Recognizing people’s personalities
based on the tonality of their voices!
الفبای نورانی، نسخه های نورانی
(ل ح ن – صاحبان نور، آهنگ کلام اهل نور و اهل حسد را میشناسند! و لتعرفنهم فی لحن القول!)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید
«لحن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«لَحَّنَ الأناشيدَ: براى سرودها آهنگ تصنيف كرد.»
«المُلَحِّن: آنكه آهنگ سرودها و آوازها را مىسازد، آهنگساز.»
«التَّلْحِين: آهنگ موسيقى ساختن، آواز و نغمه.»
آهنگ بعضی از موسیقیها غمگین و بعضی دیگر شاد است!
+ «رمز – لبخوانی! نور، رمز عبور!»
مترادف آهنگ:
اراده، خواست، داعیه، عزم، عزیمت، قصد، میل، نیت، سرود، لحن،
مقام، ملودی، نشید، نغمه، نوا، فحوا، مفاد، اسلوب، راه، روش، طرز.
«آهنگ شاد – آهنگ غمگین» + «قبض و بسط»
+ «آهنگ مارش عزا»
با نورت هماهنگ باش!
+ «صلی»
«composing songs» – «composer»:
آهنگساز آنچه در فکرش میگذرد را بروی کاغذ می آورد تا نوازنده «musician – player» آن را ببیند و بخواند و بنوازد. آهنگساز، نام زیبای صاحبان نور، و نوازنده نام زیبای اهل یقین است که از روی نُتها و آهنگ قلب خویش – «قبض و بسط» – که آهنگساز ساخته و کارگردانی نموده [نور ولایت]، میبیند و میخواند و مینوازد و سرود جاویدان حیات خود را میسراید.
+ «قول – به زبانِ نور! به زبانِ خوش!»:
«احسن قولا، قول حسن، قول معروف»
+ «صنف – صَنّفَت الشّجرةُ: إذا أخرجت ورقَها»
«تصنیف»: کار زیبایی که معالم ربانی صاحبان نور با قلوب اهل یقین میکند، تصنیف است.
شکوفا نمودن «نور – زهر» قلوب اهل یقین با یادآوری معالم ربانی در تقدیرات روزمرۀ زندگی!
+ «طرو – نور، رازِ شادابی!»
+ «فتی – اکسیر جوانی!»
[لحن – فهم]:
+ «با نورت، خودت میفهمی! افعاله تفهیم!»
+ «دلل – نور، خودش بِهِت چشمک میزنه!»
با اشاره و کنایه به دیگری فهماندن!
میشه همون قبض و بسط.
«لحنت بلحن فلان: تكلّمت بلغته»
«أَلْحَنَ فلاناً القولَ: سخن را به فلانى فهمانيد.»
«لاحَنَ القومَ: سخن خود را به مردم فهمانيد.»
«لَحِنَ الرجُلُ: دليل او را فهميد و متوجه شد.»
«لَحِنَ الكلامَ: آنرا فهميد.»
برای اینکه مطلبی رو به کسی بفهمونی، باید به زبون خودش باهاش صحبت کنی!
+ «لسان»: «لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ»
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ
فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»
لسان قوم اهل یقین، زبان آنلاین و نورانی اهل بهشت، یعنی قبض و بسط است.
اینا هم اینجوری میفهمن دیگه!
صاحبان نور، به زبان اهل بهشت، با اهل یقین، و در ملکوت قلب آنها، در دل آیات و تقدیراتشان، سخن میگویند و این زبان همان زبان قبض و بسط است.
انگاری به لحن اهل بهشت و به لهجه اهل بهشت و به کلام و لغة اهل بهشت گویاست.
وقتی صدای موسیقی رو میشنوی گوشاتو تیز میکنی ببینی خواننده اون کیه؟ میگی بنظرم … باشه! به اون بیشتر میخوره!
لحنش، صوتش، صداش، گرمی کلامش، جذابیت صداش، شیرینی لهجهاش و …
از همۀ اینا اینجوری بنظر میاد که باز هم فلانیه که این کار جدید رو خونده و روز بروز داره آلبوم کاراشو وسعت میده!
اهل یقین آلبوم کارها و سرودهای زیبای نور خودشونو در دل شرایط خیلی خوب میشناسن.
انگاری با لحن و لهجه و لغة و کلام و لسان زیبای اهل بهشت کاملا آشنایی دارن و میفهمن!
با چی؟ با قلب سلیمشون!
با فهم قبض و بسط قلبی خودشون که کار خدای خودشونه «الله یقبض و یبصط».
قبض و بسط، برای اهل شک، گنگ است و برای اهل یقین، گویا!
+ «منطق – نطق – گنگ و گویا»
مولف کتاب لغت التحقیق در باره واژۀ لحن، اینگونه توضیح میدهد:
«الخروج عن الميزان المتعارف المعمول»
در واقع میشه این رو برداشت نمود که:
به خروج و ظاهر شدن و آشکار شدن علم پنهان آل محمد ع،
در ملک و در ملکوت قلب، به لسان صاحبان نور میشه بگی لحن!
+ «باب مستجار!»
پس مفهوم ظاهر شدن و نزدیک شدن و واسطه قرار گرفتن بین دو چیز در این واژه زیبا، داد میزنه که «لحن» هم از هزار واژگان مترادف نور الولایة و از نامهای زیبای صاحبان نور است.
در واژه «فحو» نیز، بوی ادویه غذا که پخش میشه «الفَحَا: أبزارُ القدر، بزر القدر»، انگاری شخص گرسنه رو به غذا راهنمایی و هدایت و دلالت و نزدیک و ظاهر میکنه و این بو، واسطه بین گرسنه و غذاست و این «بوی خوش» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست و قلب سلیم اهل یقین این بوی خوش نور در نار تقدیراتش را استشمام میکند.
هر چی اهل شک حسود، تلاش کنن این بوی خوش رو از بین ببرن، نمیشه که نمیشه!
ای کاش عاقل بودند و از این بوی خوش، به اون غذای روحانی میرسیدند!
این سبب بهرهمندی از نور ولایت آل محمد ع است.
+ آهنگ – آهنگ سخن!
+ لسان – لغة – کلام – نطق – فحو.
لحن قول:
«أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ
… وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ في لَحْنِ الْقَوْلِ …»
صاحبان نور، آهنگ کلام اهل نور و اهل حسد را میشناسند! و لتعرفنهم فی لحن القول!
[لحن قول – تفقه – قبض و بسط]:
«وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ في لَحْنِ الْقَوْلِ»
عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ عَشَرَةٍ تَرْوِيهِ
إِنَّ لِكُلِّ حَقِيقَةٍ حَقّاً وَ لِكُلِّ صَوَابٍ نُوراً
ثُمَّ قَالَ
إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا فَقِيهاً حَتَّى يُلْحَنَ لَهُ فَيَعْرِفَ اللَّحْنَ.
بخدا قسم ما كسى از شيعيان خود را فقيه نميدانيم
جز اينكه با وى به رمز و اشاره سخن بگوئيم و او مقصود ما را بفهمد.
«أي يتكلّم معه بالرمز و الايماء و التعريض على جهة التقية و المصلحة فيفهم المراد.
يقال لحنت لفلان إذا قلت له قولا يفهمه و يخفى على غيره،
لانك تميله بالتورية عن الواضح المفهوم،
منه قالوا: لحن الرجل فهو لحن إذا فهم و فطن لما لا يفطن له غيره».
النُّوَمَةُ: الَّذِي يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ!
امام علی علیه السلام:
إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ
إِنَّ مِنْ وَرَائِكُمْ فِتَناً مُظْلِمَةً عَمْيَاءَ مُنْكَسِفَةً
لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا النُّوَمَةُ
قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا النُّوَمَةُ
قَالَ
الَّذِي يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ
وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ
وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا
وَ لَكِنَّ الْحُجَّةَ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ
كَمَا كَانَ يُوسُفُ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ
ثُمَّ تَلَا
يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ.
اميرالمؤمنين بر منبر كوفه فرمود:
در پشت سر شما فتنههایى است تاريک و كورىآفرين و بىنور
و از آن فتنهها کسی بهجز «نومه» نجات نمىيابد.
عرض شد:
ای اميرمؤمنان، «نومه» چيست؟
فرمود:
كسى كه مردم را بشناسد ولى مردم او را نشناسند.
و بدانيد كه زمين از حجّت خدا خالى نمىماند،
ولى خداوند به زودى مردم را به سبب ستم و تعدّى و اسراف بر خودشان از ديدار او كور خواهد كرد
و اگر زمين يک ساعت از حجّت خدا خالى بماند، اهل خود را فرو مىبرد؛
ولى آن حجّت خدا مردم را مىشناسد و مردم او را نمىشناسند،
همانطور كه يوسف مردم را مىشناخت، ولى آنان او را نمىشناختند.
سپس اين آيه را تلاوت فرمود:
«چه حسرتى بندگان را كه هيچ فرستاده براى آنان نيامد، مگر آنکه او را مسخره میكردند!»
[یک مثال برای فهم مفهوم واژه لحن]:
دو تا خواهرهای عروس که از عروسی بر میگردن با هم شروع میکنن به کنفرانس!
اولی: دیدی وقتی مادر داماد اومد کادو بده، چجوری به عروس نگاه کرد!
دومی: چیزی نگفت که!
اولی: نه تو نفهمیدی، حواست نبود، من داشتم نگاه میکردم،
از حرکات چشم و ابروش فهمیدم داره فخر میفروشه!
انگاری این خواهر چیزی فهمیده که اون خواهر نفهمیده!
برای این چیزی واضح و ظاهر و آشکار و نزدیک شده،
که برای اون یکی مبهم و گنگ و ناپیدا و دور بوده!
این میشه معنای زیبای «لحن»:
«و لحن ملحن: إذا قال قولا يفهمه عنه و يخفى على غيره،
لأنّه يميله بالتورية عن الواضح المفهوم»
+ «وری – ماوراء – توریة»
صاحبان نور با اهل نور یقین، در فضای نورانی ملکوت قلب آنها، با یک لحنی با اونها صحبت میکنن که احدی سر در نمیاره! این لحن قول اونها همون قبض و بسط است. همان زبان آنلاین اهل بهشت است.
+ مفهوم زیبای واژههای «understanding» و «appreciate».
[لحن]:
اللحن أصله إزالة الكلام عن جهته
ثم أنه يستعمل على وجهين في الصواب و الخطإ
(1) أما في الصواب
فمعناه الكناية عن الشيء و العدول عن الإفصاح عنه
و قيل اللحن هي الفطنة و سرعة الفهم
و الفاعل منه لحن يلحن فهو لحن إذا فطن
و منه الحديث لعل أحدكم يكون ألحن بحجته من بعض أي أفطن لها و أغرض بها
و إنما يسمى التعريض لحنا لأنه ذهاب بالكلام إلى خلاف جهته
(2) و أما في الخطإ
فإن اللحن إزالة الإعراب عن جهته
و الفعل منه لحن يلحن فهو لاحن.
«وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ»
أي و تعرفهم الآن في فحوى كلامهم و معناه و مقصده و مغزاه
لأن كلام الإنسان يدل على ما في ضميره
لحن القول بغضهم علي بن أبي طالب (ع)
كنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله ص ببغضهم علي بن أبي طالب (ع).
[لحن – فطن – فهم] :
« اللحن : الفطنة، … سرعة الفهم »
[لحن – فحو] :
« فهمته من لحن كلامه و فحواه و معاريضه »
+ فحو
+ بزر
شامه قلب اهل یقین قوی است و بوی آرامش را بخوبی از بوی ناآرامی حس میکند و تاریکی و روشنایی را با قلب خویش درک می نماید، لذا از فحوای کلام به حقیقتی پنهان پی میبرد، چون المومن ینظر بنور الله …
+ عرض – معرض – معارض
مفهوم آشکار و نزدیک در این واژه نیز هست.
+ مانکن با عرضه در معرض قرار گرفته و نزدیک و آشکار است.
[لحن]:
«tone – tune – melody» :
قبض و بسط یک نوت خاصی است «note»!
اهل موسیقی به یک صفحه با علائم خاصی نگاه میکنن و یه آهنگ مینوازند.
اهل یقین نوتهای قبض و بسط قلبی خودشونو میشناسن و جوری زیبا آهنگ زندگی مینوازند که همه از صدای آرامش عمل صالح اونها جون میگیرن!
اهل یقین با الفبای نورانی قلب خود که زبان آنلاین اهل بهشت است، کاملا آشناست.
حسود از این زبان نورانی، سر در نمیاره!
+ «هر زبانی بجز زبان نور «لغو» است!»
کسی که با موسیقی آشنا نیست، اگه این تصویر رو نشونش بدی، هیچی سر در نمیاره!
جز اهل نور یقین، هیچ کسی سر از قبض و بسط قلبش در نمیاره و زبان اهل بهشت رو فقط اهل نور یقین میفهمند، چون بهشت نام زیبای صاحبان نور و معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
واقعا سادهتر و راحتتر از الفبای زبان اهل بهشت نداریم!
زبان از این آسانتر:
دلم روشنه! انجامش میدم! بدون هیچ نگرانی و دلواپسی!
دلم روشن نیست! فعلا دست نگه میدارم ببینم کی وقتشه! قلب سلیمم وقتشو میفهمه!
اما وقتشو صاحبخانۀ قلبم میدونه!
خانهای که دو در داره! (قلبم که همان قبر من است!)
این نور نزدیک، تعیینکننده و اعلامکننده است!
و قلب من میفهمه و اطاعت میکنه!
خیلی زبان سادهای است و احتیاج به هیچ دنگ و فنگی نداره!
فقط باید پشت به تمنّا کنی و گناه نکنی، تا این قلب سالم بمونه و برای تو ببینه و بشنوه و ببوید و درک کند و حس کند و ارادۀ خدای مهربان را بفهمد.
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ!
و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى بُرد!
[سورة محمد (۴۷): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَلَ اللَّهُ
سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ (۲۶)
چرا كه آنان به كسانى كه آنچه را خدا نازل كرده خوش نمىداشتند، گفتند:
«ما در كار [مخالفت] تا حدودى از شما اطاعت خواهيم كرد.»
و خدا از همداستانى آنان آگاه است.
فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ (۲۷)
پس چگونه [تاب مىآورند] وقتى كه فرشتگان [عذاب]، جانشان را مىستانند
و بر چهره و پشت آنان تازيانه مىنوازند؟
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (۲۸)
زيرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پيروى كردهاند و خرسنديش را خوش نداشتند؛
پس اعمالشان را باطل گردانيد.
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ (۲۹)
آيا كسانى كه در دلهايشان مرضى هست،
پنداشتند كه خدا هرگز كينه آنان را آشكار نخواهد كرد؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ (۳۰)
و اگر بخواهيم، قطعاً آنان را به تو مىنمايانيم،
در نتيجه ايشان را به سيماى [حقيقى]شان مىشناسى
و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى بُرد؛
و خداست كه كارهاى شما را مىداند.
از لحن قول اهل حسادت،
بغض و کینه نسبت به صاحبان نور و اهل نور پیداست!
تعریف، از مناصب ولیّ خداست!
امام صادق علیه السلام:
مُحَمَّدُبْنُعَلِیٍّ أَوْ غَیْرُهُ رَفَعَهُ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام)
أَکَانَ حُذَیْفَهًُْبْنُالْیَمَانِ یَعْرِفُ الْمُنَافِقِینَ
فَقَالَ رَجُلٌ کَانَ یَعْرِفُ اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا
وَ أَنْتَ تَعْرِفُ اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ رَجُلٍ
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ
لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ
فَهَلْ تَدْرِی مَا لَحْنُ الْقَوْلِ
قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ
قَالَ
بُغْضُ علیبنابیطالب (علیه السلام) وَ رَبِّ الْکَعْبَهًِْ.
محمّدبنعلی گوید:
از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم:
«آیا حذیفهًْبنیمان منافقان را میشناخت»؟
امام فرمود:
«آری! او دوازده تن را میشناخت.
امّا تو دوازدههزار نفر از آنها را میشناسی».
خداوند فرموده است:
«و لتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لحْنِ القَول
آیا تو میدانی لحْنِ القَول چیست»؟
گفتم: «خیر»!
امام فرمود:
«قسم به خدای کعبه!
منظور از آن داشتن کینه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) است».
إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ فَقِیهاً حَتَّی یَعْرِفَ لَحْنَ الْقَوْلِ.
ما شخصی را فقیه و عالم نمیدانیم مگر اینکه لحن قول را بداند!
قلب فقیه، یعنی قلبی که نور و ظلمتش را میفهمد،
از لحن قول مخاطبین، میفهمد که چه کسی اهل نور است و چه کسی اهل حسد!
این نکتۀ مهم رو بیاد داشته باشیم که:
در این موضوع، خودش قضاوت نمیکنه،
اما با درک نور و ظلمت قلبش، متوجه داوری خدای مهربان خودش میشه!
+ «توی قلبت، کی داوری میکنه؟! قضاء الله!»
امام باقر علیه السلام:
عَنْ أَبِی عُبَیْدَهًَْ الْحَذَّاءِ قَالَ:
قَالَ لِی أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) یَا أَبَا عُبَیْدَهًَْ
إِیَّاکَ وَ أَصْحَابَ الْکَلَامِ وَ الْخُصُومَاتِ وَ مُجَالَسَتَهُمْ
فَإِنَّهُمْ تَرَکُوا مَا أُمِرُوا بِعِلْمِهِ
وَ تَکَلَّفُوا مَا لَمْ یُؤْمَرُوا بِعِلْمِهِ حَتَّی تَکَلَّفُوا عِلْمَ السَّمَاءِ
یَا أَبَا عُبَیْدَهًَْ
خَالِطِ النَّاسَ بِأَخْلَاقِهِمْ وَ زَایِلْهُمْ بِأَعْمَالِهِمْ
یَا أَبَا عُبَیْدَهًَْ
إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ فَقِیهاً حَتَّی یَعْرِفَ لَحْنَ الْقَوْلِ
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ.
ابوعبیده حذّاء گوید:
امام باقر (علیه السلام) به من فرمود:
«بر تو باد به دوریکردن از اصحاب کلام و خصومات، و از مجالست با آنان؛
چراکه آنچه را به علم آن مأمور بوده ترک نموده،
و آنچه را به علم آن مأمور نبودهاند اخذ کرده،
و در آن تکلّف نمودهاند، تا جایی که تکلّف در علم آسمان نمودهاند،
ای اباعبیده
با مردم آمیزش کن با اخلاقشان، و از آنان دوری نما در اعمالشان،
ای اباعبیده
ما شخصی را فقیه و عالم نمیدانیم مگر اینکه لحن قول را بداند،
و آن کلام خداوند متعال است که میفرماید:
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لحْنِ الْقَوْلِ.
امام باقر علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ أَخَذَ مِیثَاقَ شِیعَتِنَا بِالْوَلَایَهًِْ
فَنَحْنُ نَعْرِفُهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْل.
خداوند از شیعیان ما پیمان ولایت گرفته است.
ما بهوسیلهی لحن گفتارشان آنها را میشناسیم.
از لحن قول معلوم میشه، در عالم ذر،
کی نورشو اقرار کرده و کی انکار!
امام باقر علیه السلام:
عَنْ بُکَیْرِبْنِأَعْیَنَ قَالَ:
کَانَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) یَقُولُ
إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِیثَاقَ شِیعَتِنَا بِالْوَلَایَهًِْ لَنَا وَ هُمْ ذَرٌّ یَوْمَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی الذَّرِّ بِالْإِقْرَارِ بِالرُّبُوبِیَّهًِْ وَ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) بِالنُّبُوَّهًِْ وَ عَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) أُمَّتَهُ فِی الطِّینِ وَ هُمْ أَظِلَّهًٌْ وَ خَلَقَهُمْ مِنَ الطِّینَهًِْ الَّتِی خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ (علیه السلام)
وَ خَلَقَ اللَّهُ أَرْوَاحَ شِیعَتِنَا قَبْلَ أَبْدَانِهِمْ بِأَلْفَیْ عَامٍ عَرَضَهُمْ عَلَیْهِ وَ عَرَّفَهُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَرَّفَهُمْ عَلِیّاً (علیه السلام) وَ نَحْنُ نَعْرِفُهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ.
بکیربناعین گوید:
امام باقر (علیه السلام) میفرمود:
«البتّه خداوند از شیعیان ما برای ولایت ما در ذر پیمان گرفته؛
روزی که از ذر به ربوبیّت خود و نبوّت محمّد (صلی الله علیه و آله) اعتراف گرفت و خدا امّت محمّد (صلی الله علیه و آله) را در برابرش عرضه کرد در سرشت و همه سایهای بودند، و آنها را از گل آدم آفرید
و ارواح شیعه ما را دو هزار سال پیش از بدنهایشان آفرید و به او عرضه کرد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنان را شناخت و به علی (علیه السلام) معرّفی کرد،
و ما هم از لحن گفتار آنها را میشناسیم».
امام علی علیه السلام:
قُلْتُ أَرْبَعُ کَلِمَاتٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی تَصْدِیقِی بِهَا فِی کِتَابِهِ
قُلْتُ
الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ فَإِذَا تَکَلَّمَ ظَهَرَ
فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ.
من چهار چیز را گفتم که خدای متعال در قرآن مرا به آنها تصدیق کرد.
گفتم؛
دل مرد زیر زبانش پنهان است و وقتی سخن گفت، آنچه در دلش هست ظاهر میشود.
خداوند برای تصدیق گفتهام این آیه را نازل فرمود:
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ.