دکتر محمد شعبانی راد

نور آسمان، از اهل زمین دستگیری میکند! هبوط نور علم! يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا!

ASSISTANCE!

«هبط» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«هَبَطَ المَرَضُ لحم العليل: حطّه عنه؛
بيمارى، گوشت بدن عليل را كم كرد و ضعيفش نمود.»
انگاری خدای مهربان برای دستگیری از بندگانش، نور علمشو پایین میاره!
دستشو به سمت پایین دراز میکنه!
شنیدی میگن: فلانی وقتی با بچه ها بازی میکنه، خودشو برای اونا کوچیک میکنه!
به این میگن هبوط!
+ «وجد – نشت نورانی!»
خدای مهربان از بندگانش فاصله نمیگیره! بلکه برای دستگیری از آنها، خودشو به اونا نزدیک میکنه! خودشو برای اونها کوچیک میکنه! به این میگن تواضع! به این میگن هبوط! به این میگن کریم!
«ید الله مغلولة» یعنی خدا از بنده فاصله گرفته! رابطه علمی برقرار نکرده! بین خدا و بنده نور علم آل محمد ع قرار نداده! این اعتقاد یهود است تا اقرار به فضل آل محمد ع ننمایند! تا هر کاری دلشان میخواهد انجام بدهند!
خدای مهربان از بندگانش فاصله نمیگیره! ما هم باید با نور، خدایی کنیم!
یعنی باید ماموریت خودمونو به اینکه شمع روشن قلب خودمونو به شمعهای خاموش قلوب کسانی که خدای مهربان تقدیر میکنه که ماموریت و مسئولیت ما در کربلای ما این باشه که خودمونو به این قلوب تاریک نزدیک کنیم تا ان شاء الله شمع خاموش قلوب آنها از این شمع روشن قلب ما ارث نورانی علم بگیرد و روشن گردد، لذا با این نور، ما هم باید از ماموریت و مسئولیت خود فاصله نگیریم و وقتی که متوجه امر الله خود شدیم، بهانۀ جانب احتیاط رعایت کردن را پیش نکشیم که یک لقمۀ چپ شیطان میشویم، نعوذ بالله من ذلک! + «تعصّب ممدوح!»
+ «حسود از نورش فاصله میگیره!»

يَا مُهْبِطَ الْمَلَائِكَةِ إِلَى الْأَرْضِ!

يا نُوحُ اهْبِطْ – يَا مُهْبِط
فَأَهْبِطْنَا بِرَحْمَتِكَ!

«اهْبِطْ»: امر هبوط، یعنی داستان تکراری ماموریت کربلا!

ملک موکل، از جانب آل محمد ع، به قلب اهل نور نگاه می‌کند،
و این نور بشارت است که به قلب سلیم، آرامش می‌دهد.
«هبط: هبوط نور علم!» + «نهر» و + «نفل»
+ «
فرهنگِ لغاتِ نورانی! اصنع الفلک!»

[سورة فصلت (۴۱): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ 
أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰)
در حقيقت، كسانى كه گفتند:
«پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‌‏آيند [و مى‌‏گويند:]
«هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.

لینک مقالات مرتبط:

+ «زمین به آسمان احترام می‌گذارد!»
+ «نگاه همزمان، به آسمان و زمین!»
+ «جوّ نورانی آسمان! جوّ السّماء!»
+ «قلب حسود، زمین بایر!»
+ «حسادت، زمین‌گیرت میکنه!»
+ «بهشتِ سر به فلک کشیده! آسمان‌خراشِ نورانی!»
+ «وسعت طیف نورانی آسمان بهشت درون ما!»
+ «قلب مشتاق نور! لا اله الا الله شوقاً شوقاً!»
+ «نور عالی‌مقام! و رفعنا لک ذکرک!»
+ «حلقۀ نورانی! حلق رأس! چهار ماه حرام!»
+ «یه جای دور، اما نزدیک و زیبا! مسجد الاقصی!»
+ «عروج پُر اُفت و خیز! معراجِ علمی!»
+ «فرع اصل نور خودت باش! اصلها ثابت و فرعها فی السماء!»
+ «با نور از بند تمنّا آزاد شو! بیت العتیق!»
+ «رتق و فتق امور، با نور! کانتا رتقا ففتقناهما!»
+ «حسود، دُم به تلۀ شیطان میده، لذا دُمش گیره و نمیتونه فرار کنه! و غلّقت الابواب!»
+ «لقمۀ تمنّا توی گلوی حسود گیر میکنه! طعاما ذا غصّة!»
+ «با نور، یهویی آگاه میشی! اعثرنا علیهم لیعلموا!»
+ «با نور، قلبتو روشن کن و راه بیفت! نور بامداد! بالغدوّ! بالغداة!»
+ «قلب سرشار از نور! وفور نعمت علوم نورانی! ماء غدقا!»
+ «سوگند به نوری که قلبتو پر میکنه! و الارض و ما طحاها!»
+ «نور باید خوب توی قلبت جا بیفته! ثمّ سوّاک رجلا!»
+ «قلبی که با نورش جفت و جوره! تزکیة الله!»
+ «ستون نورانی قابل اعتماد! رکن الله!»
و …

هبوط علم!

الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ!

امام علی علیه السلام:
إِنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَجُلَانِ
رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ
سَائِرٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا دَلِيلٍ
مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ
فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ
ضَالٌّ [عَنْ‏] هَدْيِ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ
مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ
حَمَّالٌ خَطَايَا غَيْرِهِ
رَهْنٌ بِخَطِيئَتِهِ
دو نفر در پيشگاه خداوند مبغوضترين مردمند:
يكى آنكه خداوند او را به خود واگذارده است و از راه راست منحرف گشته،
و بدون دانش و راهنما حركت مى‌كند،
به سخنان ساختگى و دور از حقّ‌ و حقيقت و بدعتهاى خويش سخت دل بسته،
و به سرعت در راه گمراه ساختن مردم گام بر مى‌دارد،
و براى افرادى كه فريبش را بخورند فتنه است،
وى از مسير هدايت پيشينيان گمراه گشته؛
و گمراه‌كنندۀ كسانى است كه در زندگى و پس از مرگش تابع او شوند،
او بار گناهان كسانى را كه گمراه ساخته به دوش مى‌كشد
و همواره در گرو گناهان خويش نيز هست!
وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا فَوُضِعَ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ غَارَ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ قَدْ لَهِجَ مِنْهَا بِالصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ- عَمِيَ فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ
سَمَّاهُ اللَّهُ عَارِياً مُنْسَلِخاً
وَ سَمَّاهُ أَشْبَاهَ النَّاسِ عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ
وَ لَمَّا يَغْنَ فِي الْعِلْمِ يَوْماً سَالِماً بَكَّرَ فَاسْتَكْثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ حَتَّى إِذَا ارْتَوَى مِنْ آجِنٍ وَ أَكْثَرَ مِنْ غَيْرِ طَائِلٍ
جَلَسَ بَيْنَ النَّاسِ مُفْتِياً قَاضِياً ضَامِناً لِتَخْلِيصِ مَا الْتَبَسَ عَلَى غَيْرِهِ
إِنْ خَالَفَ مَنْ سَبَقَهُ لَمْ يُؤْمِنْ مِنْ نَقْضِ حُكْمِهِ مَنْ يَأْتِي مِنْ بَعْدِهِ كَفِعْلِهِ بِمَنْ كَانَ قَبْلَهُ
فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَى الْمُبْهَمَاتِ هَيَّأَ لَهَا حَشْواً رَثّاً مِنْ رَأْيِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ
فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهَاتِ فِي مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْكَبُوتِ
خَبَّاطُ جَهَالاتٍ وَ رَكَّابُ عَشَوَاتٍ وَ مِفْتَاحُ شُبُهَاتٍ
فَهُوَ لَا يَدْرِي أَصَابَ الْحَقَّ أَمْ أَخْطَأَ
إِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ يَكُونَ قَدْ أَخْطَأَ وَ إِنْ أَخْطَأَ رَجَا أَنْ يَكُونَ قَدْ أَصَابَ
فَهُوَ مِنْ رَأْيِهِ فِي مِثْلِ نَسْجِ غَزْلِ الْعَنْكَبُوتِ الَّذِي إِذَا مَرَّتْ بِهِ النَّارُ لَمْ يَعْلَمْ بِهَا لَمْ يَعَضَّ عَلَى الْعِلْمِ بِضِرْسٍ قَاطِعٍ فَيَغْنَمَ بِذَرْيِ الرِّوَايَاتِ إِذْرَاءَ الرِّيحِ الْهَشِيمَ لَا مَلِيٌّ وَ اللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَيْهِ
لَا يَحْسَبُ الْعِلْمَ فِي شَيْ‏ءٍ مِمَّا أَنْكَرَهُ وَ لَا يَرَى أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا ذَهَبَ فِيهِ مَذْهَبَ نَاطِقٍ مَا بَلَغَ مِنْهُ مَذْهَباً لِغَيْرِهِ وَ إِنْ قَاسَ شَيْئاً بِشَيْ‏ءٍ لَمْ تكذب [يُكَذِّبْ‏] رَأْيَهُ كَيْلَا يُقَالَ لَهُ لَا يَعْلَمُ شَيْئاً وَ إِنْ خَالَفَ قَاضِياً سَبَقَهُ لَمْ يُؤْمِنْ فَضِيحَتَهُ حِينَ خَالَفَهُ
وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اكْتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ
تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّمَاءَ وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوَارِيثُ
دوم كسى كه مجهولاتى به هم بافته و به سرعت با حيله و تزوير در ميان مردم نادان پيش مى‌رود،
در تاريكيهاى فتنه و فساد به تندى قدم بر مى‌دارد،[از نماز و روزه هم دم مى‌زند] منافع صلح و مسالمت را نمى‌پذيرد،
انسان نماها؛ وى را عالم و دانشمند مى‌خوانند ولى عالم نيست.
از صبح على الطّلوع تا به شب همچنان به جمع‌آورى چيزهايى مى‌پردازد كه كم آن از زيادش بهتر است، تا آنجا كه خود را از آبهاى گنديدۀ جهل سير سازد، و به خيال خود گنجى فراهم ساخته، در صورتى كه فائده‌اى در آن يافت نمى‌شود،
او در بين مردم به مسند قضا تكيه زده، و بر عهده گرفته، كه آنچه بر ديگران مشتبه شده روشن سازد، گمان نكند در آنچه او منكر است دانشى وجود داشته باشد و جز معتقدات خويش روش درستى سراغ ندارد، اگر چيزى را به چيزى قياس كند نظر خويش را تكذيب نكند [و اگر مطلبى بر او تاريك باشد براى جهلى كه در خود سراغ دارد آن را پنهان مى‌كند] تا نگويند: نمى‌داند، اگر با قاضى پيشينش مخالفت مى‌كند اطمينان ندارد كه قاضى پس از او حكم او را نقض نكند، و اگر با مشكلى روبرو شود يك سرى حرفهاى توخالى را پيش خود جمع و جور مى‌كند و به نتيجۀ آن قاطع مى‌گردد، در برابر شبهات فراوان همچون تارهاى عنكبوت مى‌باشد، حتّى خودش هم نمى‌داند درست حكم كرده يا به خطا، اگر صحيح گفته باشد مى‌ترسد خطا رفته باشد، و اگر اشتباه نموده اميد دارد صحيح از آب درآيد، نادانى است كه در تاريكيهاى جهالت سرگردان است، همچون نابينايى كه در ظلمات پرخطر، به راه خود ادامه مى‌دهد، او نسبت به رأى خود همانند تارهاى عنكبوتى است كه اگر آتش از آن بگذرد به هيچ وجه متوجّه نگردد. در علم؛ ريشه‌دار و قاطع نيست تا بهره برد. همانند بادهاى تندى كه گياهان خشك را درهم مى‌شكند، او نيز احاديث و روايات را درهم مى‌ريزد، تا به خيال خود از آن نتيجه‌اى بدست آورد. بخدا سوگند نه آن قدر مايۀ علمى دارد كه در دعاوى مردم، حقّ‌ را از باطل جدا سازد، و نه براى مقامى كه به او تفويض شده اهليّت دارد، باور نمى‌كند ماوراى آنچه انكار كرده دانشى وجود دارد، و غير از آنچه او فهميده نظريّۀ ديگرى. اگر مطلبى بر او مبهم شد كتمان مى‌كند، زيرا او خود به جهالت خويش آگاه است، خونهايى كه از داورى ستمگرانه‌اش ريخته شده صيحه مى‌كشند، و ميراثهايى كه به ناحقّ‌ به ديگران داده فرياد مى‌زنند.
إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مَعْشَراً يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا لَا يَتَعَذَّرُ مِمَّا لَا يَعْلَمُ فَيَسْلَمَ وَ تُوَلْوِلُ مِنْهُ الْفُتْيَا وَ تَبْكِي مِنْهُ الْمَوَارِيثُ وَ يُحَلَّلُ بِقَضَائِهِ الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ يُحَرَّمُ بِقَضَائِهِ الْفَرْجُ الْحَلَالُ
وَ يَأْخُذُ الْمَالَ مِنْ أَهْلِهِ فَيَدْفَعُهُ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ
شكايت به خدا مى‌برم، از گروهى كه در جهل و نادانى زندگى مى‌كنند، و در گمراهى جان مى‌دهند.
از آنچه نداند پوزش نمى‌طلبد، و هر فتوا و حكمى از او در ماتم و شيون است، و مواريث از دست او مى‌نالند، و بخاطر حكم و قضاى او فرج حرام حلال؛ و فرج حلال حرام مى‌شود،
مال را از أهل آن مى‌ستاند و به نااهل مى‌دهد.
وَ رُوِيَ أَنَّهُ ص قَالَ بَعْدَ ذَلِكَ
و نقل است كه آن حضرت عليه السّلام پس از آن فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ
عَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ وَ الْمَعْرِفَةِ بِمَنْ لَا تَعْتَذِرُونَ بِجَهَالَتِهِ
فَإِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ وَ جَمِيعُ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ ص
فَأَنَّى يُتَاهُ بِكُمْ بَلْ أَيْنَ تَذْهَبُونَ
اى مردم،
بر شما باد به طاعت و شناخت كسى كه به شناختش معذور نيستيد،
زيرا كه آن علمى كه آدم عليه السّلام بدان فرود آمد، و همۀ آنچه پيمبران بدان واسطه برترى جستند تا برسد به پيغمبر شما خاتم النّبيّين همگى نزد عترت پيغمبرتان محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله است
،
پس در كجا سرگردان شده و بكجا مى‌رويد؟
يَا مَنْ نُسِخَ مِنْ أَصْلَابِ أَصْحَابِ السَّفِينَةِ
هَذِهِ مَثَلُهَا فِيكُمْ فَارْكَبُوهَا
فَكَمَا نَجَا فِي هَاتِيكَ مَنْ نَجَا فَكَذَلِكَ‏ يَنْجُو فِي هَذِهِ مَنْ دَخَلَهَا
أَنَا رَهِينٌ بِذَلِكَ قَسَماً حَقّاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ‏
اى كنده‌شدگان از صلبهاى أصحاب كشتى [نوح]
مثل عترت در ميانتان همچون كشتى نوح است، پس بر آن سوار شويد،
و همچون نجات‌يافتگان در آن كشتى؛ هر كه بر آن درآيد نيز نجات يابد،
و من به آنچه مى‌گويم به سوگند درست گرو اين گفتار هستم، و سخن زور نمى‌گويم،
وَ الْوَيْلُ لِمَنْ تَخَلَّفَ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ تَخَلَّفَ
أَ مَا بَلَغَكُمْ مَا قَالَ فِيكُمْ نَبِيُّكُمْ حَيْثُ يَقُولُ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا
كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ
فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا
أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا مِنْهُوَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا
.
و واى بر آنكه روى برتابد، سپس واى بر آن كس كه روى برتابد،
آيا اين حديث پيغمبرتان در حجّ‌ وداع به شما نرسيده كه فرمود:
«در ميان شما دو چيز سنگين و گران‌بها مى‌گذارم، اگر بدان چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: قرآن و عترت من أهل بيتم، و اين دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من درآيند، پس بنگريد چگونه در بارۀ آن دو رفتار كنيد»،
بدانيد كه اين آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد،
و آن ديگر آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد.

عِلْمُ الْكِتابِ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ

امام صادق علیه السلام:
الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَعْلَمُ أَمِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ
فَقَالَ
مَا كَانَ عِلْمُ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ عِنْدَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ
إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ
وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ
أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ
وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ
.

يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا

«هبوط سلام – هبوط علم»
+ «نورِ سلام، بر تیم دونفره!»

[سورة هود (۱۱): الآيات ۴۵ الى ۴۹]
وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ (۴۵)
و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت:
«پروردگارا، پسرم از كسان من است، و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترين داورانى.»
قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ
فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ (۴۶)
فرمود: «اى نوح، او در حقيقت از كسان تو نيست، او [داراى‏] كردارى ناشايسته است.
پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه.
من به تو اندرز مى‌‏دهم كه مبادا از نادانان باشى.»
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ 
وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ (۴۷)
گفت: «پروردگارا، من به تو پناه مى‌‏برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم،
و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم.»
قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ
وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ (۴۸)
گفته شد: «اى نوح، با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر گروههايى كه با تواند، فرود آى.
و گروههايى هستند كه به زودى برخوردارشان مى‏‌كنيم،
سپس از جانب ما عذابى دردناك به آنان مى‌‏رسد.»
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ
ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا 
فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (۴۹)
اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مى‏‌كنيم.
پيش از اين نه تو آن را مى‏‌دانستى و نه قوم تو.
پس شكيبا باش كه فرجام [نيك‏] از آنِ تقواپيشگان است.

«يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا»
+ «نورِ سلام، بر تیم دونفره!»
سَلامٌ‏ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمينَ (79)
سَلامٌ‏ عَلى‏ إِبْراهيمَ (109)
سَلامٌ‏ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ (120)
سَلامٌ‏ عَلى‏ إِلْ‏ياسينَ (130)
وَ سَلامٌ‏ عَلَى‏ الْمُرْسَلينَ (181)
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ‏ عَلى‏ عِبادِهِ الَّذينَ اصْطَفى‏ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (59)

مشتقات ریشۀ «هبط» در آیات قرآن:

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حينٍ (36)
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (38)
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (74)
قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرينَ (13)
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حينٍ (24)
قيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَليمٌ (48)
قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‏ (123)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی