دکتر محمد شعبانی راد

قلبِ برخوردار از نعمت نور! خوّلناه نعمة منّا!

BESTOW!
NO DEPRIVATION!

الفبای نورانی، نسخه های نورانی

(خول – قلب برخوردار از نعمت نور)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید

«خول» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«تَخَوَّلَتِ‏ الأرض الريح»
+ «سجد»
«أخوله إبله»
«خَالَ فلانٌ على اهلهِ: دبّر أُمورهم و كفاهم»
+ «دبر – تدبیر»
نور عامّ المنفعه!
«رَجُلٌ خَوْلانيٌّ: إذا كان عامَّ‌ المَنْفَعَة للقَريب و البَعِيد»
«الخَوْلِيُّ: من يقوم على الخيل»

قلبِ برخوردار از نعمت نور ولایت و هدایت!

مفهوم «برخورداری از نعمت»: رفاه!
نقطۀ مقابل این برخورداری میشه محرومیت!
انگاری اگه قلب از این نور هدایت برخوردار نمیشد و محرومیت از علوم نورانی اتفاق می‌افتاد، با مخاطبین نور، اتمام حجت نمیشد و اهل حسادت میتونستن به خدا اعتراض کنند که ما از نعمت نور ولایت برخوردار و بهره‌مند نشدیم، لذا علیرغم استعمال عیب حسد، حقش نیست که راهی آتش جهنم شویم! اما خدا خیلی زرنگه و با قرار دادن این نور سر راه اونایی که مد نظرشه «لقط»، با اونا اتمام حجت میکنه «اولتیماتوم»!
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»
+ «تمتّع»
+ «حظّ»
انگاری خدای مهربان با دادن نعمت نور علم، قلب فقیر رو دارا کرده!
«دارا و ندار»: قلب دارای نور و قلبی که نور ندارد! «قلبِ دارا – قلبِ ندار»
«DEPRIVATION»: + «افک»

این نعمت نورانی هدایت برای قلب سلیم، درجا خلق می‌شود!
و این همان خلقتی است که در خور اوست،
و همان نور هدایت اوست که در دل شرایط برای هدایت او خلق می‌شود!
«خلقا جدیدا»

[سورة طه (۲۰): الآيات ۴۵ الى ۵۶]
قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ (۵۰)
گفت: «پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده،
سپس آن را هدايت فرموده است.»

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ!

عرضۀ امانت، عرضۀ نور ولایت!

[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۷۰ الى ۷۳]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً (۷۰)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد.
يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً (۷۱)
تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشايد،
و هر كس خدا و پيامبرش را فرمان بَرَد قطعاً به رستگارى بزرگى نايل آمده است.
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ 
فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها
وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (۷۲)
ما امانت [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم،
پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند،
و[لى‏] انسان آن را برداشت؛ راستى او ستمگرى نادان بود.
لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ
وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (۷۳)
[آرى، چنين است‏] تا خدا مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرك را عذاب كند
و توبه مردان و زنان با ايمان را بپذيرد، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

«تَخَوَّلَتِ‏ الأرض الريح»:
زمین از نعمت باد برخوردار شد!
اما زمین میدونه که این باد از خود او نیست، بلکه موقتا برای اصلاح اموراتش، باد به او وزیده است و به محض اینکه باد قطع شود، تمام امورات مردم روی کره زمین فلج می‌شود!
پس تا زمانی که نسیم لطف نور علم آل محمد ع به قلب ما می‌وزد و از معالم ربانی برخوردار و بهره‌مند می‌شویم «خول»، دم را غنیمت شمرده و با این عنایت الهی قلب را از استعمال عیب حسد برهانیم و دل از گناه کنده و جفت خوبی برای زوج خود باشیم.
+ «جفت – زکو»
تا زمین قلب حاصلخیز، رحم خوبی برای نطفه‌گذاری و بارور شدن و تولید فرزندان بی‌شمار و زیبای عمل صالح باشد، ان شاء الله تعالی!

«چوپان» مثال زیبایی برای صاحبان نور است «الْخَائِلُ‏: الرّاعي للشّي‏ء، و الحافِظُ له»!
+ «رعی»
عرب میگه «أخوله إبله» یعنی چوپان شترانش شدم و متعهد شدم آنها را به چرا ببرم و خوب از آنها محافظت نمایم.
بدون چوپان برای شتر و بدون باد برای زمین چه اتفاقی خواهد افتاد؟!
و از طرفی نه زمین و نه شتر که از نعمت باد و چوپان بهره‌مند شده‌اند، خیال نمی‌کنند که صاحب و مالک باد و چوپان شده‌اند بلکه تا می‌توانند دَم را غنیمت شمرده و از این نعمت باد آورده نور ولایت «لقط» بهره‌مند می‌شوند.

«تخوّلت الريح الأرض: إذا تصرّفت فيها مرّة بعد مرّة.»
«تَخَوَّلت‏ الرِّيحُ الأَرْضَ إذا تَعَهَّدَتْها»
«يَتَخَوَّلُهُمْ‏ أي: يَتعَهَّدُهُم بها.»
«الْخَائِلُ‏: الْمُتَعَهِّدُ للشَّي‏ء، المُصْلِح له، القائِمُ بهِ.»
«الْخَائِلُ‏: الرّاعي للشّي‏ء، و الحافِظُ له»
«التَّخَوُّلِ‏: التعهد و حسن الرعاية»
«تَخَوَّلَتِ‏ الأرض الريح أي تعهدتها»
«الْخَائِلُ‏: المتعهد للشي‏ء الحافظ له»
«تَخَوَّلَ‏: اتَّخَذَه، تَخَوَّلَ‏ فلاناً: تَعَهَّده‏»
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ يَتَخَوَّلُنَا بِالْمَوْعِظَةِ أي يتعهدنا
نعمتی که حتما در قبال داشتن آن، تعهدی داده می‌شود.
وجود مفهوم تعهد در واژه خول بسیار مهم و کلیدی است.

معالم ربانی برای ما نعمت بزرگی است که این نعمت در اینجا با واژه «خول» آمده،
اول اینکه خیال نکنیم مال خودماست و پشت به عالم ربانی کنیم
و دوم اینکه این نعمت برای ما متعهد می شود نقش اصلاح کننده عیوب داشته باشد «خَائِلُ».
صاحبان نور همان خائل قلب ما هستند!
ما از نعمت معالم ربانی برخوردار شدیم «تخوّل».
تخول، برخوردار شدن از نعمت است. باید مدام این موضوع مهم آویزه گوش باشد که: این نعمت که از آن برخوردار شده‌ایم متعلق به مافوق نورانی ماست و بدون نگاه نورانی او فورا تاریک خواهیم شد، لذا همیشه نیازمند این نور برای درناژ حسد خود هستیم.

مثال مهندس نرم افزار و نرم افزار نصب شده رایگان برای مدت یکماه!
کار گیر کرده بود، یک خیّری پیدا شد و یک نرم افزار رایگان یکماه در اختیارت گذاشت و توی این مدت خوب فهمیدی که چقدر خوب و کاراست. حالا وقتش رسیده اونو بخری!

یعنی بابت این اعتقاد که خوب فهمیدی و درکش کردی، حالا نوبت ابتلا و امتحانه، و اگه برات ارزش داشته باشه، حقشو می‌پردازی، + «وزر : تاوان».
اگه نه، برات فرقی نمیکنه یک آیکون بلا استفاده گوشه دسکتاپت برای مدتی بمونه و بعدا حذف بشه!
واژه «خول» توی این مثال اون جاییه که تو در مدت یکماه یه دفعه خیال وَرِت میداره که مالک تمام و کمال این نرم افزار، خودتی و دیگه بدون نیاز سِرور بالا، خودت میتونی نفر اول باشی «طاق» و این تخیل و تکبر، کار دستت میده!
این نعمت که ارزانی شده «خولناکم» با این واژه اومده تا یه دفعه خیال ورت نداره مالک بلا منازعه این نرم افزار، خودتی بلکه قلبت وادی غیر ذی زرع است و همیشه باید شمارۀ دو خوبی برای اولی باشی «جفت»، + «حلق راس»، و مبادا خیال وَرِت داره اون اولی خودت هستی و به شجره منهیه نزدیک بشی! لذا به سابق خودت در ایمان و اونیکه هر چی داری از لطف اون داری، پشت کنی:
«وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ»

اهل شک حسود، نور خودشونو که بزرگترین نعمت داده شده به اونا بود «ما خَوَّلْناكُمْ» ترک کردند و بجای اینکه قبله دلهاشون کنن، به اون پشت کردند!

[ماوراء – خول]:
مگه قرار نبود با یاد معالم ربانی از تنهایی « فُرادى‏» در بیای و زوج بشی و زمین خوبی باشی برای این بذر طیبة معالم ربانی؟! پس چی شده تنها اومدی؟ نکنه قصه لامپ خوشخیال پیش اومده و گول خوردی، اگه دیدی دورت نشستند، یادت رفت که نورتو از کجا تغذیه می‌کنی و به خودت مغرور شدی و دستتو از توی دست معالم ربانی در آوردی و دِرَن آبسۀ حسادت قلبتو کشیدی و در آوردی و سیم ارتباطت قطع شد و تاریک شدی، حالا مثل قابیل میگی «یا ویلتی»؟!
«وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ»

برای فهم واژه خول بعنوان تملیک:
مثال نصب نرم افزاری برای مدت محدود تا با اون و کارائیهاش آشنا بشی اگه خوشت اومد میخریش!
اللغة:
و التخويل الإعطاء
و أصله تمليك الخول كما أن‏ التمويل هو تمليك الأموال
و خوله الله أعطاه مالا
و فلان خولي مال و خال مال و خائل مال إذ كان يصلح المال
و هم خول فلان أي أتباعه الواحد خائل
تخويل: عطا كردن.
اصل اين كلمه بمعناى بخشيدن
خَول يعنى غلامان و كنيزان است.

[خول – رعی] :
این صاحبان نور هستند که رعایت «رعی» حال ما را می کنند و نسیم شفابخش علوم نورانی آنها بر جان بیمار ما می‌وزد «خول»، تا ما را از گزند حسد مخفی در قلب خودمان حفظ نماید!
«أخوله إبله اذا استرعاه اياها»
اگر از چراگاه معالم ربانی مدتی مفت و رایگان برخوردار و بهره‌مند شدیم، نباید خیال کنیم که خودمان مالک این چراگاهیم! مدتی رعایت حال ما را نموده‌اند تا هم به عیب خود پی ببریم و هم به فضل معالم ربانی اقرار نماییم و هم، درد خود اینگونه درمان کنیم.

العطاء، الخول، النّور الولایة!

هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏
إِنَّمَا عَطَاؤُنَا لَكَ النُّورُ الَّذِي سَطَعَ لَكَ

[خولسرف]:

امام صادق علیه السلام:
أَ تَرَى اللَّهَ أَعْطَى مَنْ أَعْطَى مِنْ كَرَامَتِهِ عَلَيْهِ وَ مَنَعَ مَنْ مَنَعَ مِنْ هَوَانٍ بِهِ عَلَيْهِ
لَا وَ لَكِنَّ الْمَالَ مَالُ اللَّهِ يَضَعُهُ عِنْدَ الرَّجُلِ وَدَائِعَ
وَ جَوَّزَ لَهُمْ أَنْ يَأْكُلُوا قَصْداً وَ يَشْرَبُوا قَصْداً وَ يَلْبَسُوا قَصْداً وَ يَنْكِحُوا قَصْداً وَ يَرْكَبُوا قَصْداً
وَ يَعُودُوا بِمَا سِوَى ذَلِكَ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَلُمُّوا بِهِ شَعَثَهُمْ
فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ مَا يَأْكُلُ حَلَالًا وَ يَشْرَبُ حَلَالًا وَ يَرْكَبُ وَ يَنْكِحُ حَلَالًا
وَ مَنْ عَدَا ذَلِكَ كَانَ عَلَيْهِ حَرَاماً
ثُمَّ قَالَ‏ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ
أَ تَرَى اللَّهَ ائْتَمَنَ رَجُلًا عَلَى مَالٍ خُوِّلَ لَهُ أَنْ يَشْتَرِيَ فَرَساً بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ يُجْزِيهِ فَرَسٌ بِعِشْرِينَ دِرْهَماً
وَ يَشْتَرِيَ جَارِيَةً بِأَلْفِ دِينَارٍ وَ يُجْزِيهِ بِعِشْرِينَ دِينَاراً
وَ قَالَ‏ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ‏
.

فكر مى‌كنى خداوند كه به كسى چيزى داده به خاطر اين است كه در پيشگاه او احترام دارد و به كسى كه چيزى نداده براى اين است كه در نظر او خوار و بى مقدار است؟
نه، بلكه اموال از آنِ خداست كه نزد انسان به امانت مى‌گذارد و به ايشان اجازه مى‌دهد كه با رعايت ميانه‌روى بخورند و بپوشند و ازدواج كنند و وسيله سوارى بخرند و سوار شوند و مازاد بر آن را به مؤمنان نيازمند بدهند و بدين وسيله آنها را از پريشانى برهانند.
پس هر كه چنين كند، آنچه مى‌خورد و مى‌نوشد و سوار مى‌شود و ازدواج مى‌كند حلال است و هر كه از اين حد تجاوز كند، بر او حرام باشد.
«اسراف نكنيد كه خدا اسرافكاران را دوست ندارد»،
آيا خيال مى‌كنى خداوند كه مالى را به امانت به مردى داده، او حق دارد اسبى را به ده هزار درهم بخرد، در حالى كه اسب بيست درهمى هم برايش كافى است؟
يا كنيزى را به هزار دينار بخرد، در صورتى كه كنيز بيست دينارى هم او را كفايت مى‌كند؟
حال آنكه فرموده است: «اسراف نكنيد···»!
خدای مهربان نور هدایت را عطا می‌فرماید،
اما اهل حسادت به این عطای نورانی خدای مهربان پشت می‌کنند!

[سورة الأنعام (۶): آية ۹۴]
وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ 
وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكاءُ
لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (۹۴)
و همان گونه كه شما را نخستين بار آفريديم [اكنون نيز] تنها به سوى ما آمده‌‏ايد،
و آنچه را به شما عطا كرده بوديم پشت سر خود نهاده‏‌ايد،
و شفيعانى را كه در [كار] خودتان، شريكان [خدا] مى‌‏پنداشتيد با شما نمى‌‏بينيم.
به يقين، پيوند ميان شما بريده شده، و آنچه را كه مى‌‏پنداشتيد از دست شما رفته است.

اهل حسادت به چوپان خود پشت می‌کنند!
چوپان خود را گم می‌کنند!

[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۶ الى ۱۰]
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ 
قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ (۸)
و چون به انسان آسيبى رسد، پروردگارش را -در حالى كه به سوى او بازگشت‏‌كننده است- مى‌‏خواند؛ سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا كند، آن [مصيبتى‏] را كه در رفعِ آن پيشتر به درگاه او دعا مى‌‏كرد، فراموش مى‏‌نمايد و براى خدا همتايانى قرار مى‌‏دهد تا [خود و ديگران را] از راه او گمراه گرداند.
بگو: «به كفرت اندكى برخوردار شو كه تو از اهل آتشى.»

[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۴۶ الى ۵۰]
فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا 
ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ 
بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۴۹)
و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامى‌‏خواند؛
سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‏‌گويد:
«تنها آن را به دانش خود يافته‌‏ام».
نه چنان است، بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمى‌‏دانند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی