Luminous collection!
«جمع» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الجَامِعُ: من أسمائه تعالى» + «أسماء الله الحسنی»
«الإجماع: الإعداد و العزيمة على الأمر.»
«أجمع أمرَه: أي جعله جميعاً بعد ما كان متفرِّقاً.»
«فلما عزمَ على أمرٍ محكم أجمعَه، أي جعله جميعاً.»
«الجمْعة يوم خُصَّ به لاجتماع الناس في ذلك اليوم»
«جامع الرجل امرأته: وطئها (مجامعة – جماع)»
« الجِمَاعُ و المُجَامَعَةُ: غشيان الرجل المرأة»
«جامَعَ المَرْأَةَ: با آن زن همبستر شد.»
+ «وَطُؤَ: واطأ في الشعر،
انگاری ابیات شعر همه با هم دست به یکی کرده اند که با یک قافیه سروده شوند.»
«الْمُوَاطَأَةُ: الموافقة»
«توطئه از همین ریشه است. با هم دست به یکی کردند! با هم توافق کردند!»
+ فضا + رفث + مرج … نامهای زیبای مترادف نور الولایة.
«أَتانٌ جَامِعٌ: إِذا حَمَلَتْ أَوَّلَ ما تَحْمِلُ»
+ «ضیف»
+ «حزب»
+ «عنق»
+ «مجمع البحرین»
[جمع – ضمم]: «جمع: أصل واحد يدل على تضامّ الشيء»
[جمع – مکک]: «جمع: مكّة، لاجتماع الناس به، و كذلك يوم الجمعة»
[جمع – زلف]: «و يقال لمزدلفة جمع، لأنّ الناس يجتمعون بها »
[جمع – وفق]: «أجمعوا على الأمر: اتّفقوا عليه»
«اجْتَمَعَ الغُلَامُ: آن جوان بالغ و نيرومند شد.»
«رَجُلٌ مُجْتَمِع: مرد بالغ و رشيد»
فقه اللغه: «فإذا اجتمعت لِحْيَتُهُ و بلغَ غاية شَبَابِهِ. فهو مُجْتَمِعٌ»
[جمع – وحی]: «الكلامُ الجامِع: سخن كوتاه و پُر معنا»
+ «ولی»: الولاية هي الكلمة الجامعة
اهل یقین دنبال همین سخن کوتاه و پرمعنا «فتی» در دل شرایط عرضه آیات – با یاد صاحبان نور – باشند!
کلکسیون گوهرهای درخشان!
«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً»
يَوْمِ الْجُمُعَةِ : یوم النّور الولایة
[سورة الجمعة (۶۲): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (۱)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است،
خدايى را كه پادشاه پاك ارجمند فرزانه است، تسبيح مىگويند.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۲)
اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت،
تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد،
و [آنان] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۳)
و [نيز بر جماعتهايى] ديگر از ايشان كه هنوز به آنها نپيوستهاند.
و اوست ارجمند سنجيدهكار.
ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (۴)
اين فضل خداست، آن را به هر كه بخواهد عطا مىكند و خدا داراى فضل بسيار است.
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً
بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۵)
مَثَل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلّف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند، همچون مَثَلِ خرى است كه كتابهايى را بر پشت مىكشد.
[وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آيات خدا را به دروغ گرفتند.
و خدا مردم ستمگر را راه نمىنمايد.
[سورة الجمعة (۶۲): الآيات ۶ الى ۱۱]
قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۶)
بگو: «اى كسانى كه يهودى شدهايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مىگوييد درخواست مرگ كنيد.»
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (۷)
و[لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست خويش كردهاند، آرزو نخواهند كرد، و خدا به [حال] ستمگران داناست.
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۸)
بگو: «آن مرگى كه از آن مىگريزيد، قطعاً به سر وقت شما مىآيد؛ آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد، و به آنچه [در روى زمين] مىكرديد، آگاهتان خواهد كرد.»
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ
ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۹)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد،
چون براى نماز جمعه ندا درداده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد،
و داد و ستد را واگذاريد.
اگر بدانيد اين براى شما بهتر است.
فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ
وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰)
و چون نماز گزارده شد، در [روى] زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد
و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه شما رستگار گرديد.
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً
قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ
وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (۱۱)
و چون داد و ستد يا سرگرميى ببينند، به سوى آن روىآور مىشوند،
و تو را در حالى كه ايستادهاى ترك مىكنند.
بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمى و از داد و ستد بهتر است،
و خدا بهترين روزىدهندگان است.»
اجتماع ممدوح – اجتماع مذموم
کلکسیون نورانی – کلکسیون ظلمانی
داستان تکراری اجتماع اهل حسادت بر علیه نور!
أَجْمَعُوا … بِأَمْرِهِمْ
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (۱۵)
پس وقتى او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند [چنين كردند].
و به او وحى كرديم كه قطعاً آنان را از اين كارشان -در حالى كه نمىدانند- با خبر خواهى كرد.
قصه همداستان شدن برادران یوسف «فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ» [غلبه هوای نفس بر عقل در قلب همه! «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً»]، [باتفاق آراء: اجماع امر]، [عزموا جميعا : اتفقت دواعيهم عليه – اجتماع الدواعي] و کارشان، که به چاه انداختن یوسف ع بود و تشابه کارشان با کاری که اهل کوفه با امام حسین ع انجام دادند. (کربلا)
[أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ]:
در همداستان شدن آنها ویژگی مکر هم بود «وَ هُمْ يَمْكُرُونَ – فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ»
«إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ» إذ عزموا على إلقائه في البئر و اجتمعت آراؤهم عليه.
قصه همیشه همین بوده و هست:
«وَ جُنُودُ إِبْليسَ أَجْمَعُونَ»
«فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ»
«فَإِنَّ قُرَيْشاً لَمْ تَزَلْ تَخَيَّلَ الْآرَاءَ وَ تَعَمَّلَ الْحِيَلَ فِي قَتْلِ النَّبِيِّ ص … حَتَّى اجْتَمَعَتْ آرَاؤُهَا …»