TWO-PLY!
Double Protection!
الفبای نورانی، نسخه های نورانی
(ض ع ف – حسود نور رو در موضع ضعف قرار میده! ان القوم استضعفونی)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید
«ضعف» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«المضاعَفة: الدِّرع نُسِجَتْ حَلْقَتَين»
«زره دولا بافت»
«الدِّرْع: زره كه از حلقههاى ريز فولادى بافته مىشود،
و در قديم بهنگام جنگ آن را روى لباسها بر تن مىكردند.»
«دولّا بافت – بافت دولّا»
«دو لایه «two-ply»: دولاتاب»
«ضِعْفُ الشيء: مثله»
به اندازۀ فهمت از قبض و بسط نورت، مثل نورت باش! دوّمی نورت باش! دوبل نورت باش!
+ «صلی: دومی نورت باش!» و لینکهای این مقاله!
اینجوری بافت دولّا و مستحکمی خواهی شد!
«فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» یعنی همین!
نور مضاعَف یا نار مضاعَف؟!
نور مضاعَف برای اهل نور: «فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ»
نار مضاعف برای اهل حسادت: «لِكُلٍ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ»
+ «صلی»: دوّمی نور یا دومی نار؟!
«أَضْعَفْتُ الشيءَ: ضممت إليه مثله فصاعدا،
يعنى مثل آن را به او ضميمه كردم، پس افزون شد.»
(∞=1+1)
+ «ثنی»: «الضِّعْفُ: الثِّنْيِ، فَضِعْفُ الشيءِ: هو الّذي يُثَنِّيهِ»
«ضِعف» + «کفل»: دوچرخۀ دونفره – دوچرخۀ دولّا بافت!
از این عکسها، مفهوم ممدوح «ضعف» یعنی، مضاعفشدن، استنباط میشود!
إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي
کیا نور رو در موضع ضعف قرار دادند؟!
کیا نور رو در موضع قدرت قرار دادند؟!
داستان تکراری کربلا!
إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي
اینجا مفهوم مذموم از واژۀ استضعفونی، استنباط می شود!
یعنی کار بدی کردند که هارون ع را دومی خودشون قرار دادند!
و اینکه خودشون شدند اولی، یعنی کبر رو برای خودشون معنا کردند!
+ «ضیز – تقسیم نادرست و ناعادلانۀ حسود! قسمة ضیزی!»
وقتی که نور رو فدای تمنا میکنی، در واقع نور رو در موضع ضعف قرار میدی
و نور رو در دنیای قلبت از بین میبری!
کربلای هارون ع:
وقتی که حسود جای اولی و دومی رو عوض میکنه،
«أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ»
یعنی جای لیدر و فالوئر رو عوض میکنه،
در واقع لیدر رو در موضع ضعف قرار میده!
«إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي»
در واقع حسود با این کارش، خودشو برای تولید عمل صالح در موضع ضعف قرار میده!
انگاری با این کار نابجا، اقدام به قتل صاحبان و حاملان نور مینماید «وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي»!
داستان تکراری این اقدام نابجا و ظلم اهل حسادت، یعنی تهمت و قتل نسبت به صاحبان و حاملان نور، همان داستان تکراری ماموریت خطرناک کربلای صاحبان و حاملان نور است!
«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ قَوْماً لِجَهَنَّمَ وَ النَّارِ فَأَمَرَنَا أَنْ نُبَلِّغَهُمْ كَمَا بَلَّغْنَاهُمْ
فَاشْمَأَزُّوا مِنْ ذَلِكَ وَ نَفَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ رَدُّوهُ عَلَيْنَا وَ لَمْ يَحْتَمِلُوهُ وَ كَذَّبُوا بِهِ وَ قَالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ فَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ أَنْسَاهُمْ ذَلِكَ ثُمَّ أَطْلَقَ اللَّهُ لِسَانَهُمْ بِبَعْضِ الْحَقِّ فَهُمْ يَنْطِقُونَ بِهِ وَ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَة.»
+ «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ»
این کلام زیبای خانم بلقیس، معنیش اینه که اهل حسادت بجای اینکه دومی نور خودشون باشند، جای اولی و دومی رو عوض میکنند «جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً»، یعنی جای عزیز و ذلیل را عوض میکنند و اینجوری علوم نورانی رو که عامل عزت است، در موضع ضعف قرار میدهند.
قوم حسود شعیب ع هم به این پیامبرشان گفتند:
«إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً … وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ»
یعنی ای شعیب ع، تو از نظر ما اولی نیستی، عزیز نیستی، دومی هستی، ضعیف و ذلیل هستی!
اهل حسادت با این کارشون میخوان فساد رو اشاعه بدهند!
کنار هر عدم گذشت از دلخواهی، یک سرِ بریده است!
دست برنداشتن از پستانک تمنا، مستلزم این است که به نور، تهمت زده شود!
«إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي»: یعنی اهل حسادت به نورشون پشت کردند!
نور رو در موضع ضعف قرار دادند!
هارون ع جانشین موسی ع بود!
یعنی هارون ع همان نور اول بود برای قوم بنی اسرائیل که میبایستی دومی این نور میبودند!
وظیفۀ قوم بنی اسرائیل این بود که همانگونه که دومی موسی ع بودند، دومی هارون ع هم میبودند! اما متاسفانه در نبود موسی ع، این قوم، خود را اولی دانستند و هارون ع را دومی خویش قرار دادند و معنای قول جناب هارون ع در این قسمت از آیه که: «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي» این است که من را دومی قرار دادند، من را در موضع ضعف قرار دادند! کار نابجایی انجام دادند «ظلم»، درست و بجا این بود که دومی این نور میشدند،
در واقع اولی این اهل حسادت، تمنای آنها بود که همانا عجل بود و آن را برگزیدند و به علوم نورانی هارون ع پشت کردند.
برای تولید عمل صالح باید به نورت رو کنی نه اینکه پشت کنی!
وقتی که حسود به نورش پشت میکند، برای تولید عمل صالح ناتوان میگردد!
کربلای هارون ع من بعد موسی ع!
کربلای علی ع من بعد رسول خدا ص!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
… ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِيُّ ص عَلَى عَلِيٍّ ع فَقَالَ
يَا عَلِيُّ إِنَّكَ سَتَلْقَى بَعْدِي مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَ ظُلْمِهِمْ لَكَ
فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً عَلَيْهِمْ فَجَاهِدْهُمْ وَ قَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ
فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَ كُفَّ يَدَكَ وَ لَا تُلْقِ بِيَدِكَ إِلَى التَّهْلُكَةِ
فَإِنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى
وَ لَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
إِنَّهُ قَالَ لِأَخِيهِ مُوسَى
إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي.
بعد از رسول خدا ص، اکثرا علی ع را در موضع ضعف قرار دادند!
این داستان تکراری هزار بارۀ تاریخ است!
كيفيت بيعت اجبارى امير المؤمنين عليه السّلام:
… ثُمَّ قَالَ قُمْ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ فَبَايِعْ
فَقَالَ ع فَإِنْ لَمْ أَفْعَلْ
قَالَ إِذاً وَ اللَّهِ نَضْرِبُ عُنُقَكَ
فَاحْتَجَّ عَلَيْهِمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ
ثُمَّ مَدَّ يَدَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَفْتَحَ كَفَّهُ
فَضَرَبَ عَلَيْهَا أَبُو بَكْرٍ وَ رَضِيَ بِذَلِكَ مِنْهُ
فَنَادَى عَلِيٌّ ع قَبْلَ أَنْ يُبَايِعَ وَ الْحَبْلُ فِي عُنُقِهِ
يَا ابْنَ أُمَّ إِنَ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي.
سپس عمر گفت:
برخيز اى فرزند ابى طالب و بيعت كن!
حضرت فرمود:
اگر انجام ندهم چه خواهيد كرد؟
گفت:
بخدا قسم در اين صورت گردنت را مىزنيم!
امير المؤمنين عليه السّلام سه مرتبه حجّت را بر آنان تمام كرد،
و سپس بدون آنكه كف دستش را باز كند دستش را دراز كرد.
ابو بكر هم روى دست او زد و به همين مقدار از او قانع شد.
على عليه السّلام قبل از آنكه بيعت كند در حالى كه طناب بر گردنش بود،
خطاب به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صدا زد:
«اى پسر مادرم، اين قوم مرا خوار كردند و نزديك بود مرا بكشند.»
امام علی علیه السلام:
… وَ لِي بِأَخِي هَارُونَ ع أُسْوَةٌ
إِذْ قَالَ لِأَخِيهِ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي
فَإِنْ قُلْتُمْ لَمْ يَسْتَضْعَفُوهُ وَ لَمْ يُشْرِفُوا عَلَى قَتْلِهِ فَقَدْ كَفَرْتُمْ
وَ إِنْ قُلْتُمُ اسْتَضْعَفُوهُ وَ أَشْرَفُوا عَلَى قَتْلِهِ فَلِذَلِكَ سَكَتَ عَنْهُمْ فَالْوَصِيُّ أَعْذَر.
و از جناب هارون نيز تبعيّت كردهام
زيرا وى به برادرش موسى عليه السّلام گفت:
اى فرزند مادرم بر من خشمگين مباش، آنها مرا خوار و زبون داشتند
تا آنجا كه نزديك بود مرا به قتل رسانند.
اگر بگوييد:
مردم هارون را خوار نكرده و مشرف به قتلش نشدند،
چون كلام پيامبر را تكذيب كردهايد كافر مىشويد
و اگر بگوييد آنها او را ضعيف و خوار نموده و مشرف به قتلش شدند،
لذا او ساكت شد و متعرّض آنها نگرديد،
مىگويم پيامبر كه چنين باشد وصىّ اولى به آن مىباشد.
اَلْقُعُودُ عَنْ نُصْرَتِهِ بُغْضٌ!
حسود، نورشو در موضع ضعف قرار میده!
حسود، نورشو یاری و نصرت نمیکنه!
این علامت بغض حسود نسبت به نورشه!
اما خدای مهربان به رسولش میفرماید:
«لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ
مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»
قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ
قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
إِنَّمَا رَفَعَ اَللَّهُ اَلْقَطْرَ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِسُوءِ رَأْيِهِمْ فِي أَنْبِيَائِهِمْ
وَ إِنَّ اَللَّهَ يَرْفَعُ اَلْقَطْرَ عَنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ بِبُغْضِهِمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
وَ فِي رِوَايَةٍ:
فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
وَ هَلْ يُبْغِضُ عَلِيّاً أَحَدٌ
قَالَ نَعَمْ
اَلْقُعُودُ عَنْ نُصْرَتِهِ بُغْضٌ.
چقدر این آیه مطالب زیبا و مهمی دارد!
[سورة المائدة (۵): آية ۴۱]
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ
لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ
مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ
وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ
سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ
يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ
يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا
وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً
أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ
لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ (۴۱)
اى پيامبر،
كسانى كه در كفر شتاب مىورزند، تو را غمگين نسازند؛
[چه] از آنانكه با زبان خود گفتند: «ايمان آورديم»، و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود،
و [چه] از يهوديان: [آنان] كه [به سخنان تو] گوش مىسپارند [تا بهانهاى] براى تكذيب [تو بيابند]،
و براى گروهى ديگر كه [خود] نزد تو نيامدهاند، خبرچينى [=جاسوسى] مىكنند،
كلمات را از جاهاى خود دگرگون مىكنند [و] مىگويند:
«اگر اين [حكم] به شما داده شد، آن را بپذيريد، و اگر آن به شما داده نشد، پس دورى كنيد.»
و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند، هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمىآيد.
اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند.
در دنيا براى آنان رسوايى، و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.
کربلای لوط ع:
در این آیه نیز جناب لوط ع به مخاطبین حسود میفرماید:
ای کاش در موضع ضعف قرارم نمیدادید!
[سورة هود (۱۱): الآيات ۷۷ الى ۸۳]
قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ (۸۰)
[لوط] گفت: «كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيهگاهى استوار پناه مىجستم.»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۵۰ الى ۱۵۱]
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ
بِئْسَما خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي
أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ
وَ أَلْقى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ
قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي
فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ
وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۱۵۰)
و چون موسى، خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت، گفت:
«پس از من چه بد جانشينى براى من بوديد!
آيا بر فرمان پروردگارتان پيشى گرفتيد؟
و الواح را افكند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد.
[هارون ] گفت:
«اى فرزند مادرم، اين قوم، مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند؛
پس مرا دشمنشاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.»
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (۱۵۱)
[موسى] گفت:
«پروردگارا، من و برادرم را بيامرز و ما را در [پناه] رحمت خود درآور، و تو مهربانترين مهربانانى.»
«إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي» + «وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً»
حسود، نورشو قوی نمیبینه! ضعیف میبینه! لذا رو به نورش نمیکنه و به نورش پشت میکنه!
کربلای شعیب ع:
[سورة هود (۱۱): الآيات ۸۴ الى ۹۵]
قالُوا
يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ
وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً
وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (۹۱)
گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را كه مىگويى نمىفهميم، و واقعاً تو را در ميان خود ضعيف مىبينيم، و اگر عشيره تو نبود قطعاً سنگسارت مىكرديم، و تو بر ما پيروز نيستى.»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (۹۲)
گفت: «اى قوم من، آيا عشيره من پيش شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر خود گرفتهايد [و فراموشش كردهايد]؟ در حقيقت، پروردگار من به آنچه انجام مىدهيد احاطه دارد.»
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۱ الى ۶]
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ (۵)
و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم، و ايشان را وارث [زمين] كنيم،
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۳۲ الى ۳۷]
قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (۳۴)
[ملكه] گفت: «پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مىگردانند، و اين گونه مىكنند.»
«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض …»:
اراده خدا اینه که صاحبان نوری که بهشون پشت شد و بعنوان دومی، بهشون اهانت شد و هتک حرمت شد، را حتما ائمه و بعنوان اولی و وارثان نور قرار دهد، ان شاء الله تعالی.
وقتی که اولی، دومی قرار داده بشه، میشه ضعف! حسود باید به اولی رو کنه! پشت نکنه! وقتی بهش پشت میکنه در واقع استضعفونی میشه! ضعیف میشه!
به معنای ممدوح و مذموم در مورد واژۀ ضعف دقت شود.
«الضِّعْفُ في كلام العرب: المثل فما زاد»:
«ضِعْفُ الشيء: مثله»:
انگاری حسود که باید دومی نور اولش باشه، به نورش میگه تو هم مثل منی! ضِعف منی! بر من برتری نداری!
لذا حسود نورشو به استضعاف میکشه! یعنی دومی نورش نمیشه و به نورش پشت میکنه و به نورش میگه تو دومی من باش! و این میشه معنای واژۀ ضِعف که در معنای مذموم مترادف حسادت است،
اهل نور از طرف اهل حسادت به استضعاف کشیده میشوند و هتک حرمت میشوند و اقرار به فضیلت آنها نمیشود!
این مفاهیم از واژۀ «ضعف» استنباط میشود.
انگاری حسود به صاحب نورش میگه تو ضعیفی و قوی نیستی که من از تو تبعیت کنم و دومی تو باشم! لذا تو از من- که قویتر از تو هستم- تبعیت کن(کبر)!
این همان داستان تکراری بیماری کبر و عُجب شیطان است!
+ «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» یا «فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي»؟!
«عُجب، بیماری خودبزرگبینی!»
[صلی – ضعف – شیع]:
دومی نورت باش! مضاعف نورت باش!
«وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ»
+ «فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا»
+ «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ …»
+ «فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً»:
با تولید اعمال صالح نورانی، مضاعف نورت باش! + «شیع»
حسود مضاعف و دومی نارش میشود:
«مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ»
+ «يُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ …»
+ «لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً»
«ضَعُفَ الشيءُ: زاد»
«المضاعَفة: الدِّرع نُسِجَتْ حَلْقَتَين»
+ «شفع»:
«ضِعْفُ الشيءِ: دو برابر هر چيزى يا مانند آن.»
«أَضْعَفَهُ: او را سست و ناتوان كرد، آن چيز را دو برابر كرد.»
«تَضَاعَفَ الشيءُ: آن چيز دو برابر شد.»
«ضاعَفَهُ: آن چيز را دو برابر كرد.»
«ضَعَفَ الشيءَ: آن چيز را دو برابر كرد.»
«ضَعَّفَهُ: او را ناتوان كرد، او را ناتوان شمرد، آنرا دو برابر كرد.»
«فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ: اینجا واژۀ ضعف به معنای ممدوح برای اهل نور است.»
الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ
[سورة النساء (۴): آية ۷۵]
وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها
وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً (۷۵)
و چرا شما در راه خدا [و در راه نجاتِ] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمىجنگيد؟
همانان كه مىگويند:
«پروردگارا، ما را از اين شهرى كه مردمش ستمپيشهاند بيرون ببر،
و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده،
و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما.»
[سورة النساء (۴): الآيات ۹۷ الى ۹۹]
إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً (۹۷)
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بودهاند، [وقتى] فرشتگان جانشان را مىگيرند، مىگويند:
«در چه [حال] بوديد؟»
پاسخ مىدهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.»
مىگويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟»
پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامى است.
إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً (۹۸)
مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چارهجويى نتوانند و راهى نيابند.
فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً (۹۹)
پس آنان [كه فى الجمله عذرى دارند] باشد كه خدا از ايشان درگذرد،
كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است.
[چقدر این حدیث زیباست!] :
امام صادق علیه السلام:
عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الْآيَةَ
قَالَ
يَا سُلَيْمَانُ فِي هَؤُلَاءِ الْمُسْتَضْعَفِينَ مَنْ هُوَ أَثْخَنُ رَقَبَةً مِنْكَ
الْمُسْتَضْعَفُونَ قَوْمٌ يَصُومُونَ وَ يُصَلُّونَ تَعِفُّ بُطُونُهُمْ وَ فُرُوجُهُمْ لَا يَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ فِي غَيْرِنَا آخِذِينَ بِأَغْصَانِ الشَّجَرَةِ
فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ إِذَا كَانُوا آخِذِينَ بِالْأَغْصَانِ وَ إِنْ لَمْ يَعْرِفُوا أُولَئِكَ
فَإِنْ عَفَى عَنْهُمْ فَبِرَحْمَتِهِ
وَ إِنْ عَذَّبَهُمْ فَبِضَلالَتِهِمْ عَمَّا عَرَّفَهُمْ.
سليمان بن خالد گويد:
از امام صادق عليه السّلام پرسيدم،
تفسير اين فرموده خداى عزّ و جلّ
إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ- تا آخر آيه» (نسا- 98) چيست؟
فرمود:
اى سليمان در ميان آن مستضعفان افرادى هستند كه قوىتر از تو مىباشند،
آنان گروهى هستند كه روزه مىگيرند، نماز مىخوانند و شكم و عورت خود را از حرام حفظ مىكنند، عقيده ندارند كه حقّ در غير ما باشد، و شاخههاى درخت ولايت را گرفتهاند، اميد است خداوند از آن گروه درگذرد، هر گاه از شاخههاى درخت (ولايت) دست برنداشته باشند، و اگر چه آن را نشناخته باشند،
پس اگر خدا آنان را مشمول عفو خويش سازد، بدليل رحمتش خواهد بود،
و اگر عذابشان كند نيز به علّت انحرافشان است از آنچه به آنان شناسانده شده است.
مشتقات ریشۀ «ضعف» در آیات قرآن:
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (245): کیه که نورشو در موضع قدرت قرار میده؟! کسی که قبض و بسط نور قلبشو میفهمه!
مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (261)
وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (265)
أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (266)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً إِلى أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (282)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (130)
وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ (146)
وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً (9)
يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً (28)
إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظيماً (40)
وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً (75)
الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً (76)
إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً (97)
إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً (98)
وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّساءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فيهِنَّ وَ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ في يَتامَى النِّساءِ اللاَّتي لا تُؤْتُونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْيَتامى بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِهِ عَليماً (127)
قالَ ادْخُلُوا في أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ (38)
قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ (75)
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي بارَكْنا فيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَني إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ (137)
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُوني مِنْ بَعْدي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني وَ كادُوا يَقْتُلُونَني فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْني مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ (150)
وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (26)
الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ (66)
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (91)
أُولئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزينَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ يُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما كانُوا يَسْتَطيعُونَ السَّمْعَ وَ ما كانُوا يُبْصِرُونَ (20)
قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فينا ضَعيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزيزٍ (91)
وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَميعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحيصٍ (21)
إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصيراً (75)
قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً (75)
يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ (73)
يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً (69)
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ (4)
وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ (5)
وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا في أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ (39)
اللَّهُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَيْبَةً يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ هُوَ الْعَليمُ الْقَديرُ (54)
يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً (30)
رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبيراً (68)
وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ (31)
قالَ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذينَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناكُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمينَ (32)
وَ قالَ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ في أَعْناقِ الَّذينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (33)
وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُونَ (37)
قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِي النَّارِ (61)
وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصيباً مِنَ النَّارِ (47)
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ (11)
إِنَّ الْمُصَّدِّقينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَريمٌ (18)
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَليمٌ (17)
حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً (24)