The jealous person sees the light as ugly! He does not like it! He hates light!
so he says: «I don’t know you anymore!»
+ مقاله «تبعید یوسف ع»
مفهوم واژه «انکار» از اینجا گرفته شده:
«نکر – انکار» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«النَّكرَةُ: خون و يا چركى كه از زخم يا دمل بيرون آيد.»
آبسه! «abscess» – دُمَل چرکی!
«أَنْكَرَهُ: او را نشناخت.»
«نَكِرَ الرّجُلَ: او را نشناخت.»
«نَكِرَ الأَمرَ: امر را انكار كرد، خود را به ندانمکارى زد.»
حسود، با همین «ندانم کاریهاش» کار دست خودش میده!
«وَ الْمَعْرِفَةُ وَ ضِدَّهَا الْإِنْكَارَ»
در مقابل واژه «نکر»، واژه «عرف» قرار دارد.
+ مقاله «نورِ آشنایی! : معرفة الله»
هر چقدر حسود در مورد صاحب نور، خودشو به نشناختن میزنه و انکار میکنه،
اهل نور، با معرفته و بمحض اینکه چشمش به منبع نورش میافته،
میگه میشناسمش و از بوی خوش او به آرامش میرسه «العَرْفُ: طيب الرائحة».
حسود، نور رو زشت میبینه! ازش خوشش نمیاد! از نور بدش میاد! پشتشو به نور میکنه! به نور میگه: من دیگه تو رو نمیشناسم! و این یعنی اینکه: نور رو انکار میکنه! و نور رو تبعید میکنه!
+ «نار و نور»: در واقع حسود، نور رو نار میبینه!
همهی ماها حسودیم و همهی ماها اولش، تقدیراتی که سر راهمون قرار میگیره رو، نار و زشت میبینم و انکارش میکنیم و بهش پشت میکنیم و تقدیرات رو دوست نداریم و از تقدیرات خوشمون نمیاد و بدنبال این هستیم که یک نفر پیدا بشه و تمناهای ما – که خواستههایی بر خلاف تقدیرات خداست – رو برآورده کنه.
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۵۲ الى ۵۵]: + توضیحات ذیل این آیات مهم در مقاله قلب پویا!
اما اهل نور از روی تاریکی قلبشون میفهمن که اشتباه کردند که تقدیرات رو زشت دیدند – («الله یقبض»: خدا قلب رو تاریک میکنه و نورشو میگیره تا بفهمی که اشتباه کردی) – لذا راضی به تقدیر میشن «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» و اینجاست که نور و زیبایی جوف نار آیت، خودشو به اینها نشون میده و اینها حالا نورشونو میشناسن و با عمل به این دستورات نورانی، صاحب و مالک نور میشن.
اما اهل حسادتی که نمیخوان دست از تمنای خودشون بردارن، به این دلیل که خودشونو و خواسته خودشونو و طرز فکر خودشونو، زیبا میبینن و روش نورانی الهی رو، زشت میبینن، اینجاست که هیچوقت به صاحبان نور، سجده نمیکنن، درست مثل شیطان و این حسودها هم از قبیله شیطان هستند.
واژه «نکر» میخواد به ما بگه علت اینکه حسود، نور روشنگر حقیقت رو، انکار میکنه، اینه که اونو زشت میبینه و برچسب انکار و کتمان و تهمت بهش میچسبونه.
داستان تخت بلقیس! + «عرش»
یک نفر مثل بلقیس پیدا میشه که وقتی عرش و تخت و قلبشو برای درمان به قصر سلیمان میآوردند، به محض اینکه حقیقت قلبشو – که همان عیب حسادتش بود – برای او آشکار کردند «نکّروا لها عرشها» و از او نظر خواستند که آیا این قلب و عرش واقعی توست، قبول کرد که صاحب قلب معیوب حسد آلود بوده و خیلی صادقانه گفت آره خودشه این قلب معیوب منه که اومده برای درمان نزد طبیب نورانی خودش بنام سلیمان و عبارت قرآنی کلام بلقیس در اینجا اینه: «کانه هو».
موسی ع، نار دید! خدا گفت: نزد ما نور است!
در واقع ماها شرایط اصلاح و تربیت دنیای قلبمونو زشت میبینیم، در حالیکه زشتی در عیب حسد ماست و زیبایی در همین تقدیری است که اومده تا این زشتی رو برطرف کنه و با تفتیش دنیای قلب ما، داره برای ما عیبیابی و عیبنمایی و عیبزدائی میکنه.
خودزشتپنداری – نورزشتپنداری!
حسود باید خودشو و حسدشو زشت ببینه، اما متاسفانه نور هدایتشو زشت میبینه و لذا انکارش میکنه!
پس اهل نور، زشتی حسد خودشونو میفهمن و میگن «کانه هو»، اما اهل حسد، نورزشتپندارند و میگن «انا خیر منه». این دقیقا تکرار داستان امتحان سجده ملائکه بر آدم علیه السلام است که با این امتحان الهی دست شیطان (قلب شیطان) رو شد که ظاهرا اهل عبادت بود اما عملا وقتی قرار شد اقرار به زشتی حسد و کبر خودش بکنه و اقرار به زیبایی نوری که در مُشت آدم ع بود بنماید، این کار را نکرد و در واقع انکار کرد.
واژه مهم «نکر – انکار» این مطلب رو به ما یاد میده که: علت دست از حسادت برنداشتن، اینه که شرایطی که خدا تقدیر میکنه رو، شخص حسود، نار و زشت میبینه و لذا تقدیرات رو نمیپسنده و تمنای خودشو بر تقدیرات الهی برمیگزیند.
[نکر – عرف]:
«أَنْكَرْتُهُ: خلاف عرفته»
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۶۲ الى ۷۱]
أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (۶۹)
يا پيامبر خود را [درست] نشناخته و [لذا] به انكار او پرداختهاند؟
ریشه انکار اینه که چیزی رو معیوب ببینی لذا نتونی به سالم بودن آن اعتراف کنی و از نظر تو آن چیز معیوب است لذا چگونه اقرار به خوبی و سلامت آن بنمایی !
حسود چشمش که به صاحبان نور بیفته، اونو زشت میبینه! پس انکارش میکنه ولی اگه اونو زیبا میدید، اقرار به زیباییش میکرد، انگار معرفت به نور پیدا میکرد و اونو میشناخت و ازش خوشش میومد.
اهل نور، نور رو ستایش میکنند و زیبایی اونو تایید میکنن، اما اهل حسد، چون نور رو، نار و زشت و معیوب و بدردنخور میبینن، لذا قابل ستایش و سپاس و ارزش نمیبینند و اقرار به فضیلت و تایید اون نمیکنند.
اهل حسد، اهل انکار و اهل نور اهل اقرار و معرفتاند.
اهل حسد چشمشون که به نور می افته، میگن: نمیشناسیمت! و اینجوری انکارش میکنند: «فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی»، «انکار بعد از هدایت – انکار آگاهانه !!!»
«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ»
«فَالَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ»
در مقاله «نور روشنگر» خطبه 222 نهج البلاغه، اهل ذکر معرفی شد:
حسود چشمش به این اهل ذکر که می افته منکرش میشه: + « وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ »
قطعا نتیجه این انکار و اذیت و تکذیب و تمسخر و … خودشونو، پس از مهلتی محدود، خواهند دید: «وَ كُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ»
نَكِّرُوا لَها عَرْشَها ... أَ هكَذا عَرْشُكِ؟ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ!
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۳۸ الى ۴۴]
قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذينَ لا يَهْتَدُونَ (41)
فَلَمَّا جاءَتْ قِيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمِينَ (42) »
زشتی عرش (قلب) بلقیس رو بهش نشون دادند، و او قبول عیب کرد و گفت آره واقعا، حقیقت عرش من زشته و این عرش و قلب حسود منه و من قبول دارم که معیوبم و حسودم! انگاری هر وقت تقدیرات، زشتی قلب ما رو به ما نشون میدن، باید مثل بلقیس صادقانه بگوییم: کانّه هو!
انگاری اقرار میکنیم که اشتباه، از عیب حسد خود ما سر زده که اینجوری نور دلمون قبض شد و خدای مهربون برای اینکه به ما بفهمونه قلب ما دستخوش زشتی حسد شده، با این تقدیر، پرده از حسادت قلب برداشته و ما قبول داریم و قبول کردیم. و اینجوری راه بهره مندی از اسم نورانی سلیمان برای خانمی اهل یقین بنام بلقیس باز شد و زشتی های بلقیس به برکت نور سلیمان زیبا شد. بلقیس، زشتی عرش قلب حسود خودشو که دید انکار نکرد. اقرار به فضل نورانی سلیمان ع نمود.
بلقیس قبول کرد که عرش (قلب) او زشت است و عرش سلیمان عالی و نورانی!
اینکه حسود چرا زیر بار خوبی نور هدایت نمیره، اینه که خودشو زیبا میبینه و نور رو زشت! انکار، همینه! «نکر» یعنی زشتی و معیوب بودن رو در صاحب نور میبینه و خودشو بهتر از او میبینه و حالا چجوری انتظار داری، بهتر به بدتر سجده کنه! عاقلانهاش اینه که بد، به خوب سجده کنه اما این بد، خودشو خوب میبینه و خوبو بد میبینه، خُب به خودش این حق رو میده که زیربار اقرار به فضل نورانی صاحبان نور نرود!
چرا حسود واقعا در حق خودش بدی میکنه؟! چون اصلا باور نداره که داره در حق خودش بدی میکنه و خیال میکنه کار درستی میکنه و نظرش اینه که او از نور زیباتره! شیطان نور رو تو مشت آدم دید و انکار کرد.
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۵۸ الى ۶۲]
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (58)
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۹ الى ۲۳]
إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ (22)
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۷۱ الى ۷۵]
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ تَعْرِفُ في وُجُوهِ الَّذينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذينَ كَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصيرُ (72)
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۸۱ الى ۸۵]
وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُونَ (۸۱)
این دو مقاله «انکار: حسود، نور رو زشت میبینه» و «عرفان: نورِ آشنایی» مکمّل یکدیگر هستند.
چرا حسود انکار میکنه و میگه نمیشناسمت!
و چرا اهل نور اقرار میکنه و میگه میشناسمت!