The Repeated Tale: The Alliance of the Envious Against the Light!
From the depths of prophetic history to the heart of modern spiritual experience, one truth remains unchanged: the alliance of the envious always forms against the radiant light of divine guidance. Whether it was the story of Prophet Yusuf (Joseph), the plotting against Prophet Musa (Moses), or the final conspiracy against the Seal of Prophets, Muhammad (peace be upon him and his family), the pattern is the same—a dark coalition built on jealousy, fear of truth, and hatred for divine light.
“So when they took him away and conspired to throw him into the bottom of the well…”
(Qur’an, Surah Yusuf, 12:15)
This moment captures more than an isolated betrayal—it reveals a cosmic drama: when divine light begins to shine through a chosen heart, the hearts filled with darkness are triggered. They gather. They plot. They act.
🔥 The Pattern of Opposition
Throughout sacred history, “Ijma’” (consensus) has two faces:
A holy unity when hearts gather around the light.
And a cursed conspiracy when souls align in hatred against it.
Whether it’s the brothers of Yusuf, the sorcerers of Pharaoh, the tribes conspiring against Prophet Muhammad, or the people who rejected Noah (Nuh), the Quran unveils their shared pattern:
“Then gather your plot, and come forward in ranks…”
(Surah Taha, 20:64)
“And recount the story of Noah when he said to his people: ‘If my presence and reminders of God displease you, then unite your decision…’”
(Surah Yunus, 10:71)
The light-bearers stand alone, yet upheld by divine power. Their enemies are many, but united only in fear and envy.
🌑 Envy: The Assassin of Inner Light
Envy does not merely hate success. It represents light, clarity, truth, and divine closeness. And the envious soul is always restless, threatened by any radiance that exposes their inner void.
“Indeed, whoever takes Satan as an ally instead of God has suffered a clear loss.”
(Surah An-Nisa, 4:119)
Envy kills identity. It destroys faith. And in the end, the envious person becomes a stranger to his self—a traitor to his soul.
✨ Divine Light Is Always Victorious
Despite the temporary dominance of the envious and the conspirators, divine light cannot be extinguished. This is the promise written in both Revelation and history:
“God will prevail in His purpose, even if most people do not know.”
(Surah Yusuf, 12:21)
Those who unite around hatred do so because they see the rise of something they have lost: a connection to the divine presence. But their plotting only reveals their spiritual poverty.
🕊️ The True Gathering: Unity Around the Light
The heart of this message is simple yet transformative:
Do not be afraid of being alone when you walk with the Light.
And beware: Even the largest crowds may stand against it.
True nobility lies in gathering not around the ego, but around the Divine Light—around the teacher of truth, the voice of wisdom, the guardian of the path.
«جمع» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الجَامِعُ: من أسمائه تعالى»
+ «أسماء الله الحسنی»
«الإجماع: الإعداد و العزيمة على الأمر.»
«أجمع أمرَه: أي جعله جميعاً بعد ما كان متفرِّقاً.»
«فلما عزمَ على أمرٍ محكم أجمعَه، أي جعله جميعاً.»
«الجمْعة يوم خُصَّ به لاجتماع الناس في ذلك اليوم»
«جامع الرجل امرأته: وطئها (مجامعة – جماع)»
« الجِمَاعُ و المُجَامَعَةُ: غشيان الرجل المرأة»
«جامَعَ المَرْأَةَ: با آن زن همبستر شد.»
+ «وَطُؤَ: واطأ في الشعر،
انگاری ابیات شعر همه با هم دست به یکی کرده اند که با یک قافیه سروده شوند.»
«الْمُوَاطَأَةُ: الموافقة»
«توطئه از همین ریشه است. با هم دست به یکی کردند! با هم توافق کردند!»
+ فضا + رفث + مرج … نامهای زیبای مترادف نور الولایة.
«أَتانٌ جَامِعٌ: إِذا حَمَلَتْ أَوَّلَ ما تَحْمِلُ»
+ «ضیف»
+ «حزب»
+ «عنق»
+ «مجمع البحرین»
[جمع – ضمم]: «جمع: أصل واحد يدل على تضامّ الشيء»
[جمع – مکک]: «جمع: مكّة، لاجتماع الناس به، و كذلك يوم الجمعة»
[جمع – زلف]: «و يقال لمزدلفة جمع، لأنّ الناس يجتمعون بها »
[جمع – وفق]: «أجمعوا على الأمر: اتّفقوا عليه»
«اجْتَمَعَ الغُلَامُ: آن جوان بالغ و نيرومند شد.»
«رَجُلٌ مُجْتَمِع: مرد بالغ و رشيد»
فقه اللغه: «فإذا اجتمعت لِحْيَتُهُ و بلغَ غاية شَبَابِهِ. فهو مُجْتَمِعٌ»
[جمع – وحی]: «الكلامُ الجامِع: سخن كوتاه و پُر معنا»
+ «ولی»: الولاية هي الكلمة الجامعة
اهل یقین دنبال همین سخن کوتاه و پرمعنا «فتی» در دل شرایط عرضه آیات – با یاد صاحبان نور – باشند!
کلکسیون گوهرهای درخشان!
«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً»
يَوْمِ الْجُمُعَةِ : یوم النّور الولایة
[سورة الجمعة (۶۲): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (۱)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است،
خدايى را كه پادشاه پاك ارجمند فرزانه است، تسبيح مىگويند.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۲)
اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت،
تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد،
و [آنان] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۳)
و [نيز بر جماعتهايى] ديگر از ايشان كه هنوز به آنها نپيوستهاند.
و اوست ارجمند سنجيدهكار.
ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (۴)
اين فضل خداست، آن را به هر كه بخواهد عطا مىكند و خدا داراى فضل بسيار است.
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً
بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۵)
مَثَل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلّف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند، همچون مَثَلِ خرى است كه كتابهايى را بر پشت مىكشد.
[وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آيات خدا را به دروغ گرفتند.
و خدا مردم ستمگر را راه نمىنمايد.
[سورة الجمعة (۶۲): الآيات ۶ الى ۱۱]
قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۶)
بگو: «اى كسانى كه يهودى شدهايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مىگوييد درخواست مرگ كنيد.»
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (۷)
و[لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست خويش كردهاند، آرزو نخواهند كرد، و خدا به [حال] ستمگران داناست.
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۸)
بگو: «آن مرگى كه از آن مىگريزيد، قطعاً به سر وقت شما مىآيد؛ آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد، و به آنچه [در روى زمين] مىكرديد، آگاهتان خواهد كرد.»
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ
ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۹)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد،
چون براى نماز جمعه ندا درداده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد،
و داد و ستد را واگذاريد.
اگر بدانيد اين براى شما بهتر است.
فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ
وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰)
و چون نماز گزارده شد، در [روى] زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد
و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه شما رستگار گرديد.
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً
قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ
وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (۱۱)
و چون داد و ستد يا سرگرميى ببينند، به سوى آن روىآور مىشوند،
و تو را در حالى كه ايستادهاى ترك مىكنند.
بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمى و از داد و ستد بهتر است،
و خدا بهترين روزىدهندگان است.»
اجتماع نور در برابر اجتماع شیطان!
«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» — روز جمعه!
صفآرایی نور و ظلمت؛ جمعی برای نور یا جَمعی علیه آن!
«یَوْمِ الْجُمُعَةِ، یَوْمُ الْفَصْلِ بَیْنَ النُّورِ وَ الظُّلْمَةِ»
دو جَمع، دو سرنوشت: جمعِ اهل نور، جمعِ اهل کَید!
کلکسیونهای قیامتی: یکی نورانی، یکی شیطانی!
«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ… فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً»
روز جمعه، روز جمعآوری! نور یا نیرنگ؟ انتخاب با توست!
اجتماع ممدوح – اجتماع مذموم
کلکسیون نورانی – کلکسیون ظلمانی
داستان تکراری اجتماع اهل حسادت بر علیه نور!
أَجْمَعُوا … بِأَمْرِهِمْ
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (۱۵)
پس وقتى او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند [چنين كردند].
و به او وحى كرديم كه قطعاً آنان را از اين كارشان -در حالى كه نمىدانند- با خبر خواهى كرد.
قصه همداستان شدن برادران یوسف «فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ» [غلبه هوای نفس بر عقل در قلب همه! «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً»]، [باتفاق آراء: اجماع امر]، [عزموا جميعا : اتفقت دواعيهم عليه – اجتماع الدواعي] و کارشان، که به چاه انداختن یوسف ع بود و تشابه کارشان با کاری که اهل کوفه با امام حسین ع انجام دادند. (کربلا)
[أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ]:
در همداستان شدن آنها ویژگی مکر هم بود «وَ هُمْ يَمْكُرُونَ – فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ»
«إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ» إذ عزموا على إلقائه في البئر و اجتمعت آراؤهم عليه.
قصه همیشه همین بوده و هست:
«وَ جُنُودُ إِبْليسَ أَجْمَعُونَ»
«فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ»
«فَإِنَّ قُرَيْشاً لَمْ تَزَلْ تَخَيَّلَ الْآرَاءَ وَ تَعَمَّلَ الْحِيَلَ فِي قَتْلِ النَّبِيِّ ص … حَتَّى اجْتَمَعَتْ آرَاؤُهَا …»
واژۀ «جمع» در آیه ۱۵ سوره یوسف (ع):
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ
اینجا «اجماع» به معنای همداستانشدن و همدلشدن در انجام یک تصمیم است؛ اما چه تصمیمی؟ تصمیمی علیه نور! علیه برادر برگزیده! علیه محبوب پدر!
داستانی تکراری که بارها و بارها در تاریخ رخ داده است:
اجماع اهل حسد علیه معلم ربانی و اهل نور!
همان کاری که برادران یوسف علیهالسلام با او کردند،
اهل کوفه نیز با امام حسین علیهالسلام تکرار کردند:
همهچیز را کنار گذاشتند، همدل شدند، متحد شدند… اما برای چه؟
برای ریختن نور در چاه! برای خاموش کردن آفتاب! برای قتل ولایت!
…
«جَمع» نیز در زبان عربی، واژهای دوچهره است:
🌟 در وجه ممدوح، یکی از هزار واژهی مترادف «نور الولایة» است.
🔥 و در وجه مذموم، یکی از هزار واژهی مترادف «حسد».
در لغت آمده است:
«الجَامِعُ: از نامهای خداوند است.»
«أجمعوا أمرهم: یعنی دلهای پراکنده را متحد کردند بر یک تصمیم قاطع.»
«الإجماع: یعنی عزم راسخ و هماهنگی کامل در تصمیم.»
«یوم الجمعة: روزی برای اجتماع مردم.»
«جماع (همبستری): نهایت پیوند جسم و دل.»
اما گاهی، این اجتماع و پیوند، نه برای نور، بلکه برای خاموش کردن آن است!
هماهنگی برادران، بر مبنای یک تصمیم شیطانی شکل گرفت:
«أن يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ»
…
✨ اگر «جمع» در مسیر نور باشد، مقدس است و الهی؛
اما اگر در مسیر حسد باشد، «اجماع باطل» است؛ مثل اهل کوفه، مثل برادران یوسف.
و اینجاست که باید به یاد بیاوریم:
«قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً»
خطرناکترین اجماعها، آنهایی است که از هوای نفس سرچشمه میگیرد.
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۹۹ الى ۱۰۲]
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ (۱۰۲)
«این [ماجرا] از خبرهای غیب است که به تو وحی میکنیم، و تو هنگامى که آنان همداستان شدند و نیرنگ میکردند، نزدشان نبودی.»
در این آیه، خداوند به پیامبرش میفرماید که ماجرای اجتماع و همداستانی برادران یوسف علیهالسلام، بخشی از اخبار غیبی است که به وحی به پیامبر منتقل شده است.
نکته مهم در این آیه:
اجماع آنها، همداستانی و تصمیمی نیرنگآمیز بوده است.
معلم نورانی در آن زمان در میان آنان حضور نداشت و این اقدام پشت سر او صورت گرفت.
این آیه تاییدی است بر اینکه:
«اجماع» در این داستان به معنای توافقی است برای نقشهای پنهان، شیطانی و هدفمند، که با نیت حسادت و غلبه هوای نفس انجام شده است.
«نیرنگ» (مکر) نشاندهنده باطنی تاریک و حقیر است که پشت این اجتماع قرار دارد.
در واقع، این «اجماع»، برخلاف معنای مثبت و الهی واژه «جمع» در منابع دینی، نشاندهنده اتحاد در مسیر ظلم، حسادت و گمراهی است.
…
پس واژۀ «جمع» و «اجماع» میتوانند دو چهره داشته باشند:
اجماع در مسیر نور، ولایت، و حق، مقدس و ممدوح است.
اجماع در مسیر ظلم، حسادت، و باطل، مذموم و مایه خسران است.
پس باید در انتخاب مسیر و نوع اجتماع بسیار دقت کرد، زیرا هر نوع «اجماع» معنای متفاوت و نتیجهای متفاوت دارد.
[سورة طه (۲۰): الآيات ۵۷ الى ۶۶]
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى (۶۴)
پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد.
در حقيقت، امروز هر كه فايق آيد خوشبخت مىشود.»
…
در این بخش از داستان موسی علیهالسلام و فرعون،
خداوند به وضوح به «اجماع در کید و نیرنگ» اشاره میکند؛
اجماع دشمنان موسی برای طرح نقشهای علیه او،
نمونهای دیگر از اجتماع اهل حسادت و ظلم است.
این اجتماع، جمعیتی است که با نیت باطل و قلبی سیاه، متحد شدهاند تا نور حق را نابود کنند.
آیه با لحنی تحدیآمیز بیان میکند که آنها نیرنگ خود را جمع کرده و به صف میآیند،
در حالی که روز پیروزی متعلق به کسی است که بر این صف غلبه کند.
…
اجماع در مسیر ظلم و کینهتوزی، باز هم به معنای اتحاد برای حسادت و مقابله با نور است.
پیروزی حقیقی و خوشبختی از آنِ کسی است که از این صفوف ظلم و حسادت فراتر رود و بر نور استوار باشد.
این داستان، نمونهای دیگر از الگوی تاریخی و قرآنی است که اجتماع بر اساس هوای نفس و حسادت چگونه منجر به ظلم و گمراهی میشود.
…
اجماع در مسیر ظلم و حسادت، مصداق واضح «جمع» مذموم است؛
اما اجتماع در مسیر حق، علم، و نور ولایت، تجلی «جمع» ممدوح و مسیر کمال است.
اجتماع اهل حسادت بر علیه نوح علیهالسلام
[سورة يونس (۱۰): الآيات ۷۱ الى ۷۳]
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ (۷۱)
و خبر نوح را بر آنان بخوان، آنگاه كه به قوم خود گفت: «اى قوم من، اگر ماندن من [در ميان شما] و اندرز دادن من به آيات خدا، بر شما گران آمده است، [بدانيد كه من] بر خدا توكّل كردهام. پس [در] كارتان با شريكان خود همداستان شويد، تا كارتان بر شما ملتبس ننمايد سپس در باره من تصميم بگيريد و مهلتم ندهيد.»
…
«فأجمعوا أمركم و شركاءكم»:
اشاره به اجتماع و همدستی در باطل و دشمنی با نور هدایت است.
اهل حسادت و ظلم، به شکلی هماهنگ و متحد تصمیم میگیرند تا مسیر نور را سد کنند.
همداستانی در ظلم و کینه، بارها در قرآن به عنوان یکی از دلایل شکست معنوی و گمراهی افراد و اقوام معرفی شده است.
نوح علیه السلام، با توکل بر خدا، این رفتار جمعی و دشمنی آنان را به دیده صبر و مقاومت مینگرد.
…
این آیه نمونه دیگری است از «جمع» در معنای مذموم؛
یعنی اجتماع بر ضد نور، اجتماع اهل حسادت و ظلم.
اجتماع مذموم، نشانگر گره خوردن هواهای نفسانی و کینهها است که راه رشد و هدایت را مسدود میکند.
در مقابل، «جمع» ممدوح یعنی اجتماع در مسیر حق و ولایت است که منشأ نور و کمال میشود.
…
داستان نوح علیهالسلام بار دیگر تأکید میکند که اجتماع در مسیر حسادت و کفر، مصداق واضح «خسران» و «گمراهی» است.
«اجماع اهل حسادت» به عنوان یک الگوی رفتاری تاریخی، نشانگر تضاد همیشگی بین نور و ظلمت، هدایت و ضلالت است.
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۹۴ الى ۱۹۵]
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها
أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها
أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها
أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها
قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ (۱۹۵)
آيا آنها پاهايى دارند كه با آن راه بروند، يا دستهايى دارند كه با آن كارى انجام دهند، يا چشمهايى دارند كه با آن بنگرند، يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟
بگو: «شريكان خود را بخوانيد؛ سپس در باره من حيله به كار بريد و مرا مَهَلت مدهيد.»
…
تکرار الگوی اجتماع اهل حسادت و مقابله با نور
در این آیات، قرآن به صورت استهزایی از توهمات گمراهان سخن میگوید که برای مقابله با نور و حقیقت، «شریکانی» خیالی و بیقدرت میخوانند.
اشاره به این دارد که این «شریکان» نه پایی دارند برای حرکت، نه دستی برای عمل، نه چشمی برای دیدن، و نه گوشی برای شنیدن — یعنی آنان از هر جهت ناتوان و بیاثرند.
دعوت به این «شریکان» و اتکا به آنها، مصداق بارز «اجماع باطل» و اجتماع اهل حسادت است، که بدون نور و قدرت حقیقی، فقط نقشههای پوچ میریزند.
دعوت معلم ربانی به این است که هرچقدر هم نقشه بکشند، مهلت نخواهد یافت و پیروزی در دست حق است.
موضوع «اجماع و حسادت»:
این آیات، ادامه همان خط روایی است که در داستان نوح، یوسف و موسی نیز دیدهایم:
اجتماع بر ضد نور، بر پایه توهم، کینه و حسادت است.
در برابر این اجتماع توخالی و پوچ، نور الهی و حقانیت پیامبران است که پیروز و مستدام میماند.
همچنین آیه یادآور میشود که اتکا به ظلمات و «شریکان بیقدرت» نتیجهای جز هلاکت ندارد.
…
اجتماع بر ضد حق و نور، بدون دلیل و پشتوانهی واقعی، مانند دعوت به «شریکان بیاثر» است؛
اهل حسادت و ظلم، در نهایت خود گرفتار به هلاکت و شکست میشوند؛
و پیام دعوت به نور و حق، که پیروزی آن قطعی است، همواره در برابر این ظلمت و کینه میایستد.
«فَإِنَّ قُرَيْشاً لَمْ تَزَلْ تَخَيَّلَ الْآرَاءَ وَ تَعَمَّلَ الْحِيَلَ فِي قَتْلِ النَّبِيِّ ص … حَتَّى اجْتَمَعَتْ آرَاؤُهَا …»
…
اجتماع اهل حسادت و نقشهچینی علیه نور الهی
همانگونه که در آیات متعدد قرآن دیدیم، اجتماع و همداستان شدن اهل حسادت و کینهتوزی علیه پیامبران و نور خداوند، سنتی تکراری در تاریخ بشری است.
در این زمینه، این حدیث به وضوح این حقیقت را بیان میکند:
«فَإِنَّ قُرَيْشاً لَمْ تَزَلْ تَخَيَّلَ الْآرَاءَ وَ تَعَمَّلَ الْحِيَلَ فِي قَتْلِ النَّبِيِّ ص … حَتَّى اجْتَمَعَتْ آرَاؤُهَا …»
«قریش همواره نقشهها میکشید و حیلهها میساخت برای کشتن پیامبر (ص)، … تا آنکه نظرهای خود را جمع کردند و همداستان شدند…»
…
این حدیث، تصویر زندهای از همان «اجماع» یا «جمع» اهل حسادت و ظلم است که برای خاموش کردن نور الهی تلاش میکنند.
قریش، با تمام کینه و دشمنی، دست به دست هم دادند تا به هدف شوم خود برسند.
این اتفاق، تکراری است در تاریخ تمامی انبیاء الهی که مورد کینه و حسادت مردم نادان و اهل ظلم قرار گرفتهاند.
با این حال، همواره نقشههای آنان به شکست انجامیده و نور الهی پابرجا مانده است.
…
همانطور که در آیات قرآن در مورد داستانهای یوسف، نوح، موسی و الاعراف دیدیم، اجتماع علیه نور همواره با شکست همراه است.
این حدیث، گواهی عملی بر حقیقت قرآن است و نشان میدهد چگونه «اجماع اهل حسادت» در مقابل «نور ولایت و هدایت» قرار گرفته است.
در نهایت، پیروزی از آنِ نور و هدایت است، و ظلم و حسادت محکوم به نابودی و خسران است.
اجتماع اهل حسادت و نور ولایت؛ مبارزهای ازلی و ابدی
از روزگار پیامبران تا امروز، داستان تکراری «اجماع اهل حسادت» برای خاموش کردن نور الهی ادامه دارد. این اجتماع، همواره حاصل کینه و حسادت به نور ولایت و معلم ربانی است که در دلها روشنی و حقیقت را میتاباند.
در حدیث اشاره شد:
«فَإِنَّ قُرَيْشاً لَمْ تَزَلْ تَخَيَّلَ الْآرَاءَ وَ تَعَمَّلَ الْحِيَلَ فِي قَتْلِ النَّبِيِّ ص … حَتَّى اجْتَمَعَتْ آرَاؤُهَا …»
این جمله بیانگر آن است که اهل دنیا، بهویژه کسانی که از نور ولایت تهیاند، با همدستی و نقشهچینی تلاش میکنند تا ریشههای این نور را بخشکانند. اما نور ولایت، نوری است الهی، جاودانه و نفوذناپذیر که معلم ربانی در دلهای مؤمنان میافروزد.
…
نور ولایت؛ چراغ هدایت و منبع هویت
معلم ربانی همان «نور الولایة» است که با کلام حق و حکمت الهی، دلها را از تاریکی جهل و حسادت میرهاند و راه حقیقت را میگشاید. هرگاه این نور به دل نفوذ کند، انسان هویت پیدا میکند، بر نفس خود مسلط میشود و از ظلمات دوری میجوید.
اجماع اهل حسادت که در برابر این نور قرار میگیرد، در واقع تلاش برای حفظ نفس اماره و سلطه ظلمت است؛ اما هرگز توان شکست دادن حقیقت را ندارد.
…
امید به پیروزی نور
تاریخ، گواه این است که نقشهها و حیلههای اهل حسادت هرچند به ظاهر موفقیتآمیز مینماید، اما سرانجام به شکست و ذلت میانجامد.
نور ولایت و معلم ربانی، همچون خورشیدی است که با طلوعش، تاریکیها را به عقب میراند و دلهای مشتاق را روشن میکند.
و در نهایت، هر «اجماع» اهل ظلم و حسادت، مقدمهای است برای طلوع نور پرقدرتتر و استوارتر؛
زیرا وعده الهی چنین است:
«وَ مَا يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِبًا»
و «وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»