دکتر محمد شعبانی راد

نورِ دور ریخته شده! فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ!

DISCARD!
Discarded Light!

داستان تکراری حواریونی که درخواست مائده‌ی آسمانی کردند،
اما هنگامی که درخواستشان اجابت شد،
این غذای نورانی، و این کتاب آسمانی را دور ریختند!
+ «سوره مائده»
آیا این نور آسمانی ارزش نگه داشتن نداشت؟!
آیا این نور آسمانی باید دور ریخته می‌شد؟!
آیا این نور آسمانی، دور ریختنی بی‌ارزش بود؟!
+ «نور از دست رفته!»
+ «طرح – تبعید یوسف ع»
+ «جحد آیات!»
+ «ثوی – اکرمی مثواه!»

نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ

«نبذ» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«نَبَذْتُهُ‏ نَبْذَ النَّعْل الخَلِق»
«صبى‏ مَنْبُوذ»
«النَّبِيذ: بچه دور افكنده شده و سر راهى»
+ «لقط»
مفهوم «إلقاء شي‏ء استغناء عنه، و ليس بمعنى الطرح أو الاستهانة أو الاعتزال أو النقض.»
«النَّبْذُ: إلقاء الشي‏ء و طرحه لقلّة الاعتداد به،
و لذلك يقال: نَبَذْتُهُ‏ نَبْذَ النَّعْل الخَلِق،  مثل كفش كهنه دورش انداختم.»
«نَبْذ: دور افكندن چيزى كه مورد توجّه نيست، مثل دور افكندن كفش كهنه.»
«discarded shoes»
«Shoes are thrown into the trash»
«the valuable discarded light»

مائِدَةً مِنَ السَّماءِ

[سورة المائدة (۵): الآيات ۱۱۱ الی ۱۱۵]
وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي
قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ (۱۱۱)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه به حواريّون وحى كردم كه به من و فرستاده‌‏ام ايمان آوريد.
گفتند: «ايمان آورديم، و گواه باش كه ما مسلمانيم.»
إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ
قالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (۱۱۲)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه حواريّون گفتند:
«اى عيسى پسر مريم، آيا پروردگارت مى‏‌تواند از آسمان، خوانى براى ما فرود آوَرَد؟»
[عيسى‏] گفت: «اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد.»
قالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا
وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَكُونَ عَلَيْها مِنَ الشَّاهِدِينَ (۱۱۳)
گفتند: «مى‏‌خواهيم از آن بخوريم، و دلهاى ما آرامش يابد،
و بدانيم كه به ما راست گفته‏‌اى، و بر آن از گواهان باشيم.»
قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ
تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ
وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (۱۱۴)
عيسى پسر مريم گفت:
«بار الها، پروردگارا، از آسمان، خوانى بر ما فرو فرست
تا عيدى براى اوّل و آخر ما باشد و نشانه‌‏اى از جانب تو.
و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى‌‏دهندگانى.»
قالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ
فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ (۱۱۵)
خدا فرمود:
«من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد،
و[لى‏] هر كس از شما پس از آن انكار ورزد، وى را [چنان‏] عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را [آن چنان‏] عذاب نكرده باشم.»

نَبَذَ … وَراءَ ظُهُورِهِمْ

[سورة البقرة (۲): الآيات ۹۹ الی ۱۰۱]
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ (۹۹)
و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم، و جز فاسقان [كسى‏] آنها را انكار نمى‏‌كند.
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (۱۰۰)
و مگر نه اين بود كه [يهود] هر گاه پيمانى بستند، گروهى از ايشان آن را دور افكندند؟ بلكه [حقيقت اين است كه‏] بيشترشان ايمان نمى‏‌آورند.
وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۱۰۱)
و آنگاه كه فرستاده‌‏اى از جانب خداوند برايشان آمد – كه آنچه را با آنان بود تصديق مى‌‏داشت – گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر افكندند، چنانكه گويى [از آن هيچ‏] نمى‏‌دانند.

فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ

[سورة آل‏‌عمران (۳): آية ۱۸۷]
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ 
فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ
وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ (۱۸۷)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه خداوند از كسانى كه به آنان كتاب داده شده،
پيمان گرفت كه حتماً بايد آن را [به وضوح‏] براى مردم بيان نماييد و كتمانش مكنيد.
پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايى ناچيز به دست آوردند،
و چه بد معامله‏‌اى كردند.

[سورة الأنفال (۸): الآيات ۵۷ الى ۵۸]
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (۵۷)
پس اگر در جنگ بر آنان دست يافتى
با [عقوبتِ‏] آنان، كسانى را كه در پى ايشانند تارومار كن، باشد كه عبرت گيرند.
وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنِينَ (۵۸)
و اگر از گروهى بيمِ خيانت دارى
[پيمانشان را] به سويشان بينداز [تا طرفين‏] به طور يكسان [بدانند كه پيمان گسسته است‏]،
زيرا خدا خائنان را دوست نمى‌‏دارد.

إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا (۱۶)
و در اين كتاب از مريم ياد كن، آنگاه كه از كسان خود، در مكانى شرقى به كنارى شتافت.
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا (۱۷)
و در برابر آنان پرده‌‏اى بر خود گرفت. پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل‏] بشرى خوش‌‏اندام بر او نمايان شد.
قالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا (۱۸)
[مريم‏] گفت: «اگر پرهيزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مى‏‌برم.»
قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا (۱۹)
گفت: «من فقط فرستاده پروردگار توام، براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم.»
قالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا (۲۰)
گفت: «چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبوده‌‏ام؟»
قالَ كَذلِكِ قالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا (۲۱)
گفت: « [فرمان‏] چنين است، پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است، و تا او را نشانه‌‏اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم، و [اين‏] دستورى قطعى بود.»
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا (۲۲)
پس [مريم‏] به او [=عيسى‏] آبستن شد و با او به مكان دورافتاده‏‌اى پناه جست.
فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‏ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا (۲۳)
تا درد زايمان، او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد. گفت: «اى كاش، پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش شده بودم.»
فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا (۲۴)
پس، از زير [پاى‏] او [فرشته‏] وى را ندا داد كه: غم مدار، پروردگارت زير [پاى‏] تو چشمه آبى پديد آورده است.
وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا (۲۵)
و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان، تا بر تو خرماى تازه مى‌‏ريزد.
فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْناً فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا (۲۶)
و بخور و بنوش و ديده روشن دار. پس اگر كسى از آدميان را ديدى، بگوى: «من براى [خداى‏] رحمان روزه نذر كرده‏‌ام، و امروز مطلقاً با انسانى سخن نخواهم گفت.»
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا (۲۷)
پس [مريم‏] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد. گفتند: «اى مريم، به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده‏‌اى.»
يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا (۲۸)
اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود.
فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا (۲۹)
[مريم‏] به سوى [عيسى‏] اشاره كرد. گفتند: «چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم؟»
قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا (۳۰)
[كودك‏] گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است،

[سورة طه (۲۰): الآيات ۸۷ الى ۹۶]
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (۸۷)
گفتند: «ما به اختيار خود با تو خلاف وعده نكرديم، ولى از زينت‏‌آلات قوم، بارهايى سنگين بر دوش داشتيم و آنها را افكنديم و [خود] سامرى [هم زينت‌‏آلاتش را] همين گونه بينداخت.
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏ فَنَسِيَ (۸۸)
پس براى آنان پيكر گوساله‏‌اى كه صدايى داشت بيرون آورد، و [او و پيروانش‏] گفتند: «اين خداى شما و خداى موسى است، و [پيمان خدا را] فراموش كرد.»
أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (۸۹)
مگر نمى‏‌بينند كه [گوساله‏] پاسخ سخن آنان را نمى‌‏دهد و به حالشان سود و زيانى ندارد؟
وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (۹۰)
و در حقيقت، هارون قبلا به آنان گفته بود: «اى قوم من، شما به وسيله اين [گوساله‏] مورد آزمايش قرار گرفته‏‌ايد، و پروردگار شما [خداى‏] رحمان است، پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد.»
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‏ (۹۱)
گفتند: «ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد.»
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (۹۲)
[موسى‏] گفت: «اى هارون، وقتى ديدى آنها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد،
أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (۹۳)
كه از من پيروى كنى؟ آيا از فرمانم سر باز زدى؟»
قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (۹۴)
گفت: «اى پسر مادرم، نه ريش مرا بگير و نه [موى‏] سرم را، من ترسيدم بگويى: ميان بنى‏‌اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى.»
قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (۹۵)
[موسى‏] گفت: «اى سامرى، منظور تو چه بود؟»
قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (۹۶)
گفت: «به چيزى كه [ديگران‏] به آن پى نبردند، پى بردم، و به قدرِ مُشتى از ردِّ پاى فرستاده [خدا، جبرئيل‏] برداشتم و آن را در پيكر [گوساله‏] انداختم، و نفس من برايم چنين فريبكارى كرد.»

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۳۶ الى ۴۲]
فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى‏ بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَرىً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ (۳۶)
پس چون موسى آيات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين جز سحرى ساختگى نيست و از پدران پيشين خود چنين [چيزى‏] نشنيده‌‏ايم.»
وَ قالَ مُوسى‏ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى‏ مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (۳۷)
و موسى گفت: «پروردگارم به [حال‏] كسى كه از جانب او رهنمودى آورده و [نيز] كسى كه فرجام [نيكوىِ‏] آن سرا براى اوست، داناتر است. در حقيقت، ظالمان رستگار نمى‌‏شوند.»
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى‏ إِلهِ مُوسى‏ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ (۳۸)
و فرعون گفت: «اى بزرگان قوم، من جز خويشتن براى شما خدايى نمى‏‌شناسم. پس اى هامان؛ برايم بر گِل آتش بيفروز و برجى [بلند] براى من بساز، شايد به [حالِ‏] خداى موسى اطّلاع يابم، و من جدّاً او را از دروغگويان مى‌‏پندارم.»
وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ (۳۹)
و او و سپاهيانش در آن سرزمين به ناحق سركشى كردند و پنداشتند كه به سوى ما بازگردانيده نمى‌‏شوند.
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (۴۰)
تا او و سپاهيانش را فرو گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم، بنگر كه فرجام كار ستمكاران چگونه بود.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ (۴۱)
و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مى‏‌خوانند گردانيديم، و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.
وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ (۴۲)
و در اين دنيا لعنتى بدرقه [نامِ‏] آنان كرديم و روز قيامت [نيز] ايشان از [جمله‏] زشت‏‌رويانند.

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۳۳ الى ۱۴۸]
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (۱۳۳)
و در حقيقت، لوط از زمره فرستادگان بود.
إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (۱۳۴)
آنگاه كه او و همه كسانش را رهانيديم،
إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (۱۳۵)
جز پيرزنى كه در ميان باقى‌‏ماندگان [و خاكسترشدگان‏] بود.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (۱۳۶)
سپس ديگران را هلاك كرديم.
وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ (۱۳۷)
و در حقيقت، شما بر آنان صبحگاهان،
وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۱۳۸)
و شامگاهان مى‌‏گذريد. آيا به فكر فرو نمى‌‏رويد؟!
وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (۱۳۹)
و در حقيقت، يونس از زمره فرستادگان بود.
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (۱۴۰)
آنگاه كه به سوى كشتى پُر، بگريخت.
فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (۱۴۱)
پس [يونس سرنشينان كشتى‏] قرعه انداخت و خود از بازندگان شد!
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (۱۴۲)
[او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود.
فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (۱۴۳)
و اگر او از زمره تسبيح‏‌كنندگان نبود،
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (۱۴۴)
قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى‌‏شوند، در شكم آن [ماهى‏] مى‌‏ماند.
فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (۱۴۵)
پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم.
وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (۱۴۶)
و بر بالاى [سَرِ] او درختى از [نوع‏] كدوبُن رويانيديم.
وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (۱۴۷)
و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم.
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِينٍ (۱۴۸)
پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم.

[سورة القلم (۶۸): الآيات ۴۶ الى ۵۲]
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (۴۶)
آيا از آنان مزدى درخواست مى‌‏كنى، و آنان خود را زير بار تاوان، گرانبار مى‌‏يابند؟
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ (۴۷)
يا [علم‏] غيب پيش آنهاست و آنها مى‏‌نويسند؟
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ (۴۸)
پس در [امتثال‏] حكم پروردگارت شكيبايى ورز، و مانند همدم ماهى [=يونس‏] مباش؛ آنگاه كه اندوه‌‏زده ندا درداد.
لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ (۴۹)
اگر لطفى از جانب پروردگارش تدارك [حالِ‏] او نمى‌‏كرد، قطعاً نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مى‌‏شد.
فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (۵۰)
پس پروردگارش وى را برگزيد و از شايستگانش گردانيد.
وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ (۵۱)
و آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند، و مى‌‏گفتند: «او واقعاً ديوانه‌‏اى است.»
وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (۵۲)
و حال آنكه [قرآن‏] جز تذكارى براى جهانيان نيست.

[سورة الذاريات (۵۱): الآيات ۳۸ الى ۴۶]
وَ فِي مُوسى‏ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (۳۸)
و [نيز] در [ماجراى‏] موسى، چون او را با حجّتى آشكار به سوى فرعون گسيل داشتيم.
فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (۳۹)
پس [فرعون‏] از ركن خود روى برتافت و گفت: «[اين شخص،] ساحر يا ديوانه‌‏اى است.»
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (۴۰)
[تا] او و سپاهيانش را گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم در حالى كه او [در آخرين لحظه‏] نكوهشگر [خود] بود.
وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (۴۱)
و در [ماجراى‏] عاد [نيز]، چون بر [سر] آنها آن بادِ مُهلك را فرستاديم.
ما تَذَرُ مِنْ شَيْ‏ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (۴۲)
به هر چه مى‏‌وزيد آن را چون خاكسترِ استخوان مرده مى‌‏گردانيد.
وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ (۴۳)
و در [ماجراى‏] ثمود [نيز عبرتى بود]، آنگاه كه به ايشان گفته شد: «تا چندى برخوردار شويد.»
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (۴۴)
تا [آنكه‏] از فرمان پروردگار خود سر برتافتند و در حالى كه آنها مى‏‌نگريستند، آذرخش آنان را فروگرفت.
فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ (۴۵)
در نتيجه نه توانستند به پاى خيزند و نه طلب يارى كنند.
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (۴۶)
و قوم نوح [نيز] پيش از آن [اقوامِ نامبرده همين گونه هلاك شدند]، زيرا آنها مردمى نافرمان بودند.

[سورة الهمزة (۱۰۴): الآيات ۱ الى ۹]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (۱)
واى بر هر بدگوى عيبجويى،
الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ (۲)
كه مالى گرد آورد و برشمردش.
يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ (۳)
پندارد كه مالش او را جاويد كرده؛
كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ (۴)
ولى نه! قطعاً در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد.
وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ (۵)
و تو چه دانى كه آن آتشِ خردكننده چيست؟
نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (۶)
آتشِ افروخته خدا[يى‏] است.
الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ (۷)
[آتشى‏] كه به دلها مى‏‌رسد.
إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ (۸)
فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (۹)
و [آتشى كه‏] در ستونهايى دراز، آنان را در ميان فرامى‏‌گيرد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی