Light always flows
from heaven to earth!
«سیل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«السَّيْلُ، معروف»
«سَالَ الماء»
«مَسِيلُ الماء»
«سال الماء: إذا طفا و جرى»
+ «طفو – السمک الطافی»
«السَّيْلُ: الماء الذي يأتيك و لم يصبك مطره،
آب فراوانى كه به سرعت به سويت مىآيد و بارانش به تو نرسيده.»
+ «سیل عَرِم! مجازات طاقتفرسا و بیرحمانه اهل حسادت! فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ!»
+ «نطف»
انگاری باران علم بر قلب صاحبان نور میبارد!
و در ادامۀ بارش این سیل جاری علم از این قلوب نورانی و زیبا، به قلب مخاطبین اهل یقین و اهل شک، چه داستانهای زیبایی بوقوع میپیوندد!
انگاری سِیلی براه افتاده!
که این سیل برای اهل نور، اتمام نعمت، و برای اهل حسادت، اتمام حجّت است!
+ «جری – جریان»
با اخذ این علوم نورانی، اهل یقین در جریان هستند! راه افتادند! این میشه حیات و زندگانی!
تا وقتیکه زبان آنلاین اهل بهشت رو نیاموختهای، هنوز طعم شیرین حیات واقعی در ملکوت آل محمد ع رو نچشیدهای!
این اصطلاح رو شنیدی که میگن: در جریان هستی که؟!
یعنی مطلعی و خبر داری و میدونی چه شده که؟! یا نه خبر نداری؟!
مفهوم کلی در جریان بودن:
اهل یقین با یاد معالم ربانی، چون زبان آنلاین اهل بهشت را میدانند، مدام با قبض و بسط قلبی خود در جریان کارهای خویش قرار میگیرند و از اوضاع و احوال خود با خبرند که مربی، از اونها و عملکردشان راضی است یا ناراضی «حضور و غیاب آنلاین نور در ملکوت قلب» و این را با نور و ظلمت قلب خویش درک میکنند «یعتبر بالنور و الظلام» و این واژه سیل و مسیل و سیلان و مفهوم جریان و امتداد، میخواد اینو بگه که اهل یقین، نور در قلبشون و به قلبشون جریان داره «لانچ شده»: «launch»! لذا مدام، قلبا وصلاند و در جریان هستند.
وقتی که یه لامپ روشن است، میگیم برق در این لامپ جریان دارد و وقتی که خاموش است میگیم برقش قطع شده و نورش قطع شده و جریان قطع شده و سیلان برق وجود ندارد.
[سیل – ودی – واد – وادی النمل]:
+ «ودی»
«أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً»
این مثالی است برای فهم رابطۀ قلبی اهل یقین با علوم نورانی و ربانی آل محمد ع!
یعنی در دل آیات و حوادث، آل محمد ع برای اهل یقینی که یادآوری معالم ربانی خود مینمایند، به زبان آنلاین اهل بهشت، که همان زبان قبض و بسط نور است، با قلب آنها سخن میگویند و این سخن نورانی در قلب آنها جریان پیدا میکند و قلب اهل یقین، مسیل عبور و جریان و استمرار نور علم و حکمت آل محمد ع به برکت یادآوری معالم ربانی میشود و هر قلبی (وادی) به قدر اندازۀ خودش از این جریان نورانی علم، بهرهمند میشود.
خاصیت این علوم اینه که چیزهای بیارزش (حسد) رو برای صاحب این قلب رو میکنه:
«فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً»
+ «مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍ»
حیات یعنی همین جریان و سیلان آب آسمانی در وادی قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی!
قلبی که بدونه و بتونه با آیات اونجوری که نورش یادش داده برخورد کنه و ایجاد آرامش، هم برای خودش و هم برای دیگران بنماید، این قلب به حیات طیبه رسیده است.
چون عملا داره نشون میده که اون جریان نورانی آب حیات در قلبش جاری است که تونسته اینجوری با آیات برخورد کنه و رفتارش نشون میده که قلبش نورانی شده «خرر».
هر قلبی که دل از گناه بکنه و رو بسوی نور علم آل محمد ع بنماید، در هیچ جایی تنها نمیماند و در هیچ زمان و مکانی بییار و یاور نیست و هر جا به سوالی برخورد کنه، همونجا جواب رو در قلبش خواهد یافت، مشروط به دانستن رمز و پسورد و یوزرنیم، که همان اسم الله است.
رمز نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است.
الا بذکر الله تطمئن القلوب.
خدا فرد است و یگانه و تنها!
همه چیز غیر خدا، جفت آفریده شده!
و حیات همه این ازواج در گرو رعایت شروط زوجیت است.
یعنی اهل یقین بدانند که شاهرگ حیات آنها، علوم آل محمد ع است و هر کسی میخواد نور علم آل محمد ع در قلبش مدام جریان داشته باشه، باید لحظهای از یاد نورش در ملک و در ملکوت غافل نشه.
فهم این مطالب، یه چیز عملی است، که باید در دل شرایط- ورکلایفها– بهش برسی تا بفهمی نور ولایت یعنی اون نور زیبای نزدیک، یعنی اون کلام نورانی و شیرین فرشتۀ مهربان که بهت میگه چکار باید بکنی، مدام در قلبت جریان داره و حیاتت به حضورش وابسته است.
هر وقت این نور زیبا، توی قلبت نیست و حضور نداره، معنیش اینه که به نورت پشت کردی و رو به تمناهای خودتی، لذا این نور از تو فاصله میگیره و توی قلبت احساس دیگهای پیدا میکنی! احساس تاریکی و ناراحتی!
و این دوری و نزدیکی نور علمی آل محمد ع به سبب یاد معالم ربانی در قلب اهل یقین، نبض و ضربان و آهنگ حیات قلب اهل یقین رو شکل میده، و این نوسان زیبای طیف گستردۀ نور درون قلب داره مدام باهامون حرف میزنه.
مفاهیم «نزدیک – روان – ظاهر – آشکار» که از این واژه «سیل» استنباط میشه، به ما یاد میده که سیل هم یکی از هزار اسم زیبای مترادف فرایند نور الولایة است.
علم آل محمد ع در قلوب اهل یقین با یاد معالم ربانی در دل شرایط آیات جریان پیدا میکند.
سیلان پیدا میکند!
براه میافته!
لانچ میشود!
«Launched»: راهاندازی شد.
فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۱۲ الى ۱۵]
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (۱۵)
و هر كه در آسمانها و زمين است -خواه و ناخواه- با سايههايشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مىكنند.
[سورة الرعد (۱۳): آية ۱۶]
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ
قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ
أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ
أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ
قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (۱۶)
بگو: «پروردگار آسمانها و زمين كيست؟»
بگو: «خدا!»
بگو: «پس آيا جز او سرپرستانى گرفتهايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند؟»
بگو: «آيا نابينا و بينا يكسانند؟ يا تاريكيها و روشنايى برابرند؟
يا براى خدا شريكانى پنداشتهاند كه مانند آفرينش او آفريدهاند و در نتيجه، [اين دو] آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟»
بگو: «خدا آفريننده هر چيزى است، و اوست يگانه قهار.»
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۱۷ الى ۱۸]
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً
فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها
فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً
وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ
كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ
فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً
وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ
كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (۱۷)
[همو كه] از آسمان، آبى فرو فرستاد.
پس رودخانههايى به اندازه گنجايش خودشان روان شدند،
و سيل، كفى بلند روى خود برداشت،
و از آنچه براى به دست آوردن زينتى يا كالايى، در آتش مىگدازند هم نظير آن كفى برمىآيد.
خداوند، حق و باطل را چنين مَثَل مىزند.
اما كف، بيرون افتاده از ميان مىرود،
ولى آنچه به مردم سود مىرساند در زمين [باقى] مىماند.
خداوند مَثَلها را چنين مىزند.
لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى
وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ
أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ
وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (۱۸)
براى كسانى كه پروردگارشان را اجابت كردهاند پاداش بس نيكوست.
و كسانى كه وى را اجابت نكردهاند، اگر سراسر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته باشند، قطعاً آن را براى بازخريد خود خواهند داد.
آنان به سختى بازخواست شوند
و جايشان در دوزخ است و چه بد جايگاهى است.
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع:
فِي قَوْلِهِ
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْآيَةَ
قَالَ
أَمَّا مَنْ يَسْجُدُ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ طَوْعاً فَالْمَلَائِكَةُ يَسْجُدُونَ طَوْعاً
وَ مَنْ يَسْجُدُ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ فَمَنْ وُلِدَ فِي الْإِسْلَامِ فَهُوَ يَسْجُدُ لَهُ طَوْعاً
وَ أَمَّا مَنْ يَسْجُدُ لَهُ كَرْهاً فَمَنْ جُبِرَ عَلَى الْإِسْلَامِ
وَ أَمَّا مَنْ لَمْ يَسْجُدْ فَظِلُّهُ يَسْجُدُ لَهُ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِّ
«وَ لِلّٰهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ»
امام باقر علیه السلام فرمود:
اما كسانى كه سجده مىكنند از ساكنان آسمان به دلخواه خود ملائكه هستند
و كسانى كه در زمين بر تربيت اسلام متولد شدهاند آنها نيز به دلخواه خود سجده مىكنند
و كسانى كه از روى اكراه سجده مىكنند آنهائى هستند كه به اجبار اسلام را پذيرفتهاند
اما كسى كه سجده نمىكند ظل او سجده مىكند در هر صبح و شام.
وَ قَوْلُهُ
هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ
يَعْنِي الْمُؤْمِنَ وَ الْكَافِرَ
آيه «هَلْ يَسْتَوِي اَلْأَعْمىٰ وَ اَلْبَصِيرُ »
يعنى آيا مؤمن و كافر مساوى هستند.
أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ
أَمَّا الظُّلُمَاتُ فَالْكُفْرُ
وَ أَمَّا النُّورُ فَهُوَ الْإِيمَانُ
«أَمْ هَلْ تَسْتَوِي اَلظُّلُمٰاتُ وَ اَلنُّورُ»
ظلمات كفر است
و نور ايمان است.
وَ قَوْلُهُ
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها
يَقُولُ الْكَبِيرُ عَلَى قَدْرِ كِبَرِهِ وَ الصَّغِيرُ عَلَى قَدْرِ صِغَرِهِ
أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا؛
خداوند متعال میفرماید:
رودخانههای بزرگ به اندازهی بزرگی آنها و رودخانههای کوچک به اندازهی کوچکی آنها.
قَوْلُهُ
اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً
يَقُولُ أَنْزَلَ الْحَقَّ مِنَ السَّمَاءِ
فَاحْتَمَلَتْهُ الْقُلُوبُ بِأَهْوَائِهَا
ذُو الْيَقِينِ عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ
وَ ذُو الشَّكِّ عَلَى قَدْرِ شَكِّهِ
فَاحْتَمَلَ الْهَوَى بَاطِلًا كَثِيراً وَ جَفَاءً
فَالْمَاءُ هُوَ الْحَقُّ
وَ الْأَوْدِيَةُ هِيَ الْقُلُوبُ
وَ السَّيْلُ هُوَ الْهَوَى
وَ الزَّبَدُ هُوَ الْبَاطِلُ
وَ الْحِلْيَةُ وَ الْمَتَاعُ هُوَ الْحَقُّ
اینکه خداوند متعال میفرماید:
أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء؛ فرمود:
«خداوند حق را از آسمان فرو میفرستد
و دلها براساس هوای درونی خود، آن را در خود جای میدهند.
معتقدان بهاندازهی یقین خود، حق را دریافت میکنند
و دلهایی که شک دارند نیز بهاندازهی شکّ خود.
هوی مقدار زیادی باطل و جفا را دربرمیگیرد.
بنابراین مقصود از آب در این آیه، همان حق است
و وادیها همان دلها هستند.
سیل، همان هوی است
و زبد (کف) باطل است
و حلیه و متاع، همان حق است؛
قَالَ اللَّهُ
كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ
فَالزَّبَدُ وَ خُبْثُ الْحِلْيَةِ هُوَ الْبَاطِلُ
وَ الْمَتَاعُ وَ الْحِلْيَةُ هُوَ الْحَقُّ
مَنْ أَصَابَ الزَّبَدَ وَ خُبْثَ الْحِلْيَةِ فِي الدُّنْيَا لَمْ يَنْتَفِعْ بِهِ
وَ كَذَلِكَ صَاحِبُ الْبَاطِلِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يَنْتَفِعُ بِهِ
وَ أَمَّا الْحِلْيَةُ وَ الْمَتَاعُ فَهُوَ الْحَقُّ
مَنْ أَصَابَ الْحِلْيَةَ وَ الْمَتَاعَ فِي الدُّنْيَا انْتَفَعَ بِهِ
وَ كَذَلِكَ صَاحِبُ الْحَقِّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَنْفَعُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ
خداوند فرموده است:
کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الحَقَّ وَ الْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَ أَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ؛
پس کف و جرم آهن، باطل است
و کالا و زینت، حق است
هرکس که در این دنیا بهرهاش کف و جرم آهن باشد، سودی نمیبرد و طرفی نمیبندد.
هم چنان که آنکه باطل میآورد، در روز قیامت، سودی نمیبرد.
امّا متاع و زینت، همان حق است و آن که صاحب این دو باشد، در دنیا بهرهمند است
و آن که با حق باشد، در قیامت نیز سود خواهد برد.
کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الأَمْثَالَ.
قَوْلُهُ زَبَداً رابِياً أَيْ مُرْتَفِعاً
وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ
يَعْنِي مَا يَخْرُجُ مِنَ الْمَاءِ مِنَ الْجَوَاهِرِ
وَ هُوَ مَثَلٌ أَيْ يَثْبُتُ الْحَقُّ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فِي قُلُوبِ الْكُفَّارِ لَا يَثْبُتُ
فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً يَعْنِي يَبْطُلُ
وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ
وَ هَذَا مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُشْرِكِينَ
زَبَدًا رَّابِیًا؛ یعنی بلند و مرتفع
وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ؛
مقصود، گوهرهایی است که از آب بیرونآورید که این امثال است؛
یعنی حق در دل انسانهای با ایمان، ثابت میشود و در دل کافران، ثابت و استوار نمیگردد.
فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء؛ یعنی باطل میکند،
وَ أَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ
و این مثالی است برای مؤمنان و مشرکان.
فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ
كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى إِلَى قَوْلِهِ وَ بِئْسَ الْمِهادُ
فَالْمُؤْمِنُ إِذَا سَمِعَ الْحَدِيثَ ثَبَتَ فِي قَلْبِهِ رَجَاءَ رَبِّهِ وَ آمَنَ بِهِ
وَ هُوَ مِثْلُ الْمَاءِ الَّذِي يَبْقَى فِي الْأَرْضِ فَيَنْبُتُ النَّبَاتُ
وَ الَّذِي لَا يُنْتَفَعُ بِهِ يَكُونُ مِثْلَ الزَّبَدِ الَّذِي تَضْرِبُهُ الرِّيَاحُ فَيَبْطُلُ
قَوْلُهُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ
قَالَ يَتَمَهَّدُونَ فِي النَّارِ
قَوْلُهُ أُولُوا الْأَلْبابِ أَيْ أُولُو الْعُقُولِ.
«كَذٰلِكَ يَضْرِبُ اَللّٰهُ اَلْأَمْثٰالَ `لِلَّذِينَ اِسْتَجٰابُوا لِرَبِّهِمُ اَلْحُسْنىٰ»
تا اين آيه «وَ بِئْسَ اَلْمِهٰادُ»
پس مؤمن وقتى حديث را شنيد در دلش ثابت مىماند به اميد ثواب پروردگار و به آن ايمان مىآورد مانند آبى كه در زمين مىماند و از آن گياه مىرويد
و آنچه استفاده نمىدهند مانند كفى است كه باد آن را از بين مىبرد
«وَ بِئْسَ اَلْمِهٰادُ» يعنى جا مىگيرند در آتش
«أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ» صاحبان عقل.
مشتقات ریشۀ «سیل» در آیات قرآن:
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (17)
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعيرِ (12)
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَليلٍ (16)