PINNED HEART!
Pin your heart’s favorite source!
Jealous is pinned in his wishes.
The luminous heart is pinned
to the light source of its destiny.
«ثبر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی عربی مینویسند:
«الثّبْرة: حُفْرة»
قلب حسود در چاله تمناهاش افتاده و گیر کرده و در هم نمیاد! قلب مثبور!
و نهایتا در این چالۀ تاریک تمنا، هلاک خواهد شد!
قلب پین شده در ظلمت! قلب پین شده به جهنم!
قلب پین شده در نور! قلب پین شده به بهشت!
«ثبر: المثابرة على الأمر: المواظبة عليه»
«ثبره عن كذا: حبسه»
«الثبور: الهلاك و الخسران»
«الثبرة: الأرض السهلة»
«الثَّبْرَةُ ترابٌ شبيه بالنُّورَة إذا بلغ عِرْقُ النَّخْلةِ إليه وقف، فيقولون: بلغت النخلةُ ثَبْرَةً من الأرض.»
+ «ثخن»
حسادت، درجازدن و هلاکت! حسود مثبور!
فرو رفته در گل سجین حسادت!
قلب حسود با سنجاق حسادت، در تمناهای خود پین «pin» شده است!
قلب اهل نور با سنجاق ولایت در نور تقدیرات خود پین «pin» شده است!
وقتی چرخ ماشین بیفته توی چاله و هر چی گاز بدی در نیاد، آخرش هلاکته!
این میشه درجا زدن!
مفهوم «المثبور: ممنوع من كل خير حتى هلك».
میخوایم بگیم علت هلاکت اهل شک حسود «الثُّبُور: الهَلَاك»، اونم هلاکت بیپایان ابدی، اینه که در دنیا در تمام موارد آیاتی و رسلی، درجا زدند و یک قدم رو به جلو حرکت نکردند، از تمناها دل نکندند! این هلاکت از عدم رشد و پسرفت قلبی و رکود اونها بعلت عمل نکردن به علوم ربانی و نورانی در ملک و در ملکوت است که مدام توی قلبشون به این تقدیرات شک دارن و یقین و باور ندارن! چهار چرخ ماشینشون توی حفرۀ بزرگی بنام شک افتاده و گیر کرده «الثّبْرة: حُفْرة».
مثال شکار حیوانات در چاله:
شکارچی گودالی به اندازه شیر میکند و داخلش یک تکه گوشت میاندازد، شیر گوشت را بو میکشد و به امید رسیدن به گوشت، یهو داخل تله شکارچی میافتد و دیگه نمیتواند از داخل این حفره در بیاید چون اینقدر تنگ و تار ساخته شده که نمیشه جنب بخوری! لذا شکارچی ماهر، شیر قوی رو شکار میکند. اهل شک حسود، خودشونو خیلی کیّس و دانا حساب می کنند و برای شکار علوم، خودشون اقدام میکنن! علمای سوء هم که منتظر یه همچین فرصتی هستند که اهل شک، دست صاحبان نور رو ول کنند «خذلان» و بدنبال گوشت بگردند «تایید تمنّاها» و از غافله عقب بمانند و چوپان را رها کنند، فورا یک حفره متشابه، یک آیت متشابه، یک فتنۀ تمام عیار، برایش تدارک میبینند و «قبضة من اثر الرسول» داخل این دام گذاشته و اینگونه با صدای خُوار، آنها را فریب داده و به سمت چاله میکشانند. اهل شک حسود، به امید گوشت میآیند، اما میل و رکون به سمت این گناهِ آزاد شده و تمنّای تایید شده، همانا، و تکرار قصه جلیس موسی ع، همان!
این روش علمای سوء برای به دام انداختن و ایجاد صدّ سبیل، داستان تکراری تاریخ است.
چون اونها میدونن که اهل شک و حسد، دنبال علوم و اخبار متشابهی میگردند، تا دست اونا رو در ارتکاب معاصی باز بذارن، لذا از این نقطهضعف اونها سوء استفاده کرده و این کار رو میکنن!
این میشه «ضلوا و اضلوا»!
واژه «ثبر» چه زیباست!
«ثبر» نام زیبای علمای سوء و آیات متشابه اندیشۀ آنهاست که اهل شک و حسد، با استعمال اندیشۀ آنها در دل این آیات متشابه، برای خود و دیگران، تاریکی اعمال سوء ایجاد میکنند، کانه در چالههای اعتقادی خطرناکی گیر کرده که نمی توانند خارج شوند «مارپیچ مرگ خودباختگان!». این همان عامل هلاکت آنهاست که با واژه «ثبر» در قرآن از آن یاد شده است! نام مدعیان ربوبیت مانند فرعون: «وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً» این کلام زیبای موسی ع است که فرعونیان را با واژه مثبور مورد خطاب قرار میدهد.
تمامی نعمتهای بیارزش دنیا، هر کدومش یه چاله وحشتناکی است که اگه توش بیفتی، دیگه در نمیای «كُلُّ نَعِيمِ الدُّنْيَا ثُبُورٌ» + «سُرُورُ الدُّنْيَا غُرُورٌ وَ مَتَاعُهَا ثُبُورٌ».
+ «وظب – مواظب»:
«ثَابَرَ على الأمرِ: بر آن كار مواظبت كرد و آن را ادامه داد.»
مفهوم هلاکت به این معنا که «الوقوع في محدوديّة و شدّة يطلب التخلّص منها»:
وقتی دستت از دامن صاحبان نور کوتاه و محدود میشه، دیگه نور علم به قلب تو نمیرسه و اینجوری به هلاکت میرسی.
+ «مرداب»: مردابهای اعتقادی متعفن و گندیده!
«در جا زدن» میشه نابودی و هلاکت! باید رو به رشد بود! + «رشد»
آن به آن، باید قلبت با اتصال به نور ولایت، نورانی و نورانیتر بشه!
در غیر اینصورت مثل اهل شک حسود که روز به روز پسرفت میکنن، بالاخره قلبت افول میکنه!
+ «افل»
واژه ثبر مفهوم در جا زدن میده!
«المُثَابِر– [ثبر]: مواظب و پابرجا»!
اینکه نسبت به کسب نور از مافوق، در تحریم باشی، و از این محدودیت، نتونی خلاص بشی،
این میشه در جا زدنی که بمرور، همۀ داشتههاتو از دست میدی «نفد»،
و نابودی و هلاکت، حتمی است «ثبر».
شده تا حالا توی زمینی که خیلی نرمه و همهاش ماسه است راه بری؟!
هر چی میخوای بری جلو، نمیشه! درجا میزنی!
هر چی تلاش میکنی کاراتو پیش ببری، پیش نمیره!
مثال: راه رفتن روی تردمیل!
اهل شک روز به روز پسرفت می کنن!
اهل شک خیلی در جا میزنن!
«لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً»
پس نتیجهاش هم همینه که نباید فقط یه بار بگن ثبورا! بلکه تا خدا خدایی میکنه، باید توی جهنم بموننو درجا بزنن! و این میشه هلاکت ابدی کسانی که این همه آیاتی و رسلی رو هدر دادن و یه بار هم اقرار نکردند که حوادث آثار عیب اوناست و راضی به تقدیراتشون نشدند و اینجوری یه بار هم تولید نور آرامش عمل صالح با کمک نور ولایت ننمودند.
[ثبر – حول] :
تا وقتی که قلب، با نورش، اون دگرگونی بزرگ رو نداشته باشه،
این درجا زدن و پسرفت کردن، آیت به آیت، حتمی است!
آب راکد و آلوده به همه چیز، یعنی قلب اهل شک حسود!
فرق اهل یقین و اهل شک مثل فرق آب جاری و آب راکد است!
بفرمایید آب بنوشید! انتخاب با شماست!
آب جاری یا آب راکد و گندیده!
نور علم آل محمد ع باید مدام در قلب جریان داشته باشه! نوسان داشته باشه!
پیجر قلب، باید آلارم بزنه! قبض و بسط بفهمه تا بشه بگیم زنده است، داره زندگی میکنه! وگرنه راکد و مرده است! جریان و حیات نداره!
آشپزخانۀ قلب، باید آپ تو دیت بشه!
وجود علوم ربانی صاحبان نور، مثل آب جاری، با طراوت و شاداب و زنده است و هر جا برسه، ایجاد شوق و شور و نور و خوشحالی و آرامش و سرسبزی و صفا میکنه!
«وَ كانُوا قَوْماً بُوراً»:
«ثبر» + «بور»
میگن ما فقط دنیا رو با گولزنکهاش به اونا نشون دادیم «وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ»
و اونا هم تا اومدن با طمع، بو بکشن «قَوْماً بُوراً» و باصطلاح خودشون، تجربهاش کنن «الْبَوْرُ: التجربة»، نورشون رو فراموش کردن «حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ» و شد آنچه که باید میشد!
این عبارت بو کشیدن برای اینکه ببینن چه خبره، چیزی گیرشون میاد یا نه، که نهایتا هم کار دستشون میده، همون واژه «بور» است «وَ كانُوا قَوْماً بُوراً»
« قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ
وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً»
[ثبر – کوک]:
قلب ما مدام نیاز به کوکشدن داره!
«خیر ما القی فی القلب الیقین»
+ «همز – سیخ زدن»
کسی که ندونه چجوری باید از روی دستاندازهای زندگی، بموقع بپّره،
هر چی تلاش کنه و عرق هم بریزه، بیفایده است!
دستشو از کیف علم آل محمد ع رها کرده!
درجا زدن ممدوح – درجا زدن مذموم
«ثَابِرُوا»:
درجا زدن ممدوح با نور ولایت – درجا زدن مذموم با گناه حسادت!
اللهم انی اسالک ان تعصمنی بولایتک عن معصیتک
اگه توی چالۀ نور ولایت بیفتی، چه نیکو!
حالا با این نور ولایت، هر چی میخوای تولید عمل صالح کن!
انگاری وقتی به نور ولایت میرسی، قلب در کمیت، جای دیگری نمیخواد بره، و بر همین مکان مداومت میکند «ثابروا»، و مواظبه که همینجا هم بمونه! و حالا در کیفیت نور قلبش سعی و تلاش میکنه، روز به روز و آیت به آیت و گام به گام و درجه به درجه، رشد کنه و درجا نزنه!
انگاری این دستور ثابروا یعنی وقتی قلبت به نور ولایت رسید، اینجا درجا بزن و جای دیگهای نرو و این درجا زدن، حالا کیفیت نورانی قلبتو مدام میبره بالا «طواف»!
در جا زدن ممدوح میشه تداوم بخشیدن به کار،
و توقف ننمودن و ادامه دادن تا رسیدن به درجات مورد نظر!
همیشه با نور، کاراتو پیش ببر!
پیوسته با نور، تولید عمل صالح کن!
امام علی عليه السّلام:
ثَابِرُوا عَلَى اَلطَّاعَاتِ وَ سَارِعُوا إِلَى فِعْلِ اَلْخَيْرَاتِ
وَ تَجَنَّبُوا اَلسَّيِّئَاتِ وَ بَادِرُوا إِلَى فِعْلِ اَلْحَسَنَاتِ وَ تَجَنَّبُوا اِرْتِكَابَ اَلْمَحَارِم.
اطاعتهاى پروردگار را تداوم بخشید و به خوبیها بشتابید،
و از گناهان دورى گزینید و بر نیکوییها پیشى گیرید و از انجام اعمال حرام دور گردید.
ثَابِرُوا عَلَی صَلاَحِ اَلْمُوْمِنِین.
صلاح مومنان و پرهیزگاران را پی گیرید.
ثَابِرُوا عَلَی اَلْاَعْمَالِ اَلْمُوجِبَهِ لَکُمُ اَلْخَلاَصَ لِلْخَلاَصِ لَکُمْ مِنَ اَلنَّارِ وَ اَلْفَوْزَ بِالْجَنَّه.
عملهایی را که باعث رهایی شما از آتش و رسیدن به بهشت است تداوم بخشید.
ثَابِرُوا عَلَی اِغْتِنَامِ عَمَلٍ لاَ یَفْنَی ثَوَابُه.
همیشه از عمل بهره برید که پاداش آن نابود نمیگردد.
ثَابِرُوا عَلَی اِقْتِنَاءِ اَلْمَکَارِمِ وَ تَحَمَّلُوا اَعْبَاءَ اَلْمَغَارِمِ تُحْرِزُوا قَصَبَاتِ اَلْمَغَانِم.
پیوسته دارید کسب نیکیها و تحمّل دِین دیگران را، تا برباییدنیهای میدان بهره را.
وَصُولُ اَلنَّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَه.
پیوند زنندهترین مردم کسى است که پیوند مىکند کسى را که از او بریده است.
+ «صلۀ رحم!»
پیوسته با کمک نورت، با کسی که به تو بدی کرده و رابطۀ خودشو با تو قطع کرده،
صلۀ رحم برقرار کن! اگه کسی بتونه این کارو انجام بده و پیوسته، سبک و روش زندگیش این باشه، در واقع به این میشه گفت اهل نور ولایت!
در جا زدن مذموم، میشه نابودی، میشه هلاکت!
امام علی عليه السّلام:
سُرُورُ اَلدُّنْیَا غُرُورٌ وَ مَتَاعُهَا ثُبُور.
شادمانی دنیا،فریب و مال دنیا، نابود شدنی است.
كُلُّ نَعِيمِ الدُّنْيَا ثُبُورٌ.
هر نعمت دنیا نابود شدنی است.
سِرُّكَ سُرُورُكَ إِنْ كَتَمْتَهُ فَإِنْ أَذَعْتَهُ كَانَ ثُبُورُكَ.
راز تو، شادمانی توست، اگر آن را پنهان داری؛ و اگر آن را فاش سازی، هلاکت توست.
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۱۰۱ الى ۱۰۵]
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً (۱۰۱)
و در حقيقت، ما به موسى نُه نشانه آشكار داديم -پس، از فرزندان اسرائيل بپرس- آنگاه كه نزد آنان آمد، و فرعون به او گفت: «اى موسى، من جداً تو را افسونشده مىپندارم.»
قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً (۱۰۲)
گفت: «قطعاً مىدانى كه اين [نشانهها] را كه باعث بينشهاست، جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است، و راستى اى فرعون، تو را تباه شده مىپندارم.»
فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِيعاً (۱۰۳)
پس [فرعون] تصميم گرفت كه آنان را از سرزمين [مصر] بركَند، پس او و هر كه را با وى بود همه را غرق كرديم.
وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً (۱۰۴)
و پس از او به فرزندان اسرائيل گفتيم: «در اين سرزمين ساكن شويد، پس چون وعده آخرت فرا رسد شما را همه با هم محشور مىكنيم.»
وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (۱۰۵)
و آن [قرآن] را به حق فرود آورديم و به حق فرود آمد، و تو را جز بشارتدهنده و بيمرسان نفرستاديم.
[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً (۱۱)
[نه!] بلكه [آنها] رستاخيز را دروغ خواندند، و براى هر كس كه رستاخيز را دروغ خوانَد آتشِ سوزان آماده كردهايم.
إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً (۱۲)
چون [دوزخ] از فاصلهاى دور، آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مىشنوند.
وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً (۱۳)
و چون آنان را در تنگنايى از آن به زنجير كشيده بيندازند، آنجاست كه مرگ [خود] را مىخواهند.
لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً (۱۴)
«امروز يك بار هلاكِ [خود] را مخواهيد و بسيار هلاك [خود] را بخواهيد.»
قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً (۱۵)
بگو: «آيا اين [عقوبت] بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است كه پاداش و سرانجام آنان است؟»
لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلاً (۱۶)
جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند. پروردگار تو مسؤول [تحقق] اين وعده است.
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ (۱۷)
و روزى كه آنان را با آنچه به جاى خدا مىپرستند، محشور مىكند، پس مىفرمايد: «آيا شما اين بندگان مرا به بيراهه كشانديد يا خود گمراه شدند؟»
قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً (۱۸)
مىگويند: «منزّهى تو، ما را نسزد كه جز تو دوستى براى خود بگيريم، ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [آنجا كه] ياد [تو] را فراموش كردند و گروهى هلاكشده، بودند.»
فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً (۱۹)
قطعاً [خدايانتان] در آنچه مىگفتيد، شما را تكذيب كردند؛ در نتيجه نه مىتوانيد [عذاب را از خود] دفع كنيد و نه [خود را] يارى نماييد و هر كس از شما شرك ورزد عذابى سهمگين به او مىچشانيم.
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً (۲۰)
و پيش از تو پيامبران [خود] را نفرستاديم جز اينكه آنان [نيز] غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند، و برخى از شما را براى برخى ديگر [وسيله] آزمايش قرار داديم. آيا شكيبايى مىكنيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست.
[سورة الانشقاق (۸۴): الآيات ۱ الى ۲۵]
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ (۱۰)
و امّا كسى كه كارنامهاش از پشت سرش به او داده شود،
فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً (۱۱)
زودا كه هلاك [خويش] خواهد،
وَ يَصْلى سَعِيراً (۱۲)
و در آتشِ افروخته درآيد.
«ویل – ثبر»:
«الثُّبُورُ الْوَیْل»
تمناها عامل هلاکت هستند!
اهل تمنا اینو خواهند گفت: وای بر من!
وای بر من که این پستانک تمنای بی ارزش رو از دهانم در نیاوردم!
«فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً»
بهزودي فرياد ميزند واي بر من كه هلاك شدم!
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه):
الثُّبُورُ الْوَیْل.
الثُّبُورُ، بهمعنای هلاکت است.
الرّسول (صلی الله علیه و آله):
عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله) لِجَبْرَئِیلَ (علیه السلام):
یَا جَبْرَئِیلُ، أَرِنِی کَیْفَ یَبْعَثُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْعِبَادَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ؟
قَالَ: نَعَمْ. فَخَرَجَ إِلَی مَقْبَرَهًِْ بَنِی سَاعِدَهًَْ، فَأَتَی قَبْراً فَقَالَ لَهُ: اخْرُجْ بِإِذْنِ اللَّهِ.
فَخَرَجَ رَجُلٌ یَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ التُّرَابِ، وَ هُوَ یَقُولُ: وَا لَهْفَاهْ
وَ اللَّهْفُ هُوَ الثُّبُورُ
ثُمَّ قَالَ: ادْخُلْ. فَدَخَلَ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله):
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به جبرئیل فرمود:
«ای جبرئیل! به من نشان ده که خدای تبارکوتعالی چگونه بندگانش را روز قیامت زنده میکند»؟
جبرئیل عرض کرد: «بله»؛ پس بهسمت قبرستان بنیساعده رفت و به نزد قبری آمد. و به آن گفت: «به اذن خدا برخیز»!
پس مردی که سرش را از خاک میتکاند بیرون آمد درحالیکه میگفت:
«وای بر من!
و لهف به معنای هلاکت است».
سپس جبرئیل گفت:
«داخل شو! مرد داخل قبرش شد».