دکتر محمد شعبانی راد

حلقۀ نورانی! حلق رأس! چهار ماه حرام!

The birds circled in the sky!
Our Life Online!
What Is the Spiritual Meaning of Birds Flying Together in Circles?

حلق راس - حلقه نورانی

الفبای نورانی، نسخه های نورانی

(ح ل ق – حلقة نورانی! حلق راس! دایرۀ نورانی! دارالسلام)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید

«حلق» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«تحليق الطائر: ارتفاعه في طيرانه»
«حلق الطائر في الهواء»
«حلّق الطائر: إذا ارتفع و دار في طيرانه، 
پرنده در حال اوج گرفتن و پرواز است،
پرنده در پرواز اوج گرفت و مانند دايره دور زد.»
+ «توقف در بی‌نهایت! نور، آغاز بی‌پایان!، سدرة المنتهی!»
مفهوم زیبای اوج «علو» در واژه حلق خیلی زیباست! + «نجد»
«آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ»
«لَهُمْ‏ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ‏»
لینک مقالۀ حلق و دور زیباست: حلقۀ نورانی! دایرۀ نورانی!
+ «دور – دار السّلام!»
اهل نور، حلق رأس نموده و در دار السلام، گرد هم به پرواز ابدیت در بهشت در می‌آیند!

Birds lots circling in the Sky.

حلقۀ نورانی! حلق رأس!

قلب بی‌سرپوش حسادت! قلب نورانی!
«a topless heart»
قلب سر به فلک کشیده! «برج»
بی سرِ حسادت! با سرِ نورانی!

حلق رأس:
«إزالة شي‏ء زائد و قطع الشعر عن الأصل و جزّه»
+ «سبت – اصحاب سبت»
اهل نور حلق رأس میکنند یعنی خودشون اوّلی نیستند و حسد خودشونو حلق و ازاله می‌کنند و خودشونو دوّمی نورشون قرار میدن، این میشه آمنین محلقین رئوسکم. اینجوری برای خودشون و دیگران ایجاد امنیت و آرامش می کنند و اسم مومن را معنا می‌کنند!
«النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»
خودرایی و خودراسی «کبر» را سر می‌برند و در منا هم بعد از ذبح قربانی حلق راس میکنند انگاری با ذبح سر حسادت خویش، اجازه حلق راس به آنها داده می‌شود تا نماد این باشد که آنها دیگه در زندگی روزمره خود، نفر اول برای تصمیم گیری خود نیستند و خودسر و خود رای نیستند و متبع و مصلی نور خویش هستند و ابوذر و مقداد و سلمان هم سر خود را تراشیدند و نزد علی علیه السلام آمدند به نشانه اینکه ما خودمان برای خودمان تصمیم گیرنده نیستیم بلکه نور ولایت علی علیه السلام برای ما حکم اولی را دارد و سابق ماست و ما مصلی این نور زیبای خود هستیم.
+ «نور اوّل!»
+ «اولویّت!»
+ «اولوا الامر!»

الحلق، النّور الولایة!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
اللَّهُمَّ ارْحَمِ الْمُحَلِّقِين؛
خدايا بر سر تراشيدگان ترحم كن.


امام صادق علیه السلام
:
إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِن … فَإِذَا حَلَقَ شَعْرَهُ لَمْ يَسْقُطْ شَعْرَةٌ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ لَهُ بِهَا نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛
همانا بنده مومن … چون سر بتراشد، موى او نمى‏‌ريزد
مگر آنكه خداوند در عوض آن نورى در قيامت براى او قرار دهد.

امام باقر علیه السلام:
اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَة؛
خدايا، در عوض هر تار مو، در روز قيامت نورى به من عطا كن.

«تحليق الطائر: ارتفاعه في طيرانه»
«حلق الطائر في الهواء»
«حلّق الطائر: إذا ارتفع و دار في طيرانه، 
پرنده در حال اوج گرفتن و پرواز است،
پرنده در پرواز اوج گرفت و مانند دايره دور زد.»
+ «عقیقه»: اولین حلق راس نوزاد هفت روزه میشه عقیقه!
+ «موسی»: مفهوم «دلداری»

«حلق – حلقه» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
حلقة باب الکعبة!
به‌به! چه مقامی! مقام  ابراهیم ع! حلقۀ اتصال مُلک و مَلکوت!
«… وَ ذَكَرَ أَنَّهُ سَمِعَهُ مِنْ أَبِي ذَرٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِحَلْقَةِ بَابِ الْكَعْبَةِ يُنَادِي بِهِ نِدَاء …»
حلق راس خبر از این باید بده که دستت در دست صاحب نورت می‌باشد،
کانه این حلقه برای تو مفقوده نیست!
حلقة الباب: من حديد و غيره.
حلقة القوم: الّذين يجتمعون مستديرين

ذو القرنین، حلقه اتصال زمین به آسمان!
هُوَ … كَالْحَلْقَةِ!

[ذو القرنین – حلقه اتصال زمین به آسمان «هُوَ … كَالْحَلْقَةِ»!]:
«وَ هُوَ مُحِيطٌ بِهَا كَالْحَلْقَةِ»:
وجود صاحبان نور همان حلقه مفقوده است که با اتصال علمی به او، کانه به آل محمد ع اتصال علمی پیدا کرده‌ایم «دلو» بطوریکه در دل شرایط عرضه آیات، که قلب، میره که تاریک و قبض بشه، با یادآوری معالم ربانی و استعمال اندیشه آنها، نور قلب خبر از عنایات علمی الهی آل محمد ع با یاد این خاطرات نورانی در قلب ما میکنه و کانه با حضور و تجلی این نور در قلب ما، امر الله را رویت می‌کنیم.
+ «سمع – اسماعیل»
+ «معرفة الله»: معرفة النفس انفع المعارف.
چه سودی بالاتر از این که قلب از نعمت نور ولایت الهی ربّ خود برخوردار شده و بجای تادیب با عصا و علف، با قبض و بسط قلبی‌اش مودب به آداب آل محمد ع شود.
«قَالَ لَهُ الْمَلَكُ صَدَقْتَ وَ لَوْ لَا هَذَا الْجَبَلُ لَانْكَفَأَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا وَ لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ جَبَلٌ أَعْظَمَ مِنْهُ وَ هُوَ أَوَّلُ جَبَلٍ أَسَّسَهُ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَأْسُهُ مُلْصَقٌ‏ بِالسَّمَاءِ الدُّنْيَا وَ أَسْفَلُهُ فِي الْأَرْضِ‏ السَّابِعَةِ السُّفْلَى وَ هُوَ مُحِيطٌ بِهَا كَالْحَلْقَةِ وَ لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مَدِينَةٌ إِلَّا وَ لَهَا عِرْقٌ إِلَى هَذَا الْجَبَلِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُزَلْزِلَ مَدِينَةً فَأَوْحَى إِلَيَّ فَحَرَّكْتُ الْعِرْقَ الَّذِي يَلِيهَا فَزَلْزَلْتُهَا»

«حلقة» + «شعب»: انشعاب علمی! حلقه مفقوده!
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»

هر وقت که تاریک میشی، این واقعه معمولا بدنبال این است که یک آیت عرضه شده و نتونستی با یاد معالم ربانی، ایجاد نور آرامش کنی، یعنی حلقه آیت جدید رو به حلقه آیت قبلی اتصال بدهی: «الْحَلَقَةَ بَعْدَ الْحَلَقَةِ»، لذا این رشته، قطع شده «بتر»، و قلب تاریک شده، لذا باید دوباره با یک آیت جدید و با یاد معالم ربانی، سرنخ نورت رو پیدا کنی و بیشتر از پیش مواظب باشی این سرنخ نورانی رو گم نکنی!

[ سرد – زرد – حلقة]:
امام رضا علیه السلام:
وَ سَأَلْنَا الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ:

«هَلْ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِكُمْ يُعَالِجُ السِّلَاحَ؟».
فَقُلْتُ: رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا زَرَّادٌ.
فَقَالَ: « إِنَّمَا هُوَ سَرَّادٌ،
أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قَوْلِ اللَّهِ لِدَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏
أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ الْحَلَقَةَ بَعْدَ الْحَلَقَةِ».
از بزنطی روایت شده که گفت:
از امام رضا ع پرسیدم:
آیا هیچ یک از یاران شما به ساختن اسلحه مشغول است؟
من گفتم: «یکی از یاران ما [زرّاد: زره ساز] است».
امام فرمود:
«بلکه او [سرّاد: زره ساز] است،
آیا کلام خداوند عزّوجلّ را در مورد داوود ع نخوانده‌ای که میفرماید:
أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ؛
یعنی: حلقه‌ای از پس حلقه دیگر را متناسب کن.»

+ پرواز (قبض و بسط) + حلق راس «حلق الطائر في الهواء»

«حلق راس»: چه مفهوم زیبایی داره:
مستقرین با حلق راس ادای احترام به مافوق یعنی صاحبان نور می‌کنند و کمر همت خود را می‌بندند تا از فرصت داده شده استفاده نمایند، اما اهل نور عاریه، سقوط می‌کنند.

حلق رأس – چهار ماه حرام

[حلق راس – چهار ماه مهلت! برای معار و مستقر «لَا يُكْتَبُ عَلَيْهِ ذَنْبٌ! أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ!»]:
چهار ماه (تاویلا) به معارین اجازه داده شده تا وارد حریم حرم امن آل محمد ع شوند و این عملا یعنی آشنایی با معالم ربانی صاحبان نور، «إِنَّ اللَّهَ أَبَاحَ لِلْمُشْرِكِينَ الْحَرَمَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» و این مهلت برای آشنایی آنها با بینش آل محمد ع است تا اختیارا آن را باور نمایند . و این مهلت چهارماهه البته مشمول مستقرین هم قطعا می‌شود «فَأَبَاحَ لِلْمُؤْمِنِينَ إِذَا زَارُوهُ جِلَاءً مِنَ الذُّنُوبِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» و آنها از این فرصت آشنایی با معالم ربانی «إِذَا زَارُوهُ» برای پاکی خود از فروعات گناه «جِلَاءً مِنَ الذُّنُوبِ» استفاده می‌کنند «درناژ حسادت»، چون مستقرین اعتقادا منا اهل البیت ع هستند اما اعمال آنها آلودگی دارد که مهلت آشنایی آنها با معالم ربانی برای برطرف نمودن همین آلودگیهاست ولی در مورد  معارین این مهلت، فرصتی است که آنها با آشنایی با معالم ربانی خود را مشمول لطف بغیر حساب الهی یعنی بداء نمایند و با پایان این مهلت، اگر بداء برایشان حاصل نشود، دیگر توقیع به لعن آنها صادر خواهد شد. در واقع این مهلت یک فراخوان آسمانی است برای ورود به حرم امن الهی و علوم ربانی!
صاحبان نور خود را جانفدای آل محمد ع در این مسئولیت خطیر کربلا قرار داده و تا مرز تاریکی و خود عرفات، از حرم خارج شده «شفا البئر» تا ندای حق و آسمانی و دعوت و فراخوان الهی را به گوش عالمیان برسانند که ای مستقرین و معارین، به همه مهلت داده شده تا با اخذ علوم ربانی از صاحبان نور، به سیاحت در آفاق و انفس بپردازید و فرصت را غنیمت شمرید و اگر بینش معیوب دارید، دست از بینش معیوب بر دارید و اگر در فروع می‌لنگید به این نسخه‌های نورانی عمل کنید و خلاصه خود را مشمول سخاوت عالم بالا قرار دهید که نه بر مبنای استحقاق، بلکه چون شأن خدای مهربان کرم و سخا و جود است، مشمول این عنایت شده‌ایم «لقط» و باید قدر این فرصت طلایی را بدانیم.
تا نور عشق و محبت صاحبان نور در قلب است «لَا يُكْتَبُ عَلَيْهِ ذَنْبٌ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»، عالم بالا فرصت می‌دهند!
اما وای به حال آن روزی که این مهلت تمام می‌شود «استصحاب» و ادعای دروغین عشق اهل حسادت برملا شود.
+ «وادی محسر»
چه حدیث زیبایی!
این حدیث، تاویل چهار ماه حرام است!

امام کاظم علیه السلام:
«عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ :
كَتَبْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع

كَيْفَ صَارَ الْحَاجُّ لَا يُكْتَبُ عَلَيْهِ ذَنْبٌ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ مِنْ يَوْمِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ؟
فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ أَبَاحَ لِلْمُشْرِكِينَ الْحَرَمَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
إِذْ يَقُولُ‏ فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ

فَأَبَاحَ لِلْمُؤْمِنِينَ إِذَا زَارُوهُ جِلَاءً مِنَ الذُّنُوبِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
وَ كَانُوا أَحَقَّ بِذَلِكَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ‏.
»
حسین‌بن‌خالد گوید:
به امام کاظم (علیه السلام) نامه نوشتم:
«چطور حج‌گزار از زمانی‌که موهای سرش را میتراشد برایش گناه چهار ماه نوشته نمی‌شود»؟
امام فرمود:
«خداوند متعال برای مشرکین حرم خود را به مدّت چهار ماه مباح کرده است.
ازاین‌روست که می‌فرماید:
فَسِیحُواْ فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ.
بنابراین برای مؤمنان زمانی‌که به دیدارش روند گناهان چهار ماه آنان را می‌آمرزد
و البتّه مؤمنان بر بخشش خداوند سزاوارترند».

[سورة البقرة (۲): الآيات ۲۲۶ الى ۲۲۷]
لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۲۲۶)
براى كسانى كه به ترك همخوابگى با زنان خود، سوگند مى‌‏خورند [=ايلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت‏] است، پس اگر [به آشتى‏] بازآمدند، خداوند آمرزنده مهربان است.
وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (۲۲۷)
و اگر آهنگِ طلاق كردند، در حقيقت خدا شنواى داناست.
+ «الو» + «فیء»

انگاری صاحبان نور بر اساس عالم ذر اگه بخواهند گزینه‌ای برای دادن نطفه‌های علمی انتخاب کنند، هرگز نباید از معارین انتخاب کنند و سوگند خورده‌اند که با دادن این مطالب به معارین و اهل شک حسود، این علوم آل محمد ع رو هدر ندهند، اما از آنجاییکه خداوند اراده‌اش به این امر تعلق گرفته که فرصتی دوباره «استصحاب – فرضیۀ بی‌گناهی!» به آنها داده شود «إِنَّ اللَّهَ أَبَاحَ لِلْمُشْرِكِينَ الْحَرَمَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» تا مشمول رحمت خدا یعنی نور ولایت آل محمد ع شوند تا شاید بداء برایشان حاصل شود «فَإِنْ فاؤُ» لذا فرصت چهار ماه مهلت و انتظار، مربوط به همین دوران آشنایی معارین با صاحبان نور در دنیاست و ماموریت صاحبان نور انگاری اینه که مثلا اگه در عالم ذر با اقرارش به نور ولایت آل محمد ع معنیش این بوده که از معارین همیشه تبری و دوری بجوید اما این قسم عالم ذرشو که ترک همخوابگی تاویلی با معارین است را نادیده بگیرد [انگاری عالم ربانی دوستی با غیر آل محمد ع را در عالم ذر بر خودش حرام کرده! اما این آیه تنزیلا و تاویلا به او اجازه میدهد که در دنیا این سوگند وفاداری به آل محمد ع را، بنا به خواست خود آل محمد ع، نادیده بگیرد و دوباره فرصتی برای در آغوش گرفتن، به آنها بدهد.] و این ماموریت خطرناک ازدواج تاویلی با معارینی همچون عایشه و حفصه و … را در دنیا قبول نماید و لذا قصه چهار ماه حرام معلوم شد که دوران مهلت و انتظار برای بداء معارین و اهل شک حسودی است که بخواهند قلبا با آشنایی با معالم ربانی تغییر بینش و روش داده و اقرار به فضل علمی صاحبان نور بر خود نموده و اینگونه برای همیشه حسادت نسبت به آنها را کنار گذاشته و تِلو آنها گردند، ان شاء الله تعالی، اما آمار مایوس کننده است و این عده در همۀ دورانها تعدادشان بسیار بسیار کم بوده است.
اول سوره توبه بسیار زیباست و اینکه حتی بدون بسم الله الرحمن الرحیم شروع شده، یعنی انگاری معارین با اون کاری که در عالم ذر کردند نباید مشمول رحمت ذات اقدس الهی قرار بگیرند و دستور برائت از آنها باید اجرا شود اما در آیه دوم همین سوره، چهار ماه مهلت به این گروه داده شده! در واقع اینها مشرکین عالم ذر هستند که چون در دنیا دور صاحبان نور جمع میشن و زبانا عهد می‌بندند، خدا هم چهار ماه بهشون مهلت میده تا با نور ولایتی که صاحبان نور بصورت تئوری و عملی بهشون یاد میدهند، آشنا شوند و اقرار به فضل این معالم ربانی و نورانی بنمایند و معارین بدانند که این فرصت، بغیر حساب بهشون داده شده و مبادا از این فرصت بجای اینکه تغییر سرنوشت بدهند و از آتش جهنم نجات پیدا کنند و به بهشت آل محمد ع وارد شوند، این فرصت طلایی رو صرف خصومت و دشمنی و حسادت با صاحبان نور خود نمایند و مدام تلاششون این باشه که حالا که دستشون به خدا و آل محمد ع نمیرسه، یه نیشی برای تلافی و شفای غیظشون به صاحبان نور بزنند! این آیه به صراحت اعلام می‌نماید که اینگونه تلاشهای مذبوحانۀ آنها نمیتونه صاحبان نور رو در ملک و ملکوت بستوه در آورد و این نقشۀ زیبای خداست برای رو نمودن دنیای کثیف قلب آنها!

[سورة التوبة (۹): الآيات ۱ الى ۲]
+ «چهار ماه حرام» + «بداء»
بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱)
[اين آيات‏] اعلام بيزارى [و عدم تعهّد] است از طرف خدا و پيامبرش نسبت به آن مشركانى كه با ايشان پيمان بسته‌‏ايد.
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ (۲)
پس [اى مشركان،] چهار ماه [ديگر با امنيّت كامل‏] در زمين بگرديد و بدانيد كه شما نمى‌‏توانيد خدا را به ستوه آوريد، و اين خداست كه رسواكننده كافران است.

[آیات اربعة اشهر] :
[سورة التوبة (۹): آية ۳۶]
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (۳۶)
در حقيقت، شماره ماه‏‌ها نزد خدا، از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده، در كتاب [علمِ‏] خدا، دوازده ماه است؛ از اين [دوازده ماه‏]، چهار ماه، [ماهِ‏] حرام است. اين است آيين استوار، پس در اين [چهار ماه‏] بر خود ستم مكنيد، و همگى با مشركان بجنگيد، چنانكه آنان همگى با شما مى‌‏جنگند، و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است.

وَ احْلِقِ‏ الْعُيُوبَ الظَّاهِرَةَ وَ الْبَاطِنَةَ بِحَلْقِ‏ شَعْرِكَ!

و با تراشيدن سر، عيب‌هاي ظاهر و باطن خود را بتراش!
حلق رأس، میشه درناژ حسادت!

امام صادق علیه السلام:
إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَ حَجْبِ كُلِّ حَاجِبٍ
وَ فَوِّضْ أُمُورَكَ كُلَّهَا إِلَى خَالِقِكَ
وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ مَا يَظْهَرُ مِنْ حَرَكَاتِكَ وَ سُكُونِكَ
وَ سَلِّمْ لِقَضَائِهِ وَ حُكْمِهِ وَ قَدَرِهِ
وَ دَعِ الدُّنْيَا وَ الرَّاحَةَ وَ الْخَلْقَ وَ اخْرُجْ مِنْ حُقُوقٍ تَلْزَمُكَ مِنْ جِهَةِ الْمَخْلُوقِينَ وَ لَا تَعْتَمِدْ عَلَى زَادِكَ وَ رَاحِلَتِكَ وَ أَصْحَابِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ شَبَابِكَ وَ مَالِكَ مَخَافَةَ أَنْ تَصِيرَ ذَلِكَ أَعْدَاءً وَ وَبَالًا لِيَعْلَمَ أَنَّهُ لَيْسَ قُوَّةٌ وَ لَا حِيلَةٌ وَ لَا حَدٌّ إِلَّا بِعِصْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَوْفِيقِهِ وَ اسْتَعِدَّ اسْتِعْدَادَ مَنْ‏ لَا يَرْجُو الرُّجُوعَ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ وَ رَاعِ أَوْقَاتَ فَرَائِضِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَنَ نَبِيِّهِ ص وَ مَا يَجِبُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَدَبِ وَ الِاحْتِمَالِ وَ الصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ وَ الشَّفَقَةِ وَ السَّخَاءِ وَ إِيْثَارِ الرَّادِّ عَلَى دَوَامِ الْأَوْقَاتِ ثُمَّ اغْتَسِلْ بِمَاءِ التَّوْبَةِ الْخَالِصَةِ ذُنُوبَك وَ الْبَسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفَاءِ وَ الْخُضُوعِ وَ الْخُشُوعِ وَ أَحْرِمْ عَنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَمْنَعُكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَحْجُبُكَ عَنْ طَاعَتِهِ وَ لَبِّ بِمَعْنَى إِجَابَةٍ صَافِيَةٍ خَالِصَةٍ زَاكِيَةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي دَعْوَتِكَ لَهُ مُتَمَسِّكاً بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ طُفْ بِقَلْبِكَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ كَطَوَافِكَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ بِنَفْسِكَ حَوْلَ الْبَيْتِ وَ هَرْوِلْ هَرْوَلَةً فَرّاً مِنْ هَوَاكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَمِيعِ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ اخْرُجْ مِنْ غَفْلَتِكَ وَ زَلَّاتِكَ بِخُرُوجِكَ إِلَى مِنًى وَ لَا تَمَنَّ مَا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ لَا تَسْتَحِقُّهُ وَ اعْتَرِفْ بِالْخَطَإِ بِالْعَرَفَاتِ وَ حَدِّدْ عَهْدَكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى بِوَحْدَانِيَّتِهِ وَ تَقَرَّبْ إِلَيْهِ وَ اتَّقِهِ بِمُزْدَلِفَةَ وَ اصْعَدْ بِرُوحِكَ‏ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى بِصُعُودِكَ إِلَى الْجَبَلِ وَ اذْبَحْ حَنْجَرَةَ الْهَوَى وَ الطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبِيحَةِ وَ ارْمِ الشَّهَوَاتِ وَ الخَسَاسَةَ وَ الدَّنَاءَةَ وَ الْأَفْعَالَ الذَّمِيمَةَ عِنْدَ رَمْيِ الْجَمَرَاتِ

وَ احْلِقِ‏ الْعُيُوبَ الظَّاهِرَةَ وَ الْبَاطِنَةَ بِحَلْقِ‏ شَعْرِكَ
وَ ادْخُلْ فِي أَمَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَنَفِهِ وَ سَتْرِهِ وَ حِفْظِهِ وَ كِلَائِهِ مِنْ مُتَابَعَةِ مُرَادِكَ بِدُخُولِ الْحَرَمِ

وَ زُرِ الْبَيْتَ مُتَحَفِّفاً لِتَعْظِيمِ صَاحِبِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ سُلْطَانِهِ
وَ اسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضًى بِقِسْمَتِهِ وَ خُضُوعاً لِعَظَمَتِهِ
وَ دَعْ مَا سِوَاهُ بِطَوَافِ الْوَدَاعِ
وَ صَفِّ رُوحَكَ وَ سِرَّكَ لِلِقَاءِ اللَّهِ تَعَالَى يَوْمَ تَلْقَاهُ بِوُقُوفِكَ عَلَى الصَّفَا
وَ كُنْ ذَا مُرُوَّةٍ مِنَ اللَّهِ بِفِنَاءِ أَوْصَافِكَ عِنْدَ الْمَرْوَةِ
وَ اسْتَقِمْ عَلَى شُرُوطِ حَجِّكَ وَ وَفَاءِ عَهْدِكَ الَّذِي عَاهَدْتَ رَبَّكَ وَ أَوْجَبْتَهُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
وَ اعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَفْتَرِضِ الْحَجَّ وَ لَمْ يَخُصَّهُ مِنْ جَمِيعِ الطَّاعَاتِ بِالْإِضَافَةِ إِلَى نَفْسِهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَى‏
وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا
وَ لَا شَرَعَ نَبِيُّهُ ص فِي خِلَالِ الْمَنَاسِكِ عَلَى تَرْتِيبِ مَا شَرَعَهُ إِلَّا لِلِاسْتِعْدَادِ وَ الْإِشَارَةِ إِلَى الْمَوْتِ وَ الْقَبْرِ وَ الْبَعْثِ وَ الْقِيَامَةِ وَ فَصْلِ بَيَانِ السَّبْقِ مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ أَهْلُهَا وَ دُخُولِ النَّارِ أَهْلُهَا بِمُشَاهَدَةِ مَنَاسِكِ الْحَجِّ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى آخِرِهَا لِأُولِي الْأَلْبَابِ وَ أُولِي النُّهَى‏
.
امام صادق علیه السلام فرموده‌اند:
وقتي كه اراده‌ي حجّ نمودي، قبلاً خانه‌ي دل را از هر شاغل و حاجبي كه تو را از خدا غافل كرده و مشغول به خود گرداند فارغ ساز و كارها و تمام شئون زندگي‌ات را به خدا واگذار و در جميع حركات و سكنات خود توكّل بر او نموده و تسليم قضا و قدر الهي باش.
از دنيا و آسايش دنيا و مردم منقطع شو و حقوقي را كه از ديگران به ذمّه داري ادا كن و متّكي بر توشه و مركب و ياران راه و قوّت بدني و نيروي جواني و مال و دارايي خود مباش.
چه آنكه ترس آن مي‌رود كه خدا همين‌ها را دشمن انسان و مايه‌ي وزر و وبال آدم خودخواه گرداند تا دانسته شود كه تمام حول و قوّه و تدبير و چاره به دست خالق يكتاست و بي توفيق و تسديد او احدي قادر بر چاره و تدبيري نخواهد بود.
پس مهيّا و آماده‌ي رفتن شو مانند كسي كه اميد بازگشت مجدّد به خانه و اهل و عيال خود ندارد.
با همسفران، نيك‌رفتار و خوش سفر باش و اوقات نماز را رعايت نما.
سنن و دستورات رسول مكرّم را به كار بند و آنچه را كه وظيفه است از آداب و رسوم و صبر و تحمّل و شكر و مهرباني و بخشش و ترجيح ديگران بر خود در همه جا و در همه وقت انجام ده.
سپس با آب توبه‌ي خالص خود را از گناهان شستشو داده و جامه‌ي صدق و صفا و افتادگي و خشوع در بر نما و از هر چه تو را از ياد خدا باز مي‌دارد و از اطاعت او منصرف مي‌سازد مُحْرم شو و لبّيك بگو. يعني از قلبي صادق و با خلوص بي غشّ و دغل عرض اجابت به دعوت خالق سبحان و ايزد منّان بنما در حالتي كه به دستاويز محكم و ناگسستني تمسّك جسته‌اي و همچنان كه با بدنت در ميان انبوه مسلمانان طواف كرده و گرد بيت خدا مي‌چرخي همچنين با قلبت در ميان فرشتگان طواف انجام داده و گرد عرش خدا گردش كن و هَرْوَله كن امّا هروله‌اي كه در معنا، گريختن از هواي نفس و بيزاري جستن از تمام حول و قوّه‌ات باشد.
با بيرون رفتنت از مكّه به مِني از غفلت و لغزش‌هاي خود بيرون آي
و هرگز آرزوي آنچه را كه بر تو حلال نمي‌باشد و يا شايستگي آن را نداري منما
و در عرفات اعتراف به خطيئات و گناهان نموده و تجديد عهد عبوديّت و اقرار به وحدانيّت حضرت حق كن و خود را به مقام قرب خدا برسان.
در مزدلفه، شعار تقواي خدا را در دل بگير
و با صعود به كوه مشعر، روح خود را به سوي عالم بالا حركت بده
و با كشتن قرباني حنجره‌ي هوي را بريده و رگ‌هاي طمع را قطع كن.
هنگام رمي و سنگ انداختن بر جمرات، افعال زشت و اخلاق ناپسند و دنائت و پستي و شهوت پرستي‌ها را از خود دور انداز
و با تراشيدن سر، عيب‌هاي ظاهر و باطن خود را بتراش
و با دخول به حرم، خود را از شرّ متابعت هواي نفس و خواهش دل رهانيده و در حفظ و امان خدا داخل ساز
و بيت را با توجّه به عظمت و جلالت ربّ البيت و آشنايي با سطوت سلطاني او زيارت كن.
استلام حجر بنما در حالتي كه رضا به قسمت او داده و خاضع در برابر عظمتش گشته‌اي
و طواف وداع را حاكي از وداع ماسوي الله قرار داده و با هر چه كه جز خداست وداع نما
و با وقوف در كوه صفا در تصفيه‌ي روح و تهذيب سرّ خود بكوش و خود را براي لقاي خدا در روز لقا آماده گردان.
به مروه كه رسيدي، مروّت نموده و اوصاف خود را در جنب اراده‌ي حق فاني ساز
و به عهدي كه با خدا بسته و حجّ خود را مشروط به آن به جا آورده‌اي تا روز قيامت مستقيم و وفادار بمان
و بدان سرّ اينكه خدا حجّ را واجب نموده و آن را در ميان تمام طاعات به خودش نسبت داده و فرموده است:
«وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً»
حقّ خداست بر مردم مستطيع كه به حجّ بيت آيند
و هم نبيّ اكرم او ترتيب مناسك را به اين صورت كه هست تنظيم كرده است سرّ اين تشريع و تنظيم آن است كه اشاره‌اي به مرگ و قبر و بعث و قيامت باشد
و صاحبدلان و خردمندان از مشاهده‌ي اين مناسك از اوّل تا به آخر متذكّر عوالم بعد از مرگ از بهشت و جهنّم بشوند و آمادگي براي ارتحال به آن عالم را به دست آورند.

وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ

[سورة البقرة (۲): آية ۱۹۶]
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ 
فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ
وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ 
فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ 
فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ
فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ 
ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ 
وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (۱۹۶)
و براى خدا حجّ و عمره را به پايان رسانيد،
و اگر [به علت موانعى‏] بازداشته شديد، آنچه از قربانى ميسّر است [قربانى كنيد]؛
و تا قربانى به قربانگاه نرسيده سر خود را مَتراشيد؛
و هر كس از شما بيمار باشد يا در سر ناراحتيى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به كفّاره [آن، بايد] روزه‌‏اى بدارد، يا صدقه‌‏اى دهد، يا قربانيى بكند؛
و چون ايمنى يافتيد، پس هر كس از [اعمال‏] عمره به حجّ پرداخت، [بايد] آنچه از قربانى ميسّر است [قربانى كند]، و آن كس كه [قربانى‏] نيافت [بايد] در هنگام حجّ، سه روز روزه [بدارد]؛ و چون برگشتيد هفت [روز ديگر روزه بداريد]؛ اين ده [روزِ] تمام است.
اين [حجّ تمتّع‏] براى كسى است كه اهل مسجد الحرام [=مكّه‏] نباشد؛
و از خدا بترسيد، و بدانيد كه خدا سخت‏‌كيفر است.

لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ

[سورة الفتح (۴۸): الآيات ۲۶ الى ۲۹]
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً (۲۶)
آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصّب [آن هم‏] تعصّب جاهليّت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و [در واقع‏] آنان به [رعايت‏] آن [آرمان‏] سزاوارتر و شايسته [اتّصاف به‏] آن بودند، و خدا همواره بر هر چيزى داناست.
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً (۲۷)
حقّاً خدا رؤياى پيامبر خود را تحقّق بخشيد [كه ديده بود:]
شما بدون شك، به خواست خدا در حالى كه سر تراشيده و موى [و ناخن‏] كوتاه كرده‏‌ايد، با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهيد آمد.
خدا آنچه را كه نمى‌‏دانستيد دانست، و غير از اين، پيروزى نزديكى [براى شما] قرار داد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً (۲۸)
اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواه‏‌بودن خدا كفايت مى‌‏كند.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (۲۹)
محمّد (ص) پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مى‏‌بينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ [مشخصّه‏] آنان بر اثر سجود در چهره‌‏هايشان است. اين صفت ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجيل چون كشته‌‏اى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏‌هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ‏] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد. خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۷۵ الى ۸۷]
فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (۸۳)
پس چرا آنگاه كه [جان شما] به گلو مى‌‏رسد،

امام علی عليه السلام:
عندَ تَناهِي الشِّدّةِ تكونُ الفُرجَةُ،
و عندَ تَضايُقِ حَلَقِ البَلاءِ يكونُ الرَّخاءُ
.
در اوج سختى گشايش است
و چون حلقه‌هاى بلا و گرفتارى تنگ آيد آسايش نمودار شود.
اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی