دکتر محمد شعبانی راد

قلبِ من، قبرِ من! قبرِ من، قلبِ من! فِي الْقُبُورِ! فِي الصُّدُورِ!

My Heart, my Grave!
My Grave, my Heart!
My Heart’s Grave!
Heart Like a Grave!
The Heart in the Grave!

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید!
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید!

«فِي الْقُبُورِ – فِي الصُّدُورِ»

+ «حصل – هر چی توی چنته داری، رو کن!»
محصولات قلب، در قبر رو می‌شود!

«قبر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه‌ی مترادف «نور» است، 
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه‌ی مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«القَبُورُ من النَّخْلِ: السَّرِيعَةُ الحَمْلِ، أَو هِيَ‏ الَّتِي يَكُون حَمْلُهَا في سَعَفِهَا»
«نخلةٌ قَبور – نخيلة قبور»
«نخيلة قبور: يكون حملها في سعفها»
«نخلةٌ قَبور و كَبوس، و هي التي يكون حَملها في سَعَفها.»
«أرضٌ‏ قبورٌ: غامضة»
کی میدونه توی قبر هر کسی چه خبره؟!
کی میدونه توی قلب هر کسی چه خبره؟!
فهم نور، غامض است و ذکاوت بالایی میخواد!
+ «ذکو»:
میگن: فلانی خیلی آدم تیزیه!
یعنی خیلی باهوشه و زود میگیره چی میخوای بهش بگی!
قلب ذکی، فورا اشارات قبض و بسطشو میفهمه!
به این میگن قلب!
این قلب نورانی، جاش توی قبر نورانی است!

امام صادق علیه السلام:
قُبورُنا قُلُوبُ شِیعَتِنا وَ مَوالِینا
+ «حَتَّى زُرْتُمُ‏ الْمَقابِرَ»
+ «قلب من قبر من، قبر من قلب من!»
در عالم معنا، اون قبری که باید زیارت بشه تا بوی نور بهشت رو استشمام کنیم، قلوب نورانی صاحبان نور و اهل نور است «
شِیعَتِنا وَ مَوالِینا» که به علوم آل محمد ع عامل هستند.
و از این قلوب، بوی آل محمد ع برای مخاطبین استشمام می‌شود.
وقتی که ماموریتتو میفهمی که فرشتۀ مهربان از تو چی میخواد و باید در ورکلایفت به کسی که بهت بدی کرده و نسبت بهش گارد داری، مهربانی کنی، وقتی این کار رو بخاطر نورت انجام میدی، قلبت میشه همون قبر و بارگاه نورانی آل محمد ع که همه باید به زیارت قلب تو بیایند تا از این نور فروزان، شمع خاموش قلب خودشان را روشن نمایند.

گرده افشانی در درخت خرما (∞ = 1+1)
بارور کردن نخل ماده به روش گرده افشانی دستی
+ «مونث – مذکر»
+ «دَوَلَ – چرخه دانه تا دانه»
+ «کثر – انا اعطیناک الکوثر»
گرده افشانی در درخت خرما
Date Palm Pollination- Easy and Effective Method
گرده افشانی در درخت خرما

در اواخر زمستان و یا اوائل بهار با ظاهر شدن اسپات ها بر روی درخت فعالیت های حیاتی گیاه از قبیل گرده افشانی، لقاح و سرانجام تشکیل میوه آغاز می گردد.گرده افشانی انتقال دانه های گرده از بساک گل نر به سطح کلاله و یا مادگی گل ماده می باشد.
چون خرما گیاهی دو پایه بوده و گل های نر و ماده به صورت جدا از هم روی پایه های جداگانه قرار دارند و از طرفی عملیات گرده افشانی بوسیله باد و یا حشرات بطور مناسبی انجام نمی گیرد لذا دستیابی به محصول مناسب چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی به میزان تلقیح گل ها بستگی دارد که معمولاً می بایست توسط انسان انجام گیرد.
هم گل آذین نر و هم گل آذین ماده در غلاف های بزرگی بنام اسپات یا گریبانه قرار دارند. اسپات ها پوشش های چوبی محکمی هستند که گل های نر و ماده را تا زمان رسیدن درون خود حفظ کرده و پس از رسیدن شکاف برداشته و گل ها آزاد می گردند. در این زمان باید با بریدن و جدا نمودن اسپات های نر از روی درخت نسبت به جمع آوری دانه های گرده با روش مناسب اقدام نمود.
پس از رسیدن دانه های گرده نر (معمولاً کمی قبل از شکاف اسپات) این اسپات ها را از درخت جدا کرده و پس از باز کردن اسپات گل آذین را از اسپات خارج ساخته و در محل مناسبی در سایه و بوسیله طناب آویزان می کنند تا به آرامی خشک شود. سپس اقدام به تکانیدن گل آذین بر روی ورقه تمیزی از روزنامه یا مقوا می نمایند تا دانه های گرده جدا گردند. گرده های جمع آوری شده را در یک ظرف شیشه ای خشک و مناسب قرارداده و از آن برای تلقیح با گرده افشان مکانیکی و یا با دست و به روش سنتی استفاده می کنند.
در مواردی نیز خوشچه ها را جدا کرده و با بالارفتن کارگر از درخت اقدام به تکاندن آنان بر روی گل آذین های ماده می کنند و قسمت های کوچکی از خوشچه های نر را در بین گل های ماده قرار می دهند تا با بازشدن تدریجی گل های ماده دانه های گرده در اثر وزش باد و تکان خوردن رها شده و بر روی گل های ماده قرار گیرد.
نظر به اینکه بازشدن اسپات های ماده همزمان نیستند لذا معمولاً گرده افشانی برای هر درخت در چند نوبت صورت می گیرد.
گرده افشانی باید زمانی صورت گیرد که گل های ماده مناسبترین شرایط پذیرش گرده ها را داشته باشند به عبارتی احتمال تلقیح گل های ماده به حداکثر افزایش یابد.
از زمان ظهور تا بازشدن کامل اسپات مدت زمان زیادی طول می کشد. این زمان در بعضی از ارقام ممکن است به بیش از یک ماه بطول بیانجامد، لذا می بایست گرده افشانی را زمانی انجام داد که اسپات به خوبی شکاف برداشته و گل های ماده آشکار شده باشند.

+ جفت، زوج، قرن، قرب، ولی، … 1000 واژه مترادف نور
این واژه‌ها «فرایند انتقال نور» رو به ما یاد میدهند!

قبر، یعنی قلبی که نورشو زود میگیره و میفهمه!

«القَبُورُ من النَّخْلِ: السَّرِيعَةُ الحَمْلِ، أَو هِيَ‏ الَّتِي يَكُون حَمْلُهَا في سَعَفِهَا»
اهل نور، تا صاحب نورش یه چیزی میگه (در مُلک و در ملکوت)، فورا رو هوا میگیره قصه چیه!
اینقدر زود و سریع و درجا، نطفه علمی نورانی، در رحم اعتقادی قلب سلیم اونها جای میگیره و این قلب، به نور باردار میشه و تولید عمل صالح میکنه!
بر عکسِ اهل شک و حسادت که قلبشون همیشه عقیم و نابارور است.
+ «ذکو» + «عقم»
«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» همینه، یعنی نور ولایت بقدری به قلوب اهل یقین نزدیکه که در حوادث زندگی، اشاره اخم و لبخند ولیّ خدا رو میگیره و میفهمه قصه چیه و چکار باید بکنه. این سرعت حمل، و زود حامله شدن و بارور شدن «السَّرِيعَةُ الحَمْلِ» مفهومی زیبایی است که از واژه قبر استنباط می‌شود. لذا در حوادث، اهل نور با یادآوری علوم ربانی صاحبان نور خود، فورا تولید عمل صالح می کنن و این گنج جاویدان را برای روز مبادای خود و در قبر زیبای خود مخفی نگه می‌دارند.

در این واژه، مفهوم روی هم جمع شدن اعمال صالح نیز وجود دارد «القُبّارُ: المُجْتَمِعُون‏»،
همچنین عرب به چراغ شکارچی و صیاد که شب‌هنگام، برای شکار بیرون می‌رود تا صید نماید می گوید قُبّار «القُبّارُ: سِرَاجُ الصَّيّادِ باللَّيْلِ»، کانه نور اعمال صالح برای اهل نورِ یقین، در دل حوادث مثل همین چراغ صیاد در شب، نورافشانی می‌کند و او را  به هدف خود دلالت می‌نماید و صید آرامش را برایش مقدور می سازد.

ویژگی درخت نخل چیه که عرب به نخلی که «يكون حملها في سعفها» میگه «نخيلة قبور»؟!
عامل باردار شدن و تولید خرما نمودن در خود درخت است، لذا قلب اهل نور نیز اگر عقلِ نور علی نور شود، این قلب سلیم، خیلی زود باردار به اعمال صالحی می‌شود و قبرش را مملو از نور می‌نماید.
و ظاهرا این عامل باردار کننده از دیدگان مخفی است و خوب پیدا نیست، کانه فهم نور ولایت، در دل شرایط عرضه نار آیت که به قلب می‌تابد، غامض است و این تابش نورانی، برای قلب اهل تمنّا، ناپیداست و قابل درک نیست.
این نگاه علمی نورانی یاد صاحبان نور بر قلب اهل یقین، موجب باردار شدن او به عمل صالحی می شود که نتیجه آن نیز مخفی است.
اصلا گرده افشانی و باردار شدن در یک پروسه کاملا مخفی و مستور (المواراة – وری – پروسه‌ی مخفی درناژ حسادت در دل شرایط و لحظه‌ی بروز ناآرامی قلب!) انجام می شود که قابل دیدن نیست (مگر در فیلمهای مستند که به کمک دوربینهای قوی بطور طولانی و دقیق، فیلم برداری می‌کنند و بعد با سرعت تند (تایم لپس) یا سرعت کند (ویدئو چک)،
  کل جریان را بوضوح نشان می‌دهند و اونجا می‌بینیم که چقدر فرایند کار، جالب انجام شده!
مثال زیبای دیدن دنیای پنهان قلب با میکروسکوپ یا تلسکوپ؟!!!

«قُلّکِ من! قلب من! صندوق پس‌انداز من!»
قُلّک‌هاتونو توی قبر بشکنین و از پس‌اندازاتون حالا لذت ببرین!

قلک‌هاتونو توی قبر بشکنین و از پس‌اندازاتون، حالا لذت ببرین!
در دل شرایط و حوادث، عملکرد اهل نور و اهل حسد با هم متفاوت است.
اهل نور با استعمال اندیشه‌ی صاحب نور خود، آرامش خلق می کنند
و اهل حسد، تولید ناآرامی و ناامنی می‌کنند.
اینجا واژه «قبر» چگونه باید فهمیده شود؟
+ «گنج نورانی!» : «كَنْدُوجُ الْمُؤْمِنِ قَبْرُهُ»
امام کاظم علیه السلام:
عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع قَالَ:
سُئِلَ أَبُو ذَرٍّ مَا مَالُكَ؟
قَالَ عَمَلِي
قِيلَ لَهُ إِنَّمَا نَسْأَلُكَ عَنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ
فَقَالَ مَا أُصْبِحُ فَلَا أُمْسِي وَ مَا أُمْسِي فَلَا أُصْبِحُ لَنَا كَنْدُوجٌ نَرْفَعُ فِيهِ خَيْرَ مَتَاعِنَا
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ

كَنْدُوجُ الْمُؤْمِنِ قَبْرُهُ.
از ابوذر پرسیده شد: مالت چیست؟
گفت: عملِ من.
به او گفته شد: مرادِ ما طلا و نقره است! گفت: طلا و نقره، از صبحگاهان، به شامگاهان نکشد و از شامگاهان، به صبحگاهان!
ما را خزانه‌ای است که بهترین کالایمان را در آن می گذاریم.
از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود:
«خزانه مؤمن ، گورِ اوست».
«کندوج: ظرف بزرگ گلين كه پر از غله كنند.»
«الكنز: المال المدفون»

قبر (قلب)، محل ذخیره‌ی اعمال اهل نور و اهل حسد است.
«أَنْفَعُ الذَّخَائِرِ صَالِحُ الْأَعْمَالِ»
و هر چه قدر اهل نور اندیشه نورانی را بیشتر بکار ببندد، قبرشان نورانی‌تر خواهد بود
و این قبر نورانی و این قلب نورانی، از دید همگان مخفی است.
در واقع کسی که عارف به نور و ظلمت قلبش نیست، دقیقا نمیدونه چی تو قبرش منتظرشه!
فقط اعمال صالح نورانی میتونن با ما، به درون قبر و عالم برزخ و قیامت بیایند و از ما دستگیری نمایند و این عمل صالح، همان محصول و مولود مشترک اهل نور و صاحب نورش می‌باشد.
پس این ما هستیم که باید با اقرار به فضل علوم ربانی بنماییم و با یقین به اینکه تنها استعمال این اندیشه والا می‌تواند تولید آرامش نماید، برای خود، قبر و قیامتی آرام دست و پا کنیم، ان شاء الله تعالی.
قبر برای اهل یقین نام زیبای صاحبان نور آنهاست
و گویای رابطه پنهانی و ناپیدای اهل نور با عالم بالا و ولایت آل محمد ع را معنا می کند،
پس قبر برای اهل یقین باید جای خوبی باشد و جای نگرانی نیست.

«قبرت الميّت: دفنته» کانه اهل نور با تولید عمل صالح، اونو یه جای خیلی محفوظ، چالش می‌کنه و دفنش می‌کنه و قبرش می‌کنه و برای خودش نگه میداره.
این دفینه و گنج با ارزش، همون دنیای قبر اهل یقین است.
اهل حسد هم داستانش اینه:«هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»!
+ «دفن: داءٌ دِفْنٌ‏، داءٌ دَفينٌ‏، الدَّفِينَة‏: گنج»
عرب به بیماری که درون شخص مخفی است و هنوز مشکلی ایجاد نکرده، اما روزی کار دستش می‌دهد، می‌گوید: داء دفین!
کانه اعمال صالح برای اهل یقین و اعمال سوء برای اهل شک و حسد، یه جورایی از دیدگان مخفی هستند، اما یه روزی کار دست صاحبانشان می‌دهند!
لذا اگه یه دفعه می‌بینی که چیزی از تو تلف شد، باید بدانی که همان اعمال سوئی است که از دید ما مخفی بوده و بموقع درناژ نشده و حالا کار دست صاحبش داده است «حاصل المعاصی التّلف».

کتاب مفردات این مطلب رو قشنگ آورده
«قيل: إشارة إلى حين كشف السّرائر،
فإنّ أحوال الإنسان ما دام في الدّنيا مستورة كأنّها مَقْبُورَةٌ،
فتكون القبور على طريق الاستعارة
»
«و نيز گفته شده: اشاره‌‏اى است به زمان آشكار شدن پنهانى‏‌ها و نهفته‌‏هاى آدمى، زيرا احوال انسان تا زمانى كه در دنياست پوشيده است، گويى كه حالاتش در او مدفون شده است پس «قبور» در اينجا بصورت استعاره است.»
یعنی نتیجه احوال و اعمال ما که مستور و پوشیده است، کانه مکانی و عاملی ناپیدا از دید ماست که در استعاره، همان قبر ماست و اگر این مکان را با مشارکت یاد علوم ربانی صاحبان نور خود بسازیم، زیباترین مکان برای ما خواهد بود.
پس چه زیبا جناب طریحی در مجمع البحرین این عبارت را آورده اند که «القَبْرُ مما أكرم به الله بني آدم» یعنی اینکه تنزیلا انسان را پس از مرگ در قبر بگذارند و یا اینکه نتیجه اعمال او را در دنیا پس از انجام – چه عمل صالح اهل یقین و چه عمل سوء اهل شک –  از دید ظاهری افراد پنهان می کنند تا روزی که حکمت الهی اقتضاء می کند شخص با این دسترنج خود روبرو شود این خود از مهلتها و فرصتهایی است که از جانب خدای مهربان به بنده کرامت شده است.
این اعمال از دستبرد این و آن محفوظ است و هرگز کسی توان از بین بردن آرامش تولید شده توسط اهل یقینی که با یاد صاحبان نور خودش ایجاد نور آرامش نموده است را ندارد: «فَأَقْبَرَهُ‏: جعله مقبورا و لم يجعله ممّن يلقى للطير و السباع و لا ممّن يلقى في النواويس».

جناب مصطفوی در کتاب التحقیق خود این برداشت را از این واژه داشته اند:
«المواراة بحيث يغطّى من جميع الجوانب مادّيّا أو معنويّا»
+ «ما وراء» + «ستر»
پس اهل یقین نگران نباشند چون اعمال صالح آنها در بانکی ذخیره می شود که هرگز بیم اختلاس از آن نمی‌رود! کاملا پوشیده و محفوظ و مستور (مواراة) است.

نور الولایة در قبر، همه‌ی کم و کاستی‌ها رو جبران میکنه!

امام صادق عليه السلام:
يُسألُ المَيِّتُ في قَبرِهِ عن خَمسٍ:
عن صَلاتِهِ، و زَكاتِهِ، و حَجِّهِ، و صيامِهِ، و وَلايَتِهِ إيّانا أهلَ البَيتِ،
فتَقولُ الوَلايةُ مِن جانِبِ القَبرِ للأربَعِ:
ما دَخَلَ فِيكُنَّ مِن نَقصٍ فَعلَيَّ تَمامُهُ
.
در قبر از مرده پنج سؤال مى‌كنند:
از نماز، زكات، حجّ، روزه و ولايتش نسبت به ما خاندان.
پس، ولايت از گوشه قبر به آن چهار چيز مى گويد:
هر يك از شما كم و كاستى داشتيد، كامل كردن آن با من.

با نور، قلب من، قبر من، باغی از باغهای بهشت می‌شود!

امام صادق علیه السلام:
إذا نَظَرتَ إلَى القَبرِ فَقُل:
اللّهُمّ اجعَلْها رَوضَةً مِن رِياضِ الجَنَّةِ،
و لا تَجعَلْها حُفرَةً مِن حُفَرِ النارِ.
هر گاه چشمت به قبر افتاد، بگو:
بار خدايا! اين را باغى از باغهاى بهشت قرار ده
و حفره‌اى از حفره‌هاى دوزخ قرارش مده.

قلب من، غار کهف من، قبر من،
باغ من، حصن من! ماوای من!

إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ

آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند!

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۹ الى ۱۲]
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً (۹)
مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [=خفتگان غار لوحه‏‌دار] از آيات ما شگفت بوده است؟
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (۱۰)
آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند:
«پروردگار ما ! از جانب خود به ما رحمتى بخش و كار ما را براى ما به سامان رسان.»
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً (۱۱)
پس در آن غار، ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم.
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى‏ لِما لَبِثُوا أَمَداً (۱۲)
آنگاه آنان را بيدار كرديم، تا بدانيم كدام يك از آن دو دسته، مدت درنگشان را بهتر حساب كرده‏‌اند.

غار اصحاب کهف، و یا بهتر بگوییم، قلب اصحاب کهف
چه ویژگی داشته که اونا رو مدام هدایت میکرده؟!
قبض و بسط نور قلبشونو خوب میفهمیدن!
به این میگن: آیات عجیب خدای مهربان!

ماوا و اتاق ایزوله‌ی من!
قلب ایزوله! قبر ایزوله!

+ «عزل – قلب ایزوله!»

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۱۳ الى ۱۶]
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ
فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ
وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً (۱۶)
و چون از آنها و از آنچه كه جز خدا مى‌‏پرستند كناره گرفتيد، پس به غار پناه جوييد، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در كارتان گشايشى فراهم سازد.
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۱۷ الى ۱۸]
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ
وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ
وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ
ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ
مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ
وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً (۱۷)
و آفتاب را مى‌‏بينى كه چون برمى‌‏آيد، از غارشان به سمت راست مايل است،
و چون فرو مى‌‏شود از سمت چپ دامن برمى‏‌چيند،
در حالى كه آنان در جايى فراخ از آن [غار قرار گرفته‏]اند. + «نکب»
اين از نشانه‌‏هاى [قدرت‏] خداست.
خدا هر كه را راهنمايى كند او راه‌‏يافته است،
و هر كه را بى‏‌راه گذارد، هرگز براى او يارى راهبر نخواهى يافت.

انگاری اصحاب کهف هم دارن به ما یاد میدن که اگه میخوای قبرت نورانی بشه،
همین الآن قلبتو نورانی کن! چجوری؟ راضی به تقدیراتی که خوشایندت نیست، اما خدای مهربان اینجوری صلاح دونسته، باش،
تا قلبت و قبرت نورانی بشه و باغی از باغهای بهشتی بشه
و همسفره‌ی اصحاب کهف در اون غار زیبای اونا بشی ان شاء الله تعالی.
ملائکه در قبر – حضور نور ملک در قلب
وَ هُمْ مَعَهَا فِي حَيَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا بَعْدَ مَوْتِهَا

اهل یقین، اهل نور و اهل زیارت‌اند، یعنی با فهم نور (قبض و بسط نور) در حوادث روزمره، از گناه، رویگردان و به آنچه تقدیر شده، راضی شده و به آن رو می‌نمایند «رویکرد نورانی! وجه الله!» و این گونه با استعمال این اندیشه‌ی نورانی، عمل صالح تولید نموده و ملائکه این عمل صالح تولید شده را در گنجینه ذخائر قبر او قرار داده و از آن محافظت می‌نمایند.
این حدیث زیبا خیلی از واژه‌ها را به هم پیوند می‌زند، منجمله زیارت ذریه آل محمد ع یعنی استعمال اندیشه صاحبان نور که ذریه آل محمد ع و منا اهل البیت ع هستند.

امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ
إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَكَّلَ بِفَاطِمَةَ رَعِيلًا مِنَ الْمَلَائِكَةِ يَحْفَظُونَهَا مِنْ بَيْنِ يَدَيْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ يَمِينِهَا وَ عَنْ يَسَارِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِي حَيَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا بَعْدَ مَوْتِهَا يُكْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَيْهَا وَ عَلَى أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا فَمَنْ زَارَنِي بَعْدَ وَفَاتِي فَكَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَكَأَنَّمَا زَارَنِي وَ مَنْ زَارَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَكَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَكَأَنَّمَا زَارَ عَلِيّاً وَ مَنْ زَارَ ذُرِّيَّتَهُمَا فَكَأَنَّمَا زَارَهُمَا.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
خداى مهربان گروهى از ملائكه را موکل به فاطمه علیها السلام قرار داده که او را از پیش رو و پشت سر و از سمت راست و چپش حفظ می‌نمايند
و اين ملائكه همراه اویند در زمان حياتش و بعد از رحلت او نزد قبر او هستند
و صلوات بسیار بر پدر و شوهر و فرزندانش می‌فرستند.
كسى كه مرا پس از وفاتم زيارت نمايد گويا مرا در زمان حياتم زيارت كرده است
و كسى كه فاطمه علیها السلام را زيارت كند مانند اين است كه مرا زيارت كرده
و كسى كه علی بن ابى طالب علیهما السلام را زيارت كند مثل اين است كه فاطمه علیها السلام را زيارت كرده
و كسى كه حسن و حسين علیهما السلام را زيارت كند گويا علی بن ابى طالب علیهما السلام را زيارت كرده
و كسى كه فرزندان امام حسن و حسین علیهما السلام را زيارت كند نظير اين است كه خود ايشان را زيارت كرده باشد.

+ «زیارت» + «ذرّیّة»

[قبر – برزخ]:
امام صادق عليه السلام:
و اللّه ، أتَخَوَّفُ علَيكُم في البَرزَخِ!
قلتُ: و ما البَرْزخُ؟
قالَ: القَبرُ، مُنذُ حينِ مَوتِهِ إلى يومِ القيامةِ.
به خدا سوگند از برزخ بر شما مى ترسم.
عرض كردم: برزخ چيست؟
فرمود: گور، از زمان مرگ تا روز رستاخيز.
+ «برزخ»
«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَيَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ‏ءٌ»
+ «جدث – الجدث: القبر»
+ مفهوم «آشکار»: [بعثر – قبر]: آشکار، پنهان.

قلبِ من، قبرِ من! قبرِ من، قلبِ من!

نور، فرشِ گسترده‌ی قلبم!
نور، فرشِ گسترده‌ی قبرم!
نورِ اعمال صالح!

+ «گنج نورانی!» : «كَنْدُوجُ الْمُؤْمِنِ قَبْرُهُ»

+ «گفتگوی محرمانه! اعمال نورانی!»
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»:
«آمَنُوا بالنّور وَ عَمِلُوا بالنّور»
+ «فرش»

اَلْقَبْرُ یُنَادِی:
اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ فِرَاشاً،
وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
اَلْقَبْرُ یُنَادِی فِی کُلِّ یَوْمٍ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ،
اَنَا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ اَنِیساً،
وَ أَنَا بَیْتُ الظَّلَمَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ سِرَاجاً
اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ فِرَاشاً،
اَنَا بَیْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ کَنْزاً،
وَ اَنَا بَیْتُ الْحَیَّاتِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ تَرْیَاقاً،
وَ اَمَّا الْاَنِیسُ فَتِلَاوَه الْقُرْآنِ،
اَمَّا السِّرَاجُ فَصَلَوه اللَّیْلِ
وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ
وَ اَمَّا الْکَنْزُ فَلَا اِلَهَ اِلَّا الله
وَ اَمَّا التَّرْیَاقُ فَالصَّدَقَه.

قبر هر روز با پنج جمله، ندا می‌دهد:
من خانه تنهایی هستم، پس انیس و همرازی به سوی من بیاورید.
من خانه تاریکی هستم، پس به سوی من چراغ همراه آورید.
من خانه خاکی هستم پس فرش همراه داشته باشید،
من خانه فقر و نداری هستم، پس [سرمایه و] گنج همراه بیاورید
و من خانه مارها هستم پس پادزهر با خود حمل کنید؛
اما همراز، تلاوت قرآن می باشد،
امّا چراغ [قبر] پس نماز شب است،
و اما فرش، پس عمل نیک،
و گنج [عالم قبر] [کلمه توحید و گفتن] لا اِله اِلّا الله است،
و پادزهر آن، صدقه است.

قلب حسود و قبر حسود، نوری نداره که باهاش ارتباط برقرار کنیم!
به کسی که به نور پشت کرده، رو نمی‌کنیم!
گول ظاهر دنیای اهل حسد را نمی‌خوریم!
+ «مهلتی تا آتش!»

[سورة التوبة (۹): الآيات ۸۴ الى ۸۵]
وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ
إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ (۸۴)
و هرگز بر هيچ مرده‌‏اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نايست،
چرا كه آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حال فسق مُردند.
وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ
إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا
وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (۸۵)
و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نيندازد.
جز اين نيست كه خدا مى‏‌خواهد ايشان را در دنيا به وسيله آن عذاب كند
و جانشان در حال كفر بيرون رود.

وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ

خداوند حکیم، با تقدیرات حساب‌شده‌اش «آیاتی و رسلی»،
می‌تواند دست حسود و قلب حسود و قبر حسود را رو کند!

[سورة الحج (۲۲): الآيات ۶ الى ۱۰]
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (۶)
اين [قدرت نماييها] بدان سبب است كه خدا خود حق است،
و اوست كه مردگان را زنده مى‏‌كند و [هم‏] اوست كه بر هر چيزى تواناست.
وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ (۷)
و [هم‏] آنكه رستاخيز آمدنى است [و] شكى در آن نيست،
و در حقيقت، خداست كه كسانى را كه در گورهايند برمى‌‏انگيزد.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ (۸)
و از [ميان‏] مردم كسى است كه در باره خدا بدون هيچ دانش و بى‏‌هيچ رهنمود و كتاب روشنى به مجادله مى‏‌پردازد،
ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ
 لَهُ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ نُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَرِيقِ (۹)
[آن هم‏] از سرِ نخوت، تا [مردم را] از راه خدا گمراه كند.
در اين دنيا براى او رسوايى است، و در روز رستاخيز او را عذاب آتش سوزان مى‏‌چشانيم.
ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (۱۰)
اين [كيفر] به سزاى چيزهايى است كه دستهاى تو پيش فرستاده است
و [گرنه‏] خدا به بندگان خود بيدادگر نيست.

فقط خداست که میتونه قلب حسود رو شنوا و بینا کنه،
به شرط اینکه حسود، از اختیاری که خود خدا بهش داده
سوء استفاده نکنه و دلش به حال خودش بسوزه
و حرف‌گوش‌کن باشه!
راه روشنایی قلب حسود و قبر حسود، فقط همینه و بس!
وقتی که مهلت تمام شد،
دیگه راه نجات برای همیشه بسته میشه!
«وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»
«و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‏‌توانى شنوا سازى.»

[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۱۸ الى ۲۶]
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏
وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏
إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ
وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ
وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (۱۸)
و هيچ باربَردارنده‌‏اى بار [گناه‏] ديگرى را برنمى‌‏دارد،
و اگر گرانبارى [ديگرى را به يارى‏] به سوى بارش فرا خواند
چيزى از آن برداشته نمى‌‏شود، هر چند خويشاوند باشد.
[تو] تنها كسانى را كه از پروردگارشان در نهان مى‏‌ترسند و نماز برپا مى‌‏دارند، هشدار مى‌‏دهى؛
و هر كس پاكيزگى جويد تنها براى خود پاكيزگى مى‏‌جويد،
و فرجام [كارها] به سوىِ خداست.
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ (۱۹)
و نابينا و بينا يكسان نيستند،
وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ (۲۰)
و نه تيرگيها و روشنايى،
وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ (۲۱)
و نه سايه و گرماى آفتاب.
وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ
إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ
وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ (۲۲)
و زندگان و مردگان يكسان نيستند.
خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‌‏گرداند؛
و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‏‌توانى شنوا سازى.
إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ (۲۳)
تو جز هشداردهنده‏‌اى [بيش‏] نيستى.
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ (۲۴)
ما تو را بحق، [به سِمَتِ‏] بشارتگر و هشدار دهنده گسيل داشتيم،
و هيچ امّتى نبوده مگر اينكه در آن هشدار دهنده‌‏اى گذشته است.
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ (۲۵)
و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً كسانى كه پيش از آنها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند.
پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشته‏‌ها و كتاب روشن براى آنان آوردند.
ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (۲۶)
آنگاه كسانى را كه كافر شده بودند فرو گرفتم؛ پس چگونه بود كيفر من؟

حسودی که مرتکب اشتباه مرگبار شده،
از نبودن نور در مُشتش و قلبش و قبرش،
میفهمه که دیگه امیدی به نجات نداره
«نورِ از دست رفته!»
و لذا از رسیدن به آخرتی توام با نور آرامش،
کاملا قطع امید کرده است!
+ «بلس – ابلیس»

[سورة الممتحنة (۶۰): الآيات ۱۲ الى ۱۳]
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ
إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى‏ أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنِينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ
فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۲)
اى پيامبر، چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند، و دزدى نكنند، و زنا نكنند، و فرزندان خود را نكشند، و بچه‏‌هاى حرامزاده‏‌اى را كه پس‏‌انداخته‏‌اند با بُهتان [و حيله‏] به شوهر نبندند، و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند، با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زيرا خداوند آمرزنده مهربان است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ
قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ (۱۳)
اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، مردمى را كه خدا بر آنان خشم رانده، به دوستى مگيريد.
آنها واقعاً از آخرت سلب اُميد كرده‏‌اند، همان گونه كه كافرانِ اهل گور قطع اُميد نموده‏‌اند.

ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ

وقتی خلقت سخت‌افزاری «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ»
با خلقت نرم‌افزاری «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ»
به برکت آشنایی با علوم ربانی و نورانی،
برای اهل نور و اهل حسد کامل می‌شود (اتمام نعمت – اتمام حجّت
اهل نور با عمل به این اندیشه بی‌بدیل، قبل از مرگ دنیایی خود،
به آرامش و درک موت رسیده «ثُمَّ أَماتَهُ»
و اعمال صالح در پرونده‌ای محفوظ، ثبت و ضبط می شود «فَأَقْبَرَهُ»
تا روزی که  حکمت الهی اقتضاء نماید،
و نتیجه‌ی خوب آن آشکار گردد «ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ‏».
اما متاسفانه داستان اهل حسد پس از آشنایی با علوم نورانی، اینگونه نیست!
لذا خداوند در مورد این «خودباختگان» و «نور، از دست‌دادگان»،
که از فرایند رایگان درناژ حسادت،
آگاهانه و اختیارا، خود را محروم کرده‌اند می‌فرماید:
«كَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ»
ولى نه! هنوز آنچه را به او دستور داده، به جاى نياورده است!!!

[سورة عبس (۸۰): الآيات ۱ الى ۲۳]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
عَبَسَ وَ تَوَلَّى (۱)
چهره درهم كشيد و روى گردانيد،
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏ (۲)
كه آن مرد نابينا پيش او آمد؛
وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى (۳)
و تو چه دانى، شايد او به پاكى گرايد،
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى‏ (۴)
يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد.
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‏ (۵)
امّا آن كس كه خود را بى‌‏نياز مى‌‏پندارد،
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى (۶)
تو بدو مى‏‌پردازى؛
وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى (۷)
با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو [مسؤوليّتى‏] نيست.
وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى‏ (۸)
و امّا آن كس كه شتابان پيش تو آمد،
وَ هُوَ يَخْشى‏ (۹)
در حالى كه [از خدا] مى‌‏ترسيد،
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى (۱۰)
تو از او به ديگران مى‌‏پردازى.
كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ (۱۱)
زنهار [چنين مكن‏] اين [آيات‏] پندى است.
فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (۱۲)
تا هر كه خواهد، از آن پند گيرد.
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ (۱۳)
در صحيفه‏‌هايى ارجمند،
مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (۱۴)
والا و پاك‏‌شده،
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ (۱۵)
به دست فرشتگانى،
كِرامٍ بَرَرَةٍ (۱۶)
ارجمند و نيكوكار.
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (۱۷)
كشته باد انسان، چه ناسپاس است!
مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ (۱۸)
او را از چه چيز آفريده است؟
مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (۱۹)
از نطفه‌‏اى خلقش كرد و اندازه مقرّرش بخشيد.
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ (۲۰)
سپس راه را بر او آسان گردانيد.
ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ (۲۱)
آنگاه به مرگش رسانيد و در قبرش نهاد.
ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ (۲۲)
سپس چون بخواهد او را برانگيزد.
كَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ (۲۳)
ولى نه! هنوز آنچه را به او دستور داده، به جاى نياورده است.

خداوند کاری میکنه که هر کسی خودش بفهمه چه کاره است!
بفهمه چقدر حسوده «وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ»!
و بفهمه که خدای او برای کمک به او از هیچ کاری فروگذاری نکرده
و برای نجات او حق مطلب رو ادا کرده
اما این خود حسود است که اختیارا دست رد به سینه خدا میزنه
و عاقبت شومِ در آتش رو آگاهانه بر بهشت نورانی آل محمد ع ترجیح میده!

[سورة الانفطار (۸۲): الآيات ۱ الى ۱۹]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ (۱)
آنگاه كه آسمان زهم بشكافد،
وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ (۲)
و آنگاه كه اختران پراكنده شوند،
وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ (۳)
و آنگاه كه درياها از جا بركنده گردند،
وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ (۴)
و آنگاه كه گورها زير و زبر شوند،
عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ (۵)
هر نَفْسى آنچه را پيش فرستاده و بازپس گذاشته، بداند.
يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ (۶)
اى انسان، چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟
الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ (۷)
همان كس كه تو را آفريد، و [اندام‏] تو را درست كرد، و [آنگاه‏] تو را سامان بخشيد.
فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ (۸)
و به هر صورتى كه خواست، تو را تركيب كرد.
كَلاَّ بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ (۹)
با اين همه، شما منكرِ [روز] جزاييد.
وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ (۱۰)
و قطعاً بر شما نگهبانانى [گماشته شده‏]اند:
كِراماً كاتِبِينَ (۱۱)
[فرشتگان‏] بزرگوارى كه نويسندگان [اعمال شما] هستند؛
يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ (۱۲)
آنچه را مى‏‌كنيد، مى‌‏دانند.
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ (۱۳)
قطعاً نيكان به بهشت اندرند.
وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ (۱۴)
و بى‌‏شكّ، بدكاران در دوزخند.
يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ (۱۵)
روز جزا در آنجا درآيند،
وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبِينَ (۱۶)
و از آن [عذاب‏] دور نخواهند بود.
وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ (۱۷)
و تو چه دانى كه چيست روز جزا.
ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ (۱۸)
باز چه دانى كه چيست روز جزا؟
يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ (۱۹)
روزى كه كسى براى كسى هيچ اختيارى ندارد؛ و در آن روز، فرمان از آنِ خداست.

إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ

وای به روزی که دست حسود و مشت حسود و قلب حسود و قبر حسود رو بشه!

[سورة العاديات (۱۰۰): الآيات ۱ الى ۱۱]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً (۱)
سوگند به ماديانهايى كه با همهمه تازانند و با سمّ‏[هاى‏] خود از سنگ، آتش مى‌‏جهانند!
فَالْمُورِياتِ قَدْحاً (۲)
و برق [از سنگ‏] همى جهانند،
فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً (۳)
و صبحگاهان هجوم آرند،
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (۴)
و با آن [يورش‏]، گَردى برانگيزند،
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (۵)
و بدان [هجوم‏]، در دل گروهى درآيند،
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ (۶)
كه انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است،
وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهِيدٌ (۷)
و او خود بر اين [امر]، نيك گواه است.
وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ (۸)
و راستى او سخت شيفته مال است.
أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ (۹)
مگر نمى‏‌داند كه چون آنچه در گورهاست بيرون ريخته گردد،
وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ (۱۰)
و آنچه در سينه‌‏هاست فاش شود،
إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ (۱۱)
در چنان روزى پروردگارشان به [حال‏] ايشان نيك آگاه است؟

حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ

وای از روزی که پای حسود به گورستان برسد!

[سورة التكاثر (۱۰۲): الآيات ۱ الى ۸]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ (۱)
تفاخر به بيشترداشتن، شما را غافل داشت.
حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (۲)
تا كارتان [و پايتان‏] به گورستان رسيد.
كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (۳)
نه چنين است، زودا كه بدانيد.
ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (۴)
باز هم نه چنين است، زودا كه بدانيد.
كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ (۵)
هرگز چنين نيست، اگر علم‏‌اليقين داشتيد!
لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (۶)
به يقين دوزخ را مى‌‏بينيد.
ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ (۷)
سپس آن را قطعاً به عين‏‌اليقين درمى‌‏يابيد.
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ (۸)
سپس در همان روز است كه از نعمتِ [روى زمين‏] پرسيده خواهيد شد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي قِبْلَةً وَ لَا مَسْجِداً
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَعَنَ الْيَهُودَ حَيْثُ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ.
+ «كُلُّ وَاعِظٍ قِبْلَةٌ»
+ «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يَفْرِضُ‏ مَجْهُولًا»
[سورة البقرة (۲): آية ۱۰۶]
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (۱۰۶)
هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را به [دست‏] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را مى‌‏آوريم؛
مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟

ذِكْرُ اَلْمَوْتِ : ياد مرگ!

یاد مرگ، حسادت قلب رو درناژ میکنه!

امام صادق علیه السلام:
ذِكْرُ اَلْمَوْتِ
يُمِيتُ اَلشَّهَوَاتِ فِي اَلنَّفْسِ
وَ يَقْطَعُ مَنَابِتَ اَلْغَفْلَةِ
وَ يُقَوِّي اَلنَّفْسَ بِمَوَاعِدِ اَللَّهِ
وَ يُرِقُّ اَلطَّبْعَ
وَ يَكْسِرُ أَعْلاَمَ اَلْهَوَى
وَ يُطْفِئُ نَارَ اَلْحِرْصِ
وَ يُحَقِّرُ اَلدُّنْيَا

ياد مرگ،
خواهش‌هاى نفس را مى‌ميراند
و رويشگاه‌هاى غفلت را ريشه‌كن مى‌كند
و دل را با وعده‌هاى خدا نيرو مى‌بخشد
و طبع را نازك مى‌سازد
و پرچم‌هاى هوس را درهم مى‌شكند
و آتش آزمندى را خاموش مى‌سازد
و دنيا را در نظر كوچك مى كند.
وَ هُوَ مَعْنَى مَا قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 
فِكْرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ
وَ ذَلِكَ عِنْدَ مَا يَحُلُّ أَطْنَابَ خِيَامِ اَلدُّنْيَا وَ يَشُدُّهَا فِي اَلْآخِرَةِ
وَ لاَ تَسْكُنْ بِزَوَالِ اَلرَّحْمَةِ عِنْدَ ذِكْرِ اَلْمَوْتِ بِهَذِهِ اَلصِّفَةِ
وَ مَنْ لاَ يَعْتَبِرْ بِالْمَوْتِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ وَ كَثْرَةِ عَجْزِهِ
وَ طُولِ مُقَامِهِ فِي اَلْقَبْرِ وَ تَحَيُّرِهِ فِي اَلْقِيَامَةِ فَلاَ خَيْرَ فِيهِ:

قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ :
اُذْكُرُوا هَادِمَ اَللَّذَّاتِ
قِيلَ وَ مَا هُوَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 
فَقَالَ اَلْمَوْتُ
فَمَا ذَكَرَهُ عَبْدٌ عَلَى اَلْحَقِيقَةِ فِي سَعَةٍ إِلاَّ ضَاقَتْ عَلَيْهِ اَلدُّنْيَا وَ لاَ فِي شِدَّةٍ إِلاَّ اِتَّسَعَتْ عَلَيْهِ

وَ اَلْمَوْتُ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ اَلْآخِرَةِ وَ آخِرُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ اَلدُّنْيَا
فَطُوبَى لِمَنْ أُكْرِمَ عِنْدَ اَلنُّزُولِ بِأَوَّلِهَا
وَ طُوبَى لِمَنْ أُحْسِنَ مُشَايَعَتُهُ فِي آخِرِهَا

وَ اَلْمَوْتُ أَقْرَبُ اَلْأَشْيَاءِ مِنْ بَنِي آدَمَ وَ هُوَ يَعُدُّهُ أَبْعَدَ
فَمَا أَجْرَأَ اَلْإِنْسَانَ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَا أَضْعَفَهُ مِنْ خَلْقٍ
وَ فِي اَلْمَوْتِ نَجَاةُ اَلْمُخْلِصِينَ وَ هَلاَكُ اَلْمُجْرِمِينَ
وَ لِذَلِكَ اِشْتَاقَ مَنِ اِشْتَاقَ اَلْمَوْتَ وَ كَرِهَ مَنْ كَرِهَ:

قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ :
مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اَللَّهِ أَحَبَّ اَللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ كَرِهَ لِقَاءَ اَللَّهِ كَرِهَ اَللَّهُ لِقَاءَهُ.

خوشا به حال قلبی که در کفن و حصن علمی صاحب نورش، در قبرش آرمیده باشد!

امام علی علیه السلام:
فِی الخَرَائِجِ وَ الجَرَائِحِ:
أَنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) بَکَی یَوْماً وَ قَالَ مَاتَتْ أُمِّی
فَنَهَضَ النَّبِیُ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ هِیَ وَ اللَّهِ أُمِّی حَقّاً
مَا رَأَیْتُ مِنْ عَمِّی شَیْئاً إِلَّا وَ قَدْ رَأَیْتُ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْهُ
ثُمَّ صَاحَ یَا أُمَّ سَلَمَهًَْ
هَذِهِ بُرْدَتِی فَأَزِّرِیهَا فِیهَا
وَ هَذِهِ قَمِیصِی فَدَرِّعِیهَا فِیهَا
وَ هَذَا رِدَائِی فَأَدْرِجِیهَا فِیهِ
فَإِذَا فَرَغْتِ مِنْ غُسْلِهَا فَأَعْلِمِینِی
فَأَعْلَمَتْهُ أُمُّ سَلَمَهًَْ
فَحَمَلَهَا عَلَی سَرِیرِهَا ثُمَّ صَلَّی عَلَیْهَا ثُمَّ نَزَلَ لَحْدَهَا فَلَبِثَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا یُسْمَعُ لَهُ إِلَّا هَمْهَمَهًٌْ
ثُمَّ صَاحَ یَا فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها)
قَالَتْ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
قَالَ هَلْ رَأَیْتِ مَا ضَمِنْتُ لَکِ
قَالَتْ نَعَمْ فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی فِی الْمَحْیَا وَ الْمَمَاتِ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ
فَلَمَّا سَوَّی عَلَیْهَا وَ خَرَجَ سُئِلَ عَنْهَا
فَقَالَ قَرَأْتُ عَلَیْهَا یَوْماً وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَا فُرَادَی
قُلْتُ عُرَاهًًْ
قَالَتْ وَا سَوْأَتَاهْ
فَسَأَلْتُ اللَّهَ أَلَّا تُبْدَی عَوْرَتُهَا
ثُمَّ سَأَلَتْنِی عَنْ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ
فَأَخْبَرْتُهَا بِحَالِهِمَا بِأَنَّهُمَا کَیْفَ یَجِیئَانِ
قَالَتْ وَا غَوْثَاهْ بِاللَّهِ مِنْهُمَا
فَسَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ لَا یُرِیَهُمَا إِیَّاهَا
وَ أَنْ یَفْسَحَ لَهَا فِی قَبْرِهَا
وَ أَنْ یَحْشُرَهَا فِی أَکْفَانِهَا
.

در کتاب خرائج و جرائح آمده است:
روزی علی (علیه السلام) سراسیمه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شد و گفت:
«مادرم فوت کرد».
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«به خدا قسم او مادر من هم بود.
در وجود عمویم ابوطالب، فضیلتی ندیدم مگر اینکه در او بهترش را یافتم».
بعد به ام‌سلمه فرمود:
«پیراهن مرا به او بپوشان و او را در ردای من بپیچان. و وقتی که فارغ شدی مرا خبر کن».
بعد از اینکه ام‌سلمه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را خبر کرد،
تابوتش را حمل کرد و بر او نماز خواند و رفت در قبر او خوابید،
از آن حضرت همهمه‌ای شنیدند.
سپس حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صدا زد:
«ای فاطمه».
گفت: «لبیک ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)»!
حضرت پرسید:
«آنچه را که برای تو ضمانت کرده بودم دیدی».
فاطمه گفت:
«بلی، خدا تو را جزای نیک دهد».
بعد از اینکه حضرت خارج شد، قبر را آماده کردند.
از آن حضرت علّت این کارها را پرسیدند:
فرمود:
«روزی این آیه قرآن کریم را خواندم:
وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ.
فاطمه‌بنت‌اسد از من پرسید:
«ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! چگونه تنها محشور می‌شوند»؟
گفتم: «عریان».
گفت: «وای از دیدن نامحرم»!
از خدا خواستم که او را عریان نکند.
سپس از نکیر و منکر سؤال کرد،
به او گفتم که آن‌ها چگونه می‌آیند.
گفت: «پناه بر خدا از آن‌ها».
از خدا خواستم که آن دو را به او نشان ندهد
و قبرش را فراخ نماید و او را در کفن‌هایش محشور کند».

با درناژ حسادت، قلبتو و قبرتو نورانی کن!
اینجوری مدام به یاد این موضوع مهم باش که قبرتو باید مدام زیر نظر داشته باشی!
فخر و کبر از هزار واژه مترادف حسد هستند.

امام علی علیه السلام:
ضَعْ فَخرَکَ، واحطُطْ کِبرَکَ، واذکُرْ قَبرَکَ.
فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.

دار الآخرة، قبر من!
دار النّور و دار السّلام من!

یادآوری «قلب من، قبر من! قبر من، قلب من!» یک موهبت ویژه است
«ذِكْرى الدَّارِ»
که به صاحبان نور و اهل نور متبع آنها اختصاص پیدا می‌کند،
و این همان نور خالص‌کننده قلوب از عیب حسادت است.
ذکر نورانی همین است!
«هذا ذِكْرٌ»
رزق نورانی همین است!
«
إِنَّ هذا لَرِزْقُنا»

[سورة ص (۳۸): الآيات ۴۵ الى ۵۴]
وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ (۴۵)
و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده‌‏ور بودند به يادآور.
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرى الدَّارِ (۴۶)
ما آنان را با موهبت ويژه‌‏اى -كه يادآورىِ آن سراى بود- خالص گردانيديم.
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ (۴۷)
و آنان در پيشگاه ما جدّاً از برگزيدگان نيكانند.
وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ (۴۸)
و اسماعيل و يَسَع و ذوالكِفل را به ياد آور [كه‏] همه از نيكانند.
هذا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ (۴۹)
اين يادكردى است، و قطعاً براى پرهيزگاران فرجامى نيك است.
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ (۵۰)
باغهاى هميشگى در حالى كه درهاى [آنها] برايشان گشوده‌‏است.
مُتَّكِئِينَ فِيها يَدْعُونَ فِيها بِفاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَ شَرابٍ (۵۱)
در آنجا تكيه مى‌‏زنند [و] ميوه‏‌هاى فراوان و نوشيدنى در آنجا طلب مى‌‏كنند.
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ (۵۲)
و نزدشان [دلبرانِ‏] فروهشته‏‌نگاهِ همسال است.
هذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ (۵۳)
اين است آنچه براى روز حساب به شما وعده داده مى‌‏شد.
إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ (۵۴)
[مى‌‏گويند:] «در حقيقت، اين روزىِ ماست و آن را پايانى نيست.»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی