Light source!
«عَيْنٌ جارِيَةٌ»
«عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ»
«عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»
«كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ»
«عین» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَانَ الماءُ – عَيْنُ الْمَاءِ»
عرب به چشم میگه عین چون اشک از توش میجوشه میاد بیرون «عَانَ الدمعُ» مثل چشمه آبی که آب ازش میجوشه میاد بیرون «عَانَ الماءُ».
«عین الله»
«وجه الله»
«امر الله»
«اذن الله»
«ید الله»
«ظلّ الله»
سرچشمهی نور!
«خاستگاهِ نورانی!»
زادگاهِ نور!
نشتگاهِ نور!
منبع، منشا، مصدر، …
کی میدونه آب این چشمه از کجا سرچشمه میگیره و میاد؟!
اون سفره آب زیر زمینی ناپیدا «قبله نامرئی» رو کسی ندیده! اما مظهر چشمه و قنات، آشکار شده تا با این رویکرد، و این قبله مرئی، از هدیه مقدسی که خاستگاهش قبله نامرئی است بهره مند گردیم.
برای چشم بینا، پیدا کردن منبع نور کار سختی نیست!
برای قلوب سلیم اهل یقین هم احراز هویّت سرچشمه نور، کار سختی نیست!
«قَوْمٌ رَقِيقَةٌ قُلُوبُهُمْ رَاسِخٌ إِيمَانُهُمْ»
«عین الشمس: خورشید منبع نور است.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«يَا أَبَا ذَرٍّ
إِذَا دَخَلَ اَلنُّورُ اَلْقَلْبَ اِنْفَسَحَ اَلْقَلْبُ وَ اِسْتَوْسَعَ
قُلْتُ فَمَا عَلاَمَةُ ذَلِكَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اَللَّهِ
قَالَ اَلْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ وَ اَلتَّجَافِي عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ وَ اَلاِسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ»
«اى ابا ذر هر گاه روشنى در دل وارد شود دل گشوده مىشود و وسعت پيدا مىكند.
عرض كردم پدر و مادرم قربانت اى رسول خدا، علامت روشنى دل چيست؟
فرمود: برگشتن بسوى خانهى جاويدان و دور افكندن سراى فريب را
و مهيا شدن براى مرگ پيش از آمدن.»
دوازده قبیله - دوازده چشمه
هر قبیله، اسم چشمهی نورانی خودشو میدونست!
[سورة البقرة (۲): آية ۶۰]
وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ
فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ
فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً
قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ
كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (۶۰)
و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد، گفتيم:
«با عصايت بر آن تختهسنگ بزن.»
پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت، [به گونهاى كه] هر قبيلهاى آبشخور خود را مىدانست.
[و گفتيم:] «از روزى خدا بخوريد و بياشاميد ، و[لى] در زمين سر به فساد برمداريد.»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۵۹ الى ۱۶۰]
وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (۱۵۹)
و از ميان قوم موسى جماعتى هستند كه به حقّ راهنمايى مىكنند و به حق داورى مىنمايند.
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً
وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ
فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً
قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ
وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ
وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ
وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۱۶۰)
و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امّتى بودند تقسيم كرديم،
و به موسى -وقتى قومش از او آب خواستند- وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن.
پس، از آن، دوازده چشمه جوشيد. هر گروهى آبشخور خود را بشناخت؛
و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم، و گزانگبين و بلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم.
از چيزهاى پاكيزهاى كه روزيتان كردهايم بخوريد.
و بر ما ستم نكردند، ليكن بر خودشان ستم مىكردند.
مَعْرُوفاً بِعَيْنِهِ! حُورٌ عِينٌ!
إِمَاماً مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ مَعْرُوفاً بِعَيْنِهِ!
مَعْرُوفاً بِعَيْنِهِ:
عرب میگه: «ذَكَرَ الْحَقَ بِعَيْنِهِ»: حق را بطور واضح بيان كرد.
+ «وضح – آشکار»
+ «بین – بیّنة»: [آیات بیّنات]
نور ولایت فرایندی است واضح، آشکار، تابلو! … در ملک و در ملکوت …
(باصطلاح … : خودت میفهمی!)
«obviously, clearly»: بدیهی است، به وضوح.
+ «بصر»
+ «عین»:
این چشمه، خیلی تابلویه دیگه!
مدام ازش آب میجوشه میاد بیرون و همه میدونن و میبینن و میفهمن داستان چیه! عیان شد!
عَانَ الماءُ! … عَيْنُ الْمَاءِ!
آب ناپیدا، از اینجا عیان و آشکار شد.
+ «ظهر – ظاهر»
شنیدی میگن: «معیّن» شد! یعنی تعیین شد و آشکار شد و معلوم شد!
مثلا میگن: امروز رئیس جدید درمانگاه معین شد، تعیین شد، عیان شد، آشکار شد، واضح شد.
«Search of Leader»:
+ «احراز هویت عالم ربانی»
«حُورٌ عِينٌ» برای قلب سلیم معین و آشکار است.
درک نور و ظلمت، درک لیلۀ قدر برای این قلب سلیم، معین و آشکار است.
+ «حوّرت الثیاب»: یعنی این روشنایی پس از تاریکی قلب برای قلب سالمی که حسادتشو قرنطینه کرده پر واضح و آشکار است. و این فرایند زیبا مثل دیدن حور العین زیباست.
«وجد – وجدان» : خدا میخواد آب از اینجا نشت کنه! تا همه بفهمن!
الوَجْد : جاى تراوش آب.
«چشمه» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست. «سرچشمه نور»
+ «التَّقْوَى مَاءٌ يَنْفَجِرُ مِنْ عَيْنِ الْمَعْرِفَةِ بِاللَّهِ تَعَالَى»
+ مفهوم «source»: منبع نور! منبع آب! منبع علم! منبع حیات! منبع نور رایگان!
اهل نور وقتی تاریکی قلبشو در دل تقدیراتشو میبینه و میفهمه و پی به اشتباهش میبره و در حقیقت لیلۀ قدرشو درک میکنه، میگوید: پر واضح است و خیلی خیلی تابلو است که این حادثه دقیقا آثار عیب ماست! و یقینا برای اصلاح عیب ما اومده و تقدیر شده و باید راضی به این تقدیر باشیم و اونو انکار نکنیم!
+ «آیاتی و رسلی»
در واقع خدای مهربان کمکم هویت معالم ربانی رو بیشتر و بیشتر فاش میکنه و دیر یا زود، سرچشمه این نور لو میره! بالاخره یکی ردّ این جوی آب رو میگیره میره بالا تا ببینه سرچشمه این آب کجاست و این ماده حیاتبخش از کجا داره خودشه روی زمین آشکار میکنه و ظاهر میشه! سرچشمه این قنات – که تهش معلوم نیست کجاست – بالاخره معروفا بعینه خواهد شد. تا همه بعینه اونو بشناسن و بفهمن داستان چیه، تا حجت بر همگان تمام شود و این گزینۀ مفروض الطاعة، معروف بالعین گردد، ان شاء الله تعالی.
+ «قنو – قنات»: دم خوشه که همه به اونجا وصل میشن بالاخره لو میره!
«خوشه» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
مثال قنات باغ وکیل آباد مشهد:
مظهر قنات! اینکه آب این قنات از کجا داره میاد، معلوم نیست! اما این آب گوارای غایب از نظرها، از اینجا ظاهر میشه! به این میگن مظهر قنات! به این میگن! ظاهرة!
چون همه تشنگان دور این آب جمع میشن بهش، میگن قرا (قریه: روستا : همه دور هم برای زندگی با همدیگه بدور هم جمع میشن میگنه قریه (روستا).
پس این اجتماع دور مظهر قنات میشه داستان تکراری قرای ظاهره، میشه داستان تکراری معروفا بعینه.
و این حدیث زیبا:
[إِمَاماً مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ مَعْرُوفاً بِعَيْنِهِ]:
عبارت «مَعْرُوفاً بِعَيْنِهِ»:
شنیدی میگن: این که دیگه خیلی تابلویه! + «استهلال»: هلال اول ماه، دیدنش خیلی سخته، اما ماه شب چهارده خیلی تابلویه! وَلوَل میکنه! شهرۀ عام و خاصه! توجه همه رو به خودش جلب میکنه! معروفا بعینه است!
گفتگوی جناب زید ع و مومن طاق:
أَبُو مَالِكٍ الْأَحْمَسِيُ قَالَ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ لِصَاحِبِ الطَّاقِ
إِنَّكَ تَزْعُمُ أَنَّ فِي آلِ مُحَمَّدٍ إِمَاماً مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ مَعْرُوفاً بِعَيْنِهِ
قَالَ نَعَمْ وَ كَانَ أَبُوكَ أَحَدَهُمْ
قَالَ وَيْحَكَ فَمَا كَانَ يَمْنَعُهُ مِنْ أَنْ يَقُولَ لِي فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ يُؤْتَى بِالطَّعَامِ الْحَارِّ- فَيُقْعِدُنِي عَلَى فَخِذِهِ وَ يَتَنَاوَلُ الْمُضْغَةَ فَيُبَرِّدُهَا ثُمَّ يُلْقِمُنِيهَا أَ فَتَرَاهُ أَنَّهُ كَانَ يُشْفِقُ عَلَيَّ مِنْ حَرِّ الطَّعَامِ وَ لَا يُشْفِقُ عَلَيَّ مِنْ حَرِّ النَّارِ
فَيَقُولَ لِي إِذَا أَنَا مِتُّ فَاسْمَعْ- وَ أَطِعْ لِأَخِيكَ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ ابْنِي فَإِنَّهُ الْحُجَّةُ عَلَيْكَ وَ لَا يَدَعُنِي أَمُوتُ مَوْتَةً جَاهِلِيَّةً- فَقَالَ كَرِهَ أَنْ يَقُولَ لَكَ فَتَكْفُرَ فَيَجِبَ مِنَ اللَّهِ عَلَيْكَ الْوَعِيدُ وَ لَا يَكُونَ لَهُ فِيكَ شَفَاعَةٌ فَتَرَكَكَ مُرْجِئاً لِلَّهِ فِيكَ الْمَشِيئَةَ وَ لَهُ فِيكَ الشَّفَاعَةُ
ثُمَّ قَالَ أَنْتُمْ أَفْضَلُ أَمِ الْأَنْبِيَاءُ
قَالَ بَلِ الْأَنْبِيَاءُ
قَالَ يَقُولُ يَعْقُوبُ لِيُوسُفَ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً لِمَ لَمْ يُخْبِرْهُمْ حَتَّى كَانُوا لَا يَكِيدُونَهُ وَ لَكِنْ كَتَمَهُمْ وَ كَذَا أَبُوكَ كَتَمَكَ لِأَنَّهُ خَافَ مِنْكَ عَلَى مُحَمَّدٍ ع إِنْ هُوَ أَخْبَرَكَ بِوَضْعِهِ مِنْ قَلْبِهِ وَ بِمَا خَصَّهُ اللَّهُ بِهِ فَتَكِيدَ لَهُ كَيْداً كَمَا خَافَ يَعْقُوبُ عَلَى يُوسُفَ مِنْ إِخْوَتِهِ
فَبَلَغَ الصَّادِقَ ع مَقَالُهُ
فَقَالَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا خَافَ غَيْرَهُ.
[عَيْنٌ جارِيَةٌ]:
با وجود اینکه این مظهر قنات اینقدر آشکار و عیان و واضح و تابلو است معذلک اشخاص نابینا از دیدن این همه زیبایی عاجز و محرومند!
«عَيْن» نام زیبای معالم ربانی است «عَيْنٌ جارِيَةٌ»! «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ»، «عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ» کسی که با این معالم ربانی ارتباط پیدا کند، قلبش از چشمه علم آل محمد ع مشروب خواهد شد.
[عین – صدر] :
و التحقيق : أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو ما يصدر عن نقطة جاريا عنها بالذات.
« صدر كلّ شيء : أوّله »
[وضح – غمض] :
نور ولایت فرایندی است واضح و غامض!
با توضیح و بیانی، واضح است «فَهُوَ مِنْ جِهَةٍ كَالْوَاضِحِ لَا يَخْفَى عَلَى أَحَدٍ»
و با توضیح و بیانی غامض «وَ هُوَ مِنْ جِهَةٍ كَالْغَامِضِ لَا يُدْرِكُهُ أَحَدٌ»!
معرفت به ته نخ غامض و دشوار و غیر ممکن است و معرفت به سرنخ اگه قلبت باور و یقین به او داشته باشه خیلی واضح و روشن است، به وضوح و روشنی روز و شب از هم! همین میشه معرفت الامام بالنورانیه [معرفت به اخم و لبخند نور در ملکوت قلب] و همین میشه اعتبار بالنور و الظلام، همین میشه درک قبض و بسط نور قلب و همین یعنی رسیدن به نقطه حکمت و همین میشه درک لیلۀ قدر و همین میشه فرمول و رمز و راز زندگی و حیات و همینجا سرچشمه حیات است و همین میشه فرایند نور ولایت و همین فرانید رو هزار واژه هر کدوم از دید خودشون میخوان وصفش کنن تا ما با درک معنای هر واژه بتونیم نور ولایت رو بهتر و بیشتر درک کنیم و متوجهش بشیم، ان شاء الله تعالی.
[كَالْوَاضِحِ – كَالْغَامِضِ]:
[فَهُوَ مِنْ جِهَةٍ كَالْوَاضِحِ لَا يَخْفَى عَلَى أَحَدٍ
وَ هُوَ مِنْ جِهَةٍ كَالْغَامِضِ لَا يُدْرِكُهُ أَحَدٌ]:
توحيد المفضل ؛ ص179
الحق الذي تطلب معرفته من الأشياء أربعة أوجه و تفصيل ذلك:
فَإِنْ قَالُوا
كَيْفَ يُعْقَلُ أَنْ يَكُونَ مُبَايِناً لِكُلِّ شَيْءٍ مُتَعَالِياً عَنْ كُلِّ شَيْءٍ
قِيلَ لَهُمُ
الْحَقُّ الَّذِي تُطْلَبُ مَعْرِفَتُهُ مِنَ الْأَشْيَاءِ هُوَ أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ
فَأَوَّلُهَا أَنْ يُنْظَرَ أَ مَوْجُودٌ هُوَ أَمْ لَيْسَ بِمَوْجُودٍ
وَ الثَّانِي أَنْ يُعْرَفَ مَا هُوَ فِي ذَاتِهِ وَ جَوْهَرِهِ
وَ الثَّالِثُ أَنْ يُعْرَفَ كَيْفَ هُوَ وَ مَا صِفَتُهُ
وَ الرَّابِعُ أَنْ يُعْلَمَ لِمَا ذَا هُوَ وَ لِأَيِّ عِلَّةٍ
فَلَيْسَ مِنْ هَذِهِ الْوُجُوهِ شَيْءٌ يُمْكِنُ لِلْمَخْلُوقِ أَنْ يَعْرِفَهُ مِنَ الْخَالِقِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَيْرُ أَنَّهُ مَوْجُودٌ فَقَطْ
فَإِذَا قُلْنَا وَ كَيْفَ وَ مَا هُوَ فَمُمْتَنِعٌ عِلْمُ كُنْهِهِ وَ كَمَالُ الْمَعْرِفَةِ بِهِ
وَ أَمَّا لِمَا ذَا هُوَ فَسَاقِطٌ فِي صِفَةِ الْخَالِقِ لِأَنَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عِلَّةُ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَيْسَ شَيْءٌ بِعِلَّةٍ لَهُ
ثُمَّ لَيْسَ عِلْمُ الْإِنْسَانِ بِأَنَّهُ مَوْجُودٌ يُوجِبُ لَهُ أَنْ يَعْلَمَ مَا هُوَ وَ كَيْفَ هُوَ كَمَا أَنَّ عِلْمَهُ بِوُجُودِ النَّفْسِ لَا يُوجِبُ أَنْ يَعْلَمَ مَا هِيَ وَ كَيْفَ هِيَ وَ كَذَلِكَ الْأُمُورُ الرُّوحَانِيَّةُ اللَّطِيفَةُ
فَإِنْ قَالُوا
فَأَنْتُمُ الْآنَ تَصِفُونَ مِنْ قُصُورِ الْعِلْمِ عَنْهُ وَصْفاً حَتَّى كَأَنَّهُ غَيْرُ مَعْلُومٍ
قِيلَ لَهُمْ
هُوَ كَذَلِكَ مِنْ جِهَةٍ إِذَا رَامَ الْعَقْلُ مَعْرِفَةَ كُنْهِهِ وَ الْإِحَاطَةَ بِهِ
وَ هُوَ مِنْ جِهَةٍ أُخْرَى أَقْرَبُ مِنْ كُلِّ قَرِيبٍ إِذَا اسْتَدَلَّ عَلَيْهِ بِالدَّلَائِلِ الشَّافِيَةِ
فَهُوَ مِنْ جِهَةٍ كَالْوَاضِحِ لَا يَخْفَى عَلَى أَحَدٍ
وَ هُوَ مِنْ جِهَةٍ كَالْغَامِضِ لَا يُدْرِكُهُ أَحَدٌ
وَ كَذَلِكَ الْعَقْلُ أَيْضاً ظَاهِرٌ بِشَوَاهِدِهِ وَ مَسْتُورٌ بِذَاتِه.