مقالات
مرکزِ نورانی!
Luminous Center! «حزب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»، و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«الحزباء: الأرض الغليظة»«التجمّع إذا كان…
بیشتر بخوانیدخونِ به ناحق ریخته شده! دَمٌ عَبِيطٌ!
Unfair charge!killed unjustly!Innocent bystander!Restoration of dignity! «عبط» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«عَبَطَ البَعِيرَ: شتر را بىعلت کشت!»«مات عَبْطَةً: إذا مات شابّاً صحيحاً»«دَمٌ عَبِيطٌ: خونِ…
بیشتر بخوانیدفَوَرانِ نور! فَوَرانِ نار! وَ فارَ التَّنُّورُ!
The eruption of Light! The eruption of Fire! «فور» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور» و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ…
بیشتر بخوانیدفرهنگِ لغاتِ نورانی! اصْنَعِ الْفُلْكَ!
Luminous dictionary! Luminous culture! اصْنَعِ الْفُلْكَ!کشتی رو بساز! نورِ فرهنگسازی!فرهنگ لغات نورانی، مرجع زبان اهل نور است!وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا و زير نظر ما و [به] وحى ما…
بیشتر بخوانیداز حسادتِ حسود، غمگین مباش! فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ!
The light of happiness!With the Light, don't worry! be happy!Do not be upset by the jealousy of a jealous person! فَلا تَبْتَئِسْ!اصلا به روی خودت نیار!انگار نه انگار که اهل…
بیشتر بخوانیدگرایش و گزینشِ نورانی! عمّن آخذ معالم دینی؟! ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِه!
The luminous reference! «اخذ» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.اخذ علم از فرشته یا از شیطان؟!در…
بیشتر بخوانیدخودباختگان! وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ!
The losers! «خسر» یکی از هزار واژه مترادف «حسادت» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«الخسران: ذهاب رأس المال»«کسی که اصل سرمایهاش را از دست می دهد.»«خَسِرَ التاجرُ: إذا وُضع من رأس…
بیشتر بخوانیدجیرهی نورانی ما!
Our luminous ration!Our luminous regime!Our luminous Quota!Our luminous budget! «بعض» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«بَعَّضْت الدّواء: جعلته أَبْعَاضاً ليسهل على المأووف استعماله.»«بَعْضُ الشيء: جزء…
بیشتر بخوانیدروزنهای کوچک، عملکردی بزرگ!
A small hole, an extraordinary function! «ذبب» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.«ذُبَابُ الْعَينِ: مردمك چشم» سوراخ ریزی به اندازه مردمک کافیه تا نور به درون چشم داخل بشه.…
بیشتر بخوانیدنورِ غمخوار! الگوی نورانی! لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ!
Luminous Sympathy! «مواساة» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.«نورِ مواساة»در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«أَسَا الجُرحَ: زخم را درمان كرد.» «المُداواةِ وَ الإِصلاحِ»«أسَوْتُ الجُرحَ: إذا داوَيْتَهُ، ولِذلِكَ يُسَمَّى الطَّبيبُ: الآسِيَ»«الأُسْوَة:…
بیشتر بخوانید