دکتر محمد شعبانی راد

حسود، چشم‌غرّه میره!

Envious and angry look!

«غمز» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«غمزه: أشار اليه بعين أو حاجب»
«غَمَزَهُ‏ بِالْعَيْنِ وَ الْجَفْنِ وَ الْحاجِبِ: اشارَ إليْه»
«غمز: اشاره به چشم و پلك و ابرو»
«غمز بجفنه: أشار»
«غَمَزْتُ‏ الكبش بيدي: إذا جسسته لتعرف سمنه،
وقتى كه مى‌‏خواهند گوسفند را با سنگين و سبك كردن،
بدانند پرگوشت و پر چربى است يا نه.»
«ناقَةٌ غَمُوزٌ: إذا صار في سَنامِها شحم قليل‏ يُغمز»
«غمزت الشي‏ء بيدي: إذا غاب و ذكر بغير الجميل.»
«أصل‏ الْغَمْزِ: الإشارة بالجفن أو اليد طلبا إلى ما فيه معاب،
هو اشارة الى شي‏ء بجفن أو حاجب أو عين في مقام التعييب و التضعيف»
«اغْتَمَزَهُ: بر او طعنه زد.»
«تَغَامَزَ القومُ: آن قوم با چشمان خود به يكديگر اشاره كردند.»
«الغَمِيز: عيبى كه معرف دارنده‏‌اش باشد، نقطه ضعف.»
«الغَمِيزَة: نقطه ضعف، سُستى خرد و ناتواني از كار.»
«وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ»
+ «هضم»: غمز للشي‏ء في ذاته حتى يحصل له تحوّل و اندقاق.
و من مصاديقه:
تهضّم في الطعام، و انكسار في الوجه، أو في المهر، أو في الحقّ.
و غمز في الشي‏ء بنقص أو ظلم أو إذلال أو غيره.
و انضمام في الكشح أو في أعلى البطن.
و طلع النخل الهضيم.
و انخفاض في الوادي.

+ «طعن»
+ «لمز»

حسود، چشم‌غرّه میره!
نگاه عصبانی و خشم‌آلود حسود!

حسود مدام چُغُلی این و اونو میکنه!
حسود هرگز جُغُلی خودشو نمیکنه!

أَنِّي أُبْغِضُ الْغَمَّازَ، فَكَيْفَ أَغْمِزُ؟!

صاحبان نور میدانند که علت اینکه اذیت و آزار می‌شوند، از جانب اهل حسادت است، اما چون در دوران آتش‌بس قرار گرفته‌اند، لذا خود خداوند که این فرصت را برای اهل حسد قرار داده، قبل از پایان مهلت داده شده، قانون آتش‌بس را خودش زیر پا نمیگذارد و فقط آموزش میدهد که ریشه هر اذیت و آزاری از ناحیه سیئه حسدی است که در نگاههای آزار دهنده اهل حسد می‌توان مشاهده نمود، اما دستور العمل این است که با آنها مدارا و رفق و استصحاب شود تا اتمام نعمت و اتمام حجت صورت بگیرد، آنگاه خدای حکیم، خود زمان پایان آتش‌بس را اعلام خواهد نمود. در این حدیث زیبا بدون توجه به مبحث و مقالۀ زیبای آتش‌بس، داستان بخوبی مشخص نمی‌شود که چرا خداوند به پیامبر خود موسی ع اعلام می‌کند که در میان لشکریانش حسودی غمّاز وجود دارد که باعث اذیت و آزار است، اما چون هنوز به او فرصت داده شده که به ارزش علوم نورانی نزد موسی ع پی ببرد و باور کند و در نتیجه دست از حسادت و نگاههای حسدآلودش بردارد، لذا خداوند زودتر از موعد مقرر نقاب از چهره این حسود برنمیدارد.

امام رضا علیه السلام:
عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏
إِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ سَأَلَ رَبَّهُ وَ رَفَعَ يَدَيْهِ فَقَالَ يَا رَبِّ أَيْنَ ذَهَبْتَ أُوذِيتُ
فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ يَا مُوسَى إِنَّ فِي عَسْكَرِكَ غَمَّازاً
فَقَالَ يَا رَبِّ دُلَّنِي عَلَيْهِ
فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ
أَنِّي أُبْغِضُ الْغَمَّازَ فَكَيْفَ أَغْمِزُ
.
موسى بن عمران دستهایش را بلند كرد و از خداى خویش درخواست كرد و فرمود:
خداى من هر کجا میروم اذیت می شوم.
در این حال خداى متعال وحى فرمود،
اى موسى!
همانا در میان لشكریان تو سخن‌چینى وجود دارد،
موسى گفت: خداى من او را به من معرفى كن.
خداى تعالى به او وحى كرد:
هر آینه من سخن‌چینى را دوست نمى‌دارم،
با این حال چگونه خود سخن‌چینى كنم؟!

وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ

و چون بر ايشان مى‌‏گذشتند،
اشاره چشم و ابرو با هم ردّ و بدل مى‌‏كردند.

[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱ الى ۱۷]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ (۱)
واى بر كم‏‌فروشان،
الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ (۲)
كه چون از مردم پيمانه ستانند، تمام ستانند؛
وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ (۳)
و چون براى آنان پيمانه يا وزن كنند، به ايشان كم دهند.
أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (۴)
مگر آنان گمان نمى‌‏دارند كه برانگيخته خواهند شد؟
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ (۵)
[در] روزى بزرگ:
يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ (۶)
روزى كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاى ايستند.
كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ (۷)
نه چنين است [كه مى‏‌پندارند]، كه كارنامه بدكاران در «سجّين» است.
وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ (۸)
و تو چه دانى كه «سجّين» چيست؟
كِتابٌ مَرْقُومٌ (۹)
كتابى است نوشته‏‌شده.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (۱۰)
واى بر تكذيب‌‏كنندگان در آن هنگام:
الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (۱۱)
آنان كه روز جزا را دروغ مى‏‌پندارند.
وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (۱۲)
و جز هر تجاوزپيشه گناهكارى آن را به دروغ نمى‏‌گيرد.
إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۱۳)
[همان كه‏] چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: «[اينها] افسانه‏‌هاى پيشينيان است.»
كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (۱۴)
نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب مى‌‏شدند زنگار بر دلهايشان بسته است.
كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ (۱۵)
زهى پندار، كه آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ (۱۶)
آنگاه به يقين، آنان به جهنّم درآيند.
ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (۱۷)
سپس [به ايشان‏] گفته خواهد شد: «اين همان است كه آن را به دروغ مى‏‌گرفتيد.»

[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱۸ الى ۳۶]
كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ (۱۸)
نه چنين است، در حقيقت، كتاب نيكان در «علّيّون» است.
وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ (۱۹)
و تو چه دانى كه «علّيّون» چيست؟
كِتابٌ مَرْقُومٌ (۲۰)
كتابى است نوشته‌‏شده.
يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ (۲۱)
مقرّبان آن را مشاهده خواهند كرد.
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ (۲۲)
براستى نيكوكاران در نعيم [الهى‏] خواهند بود.
عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ (۲۳)
بر تختها [نشسته‏] مى‌‏نگرند.
تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ (۲۴)
از چهره‌‏هايشان طراوت نعمت [بهشت‏] را درمى‏‌يابى.
يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ (۲۵)
از باده‌‏اى مُهرشده نوشانيده شوند.
خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ (۲۶)
[باده‏‌اى كه‏] مُهر آن، مُشك است، و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.
وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ (۲۷)
و تركيبش از [چشمه‏] «تسنيم» است:
عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (۲۸)
چشمه‏‌اى كه مقرّبان [خدا] از آن نوشند.
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ (۲۹)
[آرى، در دنيا] كسانى كه گناه مى‌‏كردند، آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مى‏‌گرفتند.
وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ (۳۰)
و چون بر ايشان مى‌‏گذشتند، اشاره چشم و ابرو با هم ردّ و بدل مى‌‏كردند.
وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ (۳۱)
و هنگامى كه نزد خانواده‏[هاى‏] خود بازمى‏‌گشتند، به شوخ‌‏طبعى مى‌‏پرداختند.
وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ (۳۲)
و چون مؤمنان را مى‌‏ديدند، مى‏‌گفتند: «اينها [جماعتى‏] گمراهند.»
وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظِينَ (۳۳)
و حال آنكه آنان براى بازرسى [كار]شان فرستاده نشده بودند.
فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ (۳۴)
و[لى‏] امروز، مؤمنانند كه بر كافران خنده مى‌‏زنند.
عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ (۳۵)
بر تختها[ى خود نشسته‏]، نظاره مى‌‏كنند.
هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ ما كانُوا يَفْعَلُونَ (۳۶)
[تا ببينند] آيا كافران به پاداش آنچه مى‌‏كردند رسيده‏‌اند؟

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی