The envious one insists upon their fatal mistake!
«حنث» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَلَغَ الغُلَامُ الحِنْث:
أي بَلَغَ مَبْلَغاً جَرَى القَلَم عَلَيْهِ بالطَّاعةِ و المَعَاصِي»
«بَلَغَ الغُلَامُ الحِنْث: أي الإدْرَاك و البُلوغ: او به سنّ گناه رسيد.»
+ «بلغ»
«الحنث العظیم، النّور الولایة»
«الحنث العظیم: گناه بزگ، اشتباه مرگبار اهل حسادت»
[الحِنْثُ: المَيلُ مِنْ باطلٍ إلى حَقِّ (در معنای ممدوح)، وَ مِن حقٍّ إلى باطل (در معنای مذموم)]
این عکس زیبا، گناه بزرگ و اشتباه مرگبار اهل حسادت، که اکثریت رو هم تشکیل میدهند، را به تصور کشیده و این همان اشتباه مرگبار تکذیب آیات و رسولان الهی است که اهل حسادت نسبت به نور خود انجام دادند.
حسود بر اشتباه مرگبار خود، اصرار هم میورزد! يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ!
[سورة ص (38): الآيات 41 الى 44]
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44)
[سورة الواقعة (56): الآيات 41 الى 56]
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ (46)
این دو آیه در قرآن را داریم که این واژه زیبا در اونها به دلایل خاص و زیبایی بکار رفته !
(1) يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ
(2) وَ لا تَحْنَثْ
حالا معنی «حنث» از کجا خوب فهمیده میشه ؟
بَلَغَ الغُلَامُ الحِنْث
أي بَلَغَ مَبْلَغاً جَرَى القَلَم عَلَيْهِ بالطَّاعةِ و المَعَاصِي
بَلَغَ الغُلَام الحِنْثَ : أي الإدْرَاك و البُلوغ
التخلّف بعد التعهّد
گناه بزرگ نقض عهد کسی که آگاهانه مرتکب این گناه می شود !
الْحِنْثِ : البلوغ
الحِنْثُ : المَيلُ
الحِنْثُ : المَيلُ مِنْ باطلٍ إلى حَقِّ، وَ مِن حقٍّ إلى باطل
عبّر بِالْحِنْثِ عن البلوغ ، لمّا كان الإنسان عنده يؤخذ بما يرتكبه خلافا لما كان قبله
بلوغ سنّى را كه انسان مرتكب كارهايى بر خلاف كارهاى قبل از بلوغ خويش مىشود «حِنْث» مىنامند
و مىگويند: بلغ فلان الحِنْثَ : او به سنّ گناه رسيد ،
نقض العهد المؤكَّدِ: حِنْثٌ؛ لأنَّها من العظائمِ
+ بلغ (بلغ الحنث)
+ تغییر قبله
+ «و لا تحنث»: و سوگند مشکن! یعنی پشت به نورت نکن!
تا قبل از بلوغ هیچ تعهدی نداشتی « غلام لم يدرك الْحِنْثَ – أي لم يجر عليه القلم » اگه خلافی هم مرتکب میشدی و شیشۀ مدرسه رو میشکستی، پدرت میرفت جواب میداد! یعنی هنوز قلم برای تو جاری نشده بود!
اما با بلوغ به مرحله جدیدی رسیدی (مثلا سن قانونی- دیگه قلم برات جاری شده و دست از پا خطا کنی برات می نویسن !) و در واقع یک تعهد جدید از تو میگیرن که اگه خلاف کنی این بار باید خودت جوابگو باشی! لذا عرب از مرحله بلوغ به اعتبار اینکه از حالا به بعد، گناهش گناهه واقعا، و متهعد میشه خودش پاسخگوی کارهاش باشه رو میگه «الحنث» در واقع تازه دوران تمایل واقعی به گناه [الحِنْثُ : المَيلُ] از حالا به بعد شروع میشه و اگه تا دیروز، الکی و مشقی بوده، از حالا به بعد واقعی و جنگیه! پس وقتی در قرآن از گناه بزرگی بنام نقض عهد معارین با کاربرد واژه حنث یاد میشه معناش اینه که اونا اولا با معالم ربانی آشنا شدن و نور ولایت رو فهمیدن و بالغ شدن و متعهد شدن از حالا به بعد اگه حوادث رو آثار عیب خودشون ندونن، خودشون جواب اشتباهات خودشونو پس میدن و متاسفانه غالبا، جز انگشت شماری که بداء براشون حاصل میشه، همه عهد خودشونو با نورشون زیر پا میذارن و این کار رو عامداً و از روی جحد و انکار انجام میدن: « يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ » و اصلا قصه سهو و اشتباه لُپّی نیست و شوخی هم نمی کنن و دستور مافوق به نشکستن سوگند خود را « وَ لا تَحْنَثْ » زیر پا می گذارند و جداً برای صاحب نور خودشون که حق بزرگی به گردن اونها داره، پاپوش درست میکنن و بهش تهمت میزنن و تکذیب آیات میکنن و یوسف ع رو میندازن زندان! این معارین حسود در قرآن اسمشون «أَصْحابُ الشِّمالِ» است و سرنوشت شومشون و اینکه چجوری از اونها پذیرایی «نُزُلُهُمْ» خواهد شد، داستانش در این آیات زیر اومده:
[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۴۱ الى ۵۶]
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ (۴۱)
و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟
فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ (۴۲)
در [ميان] باد گرم و آب داغ.
وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ (۴۳)
و سايهاى از دود تار.
لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ (۴۴)
نه خنك و نه خوش.
إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ (۴۵)
اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند.
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمُ (۴۶)
و بر گناه بزرگ پافشارى مىكردند.
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (۴۷)
و مىگفتند: «آيا چون مُرديم و خاك و استخوان شديم، واقعاً [باز] زنده مىگرديم؟
أَ وَ آباؤُنا الْأَوَّلُونَ (۴۸)
يا پدران گذشته ما [نيز]؟»
قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (۴۹)
بگو: «در حقيقت، اوّلين و آخرين،
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۵۰)
قطعاً همه در موعد روزى معلوم گردآورده شوند.»
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (۵۱)
آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز،
لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ (۵۲)
قطعاً از درختى كه از زقّوم است خواهيد خورد.
فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (۵۳)
و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند.
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (۵۴)
و روى آن از آب جوش مىنوشيد؛فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (۵۵)
[مانند] نوشيدن اشتران تشنه.
هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (۵۶)
اين است پذيرايى آنان در روز جزا.
[ایوب ع و همسرش و طبیب قلابی (شیطان) و دستور مافوق با مضمونِ « وَ لا تَحْنَثْ »] :
«وَ لا تَحْنَثْ» یعنی مرتکب اشتباه مرگبار نشو!!!
و روي عن ابن عباس أنه قال :
كان السبب في ذلك أن إبليس لقيها في صورة طبيب فدعته لمداواة أيوب (ع)
فقال أداويه على أنه إذا برىء قال أنت شفيتني لا أريد جزاء سواء
قالت نعم فأشارت إلى أيوب بذلك ، فحلف ليضربنها
شیطان گفت و زن ایوب ع هم قبول کرد و لذا ایوب ع گفت قسم می خورم حالم خوب بشه، بخاطر این اشتباهی که در قبول قول شیطان نمودی، برایت حد جاری کنم، چون تو نباید نسخۀ شیطان رو قبول می کردی، زیرا جز آل محمد ع، نسخه احدی شفابخش نیست! چرا ای زن اینقدر ساده ای و زود گول خوردی که تا شنیدی یکی میگه من خوبش می کنم، بخاطر حب من قبول قول شیطان کردی، تو نباید اصل رو فراموش می کردی و در گیر اسرار میشدی، تو میدونستی و قبول کردی و چون مستقر هستی، باید با ضربه تازیانه، تو را پاک کنم و لذا وقتی حالش خوب شد خدا بهش گفت نکنه سوگندی رو که نسبت به همسرت خوردی زیر پا بزاری « وَ لا تَحْنَثْ » و حب او در دلت مانع از عمل به نور ولایت بشه کما اینکه حبّ او به تو باعث شد گول طبیب قلابی رو بخوره! اما حد هم که میخوای جاری کنی و قَسمِت دروغ در نیاد، اینجور که من میگم جاری کن تا قلبش پاک بشه!
[کفر – فسق – جفا – «حنث العظیم»]:
علی ع آیه « وَ أَصَرَّ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ » را در این حدیث مهم بکار برده اند و از جمله مطالبی که باید در خصوص معارین از این حدیث فهمید این است که با زیر پا گذاشتن تعهد خود نسبت به معالم ربانی صاحبان نور و تکذیب آیات، عامداً، نسبت به صاحبان نور و آل محمد ع جفا نمودند:
« فَمَنْ جَفَا احْتَقَرَ الْحَقَ وَ مَقَتَ الْفُقَهَاءَ »
و این از روحیه فاسق و کفر آنها به تمام سلسله مراتب نورانی مافوق آنها خبر میدهد .
« بُنِيَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ :
الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّكِّ وَ الشُّبْهَةِ.
وَ الْفِسْقُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ :
عَلَى الْجَفَا وَ الْعَمَى وَ الْغَفْلَةِ وَ الْعُتُوِّ
فَمَنْ جَفَا احْتَقَرَ الْحَقَ وَ مَقَتَ الْفُقَهَاءَ وَ أَصَرَّ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ »
هشام عزیز چه سوال زیبایی از مولایمان صادق آل محمد ع نمودی، خدا درجات عالیت را متعالی فرماید:
اتمام حجت با کسانی که نور زمانشونو درک نکردن چجوریه؟
آتشی برپا خواهد شد و دستور « ادْخُلُوهَا = حوادث رو آثار عیبت بدون! » به آنها داده می شود، هر کسی وارد شد، نسوخت و نجات یافت و هر کسی اباء و امتناء نمود، عصیان کرد و در آتش جهنم جاودانه شد.
و برای کسانی که در این دنیا با معالم ربانی آشنا شدند، در واقع با آیات و تقدیرات که روبرو می شوند انگاری با همان نار و آتش حوادث روبرو شده اند به این معنی که میگویند فهمیدیم حوادث آثار عیب ماست لذا هر کسی به نار آیت توجهی نکرد و بوسه بر آیت زد به سلامت قلب رسید و هر کسی آیات را آثار عیب خود ندانست و اصلا خود را معیوب ندانست و خود را بهتر از همه دید، لذا از آیات سر باز زد و کانه از دستور مافوق سرپیچی نمود و معصیتکار شد و شقاوت، عاقبت شومش گردید. لذا از کسانی که با معالم ربانی آشنا نشدهاند و معنی نور ولایت را درک نکرده اند نباید این انتظار را داشته باشی که آیات را آثار عیب خود بدانند و لذا میبینیم که مدام با آیات درگیرند و شاکی!
اما کسانی هم که ظاهرا با معالم ربانی آشنا شده اند اما عملا وارد در آتش آیات نمی شوند و حوادث را آثار عیب خود نمی دانند، قطعا بدتر از آن کسانی اند که نور خود را درک نکردند،
ولی عزیزانی که معالم ربانی و آیات را با هم در آغوش گرفتند و بوسه بر آیات نورانی زدند، زهی سعادت … اینها واقعا « حَمَلَةَ الْعِلْمِ » هستند!
امام صادق علیه السلام:
عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
أَنَّهُ سُئِلَ عَمَّنْ مَاتَ فِي الْفَتْرَةِ وَ عَمَّنْ لَمْ يُدْرِكِ الْحِنْثَ وَ الْمَعْتُوهِ
فَقَالَ
يَحْتَجُّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ يَرْفَعُ لَهُمْ نَاراً فَيَقُولُ لَهُمْ ادْخُلُوهَا
فَمَنْ دَخَلَهَا كَانَتْ عَلَيْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَنْ أَبَى قَالَ هَا أَنْتُمْ قَدْ أَمَرْتُكُمْ فَعَصَيْتُمُونِي.
امام صادق ع در این حدیث صراحتا «يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ» را برائت از ولایت علی ع معرفی میفرمایند:
«وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ» قال:
هو إصرارهم على البراءة من ولاية علي عليه السّلام، و قد أخذ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عليهم فيها.
مشتق ریشه «حنث» در آیات قرآن:
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44)
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ (46)