَ لَكُمْ خُلِقَتِ الْجَنَّةُ
فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ
وَ فَوْزَهُمْ بِالْوِفَادَةِ عَلَيْكَ، وَ الزِّيَادَةِ مِنْكَ
وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاكَ
وَ بِالتَّقْوَى فَازَ الصَّابِرُونَ
[صوم – فوز]:
اللَّهُمَّ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ… وَ هَذَا شَهْرُ الصِّيَامِ …وَ هَذَا شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ
[فوز – عرف – قبض و بسط]:
المعرفة الفوز بالقدس: قلبی که قبض و بسط را بداند و عمل کند، اهل فوز است!
[فوز – عبر]:
+ «قبض وبسط»
«تَفَوَّزَ: از سرزمينى به سرزمين ديگر رفت.»
رستگاری و نجات یعنی قلب اهل یقینی که با یاد معالم ربانی در دل شرایط تولید نور آرامش عمل صالح میکنه و از تاریکی به نور عبور می نماید.
[آشکار – جلب توجه] :
مفاهیم زیبای عبور از تاریکی به نور و آشکار شدن نور ولایت در قلوب اهل یقین با یاد معالم ربانی در واژه زیبای فوز.
فَوَّزَ الطريقُ : راه نمايان شد.
فَوَّزَ الرَّجُلُ : رفت، از جائى به جاى ديگر منتقل شد، بِدرود زندگى گفت.
فَوَّزَ الراعي بِابِله : شتربان با شتران خود به بيابان رفت.
[فوز – بقیة الله – برند]
[فوز – شفی] : + «قبض و بسط»
[فوز – آثار علمی – عبر]
[فوز – نجم ثاقب]
[فوز – ریشه ای کهن ، نهالی نو – شطا – شکوفه – شکفتن – زهرا – ]
+ «بتل»
+ «مهد و کهل»:
«فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً»
همین نهال نو روزی به بلوغ کامل می رسد و کاهل می شود اما طعم میوه در نهالی نو و دوران کهولت هیچ فرقی نمی کنه !!! طعم کلام روحبخش عیسی ع در مهد و کهل یکی است !!!
« فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً » :
برای آل محمد ع، مهد و کهل نداره !!! فرقی نمیکنه !!! هر وقت اراده نمایند شاخه درخت خشکیده ای حرکت می کند و سبز می شود و برگ می دهد و میوه می دهد و چه میوه هایی !!!
نوزاد درون گهواره باشد یا در اوج کمال سنی خودش، باز هم یکی است و عیسی ع نمونه آن است:
« يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً … تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً » !!!
چرا اینجوریه ؟
چون نور، بقیة الله است، کلمة الله است «بِكَلِمَةٍ مِنْهُ»، چون اسم الله است «اسْمُهُ»، چون اسم الله غیر الله است ! چون وجه الله است فی الدنیا و الآخرة «وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»
+ وجه و قبله مرئی و نامرئی !
چون عامل تقرب اهل یقین به آل محمد ع است « وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ » !
چون کلمة الله است « وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ » + «کلم»:
چون اهل یقین تاثیر کلامش را در قلب سلیم خود با نور قبض و بسط و امر و نهی مافوق درک مینمایند.
چون نعمت الله است « اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ » !
چون تمام حرفهاش مورد تایید روح القدس است « إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ » !!!
چون کارش آموزش حکمت آل محمد ع برای اهل یقین است « وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ » !!!
اینو از روی کارهاش میشه فهمید، چون قلوب مرده را با نور علم آل محمد ع زنده می کند و به پرواز در می آورد و پرندگان در حال پرواز با زبان بی زبانی حقانیت کلام صاحبان نور را تایید می کنند.
خلاصه تمام کارهای صاحبان نور برای قلوب اهل یقین واضح و آشکار است « بِالْبَيِّناتِ ».
و تمام اینها فرقی نمیکنه دروان بچگی باشه یا دورانی باشه که مرد کاملی شده باشه !!!
با تمام این اوصاف ، اهل شکّی که نمیخوان نور علمی صاحبان نور را تایید نمایند، چاره ای جز این تهمت به وجود مقدس صاحب نور برای خود نمی بینند «تکذیب آیات»، لذا به این مرد میگویند که ساحر و دیوانه ای بیش نیست « إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ » و البته صاحب نور نسبت به ماموریت کربلای خود برای مخاطبین اهل یقین و اهل شک، آگاهی کامل دارد.
این دو آیه زیبا که واژه های مهد و کهل را در بر دارد،
مفاهیم زیبایی را تداعی می نماید که باید دقیقا به آنها فکر شود و دقت شود:
[سورة آل عمران (3): الآيات 45 الى 46]
إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ (45) وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِينَ (46)
[سورة المائدة (5): آية 110] + [سورة آل عمران (3): الآيات 48 الى 49] + «اذن» …
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ
فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (110)
[عبور – «دنیا – آخرت»] :
عبور از دنیا به آخرت در دل شرایط آیات !
فوز یعنی همین عبور از ولایت ظلمت و دخول در ولایت نور!
این میشه فوز عظیم کبیر مبین !
دنیا همان نگاه اول است که دنو است و به ما نزدیک، که در نگاه اول به آیات به چشم خودخواهی می نگریم ! اما اهل یقین که بعدا با کمی مکث عقلشون میاد سرجاش دوباره که نگاه می کنن یه چیز دیگه توجه اونا رو به خودش جلب میکنه ! و چون این یه چیز دیگه است سوای اون چیز قبلی به این دیگری میگن آخرت! حالا باید بگیم ای آخرت! یعنی ای صاحب نور من! ای نور علمی ثاقب قلوب تاریک اهل یقین!
پس در همین دنیا باید قلوب با یاد معالم ربانی، مشرف بر آخرت گردند:
« كُونُوا مُشْرِفِينَ عَلَى الْآخِرَةِ » ان شاء الله تعالی.
+ « كُونُوا رَبَّانِيِّينَ »
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ الصِّيَامَ لَيْسَ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَحْدَهُ إِنَّمَا لِلصَّوْمِ شَرْطٌ يُحْتَاجُ أَنْ يُحْفَظَ حَتَّى يَتِمَّ الصَّوْمُ وَ هُوَ صَمْتُ الدَّاخِلِ أَ مَا تَسْمَعُ مَا قَالَتْ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا يَعْنِي صَمْتاً فَإِذَا صُمْتُمْ فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ عَنِ الْكَذِبِ وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ لَا تَنَازَعُوا وَ لَا تَحَاسَدُوا وَ لَا تَغْتَابُوا وَ لَا تَمَارَوْا وَ لَا تَكْذِبُوا وَ لَا تَبَاشَرُوا وَ لَا تَخَالَفُوا وَ لَا تَغَاضَبُوا وَ لَا تَسَابُّوا وَ لَا تَشَاتَمُوا وَ لَا تَفَاتَرُوا وَ لَا تَجَادَلُوا وَ لَا تَتَأَذَّوْا وَ لَا تَظْلِمُوا وَ لَا تَسَافَهُوا وَ لَا تَضَاجَرُوا وَ لَا تَغْفُلُوا عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الْزَمُوا الصَّمْتَ وَ السُّكُوتَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّبْرَ وَ الصِّدْقَ وَ مُجَانَبَةَ أَهْلِ الشَّرِّ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ وَ الْكَذِبَ وَ الْفَرْيَ وَ الْخُصُومَةَ وَ ظَنَّ السَّوْءِ وَ الْغِيبَةَ وَ النَّمِيمَةَ وَ كُونُوا مُشْرِفِينَ عَلَى الْآخِرَةِ مُنْتَظِرِينَ لِأَيَّامِكُمْ مُنْتَظِرِينَ لِمَا وَعَدَكُمُ اللَّهُ مُتَزَوِّدِينَ لِلِقَاءِ اللَّهِ وَ عَلَيْكُمُ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ الْخُشُوعَ وَ الْخُضُوعَ وَ ذُلَّ الْعَبِيدِ الْخُيَّفِ مِنْ مَوْلَاهُ خَيِّرِينَ خَائِفِينَ رَاجِينَ مَرْعُوبِينَ مَرْهُوبِينَ رَاغِبِينَ رَاهِبِينَ قَدْ طَهَّرْتَ الْقَلْبَ مِنَ الْعُيُوبِ وَ تَقَدَّسَتْ سَرَائِرُكُمْ مِنَ الْخَبَثِ وَ نَظَّفْتَ الْجِسْمَ مِنَ الْقَاذُورَاتِ وَ تَبَرَّأْتَ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَدَاهُ وَ وَالَيْتَ اللَّهَ فِي صَوْمِكَ بِالصَّمْتِ مِنْ جَمِيعِ الْجِهَاتِ مِمَّا قَدْ نَهَاكَ اللَّهُ عَنْهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ خَشِيتَ اللَّهَ حَقَّ خَشْيَتِهِ فِي سِرِّكَ وَ عَلَانِيَتِكَ وَ وَهَبْتَ نَفْسَكَ لِلَّهِ فِي أَيَّامِ صَوْمِكَ وَ فَرَّغْتَ قَلْبَكَ لَهُ وَ نَصَبْتَ نَفْسَكَ لَهُ فِيمَا أَمَرَكَ وَ دَعَاكَ إِلَيْهِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ كُلَّهُ فَأَنْتَ صَائِمٌ لِلَّهِ بِحَقِيقَةِ صَوْمِهِ صَانِعٌ لَهُ لِمَا أَمَرَكَ وَ كُلَّمَا نَقَصْتَ مِنْهَا شَيْئاً فِيمَا بَيَّنْتُ لَكَ فَقَدْ نَقَصَ مِنْ صَوْمِكَ بِمِقْدَارِ ذَلِكَ وَ إِنَّ أَبِي ع قَالَ سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ ص امْرَأَةً تُسَابُّ جَارِيَةً لَهَا وَ هِيَ صَائِمَةٌ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص بِطَعَامٍ فَقَالَ لَهَا كُلِي فَقَالَتْ أَنَا صَائِمَةٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ تَكُونِينَ صَائِمَةً وَ قَدْ سَبَبْتِ جَارِيَتَكِ إِنَّ الصَّوْمَ لَيْسَ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكِ حِجَاباً عَنْ سِوَاهُمَا مِنَ الْفَوَاحِشِ مِنَ الْفِعْلِ وَ الْقَوْلِ يُفَطِّرُ الصَّائِمَ مَا أَقَلَّ الصُّوَّامَ وَ أَكْثَرَ الْجُوَّاعَ .
+ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ (79)
به همین میگن «درک موت – بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا »:
در واقع این همان درک موت زیبایی است که بعد از حیات نصیب بعضی ها میشه !
+ «آیات موت و حیات»
+ «درک موت»
انگاری با موت اندیشه لیدرهای سوء در قلب اهل یقین «صوم»، آخرت که یه چیز دیگه است، خودشو نشون میده! جلب توجه میکنه! در انتهای بیابان مهلک، یکی داره اشاره میکنه ! یکی داره آبی و سایه درختی و چشمه ای و صفایی و فضایی نشون میده ! یکی که دلش به حال ما سوخته، اومده تو وادی غیر ذی زرع قلب ما داره یه چیزایی میگه ! نکنه درب غربی کعبه دل ما گشوده شده که این فضای تاریک درون ، رو به نور و روشنایی کرده ! اوووووو !!! صاحبخانه تشریف آوردهاند! چرا نشستی! پاشو پاشو ……………. باز شدن باب مستجار !!! این فوز نیست ؟! این باب برای کسی باز میشه که اجازه بده نور ولایت علی ع در این قلب لانه گزیند ! و دیگه هیچکس از اون تو خبر نداره تا خودشون بیان بگن اون تو چه خبره !!! « بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ » قیامت برای اهل یقین همون موقع عرضه آیت است که با یاد معالم ربانی میخواد اقامه صلات کنه به این میگن قیامتی بپا شد! اهل یقین با تولید نور آرامش عمل صالح با یاد معالم ربانی در این لحظه قیامت خودش بوی بهشت رو از روی استشمام نوزاد شش ماهه میفهمه که میگه! «بِالْقِيَامَةِ … تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ» اهل شک هم که باید قیام (یعنی اقدام) به صلی از معالم ربانی می نمود (دومی نورش میبود)، اما نمی نماید، خودش با قلبش تاریکی سنگینی گناه رو حس میکند اما متنبه نمی شود ! اهل شک و اهل یقین نمی تونن شانه از زیر بار مسوولیت واگذار شده خالی کنن « وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى » باید تا آخرش برن ! سابیدن کشک اهل یقین و اهل شک در تغار آیات استمرار داره «عبثت المراة الاقط» + «صهر» تا بالاخره هر کس بره سر جای خودش ! « لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لَا يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لَا يَنْقُلُونَ عَنْهَا ». دنیا عبث خلق نشده، تا چه برسه به آخرت !!! پس بریم کشکمونو بسابیم ! یا نه بهتره بگیم بذاریم کشکمونو بسابن ! حلیم باشیم تا کشکمونو آیات بسابن ! حلمة الثدی مادری مهربان به نوزاد است که نوک پستانش از گاز، زخم شده، اما هیچی نمیگه!
[نهج البلاغة]
قَالَ ع:
بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ الْآخِرَةُ
وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ
وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى
إِلَى قَوْلِهِ
قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الْأَجْدَاثِ وَ صَارُوا إِلَى مَصَايِرِ الْغَايَاتِ
لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لَا يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لَا يَنْقُلُونَ عَنْهَا.
[العقائد]: اعتقادنا في البعث بعد الموت أنه حق.
با فهم بحث زیبای «قبض و بسط» میشه معنای واژه «فوز» رو درک نمود.
مفازة، زمان و مکان آیات عرضه شده است. «امتحان قلوب!»
(نار و نور)!
عرب به زیبایی برای این بیابان خشک و بی آب و علف نام زیبای «مفازة» را بکار میبرد تا قلوب، نا امید از لطف و رحمت الهی نباشند و به نجات و رستگاری از این تاریکی مهلک قلب به کمک نور هدایت امیدوار باشند.
«سوسوی نور امید!»
پس باید در واژه فوز دنبال مفهوم زیبای «یخرجهم من الظلمات الی النور» بگردیم
و این خروج و عبور از تاریکی به نور میشه فوز.
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة»
یعنی نور جوف نار تقدیراتم رو درک کردم و اینگونه رستگار شدم.
کسی که نور تقدیراتشو درک کنه، جایزه نورانی رستگاری رو از خدای مهربان میگیره!
به این میگن درک لیله قدر!
«فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ فَازَ بِجَائِزَةِ الرَّبِّ»
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
به جائزهاى رسيده است كه مانند جائزه بندگان نيست.
«فَازَ وَ اللَّهِ بِجَوَائِزَ لَيْسَتْ كَجَوَائِزِ الْعِبَادِ.»
[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۳۱ الى ۴۰]
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً (۳۱)
مسلّماً پرهيزگاران را رستگارى است:
پس:
«كُونُوا مُشْرِفِينَ عَلَى الْآخِرَةِ»
«كُونُوا رَبَّانِيِّينَ»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«فَمَنِ اِسْتَظَلَّ بِفَيْئِكَ كَانَ فَائِزاً»
«هر كس در سايۀ تو پناه گيرد رستگار است.»
امام صادق علیه السلام:
مَنْ يُطِعِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلاَيَةِ عَلِيٍّ وَ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فٰازَ فَوْزاً عَظِيماً.
در تفسير آيه «مَنْ يُطِعِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ» كسى كه اطاعت خدا و پيامبر را نمايد در مورد ولايت علي بن ابى طالب عليه السّلام و ائمه بعد از او «فَقَدْ فٰازَ فَوْزاً عَظِيماً» به رستگارى بزرگى رسيده است.
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۶ الى ۱۰]
وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (۹)
و آنان را از بديها نگاه دار، و هر كه را در آن روز از بديها حفظ كنى، البتّه رحمتش كردهاى؛
و اين همان كاميابى بزرگ است.»
[سورة النور (۲۴): الآيات ۴۷ الى ۵۲]
وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا
ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (۴۷)
و مىگويند: «به خدا و پيامبر [او] گرويديم و اطاعت كرديم.»
آنگاه دستهاى از ايشان پس از اين [اقرار] روى برمىگردانند، و آنان مؤمن نيستند.
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (۴۸)
و چون به سوى خدا و پيامبر او خوانده شوند، تا ميان آنان داورى كند،
بناگاه دستهاى از آنها روى برمىتابند.
وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (۴۹)
و اگر حق به جانب ايشان باشد، به حال اطاعت به سوى او مىآيند.
أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ
بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۵۰)
آيا در دلهايشان بيمارى است، يا شك دارند،
يا از آن مىترسند كه خدا و فرستادهاش بر آنان ستم ورزند؟
[نه،] بلكه خودشان ستمكارند.
إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا
وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵۱)
گفتار مؤمنان – وقتى به سوى خدا و پيامبرش خوانده شوند تا ميانشان داورى كند – تنها اين است كه مىگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم.»
اينانند كه رستگارند.
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (۵۲)
و كسى كه خدا و فرستاده او را فرمان بَرَد، و از خدا بترسد و از او پروا كند؛ آنانند كه خود كاميابند.
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۶ الى ۱۰]
وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ (۶)
و بدين سان فرمان پروردگارت درباره كسانى كه كفر ورزيده بودند، به حقيقت پيوست كه ايشان همدمان آتش خواهند بود.
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا
رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً
فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ (۷)
كسانى كه عرش [خدا] را حمل مىكنند، و آنها كه پيرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبيح مىگويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه گرويدهاند طلب آمرزش مىكنند: «پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چيز احاطه دارد؛ كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كردهاند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.»
رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ
إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۸)
«پروردگارا، آنان را در باغهاى جاويد كه وعدهشان دادهاى، با هر كه از پدران و همسران و فرزندانشان كه به صلاح آمدهاند، داخل كن، زيرا تو خود ارجمند و حكيمى.
وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ
وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (۹)
و آنان را از بديها نگاه دار،
و هر كه را در آن روز از بديها حفظ كنى، البتّه رحمتش كردهاى؛
و اين همان كاميابى بزرگ است.»
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ فَتَكْفُرُونَ (۱۰)
كسانى كه كافر بودهاند مورد ندا قرار مىگيرند كه:
«قطعاً دشمنى خدا از دشمنى شما نسبت به همديگر سختتر است،
آنگاه كه به سوى ايمان فراخوانده مىشديد و انكار مىورزيديد.»
تمنّاهاتو بذار کنار، رستگار میشی!
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ صَاحِبَ اَلدِّينِ فَكَّرَ فَعَلَتْهُ اَلسَّكِينَةُ
آدم دیندار چون میاندیشد، آرامش بر جان او حاکم است.
وَ اِسْتَكَانَ فَتَوَاضَعَ
چون خضوع میکند متواضع است.
وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنَى
چون قناعت میکند، بینیاز است.
وَ رَضِيَ بِمَا أُعْطِيَ
به آنچه داده شده خشنود است.
وَ اِنْفَرَدَ فَكُفِيَ اَلْأَحْزَانَ
چون تنهایی را برگزیده از دوستان بینیاز است.
وَ رَفَضَ اَلشَّهَوَاتِ فَصَارَ حُرّاً
چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است.
وَ خَلَعَ اَلدُّنْيَا فَتَحَامَى اَلشُّرُورَ
چون دنیا را فرو گذارده از بدیها و گزندهای آن در امان است.
وَ طَرَحَ اَلْحَسَدَ فَظَهَرَتِ اَلْمَحَبَّةُ
چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.
وَ لَمْ يُخِفِ اَلنَّاسَ فَلَمْ يَخَفْهُمْ
مردم را نمی ترساند پس از آنان نمیهراسد،
وَ لَمْ يُذْنِبْ إِلَيْهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ
به آنان تجاوز نمیکند پس از گزندشان در امان است.
وَ سَخِطَ نَفْسَهُ عَنْ كُلِّ شَيْءٍ فَفَازَ وَ اِسْتَكْمَلَ اَلْفَضْلَ
به هیچ چیز دل نمیبندد پس به رستگاری و کمال فضیلت دست مییابد.
وَ أَبْصَرَ اَلْعَافِيَةَ فَأَمِنَ اَلنَّدَامَةَ.
و عافیت را به دیده بصیرت مینگرد پس کارش به پشیمانی نمیکِشد.
+ «نورِ احتیاط!»
مشتقات ریشۀ «فوز» 29 بار در آیات قرآن تکرار شده است.
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (185)
لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (188)
تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (13)
وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يا لَيْتَني كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظيماً (73)
قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (119)
مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْمُبينُ (16)
الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (20)
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (72)
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (89)
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (100)
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (111)
لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (64)
إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ (111)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (52)
يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً (71)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (60)
وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (61)
وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (9)
فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (57)
فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ في رَحْمَتِهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبينُ (30)
لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ كانَ ذلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظيماً (5)
يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (12)
لا يَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ (20)
يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (12)
يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (9)
إِنَّ لِلْمُتَّقينَ مَفازاً (31)
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبيرُ (11)