دکتر محمد شعبانی راد

چقدر ما بَدیم؟! چقدر ما بی‌ادبیم؟! دهن‌کجی به تقدیرات! ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ‏ أَساؤُا السُّواى!

How bad are we?!
How rude are we?!

«سوءسیّئة» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«السُّوءُ: كلّ ما يغمّ الإنسان،
هر چيزى كه انسان را اندوهگين و غمگين سازد.»
«ساءَ الأمرُ فلاناً: آن امر فلانى را به ستوه آورد و غمگين كرد.»
«حالم گرفته شد! حالم بد شد! قبض شدم! تاریک شدم!»
«ساءَ بِهِ ظَنّاً: نسبت به او بدگمان شد.»
«رجلٌ‏ أسوَأُ، أى قبيحٌ، و امرأةٌ سَوآء، أى قبيحة،
مرد یا زن بدکار و شرور»
«سمِّيت النار سُوأى‏، لقُبْح منظرها.»
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ‏ أَساؤُا السُّواى‏»
«عاقبت اهل حسادت، جهنم است!»
«لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏»
«عاقبت اهل نور هم بهشت است!»
+ «حسن»
«السَّوْء: فساد، تباهى، آتش، ناتوانى چشم»
حسد چیز زشتی است! چیز بدی است!
واقعا استعمال حسد چقدر چهره‌ی آدمو در مُلک و مَلکوت زشت میکنه!
«إِيَّاكَ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّهُ شَرُّ شِيمَةٍ وَ أَقْبَحُ‏ سَجِيَّةٍ وَ خَلِيقَةُ إِبْلِيسَ»
+ «قبح»: حسد، ریشه همه زشتی‌ها: حسد قبیح است!
استعمال سیّئة حسد، زشتی درون را آشکار می‌سازد!
«فَلَقَدْ تَبَيَّنَ نَقْصُ‏ الْخَطِيئَةِ وَ ذُلُّهَا فِي أَعْضَائِي وَ سَائِرِ بَدَنِي»

مشتقات ریشه «سوء» 167 بار در قرآن بکار رفته است.
با جایگزین نمودن معنای «حسد» برای این موارد،
معنا و مفهوم زیبایی از آیات استنباط می‌شود.

«اللَّهُمَّ … أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ!»
+ «نور تربیت – حسود بی‌تربیت!»
+ «دوست داری چه کسی بهت بگه اشتباه کردی؟ تادیب نورانی!»
+ «از نور سوء استفاده نکن!»

حسد، حالتو میگیره!
نور، حالتو خوب میکنه!

استعمال عیب حسد حال آدمو می‌گیره!
میگی: حالم خیلی بده!
اصلا زیباترین بیان برای حالت قلبی در دوران قبض اینه:
میگی: چقدر حالم گرفته است؟!
هیچکس نمیتونه حال کسی رو بگیره [حالگیری]!
چون حالِ میزون به نور قلب خودت بستگی داره و این نور رو هم خدا به قلب میده،
به هیچکس دیگه‌ای مربوط نیست!
لذا هر چقدر هم نمودارها، اذیت و آزار کنن،
اما حال قلبتو نمیتونن بگیرن، تا زمانی که قلبت به نور الولایة وصل باشه!
همینکه پشت به نور کنی، حالت گرفته میشه
و این همان قبض نور است از دنیای قلب کسی که قدر نور ولایت رو ندونه و بهش پشت کنه!
پس واژه زیبای سوأ معنیش میشه چیزی که اگه استعمال بشه، حال آدمو می گیره! یعنی حسادت!
کسی که قبض نور میشه، اگه ازش بپرسی در چه حالی؟ میگه:
حالم گرفته است! قلبم تاریکه! 
اگه اندیشه او غلط باشه، در ادامه میگه:
فلانی که اون کارو کرد حالم گرفته شد! این غلطه!
اگه اندیشه او درست باشه باید بگه فلانی که اون کارو کرد و من در این تقدیر واقع شدم، از این قضا و قدر، خوشم نیومد و بِهِم برخورد، به کبرم برخورد، به حسدم برخورد، چون من خیلی حساسم، خیلی لوسم، لذا این عیب حسدم، عکس العمل نشون داد و من با عکس العمل عیب خودم یعنی حسادتم، رو به تاریکی حسد و پشت به روشنایی نور نمودم و اینجوری خودم، با اختیار و آگاهانه، باعث شدم که خدا هم مقدر کنه قلبم تاریک بشه و حالم گرفته بشه! تا از این تاریکی قلبم پی به اشتباه خودم ببرم و مسیرمو عوض کنم.

چرا فلانی که در معرض همین نمودار قرار گرفت حالش گرفته نشد؟!
چون او حادثه رو آثار عیب خودش دونست و راضی به این حادثه و تقدیر شد و استعمال حسد ننمود و هیچ عکس العمل بدی نشون نداد و سکوت کرد و مقابله به مثل ننمود،
لذا گرچه کار این نمودار بد بود، اما حالش گرفته نشد، چون اندیشه او درسته و میدونه هر چی مقدر بشه همون به صلاحشه. + «امن»
… حالا چرا تقدیرات خدا اینجوریه؟
این دیگه از اصول و اسراره و عقل ما به درک اسرار حکمت کارهای خدا قد نمیده و خدا اینقدری به ما عقل داده تا در تبعیت از نور الولایة باشیم نه اینکه دخالت در کارهای خدا کنیم «تکلم فی ما لا یعنیک».
پس امنیت و آرامش حاصل اندیشه درست است [یعنی راضی به تقدیرات شدن و حسادت نکردن] و به نوع تقدیرات و نمودارها مربوط نیست!
این شوهر نه، یه شوهر دیگه! تا تو عیب کبر داری با همه درگیری و اینو نمیشه کاریش کرد!
این زن نه، یه زن دیگه! تا تو لجبازی با همه درگیری و تا این عیب خودتو نپذیری و با نور ولایت خودتو آروم نکنی و دست از حسادت برنداری و راضی به قسمت خودت نشی، هر زنی هم داشته باشی بازم سر و صداتون در میاد!
پس حالگیری و حالگرفتگی و غم و حزن قلبی، همه‌اش حاصل پشت نمودن به نور تقدیرات است.
«سوء، یکی از هزار واژه مترادف حسادت است».
چرا باید به دروغ تقصیرها رو بندازیم گردن این و اون؟!
لذا اهل حسادت با همین رویّه غلط، به خودشون هم دروغ میگن تا چه برسه به دیگران!

حالم گرفته است! بد حالم! خوشحال نیستم!
این «حال»، این«mood» چیه که گاهی خوبه و گاهی بد؟!
این همون قلب و روان ماست که مدام بین دو حالت خوب و بد است!
گاهی خوشحال، گاهی غمگین!
حال و حالت و حالات قلبی، مطلبی است که باید مدام بهش توجه کنیم!
+ «حول»: مفهوم تغییر و دگرگونی بزرگ.
«لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»: اشاره به «الله یقبض و یبصط» دارد.

دیوار شرمندگی!

چوب‌خط حسادت این قلب پر شده!
پایانِ دورانِ رفق!

«حسد – شرم – فرصت»
حالا که بازم با استعمال عیب حسد، دسته‌گل به آب دادی،
یه خط روی دیوار بکش و بگو بازم خراب کردم! بازم شرمنده شدم!
این عکس خیلی زیباست و ما رو حسابی به فکر فرو می‌بره که تا حالا چند تا فرصت رو خراب کردیم؟!
+ «تا حالا چند بار مردیمو زنده شدیم؟!»
«أَسَاءَ الشي‏ءَ: آن كار را تباه كرد.»:
این عبارت زیبایی است: «تباه کردن» فرصتهای آیاتی و رسلی!
+ «خرب»: خراب کردن فرصت‌ها!
« وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعى‏ في‏ خَرابِها
أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفينَ
لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ
»
کسی که به صاحبان نور یقین نداشته باشه و به آیات و مقدراتش راضی نباشه،
مدام با حسادتش، سعی در تخریب «آیاتی و رسلی» خواهد نمود: «وَ سَعى‏ في‏ خَرابِها».

دیفالت مُد نفس بشر، «حسادت» است!
با انتخابی آگاهانه، خودتان آن را به «نور» تغییر دهید!
+ «اعتماد به نورِ نفس!»
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۵۰ الى ۵۳]
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ
فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ
إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ (۵۰)
و پادشاه گفت:
«او را نزد من آوريد.»
پس هنگامى كه آن فرستاده نزد وى آمد، [يوسف‏] گفت:
«نزد آقاى خويش برگرد و از او بپرس كه حال آن زنانى كه دستهاى خود را بريدند چگونه است؟
زيرا پروردگار من به نيرنگ آنان آگاه است.»
قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ
قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ
قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ
أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ
وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ (۵۱)
[پادشاه‏] گفت:
«وقتى از يوسف كام [مى‏]خواستيد چه منظور داشتيد؟»
زنان گفتند: «منزّه است خدا، ما گناهى بر او نمى‌‏دانيم،»
همسر عزيز گفت: «اكنون حقيقت آشكار شد.
من [بودم كه‏] از او كام خواستم، و بى‏‌شك او از راستگويان است.»
ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ
وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ (۵۲)
[يوسف گفت:] «اين [درخواست اعاده حيثيّت‏] براى آن بود كه [عزيز] بداند من در نهان به او خيانت نكردم،
و خدا نيرنگ خائنان را به جايى نمى‏‌رساند.
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي 
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي 
إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (۵۳)
و من نفس خود را تبرئه نمى‌‏كنم،
چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مى‌‏كند، مگر كسى را كه خدا رحم كند،
زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.»

«سَوْأَةَ أَخيهِ» : «حسد برادر، نه جسد برادر!»

در داستان حسد قابیل به هابیل:
قاتل حسود، که عیب حسد خودشو درمان نکرده، حالا مونده با عیب حسد برادر مقتولی که هنوز فرصت اصلاح و تربیت داشت، اما او با قتل برادر، این فرصت رو از او گرفت، چه کند!
پشیمانی حسود قاتل به این سبب است!
عبارت «سَوْأَةَ أَخيهِ» اشاره به عیب حسد مقتول دارد که درمانش ناتمام مانده است!
«حسد برادر، نه جسد برادر!»
در ترجمه‌ها اکثرا عبارت «جسد بد بوی برادر» آورده شده، حال آنکه حسد بد بوی برادر است!
در یک ترجمه «بدیِ برادر» آورده شده است!
در ترجمه دیگر «کشته‌ی زشت برادر و نمای زشت برادر» آورده شده است!
در ترجمه دیگر «عورت برادر خویش» آورده شده! 

[سورة المائدة (۵): آية ۳۱]
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري‏ سَوْأَةَ أَخيهِ
قالَ يا وَيْلَتى‏ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ‏ سَوْأَةَ أَخي‏
فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (۳۱)
پس، خدا زاغى را برانگيخت كه زمين را مى‏‌كاويد،
تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند.
[قابيل‏] گفت:
«واى بر من، آيا عاجزم كه مثل اين زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم؟»
پس از [زمره‏] پشيمانان گرديد.

«سَوْآتِهِما» : حسد آدم و حوا علیهما السلام

در داستان آدم و حوا علیهما السلام
عبارت «سَوْآتِهِما»، اشاره به عیب حسد آنها دارد.
تلاش شیطان برای اینه که بنی آدم استعمال عیب حسد بنمایند!
تلاش صاحبان نور، با آموزش فرایند نور الولایة اینه که به بنی آدم یاد بدهند
که با نور الولایة، حسد خودشونو زندانی کنند و غیرفعال نمایند!

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸ الى ۲۸]
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعينَ (۱۸)
فرمود: «نكوهيده و رانده، از آن [مقام‏] بيرون شو؛
كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند، جهنّم را از همه شما پر خواهم كرد.»
وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ
فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۱۹)
«و اى آدم! تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير،
و از هر جا كه خواهيد بخوريد،
و[لى‏] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما
وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ (۲۰)
پس شيطان، آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود،
براى آنان نمايان گرداند؛ و گفت:
«پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد،
جز [براى‏] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره‏] جاودانان شويد.»
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ (۲۱)
و براى آن دو سوگند ياد كرد كه:
من قطعاً از خيرخواهان شما هستم.

فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ
فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما
وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ
وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ
وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ (۲۲)
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد؛
پس چون آن دو از [ميوه‏] آن درختِ [ممنوع‏] چشيدند، برهنگى‌‏هايشان بر آنان آشكار شد،
و به چسبانيدن برگ‏[هاى درختانِ‏] بهشت بر خود آغاز كردند؛
و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد:
«مگر شما را از اين درخت منع نكردم
و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.»
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (۲۳)
گفتند: «پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم،
و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.»
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ (۲۴)
فرمود: «فرود آييد، كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد؛
و براى شما در زمين، تا هنگامى [معيّن‏] قرارگاه و برخوردارى است.»
قالَ فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ (۲۵)
فرمود: «در آن زندگى مى‌‏كنيد و در آن مى‌‏ميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.»

يا بَني‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً
وَ لِباسُ‏ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ
ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (۲۶)
اى فرزندان آدم، در حقيقت،
ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مى‌‏دارد و [براى شما] زينتى است،
و[لى‏] بهترين جامه، [لباس‏] تقوا است.
اين از نشانه‏‌هاى [قدرت‏] خداست، باشد كه متذكّر شوند.
يا بَنِي آدَمَ
لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ
يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما 
إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ
إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ (۲۷)
اى فرزندان آدم،
زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد؛
چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند،
و لباسشان را از ايشان بركَند، تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند. 
در حقيقت، او و قبيله‏‌اش، شما را از آنجا كه آنها را نمى‏‌بينيد، مى‏‌بينند. 
ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏‌آورند.
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها
قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ
أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۲۸)
و چون كار زشتى كنند، مى‏‌گويند:
«پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است.»
بگو: «قطعاً خدا به كار زشت فرمان نمى‌‏دهد،
آيا چيزى را كه نمى‌‏دانيد به خدا نسبت مى‌‏دهيد؟»

فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما

[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۱۶ الى ۱۲۵]
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ
فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‏ (۱۱۶)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم:
«براى آدم سجده كنيد.»
پس، جز ابليس كه سر باز زد [همه‏] سجده كردند.
فَقُلْنا
يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ
فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‏ (۱۱۷)
پس گفتيم:
«اى آدم، در حقيقت، اين [ابليس‏] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك‏] است،
زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره‏‌بخت گردى.»
إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى‏ (۱۱۸)
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مى‌‏شوى و نه برهنه مى‌‏مانى.
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى‏ (۱۱۹)
و [هم‏] اينكه در آنجا نه تشنه مى‌‏گردى و نه آفتاب‏‌زده.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ
يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏ (۱۲۰)
پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت:
«اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمى‌‏شود، راه نمايم؟»
[اینجا جاش بود که آدم ع به شیطان بگه:
من؟! به تنهایی؟! سفر انفرادی بدون نور؟! مگه میشه؟!]
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما
وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ
وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏ (۱۲۱)
آنگاه از آن [درخت ممنوع‏] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد
و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود.
و [اين گونه‏] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ
فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏ (۱۲۲)
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد.
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‏ (۱۲۳)
فرمود: «همگى از آن [مقام‏] فرود آييد،
در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است،
پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد،
هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى‌‏شود و نه تيره‏‌بخت.»
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً
وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏ (۱۲۴)
و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى‏] خواهد داشت،
و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‏‌كنيم.»
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (۱۲۵)
مى‌‏گويد: «پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم؟»

با استعمال عیب حسد، بدی به دست می‌آید!
«بدی» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است!

[سورة البقرة (۲): الآيات ۸۱ الى ۸۲]
بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۸۱)
آرى، كسى كه بدى به دست آورد، و گناهش او را در ميان گيرد،
پس چنين كسانى اهل آتشند، و در آن ماندگار خواهند بود.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۸۲)
و كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته كرده‌‏اند،
آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند.

[سورة الأنعام (۶): آية ۱۶۰]
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۱۶۰)
هر كس كار نيكى بياورد، ده برابر آن [پاداش‏] خواهد داشت،
و هر كس كار بدى بياورد، جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود.

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۸۶ الى ۹۳]
أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (۸۶)
آيا نديده‏‌اند كه ما شب را قرار داده‏‌ايم تا در آن بياسايند، و روز را روشنى‌‏بخش [گردانيديم‏]؟ قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مى‏‌آورند مايه‏‌هاى عبرت است.
وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ (۸۷)
و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس اُفتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد. و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند.
وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ (۸۸)
و كوهها را مى‌‏بينى [و] مى‏‌پندارى كه آنها بى‏‌حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند. [اين‏] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مى‌‏دهيد آگاه است.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (۸۹)
هر كس نيكى به ميان آورد، پاداشى بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند.
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۹۰)
و هر كس بدى به ميان آورَد، به رو در آتش [دوزخ‏] سرنگون شوند.
آيا جز آنچه مى‏‌كرديد سزا داده مى‌‏شويد؟
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (۹۱)
من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدّس شمرده و هر چيزى از آنِ اوست پرستش كنم، و مأمورم كه از مسلمانان باشم،
وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ (۹۲)
و اينكه قرآن را بخوانم. پس هر كه راه يابد تنها به سود خود راه يافته است؛ و هر كه گمراه شود بگو: «من فقط از هشداردهندگانم.»
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۳)
و بگو: «ستايش از آنِ خداست. به زودى آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت.» و پروردگار تو از آنچه مى‏‌كنيد غافل نيست.

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۸۳ الى ۸۸]
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (۸۳)
آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى‏‌دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام [خوش‏] از آنِ پرهيزگاران است.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۸۴)
هر كس نيكى به ميان آورَد، براى او [پاداشى‏] بهتر از آن خواهد بود،
و هر كس بدى به ميان آورد، كسانى كه كارهاى بد كرده‌‏اند جز سزاى آنچه كرده‏‌اند نخواهند يافت.
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى‏ وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۸۵)
در حقيقت، همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقيناً تو را به سوى وعده‌‏گاه بازمى‏‌گرداند. بگو: «پروردگارم بهتر مى‏‌داند چه كس هدايت آورده و چه كس در گمراهى آشكارى است؟»
وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى‏ إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ (۸۶)
و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود. پس تو هرگز پشتيبان كافران مباش.
وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِلى‏ رَبِّكَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۸۷)
و البته نبايد تو را از آيات خدا -بعد از آنكه بر تو نازل شده است- باز دارند، و به سوى پروردگارت دعوت كن، و زنهار از مشركان مباش.
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۸۸)
و با خدا معبودى ديگر مخوان. خدايى جز او نيست. جز ذات او همه چيز نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست. و به سوى او بازگردانيده مى‌‏شويد.

[سورة غافر (۴۰): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا هامانُ ابْنِ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبابَ (۳۶)
و فرعون گفت: «اى هامان، براى من كوشكى بلند بساز، شايد من به آن راهها برسم:
أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى‏ إِلهِ مُوسى‏ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِباً
وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِيلِ
وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فِي تَبابٍ (۳۷)
راههاى [دستيابى به‏] آسمانها، تا از خداى موسى اطلاع حاصل كنم
و من او را سخت دروغپرداز مى‏‌پندارم.»
و اين گونه براى فرعون، زشتى كارش آراسته شد و از راه [راست‏] بازماند؛
و نيرنگ فرعون جز به تباهى نينجاميد.
وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ (۳۸)
و آن كس كه ايمان آورده بود گفت:
«اى قوم من، مرا پيروى كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم.
يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ (۳۹)
اى قوم من، اين زندگى دنيا تنها كالايى [ناچيز] است،
و در حقيقت، آن آخرت است كه سراى پايدار است.
مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها
وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ (۴۰)
هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمى‌‏يابد؛
و هر كه كار شايسته كند -چه مرد باشد يا زن- در حالى كه ايمان داشته باشد،
در نتيجه آنان داخل بهشت مى‏‌شوند و در آنجا بى‌‏حساب روزى مى‌‏يابند.

[سورة الشورى (۴۲): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (۳۶)
و آنچه به شما داده شده، برخوردارى [و كالاى‏] زندگى دنياست،
و آنچه پيش خداست براى كسانى كه گرويده‏‌اند و به پروردگارشان اعتماد دارند بهتر و پايدارتر است.
وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (۳۷)
و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها خود را به دور مى‌‏دارند
و چون به خشم درمى‌‏آيند درمى‏‌گذرند.
وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۳۸)
و كسانى كه [نداى‏] پروردگارشان را پاسخ [مثبت‏] داده و نماز برپا كرده‌‏اند
و كارشان در ميانشان مشورت است و از آنچه روزيشان داده‌‏ايم انفاق مى‏‌كنند.
وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ (۳۹)
و كسانى كه چون ستم بر ايشان رسد، يارى مى‌‏جويند.
وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها
فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (۴۰)
و جزاى بدى، مانند آن، بدى است.
پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده‏] خداست.
به راستى او ستمگران را دوست نمى‏‌دارد.

[سورة النساء (۴): آية ۸۵]
مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها
وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها
وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مُقِيتاً (۸۵)
هر كس شفاعتِ پسنديده كند، براى وى از آن نصيبى خواهد بود
و هر كس شفاعت ناپسنديده‌‏اى كند، براى او از آن [نيز] سهمى خواهد بود.
و خدا همواره به هر چيزى تواناست.

استعمال حسد، آگاهانه یا از روی جهل و نادانی؟!
فرقش از زمین تا آسمونه!

[سورة النساء (۴): الآيات ۱۷ الى ۱۸]
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ
ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ
فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ
وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً (۱۷)
توبه، نزد خداوند، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مى‏‌شوند،
سپس به زودى توبه مى‏‌كنند؛
اينانند كه خدا توبه‌‏شان را مى‏‌پذيرد، و خداوند داناى حكيم است.
وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ
حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ
وَ لا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ
أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً (۱۸)
و توبه كسانى كه گناه مى‏‌كنند، تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان دررسد، مى‌‏گويد:
«اكنون توبه كردم»، پذيرفته نيست؛
و [نيز توبه‏] كسانى كه در حال كفر مى‏‌ميرند، پذيرفته نخواهد بود،
آنانند كه برايشان عذابى دردناك آماده كرده‌‏ايم.

نتیجه استعمال حسد، وبال گردن حسود خواهد شد!
دود حسادت، توی چشم خود حسود میره!
عکس زیبای هفت‌تیر حسادت!

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۳۰ الى ۳۴]
وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا
ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ
قالُوا خَيْراً
لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ
وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ (۳۰)
و به كسانى كه تقوا پيشه كردند، گفته شود:
«پروردگارتان چه نازل كرد؟»
مى گويند: «خوبى.»
براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردند [پاداش‏] نيكويى است،
و قطعاً سراى آخرت بهتر است،
و چه نيكوست سراى پرهيزگاران:
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ
كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ (۳۱)
بهشتهاى عدن كه در آن داخل مى‌‏شوند؛
رودها از زير [درختان‏] آنها روان است؛
در آنجا هر چه بخواهند براى آنان [فراهم‏] است.
خدا اين گونه پرهيزگاران را پاداش مى‌‏دهد.
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ
ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۳۲)
همان كسانى كه فرشتگان جانشان را -در حالى كه پاكند- مى‏‌ستانند [و به آنان‏] مى‌‏گويند:
«درود بر شما باد، به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏‌داديد به بهشت درآييد.»
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ
كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۳۳)
آيا [كافران‏] جز اين كه فرشتگانِ [جان‏ستان‏] به سويشان آيند، يا فرمان پروردگارت [داير بر عذابشان‏] دررسد، انتظارى مى‌‏برند؟
كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] اين گونه رفتار كردند،
و خدا به ايشان ستم نكرد، بلكه آنان به خود ستم مى‏‌كردند.
فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا
وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (۳۴)
پس [كيفر] بديهايى كه كردند به آنان رسيد،
و آنچه مسخره‌‏اش مى‏‌كردند آنان را فرا گرفت.

وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ

اگه مرتکب اشتباه مرگبار نشی و رابطه خودتو- علیرغم اینکه در زندگیت اشتباهاتی خواهی داشت- با صاحب نورت حفظ کنی، این رابطه بادوام با منبع نور، یه روزی تاثیر درمانی خودشو روی قلبت میذاره و دیگه دست از گناه و اشتباه برخواهی داشت، اما حسودی که مرتکب اشتباه مرگبار میشه و رابطه خودشو برای همیشه با منبع نور آرامش و هدایت خودش قطع میکنه، ملجأ و مرجعی برای برگشت خودش نخواهد داشت تا با پشیمانی از خطا و اشتباهش، به اون آغوش گرم نورانی برگرده!

[سورة النساء (۴): آية ۳۱]
إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ
نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ
وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً (۳۱)
اگر از گناهان بزرگى كه از آن‏[ها] نهى شده‌‏ايد دورى گزينيد،
بديهاى شما را از شما مى زداييم،
و شما را در جايگاهى ارجمند درمى‏‌آوريم.

[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۳۲ الى ۳۵]
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ
أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (۳۲)
پس كيست ستمگرتر از آن كس كه بر خدا دروغ بست،
و [سخن‏] راست را چون به سوى او آمد، دروغ پنداشت؟
آيا جاىِ كافران در جهنّم نيست؟
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (۳۳)
و آن كس كه راستى آورد و آن را باور نمود؛ آنانند كه خود پرهيزگارانند.
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ (۳۴)
براى آنان، هر چه بخواهند پيش پروردگارشان خواهد بود. اين است پاداش نيكوكاران.
لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ يَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ (۳۵)
تا خدا، بدترين عملى را كه كرده‌‏اند، از ايشان بزدايد،
و آنان را به بهترين كارى كه مى‌‏كرده‏‌اند، پاداش دهد.

[سورة فصلت (۴۱): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا
لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ (۲۶)
و كسانى كه كافر شدند گفتند:
«به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد، شايد شما پيروز شويد.»
فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذاباً شَدِيداً
وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ (۲۷)
و قطعاً كسانى را كه كافر شده‌‏اند عذابى سخت مى‏‌چشانيم
و حتماً آنها را به بدتر از آنچه مى‌‏كرده‏‌اند جزا مى‏‌دهيم.
ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِ
جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (۲۸)
آرى، سزاى دشمنان خدا همان آتش است كه در آن، منزل هميشگى دارند.
[اين‏] جزا به كيفر آن است كه نشانه‌‏هاى ما را انكار مى‌‏كردند.
«كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ» + «الحاسد جاحد لانّه لم یرض بقضاء الله»
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا
رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلاَّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلِينَ (۲۹)
و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند:
«پروردگارا، آن دو [گمراه‏‌گرى‏] از جنّ و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده
تا آنها را زير قدمهايمان بگذاريم تا زبون شوند.»
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا
تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا
وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰)
در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند،
فرشتگان بر آنان فرود مى‌‏آيند [و مى‌‏گويند:]
«هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.

زندگی و مرگ اهل حسادت مثل زندگی و مرگ اهل نور نیست!
«مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ»
زندگی و مرگ اهل نور، نورانی است!
زندگی و مرگ اهل حسادت، ظلمانی است!

[سورة الجاثية (۴۵): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ
أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ
ساءَ ما يَحْكُمُونَ (۲۱)
آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده‏‌اند پنداشته‌‏اند
كه آنان را مانند كسانى قرار مى‌‏دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌‏اند
[به طورى كه‏] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد؟
چه بد داورى مى‏‌كنند.
وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ
وَ لِتُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۲۲)
و خدا آسمانها و زمين را به حقّ آفريده است،
و تا هر كسى به [موجب‏] آنچه به دست آورده پاداش يابد،
و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ
وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ
وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ
وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً
فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ 
أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (۲۳)
پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده
و خدا او را دانسته گمراه گردانيده
و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديده‌‏اش پرده نهاده است؟
آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟
آيا پند نمى‏‌گيريد؟
وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا
وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ
وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ (۲۴)
و گفتند:
«غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى‏] نيست؛
مى‏‌ميريم و زنده مى‌‏شويم، و ما را جز طبيعت هلاك نمى‌‏كند.»
و[لى‏] به اين [مطلب‏] هيچ دانشى ندارند [و] جز [طريق‏] گمان نمى‌‏سِپرند.
وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ
ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا
ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۲۵)
و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود،
دليلشان همواره جز اين نيست كه مى‏‌گويند:
«اگر راست مى‌‏گوييد پدران ما را [حاضر] آوريد.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۹۴ الى ۹۵]
وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ (۹۴)
و در هيچ شهرى، پيامبرى نفرستاديم
مگر آنكه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به زارى درآيند.
ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا
وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ
فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (۹۵)
آنگاه به جاى بدى [=بلا]، نيكى [=نعمت‏] قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند:
«پدرانِ ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت‏] رنج و راحت مى‌‏رسيده است.»
پس در حالى كه بى‌‏خبر بودند بناگاه [گريبان‏] آنان را گرفتيم.

[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۵ الى ۷]
وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ
أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ
أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ
وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ
وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۵)
و اگر عجب دارى، عجب از سخن آنان [=كافران‏] است كه:
«آيا وقتى خاك شديم، به راستى در آفرينش جديدى خواهيم بود؟»
اينان همان كسانند كه به پروردگارشان كفر ورزيده‌‏اند
و در گردنهايشان زنجيرهاست،
و آنان همدم آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ
وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى‏ ظُلْمِهِمْ
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ (۶)
و پيش از رحمت، شتابزده از تو عذاب مى‌‏طلبند
و حال آنكه پيش از آنان [بر كافران‏] عقوبتها رفته است،
و به راستى پروردگار تو نسبت به مردم -با وجود ستمشان- بخشايشگر است،
و به يقين پروردگار تو سخت‏‌كيفر است.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا
لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (۷)
و آنان كه كافر شده‌‏اند مى‏‌گويند:
«چرا نشانه‌‏اى آشكار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟»
[اى پيامبر،] تو فقط هشداردهنده‏‌اى، و براى هر قومى رهبرى است.

[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۱۹ الى ۲۴]
أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى‏ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (۱۹)
پس، آيا كسى كه مى‌‏داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده، حقيقت دارد، مانند كسى است كه كوردل است؟ تنها خردمندانند كه عبرت مى‌‏گيرند.
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ (۲۰)
همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمى‏‌شكنند.
وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (۲۱)
و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مى‌‏پيوندند و از پروردگارشان مى‌‏ترسند و از سختى حساب بيم دارند.
وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (۲۲)
و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم، نهان و آشكارا انفاق كردند، و بدى را با نيكى مى‌‏زدايند، ايشان راست فرجام خوش سراى باقى.
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ (۲۳)
[همان‏] بهشتهاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل مى‌‏شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى‏‌آيند.
سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (۲۴)
[و به آنان مى‏‌گويند:] «درود بر شما به [پاداش‏] آنچه صبر كرديد. راستى چه نيكوست فرجام آن سراى!»

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۵۱ الى ۵۵]
وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (۵۱)
و به راستى، اين گفتار را براى آنان پى‌‏درپى و به هم پيوسته نازل ساختيم، اميد كه آنان پند پذيرند.
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (۵۲)
كسانى كه قبل از آن، كتاب [آسمانى‏] به ايشان داده‏‌ايم، آنان به [قرآن‏] مى‌‏گروند.
وَ إِذا يُتْلى‏ عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (۵۳)
و چون بر ايشان فرو خوانده مى‌‏شود، مى‏‌گويند: «بدان ايمان آورديم كه آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست؛ ما پيش از آن [هم‏] از تسليم‏‌شوندگان بوديم.»
أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۵۴)
آنانند كه به [پاس‏] آنكه صبر كردند و [براى آنكه‏] بدى را با نيكى دفع مى‏‌نمايند و از آنچه روزى‌‏شان داده‌‏ايم انفاق مى‌‏كنند، دو بار پاداش خواهند يافت.
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (۵۵)
و چون لغوى بشنوند از آن روى برمى‌‏تابند و مى‏‌گويند: «كردارهاى ما از آنِ ما و كردارهاى شما از آنِ شماست. سلام بر شما، جوياى [مصاحبت‏] نادانان نيستيم.»

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۴ الى ۸]
وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً (۴)
و در كتاب آسمانى‏[شان‏] به فرزندان اسرائيل خبر داديم كه: «قطعاً دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و قطعاً به سركشى بسيار بزرگى برخواهيد خاست.»
فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً (۵)
پس آنگاه كه وعده [تحقق‏] نخستين آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى‏‌گماريم، تا ميان خانه‌‏ها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند، و اين تهديد تحقق‌‏يافتنى است.
ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً (۶)
پس [از چندى‏] دوباره شما را بر آنان چيره مى‏‌كنيم و شما را با اموال و پسران يارى مى‌‏دهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر مى‏‌گردانيم.
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً (۷)
اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كرده‌‏ايد، و اگر بدى كنيد، به خود [بد نموده‏‌ايد]. و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين كنند و در معبد[تان‏] چنانكه بار اول داخل شدند [به زور] درآيند و بر هر چه دست يافتند يكسره [آن را] نابود كنند.
عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً (۸)
اميد است كه پروردگارتان شما را رحمت كند، و[لى‏] اگر [به گناه‏] بازگرديد [ما نيز به كيفر شما] بازمى‌‏گرديم، و دوزخ را براى كافران زندان قرار داديم.

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱۱ الى ۱۴]
إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۱)
ليكن كسى كه ستم كرده سپس -بعد از بدى– نيكى را جايگزين [آن‏] گردانيده، [بداند] كه من آمرزنده مهربانم.
وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (۱۲)
و دستت را در گريبانت كن تا سپيدِ بى‌‏عيب بيرون آيد. [اينها] از [جمله‏] نشانه‌‏هاى نُه‏‌گانه‌‏اى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [ببرى‏]، زيرا كه آنان مردمى نافرمانند.»
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ (۱۳)
و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند: «اين سحرى آشكار است.»
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (۱۴)
و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبّر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.

[سورة آل‌‏عمران (۳): آية ۱۲۰]
إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (۱۲۰)
اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى‏‌كند؛ و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مى‏‌شوند؛ و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمى‏‌رساند؛ يقيناً خداوند به آنچه مى‏‌كنند احاطه دارد.

وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ

حسود با خدا مکر میکنه و میگه:
خدایا، اگه علوم ربانی رو سر راهم قرار بدهی، حتما تولید اعمال صالح میکنم!
خدا که سرِ قولش هست و نقششو خوب بازی میکنه،

اما وقتی امتحان کربلا پیش میاد، حسود، جا میزنه! نیرنگ میزنه!
نتیجه این نیرنگ زشتش هم به خودش برمیگرده!
خدا با حسود، هم اتمام نعمت میکنه و هم اتمام حجّت میکنه!

[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۴۱ الى ۴۵]
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا
وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ
إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (۴۱)
همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مى‌‏دارد تا نيفتند،
و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمى‌‏دارد؛
اوست بردبار آمرزنده.
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى‏ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ
فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (۴۲)
و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند
كه اگر هرآينه هشداردهنده‏‌اى براى آنان بيايد،
قطعاً از هر يك از امّتها[ى ديگر] راه‌‏يافته‏‌تر شوند،
و[لى‏] چون هشداردهنده‏‌اى براى ايشان آمد، جز بر نفرتشان نيفزود.
اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ
وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ
فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ
فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً
وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً (۴۳)
[انگيزه‏] اين كارشان فقط گردنكشى در [روىِ‏] زمين و نيرنگ زشت بود؛
و نيرنگ زشت جز [دامن‏] صاحبش را نگيرد.
پس آيا جز سنّت [و سرنوشتِ شوم‏] پيشينيان را انتظار مى‌‏برند؟
و هرگز براى سنّت خدا تبديلى نمى‏‌يابى
و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى يافت.
أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ
إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً (۴۴)
آيا در زمين نگرديده‌‏اند تا فرجام [كار] كسانى را كه پيش از ايشان [زيسته‏]
و نيرومندتر از ايشان بودند بنگرند؟
و هيچ چيز، نه در آسمانها و نه در زمين، خدا را درمانده نكرده است،
چرا كه او همواره داناى تواناست.
وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى‏ ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ
وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً (۴۵)
و اگر خدا مردم را به [سزاى‏] آنچه انجام داده‏‌اند مؤاخذه مى‌‏كرد،
هيچ جنبنده‌‏اى را بر پشت زمين باقى نمى‌‏گذاشت؛
ولى تا مدّتى معيّن مهلتشان مى‌‏دهد،
و چون اجلشان فرا رسد خدا به [كار] بندگانش بيناست.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی