The Expressive Voice!
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ
«بلغ» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَلَغَ الصَّبِىُّ: احْتَلَمَ وَ أَدْرَكَ»
«بلَغَ الحُلُمَ: وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ»
«أَبْلَغَ ألشُّرْطَة بِالأمْرِ: پليس را از موضوع باخبر كرد.»
انگاری خدا، قلب رو با قبض و بسط نورش، باخبر میکنه!
به این میگن صدای رسا!
به این میگن معرفة الامام بالنورانیة!
بلوغ یعنی رسیدن به سنی که قبض و بسط نورتو بفهمی!
وقتی بتونی خوب و بدو تشخیص بدی، اونوقت به حد بلوغ رسیدی!
بلوغ، به سن شناسنامهای نیست!
هر وقت بتونی با قلبت، امر الله رو متوجه بشی، به بلوغ علمی رسیدهای!
حالا که به بلوغ رسیدی، نماز و روزه و … بر تو واجب میشه!
پس تنها اصل واجب و فریضه؛ درک نور الولایة است
و بقیه اعمال عبادی، نمادی برای این فریضه محسوب میشوند و بدون آن، بیمعنا هستند.
مفهوم «الوصول الى الحدّ الأعلى و المرتبة المنتهى» از واژه بلغ استنباط میشود.
«المنتهی النّور!»
+ «رسل – پیامک نورانی!»
+ «زجل – کبوتر نامهرسان!»
صدای رسا!
رسوندن نور با تو! بقیهاش با من!
من و تو : (1+1)
تو فقط نور رو برسون!
+ «شعر – اشعار بالوصول!»
+ «ندی – ندای نورانی! منادی نور!»
+ «دوئل!»
إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
خدا کار خودشو خوب بلده!
[سورة الطلاق (۶۵): الآيات ۱ الى ۵]
وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً (۳)
و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند،
و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است.
خدا فرمانش را به انجامرساننده است.
به راستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرّر كرده است.
این صدای رسا، برای اتمام حجت، به گوش همه میرسه!
إِلاَّ بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ
[سورة الجن (۷۲): الآيات ۲۱ الى ۲۸]
قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً (۲۱)
بگو: «من براى شما اختيار زيان و هدايتى را ندارم.»
قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (۲۲)
بگو: «هرگز كسى مرا در برابر خدا پناه نمىدهد و هرگز پناهگاهى غير از او نمىيابم.
إِلاَّ بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ
وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً (۲۳)
[وظيفه من] تنها ابلاغى از خدا و [رساندن] پيامهاى اوست.»
و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعاً آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند.
حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً (۲۴)
[باش] تا آنچه را وعده داده مىشوند ببينند،
آنگاه دريابند كه ياورِ چه كسى ضعيفتر و كدام يك شمارهاش كمتر است.
قُلْ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً (۲۵)
بگو: «نمىدانم آنچه را كه وعده داده شدهايد نزديك است يا پروردگارم براى آن زمانى نهاده است؟»
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً (۲۶)
داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند،
إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (۲۷)
جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد،
كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت،
لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً (۲۸)
تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيدهاند؛
و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.
وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ
صاحبان نور، ماموریتشون رسوندن نور به قلب حسوده (کربلا)!
حالا اگه حسود، پشت به این نور بکنه، ربطی به صاحبان نور نداره!
خدا خودش میدونه با اهل حسادتی که به نورشون هتک حرمت کردهاند چه تصمیمی بگیره!
+ «نور از دست رفته!»
[سورة آلعمران (۳): آية ۲۰]
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ
وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ
فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا
وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ
وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ (۲۰)
پس اگر با تو به محاجّه برخاستند، بگو:
«من خود را تسليم خدا نمودهام، و هر كه مرا پيروى كرده [نيز خود را تسليم خدا نموده است].»
و به كسانى كه اهل كتابند و به مشركان بگو:
«آيا اسلام آوردهايد؟»
پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدايت يافتهاند،
و اگر روى برتافتند، فقط رساندنِ پيام بر عهده توست،
و خداوند به [امور] بندگان بيناست.
صاحبان نور، رمز و راز موفقیت رو بهت میرسونن! بقیهاش دیگه با خودته!
این فرمول و قانون طلایی زندگی چیزی نیست جز:
«مقابله به مثل نکن!»
[سورة النساء (۴): الآيات ۶۲ الى ۶۳]
فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ
ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفِيقاً (۶۲)
پس چگونه، هنگامى كه به [سزاىِ] كار و كردار پيشينشان مصيبتى به آنان مىرسد،
نزد تو مىآيند و به خدا سوگند مىخورند كه ما جز نيكويى و موافقت قصدى نداشتيم؟
أُولئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ ما فِي قُلُوبِهِمْ
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ
وَ قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِيغاً (۶۳)
اينان همان كسانند كه خدا مىداند چه در دل دارند.
پس، از آنان روى برتاب، و[لى] پندشان ده،
و با آنها سخنى رسا كه در دلشان [مؤثّر] افتد، بگوى.
[سورة المائدة (۵): آية ۶۷]
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ
وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ
إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (۶۷)
اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن؛
و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى.
و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مىدارد.
آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمىكند.
[سورة المائدة (۵): آية ۹۲]
وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ
وَ احْذَرُوا
فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ (۹۲)
و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد
و [از گناهان] برحذر باشيد،
پس اگر روى گردانديد، بدانيد كه بر عهده پيامبر ما، فقط رساندن [پيامِ] آشكار است.
فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ
برهان رسا – صدای رسا
+ «اتمام حجّت!»
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۴۸ الى ۱۵۰]
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ
كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا
قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا
إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ (۱۴۸)
كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت:
«اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمىآورديم،
و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمىكرديم.»
كسانى هم كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند،
تا عقوبت ما را چشيدند.
بگو: «آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟
شما جز از گمان پيروى نمىكنيد،
و جز دروغ نمىگوييد.»
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ
فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ (۱۴۹)
بگو: «برهانِ رسا ويژه خداست،
و اگر [خدا] مىخواست قطعاً همه شما را هدايت مىكرد.»
قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هذا
فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ
وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ (۱۵۰)
بگو: «گواهان خود را كه گواهى مىدهند به اينكه خدا اينها را حرام كرده، بياوريد.»
پس اگر هم شهادت دادند تو با آنان شهادت مده،
و هوسهاى كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند
و كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند
و [معبودان دروغين را] با پروردگارشان همتا قرار مىدهند، پيروى مكن.
وَ لكِنِّي رَسُولٌ … أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۵۹ الى ۶۴]
لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ
فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ
إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (۵۹)
همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس گفت:
«اى قوم من، خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست،
من از عذاب روزى سترگ بر شما بيمناكم.»
قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۶۰)
سران قومش گفتند:
«واقعاً ما تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم.»
قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (۶۱)
گفت: «اى قوم من، هيچ گونه گمراهى در من نيست،
بلكه من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانيانم.
أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۶۲)
پيامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و اندرزتان مىدهم
و چيزهايى از خدا مىدانم كه [شما] نمىدانيد.
أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (۶۳)
آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را بيم دهد
و تا شما پرهيزگارى كنيد و باشد كه مورد رحمت قرار گيريد؟»
فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ
وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ (۶۴)
پس او را تكذيب كردند،
و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند نجات داديم؛
و كسانى را كه آيات ما را دروغ پنداشتند غرق كرديم، زيرا آنان گروهى كور[دل] بودند.
وَ لكِنِّي رَسُولٌ … أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۶۵ الى ۷۲]
وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً
قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ (۶۵)
و به سوى عاد، برادرشان هود را [فرستاديم]؛ گفت:
«اى قوم من، خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست، پس آيا پرهيزگارى نمىكنيد؟»
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ
إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ (۶۶)
سرانِ قومش كه كافر بودند گفتند:
«در حقيقت، ما تو را در [نوعى] سفاهت مىبينيم و جداً تو را از دروغگويان مىپنداريم.»
قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ
وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (۶۷)
گفت: «اى قوم من، در من سفاهتى نيست، ولى من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانيانم.
أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ (۶۸)
پيامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و براى شما خيرخواهى امينم.
أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ
وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً
فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۶۹)
آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشدار دهد؟ و به خاطر آوريد زمانى را كه [خداوند] شما را پس از قوم نوح، جانشينان [آنان] قرار داد، و در خلقت، بر قوّت شما افزود. پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد، باشد كه رستگار شويد.»
قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا
فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۷۰)
گفتند: «آيا به سوى ما آمدهاى كه تنها خدا را بپرستيم و آنچه را كه پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم؟ اگر راست مىگويى، آنچه را به ما وعده مىدهى براى ما بياور.»
قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ
أَ تُجادِلُونَنِي فِي أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ (۷۱)
گفت: «راستى كه عذاب و خشمى [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است.
آيا درباره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كردهايد، و خدا بر [حقانيت] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مىكنيد؟
پس منتظر باشيد كه من [هم] با شما از منتظرانم.»
فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ ما كانُوا مُؤْمِنِينَ (۷۲)
پس او و كسانى را كه با او بودند به رحمتى از خود رهانيديم؛
و كسانى را كه آيات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ريشهكن كرديم.
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۷۳ الى ۷۹]
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ
قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً
فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۷۳)
و به سوى [قوم] ثمود، صالح، برادرشان را [فرستاديم]؛ گفت:
«اى قوم من، خدا را بپرستيد، براى شما معبودى جز او نيست؛
در حقيقت، براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است.
اين، ماده شتر خدا براى شماست كه پديدهاى شگرف است.
پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد
و گزندى به او نرسانيد تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد.
وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ
تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتاً
فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ (۷۴)
و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [قوم] عاد جانشينان [آنان] گردانيد،
و در زمين به شما جاى [مناسب] داد.
در دشتهاى آن [براى خود] كاخهايى اختيار مى كرديد،
و از كوهها خانههايى [زمستانى] مىتراشيديد.
پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد و در زمين سر به فساد برمداريد.»
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ
أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ
قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ (۷۵)
سران قوم او كه استكبار مىورزيدند، به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند:
«آيا مىدانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟»
گفتند: «بىترديد، ما به آنچه وى بدان رسالت يافته است مؤمنيم.»
قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (۷۶)
كسانى كه استكبار مىورزيدند، گفتند:
«ما به آنچه شما بدان ايمان آوردهايد كافريم.»
فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا
يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (۷۷)
پس آن ماده شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند:
«اى صالح، اگر از پيامبرانى، آنچه را به ما وعده مىدهى براى ما بياور.»
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ (۷۸)
آنگاه زمينلرزه آنان را فرو گرفت و در خانههايشان از پا درآمدند.
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ
يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ
وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ (۷۹)
پس [صالح] از ايشان روى برتافت و گفت:
«اى قوم من، به راستى، من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم
ولى شما خيرخواهان [و نصيحتگران] را دوست نمىداريد.»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۹۰ الى ۹۳]
وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ (۹۰)
و سران قومش كه كافر بودند گفتند:
«اگر از شعيب پيروى كنيد، در اين صورت قطعاً زيانكاريد.»
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ (۹۱)
پس زمينلرزه آنان را فرو گرفت، و در خانههايشان از پا درآمدند.
الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا
الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كانُوا هُمُ الْخاسِرِينَ (۹۲)
كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند، گويى خود در آن [ديار] سكونت نداشتند.
كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند، خود، همان زيانكاران بودند.
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ
يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ
فَكَيْفَ آسى عَلى قَوْمٍ كافِرينَ (۹۳)
پس [شعيب] از ايشان روى برتافت و گفت:
«اى قوم من، به راستى كه پيامهاى پروردگارم را به شما رسانيدم و پندتان دادم؛
ديگر چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ بخورم؟»