High-ranking personality!
وَ أَعْلَى كَعْبِي بِمُوَالاتِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!
قلبی که نور ولایت علی ع درون آن متولد شود، والامقام میشود! علی میشود!
این نور به محض تولد دورن این قلب، میگه: تولدم مبارک!
«حدیث مولود کعبه در مقالۀ باب مستجار: فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ سلام الله علیها»
+ «قلبِ من، قبرِ من! قبرِ من، قلبِ من!»
«با نور، عالی باش! بهترینِ خودت باش!»
«اون بالا بالاها! وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ!»
«کعب» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
«الکعب: النّور الولایة»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الكَعْب ج كَعْب و كِعَاب: استخوانى كه با آن بازى كنند.»: مفهوم «برجسته».
قاببازی، بُجُول بازی!
«كَعَبَ الثّدي»
«امرأة كَاعِبٌ: تَكَعَّبَ ثدياها»
«وَ كَواعِبَ أَتْراباً»
«و من المجاز: أعلى اللَّهُ كَعْبَكَ: قَدرَكَ.»
«اعْلَى اللّهُ كَعْبَهُمْ: خدا مقام و منزلت آنها را بالا برد.»
«فانّك الرّفيع كعبا: تو والامقامى!»
+ «وفد – اهل نور، چهرۀ درخشان و شخصیت برجستۀ علمی و عملی!
يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً!»
+ «علو – با نور، عالی باش! بهترینِ خودت باش!»
+ «اون بالا بالاها! وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ!»
+ «حجج – نورِ پشتیبان! اسپانسر نورانی! حجّ اکبر!»
+ «ترب – تخریب تمنّا، بازسازی با نور!»
+ «طفق – ریاستارت!»
«eminent»:
معنی: بزرگ، عِلّیّه، بلند، برجسته، عالیجناب، هویدا، علی، والا مقام، متعال، سربلند، بلندپایه، گرانمایه، والاجایگاه.
معانی دیگر:
(مکان) بلند، فراز، مرتفع، فرازین، رفیع،
(آدم) برجسته، شایسته، برتر، پرآوازه، شهیر، رفعتمند، شایان توجه، چشمگیر، ممتاز، برآمده، فرازمند، بیرون زده، ورقلمبیده.
متضاد والامقام: دونپایه.
کعب: برجسته! والامقام! سلبریتی!
نور والامقام! وَ كَواعِبَ أَتْراباً!
مشتقات واژۀ «کعب» 4 بار در آیات قرآن تکرار شده است.
وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ
وَ كَواعِبَ أَتْراباً
جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ
هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ
+ «اشاره – ریفر»
«فَإِنَّهُ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ الْعُمْرَةُ»
بعد از واژههای «قعد – رفع» که معنای زیبای واژه قعد و رفع را با توجه به آیه «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ»، فهمیدیم، حالا واژه زیبای کعب، مفهوم زیبایی از واژه رفع را آشکار مینماید.
«كَعَبَ الثّدي»
«امرأة كَاعِبٌ: تَكَعَّبَ ثدياها»
«وَ كَواعِبَ أَتْراباً»
«کعب» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
کانه اهل یقین با عمل به معالم ربانی در دل شرایط، «ای و ربی»، بتدریج رشد میکنند و ترفیع درجه میگیرند و بالا میروند «رقی» و شخصیتی برجسته می شوند و والامقام می شوند «مقاما محمودا»
+ «ذکر»
+ «وفی»
اهل یقین، با یادآوری معالم ربانی رشد میکنه و نورانیتر میشه.
کعبه، نماد علم است!
کعبه، نماد نور است!
کعبه، نماد نور علم آل محمد ع است!
کعبه، نماد علوم ربانی و نورانی ماخوذ از صاحبان نور است که از نور علم آل محمد ع اقتباس شده!
با اخذ علم از صاحبان نور و عمل به این اوامر نورانی در ملکوت قلب، قواعد این بیت در قلب بالا میرود و رفیع میشود و صاحب این قلب، صاحب بیت نورانی و قبر نورانی میشود!
+ «خیمه و بیت!»
انگاری وضعیت دوبعدی (مربع)، برجسته شده و به صورت سه بعدی (مکعّب) در میآید!
و اینک این قلب نورانی و برجسته، محل طواف خستهدلانی است که بدنبال نور علم آل محمد ع میگردند.
+ «رفع – قعد»
+ «طور»
+ «بیت»
«الخَيْزُرَانُ»: «Bamboo»: خیزران
«الكعب من القصب: انبوب من ما بين العقدتين.»
«و كعوب الرمح كذلك.»
+ «مفهوم بقیة الله»
اون عامل پیونددهنده اهل یقین به آل محمد ع که عامل رفع قواعد بیت اعتقادی اونها میشه، عمل به معالم ربانی صاحبان نور است.
عمل به علوم نورانی در دل تقدیرات زندگی، موجب برجستهشدن «تَكَعَّبَ ثدياها» و رفع و رشد و ازدیاد نور یقین قلب میشود.
كلّ ما بين العقدتين من القصب و الرّمح يقال له: كَعْبٌ،
تشبيها بالكعب في الفصل بين العقدتين، (فاصله بین گرههای نی خیزران)
كفصل الكعب بين السّاق و القدم. (استخوان تالوس – بُجول)
و گره ميان دو فاصله نى يا نيزه را هم كعب گويند [فاصله میان دو گره «انبوب»] كه تشبيهى است به استخوان مفصل كه ميان دو قسمت ساق و پا قرار ميگيرد و آنها را جدا مىكند.
+ «شعب»
استخوان تالوس پا:
قدم و پا و فوت وقتی وصل میشه به ساق پا، استخوان رابط این دو تا میشه استخوان تالوس!
مفهوم رابط در این استخوان بسیار مهم است.
+ آیه سیر
+ مفهوم «کانون عدسی»
+ «بقیت الله»
استخوان تالوس جزء پا (فوت) است و قوزکهای داخلی و خارجی مچ پا مربوط به تیبیا و فیبولا یعنی استخوانهای نازک نی و درشت نی ساق پاست و استخوان تالوس با تیبیا مفصل میشود.
+ «سیناپسِ نورانی! عروة الوثقی!»
+ «وفد – مفهوم برجسته: سلبریتی»
«الكَعْب ج كَعْب و كِعَاب: استخوانى كه با آن بازى كنند.»:
قاببازی، بُجُول بازی!
تالوس در انسان معادل بجول در گوسفند!
استخوانی مکعبی شکل که بخاطر همین شکلش چون خوب وایمیسته، میشه با اون بازی کرد.
«قاببازی»
نقش آناتومیک این استخوان در پا بسیار مهم و حیاتی است و استخوان رابط ساق پا و خود پا که در انگلیسی فوت گفته می شود یعنی کف، میباشد و این مفهوم رابط بودن همان آیه زیبای سیر است که «و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره سیرو فیها لیالی و ایاما آمنین».
ببین کتاب لغت فرهنگ ابجدی چی میگه:
«الكَعْبَة- ج كِعَاب و كَعَبَات: مُرادف (الكَعْب) است، استخوان، قاب قمار بازى، هر خانه مربع و چهارگوش، كعبه يا بيت الحرام در مكّه معظمه، اطاق»
فهم مفهوم واژه کعبه از «کعاب» خیلی جالب و زیباست!
ادامه مفاهیم این واژه:
«ثوب مُكَعَّبٌ: مطويّ شديد الإدراج، جامهاى كه به سختى پيچيده شده است.»
انگاری مفهوم اعتقاد عمل شده و برجسته و منسجم از این واژه استنباط میشه!
[مربّع – مکعّب]:
«دو بعدی – سه بعدی»
قواعد البیت روی زمین بصورت دو بعدی (مربع) است و باید رفع شود و مکعب (سه بعدی و برجسته) شود، وقتی مکعب میشه، شبیه واقعی میشه! نقشههای گوگل ارث رو وقتی سه بعدی میکنیم، ساختمانها رو خیلی قشنگ از همه طرف میبینیم.
اینجوری بگیم که این اعتقاد دو بعدی و این علم، باید بهش عمل بشه تا سه بعدی بشه و بره بالا!
«وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ»
و بشه «برج زیبا!»
+ «العالِي [علو] : بلند مرتبه؛ رَجُلٌ عَالِي الكَعْب: مرد بزرگوار»
«… وَ أَعْلَى كَعْبِي بِمُوَالاتِكَ … يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ»
[فانّك الرّفيع كعبا : تو والامقامى !!!]
[عقل عمید]
خواب پاشنه – ستون – عمد – عقل – نکنه عقلم اومده سرجاش !!! که اینجوری شدم . تو خواب ، آبسه پاشنه پای راستمو خودم جراحی کردم ! با بی عقلی هام چقدر برای این و اون قبلا مزاحمت ایجاد کردم خدا می دونه !!!
غسل تعميد : [خواب پاشنه !]
اونا هم می دونن که باید برای غلبه عقل بر هوای نفس عمدا و قصدا ، کمر همت رو بست و فعالانه اقدام نمود ! و پاشنه پای راست چرکین را شکافت و شستشو داد و ترمیم نمود .
وَ أَعْلَى كَعْبِي بِمُوَالاتِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!
قلبی که رو به نورشه، قلبی که دومی نورشه، قلبی که به علوم نورانی خودش عمل میکنه، نور این قلب، روز به روز بیشتر و بیشر میشه و شخصیتی برجسته و نورانی میشه و والامقام میشه!
به این میگن کعب!
به این میگن کعبه!
به این میگن کواعب اترابا!
اللَّهُمَّ … أَعْلِ كَعْبَهُ!
« وَ مِنْ أَدْعِيَةِ يَوْمِ عَرَفَةَ …
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ص قَالَ:
… اللَّهُمَّ أَكْرِمْ مَقَامَهُ
وَ شَرِّفْ بُنْيَانَهُ
وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ
وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ
وَ أَعْلِ كَعْبَهُ
وَ أَفْلِجْ حُجَّتَهُ
وَ أَظْهِرْ دَعْوَتَهُ
وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ
كَمَا بَلَّغَ رِسَالاتِكَ وَ تَلَا آيَاتِكَ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ ائْتَمَرَ بِهَا
وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِكَ وَ انْتَهَى عَنْهَا فِي سِرٍّ وَ عَلَانِيَةٍ
وَ جَاهَدَ حَقَّ الْجِهَادِ فِيكَ
وَ عَبَدَكَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ … »
خدايا! مقام او را گرامى و بنيانش را شريف و نور و برهان و دليل او را بزرگ و رويش را سپيد و پايهاش را بلند و حجتش را رسا و پيروز و دعوتش را آشكار بگردان و شفاعتش را بپذير،
چنانكه او پيامهاى تو را رسانيد و آياتت را تلاوت نمود و به اطاعت از تو فرمان داد و خود فرمانبرى نمود و از نافرمانى تو پرهيز داد و خود در پنهان و آشكارا از نافرمانىات پرهيز نمود و حقيقتا در (راه خشنودى) تو كوشيد و خالصانه عبادتت كرد تا اينكه امر يقينى (مرگ) او را دريافت، درودهاى تو بر او و خاندان او.
«و من المجاز: أعلى اللَّهُ كَعْبَكَ: قَدرَكَ.»
«اعْلَى اللّهُ كَعْبَهُمْ: خدا مقام و منزلت آنها را بالا برد.»
«فانّك الرّفيع كعبا: تو والامقامى!»
وَ أَعْلَى كَعْبِي بِمُوَالاتِكَ … يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!
«پاشنه»:
تعرف هذه المنطقة من القدم [العقب] عند العامة بـ الكعب
+ «ثَبِّتْنِي عَلَى أَمْرِهِمْ»
«اللَّهُمَّ … ارْزُقْنِي نَصْرَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ثَبِّتْنِي عَلَى أَمْرِهِمْ»
«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»
پاشنه در پا، از ارکان مهم است!
+ «عقل»
ثبات قدم در راه نور ولایت [استمرار غلبه عقل بر نفس].
تعبیر پاشنه پا درخواب = نظام كار و كسب [تغذیه جسم – تغذیه قلب]
بینش آل محمد ع در این هشت حرف است و اشاره به غلبه و مافوق بودن آن بر همه چیز دارد .
[کعبه = مربع = بیت المعمور = عرش مافوق = هشت حرف!]
[«سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ»]:
تاویل اینکه کعبه، مربع شکل بنا شده و به دلیل همین شکل مربعیاش هم به آن کعبه میگویند ارتباط با همان رشته نورانی و هشت حرف و «ثمانیۀ» و مفهوم مافوق در آن وجود دارد.
الْكَعْبَةُ مُرَبَّعَةٌ!
« أَنَّهُ سُئِلَ لِمَ سُمِّيَ الْكَعْبَةُ كَعْبَةً ؟
قَالَ لِأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ
فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَتْ مُرَبَّعَةً
قَالَ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ بَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ
فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً
قَالَ لِأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ
فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً
قَالَ لِأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِي بُنِيَ عَلَيْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ
سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» .
«ارْكُضْ بِرِجْلِكَ»؟
داستان پاشنۀ پای دبریدمان شده (درناژ حسادت) باید آثاری داشته باشد؟
اینکه خودت «كَ» باید اقدام کنی!
یعنی هر کسی خودش باید روانشناس و روانپزشک قلب خودش باشه!
[سورة ص (۳۸): الآيات ۴۱ الى ۴۴]
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (۴۱)
و بنده ما ايّوب را به ياد آور، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه:
«شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد.»
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ
هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ (۴۲)
[به او گفتيم:]
«با پاى خود [به زمين] بكوب،
اينك اين چشمهسارى است سرد و آشاميدنى.»
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ (۴۳)
و [مجدّداً] كسانش را و نظايرِ آنها را همراه آنها به او بخشيديم،
تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد.
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ
إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (۴۴)
[و به او گفتيم:]
«يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن.»
ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكوبندهاى! به راستى او توبهكار بود.
[پاشنه – عقب]:
و العقب مؤخر القدم
و عقب الإنسان نسله
نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا أي نعقب بالشر بعد الخير
و كذلك رجع على عقبيه
و العقبة الكرة بعد الكرة في الركوب و المشي
و التعقيب الرجوع إلى أمر تريده و منه و لم يعقب
و عقب الليل النهار يعقبه.
پاشنه «عَقِبَيْهِ» – «الْقِبْلَةَ»:
[سورة البقرة (۲): آية ۱۴۳]
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ
وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً
وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ
وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ
إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (۱۴۳)
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد؛
و پيامبر بر شما گواه باشد.
و قبلهاى را كه [چندى] بر آن بودى، مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند، از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم؛
و البتّه [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده، سخت گران بود؛
و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند،
زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است.
مشتقات ریشۀ «کعب» در آیات قرآن:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (6)
وَ كَواعِبَ أَتْراباً (33)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعامُ مَساكينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ (95)
جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (97)