Hello to the Eighth Shining Golden Star!
Golden Heart!
«ذهب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«ذَهَبَ: حسن و نضارة»:
+ «یوسف»
قلب زیبا، قلب نورانی، قلبی که با علوم آل محمد ع، دستِپُر است!
علت زیبایی این قلب این است که دفع سیئۀ حسد نموده!
«يقال لموضع الغائط: المَذْهَبُ»
عرب به «دستشویی» میگه: «المَذْهَبُ»: «W.C»: توالت «Toilet»
«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.»
در واقع خدا با آشکار کردن یوسف زیبا برای برادران حسود، میخواد که اونا سیئۀ حسد خودشونو دفع و درناژ کنن و مثل یوسف خالق مهربانی و زیبایی باشند. این کار صورت نمیگیره مگر اینکه یکی مثل یوسف برای ماموریت کربلا، اجتباء و اصطفاء شود.
«قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ (۱۳)»
گفت: «اينكه او را ببريد سخت مرا اندوهگين مىكند، و مىترسم از او غافل شويد و گرگ او را بخورد.»
انگار یعقوب از داستان تکراری کربلا خبر داره و با بکار بردن این واژۀ زیبای «ذهب» داره میگه یوسف زیبای منو برای درناژ حسادت خودتون بناچار باید ببرید اما آمار مایوس کننده و ماموریت کربلا بسیار خطرناک است و داستان تکراری رفتار گرگهای حسود کوفه در مورد حسین ع چقدر ناجوانمردانه است.
…
از واژۀ «ذهب» نیز مفهوم حُسن و زیبایی و نورانی بودن استنباط میشود.
عرب به طلا میگه ذهب، چون میدرخشد و زیباست و همه بهش تمایل دارند و نگاهش میکنند.
«كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّي»
«مَذْهَبٌ: مترادف طَرِيقٌ: راه، مَذَاهِبُ جمع، عقيده، اصل، راه و روش»
مذهب یعنی راه و روش یوسف ع برای مهربانی کردن و دفع سیئه حسد!
از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» مفهوم «راه» استنباط میشود.
«ذَهَابُ الشيء: مضيّه، رفتن»
«يقال لموضع الغائط: الخَلَاءُ و المَذْهَبُ و المِرْفَقُ و المِرْحَاضُ»
ارتباط مفهومی واژۀ «ذهب» با هزار واژۀ مترادف نور الولایة، مثل «رفق»، زیباست:
انگاری نور، با قلب رفق میورزد تا درناژ و دفع سیئۀ حسد صورت بگیرد.
«رحض: رحَضْتُ الثَّوبَ، إذا غسَلْتَه: جامه را شستم.»
+ «غسل»
+ «طهر»
+ مفهوم «خانهتکانی»
ذهاب یکی از اسامی باران است:
«المطر: إذا كانت صغيرة يسيرة فهي: الذِّهاب»
+ «فتی – اکسیر جوانی!»
«يقال لموضع الغائط: الخَلَاءُ و المَذْهَبُ و المِرْفَقُ و المِرْحَاضُ»
قلب طلایی! با نور، دستِپُر باش!
اذْهَبُوا بِقَميصي هذا! اذْهَبْ بِكِتابي هذا!
«ذهب»؛ واژهای از طلا، مسیری از نور…
«ذَهَبَ» در فرهنگ واژگان، معنایی دارد فراتر از رفتن؛ جریانی از زیبایی، نضارت و درخشش.
در زبان عرب، «ذهب» از جنس طلاست؛
از جنس ارزش، از جنس نوری که میدرخشد و دل را غنی میسازد.
واژهای که در قرآن، گاه در قامت قمیص یوسف میدرخشد و گاه در هیبت کتاب ولایی، پیامآورِ رفق و نجات است:
«اذْهَبُوا بِقَميصي هذا»، «اذْهَبْ بِكِتابي هذا»
در معنای ممدوح:
«ذهب» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است؛
واژهای که دل را میبرد، اما نه از سر فراق، بلکه بهسوی وصال؛
دلِ طلاییِ یوسفگون، دلی که از حسد پاک شده و با نور علوم آل محمد (ع)، سرشار است؛
چنین دلی نه تنها نور را جذب میکند، بلکه آن را منتقل میسازد:
به قمیصی بدل میشود که شفاست…
به کتابی بدل میشود که راه مینماید…
در معنای مذموم:
اما «ذهب» را معنای دیگری هم هست،
آنگاه که «مذهب» به راه انحراف بدل شود،
و آنجا که «مَذْهَب» و «مَخرج»، به جای درناژ حسادت، محل تجمع غیظ و حسد گردد،
آنجا که جان، خالی از رفق نورانی، و پر از خشم تاریک میشود،
و همان واژه «ذهب»، که میتوانست نجات باشد، به هلاکت بدل میگردد.
مذهب یعنی راه…
یعنی همان راه و روش یوسف، برای مقابله با حسد؛
مذهبی که از نور برخاسته، و با رفق، حسادت را درناژ میکند.
مذهبی که قلب را طلایی میکند،
و انسان را به یوسف وجودش میرساند.
«ذهب» نه فقط طلاست،
بلکه معلمی از جنس طلا است؛
همراه، رفیق، رئوف،
که راه نجات از حسد را با مهربانی نشان میدهد.
و بهراستی، مذهبِ نور، یعنی همین: راه طلاییِ یوسفگونه برای مهربانی کردن.
دلِ طلایی یوسفگون؛ تجلّی اراده الهی برای تطهیر و تجلی نور
دلِ طلاییِ یوسفگون،
دلِ پاکشده از حسد،
دلِ سرشار از نور علوم آل محمد علیهمالسلام،
دلِ منتخبشده برای اجتباء،
دلِ شایسته برای تجلّی آیه تطهیر است:
«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»
خدا میخواهد هرگونه آلودگی و تاریکی را از شما اهل بیت بزداید، و شما را پاکِ پاکیزه کند…
واژه «لِيُذْهِبَ» در این آیه، از ریشۀ «ذهب» است:
اما نه صرفِ «رفتن»، بلکه بردنِ آلودگیها، درناژِ رجس،
و جایگزین کردن آن با نورِ طهارتِ ربانی.
این «ذهب» خدایی، تطهیرگر دل است…
دلی که به نور یوسف، زنده میشود.
خداوند برای پاکسازی دلهای حسود، باید نوری آشکار کند؛ باید یوسفی جلوه کند،
تا آن حسد نهفته، آشکار و دفع شود،
و انسان، در مواجهه با آن زیبایی، به سجده بیفتد،
و حسادتش را بشناسد، و راه تطهیر برگزیند…
اما این تطهیر، آسان نیست؛
نیازمند کربلایی حسینی و غربتی یوسفی، از اشک و درد است.
در همین راستا، پدر حکمت و حزن، یعقوب علیهالسلام میفرماید:
«قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ…»
دل من از رفتن یوسف، غمگین است…
واژۀ «تَذْهَبُوا» در اینجا، با همان طنین نور و خطر همراه است؛
«بُردن یوسف» یعنی فرستادن نور به دلهای تاریک حسدآلود،
تا جرقۀ نجات یا انکار زده شود.
اما این سفر، سفری ساده نیست!
بلکه حکایتِ تکرارشوندۀ کربلاست…
یعقوب نبی، با «ذهب»، بوی خون حسین را استشمام میکند؛
میداند که «گرگهای حسود»، در کمیناند؛
میداند که یوسفِ زیبا، قربانیِ تطهیر دیگران خواهد شد…
و او تنها نظارهگر خواهد بود…
اینجاست که آیه «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ»
در کنار «إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا»
به نوای غمناک کربلا تبدیل میشود؛
و «ذهب»، دیگر فقط «رفتن» نیست،
بلکه مأموریت معلم نورانی برای تطهیر قلوب خفته است…
مفهوم «ذَهب» بهمثابه رفتنِ نور برای تطهیر دلهای حسود است.
«ذَهب»، مأموریت یوسفگونۀ معلمین نورانی است.
رفتنِ نور برای تطهیر دلهای حسود! با نور، دستِپُر باش!
اذْهَبُوا بِقَميصي هذا!
اذْهَبْ بِكِتابي هذا!
لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ!
یعنی:
«ذَهَب»؛ رفتنِ نور برای تطهیر دلهای حسود از رجس و ناپاکی!
دلِ طلایی و معلم یوسفگون؛ معنای عرفانی واژۀ «ذَهَب» در قرآن
مأموریت نورانی یوسف؛ نگاهی به واژه «ذَهَب» و تطهیر دلها
یوسف، حسین، و سنتِ «ذَهَب»؛ رفتن برای پاکسازی دلهاست!
ذَهَب، اجتباء و تطهیر؛ سفر نور برای تربیت دلهای تیره!
معلم نورانی و مأموریت طلایی؛ تطهیر با «ذَهَب»
«ذَهَبَ»؛ رفتنِ نور برای تطهیر قلوب – از یوسف تا حسین علیهماالسلام
همانگونه که گفته شد، یوسفِ زیبا، همان دلِ طلاییای است که خدا او را «اجتباء» کرده تا با ظهورش، دلها سنجیده شوند. این سنت الهی، در چهرههای متعددی از انبیا و اولیای خدا، تکرار میشود.
…
رفتار قوم با پیامبرانِ نور؛ تطهیر یا تکذیب؟
قرآن دربارۀ سنت آزمایش با ظهور نور میفرماید:
«إِن تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا ۖ
وَ إِن تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ»
(تحریم، ۴)
وقتی دل از حق منحرف شود، جبرئیل و اولیای نور، یار و یاور رسول خدا میشوند، حتی اگر اطرافیان ظاهریاش مخالفت ورزند.
یوسف نیز مظلوم است در برابر نزدیکترین کسانش؛
همانگونه که حسین علیهالسلام در برابر کوفیانِ شیعهنمای.
…
نور اهل بیت؛ تطهیرگرِ رجس و سیئات
امام صادق علیهالسلام فرمود:
«َنَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ أَمْرِ اللَّهِ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ.»
اهل بیت علیهمالسلام خزانهداران علم، و واسطۀ رحمتاند.
یوسف نیز خزانهدار مصر بود، اما در باطن، خزانهدار علم و بخشش و تطهیر دلهاست.
همانگونه که نور اهل بیت، «ذَهَبَ» میکند تا دلها را در معرض امتحان و تطهیر قرار دهد.
…
تکرار رفتن یوسفگونه در مذهب عاشورا
امام حسین علیهالسلام نیز «ذهَبَ» را تکرار میکند؛
یک اقدام علمی برای مخاطبین حسودی که فرصت درناژ حسد را با این علم آنلاین داشته باشند.
اقدامی برای تطهیر انسانیت، برای اینکه دلهای آلوده به دنیا، یا راه یوسف را در پیش گیرند، یا برادران حسود کربلا شوند.
و یوسفِ آخرالزمان؛ «ذهب» نهایی اما …
امام باقر علیهالسلام فرمود:
«كَأَنِّي بِالْقَائِمِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ يَوْمَ السَّبْتِ قَائِماً بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ
بَيْنَ يَدَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع يُنَادِي الْبَيْعَةَ لِلَّهِ فَيَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.»
«گویی میبینم قائم (عجلالله تعالی فرجه) را در روز عاشورا، روز شنبه، در حالیکه بین «رکن» و «مقام» ایستاده است، و جبرئیل (علیهالسلام) در برابر او ندا میدهد: «بیعت برای خدا!»
پس [او قیام میکند و] زمین را آکنده از عدل میسازد، همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود.»
او نیز «ذهَبَ» را تکرار میکند نه برای گمشدن، بلکه برای بازگشت باشکوه؛ برای تطهیر جهان از حسادت، ظلم و تاریکی.
+ «قیام بالسّیف! سیف الله! هَذَا نَبِيُّ السَّيْفِ! شمشیر و کتاب، دو روی یک سلاح!»
…
«ذَهَبَ» در فرهنگ قرآن و اهل بیت ع، یعنی:
رفتن نور به قلبها برای دفع سیئات؛
تجلّی زیبایی یوسف برای امتحان دلهای حسود؛
آغاز راهی که با حزن یعقوب شروع میشود،
و با کربلای حسین علیهالسلام، به اوج میرسد.
و این همان «مَذْهَب» است:
راهی که از نور، از اجتباء، از مهربانی، و از حُسن میگذرد…
@@@
[حجج – رحض]:
دیدی فرشهای خاکی رو روی طناب میندازن و با چوبی بلند میزنن تا گرد و خاکهاش بریزه!
«المِرْحَاض- ج مَرَاحِيض [رحض]: دستشوئى، مستراح، چوبى كه با آن جامه را هنگام شستشو بكوبند و در زبان متداول به آن (المِخْباط) گويند.»
حج، یعنی نور الولایة، که همان جبران مافات است، نقشش مثل همین چوب برای تکاندن گرد و غبار حسد از درون قلب ماست، انگاری حج، یعنی قصد معالم ربانی صاحبان نور نمودن است در آیات و تقدیراتی که روزمره برای ما عرضه میشود تا گرد و غبار حسد نشسته بر دست و صورت قلبمان، بریزد و نورانیت قلب آشکار گردد و واژه زیبای «رحض» در عبارت «وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ»، همین فرایند مهم را بیان میکند.
«عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ … وَ أَشْعِرُوهَا قُلُوبَكُمْ وَ ارْحَضُوا بِهَا ذُنُوبَكُمْ»
«أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ ارْتَحِضُوا وَ اسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ»
قسمتی از خطبۀ بیبی زینب سلام الله علیها در مقابل اهل کوفه:
«وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قُتِلَ سَلِيلُ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ»:
حسودی که پشت به نورش میکنه و اشتباه مرگبار قتل و تهمت به نورش رو مرتکب میشه «قُتِلَ سَلِيلُ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ»، دیگه راه دفع حسادتش برای همیشه بسته میشه «وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ» و اینو واژۀ زیبای رحض در این حدیث زیبا به ما یاد میده:
« فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلًا
فَقَدْ أَبْلَيْتُمْ بِعَارِهَا وَ مَنَيْتُمْ بِشَنَارِهَا
وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ
قُتِلَ سَلِيلُ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ
وَ مَلَاذُ حَرْبِكُمْ وَ مَعَاذُ حِزْبِكُمْ وَ مَقَرُّ سِلْمِكُمْ وَ آسِي كَلْمِكُمْ
وَ مَفْزَعُ نَازِلَتِكُمْ وَ الْمَرْجِعُ إِلَيْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِكُمْ وَ مَدَرَةُ حُجَجِكُمْ وَ مَنَارُ مَحَجَّتِكُمْ »
زیاد گریه کنید و کم بخندید.
شما را ننگ فراگرفته است،
و هرگز نمیتوانید از این ننگ نجات پیدا کنید،
چگونه میتوانید این ننگ و عار را از خودتان پاک کنید؟
در حالی که سلالۀ پیغمبر خدا (ص) و آقای جوانان اهل بهشت کشته شد.
کسی کشته شد که اگر در جنگی گرفتار میشدید، او پناه شما بود، کسی که مایۀ صلح و دوستی و آشتی شما و مرهم دردهای شما و پناهگاه شما در سختیها بود.
قلب زراندود!
Golden Heart
+ «ورکلایف!»:
قلبی که مهد آفرینش زیباییهاست، قلب طلایی است!
قلبی است که سیئۀ حسادتش را به کمک نور هدایتش، درناژ کرده است!
با نور، دستِپُر باش! اذْهَبُوا بِقَميصي هذا! اذْهَبْ بِكِتابي هذا!
[با دست پُر! – اذْهَبُوا بِقَميصي هذا … اذْهَبْ بِكِتابي هذا] :
اینکه میگیم: [با دست پُر بریم! دست خالی بده!]
دست پُر، زمانی است که پیراهن نورانی یوسف ع که عامل شفای قلوب است را در دست داشته باشیم و قلبمان منور به نور امام ع شده باشد.
+ «معرفة الامام بالنورانیة!»
پس اینکه واژه «ذهب» یعنی یه جور حرکت و مضی مخصوص « المضىّ و الحركة المخصوصة » منظور اینه که قلب با درخشش نور هدایت در ملکوت، متوجه نکتۀ علمی مهمی میشه و راه و روش خاصی در زندگی خودش، طبق این توصیۀ نورانی، در پیش میگیره!
و این هم بعضی از آیات زیبایش:
اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعينَ (93)
اذْهَبْ بِكِتابي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ (28)
فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْميراً (36)
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (15) »
و …
در واقع قلب اهل یقین با دیدن نور معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات، مدهوش میشود و نورانی میشود و واژه ذهب اشاره به این مطلب دارد.
«رجل ذَهِبٌ: رأى معدن الذّهب فدهش، كسيكه از ديدن معدن طلا مدهوش و سراسيمه شده.»
صاحبان نور، با علوم آل محمد ع، همیشه دست پُر هستند.
«وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي »
و «انّا لله» هستند و با نور ولایت، انجام وظیفه میکند و اهل یقین نیز که با یاد معالم ربانی آنها اخذ نور میکنند، انگاری از معنای اسم طلایی او «ذهب» بهرهمند میشوند.
«شيء مُذَهَّبٌ: جعل عليه الذّهب، هر چيز زراندود»
«قلب زراندود»: قلب اهل یقین با نور معالم ربانی در ملکوت و فضای روحانی، زراندود میشود، ان شاء الله تعالی.
معنای واژۀ «ذهب» در بعضی از آیات قرآن:
ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ أَخَذَ نورَهُم و أمسكَهُ، أو أَذْهَبَهُ و أزالَهُ. + «سلخ»
إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ لانفردَ كلُّ واحدٍ منهُم بما خَلَقَهُ و استبدَّ به، و امتازَ ملكُهُ عن ملكِ الاخَرينَ.
لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَ لِتأخُذوا شيئاً من المهرِ أو غيرِهِ ممّا أعطيتُموهُنَّ.
إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي مهاجرٌ إلى حيثُ أَمَرَني ربّي و هو الشامُ، أو إلى حيثُ أتجرّدُ فيه لعبادتِهِ.
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ فإنْ نتوفّينَّكَ قبلَ أنْ نُرِيكَ عذابَهُم فإنّا منهُم منتقمونَ في الآخِرةِ، أو فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ من مكّةَ فإنّا منتقمونَ منهُم يومَ بدرٍ.
إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۳۲ الى ۳۵]
يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (۳۲)
اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد، اگر سَرِ پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد؛ و گفتارى شايسته گوييد.
وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى
وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (۳۳)
و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليّتِ قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد.
خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ
إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً (۳۴)
و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنانِ] حكمت[آميز] در خانههاى شما خوانده مىشود ياد كنيد.
در حقيقت، خدا همواره دقيق و آگاه است.
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (۳۵)
مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، و مردان و زنان عبادتپيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده، و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند، خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
أَ تَدْرُونَ مَا الرِّجْسُ یَا سَلْمَانُ؟
قَالَ: لَا.
قَالَ: الشَّکُّ،
لَا یَشُکُّونَ فِی شَیْءٍ جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ أَبَداً،
مُطَهَّرُونَ فِی وَلَادَتِنَا وَ طِینَتِنَا إِلَی آدَمَ ع
مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ.
ای سلمان، آیا میدانی الرِّجْسُ چیست؟
سلمان عرض کرد: «خیر».
فرمود: «شکّ است،
آنان هرگز دربارۀ چیزی که از جانب خدا آمده باشد، شک نمیکنند.
ما در ولادتمان و در طینتمان تا حضرت آدم ع پاک هستیم،
از هر بدی پاک و معصوم هستیم».
امام باقر علیه السلام:
عَن زُرَارَهًَْ عَن اَبِیجَعفَرٍ ع قَالَ سَمِعتُهُ یَقُولُ:
إِنَّا لَا نُوصَفُ
وَ کَیْفَ یُوصَفُ قَوْمٌ رَفَعَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ هُوَ الشَّک.
زراره گوید:
از امام باقر ع شنیدم که میفرماید:
«ما هم وصف نشویم
و چگونه وصف شوند مردمی که خدا پلیدی را که همان شک است از آنها برداشته».
امام رضا علیه السلام:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَوْرَثَ أَهْلَ بَیْتِهِ مَوَارِیثَ النُّبُوَّهًِْ
وَ اسْتَوْدَعَهُمُ الْعِلْمَ وَ الْحِکْمَهًَْ
وَ جَعَلَهُمْ مَعْدِنَ الْإِمَامَهًِْ وَ الْخِلَافَهًِْ
وَ أَوْجَبَ وَلَایَتَهُمْ وَ شَرَّفَ مَنْزِلَتَهُمْ
فَأَمَرَ رَسُولَهُ ص بِمَسْأَلَهًِْ أُمَّتِهِ مَوَدَّتَهُمْ إِذْ یَقُولُ
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی
وَ مَا وَصَفَهُمْ بِهِ مِنْ إِذْهَابِ الرِّجْسِ عَنْهُمْ وَ تَطْهِیرِهِ إِیَّاهُمْ فِی قَوْلِهِ
إِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.
سپاس خداوندی را که اهل بیت رسولش را مواریث نبوّت عطا فرمود
[یعنی رهبری را ویژهی آنان کرد]
و علم و حکمت را نزد ایشان به ودیعت نهاد،
و آنان را کانون امامت و رهبری و امارت بر مردم کرد
و دوستی ایشان را بر همه واجب ساخت
و محل و مقام آنان را بالا و والا قرار داد،
و پیامبرش را امر کرد که از امّت، مودّت و دوستی آنان را بخواهد؛
چنانکه فرمود:
بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم]».
و آنچه را که آنها را بدان به دوری از پلیدی وصف کرد،
و پاکی و پاکیزگی آنان در کلام خود معرّفی کرد که فرمود:
إِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.
مشتقات ریشۀ «ذهب» در آیات قرآن:
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ في ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (17)
يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ (20)
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (14)
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ (91)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً (19)
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَ يَأْتِ بِآخَرينَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى ذلِكَ قَديراً (133)
قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ (24)
وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرينَ (133)
إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ (11)
وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ (46)
وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (15)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ (34)
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (10)
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا في قَوْمِ لُوطٍ (74)
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرينَ (114)
قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُني أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ (13)
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ في غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (15)
قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقينَ (17)
يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ (87)
اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعينَ (93)
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (17)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ (19)
قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً (63)
وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَ بِالَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكيلاً (86)
أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئينَ فيها عَلَى الْأَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً (31)
اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (24)
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتي وَ لا تَنِيا في ذِكْري (42)
اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (43)
قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُريدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَريقَتِكُمُ الْمُثْلى (63)
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (97)
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ (87)
مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَ كَيْدُهُ ما يَغيظُ (15)
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ (23)
وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ (18)
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ (91)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فيها مِنْ بَرَدٍ فَيُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ (43)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (62)
فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْميراً (36)
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (15)
اذْهَبْ بِكِتابي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ (28)
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً (19)
يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَليلاً (20)
وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (33)
أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ (8)
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ (16)
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فيها حَريرٌ (33)
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (34)
وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدينِ (99)
فَإِمَّا نَذْهَبَنَ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (41)
فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنينَ (53)
يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ (71)
وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ في حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ (20)
وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذينَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (11)
ثُمَّ ذَهَبَ إِلى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى (33)
اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (17)
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ (26)