The term seemed prolonged to them,
Their hearts grew hard
and most of Them became
rebellious and Disobedient.
«امد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْأَمَدُ: الغاية»
امد: مدت و مهلت زمانی نامعلوم اما نه بینهایت، که پایانی دارد.
«طَالَ عليهمُ الْأَمَد: زمان درازى بر آنها گذشت.»
+ «اجل»
فرایند اصلاح و تربیت طول میکشه! زمانبَر هست!
اما بالاخره غایت و پایانی دارد، به این میگن امد!
مبادا کم بیاری و بیخیالش بشی و ولش کنی!
کتاب لغت مفردات:
و الْأَمَدُ و الأبد يتقاربان،
لكن الْأَبَدُ عبارة عن مدّة الزمان التي ليس لها حدّ محدود، و لا يتقيد، لا يقال: أبد كذا.
و الْأَمَدُ: مدّة لها حدّ مجهول إذا أطلق، و قد ينحصر نحو أن يقال: أمد كذا، كما يقال: زمان كذا،
و الفرق بين الزمان و الأمد
أنّ الْأَمَدَ يقال باعتبار الغاية،
و الزمان عامّ في المبدأ و الغاية،
و لذلك قال بعضهم: المدى و الأمد يتقاربان.
أَمَد و أبد از نظر معنى بهم نزديكند،
ولى- أبد- مدّت زمانى است كه حدّ معيّنى نداشته باشد و مقيّد نمىشود و در چنين معنى، أبد كذا، بكار نمىرود، و غلط است،
امّا- أمد- مدّت زمان است كه اگر مقيّد نشود حدّ مجهولى دارد و زمانش نامعيّن است
امّا غالبا منحصر مىشود مانند- أمد كذا، چنانكه مىگويند: زمان كذا.
فرق ميان (زمان) و (أمد) اين است كه
أمد- را به اعتبار پايان مدّت بكار مىبرند،
امّا (زمان) براى آغاز و انجام مدّت است و عموميّت دارد
يعنى براى زمان گذشته و حال و آينده يا آغاز و انجام،
ولى (أمد) تنها براى زمان آينده است
از اين روى عدّهاى گفتهاند (مدى) و (أمد) در معنى بهم نزديكند.
+ «زمان»
+ «وقت»
[امد – قسی]: + قبض و بسط
«وَ لَا يَطُولَنَّ عَلَيْكُمُ الْأَمَدُ فَتَقْسُوَ قُلُوبُكُمْ»
مهم اینه که بالاخره غایت و نهایت و پایانی داره، اما کی و کجا و چجوری؟ معلوم نیست!
این میشه معنای واژه امد.
یعنی با عمل به نور ولایت، بالاخره قلب روشن میشه، اما کی و کجا؟ معلوم نیست!
ایمان به غیب میخواد و کلا این مطالب به درد «الذین یومنون بالغیب» میخوره.
ولی اهل شک حسود در این مهلت زمانیِ نامعلوم، قسی القلب میشن و ول میکنن میرن!
[امد – غیی]:
الْأَمَدُ: الغاية
فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ
[سورة الحديد (۵۷): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ
وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ
فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ
وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (۱۶)
آيا براى كسانى كه ايمان آوردهاند هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده نرم [و فروتن] گردد
و مانند كسانى نباشند كه از پيش بدانها كتاب داده شد
و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد، و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند؟
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (۱۷)
بدانيد كه خدا زمين را پس از مرگش زنده مىگرداند. به راستى آيات [خود] را براى شما روشن گردانيدهايم، باشد كه بينديشيد.
إِنَّ الْمُصَدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ (۱۸)
در حقيقت، مردان و زنان صدقهدهنده و [آنان كه] به خدا وامى نيكو دادهاند، ايشان را [پاداش] دوچندان گردد، و اجرى نيكو خواهند داشت.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ (۱۹)
و كسانى كه به خدا و پيامبران وى ايمان آوردهاند، آنان همان راستينانند و پيش پروردگارشان گواه خواهند بود [و] ايشان راست اجر و نورشان؛ و كسانى كه كفر ورزيده و آيات ما را تكذيب كردهاند آنان همدمان آتشند.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (۲۰)
بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشىِ شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رُستنى آن [باران] به شگفتى اندازد، سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى، آنگاه خاشاك شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
[سورة آلعمران (۳): آية ۳۰]
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (۳۰)
روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مىيابد؛
و آرزو مىكند: كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصلهاى دور بود.
و خداوند، شما را از [كيفر] خود مىترساند، و [در عين حال] خدا به بندگان [خود] مهربان است.
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۹ الى ۱۲]
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً (۹)
مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [=خفتگان غار لوحهدار] از آيات ما شگفت بوده است؟
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (۱۰)
آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند:
«پروردگار ما ! از جانب خود به ما رحمتى بخش و كار ما را براى ما به سامان رسان.»
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً (۱۱)
پس در آن غار، ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم.
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً (۱۲)
آنگاه آنان را بيدار كرديم، تا بدانيم كدام يك از آن دو دسته، مدت درنگشان را بهتر حساب كردهاند.
[سورة الجن (۷۲): الآيات ۲۱ الى ۲۸]
قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً (۲۱)
بگو: «من براى شما اختيار زيان و هدايتى را ندارم.»
قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (۲۲)
بگو: «هرگز كسى مرا در برابر خدا پناه نمىدهد و هرگز پناهگاهى غير از او نمىيابم.
إِلاَّ بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً (۲۳)
[وظيفه من] تنها ابلاغى از خدا و [رساندن] پيامهاى اوست.»
و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعاً آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند.
حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً (۲۴)
[باش] تا آنچه را وعده داده مىشوند ببينند، آنگاه دريابند كه ياورِ چه كسى ضعيفتر و كدام يك شمارهاش كمتر است.
قُلْ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً (۲۵)
بگو: «نمىدانم آنچه را كه وعده داده شدهايد نزديك است يا پروردگارم براى آن زمانى نهاده است؟»
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً (۲۶)
داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند،
إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (۲۷)
جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد، كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت،
لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً (۲۸)
تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيدهاند؛
و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.