the jealous person gives you the cold shoulder!
«ختر» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«تَخَتّرَ الرجلُ فى مِشيته، و ذلك أن يَمشى مِشْية الكَسْلان»
حسود به نورش بیمحلّی میکنه!
عشق و علاقۀ حسود نسبت به نورش سرد شده!
دیگه اون متعصب دو آتیشه نیست!
به این میگن «ختر – ختّار»:
«وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ» + «جحد».
دیگه اونجوری که قبلا گامهاشو سفت و استوار بر میداشت، برنمیداره! لنگ لنگ راه میره!
«تختّر الرجل في مشية و ذلك أن يمشى مشية الكسلان»
دیگه خط در میان میره کلاس درس! یا اصلا دیگه ترک تحصیل میکنه!
دیگه به مائدۀ آسمانی خودش رغبت نشون نمیده!
دیگه حال قبلی رو نداره! «التواني و الكسل».
این آثار مسمومیت سم حسادته که توی قلبش، این بلا رو سرش آورده!
حبّ دنیا و تمنّاها، این بلا رو سرش آورده:
«الدُّنْيَا … الْخَاتِرَةُ لِمَنِ انْقَادَ إِلَيْهَا»
«خَتِرَ: بر اثر خوردن زهر يا داروئى سست و ناتوان شد.»
حبّ اقرباء مثل سمّی خطرناک، مودّت فی القربی رو از بین میبره!
«خَتَّرَهُ الشرابُ: شراب او را سست و ناتوان كرد.»
«الختر: كالخدر و هو ما يأخذك من شرب الدواء و السم و نحو دلك حين تضعف»
«تَخَتَّرَ: سست شد، بدن او از بيمارى يا جز آن سست شد.»
«الْخَتْرُ: غدر يَخْتِرُ فيه الإنسان، أي: يضعف و يكسر لاجتهاده فيه،
الخَتْر: يعنى نيرنگ و خدعهاى كه انسان در آن قرار مىگيرد و مىافتد. و بخاطر كوشش در حيلهگرى ضعيف و زبون مىگردد.»
«الخَتْر: الخَدَر يحصل عند شُرب سُمّ، و ربّما عرض لشُرب دواء.»
«داء خَتّار: يُعاود المريض على غِرَّة.»
«خَتَّرَهُ الشَّرابُ تَخْتِيراً: خَبَّثَ نفسَهُ و أَفسدَ ذهنَهُ، فتَخَتَّرَ.»
«تَخَتَّرَ: ضَعُفَ و فَتَرَ و استرخَى، و مَشَى مُتكاسِلًا.»
این واژه داستان تکراری اهل حسادت رو بیان میکنه:
«يا أهل الكوفة يا أهل الختر و الخذل»
«يَا عَلِيُّ،
أَنْتَ الْمَظْلُومُ مِنْ بَعْدِي فَوَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَكَ وَ اعْتَدَى عَلَيْكَ
وَ طُوبَى لِمَنْ تَبِعَكَ وَ لَمْ يَخْتَرْ عَلَيْكَ»
ختر:
«تَخَتّرَ فى مِشيته»
«خَتَّرَهُ الشرابُ»
«تَخَتّرَ الرجلُ فى مِشيته ، و ذلك أن يَمشى مِشْية الكَسْلان»
«تَخَتَّرَ: ضَعُفَ و فَتَرَ و استرخَى، و مَشَى مُتكاسِلًا.»
«الختر: كالخدر (مواد مخدّر) و هو ما يأخذك من شرب الدواء و السم و نحو دلك حين تضعف»
راه رفتنش از روی تنبلی و کسلی هستش «تختّر»!
انگاری مرفین وریدی به مریض تزریق کرده اند که اینجوری بدنش سست شده!
انگاری یه چیزی خورده که داره تلوتلوکنان راه میره!
«خَتَّرَهُ الشرابُ»، «خَتَّرَهُ الشَّرابُ تَخْتِيراً: خَبَّثَ نفسَهُ و أَفسدَ ذهنَهُ، فتَخَتَّرَ»
«شربَ اللبَنَ حتى تختَّر»
از حب دلخواههاش، جوری مسته، که اصلا دلش نمیخواد آیت رو تحمل کنه!
«الْخَتْرُ: غدر يَخْتِرُ فيه الإنسان، أي: يضعف و يكسر لاجتهاده فيه،
نيرنگ و خدعهاى كه انسان در آن قرار مىگيرد و مىافتد. و بخاطر كوشش در حيلهگرى، ضعيف و زبون مىگردد.
«به مخمصه افتادن»
پس در واقع داره کلک میزنه و اینجوری تلوتلو میخوره و اینجوری وانمود میکنه که اونو سراغ کاری نفرستی و این یه جور خدعه و نیرنگ برای فرار از انجام وظیفه است!
«داء خَتّار: يُعاود المريض على غِرَّة»
«الختر أقبح الغدر: ختر زشتترين و ناپسندترين مكر و حيله است.»
«الختار صاحب الختل و الختر:
ختار به آنكس گويند كه انجامدهنده ختر و زشتترين مكر و حيله باشد.»
بدون انگیزه داره راه میره و قدم میزنه!
هدفی نداره! گامهاشو محکم و استوار برنمیداره! علّافه! نمیدونه چکاره است!
اینجوری کار دست خودش میده و چون انگیزه و نشاط خوبی برای راه رفتن نداره و تلوتلو میخوره عنقریبه که بخوره زمین یا بشینه!
حکایت کسی است که در عمل به نور ولایت به هنگام مواجهه با آیت و تقدیر، خودشو به مریضی و کسالت میزنه تا از رفتن به جبهه جهاد اکبر (مجاهده نفس) خودشو بکشه کنار!
غافل از اینکه تنبلی و سستی در این زمینه، دیگه جایی نداره و اینجا اون جایی نیست که بخواهی عجله نکنی و مدارا کنی و رفق بورزی و تانی نمایی!
وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ
أى من كان متوانيا و كسلا في جريان أموره و العمل بوظائفه
ونی – کسل
خَتَرَ بِالْعَهْدِ: «مَا خَتَرَ قَوْمٌ بِالْعَهْدِ إِلَّا سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْعَدُوَّ»
در چند آیهای که واژه «ختّار» در آنها آمده، جریان صاحبان نور و اینکه علم نزد او، بنعمت الله میباشد و موضعگیری افراد نسبت به آیات دو جور است: «فمنهم مقتصد» و گروه دیگر که خود را به تمارض میزنند «ختار کفور» هستند و بقیه ماجرا زیبا آمده!
[جریان علم از مافوق به قلب صاحبان نور، « بِنِعْمَتِ اللَّهِ » است!]
روزی که هیچ کس به درد هیچ کس نمیخوره همین امروزه!
یعنی وقتی که آیت عرضه میشه (تقدیرات)، هیچ چیزی به دردت نمیخوره که بتونی با اون، خودتو آروم کنی … الّا: نور ولایتی که از معالم ربانی صاحبان نور در ملک و در ملکوت گیرت میاد!
[يَوْماً لا يَجْزِي … وَ لا … جازٍ]
عده کمی از اونایی که با نورشون آشنا میشن، آیات رو آثار عیبشون میدونن «فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ» و جمع کثیری، خیال میکنن فقط همینکه صاحب نور رو شناختند دیگه کار تمومه، اما روز عرضه آیت، همان روزی است که باید به آموختۀ خود از معالم ربانی عمل کنی و اینکه فقط زبانا بگویی نور علم رو دوست دارم، این اقرار زبانی بدون عمل، به دردت نمیخوره!
«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»
در مقابل آیات، به دو گروه تقسیم میشن: [صَبَّارٍ شَكُورٍ – خَتَّارٍ كَفُورٍ «أهل الختر»]
« (1) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ * فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ
(2) وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ»
[سورة لقمان (۳۱): الآيات ۳۱ الى ۳۴]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آياتِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (۳۱)
آيا نديدهاى كه كشتيها به نعمت خدا در دريا روان مىگردند تا برخى از نشانههاى [قدرت] خود را به شما بنماياند؟ قطعاً در اين [قدرت نمايى،] براى هر شكيباى سپاسگزارى، نشانههاست.
وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ
وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ (۳۲)
و چون موجى كوهآسا آنان را فرا گيرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را براى او خالص گردانند، و[لى] چون نجاتشان داد و به خشكى رساند برخى از آنان ميانهرو هستند،
و نشانههاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انكار نمىكند.
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (۳۳)
اى مردم، از پروردگارتان پروا بداريد، و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى به كار فرزندش نمىآيد، و هيچ فرزندى [نيز] به كار پدرش نخواهد آمد. آرى، وعده خدا حقّ است. زنهار تا اين زندگى دنيا شما را نفريبد، و زنهار تا شيطان شما را مغرور نسازد.
إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (۳۴)
در حقيقت، خداست كه علم [به] قيامت نزد اوست، و باران را فرو مىفرستد، و آنچه را كه در رحمهاست مىداند و كسى نمىداند فردا چه به دست مىآورد، و كسى نمىداند در كدامين سرزمين مىميرد. در حقيقت، خداست [كه] داناى آگاه است.
قصه معارین قصه کوفیان است که در شان آنها فرمودند:
«يا أهل الكوفة يا أهل الختر و الخذل»!
[عقل و جهل]:
وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُور
الدُّنْيَا … الْخَاتِرَةُ لِمَنِ انْقَادَ إِلَيْهَا
أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ كَفُورٍ خَتَّارٍ
إِنَّ الْفُجَّارَ كُلُّ ظَلُومٍ خَتَّارٍ.
جُودُ الْوُلاةِ بِفَيءِ المُسْلِمينَ، جَوْرٌ وَ خَتَرٌ.
به نورت بیمحلّی نکن!
این نور، ذکر الله توست!
شکر الله و دعوة الله توست!
هيچ چيز را بر ذكر خدا برمگزين!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
… يَا ابْنَ مَسْعُودٍ
لَا تَخْتَرْ عَلَى ذِكْرِ اللَّهِ شَيْئاً
فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ
وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ
وَ يَقُولُ
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ
وَ يَقُولُ
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ
وَ يَقُولُ
ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ.
+ «يَا عَلِيُّ … طُوبَى لِمَنْ تَبِعَكَ وَ لَمْ يَخْتَرْ عَلَيْكَ»