A jealous person is strongly attached to their desires!
«عصب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«عصب الرجل الناقة: شدّ فخذيها بحبل ليدرّ اللبن»
«مَعْصُوب: شترى كه تا او را نبندند شير نمىدهد.»
«عَصَّبَ رأسه بِالعِصَابَةِ»
«تَعَصَّبَ أي شد الْعِصَابَةَ.»
«التَّعَصُّبُ من الْعَصَبِيَّةِ، و هي المحاماة و المدافعة عمن يلزمك أمره أو تلزمه لغرض»
«عَصَبَ الْقَوْمُ بِالرَّجُلِ: أَحَاطُوا بِهِ لقتَالٍ أَوْ حِمَايَةٍ.»
«الِاعْتِصَابُ»: مفهوم زیبایی در این واژه وجود داره!
Workers’ Collective Refusal Strike!
حسود به تمناهای خودش تعصّب داره! إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ!
حسود متعصّب، طرفدار دو آتیشۀ تمناهای خودشه!
اهل نور به اجرای اوامر نورانی تقدیرات خودش تعصب داره!
این تعصب کجا و اون تعصب کجا؟!
این تعصب چه عاقبتی داره و اون تعصب چه عاقبتی داره؟!
مفهوم « الشدّة و اللىّ »
انگاری این گرایش و گرد هم آمدن بمنظور خاصی صورت میگیره و اونم دوشیدن شیره!
انگاری اهل نور دور صاحب نور جمع میشن و اعتصاب می کنن [+ «اعتکاف»] تا از علم او بهرهمند بشن! و البته اهل شک نیز گرایش قلبی به گناه دارن، لذا دور لیدرهای سوء جمع میشن تا از علوم متشابه اونها که گناه رو براشون تجویز و تایید میکنه، بهرهمند شوند و این لیدرهای سوء هستند که به اهل حسادت جرات گناه کردن میدهند:
مفهوم زیبای «collection» : مجموعه ای که بمنظور خاصی دور هم اجتماع نموده اند !
«campaign» : این اصطلاح این روزا خیلی داره جا می افته :
میگن کمپین قطره!
یعنی یه عدهای که دلشون به حال وضعیت بیآبی میسوزه و نگرانن، با هم، همنوا میشن و کارائی میکنن که آب به اندازه مصرف بشه و الکی آب رو هدر ندن و معمولا یه تعدادی از مثلا هنرپیشهها یا اشخاص معروف هم این کار رو تبلیغ می کنن.
چون همه یه طرز فکر رو قبول دارن میگن: ما همه یکی هستیم، ما همه با همیم! «نحن عصبة»!
عَصَبَ الْقَوْمُ بِالرَّجُلِ : أَحَاطُوا بِهِ لقتَالٍ أَوْ حِمَايَةٍ
«الِاعْتِصَابُ»: مفهوم زیبایی در این واژه وجود داره!
« العصابة: العمامة » : …
+ «عمم و توج»
+ مقالههای زیبا و مهم و زنجیرهای با مفهوم «گرایش»
[عصب – گرایش]:
«تَعَصَّبَ لهُ و معهُ: به او گرايش و يارى كرد.»
گرایشهای متعصبانه: طرفداران دو آتیشه!
تَعَصَّبَ- تَعَصُّباً [عصب]: عصابه بر سر بست، سرور و مهتر شد، تعصب بخرج داد،
تَعَصَّبَ عليهِ: با او مخالفت ورزيد،
تَعَصَّبَ لهُ و معهُ: به او گرايش و يارى كرد،
تَعَصَّبَ في دينِهِ و مذهبهِ: …
[ عصب – ربط – گرایش]:
کتاب لغت مقاییس اللغة برای واژه «عصب» مفهوم «ربط شيء بشيء مستطيلا أو مستديرا» را ذکر کرده است.
در واقع این گرایش نوعی ارتباط برقرار کردن است به چیزی که بدان گرایش پیدا می کنند.
[أَنَا عَصَبَتُهُمْ] :
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ عَصَبَةً يَنْتَمُونَ إِلَيْهَا إِلَّا وُلْدَ فَاطِمَةَ فَأَنَا وَلِيُّهُمْ وَ أَنَا عَصَبَتُهُمْ وَ هُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي وَ وَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ بِفَضْلِهِمْ مَنْ أَحَبَّهُمْ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ أَبْغَضَهُ اللَّهُ.
[قصه لیلة المبیت – مَنْ هَذَا الْمُتَعَصِّبُ لِمُحَمَّدٍ]
[عشق – عصب]:
«العَصَب: گياه پيچك»
+ مقالۀ زیبای عشق.
همه باید مثل گیاه پیچک، عاشقانه به دور نور خود بپیچیم و با عمل به اندیشه نورانی او، تولید نور آرامش کنیم و مهربانی کنیم، به این میگن عاشق! به این میگن متعصب!
اهل یقین «عاشق متعصب» نور خود هستند!
مشتقات ریشۀ «عصب» در آیات قرآن:
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ (77)
إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفي ضَلالٍ مُبينٍ (8)
قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ (14)
إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ (11)
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ (76)