Enjoy Your Piece of Light!
Luminous Enjoyment!
Your light is your truth!
That spark of joy, happiness, love,
and the changing light of our inner world.
We each have our own light.
Align yourself with your heart’s light
and watch the changes in your life!
«حظظ» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«الْحَظُّ: الْجَدُّ»
«الحَظُّ: النَّصِيبُ»
+ «کفل»: «الْكَفِيلُ: الحظّ»
«الْكَفِيلُ: الحظّ الذي فيه الكفاية، كأنّه تَكَفَّلَ بأمره،
بهرۀ كافى است گوئى كه كارش را تكفل كرده است.»
در واقع حظ و نصیب اصلی و کامل چیز دیگری است و این گزینۀ جایگزین (کفیل) [این نماینده]، در نبود ظاهری آن گزینه اصلی «قبلۀ نامرئی»، در حدی است که کار ما را راه بیاندازد.
«بهرۀ كافى» نام زیبای نور علوم ربانی صاحبان نور برای اهل نور است.
مترادف حظ بردن: لذت بردن، کیف کردن، خوشی کردن، بهرهور شدن، بهرهمند شدن.
«to enjoy or like very much»
از نورت لذت ببر! حظّ نورانی!
با نورت کیف کن!
با سهم نور خودت خوش باش!
از نورت بهرهمند شو!
«الْحَظُّ: الْجَدُّ»
«الحَظُّ: النَّصِيبُ»
واژه زیبای حظّ رو با واژه زیبای جدّ با هم مطالعه میکنیم! مفهوم قشنگی استنباط میشه!
هر دو نامهای زیبای صاحبان نور هستند!
در واقع مفهوم خوشبختی در این دو واژه اینه که اهل نور با علم ماخوذ از صاحبان نور در ملکوت قلب خود، در دل شرایط و آیات عرضه شده، حظ و نصیب و بهره خودشونو از نور علم آل محمد ع دریافت نموده و اینجوری، راه براشون هموار میشه «أَجَدَّ الطريقُ: راه هموار شد.»
+ «عبد – تعبید الطریق»
[حظظ – جدد]:
کتاب لغت، هر دو واژه رو در یک معنای مشترک اینجوری آورده:
«جُدَّ: خوشبخت شد.»
«حَظَّ: خوشبخت شد.»
+ «جدد»
«حظّ» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل نور به میزان استعمال این علوم ربانی در دل شرایط، از نور علم آل محمد بهرهمند و محظوظ میشوند.
«وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» به همین امر اشاره دارد.
به این دلیل کتاب لغت این واژه رو ترجمه میکنه: «حَظَّ: خوشبخت شد.»
اهل شک و حسد، نورشونو باور ندارند و به این نور بیتوجهی میکنند،
لذا از این ملاقات نورانی بیبهرهاند.
«وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ» لذا از خوشبختی بویی نبردهاند.
[عقل – حظّ نفس] :
عقل برای اینکه مغلوب هوای نفس حسود خودش نشود،
باید از نور علم صاحب نور خود محظوظ گردد.
یعنی «حَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَالِ» داشته باشد
و با این فرایند میتواند تقدیرات تلخ را به شیرینی تحمل نماید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
وَ عَلَى الْعَاقِلِ مَا لَمْ يَكُنْ مَغْلُوباً عَلَى عَقْلِهِ
أَنْ يَكُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ :
سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ
وَ سَاعَةٌ يَتَفَكَّرُ فِيمَا صَنَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ
وَ سَاعَةٌ يَخْلُو فِيهَا بِحَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَالِ
فَإِنَّ هَذِهِ السَّاعَةَ عَوْنٌ لِتِلْكَ السَّاعَاتِ وَ اسْتِجْمَامٌ لِلْقُلُوبِ وَ تَوْزِيعٌ لَهَا.
و بر خردمند است که تا خرد از کف نداده، ساعات عمرش را چنین تقسیم کند:
ساعتی را به راز و نیاز با پروردگارش بنشیند
و ساعتی از نفس خود حساب کشد
و ساعتی به نیکیهای خداوند در حقّ او بیاندیشد
و ساعتی را به خلوت در بهرهمندی از حلال بگذراند؛
چرا که این ساعت، یاریگر دیگر ساعات است و دلها را نیروی تازه و فراغت میبخشد
خوشبختی یعنی داشتن همدم شایسته «قَرِينٌ صَالِحٌ»:
+ «سفر انفرادی با نور!»
+ «نور خیرخواهی!»
خوشبخت، اهل نوری هستند که با یاد صاحبان نور یعنی «قَرِينٌ صَالِحٌ»
و استعمال اندیشه آنها در دل شرایط و حوادث، تولید آرامش نموده
و از اینکه بخواهند با گناه تسکین حال دهند، دوری مینمایند.
امام علی علیه السلام:
«وَ مِنْ خَيْرِ حَظِّ امْرِئٍ قَرِينٌ صَالِحٌ
فَقَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ
وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ»
از بهترين سعادتها همدم شايسته است،
با اهل خير يار شو، تا از آنها شوى،
از اهل شر دور شو تا از آنها نباشى.»
[خوشبختی – قناعت] :
صاحبان نور اندیشۀ قناعت را آموزش میدهند، انگاری قناعت هم نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست و خوشبختی، از آنِ اهل نور یقین، که همان اهل قناعت هستند، خواهد بود، ان شاء الله تعالی. در واقع یکی دیگه از هزار اسم این همدم شایسته، قناعت است.
«وَ نِعْمَ حَظُّ الْمَرْءِ الْقَنَاعَةُ»
«وَ نِعْمَ حَظُّ الْمَرْءِ الْقُنُوعُ»
اهل نور، به سهم نورانی خودش میرسه!
«لَا يُسْبَقُ بَطِيءٌ بِحَظِّهِ وَ لَا يُدْرِكُ حَرِيصٌ مَا لَمْ يُقَدَّرْ لَهُ»
اگه اهل نور باشی، هرگز از روزیِ علمی آل محمد ع جا نمیمونی!
اما اهل حسد، هر چقدر خودشو زرنگ حساب کنن و این درو اوندر بزنن (حرص)،
هرگز چیزی جز آنچه مقدرش باشه، گیرش نمیاد!
لا يُسْبَقُ بَطيءٌ بحَظِّهِ
و لا يُدرِكُ حَريصٌ ما لَم يُقدَّرْ لَهُ.
و آن كه حرص زند، به آنچه روزيش نيست نمىرسد.
حسود، با پشت کردن به نورش، در جهت هلاکت خودش کوشش میکنه
و از نور خودش دور و بینصیب و بیبهره خواهد شد.
«وَ كَمْ مِنْ سَاعٍ مِنْ حَتْفِهِ وَ هُوَ مُبْطِئٌ عَنْ حَظِّهِ»
ای حسود!
اینقدر با استعمال اندیشۀ باطل در جهت نابودی خودت تلاش نکن!
چرا نمیخواهی با بکار بردن اندیشه صاحبان نور محظوظ بشی!
واقعا تلاش بدون درک نور، سعی بیهوده است.
چرا از اینکه براحتی میتوان با یاد نور به آرامش دست پیدا نمود باز بمانی؟!
و البته این خیلی جای حسرت و افسوس دارد!
خیلیها تو زندگیشون خیلی هم تلاش میکنن، اما هرگز روی خوشبختی رو نمیبینن، چون خوشبختی با تلاشِ بدونِ نور، و در راه معصیت، هرگز حاصل نخواهد شد.
عاقل با تلاش در جهت فهم نور ولایت و عمل به امر و نهی ولیّ خدا، خیال خودشو راحت میکنه و خودشو به تکلّف نمیندازه!
مبادا شیطان گولت بزنه که ای وای چرا بیکار نشستی، وقت داره میگذره، یالّا یه کاری بکن، یه سری یه صدایی یه هایی یه هویی … بالاخره مجبورت کنه نور ولایت رو ترک کنی و با گناه خودتو تسکین بدی! مبادا بی اجازه نورت کاری بکنی!
آرامش قلب سلیمتو با هیچی عوض نکن!
آرام آرام کارارو دنبال کن و مدام متوسل باش، ببین از عالَم بالا چی برات مقدر میشه.
+ «مشیّت الله!»
امام صادق عليه السّلام:
كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لِلَّهِ عَلَى عَبْدِهِ فِي غَيْرِ أَمَلِهِ
وَ كَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ أَمَلًا الْخِيَارُ فِي غَيْرِهِ
وَ كَمْ مِنْ سَاعٍ مِنْ حَتْفِهِ وَ هُوَ مُبْطِئٌ عَنْ حَظِّهِ.
خداوند نعمتهائى به بندگان خود مىدهد كه هرگز آرزوهاى آنها را نداشت،
و چه آرزوهائى بندگان مىكردند كه خير آنان در آن آرزوها نبود
چه افرادى كه در هلاكت خويش كوشش مىكنند و از حظ خود دور ماندهاند.
اهل نور، بیتابی نمیکنه!
اهل نور، با نورش خوشبخته!
اهل نور، برای تحقق خواستههاش بیتابی نمیکنه!
اهل نور، با نورش آرومه و اگه درخواستی از نورش داره که هنوز برآورده نشده میدونه که وقتش نرسیده!
رابطۀ خودشو با نورش حفظ میکنه و هر وقت تقدیر و صلاح باشه،
تمنای او هم تقدیر خواهد شد، ان شاء الله تعالی.
وَ لَا تَضْجَرْ فَيَمْنَعَكَ الضَّجَرُ حَظَّكَ مِنَ الْآخِرَةِ وَ الدُّنْيَا
[ضجر – حظّ]:
[بیتابی! – خوشبختی!]:
خوشبخت، بیتابی نمیکند،
یعنی اگه ببینه هنوز حاجتش برآورده نشده،
هرگز دلش نمیخواد و تلاش هم نمیکنه که بره سراغ معصیت!
بیتاب نیست، گرچه ظاهرا دعای مستجاب شدهاش، تنفیذ نشده باشه!
آرومه! خوشبختی و آرامش دو دنیا در گرو بیتابی نکردن در ملایمات زندگی است.
(بیتابی: اضطراب – ضجر)
«وَ لَا تَضْجَرْ فَيَمْنَعَكَ الضَّجَرُ حَظَّكَ مِنَ الْآخِرَةِ وَ الدُّنْيَا.
بپرهيز از بیتابى كه مانع بهرهى آخرت و دنياى تو مىشود.»
+ «گلهگذاری نکن!»
يُرِيدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ
خداوند مىخواهد در آخرت براى اهل حسد بهرهاى قرار ندهد!
+ «مهلتی تا آتش!»
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۷۶ الى ۱۷۷]
وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ
إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً
يُرِيدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ
وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (۱۷۶)
و كسانى كه در كفر مىكوشند، تو را اندوهگين نسازند؛
كه آنان هرگز به خدا هيچ زيانى نمىرسانند.
خداوند مىخواهد در آخرت براى آنان بهرهاى قرار ندهد،
و براى ايشان عذابى بزرگ است.
إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۱۷۷)
در حقيقت، كسانى كه كفر را به [بهاى] ايمان خريدند،
هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد، و براى آنان عذابى دردناك است.
حسود نورشو فراموش میکنه!
حسود به نورش پشت میکنه!
[سورة المائدة (۵): آية ۱۳]
فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً
يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ
وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ
وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ
فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (۱۳)
پس به [سزاى] پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم.
[به طورى كه] كلمات را از مواضع خود تحريف مىكنند،
و بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشى سپردند.
و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مىشوى،
مگر [شمارى] اندك از ايشان [كه خيانتكار نيستند].
پس، از آنان درگذر و چشم پوشى كن كه خدا نيكوكاران را دوست مىدارد.
[سورة المائدة (۵): آية ۱۴]
وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ
فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ
فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ
وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (۱۴)
و از كسانى كه گفتند: «ما نصرانى هستيم»، از ايشان [نيز] پيمان گرفتيم،
و[لى] بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند فراموش كردند،
و ما [هم] تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم،
و به زودى خدا آنان را از آنچه مىكردهاند [و مىساختهاند] خبر مىدهد.
داستان تکراری زینت قارون!
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ
قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا
يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ
إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ
پس قارون با كوكبه خود بر قومش نمايان شد؛
كسانى كه خواستار زندگى دنيا بودند گفتند:
«اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما هم داده مىشد؛
واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت] دارد.
قارون نماد دانهدرشتهای اهل حسد است که در دوران استصحاب، علم زیادی از صاحب نورش آموخته، اما این علوم و اسامی نورانی را معنا نکرده است چون باور قلبی به صاحب نورش نداشته است. کسانی که چشمشان بدنبال تمناهای دنیایی است، گول امثال قارون را میخورند، و خیال میکنند که او «إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» است و دلشان میخواهد مانند قارون از این ابزار و اسامی، برای رسیدن به تمناهای دنیایی خودشان بهره ببرند و روزی که عقوبت قارون، حقیقت ماجرا را روشن نماید، خواهند فهمید که کسانی که با اسم نور، آیات متشابهی برای گولزدن دیگران میشوند، در واقع بخشی از تقدیرات خدای حکیم برای غربال نمودن اهل نور از اهل حسد هستند.
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۷۶ الى ۸۲]
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ
وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ
إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (۷۶)
قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد،
و از گنجينهها آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آنها بر گروه نيرومندى سنگين مىآمد،
آنگاه كه قوم وى بدو گفتند:
«شادى مكن كه خدا شادىكنندگان را دوست نمىدارد.
وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا
وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ
وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (۷۷)
و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن،
و همچنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن
و در زمين فساد مجوى كه خدا فسادگران را دوست نمىدارد.
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي
أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً
وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (۷۸)
[قارون] گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافتهام.»
آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند؟
و[لى اين گونه] مجرمان را [نيازى] به پرسيدهشدن از گناهانشان نيست.
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ
قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ
إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (۷۹)
پس [قارون] با كوكبه خود بر قومش نمايان شد؛
كسانى كه خواستار زندگى دنيا بودند گفتند:
«اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده مىشد؛
واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت] دارد.»
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ
وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً
وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ (۸۰)
و كسانى كه دانش [واقعى] يافته بودند، گفتند:
«واى بر شما! براى كسى كه گرويده و كار شايسته كرده پاداش خدا بهتر است،
و جز شكيبايان آن را نيابند.»
فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ
فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ
وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ (۸۱)
آنگاه [قارون] را با خانهاش در زمين فرو برديم،
و گروهى نداشت كه در برابر [عذابِ] خدا او را يارى كنند
و [خود نيز] نتوانست از خود دفاع كند.
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ
وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ
لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا
وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (۸۲)
و همان كسانى كه ديروز آرزو داشتند به جاى او باشند، صبح مىگفتند:
«واى، مثل اينكه خدا روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا تنگ مىگرداند،
و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم] به زمين فرو برده بود؛
واى، گويى كه كافران رستگار نمىگردند.»
صاحبان بهرهاى بزرگ، چه کسانی هستند؟!
«ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ»
[سورة فصلت (۴۱): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ
وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ
وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ (۳۱)
در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم،
و هر چه دلهايتان بخواهد در [بهشت] براى شماست،
و هر چه خواستار باشيد در آنجا خواهيد داشت؛
نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ (۳۲)
روزىِ آمادهاى از سوى آمرزنده مهربان است.»
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً
وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (۳۳)
و كيست خوشگفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نمايد و كار نيك كند
و گويد: «من [در برابر خدا] از تسليمشدگانم»؟
وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ
ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ
فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ (۳۴)
و نيكى با بدى يكسان نيست.
[بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع كن؛
آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يكدل مىگردد.
وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا
وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (۳۵)
و اين [خصلت] را جز كسانى كه شكيبا بودهاند نمىيابند،
و آن را جز صاحب بهرهاى بزرگ، نخواهد يافت.
+ «روز عرفه!»
(71) وَ اجْعَلْ لِي فِي هَذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِكَ،
وَ لَا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمَّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِنْ عِبَادِكَ
[71 و در اين روز براى من بهرهاى قرار ده كه بسبب آن به بهرهاى از خوشنودى (رحمت) تو برسم،
و مرا از (درگاهت از) آنچه (ثواب و پاداشهائيكه) كوشش كنندگان در پرستش تو با آن باز ميگردند، تهى دست بر مگردان-]