دکتر محمد شعبانی راد

انحراف از استاندارد نورانی! قلب عاتی! قلب تاریک! وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ!

Deviation from the luminous standard!
Standard Deviation!

«عتو» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«تَعتّت‏ المرأة، أي عَصَتْ، نافرمانی زن از شوهر»
«disobedience»
«الْعُتُوُّ: النبوّ عن الطاعة، سستى در طاعت»
«تعَتَّى‏ فلانٌ و تعتّت‏ فلانة: إذا لم تُطِع»
+ «طوع»
+ «عصی»
«عَتَا الشَّيْخُ: أَسَنَّ و كَبِرَ فَهُوَ عَاتٍ‏»
«وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا»
«بَلَغَ مِنَ الْعُمر عَتِيّا: سن و سال او بسيار شد، سالخورده شد.»
«لَيْلُ عاتٍ: الليل العاتي: الشديد الظلمة، شبی تاریک»
«عِتِيًّا، أي: حالة لا سبيل إلى إصلاحها و مداواتها،
يعنى حالتى كه راهى براى اصلاح و مداواى آن نيست.»
شک و حسادت نسبت به صاحبان نور، یک حالت و بیماری بدخیم قلبی است که راهی برای اصلاح و تربیت و مداوای آن نیست الا اقرار به فضل صاحبان نور.
+ «کبر»: «عَتَا: اسْتَكْبَرَ»
«عتو، أصلٌ صحيح يدلُّ على استكبار»
«العَاتِي‏: الشديد الدُّخُولِ في الفَساد المُتَمَرِّدُ الذي لا يقبلُ موعِظَة»
«الأَعْتَاءُ: الدُّعَّارُ من الرجالِ،
مرد خبیث و پلید و ناپاک و فاسد»
«دَعِرَ العودُ: چوب دود كرد ولى روشن نشد،
قلب حسودی که در معرض نور الولایة قرار میگیره، اما روشن نمیشه!»
پناه بر خدای مهربان از شرّ این اهل حسادت!
«وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ … مِنْ شَرِّ الْفُسَّاقِ وَ الْفُجَّارِ وَ الدُّعَّارِ وَ الْحُسَّادِ وَ الْأَشْرَارِ وَ السُّرَّاقِ وَ اللُّصُوصِ»
+ «دعر»
+ «شرس»
«أَرْضٌ‏ شَرِيْسَةٌ: زمينى كه در آن خارهاى بسيار باشد.»
«نَفْسٌ‏ شَرِيسَةُ: خوى و سرشتى بد.»
«الدَّعَارَةُ: أَيْضاً فى الْخُلُقِ بِمَعْنَى الشَّرَاسَةِ»
+ «عوج»

نافرمانی!

+ «فکک – يَا فَاكَّ الْعُتَاةِ»

«يَا فَاكَّ الْعُتَاةِ»: ای آزادکننده‌ی اسیران شب»
ای نوری که منحرفین از میزان استاندارد را دوباره به راه راست و مسیر نورانی برمی‌گردانی، اگر این منحرف حسود، خودش دلش به حال خودش بسوزد و به این کلام نورانی جان دل بسپارد!

انحراف از استاندارد نورانی!

وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ

و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند!
سرپیچی از امر الله، اشتباه مرگبار اهل حسادت!
سرپیچی از امر الله، انحراف از استاندارد نورانی!

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۷۳ الى ۷۹]
وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً
قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ
ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ
قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ
هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً
فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۷۳)
و به سوى [قوم‏] ثمود، صالح، برادرشان را [فرستاديم‏]؛ گفت:
«اى قوم من، خدا را بپرستيد، براى شما معبودى جز او نيست؛
در حقيقت، براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است.
اين، ماده شتر خدا براى شماست كه پديده‌‏اى شگرف است.
پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد
تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد.
وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ
وَ بَوَّأَكُمْ‏ فِي الْأَرْضِ
تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتاً
فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ
وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ (۷۴)
و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [قوم‏] عاد جانشينان [آنان‏] گردانيد،
و در زمين به شما جاى [مناسب‏] داد.
در دشتهاى آن [براى خود] كاخهايى اختيار مى‌كرديد،
و از كوهها خانه‌‏هايى [زمستانى‏] مى‌‏تراشيديد.
پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد
و در زمين سر به فساد برمداريد.»
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ
أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ
قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ (۷۵)
سران قوم او كه استكبار مى‌‏ورزيدند، به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند:
«آيا مى‌‏دانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟»
گفتند: «بى‌‏ترديد، ما به آنچه وى بدان رسالت يافته است مؤمنيم.»
قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا
إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (۷۶)
كسانى كه استكبار مى‌‏ورزيدند، گفتند:
«ما به آنچه شما بدان ايمان آورده‌‏ايد كافريم.»
فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ
وَ قالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (۷۷)
پس آن ماده شتر را پى كردند
و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند
و گفتند:
«اى صالح، اگر از پيامبرانى، آنچه را به ما وعده مى‏‌دهى براى ما بياور.»
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ (۷۸)
آنگاه زمين‏‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌‏هايشان از پا درآمدند.
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ
يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ
وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ (۷۹)
پس [صالح‏] از ايشان روى برتافت و گفت:
«اى قوم من، به راستى، من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم
ولى شما خيرخواهان [و نصيحتگران‏] را دوست نمى‏‌داريد.»

فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ

«نور از دست رفته»، محصول سرپیچی از امر الله!
+ «مسخ»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۶۵ الى ۱۶۶]
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ
وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (۱۶۵)
پس هنگامى كه آنچه را بدان تذكّر داده شده بودند، از ياد بردند،
كسانى را كه از [كار] بد باز مى‏‌داشتند نجات داديم؛
و كسانى را كه ستم كردند، به سزاى آنكه نافرمانى مى‏‌كردند، به عذابى شديد گرفتار كرديم.
فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ
قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ (۱۶۶)
و چون از آنچه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند،
به آنان گفتيم: «بوزينگانى رانده‏‌شده باشيد.»

لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً

قطعاً در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت سركشى كردند!
حسود متکبّر از صاحب نور استاندارد خودش، به شدّت منحرف می‌شود!

[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى‏ رَبَّنا
لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً (۲۱)
و كسانى كه به لقاى ما اميد ندارند، گفتند:
«چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمى‏‌بينيم؟»
قطعاً در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت سركشى كردند.
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى‏ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً (۲۲)
روزى كه فرشتگان را ببينند، آن روز براى گناهكاران بشارتى نيست، و مى‌‏گويند:
«دور و ممنوع [از رحمت خداييد].»
وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (۲۳)
و به هر گونه كارى كه كرده‏‌اند مى‏‌پردازيم و آن را [چون‏] گَردى پراكنده مى‌‏سازيم.
أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً (۲۴)
آن روز، جايگاه اهل بهشت بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است.
وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً (۲۵)
و روزى كه آسمان با ابرى سپيد از هم مى‌‏شكافد و فرشتگان نزول يابند!
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً (۲۶)
آن روز، فرمانروايى بحق، از آنِ [خداىِ‏] رحمان است و روزى است كه بر كافران بسى دشوار است.
وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً (۲۷)
و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مى‏‌گَزد [و] مى‌‏گويد:
«اى كاش با پيامبر راهى برمى‏‌گرفتم.»
يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً (۲۸)
«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.
لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (۲۹)
او [بود كه‏] مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود.»
و شيطان همواره فروگذارنده انسان است.
وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (۳۰)
و پيامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من اين قرآن را رها كردند.»

فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ

داستان تکراری سرپیچی از امر الله نورانی،
«
بِتَفْضِيلِكَ إِيَّاهُمْ وَ بِرَدِّكَ اَلْأُمُورَ إِلَيْهِمْ
… وَ اَلْمُسَالَمَةِ لَهُمْ وَ اَلرِّضَا بِمَا قَالُوا
»،
و تکرار عقوبت غافلگیرکننده، پس از مهلتی تا آتش!

[سورة الذاريات (۵۱): الآيات ۳۸ الى ۴۶]
وَ فِي مُوسى‏ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (۳۸)
و [نيز] در [ماجراى‏] موسى، چون او را با حجّتى آشكار به سوى فرعون گسيل داشتيم.
فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (۳۹)
پس [فرعون‏] از ركن خود روى برتافت و گفت: «[اين شخص،] ساحر يا ديوانه‌‏اى است.»
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (۴۰)
[تا] او و سپاهيانش را گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم در حالى كه او [در آخرين لحظه‏] نكوهشگر [خود] بود.
وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (۴۱)
و در [ماجراى‏] عاد [نيز]، چون بر [سر] آنها آن بادِ مُهلك را فرستاديم.
ما تَذَرُ مِنْ شَيْ‏ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (۴۲)
به هر چه مى‏‌وزيد آن را چون خاكسترِ استخوان مرده مى‌‏گردانيد.
وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ (۴۳)
و در [ماجراى‏] ثمود [نيز عبرتى بود]، آنگاه كه به ايشان گفته شد:
«تا چندى برخوردار شويد.»
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (۴۴)
تا [آنكه‏] از فرمان پروردگار خود سر برتافتند
و در حالى كه آنها مى‏‌نگريستند، آذرخش آنان را فروگرفت.
فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ (۴۵)
در نتيجه نه توانستند به پاى خيزند و نه طلب يارى كنند.
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (۴۶)
و قوم نوح [نيز] پيش از آن [اقوامِ نامبرده همين گونه هلاك شدند]، زيرا آنها مردمى نافرمان بودند.

وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ

و چه بسيار شهرها كه از فرمان پروردگار خود و پيامبرانش سرپيچيدند!
شهرها؟! … نه، شهروندانِ حسود!
داستان تکراری سرپیچی و انحراف از معیار استاندارد شهروندان حسودی که دِرَنِ درناژ حسادت قلب خود را اختیارا و بدون اذن طبیب دانا، کشیدند! و نور خود را برای همیشه از دست دادند و نور و روح ایمانشان
سلب شد!
+ «حدیث حضرت عبدالعظیم حسنی ع»

[سورة الطلاق (۶۵): الآيات ۶ الى ۱۰]
أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ
وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ
وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ
فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ
وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ
وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى‏ (۶)
همانجا كه [خود] سكونت داريد، به قدر استطاعت خويش آنان را جاى دهيد
و به آنها آسيب [و زيان‏] مرسانيد تا عرصه را بر آنان تنگ كنيد.
و اگر باردارند خرجشان را بدهيد تا وضع حمل كنند.
و اگر براى شما [بچه‏] شير مى‌‏دهند مزدشان را به ايشان بدهيد
و به شايستگى ميان خود به مشورت پردازيد،
و اگر كارتان [در اين مورد] با هم به دشوارى كشيد [زن‏] ديگرى [بچّه را] شير دهد.
لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ
وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ
لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها
سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً (۷)
بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند،
و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند.
خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمى‌‏كند.
خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى‏‌كند.
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ
فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً (۸)
و چه بسيار شهرها كه از فرمان پروردگار خود و پيامبرانش سرپيچيدند
و از آنها حسابى سخت كشيديم و آنان را به عذابى [بس‏] زشت عذاب كرديم.
فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً (۹)
تا كيفر زشت عمل خود را چشيدند، و پايان كارشان زيان بود.
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً
فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ
الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً (۱۰)
خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است.
پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‌‏ايد، از خدا بترسيد.
راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است:

بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ

اهل حسادت در سركشى و نفرت نسبت به نور ولایت،
به شدّت اصرار و پافشارى كردند!

[سورة الملك (۶۷): الآيات ۱۲ الى ۲۱]
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ (۱۲)
كسانى كه در نهان از پروردگارشان مى‌‏ترسند، آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود.
وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۱۳)
و [اگر] سخن خود را پنهان داريد، يا آشكارش نماييد، در حقيقت وى به راز دلها آگاه است.
أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (۱۴)
آيا كسى كه آفريده است نمى‏‌داند؟ با اينكه او خود باريك‏‌بين آگاه است.
هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً
فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ (۱۵)
اوست كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد،
پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى [خدا] بخوريد و رستاخيز به سوىِ اوست.
أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِيَ تَمُورُ (۱۶)
آيا از آن كس كه در آسمان است ايمن شده‌‏ايد كه شما را در زمين فروبرد،
پس بناگاه [زمين‏] به تپيدن اُفتد؟
أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ (۱۷)
يا از آن كس كه در آسمان است ايمن شده‏‌ايد كه بر [سر] شما تندبادى از سنگريزه فروفرستد؟
پس به زودى خواهيد دانست كه بيم‌‏دادن من چگونه است!
وَ لَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (۱۸)
و پيش از آنان [نيز] كسانى به تكذيب پرداختند پس عذاب من چگونه بود؟
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ
ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ بَصِيرٌ (۱۹)
آيا در بالاى سرشان به پرندگان ننگريسته‌‏اند [كه گاه‏] بال مى‌‏گسترند و [گاه‏] بال مى‌‏زنند؟
جز خداى رحمان [كسى‏] آنها را نگاه نمى‏‌دارد، او به هر چيزى بيناست.
أَمَّنْ هذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ يَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ إِنِ الْكافِرُونَ إِلاَّ فِي غُرُورٍ (۲۰)
يا آن كسى كه خود براى شما [چون‏] سپاهى است كه ياريتان مى‌‏كند، جز خداى رحمان كيست؟
كافران جز گرفتار فريب نيستند.
أَمَّنْ هذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ (۲۱)
يا كيست آن كه به شما روزى دهد اگر [خدا] روزى خود را [از شما] بازدارد؟
[نه‏]! بلكه در سركشى و نفرت پافشارى كردند.

وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ

و امّا عاد، به [وسيله‏] تندبادى توفنده سركش هلاك شدند!
سرکشی و انحراف از صاحبان نور،
عقوبتی از جنس تندبادی توفنده و سرکش در پی خواهد داشت
که هلاکت اهل حسادت را رقم میزند!

[سورة الحاقة (۶۹): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
الْحَاقَّةُ (۱)
آن رخ دهنده.
مَا الْحَاقَّةُ (۲)
چيست آن رخ دهنده؟
وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ (۳)
و چه دانى كه آن رخ دهنده چيست؟
كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ (۴)
ثمود و عاد، آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند.
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ (۵)
امّا ثمود به [سزاى‏] سركشى [خود] به هلاكت رسيدند.
وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ (۶)
و امّا عاد، به [وسيله‏] تندبادى توفنده سركش هلاك شدند.
سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى‏ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ (۷)
[كه خدا] آن را هفت شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت:
در آن [مدّت‏] مردم را فروافتاده مى‌‏ديدى، گويى آنها تنه‌‏هاى نخلهاى ميان تهى‌‏اند.
فَهَلْ تَرى‏ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ (۸)
آيا از آنان كسى را بر جاى مى‏‌بينى؟
وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ (۹)
و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند
و [مردم‏] شهرهاى سرنگون شده [سدوم و عاموره‏] مرتكب خطا شدند.
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً (۱۰)
و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچى كردند؛ و [خدا هم‏] آنان را به گرفتنى سخت، فرو گرفت.

تاجداران و دیوهای جهنّمی!

Do demons have a crown too?
Hell has its Crown Owners and Demons!

آیا شیاطین هم تاج دارند؟
آری! جهنم، صاحبان تاج و شیاطین خود را دارد!

بار الها! قلب ما را از شرّ اندیشه‌ی پلید تاجداران و دیوهای جهنّمی پاک بفرما!
آمّین یا رب العالمین!

ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيًّا

آنگاه از هر دسته‏‌اى، كسانى از آنان را كه بر [خداى‏] رحمان سركش‏‌تر بوده‌‏اند، بيرون خواهيم كشيد.

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۶۶ الى ۷۰]
وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا (۶۶)
و انسان مى‏‌گويد:
«آيا وقتى بميرم، راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مى‌‏شوم؟»
أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً (۶۷)
آيا انسان به ياد نمى‌‏آورد كه ما او را قبلاً آفريده‏‌ايم و حال آنكه چيزى نبوده است؟
فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّياطِينَ
ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا (۶۸)
پس، به پروردگارت سوگند كه آنها را با شياطين محشور خواهيم ساخت،
سپس در حالى كه به زانو درآمده‏‌اند، آنان را گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم كرد.
ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيًّا (۶۹)
آنگاه از هر دسته‏‌اى، كسانى از آنان را كه بر [خداى‏] رحمان سركش‏‌تر بوده‌‏اند، بيرون خواهيم كشيد.
ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلى‏ بِها صِلِيًّا (۷۰)
پس از آن، به كسانى كه براى درآمدن به [جهنّم‏] سزاوارترند خود داناتريم.

استعمال واژه عتو در معنای ممدوح کلمه نه مذموم آن!
ناتوانی ناشی از سالخوردگی با واژه عتو
یعنی دوری از توان دوران جوانی برای فرزنددار شدن!

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۷ الى ۱۱]
يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‏ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا (۷)
اى زكريا، ما تو را به پسرى -كه نامش يحيى است- مژده مى‌‏دهيم،
كه قبلاً همنامى براى او قرار نداده‌‏ايم.
قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا (۸)
گفت: «پروردگارا، چگونه مرا پسرى خواهد بود
و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده‏‌ام؟»
قالَ كَذلِكَ قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً (۹)
[فرشته‏] گفت:
«[فرمان‏] چنين است. پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است،
و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلاً آفريده‏‌ام.»
قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا (۱۰)
گفت: «پروردگارا، نشانه‌‏اى براى من قرار ده»
فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمى‌‏گويى.»
فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا (۱۱)
پس، از محراب بر قوم خويش درآمد
و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی