Keep your Light away from your Envy!
«خزن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«خزنت الدرهم»
«خزنت: جعلته في المخزن»
«خزن اللحم: إذا تغيّر»
«خَزِنَ اللّحم: إذا أنتن، گوشت بد بو و فاسد شد.»
وقتی رابطۀ گوشتی که درون مخزن قرار داده شده، کاملا با بیرون قطع میشه، این تغییر حاصل میشه!
انگاری نوری که توی قلبه، و اصلا دست حسدِ این قلب به این نور نمیرسه «الخزن المنع»، خاصیت خودشو که همانا ایجاد تغییر در جهت اصلاح و تربیت هست خواهد گذاشت!
«خزنت المال»: «خزنت النّور»: نور رو توی قلبم حفظ کردم! یعنی اصلا نگذاشتم حسدم نورمو تحت تاثیر منفی خودش قرار بده «الخزن المنع»! یعنی رابطۀ حسد قلبمو از نور قلبم قطع کردم! دست حسد رو کوتاه کردم! نگذاشتم حسادتم کار دستم بده و نورمو از بین ببره! این قلب میشه یکی از گنجینه های پنهان خدای مهربان در زمین که خدای مهربان علوم زیادی رو در این خورجین و گاوصندوق، قرار خواهد داد، ان شاء الله تعالی.
«الْخَزْنُ: حفظ الشيء في الْخِزَانَةِ، ثمّ يعبّر به عن كلّ حفظ كحفظ السّرّ و نحوه،
نگهداشتن چيزى در گنجينه و خزانه، سپس به هر چيزى كه پنهانى، مثل راز و سرّ حفظ و نگهدارى مىشود تعبير مىشود.»
+ «صون»
«الخزائن جمع الخزانة و هي اسم المكان الذي يخزن فيه الشيء
و خزن الشيء إحرازه بحيث لا تناله الأيدي
و منه خزن اللحم خزنا إذا تغير لأنه يخبأ حتى ينتن.»
مواظب نورت باش،
+ «پرستش نور!»
خزن، یعنی اینکه نورتو توی قلبت بشناسی و پیداش کنی و شش دانگ حواستو جمع کنی که نورت تغییر نکنه! فاسد نشه! گندیده نشه! خاموش نشه!
این مفهوم از واژۀ خزن استنباط میشه!
خزائن الله!
وقتی پولهاتو برای جلوگیری از دستبرد دزدها توی گاوصندوق حفظ میکنی!
خُب نور علمتو هم دور از دسترس حسدت نگهداری کن تا خراب و فاسد نشه!
قلبی که حسدشو زندانی کرده، مخزن خوبی برای حفظ و پرستش نورش خواهد بود!
فقط اینجوری با پشت کردن به تمناها میتونی نورتو پرستش کنی!
نور، در این مثال و این واژۀ، مثل گوشت نیست که بگنده، نور، نور علی نور است! فقط کافیه احراز هویتش کنی و اونو از دسترس حسد خودت دورش نگه داری و محافظتش کنی اینجوری صاحب خزانهای از خزائن الله خواهی شد، ان شاء الله تعالی.
نورتو از دسترس حسدت دور نگه دار!
نذار حسادت نورتو خراب کنه!
نورتو حفظش کن!
این گنج نورانی علم رو در گنجینۀ قلبت که حسدشو محبوس کرده حفظش کن!
قلبتو بسپار به نور: «اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ»
هر قلب نورانی با ارزشی، وصل به علم آل محمد ع است!
«وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ»
إِلَهِي لِكُلِّ مَلَكٍ خِزَانَةٌ فَأَيْنَ خِزَانَتُكَ؟!
… أَلاَ وَ هِيَ اَلْقَلْبُ!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
نَاجَى دَاوُدُ رَبَّهُ فَقَالَ
إِلَهِي لِكُلِّ مَلَكٍ خِزَانَةٌ فَأَيْنَ خِزَانَتُكَ
قَالَ جَلَّ جَلاَلُهُ لِي خِزَانَةٌ أَعْظَمُ مِنَ اَلْعَرْشِ وَ أَوْسَعُ مِنَ اَلْكُرْسِيِّ وَ أَطْيَبُ مِنَ اَلْجَنَّةِ وَ أَزْيَنُ مِنَ اَلْمَلَكُوتِ
أَرْضُهَا اَلْمَعْرِفَةُ وَ سَمَاؤُهَا اَلْإِيمَانُ وَ شَمْسُهَا اَلشَّوْقُ وَ قَمَرُهَا اَلْمَحَبَّةُ وَ نُجُومُهَا اَلْخَوَاطِرُ وَ سَحَابُهَا اَلْعَقْلُ وَ مَطَرُهَا اَلرَّحْمَةُ وَ أَثْمَارُهَا اَلطَّاعَةُ وَ ثَمَرُهَا اَلْحِكْمَةُ
وَ لَهَا أَرْبَعَةُ أَبْوَابٍ اَلْعِلْمُ وَ اَلْحِلْمُ وَ اَلصَّبْرُ وَ اَلرِّضَا
أَلاَ وَ هِيَ اَلْقَلْبُ.
حضرت داوود با پروردگارش مناجات میکرد، عرض کرد:
خدایا! هر سلطانی خزانهای دارد؛ خزانه تو کجاست؟
خداوند جل جلاله فرمود:
من خزانهای دارم بزرگتر از عرش و وسیعتر از کرسی و پاکتر از بهشت و زیباتر از ملکوت؛
زمینش معرفت است؛ آسمانش ایمان است؛ خورشیدش شوق است؛ ماهش محبت است؛ ستارگانش خطورات [ذهنی] است؛ ابرش عقل است؛ بارانش رحمت است؛ درختانش طاعت است؛ میوهاش حکمت است؛
چهار در دارد: علم و حلم و صبر و رضا؛
بدان که آن همان قلب است.
اگه قلبت با نور ولایت یعنی فهم قبض و بسط، کارشو خوب انجام داد، که داد،
وگرنه این قلب حتما کار دستت میده!
+ «قلب پویا»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
فِی اَلْاِنْسَانِ مُضْغَهٌ اِذَا هِیَ سَلِمَتْ وَ صَحَّتْ سَلِمَ بِهَا سَایِرُ اَلْجَسَدِ
وَ اِذَا هِیَ سَقِمَتْ سَقِمَ بِهَا سَایِرُ اَلْجَسَدِ وَ فَسَدَ وَ هِیَ اَلْقَلْبُ.
در آدمی پاره گوشتی است که هر گاه سالم باشد تمام بدن سالم است،
و هر گاه بیمار شود تمام بدن بیمار گردد، و آن قلب است.
خَزائِنُ اللَّهِ
[سورة الأنعام (۶): آية ۵۰]
قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ
وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ
وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ
إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ
أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ (۵۰)
بگو: «به شما نمىگويم گنجينههاى خدا نزد من است؛
و غيب نيز نمىدانم؛
و به شما نمىگويم كه من فرشتهام.
جز آنچه را كه به سوى من وحى مىشود پيروى نمىكنم.»
بگو: «آيا نابينا و بينا يكسان است؟
آيا تفكّر نمىكنيد.»
[سورة هود (۱۱): الآيات ۲۹ الى ۳۱]
وَ يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالاً إِنْ أَجرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ (۲۹)
«و اى قوم من، بر اين [رسالت،] مالى از شما درخواست نمىكنم.
مُزد من جز بر عهده خدا نيست.
و كسانى را كه ايمان آوردهاند طرد نمىكنم. قطعاً آنان پروردگارشان را ديدار خواهند كرد،
ولى شما را قومى مىبينم كه نادانى مىكنيد.»
وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (۳۰)
و اى قوم من! اگر آنان را برانم، چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد؟
آيا عبرت نمىگيريد؟
وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ
وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ
وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ
وَ لا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً
اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فِي أَنْفُسِهِمْ
إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ (۳۱)
«و به شما نمىگويم كه گنجينههاى خدا پيش من است،
و غيب نمىدانم،
و نمىگويم كه من فرشتهام،
و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مىنگرد، نمىگويم خدا هرگز خيرشان نمىدهد.
خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است.
[اگر جز اين بگويم] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود.»
اهل نور، اختیارا و آگاهانه، نگهبانی از قلبهایشان را به صاحبان نور خود میسپارند!
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۵۴ الى ۵۷]
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي
فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ (۵۴)
و پادشاه گفت:
«او را نزد من آوريد، تا وى را خاص خود كنم.»
پس چون با او سخن راند، گفت:
«تو امروز نزد ما با منزلت و امين هستى.»
قالَ اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ (۵۵)
[يوسف] گفت:
«مرا بر خزانههاى اين سرزمين بگمار، كه من نگهبانى دانا هستم.»
وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ
نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (۵۶)
و بدين گونه يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت داديم،
كه در آن، هر جا كه مىخواست سكونت مىكرد.
هر كه را بخواهيم به رحمت خود مىرسانيم و اجر نيكوكاران را تباه نمىسازيم.
وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (۵۷)
و البته اجر آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى مىنمودند، بهتر است.
مشتقات ریشۀ «خزن» در آیات قرآن:
قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ (50)
وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذينَ تَزْدَري أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما في أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمينَ (31)
قالَ اجْعَلْني عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ (55)
وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (21)
وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْناكُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنينَ (22)
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً (100)
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزيزِ الْوَهَّابِ (9)
وَ سيقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلى وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرينَ (71)
وَ سيقَ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ (73)
وَ قالَ الَّذينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ (49)
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (37)
هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُونَ (7)
تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ (8)