دکتر محمد شعبانی راد

با نور، کاراتو محکم‌کاری کن! نور اتقان صنع! تکنولوژی نورانی خدا! صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ!

Making Firm Creatures with the Light!
Luminous Technology!

الفبای نورانی، نسخه های نورانی

(ت ق ن – اتقان صنع – تکنولوژی نورانی خدا)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید

«تقن» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنک لغات عربی می‌نویسند:
«الإتْقان‏: محكم‌كارى»
«التِّقْنِيَّة: تكنيك»
«صنع متقن»: «الْمُتْقِنُ‏ الصَّنْعَةِ»
تکنولوژی نورانی! فناوری نورانی!
«التقنية أو التكنولوجيا»
«كَفَى بِإِتْقَانِ‏ الصُّنْعِ لَهُ آيَةً»
اتقان صُنْع:
کی میتونه از تکنولوژی خدا در ساخت و خلقت جهان هستی سر در بیاره؟!
کی میتونه از تکنولوژی خدا در خلقت نور هدایت ملکوت قلبها سر در بیاره؟!
«تکنولوژی نورانی در آفاق – تکنولوژی نورانی در انفس»
«تکنولوژی نورانی خدا»: «مکانیسم نورانی قلب پویا»
«سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ

أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ»
+ «صنعوَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا»

صنعت «صنع» و تکنولوژی «تقن» از واژه‌های قرآنی هستند!
«اتقان صنع»: تکنولوژی صنعتی!
«Industrial Technology»
تکنولوژی و صنعت نورانی قبض و بسط قلب سلیم!

«صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»

+ «حمد» و «ذمّ»: این تکنولوژی، جای حمد داره! حرف نداره! جای مذمّت و نقص اصلا نداره!
+ «ید بیضاء»: این نور رو دست بخشنده‌ای عنایت میکنه!

«Biotechnology»: زیست‌فناوری!
به‌مفهوم به‌کارگیری سامانه‌های زنده و جانداران برای توسعه یا تولید محصولات یا هر گونه کاربرد فناورانه که از سامانه‌های زیستی، جانداران یا مشتقات آن استفاده می‌کند تا محصولات یا فرایندهای خاصی را ایجاد یا اصلاح نماید.
«التقانة الحيوية أو التقنية الحيوية أو التكنولوجيا الحيوية»
هي تطبيق المعلومات المتعلقة بالمنظومات الحية بهدف استعمال هذه المنظومات أو مكوناتها في الأغراض الصناعية. أي أنها تقنية مستندة على علم الأحياء، خصوصًا عندما تستعملَ في الزراعة، علم الغذاء، و الطب.
تولید اعمال صالح هم تکنولوژی بالایی میخواد! تکنولوژی نورانی در ملکوت قلب میخواد!
اتقان صنع میخواد! باید قبض و بسط نور قلبتو بفهمی تا با این نوآوری نورانی، در لحظه بتونی نور علم لازم برای تولید عمل صالح رو بفهمی و بهش عمل کنی و به حیات طیبة جاویدان دسترسی پیدا کنی! بیوتکنولوژی در ملکوت قلب یعنی احراز هویت نور و عمل به این اوامر نورانی و رسیدن به حال خوش نورانی که وصف‌ناپذیر است. این میشه زیست‌فناوری جاویدان در بهشت علم آل محمد ع!

توی دنیای تکنولوژی صنعتی، نوآوری و ابتکار حرف اول رو میزنه!

«واقعیت مجازی»:
قبض و بسط نور قلب، یک واقعیت است، توهم و خیال واهی نیست!
«الواقع الافتراضي – VPN»
+ «لقی – ملاقات نورانی!»:
قطعاً كسانى كه ديدار خدا را دروغ شمردند زيان كردند و [به حقيقت‏] راه نيافتند.

خدای مهربان، بندگانشو با مخلوقی بنام نور ولایت، هدایت میکنه!
خالق، مخلوق رو با مخلوق هدایت میکنه!
قلب باید مدام با این مخلوق نورانی، در تماس باشه!
«Always in touch»
(∞=1+1)
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
با تکنولوژی فهم قبض و بسط نور قلب، علوم نورانی مدام توی مشتته!

تقن: عقل متقن، محکم‌کاری!
+ «تقنحکم: وَ أَحْكَمُوا عِلْمَ تَوْحِيدِهِ»
آیات محکم میان تا اهل یقین، کاراشونو محکم کاری کنن!
امام سجاد ع می‌فرمایند:
«إِنِّي لَأُحِبُّ أَنْ أَقْدَمَ عَلَى رَبِّي وَ عَمَلِي مُسْتَوٍ» + «سوی»
عبارت «وَ عَمَلِي مُسْتَوٍ» حاصل محکم‌کاری در کارهاست.
+ در حدیث همام: «الْمُتَّقُونَ … مُحْكَماً أَمْرُهُ».
«دلیل متقن»: برای اهل نور یقین،
نام زیبای صاحبان و حاملان نور علم آل محمد ع «رجلٌ‏ تِقْنٌ‏: حاذق»
و آیات محکم و متقن موید اندیشۀ آنهاست:
«الْآيَاتِ الْعَجِيبَاتِ الْمُتْقَنَاتِ‏ – فَأَتْقَنَهَا بِلَطَائِفِ التَّدْبِيرِ»
«قبض و بسط»:
«يَا اللَّهُ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَجِيبِ الْقَابِضِ الْبَاسِطِ يَدَاكَ مَبْسُوطَتَانِ بِالْخَيْرِ وَ الْجَبَرُوتِ»

در واقع میشه گفت عرضه آیات با تکنیک بسیار دقیق و بالایی انجام میشه،
بطوریکه هیچکس از ظرافت فنون و تکنیکهای اجرا شده سر در نمیاره.
این واژه میخواد اینو به ما بفهمونه که در اندیشه صاحبان نور و آیات محکم عرضه شده و قبض و بسط قلبی اهل یقین «صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» ظرافتهای بسیار مهمی وجود داره که با دقت و با فن و با تکنیک خاصی مدیریت میشه «الْمُتْقِنُ‏ الصَّنْعَةِ» و عرضه میشه و این علم و دانستن این فنون «قبض و بسط» فقط کار صاحبان نور و عالَم بالاست.
+ «قَضَاءٌ مُبْرَمٌ وَ عِلْمٌ مُحْكَمٌ وَ أَمْرٌ مُتْقَنٌ‏»
+ «فَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمُتْقِنُ‏ الصَّنْعَةِ وَ الْحَسَنُ الصَّنِيعَةِ»
+ «كَانَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ع … مُتْقَنَ‏ الدِّرَايَةِ»

+ «شیء»:
شیء متقن چیست ؟
«أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» آیاتی و رسلی است.
وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ
صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ
+ «قبض و بسط»

تکنیک فهم قبض و بسط نور قلب!

با یاد علوم ربانی و نورانی، با تکنیک کار کن:
«التِّقْنِيَّة: تكنيك»
و کارهاتو محکم کاری کن «الإتْقان‏: محكم كارى»
پس قلب اهل نور یقین، از تکنولوژی بالایی برخوردار است!
اندیشه‌ای نورانی که بسیار با تکنیک بنا شده! «دَاراً قَدْ بُنِيَتْ أَتْقَنَ‏ بِنَاءٍ».
عبارت «صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» اشاره به اعمال صالحی است که اهل نور یقین با یاد علوم ربانی «فهم قبض و بسط و عمل به این نور ولایت» کارهاشونو خوب محکم‌کاری می‌کنن «رحم اللّه امرأ عمل عملا صالحا فأتقنه‏» و با استعمال اندیشه صاحبان نور خود، خیلی با تکنیک، کارهاشونو پیش می‌برند.
+ «سند»
میخوای محکم‌کاری کنی، باید مدام با یاد علوم ربانی و استعمال اندیشه نورانی «مجاهده قلبی – محاسبۀ نفس» از دلخواه و تمنّا بگذری، تا با تولید عمل صالح مالک نور شوی و آنچه را که به آن علم پیدا کردی، بخوبی توی قلبت محکم و متقن کنی و اینجوری کم‌کم هر چی رو که برای تو قابل فهم نیست، خوب بفهمی و یاد بگیری:
«مَنْ أَكْثَرَ الْفِكْرَ فِيمَا تَعْلَمُ أَتْقَنَ‏ عِلْمَهُ وَ تَفَهَّمَ مَا لَمْ يَكُنْ يَفْهَمُ».
پس باید زیاد فکر کنیم و کار کنیم.
راجع به آیات عرضه شده، با یاد علم ربانی، فکر کن، تا یهو به دلت بیفته
«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ‏»
و یهو روشن میشی و میفهمی قصه چیه.
مایه‌اش داشتن صبر است که خود صبر هم نامی از نامهای صاحبان نور است «الصَّبْرُ أَوَّلُ لَوَازِمِ الْإِتْقَانِ»
+ «صبر»

يَا مَارِي أَتْقِنْ

+ «اسامی غیر عربی صاحبان نور»
میزان، اوامر نورانی است.
مبادا با فکر خودت یا شرکای متشاکس اقدام کنی که به متشابهات می‌افتی!
این ملاک فضیلت و برتری نیست که شتر قربانی کردن از گوسفند قربانی کردن بالاتر باشه!
همون کاری که نورت بهت میگه درسته رو انجامش بده،
و باید سلما لرجل بود، حالا هر چی که هست!
اینو بدان که در اوامر نورانی، یه حکمت ظریف و یک تکنیک «تقن» خاصی وجود داره که نمیشه به این راحتیها سر از کارش درآورد و البته نباید هم سر از کارش در آورد بلکه باید با فن اصول و اسرار فقط سلما لرجل بود و بس.
اینکه در این حدیث، امام کاظم علیه السلام قصه کشتی نوح را مثال می‌زنند بسیار زیباست.
اینو بدان که این کشتی، ماموریت کربلا داره:
«وَ كَانَتِ السَّفِينَةُ مَأْمُورَةً»
نور علوم ربانی بر قلب اهل نور یقینی که کاملا سلما لرجل باشد،
و در این تسلیم بودن، خالص خالص باشد، می‌نشیند.
و به هیچ چیز دیگری فکر نکند و فقط گوش به فرمان امر مافوق باشد.

امام کاظم علیه السلام:
أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع فِي السَّنَةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع

فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ
مَا لَكَ ذَبَحْتَ كَبْشاً وَ نَحَرَ فُلَانٌ بَدَنَةً؟
فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ
إِنَّ نُوحاً ع كَانَ فِي السَّفِينَةِ وَ كَانَ فِيهَا مَا شَاءَ اللَّهُ
وَ كَانَتِ السَّفِينَةُ مَأْمُورَةً
فَطَافَتْ بِالْبَيْتِ وَ هُوَ طَوَافُ النِّسَاءِ وَ خَلَّى سَبِيلَهَا نُوحٌ ع
فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْجِبَالِ
أَنِّي وَاضِعٌ سَفِينَةَ نُوحٍ عَبْدِي عَلَى جَبَلٍ مِنْكُنَّ

فَتَطَاوَلَتْ وَ شَمَخَتْ‏ وَ تَوَاضَعَ الْجُودِيُّ وَ هُوَ جَبَلٌ عِنْدَكُمْ
فَضَرَبَتِ السَّفِينَةُ بِجُؤْجُؤِهَا الْجَبَلَ‏

قَالَ فَقَالَ نُوحٌ ع عِنْدَ ذَلِكَ
يَا مَارِي أَتْقِنْ‏
وَ هُوَ بِالسُّرْيَانِيَّةِ يَا رَبِّ أَصْلِحْ

قَالَ فَظَنَنْتُ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ ع عَرَّضَ بِنَفْسِهِ‏.

«إِنَّ كَلَاماً نَجَّانِيَ اللَّهُ بِهِ مِنَ الْغَرَقِ لَحَقِيقٌ أَنْ لَا يُفَارِقَنِي»
تا آخر، پشتت گرم باشه به اون نوری که با حضورش در قلبت، به آرامش میرسی  و تولید نور عمل صالح میکنی
«أَسْنَدْتُ ظَهْرِي إِلَى اللَّهِ»
+ «سند»

امام رضا علیه السلام:
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع
الرَّجُلُ يَسْتَنْجِي وَ خَاتَمُهُ فِي إِصْبَعِهِ وَ نَقْشُهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
فَقَالَ أَكْرَهُ ذَلِكَ‏ لَهُ
فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ وَ لَيْسَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْ آبَائِكَ ع يَفْعَلُ ذَلِكَ وَ خَاتَمُهُ فِي إِصْبَعِهِ
قَالَ بَلَى وَ لَكِنَّ أُولَئِكَ كَانُوا يَخْتِمُونَ فِي الْيَدِ الْيُمْنَى
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ
قُلْتُ مَا كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع
فَقَالَ وَ لِمَ لَا تَسْأَلُنِي عَمَّنْ كَانَ قَبْلَهُ
قُلْتُ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ

قَالَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ آدَمَ ع لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ هُبِطَ بِهِ مَعَهُ
وَ إِنَّ نُوحاً ع لَمَّا رَكِبَ السَّفِينَةَ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا نُوحُ إِنْ خِفْتَ الْغَرَقَ فَهَلِّلْنِي أَلْفاً ثُمَّ سَلْنِي النَّجَاةَ أُنَجِّكَ مِنَ الْغَرَقِ وَ مَنْ آمَنَ مَعَكَ

قَالَ فَلَمَّا اسْتَوَى نُوحٌ ع وَ مَنْ مَعَهُ فِي السَّفِينَةِ وَ رَفَعَ الْقَلْسَ عَصَفَتِ الرِّيحُ عَلَيْهِمْ فَلَمْ يَأْمَنْ نُوحٌ الْغَرَقَ فَأَعْجَلَتْهُ الرِّيحُ فَلَمْ يُدْرِكْ أَنْ يُهَلِّلَ أَلْفَ مَرَّةٍ
فَقَالَ بِالسُّرْيَانِيَّةِ هلوليا أَلْفاً أَلْفاً يَا ماريا أتقن‏
قَالَ فَاسْتَوَى الْقَلْسُ وَ اسْتَمَرَّتِ السَّفِينَةُ

فَقَالَ نُوحٌ ع
إِنَّ كَلَاماً نَجَّانِيَ اللَّهُ بِهِ مِنَ الْغَرَقِ لَحَقِيقٌ أَنْ لَا يُفَارِقَنِي
قَالَ فَنَقَشَ فِي خَاتَمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَلْفَ مَرَّةٍ يَا رَبِّ أَصْلِحْنِي

قَالَ وَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ ع لَمَّا وُضِعَ فِي كِفَّةِ الْمَنْجَنِيقِ غَضِبَ جَبْرَئِيلُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ مَا يُغْضِبُكَ يَا جَبْرَئِيلُ
قَالَ يَا رَبِّ خَلِيلُكَ لَيْسَ مَنْ يَعْبُدُكَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ غَيْرُهُ سَلَّطْتَ عَلَيْهِ عَدُوَّكَ وَ عَدُوَّهُ

فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ اسْكُتْ إِنَّمَا يَعْجَلُ الْعَبْدُ الَّذِي يَخَافُ الْفَوْتَ مِثْلُكَ فَأَمَّا أَنَا فَإِنَّهُ عَبْدِي آخُذُهُ إِذَا شِئْتُ
قَالَ فَطَابَتْ نَفْسُ جَبْرَئِيلَ فَالْتَفَتَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ ع فَقَالَ هَلْ لَكَ مِنْ حَاجَةٍ
فَقَالَ أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا

فَأَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَهَا خَاتَماً فِيهِ سِتَّةُ أَحْرُفٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ
أَسْنَدْتُ ظَهْرِي إِلَى اللَّهِ
حَسْبِيَ اللَّهُ
فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ أَنْ تَخَتَّمْ بِهَذَا الْخَاتَمِ فَإِنِّي أَجْعَلُ النَّارَ عَلَيْكَ‏ بَرْداً وَ سَلاماً

قَالَ وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ مُوسَى ع حَرْفَيْنِ اشْتَقَّهُمَا مِنَ التَّوْرَاةِ اصْبِرْ تُؤْجَرْ اصْدُقْ تَنْجُ
قَالَ وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ سُلَيْمَانَ ع سُبْحَانَ مَنْ أَلْجَمَ الْجِنَّ بِكَلِمَاتِهِ
وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ عِيسَى ع حَرْفَيْنِ اشْتَقَّهُمَا مِنَ الْإِنْجِيلِ طُوبَى لِعَبْدٍ ذُكِرَ اللَّهُ مِنْ أَجْلِهِ وَ وَيْلٌ لِعَبْدٍ نُسِيَ اللَّهُ مِنْ أَجْلِهِ
وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ مُحَمَّدٍ ص لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ
وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْمُلْكُ لِلَّهِ
وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ الْحَسَنِ ع الْعِزَّةُ لِلَّهِ
وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ الْحُسَيْنِ ع‏ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ‏
وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَتَخَتَّمُ بِخَاتَمِ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ ع
وَ كَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع يَتَخَتَّمُ بِخَاتَمِ الْحُسَيْنِ
وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع اللَّهُ وَلِيِّي وَ عِصْمَتِي مِنْ خَلْقِهِ
وَ كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع‏ حَسْبِيَ اللَّهُ‏
قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ خَالِدٍ
وَ بَسَطَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع كَفَّهُ وَ خَاتَمُ أَبِيهِ ع فِي إِصْبَعِهِ حَتَّى أَرَانِيَ النَّقْشَ
.

[تقن – ضیع]:
+ «ضیع – أَضاعُوا الصَّلاةَ»
چه آیه کلیدی و کاربردی بسیار مهمی است:
«تقن» + «ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشاکسون و رجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا»

رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ
وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ

[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۲۶ الى ۳۱]
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً
رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ
وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ
هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً
الْحَمْدُ لِلَّهِ 
بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۲۹)
خدا مَثَلى زده است:
مردى است كه چند شریک ناسازگار در [مالكيّت‏] او شركت دارند [و هر يك او را به كارى مى‌‏گمارند]
و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است.
آيا اين دو در مَثَل يكسانند؟
سپاس خداى را.
[نه،] بلكه بيشترشان نمى‏‌دانند.

حکمتهای عیسوی:
بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ
إِنَّ النَّاسَ فِي الْحِكْمَةِ رَجُلَانِ

فَرَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ صَدَّقَهَا بِفِعْلِهِ
وَ رَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ ضَيَّعَهَا بِسُوءِ فِعْلِهِ
فَشَتَّانَ بَيْنَهُمَا
فَطُوبَى لِلْعُلَمَاءِ بِالْفِعْلِ
وَ وَيْلٌ لِلْعُلَمَاءِ بِالْقَوْلِ
.
راست مى‌‏گويمتان:
مدعيان حكمت و فرزانگى دو كسند:
يكى كسى كه آن را با سخنان خويش استوار مى‏‌دارد و با كردار خويش راست مى‏‌گرداند،
و ديگر كسى كه آن را با سخنان خويش استوار مى‏‌دارد و با كردار خويش تباه مى‏‌كند.
بسا فاصله كه ميان اين دو كس است.
خوشا عالمان و زهى دانايان كه اهل كردارند
و وراى آن عالمان و دانايان كه (تنها) اهل گفتارند.

رَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ ضَيَّعَهَا بِسُوءِ فِعْلِهِ
+ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ

[سورة البقرة (۲): آية ۷۵]
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ
وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (۷۵)
آيا طمع داريد كه [اينان‏] به شما ايمان بياورند؟
با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى‏‌شنيدند، سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مى‏‌كردند، و خودشان هم مى‏‌دانستند.

«حکمة» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
حالا نسبت به این علوم ربانی و نورانی، مخاطبین، دو دسته میشن:
«إِنَّ النَّاسَ فِي الْحِكْمَةِ رَجُلَانِ»
یا سلما لرجل هستند «فَرَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ صَدَّقَهَا بِفِعْلِهِ»
و یا دنبال مشورت با هر کسی «شرکاء متشاکسون» جز آل محمد ع هستند،
البته اینها خیلی منافق‌اند یعنی ظاهرا میگن متبع نور هستیم، اما در عمل وقتی مرحله سلما لرجل پیش میاد، میزنن زیر همه چیز!
«رَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ ضَيَّعَهَا بِسُوءِ فِعْلِهِ»
و این دو شیوه عملکرد این دو دسته، در زندگی روزمره، با هم تفاوت بسیار زیادی داره «فَشَتَّانَ بَيْنَهُمَا»،
یکی کاراشو با نور، روان، انجام میده «سعد»: «فَطُوبَى لِلْعُلَمَاءِ بِالْفِعْلِ»،
و دیگری متحیّر و سرگردانه و اهل شقاوت «شقی»: «وَيْلٌ لِلْعُلَمَاءِ بِالْقَوْلِ»
+ «ضیع»
اهل حسادت، نور علم مشورت با صاحبان نور و نظر زیبای اونها رو ضایع می‌کنن و مشمول این آیه میشن که «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ».
داستان تکراری آیه «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» است،
یعنی باید برای رو شدن دست اهل حسادت، در معرض بیّنة و آیت قرار بگیرند تا دستشون و بغضشون نسبت به علوم آل محمد ع رو بشه!
«لَمْ يَكُنِ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ».

محکم‌کاری امورات زندگی، علم میخواد!
با فهم نور علم قبض و بسط قلبت، کارهاتو محکم‌کاری کن!

«تقن + ذوالقرنین»:
حدیث طولانی و کامل داستان ذوالقرنین:
«فَقَالَ ذُو الْقَرْنَيْنِ: يَا إِلَهِي … وَ بِأَيِّ عِلْمٍ أُتْقِنُ‏ أُمُورَهُمْ؟!»
جواب: با قبض و بسط نور قلب!
«وَ أُسَخِّرُ لَكَ النُّورَ وَ الظُّلْمَةَ
وَ أَجْعَلُهُمَا جُنْدَيْنِ مِنْ جُنْدِكَ

النُّورُ يَهْدِيكَ وَ الظُّلْمَةُ تَحُوطُكَ‏»

مثال زیبای جناب هشام برای پی بردن به نقش صاحبان نور
برای رفع شک و شبهه از قلوب اهل شک!

اتقان یقین و ابطال شک، نقش علوم ربانی و نورانی است.

هشام بن حکم:
قَالَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ
قُلْتُ لِعَمْرِو بْنِ عُبَيْدٍ لِي سُؤَالٌ
قَالَ هَاتِ
قُلْتُ أَ لَكَ عَيْنٌ
قَالَ نَعَمْ
قُلْتُ فَمَا تَرَى بِهَا
قَالَ الْأَلْوَانَ وَ الْأَشْخَاصَ
قُلْتُ فَلَكَ أَنْفٌ
قَالَ نَعَمْ
قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ
قَالَ أَشَمُّ بِهِ الرَّائِحَةَ
قُلْتُ فَلَكَ فَمٌ
قَالَ نَعَمْ
قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ
قَالَ أَذُوقُ بِهِ الطَّعْمَ
قُلْتُ أَ لَكَ قَلْبٌ
قَالَ نَعَمْ
قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ
قَالَ أُمَيِّزُ بِهِ كُلَّ مَا وَرَدَ عَلَى هَذِهِ الْجَوَارِحِ
قُلْتُ لَيْسَ لَهَا غِنًى عَنِ الْقَلْبِ
قَالَ لَا
قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ وَ هِيَ صَحِيحَةٌ سَلِيمَةٌ
قَالَ يَا بُنَيَّ الْجَوَارِحُ إِذَا شَكَّتْ فِي شَيْ‏ءٍ شَمَّتْهُ أَوْ رَأَتْهُ أَوْ ذَاقَتْهُ أَوْ سَمِعَتْهُ
رَدَّتْهُ إِلَى الْقَلْبِ فَيُتْقِنُ‏ الْيَقِينَ وَ يُبْطِلُ الشَّكَّ

قُلْتُ فَإِنَّمَا أَقَامَهُ اللَّهُ لِشَكِّ الْجَوَارِحِ
قَالَ نَعَمْ
قُلْتُ فَلَا بُدَّ مِنَ الْقَلْبِ وَ إِلَّا لَمْ تَسْتَيْقِنِ الْجَوَارِحُ
قَالَ نَعَمْ
قُلْتُ يَا بَا مَرْوَانَ
إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَتْرُكْ جَوَارِحَكَ حَتَّى جَعَلَ لَهَا إِمَاماً يُصَحِّحُ لَهَا الصَّحِيحَ وَ يُتْقِنُ‏ لَهَا مَا شَكَّتْ فِيهِ
وَ يَتْرُكُ هَذَا الْخَلْقَ كُلَّهُمْ فِي حَيْرَتِهِمْ وَ شَكِّهِمْ وَ اخْتِلَافِهِمْ
لَا يُقِيمُ لَهُمْ إِمَاماً يَرُدُّونَ إِلَيْهِ شَكَّهُمْ وَ حَيْرَتَهُمْ
وَ يُقِيمُ لَكَ إِمَاماً لِجَوَارِحِكَ يَرُدُّ إِلَيْهِ حَيْرَتَكَ وَ شَكَّكَ
.

«مُتْقِن» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
از این دعای زیبا می‌فهمیم که همۀ واژه‌ها، نامهای زیبای صاحبان و حاملان نور هستند که مثل دانه‌های تسبیح هستند و هر جوری کنار هم به نخ کشیده بشوند، دارای معانی زیبایی خواهند بود. عدل و متقن و کفیل نامهای زیبای مترادف نور هستند.
عدل است که متقن است و متقن است که عدل است
و چون عدل متقن است می تواند کفیل باشد و الی آخر …
« … وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَدْلٍ مَا أَتْقَنَهُ‏ وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُتْقِنٍ‏ مَا أَكْفَلَهُ »
+ «يَا أَتْقَنَ‏ مِنْ كُلِّ مُتْقِنٍ»

چه نور عجیبی!
نور شگفت انگیز!

چه چیزی این نور رو قبض و بسط میکنه!
و اینجوری رزق علمی دنیای قلب ما رو تامین میکنه؟!
هزار اسم میخوان این فرایند نورانی رو به ما معرفی کنند!
از کتاب مهج الدعوات سید ابن طاووس:
دعای الصّحیفة:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
:
سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ مِنْ إِلَهٍ مَا أَقْدَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَدِيرٍ مَا أَعْظَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَظِيمٍ مَا أَجَلَّهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ جَلِيلٍ مَا أَمْجَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مَاجِدٍ مَا أَرْأَفَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ رَءُوفٍ مَا أَعَزَّهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَزِيزٍ مَا أَكْبَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ كَبِيرٍ مَا أَقْدَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَدِيمٍ مَا أَعْلَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَلِيٍّ مَا أَسْنَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ سَنِيٍّ مَا أَبْهَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ بَهِيٍّ مَا أَنْوَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُنِيرٍ مَا أَظْهَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ ظَاهِرٍ مَا أَخْفَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ خَفِيٍّ مَا أَعْلَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَلِيمٍ مَا أَخْبَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ خَبِيرٍ مَا أَكْرَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ كَرِيمٍ مَا أَلْطَفَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ لَطِيفٍ مَا أَبْصَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ بَصِيرٍ مَا أَسْمَعَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ سَمِيعٍ مَا أَحْفَظَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَفِيظٍ مَا أَمْلَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مَلِيٍّ مَا أَوْفَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ وَفِيٍّ مَا أَغْنَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ غَنِيٍّ مَا أَعْطَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُعْطٍ مَا أَوْسَعَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ وَاسِعٍ مَا أَجْوَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ جَوَادٍ مَا أَفْضَلَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُفْضِلٍ مَا أَنْعَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُنْعِمٍ مَا أَسْيَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ سَيِّدٍ مَا أَرْحَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ رَحِيمٍ مَا أَشَدَّهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ شَدِيدٍ مَا أَقْوَاه
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَوِيٍّ مَا أَحْمَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَمِيدٍ مَا أَحْكَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَكِيمٍ مَا أَبْطَشَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ بَاطِشٍ مَا أَقْوَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَيُّومٍ مَا أَدْوَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ دَائِمٍ مَا أَبْقَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ بَاقٍ مَا أَفْرَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ فَرْدٍ مَا أَوْحَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ وَاحِدٍ مَا أَصْمَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ صَمَدٍ مَا أَكْمَلَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ كَامِلٍ مَا أَتَمَّهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ تَامٍّ مَا أَعْجَبَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَجِيبٍ مَا أَفْخَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ فَاخِرٍ مَا أَبْعَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَرِيبٍ مَا أَمْنَعَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مَانِعٍ مَا أَغْلَبَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ غَالِبٍ مَا أَعْفَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَفُوٍّ مَا أَحْسَنَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُحْسِنٍ مَا أَجْمَلَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُجْمِلٍ مَا أَقْبَلَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَابِلٍ مَا أَشْكَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ شَكُورٍ مَا أَغْفَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ غَفُورٍ مَا أَصْبَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ صَبُورٍ مَا أَجْبَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ جَبَّارٍ مَا أَدْيَنَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ دَيَّانٍ مَا أَقْضَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَاضٍ مَا أَمْضَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مَاضٍ مَا أَنْفَذَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ نَافِذٍ مَا أَحْلَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَلِيمٍ مَا أَخْلَقَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ خَالِقٍ مَا أَرْزَقَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ رَازِقٍ مَا أَقْهَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَاهِرٍ مَا أَنْشَأَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُنْشِئٍ مَا أَمْلَكَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مَلِكٍ مَا أَوْلَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ وَالٍ مَا أَرْفَعَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ رَفِيعٍ مَا أَشْرَفَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ شَرِيفٍ مَا أَبْسَطَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ بَاسِطٍ مَا أَقْبَضَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قَابِضٍ مَا أَبْدَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ بَادٍ مَا أَقْدَسَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ قُدُّوسٍ مَا أَطْهَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ طَاهِرٍ مَا أَزْكَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ زَكِيٍّ مَا أَهْدَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ هَادٍ مَا أَصْدَقَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ صَادِقٍ مَا أَعْوَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَوَّادٍ مَا أَفْطَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ فَاطِرٍ مَا أَرْعَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ رَاعٍ مَا أَعْوَنَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُعِينٍ مَا أَوْهَبَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ وَهَّابٍ مَا أَتْوَبَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ تَوَّابٍ مَا أَسْخَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ سَخِيٍّ مَا أَنْصَرَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ نَصِيرٍ مَا أَسْلَمَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ سَلَامٍ مَا أَشْفَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ شَافٍ مَا أَنْجَاهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُنْجٍ مَا أَبَرَّهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ بَارٍّ مَا أَطْلَبَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ طَالِبٍ مَا أَدْرَكَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُدْرِكٍ مَا أَرْشَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ رَشِيدٍ مَا أَعْطَفَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُتَعَطِّفٍ مَا أَعْدَلَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ عَدْلٍ مَا أَتْقَنَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ مُتْقِنٍ مَا أَكْفَلَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ كَفِيلٍ مَا أَشْهَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ مِنْ شَهِيدٍ مَا أَحْمَدَهُ
وَ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْعَظِيمُ وَ بِحَمْدِهِ
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ
وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
دَافِعِ كُلِّ بَلِيَّةٍ
وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏
.

تسبيح می ‏كنم تسبيح خدايى كه بزرگ است
و متلبّسم به حمد او
منزه است خدا
تعجب می‌كنم از خدائى كه چه چيز او را مالك گردانيده
و تعجب مى‌‏كنم از پادشاهى كه چه چيز توانا نموده است او را
و منزه است او و تعجب است از بسيار قادرى كه چه چيز بزرگ كرده او را
و منزه است خدا و تعجب مى‏‌كنم از بزرگى كه چه چيز او را جليل نموده
و منزه است او و تعجب است از بزرگى كه چه چيز او را شريف نموده
و منزه است خدا و تعجب است از شريفى كه او را چه چيز مهربان نموده
و تعجب است از مهربانى كه چه چيز او را عزيز نموده
و تعجب می ‏كنم از عزيزى كه چه چيز او را بزرگ نموده
و تعجب مى‏‌نمايم از بزرگى كه چه چيز او را هميشگى نموده
و تعجب است از دائمى كه چه چيز او را بلند نموده
و تعجّب است از بلند‌مرتبه‏‌اى كه چه چيز او را رفعت داده
و تعجب می‌‏نمايم از رفيعى كه چه چيز او را حسن داده
و تعجب است از نيكوئى كه چه چيز او را نورانى گردانيده
و تعجب است از روشنى كه چه چيز او را ظاهر كرده است
و تعجب است از ظاهرى كه چه چيز او را پنهان نموده
و تعجب از پنهانى كه چه چيز او را دانا نموده
و تعجب است از دانائى كه چه چيز او را خبردار گردانيد
و تعجب است از خبردارى كه چه چيز او را كريم نموده
و تعجب است از بخشنده‏‌اى كه چه چيز او را مهربان نموده
و تعجب است از مهربانى كه چه چيز او را بينا گردانيده است
و تعجب است از بينائى كه چه چيز او را شنوا نموده است
و تعجب است از شنوائى كه چه چيز او را نگاهدارنده گردانيده
و تعجب است از نگاهدارنده‌‏اى كه چه چيز او را توانگر گردانيده
و تعجب است از توانگرى كه چه چيز او را صاحب عطا نموده
و تعجب است از دهنده‌‏اى كه چه چيز او را بى‌‏نياز گردانيده
و تعجب است از بى‌‏نيازى كه چه چيز او را صاحب بخشش نموده
و تعجب است از بخشنده‌‏اى كه چه چيز او را وسعت داده
و تعجب است از رزق‌دهنده‌‏اى كه چه چيز او را صاحب بخشش نموده
و تعجب است از صاحب بخششى كه چه چيز او را صاحب احسان نموده
و تعجب است از صاحب عطيه‏‌اى كه چه چيز او را منعم گردانيده
و تعجب است از نعمت‌دهنده‏‌اى كه چه چيز او را ستوده گردانيده
و تعجب است از ستوده‏‌اى كه چه چيز او را رحيم گردانيده
و تعجب است از رحم‌‏كننده‏‌اى كه چه چيز او را سخت گردانيده
و تعجب است از سخت‏‌گيرى كه چه چيز او را قوّت داده
و تعجب است از صاحب قوّتى كه چه چيز او را حليم نموده [او را حكيم گردانيده‏
و تعجب است از حلم‌‏كننده‏‌اى [حكيمى‏] كه چه چيز او را صاحب قهر نموده
و تعجب است از صاحب قهرى كه او را چه بر پاى داشته
و تعجب است از بخود برپائى كه [چه چيز او را حمد كرده
و تعجب است از حمد شده‏‌اى‏] كه چه چيز او را هميشگى نموده
و تعجب است از هميشه‌‏اى [كه او را چه باقى داشته
و تعجب است از باقی‌‏اى‏] كه چه چيز او را بی‌همتا نموده
و تعجب است از بی‌‏همتائى كه چه چيز او را يكتا نموده
و تعجب است از يكتائى كه چه چيز او را مقصود و بى‌‏نياز گردانيده
و تعجب است از بى‌‏نيازى كه چه چيز او را صاحب ملك نموده
و تعجب است از مالكى كه چه چيز او را صاحب اختيار نموده
و تعجب است از صاحب اختيارى كه چه چيز او را بزرگ نموده
و تعجب است از بزرگى كه چه چيز او را كامل و تمام نموده
و تعجب است از كاملى كه چه چيز او را تمام نموده
و تعجب است از تمامى كه چه چيز او را نيكو گردانيده
و تعجب است از نيكوئى كه چه چيز او را صاحب فخر نموده
و تعجب است از فخركننده‏‌اى كه چه چيز او را دور ساخته
و تعجب است از دورى كه چه چيز او را نزديك ساخته
و تعجب است از نزديكى كه چه چيز او را غالب و قوى گردانيده
و تعجب است از غلبه‏‌كننده‏‌اى كه چه چيز او را مسلّط نموده
و تعجب است از مسلّطى كه چه چيز او را عفوكننده نموده
و تعجب است از عفوكننده‏‌اى كه چه چيز او را احسان‌‏كننده كرده
و تعجب است از احسان‌‏كننده‏‌اى كه چه چيز او را نيكوكار نموده
و تعجب است از نيكوكارى كه چه چيز او را قبول توبه‌‏كننده نموده
و تعجب است از قبول توبه‏‌كننده‌‏اى كه چه چيز او را جزا دهنده نموده
و تعجب است از جزا دهنده‌‏اى كه چه چيز او را صاحب مغفرت نموده
و تعجب است از آمرزنده‌‏اى كه چه چيزى او را بزرگ نموده است
و تعجب است از بزرگى كه چه چيز او را صاحب جبروت نموده
و تعجب است از صاحب جبروتى كه چه چيز او را جزا دهنده نموده
و تعجب است از جزا دهنده‏‌اى كه چه چيز او را حاكم گردانيده
و تعجب است از حكم‏‌كننده‏اى كه چه چيز حكم او را ممضى نموده
و تعجب است از حاكمى كه چه چيز جارى نموده امر او را
و تعجب است از جارى در حكمى كه چه صفت صاحب رحم نموده او را
و تعجب است از رحم‏‌كننده‏‌اى كه چه صفت خلق‌‏كننده گردانيده او را
و تعجّب است از خلق‏‌كننده‏‌اى كه چه چيز او را صاحب غلبه نموده
تعجب است از غلبه نماينده‌‏اى كه چه امر او را صاحب مملكت نموده
و تعجب است از صاحب مملكتى كه چه صفت او را صاحب قدرت نموده
و تعجب است از توانائى كه چه چيز او را بلند مرتبه نموده
و تعجب است از بلند مرتبه‌‏اى كه چه صفت او را شريف گردانيده
و تعجب است از صاحب شرفى كه چه امر او را رزق‌دهنده گردانيده
و تعجب است از روزى‌دهنده‌‏اى كه چه چيز او را نگاه‌دارنده رزق گردانيده
و تعجب است از نگاه‌دارنده رزقى كه چه چيز او را روزى‌بخشنده نموده
و تعجب است از روزى‌گستراننده‏‌اى كه چه چيز راهنما گردانيده او را
و تعجب است از راهنمائى كه چه چيز او را راستگوى نموده
و تعجب است از راستگوئى كه چه چيز او را ظاهر گرانيده
و تعجب است از ظاهرى كه چه چيز منزّه از عيبها نموده او را
و تعجب است از منزّهى كه چه چيز او را پاكيزه [ظاهر] نموده
و تعجب است از پاكيزه‏‌اى [آشكارى‏] كه چه چيز او را پاك نموده
و تعجب است از پاكى كه چه چيز باقى داشته او را
و تعجب است از باقى‌‏اى كه چه چيز او را اعاده‏‌كننده نموده
و تعجب است از اعاده‏‌كننده‏‌اى كه چه چيز او را خلق‏‌كننده نموده
و تعجب است از خلق‌‏كننده‏‌اى [كه چه چيز او را نگاهدارنده نموده
و تعجب است از نگاهدارنده‌‏اى كه چه چيز او را يارى كرده
و تعجب است از يارى‌‏كننده‏‌اى‏] كه چه چيز او را صاحب بخشش كرده
و تعجب است از بسيار بخشنده‌‏اى كه چه چيز او را توبه قبول‌‏كننده نموده
و تعجب است از توبه قبول‌‏كننده‌‏اى كه چه چيز او را صاحب كرم نموده
و تعجب است از صاحب كرمى كه چه چيز او را يارى‌‏كننده [بينا] نموده
و تعجب است از يارى‏‌كننده‌‏اى [بينائى‏] كه چه چيز او را سالم گردانيده
و تعجب است از سالمى كه چه چيز او را شفا دهنده نموده
و تعجب است از شفا دهنده‏‌اى كه چه چيز او را خلاص‏‌كننده نموده
و تعجب است از نجات‌دهنده‏‌اى كه چه چيز نيكوكار نموده او را
و تعجب است از نيكوكارى كه چه چيز او را طلب‌‏كننده نموده
و تعجب است از طلب‌‏كننده‌‏اى كه چه چيز او را صاحب ادراك نموده
و تعجب است از ادراك‌‏كننده‏‌اى كه چه چيز او را قوى گردانيده
و تعجب است از صاحب قوّتى كه چه چيز او را مهربان كرده
و تعجب است از مهربانى كه چه چيز عادل نموده
و تعجب است از عادلى كه چه چيز امر او را محكم نموده
و تعجب است از محكم‌‏كننده‏‌اى كه چه چيز او را داناى با تدبير نموده
و تعجب است از حكيمى كه چه چيز او را كفيل و ضامن گردانيده
و تعجب است از ضامنى كه چه چيز او را دانا گردانيده
و تعجب است از دانايى كه چه چيز او را با ستايش نموده
و تعجب است از دانايى كه چه چيز او را با رابطه كرده است
و تعجب است از با رابطه‌‏اى كه چه چيز او را كافى كرده است
و تعجب است از كافى‌‏اى كه چه چيز او را حساب‌‏كننده قرار داده
و تعجب است از حساب‏‌كننده‏‌اى كه چه چيز او را تام و كامل كرده
و تعجب است از تام و كاملى كه چه چيزى او را قديمى گردانيده‏
و او را تسبيح می کنم تسبيح كردنى
اوست خداى بزرگ
و متلبّسم به سپاس او
و همه حمد از براى خداست
و معبودى مگر خدا نيست
و خدا بزرگتر است از آنكه بوصف درآيد
و از براى خداست حمد
و نيست حركتى و نه توانائى مگر بخداى بلند مرتبه بزرگ
دفع‏‌كننده هر بلائى.
و اوست كافى مرا و نيكو معتمد است او.

نور ولایت و هدایت، همان تکنولوژی نورانی خدای مهربان است!
کی میتونه از این تکنولوژی خدا سر در بیاره؟!
و فهم این تکنولوژی نورانی و اعتماد به آن، برای اهل نور کافی است!
«حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»

[تقن – آیة] :
هر محکم‌کاری که می‌بینیم، خبر از تاثیر علوم ربانی و نورانی ولایت محمد و آل محمد ع بر همه چیز می‌دهد.
پس آیة نیز نام زیبای صاحبان نور است- که در ادامه‌اش می‌گوییم، و آیات محکم موید اندیشه آنها– یعنی آیة و صاحب نور در تایید هم و به موازات هم می‌باشند.
«كَفَى بِإِتْقَانِ‏ الصُّنْعِ لَهُ آيَةً»

تمام اعمال عبادی مثل:
نماز «إِذَا صَلَّيْتَ فَأَحْسِنْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ»
و روزه «وَ إِذَا صُمْتَ فَتَوَقَّ كُلَّ مَا فِيهِ فَسَادُ صَوْمِكَ»
و حج «وَ إِذَا حَجَجْتَ فَتَوَقَّ مَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ فِي حَجِّكَ وَ عُمْرَتِكَ»
و … «كُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ فَلْيَكُنْ نَقِيّاً مِنَ الدَّنَسِ‏»،
باید با تکنولوژی نورانی، محکم‌کاری «تقن» شوند.

[اتقان: احسان، تقوی، نقی، …]:
+ «سبع سنابل»
چجوری محکم‌کاری باید کرد؟
باید آیینه قلبت را از زنگار حسد، با یاد علوم نورانی و ربانی پاک کنی «نقی – تقی»!
«احسنوا اعمالکم»
«وَ مَا الْإِحْسَانُ؟»
الاحسان، النّور الولایة!
باید اعمالت ذره‌ای ناخالصی نداشته باشه و خوب کاراتو محکم کاری کنی.
پس استعمال اندیشه صاحبان نور، میشه احسان، میشه محکم‌کاری!
پس این همه میگن تقوی پیشه کنید، برای اینه که در عمل، با یاد نور، تولید عمل صالح کنیم و محکم‌کاری کنیم تا ذره‌ای ناخالصی حسادت، موجب بی‌ارزش شدن کار نشه!
جالب اینه که به کمیت کار در عمل صالح فکرنکن!
فقط کیفیت مهمه!
و اگه کار با کیفیت انجام بشه، خود خدا قول داده کمیتشو ببره بالا
«وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»
اگه گفتی کمیتشو چند برابر میکنه؟
700 برابر و بیشتر!
+ «سبع سنابل»
یک عمل صالح هفتصد برابر میشه!
«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»
اصلا هم برای خدا کار سختی نیست!
 «وَ لَمْ يَتَعَاظَمْهُ»
«لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعَمِائَةٍ – جَزَاهُ بِالْقَلِيلِ الْكَثِيرَ»

امام … علیه السلام:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً فَعَمِلَ عَمَلًا قَلِيلًا
جَزَاهُ بِالْقَلِيلِ الْكَثِيرَ
وَ لَمْ يَتَعَاظَمْهُ أَنْ يَجْزِيَ بِالْقَلِيلِ الْكَثِيرَ لَهُ»
خداوند متعال هر گاه بنده‌‏اى را دوست بدارد در برابر عمل اندك او پاداش زياد مى‏‌دهد،
و اين پاداش را در برابر عمل اندك او بزرگ نمى‌‏داند.

امام صادق علیه السلام:
«سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏
إِذَا أَحْسَنَ الْمُؤْمِنُ عَمَلَهُ ضَاعَفَ اللَّهُ عَمَلَهُ لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعَمِائَةٍ
وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏
وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ
فَأَحْسِنُوا أَعْمَالَكُمُ الَّتِي تَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِ اللَّهِ
فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا الْإِحْسَانُ؟
قَالَ فَقَالَ
إِذَا صَلَّيْتَ فَأَحْسِنْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ
وَ إِذَا صُمْتَ فَتَوَقَّ كُلَّ مَا فِيهِ فَسَادُ صَوْمِكَ
وَ إِذَا حَجَجْتَ فَتَوَقَّ مَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ فِي حَجِّكَ وَ عُمْرَتِكَ
قَالَ وَ كُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ فَلْيَكُنْ نَقِيّاً مِنَ الدَّنَسِ‏.»

+ از پوشه «حسن – احسان عقل» :
معنی محسن «الْمُحْسِنِينَ» رو از این آیات باید دقیقا استنباط کرد:
محسن در واقع همان کسی است که با قلبش وجود آثار علوم نورانی آل محمد ع را، هر جا که باشد،  درک و استنباط می‌کند و تصدیق می‌نماید
«الْمُحْسِنُ مَنْ صَدَّقَ أَقْوَالَهُ أَفْعَالُهُ»
و چهار شهادتش را کامل می‌نماید
و به اعتبار فهم مقام علمی صاحبان نور و رعایت سلسله مراتب نورانی، و اطاعت علمی از آنها، مشمول پاداش مهمی که محو جمیع گناهان و خلود در بهشت است، می‌گردد.
محسن کارشو بی غلّ و غش انجام میده!
تو کارش نرمه شیشه نیست!
صاف و صادقه!
ریگ تو کفشش نیست!
لذا خدا هم ازش قبول میکنه.
مومن محکم‌کار اینجوریه:
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
إِنَّ مِنْ أَغْبَطِ أَوْلِيَائِي عِنْدِي عَبْداً مُؤْمِناً ذَا حَظٍّ مِنْ صَلَاحٍ
أَحْسَنَ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ عَبَدَ اللَّهَ فِي السَّرِيرَةِ

وَ كَانَ غَامِضاً فِي النَّاسِ
فَلَمْ يُشَرْ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ
وَ كَانَ رِزْقُهُ كَفَافاً
فَصَبَرَ عَلَيْهِ فَعُجِّلَتْ بِهِ الْمَنِيَّةُ
فَقَلَّ تُرَاثُهُ وَ قَلَّتْ بَوَاكِيهِ.‏
خداى عز و جل فرمايد:
رشك آورترين دوستانم نزد من بنده مؤمنى است كه بهره‌ئى از شايستگى دارد،
عبادت پروردگارش را نيكو انجام داده،
و خدا را در نهان عبادت كرده،
و در ميان مردم گمنام است
و با انگشت به او اشاره نميشود، (مشهور و معروف نيست)
روزيش بقدر كفاف است و بر آن صبر ميكند،
مرگش زود رسيده، ميراثش كم و گريه‌كنندگانش كم‌اند.

+ کیفیت عمل:
«إِنَّهُ كَانَ أَفْضَلَ مِنْكَ عَمَلًا»:
نورانیت بیشتر ناشی از کیفیت عمل بالاتر و افضل‌تر …
«يَا أَبَا ذَرٍّ
الدَّرَجَةُ فِي الْجَنَّةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ
وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَرْفَعُ بَصَرَهُ فَيَلْمَعُ لَهُ نُورٌ يَكَادُ يَخْطَفُ بَصَرَهُ فَيَفْزَعُ لِذَلِكَ فَيَقُولُ مَا هَذَا؟
فَيُقَالُ هَذَا نُورُ أَخِيكَ
فَيَقُولُ أَخِي فُلَانٌ كُنَّا نَعْمَلُ جَمِيعاً فِي الدُّنْيَا وَ قَدْ فُضِّلَ عَلَيَّ هَكَذَا؟
فَيُقَالُ لَهُ
إِنَّهُ كَانَ أَفْضَلَ مِنْكَ عَمَلًا
ثُمَّ يُجْعَلُ فِي قَلْبِهِ الرِّضَا حَتَّى يَرْضَى
‏»

اهل یقین، کاراشون از محکم‌کاری «وَ أَحْكَمُوا عِلْمَ تَوْحِيدِهِ» عیب نمیکنه!
«أَنَّهُمْ عَرَفُوا التَّوْحِيدَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ أَحْكَمُوا عِلْمَ تَوْحِيدِهِ وَ الْإِيمَانُ بَعْدَ ذَلِكَ بِمَا هُوَ وَ مَا صِفَتُهُ ثُمَّ عَلِمُوا حُدُودَ الْإِيمَانِ وَ حَقَائِقَهُ وَ شُرُوطَهُ وَ تَأْوِيلَهُ»

[محکم کاری – توکل]:
«وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَكَ وَ تَوَكَّلْ»

فَمَنْ أَرَادَ السَّلَامَةَ … وَ لِيُحْسِنْ عَمَلَهُ»]:
میخوای سالم باشی، کاراتو محکم‌کاری کن:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏
رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً تَكَلَّمَ فَغَنِمَ أَوْ سَكَتَ فَسَلِمَ
إِنَّ اللِّسَانَ أَمْلَكُ شَيْ‏ءٍ لِلْإِنْسَانِ
أَلَا وَ إِنَّ كَلَامَ الْعَبْدِ كُلَّهُ عَلَيْهِ إِلَّا ذِكْرُ اللَّهِ تَعَالَى أَوْ أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهْيٌ عَنْ مُنْكَرٍ أَوْ إِصْلَاحٌ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ
فَقَالَ لَهُ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ
يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نُؤَاخَذُ بِمَا نَتَكَلَّمُ؟
فَقَالَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ
فَمَنْ أَرَادَ السَّلَامَةَ فَلْيَحْفَظْ مَا جَرَى بِهِ لِسَانُهُ وَ لْيَحْرُسْ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ جِنَانُهُ وَ لِيُحْسِنْ عَمَلَهُ وَ لْيُقَصِّرْ أَمَلَهُ
ثُمَّ لَمْ يَمْضِ إِلَّا أَيَّامٌ حَتَّى نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ
لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ‏.»

[آخرین سنگ‌بنا – محکم‌کاری – کربلا – زهیر – خواتیم عمل]:
خشت اول یا خشت آخر؟! کدامیک مهم است؟!
قصه زهیر بن قین در کربلا:
«إِنَّ آخِرَ حَجَرٍ يَضَعُهُ الْعَامِلُ هُوَ الْأَسَاسُ»

مواعظ و حکمت‌های عیسی ع:
«قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ
يَا مَعْشَرَ الْحَوَارِيِّينَ‏ بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ

إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّ الْبِنَاءَ بِأَسَاسِهِ
وَ إِنِّي لَا أَقُولُ لَكُمْ كَذَلِكَ

قَالُوا فَمَا ذَا تَقُولُ يَا رُوحَ اللَّهِ ؟
قَالَ بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ
إِنَّ آخِرَ حَجَرٍ يَضَعُهُ الْعَامِلُ هُوَ الْأَسَاسُ

قَالَ أَبُو فَرْوَةَ إِنَّمَا أَرَادَ خَاتِمَةَ الْأَمْرِ
ای گروه حواریون، به حقیقت به شما بگویم،
مردم می گویند ساختمان به پایه آن بستگی دارد، اما من چنین نمی‌گویم.
گفتند: پس ای روح الله تو چه می‌گویی؟
فرمود: به حقیقت می گویم:
به راستی آخرین سنگی که بناکار می‌گذارد همان اساس و پایه کار است.
+ «بداء»

[محکم کاری فقط با علم و اندیشه و علوم ربانی]:
«علم + عمل»
علم همان اندیشه نورانی است
و استعمال این اندیشه در دل شرایط برای اهل یقین «أَوْلَى … وَ أَوْجَبُ … وَ أَلْزَمُ … وَ أَحْمَدُ» است،
چون بدون استعمال این اندیشه، کار درست پیش نمی‌رود و بماند که نسبت به انجام کار طبق این روش، از ما سوال خواهد شد «و محمد ص یسال عن ولایة علی ع» و چیزی که قلب رو سالم میکنه همین استعمال اندیشه نورانی است و اینکه اعمال صالح برای قبر و قیامت، تنها با استعمال همین اندیشه صاحبان نور ذخیره خواهد شد، پس وقتی این اندیشه نورانی و علوم ربانی منا اهل البیت ع، اینهمه مهمه، چرا باید بازیگوشی کرد؟!

امام كاظم عليه السلام:
أولى العِلمِ بِكَ ما لا يَصلُحُ لَكَ العَمَلُ إلاّ بِهِ،
و أوجَبُ العَمَلِ عَلَيكَ ما أنتَ مَسؤولٌ عَنِ العَمَلِ بِهِ،
و ألزَمُ العِلمِ لَكَ ما دَلَّكَ عَلى صَلاحِ قَلبِكَ و أظهَرَ لَكَ فَسادَهُ،
و أحمَدُ العِلمِ عاقِبَةً ما زادَ في عَمَلِكَ العاجِلِ،
فَلا تَشتَغِلَنَّ بِعِلمِ ما لا يَضُرُّكَ جَهلُهُ،
و لا تَغفَلَنَّ عَن عِلمِ ما يَزيدُ في جَهلِكَ تَركُهُ
.
سزاوارترين دانش براى تو، آن دانشى است كه عملت جز با آن درست نشود
و ضرورى‌ترين عمل براى تو، عملى است كه [اگر انجام ندهى] در برابر آن باز خواست مى‌شوى
و لازم‌ترين دانش براى تو، دانشى است كه صلاح و فساد دلت را به تو نشان دهد
و نيك‌فرجام‌ترين دانش، آن دانشى است كه بر عمل تو در اين دنيا بيفزايد.
بنا بر اين، به دانستن چيزى كه ندانستن آن زيانى به تو نمى‌رساند، مپرداز
و از دانستن چيزى كه فرو گذاردنش بر نادانى تو مى‌افزايد، هرگز غفلت مَوَرز.

[محکم‌کاری «حسن – تقن» – غبن «غَبَنَ‏ الثوبَ»]:
اگه کاراتو محکم‌کاری نکنی، مغبون میشی!
«وَ التَّقْصِيرُ فِي حُسْنِ الْعَمَلِ مَعَ الْوُثُوقِ بِالثَّوَابِ عَلَيْهِ غَبْن‏»

امام علی علیه السلام:
الرُّكُونُ إِلَى الدُّنْيَا مَعَ مَا تُعَايِنُ مِنْهَا جَهْلٌ؛
وَ التَّقْصِيرُ فِي حُسْنِ الْعَمَلِ إِذَا وَثِقْتَ بِالثَّوَابِ عَلَيْهِ غَبْنٌ؛
وَ الطُّمَأْنِينَةُ إِلَى كُلِّ أَحَدٍ قَبْلَ الِاخْتِبَارِ لَهُ عَجْزٌ
.
به دنيا آرامش يافتن در حالى كه ناپايدارى آن مشاهده مى گردد، از نادانى است،
و كوتاهى در اعمال نيكو با وجود يقين به پاداش آن، زيانكارى است،
و قبل از آزمودن اشخاص، اطمينان پيدا كردن، از عجز و ناتوانى است.
+ «مواظب باش گول نخوری! فرویدا لا یغرّنّکم!»

قرآن، به نور ولایت، محکم‌کاری شده!

أَرْسَلَهُ بِكِتَابٍ … أَحْكَمَهُ بِنُورِهِ

[محکم کاری – قبض و بسط] :
کتاب و علوم ربانی و آیات، همه و همه، با نور علم آل محمد ع، خوب محکم‌کاری شده‌اند.
«أَرْسَلَهُ بِكِتَابٍ … أَحْكَمَهُ بِنُورِهِ»
یعنی با یاد علوم ربانی در دل شرایط، قلب اهل نور، با این نگاه نورانی آل محمد ع،
محکم و استوار میشه و می‌فهمی که داری کار درستی انجام میدی!
+ «قبض و بسط»

امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ:
خَطَبَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع خُطْبَةً فَقَالَ فِيهَا
نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ
وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
أَرْسَلَهُ بِكِتَابٍ فَصَّلَهُ وَ أَحْكَمَهُ وَ أَعَزَّهُ وَ حَفِظَهُ بِعِلْمِهِ
وَ أَحْكَمَهُ بِنُورِهِ وَ أَيَّدَهُ بِسُلْطَانِهِ وَ كَلَأَهُ مَنْ لَمْ يَتَنَزَّهْ هَوًى أَوْ يَمِيلُ بِهِ شَهْوَةٌ
لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ
وَ لَا يُخْلِقُهُ طُولُ الرَّدِّ
وَ لَا يَفْنَى عَجَائِبُهُ
مَنْ قَالَ بِهِ صُدِّقَ
وَ مَنْ عَمِلَ أُجِرَ
وَ مَنْ خَاصَمَ بِهِ فَلَجَ
وَ مَنْ قَاتَلَ بِهِ نُصِرَ
وَ مَنْ قَامَ بِهِ‏ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
فِيهِ نَبَأُ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ الْحُكْمُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ خَبَرُ مَعَادِكُمْ
أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ أَشْهَدَ الْمَلَائِكَةَ بِتَصْدِيقِهِ
قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَجْهُهُ‏
لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً
فَجَعَلَهُ اللَّهُ نُوراً يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ‏
وَ قَالَ‏ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‏
وَ قَالَ‏ اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ‏
وَ قَالَ‏ فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
فَفِي اتِّبَاعِ مَا جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
وَ فِي تَرْكِهِ الْخَطَأُ الْمُبِينُ
قَالَ‏ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‏
فَجَعَلَ فِي اتِّبَاعِهِ كُلَّ خَيْرٍ يُرْجَى فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
فَالْقُرْآنُ آمِرٌ وَ زَاجِرٌ
حُدَّ فِيهِ الْحُدُودُ
وَ سُنَّ فِيهِ السُّنَنُ
وَ ضُرِبَ فِيهِ الْأَمْثَالُ
وَ شُرِعَ فِيهِ الدِّينُ إِعْذَاراً أَمْرَ نَفْسِهِ وَ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ
أَخَذَ عَلَى ذَلِكَ مِيثَاقَهُمْ وَ ارْتَهَنَ عَلَيْهِ أَنْفُسَهُمْ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَأْتُونَ وَ مَا يَتَّقُونَ‏
لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ‏
.

نور محکم‌کاری!
با نور، کاراتو محکم‌کاری کن! نور متقن! اتقان صنع!

صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ

[اين‏] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است.

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۸۶ الى ۹۳]
أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (۸۶)
آيا نديده‏‌اند كه ما شب را قرار داده‏‌ايم تا در آن بياسايند، و روز را روشنى‌‏بخش [گردانيديم‏]؟
قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مى‏‌آورند مايه‏‌هاى عبرت است.
وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ
فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ 
وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ (۸۷)
و روزى كه در صور دميده شود،
پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس اُفتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد.
و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند.
وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ
صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ (۸۸)
و كوهها را مى‌‏بينى [و] مى‏‌پندارى كه آنها بى‏‌حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند.
[اين‏] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است.
در حقيقت، او به آنچه انجام مى‌‏دهيد آگاه است.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (۸۹)
هر كس نيكى به ميان آورد، پاداشى بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند.
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ
هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۹۰)
و هر كس بدى به ميان آورَد، به رو در آتش [دوزخ‏] سرنگون شوند.
آيا جز آنچه مى‏‌كرديد سزا داده مى‌‏شويد؟
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ 
وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (۹۱)
من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدّس شمرده و هر چيزى از آنِ اوست پرستش كنم،
و مأمورم كه از مسلمانان باشم،
وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ
فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ 
وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ (۹۲)
و اينكه قرآن را بخوانم.
پس هر كه راه يابد تنها به سود خود راه يافته است؛ و هر كه گمراه شود بگو:
«من فقط از هشداردهندگانم.»
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ 
سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها 
وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۳)
و بگو: «ستايش از آنِ خداست.
به زودى آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت.»
و پروردگار تو از آنچه مى‏‌كنيد غافل نيست.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی