Be determined with the light!
فقط زمانی میتونی عزمتو جزم کنی، که با قلبت، عظمت ملکوتی نور رو ببینی و درک کنی!
گرچه ظاهرا در مُلک، چیزی بنظر نیاد!
هیس! حرف نباشه!
با نور، عزمتو جزم کن!
«جزم»:
علامت سکون، میگه هیس!
نه اَ، نه اِ، نه اُ و نه هیچ اعراب دیگری! فقط «سکون»!
به این میگن «جزم»!
«انْجَزَمَ الحرفُ: حرف مجزوم و ساكن شد.»
«جَزَمَ الحَرفَ: حرف آخر كلمه را ساكن كرد يعنى بدون اعراب خواند.»
«جزم» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
نورِ تعیین کننده! «determinant»
«نورِ جازم»!
«الجَزْمُ القطع»
«الجَازِم: آنكه درباره چيزى قطعيّت و تأكيد داشته باشد.»
نوری که وظیفه رو مشخص و معلوم و قطعی میکنه!
«التَّكْبِيرُ جَزْمٌ»
«جَزَمَ الأَمرَ: در آن امر تصميم قطعى و بدون برگشت گرفت.»
با نور، عزمتو جزم کن!
تمنّاهاتو بذار کنار! فقط مجری اوامر نورانی باش!
+ مقاله «عزم، انگیزه نورانی!»
+ «با نور ثابتقدم باش!»
«وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»
باید عزمتو جزم کنی که کلاً تمنّاهای خودتو بذاری کنار و ببینی تقدیرات چی میشه!
فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ!
در عمل معلوم میشه کیا واقعا عزمشونو جزم کردند!
چون خدا دست از آزمونهاش بر نمیداره! «لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ»
و در این مسیر، چیزی که خیلی به تو سخت میگذره اینه که حسود، با تمام توانش به اذیت و آزار کسی که با نور، عزمشو جزم کرده، ادامه میده! (داستان تکراری کربلا!)
لذا فقط کسانی میتوانند در فتنهها صبور باشند که نور توی مشتشون باشه یعنی به اندازه سواد خودشون «اولوا العزم» باشند «وَ عَزَمُوا عَلَى الصَّبْرِ مَعَ التَّكْذِيبِ لَهُمْ وَ الْأَذَى» و زندگی رو هدفمند دنبال کنند و هدفشون هم چیزی جز رضای الهی نباشه، و این یعنی مالکیت قوی در نور قلبی خویش داشته باشند و عقل اونها بر هوای نفسشون غالب باشد، بطوریکه در اصل اسم نورانی خودشون به هیچ وجه دچار شک نشوند و در دنیا، به این نور حیات طیبه خودشون رسیدهاند یعنی به فرج رسیدهاند.
منتظرین فرج، در ترک معاصی عزم جزم دارند.
[سورة آلعمران (۳): آية ۱۸۶]
لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ
وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً
وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (۱۸۶)
قطعاً در مالها و جانهايتان آزموده خواهيد شد،
و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] از كسانى كه به شرك گراييدهاند، [سخنان دل] آزار بسيارى خواهيد شنيد،
و[لى] اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين [ايستادگى] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست.
با نور، عزمتو جزم کن! بدونِ نور، هیچ اقدامی نکن!
امام علی علیه السلام:
أَيْ بُنَيَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِيَّتِي تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا افْتَرَضَ عَلَيْكَ وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَيْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يَدَعُوا أَنَّ يَنْظُرُوا لِأَنْفُسِهِمْ كَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ وَ فَكَّرُوا كَمَا أَنْتَ مُفَكِّرٌ ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِكَ إِلَى الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَ الْإِمْسَاكِ عَمَّا لَمْ يُكَلَّفُوا
فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُكَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِكَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ كَمَا كَانُوا عَلِمُوا فَلْيَكُنْ طَلَبُكَ ذَلِكَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ
وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِكَ فِي ذَلِكَ بِالاسْتِعَانَةِ بِإِلَهِكَ عَلَيْهِ وَ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ فِي تَوْفِيقِكَ وَ تَرْكِ كُلِّ شَائِبَةٍ أَدْخَلَتْ عَلَيْكَ شُبْهَةً وَ أَسْلَمَتْكَ إِلَى ضَلَالَةٍ
وَ إِذَا أَنْتَ أَيْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا لَكَ قَلْبُكَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْيُكَ فَاجْتَمَعَ وَ كَانَ هَمُّكَ فِي ذَلِكَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِيمَا فَسَّرْتُ لَكَ
وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ يَجْتَمِعْ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ مِنْ فَرَاغِ فِكْرِكَ وَ نَظَرِكَ فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِنَّمَا تَخْبِطُ خَبْطَ الْعَشْوَاءِ وَ لَيْسَ طَالِبُ الدِّينِ مَنْ خَبَطَ وَ لَا خَلَطَ وَ الْإِمْسَاكُ عِنْدَ ذَلِكَ أَمْثَل.
پسر جان! از همه سفارشها آنچه بيشتر دوست دارم بكار بندى تقوى است، و اكتفاى به واجبات الهى، و عمل به آنچه پدران گذشته و همكيشان شايستهات تا آخرين دم بكار مىبستند، كه آنان هم چون تو صلاحانديشى و تفكر (در خير و سعادت خود) را از دست ندادند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه آنچه را دانند عمل كنند و آنجا كه مسئوليتى ندارند دست نگه دارند، و چنانچه تو حاضر نيستى سنت آنان را پيش گيرى مگر آن كه هر چه آنها دانستند بدانى، بايد از طريق فهم و تعلم در آئى، نه از راه غوطهور شدن در شبههها و توسل به جنگ و ستيزها، و پيش از آغاز كار از خداى خود مدد خواهى و توفيق رسيدن به مطلوب را از او جوئى، و از مطالب سردرگم و درهم و برهمى كه ايجاد شبهه كند و تو را به دست گمراهى سپارد بگذرى،
و چون به يقين دانستى كه قلبت صاف و آماده پذيرش است و تصميمت قاطع و عزمت جزم شد و يكدل و يكجهت آماده كار شدى در آنچه برايت شرح دهم بنگر،
و اگر هنوز تصميم ندارى افكار و آراى خويش را كه بدانها دل بستهاى رها كنى، بدان كه كوركورانه قدم برمىدارى
و طالب دين نبايد بدون آگاهى و بصيرت و روشنبينى كار كند،
كه در اين صورت خوددارى (از ورود در مسائل دين) بهتر و مناسبتر است.
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَغْفِرَةً عَزْماً جَزْماً!
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَغْفِرَةً عَزْماً جَزْماً لَا تُغَادِرُ ذَنْباً وَ لَا أَرْتَكِبُ بَعْدَهَا مُحَرَّماً أَبَداً
وَ عَافِنِي مُعَافَاةً لَا بَلْوَى بَعْدَهَا أَبَداً
وَ اهْدِنِي هُدًى لَا أَضِلُّ بَعْدَهُ أَبَداً
وَ انْفَعْنِي يَا رَبِّ بِمَا عَلَّمْتَنِي وَ اجْعَلْهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ
وَ ارْزُقْنِي كَفَافاً وَ رَضِّنِي بِهِ يَا رَبَّاهْ وَ تُبْ عَلَيَّ يَا اللَّه
بار خدايا،مرا بيامرز بطور حتم و گناهى را فرومگذار
و من پس از آن هرگز دست به گناهى نيالايم
و عافيتى به من بده كه هرگز دنبالش بلائى نباشد
و مرا چنان رهبرى كن كه هرگز دنبال آن گمراه نشوم و به آنچه مىدانى سود برسان و آن را بسود من قرار ده نه آنكه به زيان قرار دهى بلكه به اندازه نياز به من عطا كن و مرا بدان خشنود ساز،پروردگارا،توبهام را بپذير يا اللّه
امام صادق علیه السلام:
وَ رَوَى خَالِدُ بْنُ نَجِيحٍ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «اَلتَّكْبِيرُ جَزْمٌ فِي اَلْأَذَانِ مَعَ اَلْإِفْصَاحِ بِالْهَاءِ وَ اَلْأَلِفِ».
خالد بن نجيح از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
در أذان بايد بر آخر تكبيرات وقف كنند (يا تكبيرات را بايد مجزوم ادا كرد. همين طور سنّت است كه در اذان و إقامه بطور كلّى آخر همۀ فصلها را ساكن تلفّظ كنند) و نيز بايد هاء و الف را در تكبيرات يا در همۀ أذان و اقامه نيكو ظاهر سازند،(البتّه مراد از الف همزه است كه در اوّل اللّٰه أكبر بكار رفته. يا شايد اعمّ از همزه و الف است كه همواره بصورت ساكن بكار ميرود).
امام صادق علیه السلام:
عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
«فَاصْبِرْ كَمٰا صَبَرَ أُولُوا اَلْعَزْمِ مِنَ اَلرُّسُلِ» فَقَالَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
قُلْتُ كَيْفَ صَارُوا أُولِي اَلْعَزْمِ
قَالَ لِأَنَّ نُوحاً بُعِثَ بِكِتَابٍ وَ شَرِيعَةٍ وَ كُلُّ مَنْ جَاءَ بَعْدَ نُوحٍ أَخَذَ بِكِتَابِ نُوحٍ وَ شَرِيعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِالصُّحُفِ وَ بِعَزِيمَةِ تَرْكِ كِتَابِ نُوحٍ لاَ كُفْراً بِهِ
فَكُلُّ نَبِيٍّ جَاءَ بَعْدَ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَخَذَ بِشَرِيعَةِ إِبْرَاهِيمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِالصُّحُفِ حَتَّى جَاءَ مُوسَى بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِيعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِعَزِيمَةِ تَرْكِ اَلصُّحُفِ
وَ كُلُّ نَبِيٍّ جَاءَ بَعْدَ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَخَذَ بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِيعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ اَلْمَسِيحُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْإِنْجِيلِ وَ بِعَزِيمَةِ تَرْكِ شَرِيعَةِ مُوسَى وَ مِنْهَاجِهِ
فَكُلُّ نَبِيٍّ جَاءَ بَعْدَ اَلْمَسِيحِ أَخَذَ بِشَرِيعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَرِيعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ فَحَلاَلُهُ حَلاَلٌ إِلَى وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى فَهَؤُلاَءِ «أُولُوا اَلْعَزْمِ مِنَ اَلرُّسُلِ» عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ .
سماعة بن مهران گويد: قول خداى عز و جل را:«چنان كه پيغمبران اولو العزم صبر كردند تو هم صبر كن-35 سوره 46-» بامام صادق عليه السلام عرضكردم.
فرمود: پيغمبران اولو العزم: نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد صلى اللّٰه عليه و آله و عليهم ميباشند.
عرضكردم: اينها چگونه اولو العزم گشتند؟
فرمود: زيرا جناب نوح با كتاب و شريعتى مبعوث شد و هر پيغمبرى كه پس از نوح آمد، كتاب و شريعت و طريقه او را اخذ كرد، تا زمانى كه جناب ابراهيم عليه السلام آمد با صحف و فرمان ترك كتاب نوح. نه از راه كافر شدن بآن (بلكه اوضاع زمانش مقتضى ترويج كتاب نوح نبود، و آن هم بدستور خداى تعالى بود)
سپس هر پيغمبرى كه بعد از ابراهيم عليه السلام آمد بشريعت و طريقه و صحف او رفتار كرد، تا زمانى كه جناب موسى آمد و تورات و شريعت و طريقه خود را با فرمان ترك صحف آورد، و هر پيغمبرى كه بعد از موسى عليه السّلام آمد، بتورات و شريعت و طريقه او متمسك شد،
تا زمانى كه جناب مسيح عليه السّلام با انجيل و فرمان ترك شريعت و طريقه موسى آمد،
سپس هر پيغمبرى كه بعد از مسيح آمد شريعت و طريقه او را گرفت، تا زمانى كه محمد صلى اللّٰه عليه و آله آمد و قرآن و شريعت و طريقه خود را آورد، پس حلال او حلالست تا روز قيامت، و حرام او حرامست تا روز قيامت.
و پيغمبران اولو العزم اينها هستند.