The merciful Allah expresses his interest in his servant and says:
I’m attracted to you!
Merciful to His Servants
and shows this kindness.
«ودق» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«وَدَقَ: أي، أَحَبَّ و أَرادَ و اشتَهَى»
«أتَانٌ وَدِيقٌ: إذا أرادت الفحل»
«وَدَقَتِ الدّابّةُ: إذا أَظْهَرَتْ رطوبةً عند إرادة الفحل»
«سمِّيتْ وَدِيقةً لأنّها وَدَقَتْ إلى كل شيء، أي: وَصَلَتْ»
+ «صلة رحم»
مفهوم رابطه در این واژه وجود دارد.
+ مفهوم «روان»!
«الوَدْق: المَطَر، لأنَّه يَدِقُ، أى يجىء من السَّماء.»
+ «اتی امر الله»
+ «جیء»
رویت نور! فهمیدن قبض و بسط نور!
درک شنیداری از کلام خدای مهربان!
این میشه «فتری الودق»!
+ «ظهر – نورِ آشکار و هویدا! ظهور نورانی!»
«خدای مهربان، عشق و علاقۀ خودشو به بنده، بروز میده! فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ!»
+ «مهربانی!»
اهل نور، با عمل به علوم صاحبان نور، نشون میدن و بروز میدن که مهربان هستند!
بیایید اسم نور را معنا کنیم!
انگاری خدای مهربان با فرایند نور الولایة، نشون میده که بندۀ خودشو دوست داره!
یه جوری داری دوست داشتن خودشو بروز میده!
خدای مهربان عشق و محبت خودشو به بنده، لو میده، آشکار میکنه!
این مفهوم رو واژۀ ودق به ما یاد میده!
«وَدَقَ أي: أَحَبَّ و أَرادَ و اشتَهَى».
خدای مهربان بهت میفهمونه که دوستت داره! فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ!
خدای مهربان، عشق و علاقۀ خودشو به بنده، بروز میده! فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ!
+ «دلال المرأة»
«قرب في نزول» میشه همون مفهوم زیبای واژۀ «ولی».
«الإتيان إذا كان نزولا في تقرّب، و كذلك الانس، و المطر النازل، و الحرّ الشديد النازل من الشمس، و النقاط الحمر من نزول الدم و الحرارة في العين أو العروق، و توجّه ذات الحافر و حرصها و ميلها الى الفحل، و الدنوّ و هو قرب في تسفّل الى شيء»
«ودق» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است.
نگاه علمی و نورانی صاحبان نور تا مغز استخوانت رسوخ میکند!
به این میگن «ودق»، یعنی برق علمی نگاه او چنان تا اعماق وجودت نفوذ میکنه که کاملا این نور رو در خودت و درون قلب خودت احساس میکنی و این قرب و نزدیکی و انس با معالم ربانی (و آیات و تقدیرات) در واژه «ودق» مستتر است.
همونجوری که ابرها کمکم جمع میشن و متراکم میشن و یه دفعه رعد و برقی از میان آنها بیرون میاد که اثرش تا کجاها که نفوذ نمیکنه و نزولش توام با نور و سر و صداست!
بعینه مثالی است برای مراحل مختلف اخذ علم صاحبان نور که از مافوق خود، یعنی آل محمد ع کم کم بار میگیرد و در قلبش متراکم میشود و وقتی که وقتش برسد نوری از کلام او برق میزند که قلبت را دگرگون میکند و تا اعماق وجود نفوذ میکند.
«وَدَقَتِ الدّابّةُ: إذا أَظْهَرَتْ رطوبةً عند إرادة الفحل!»
در واقع صاحبان نور از روی ذوق و شوق زیادی که به دوستان آل محمد ع دارند، در امر نطفهگذاری علمی بسیار شائق هستند و واژه «ودق» اشاره به همین تمایل شدید این معلمین نورانی برای این ماموریت خطیر کربلا دارد: «وَدَقَتِ الدّابّةُ».
دیدی میگن فلانی داره چراغ سبز نشون میده!
+ «دلال المرأة»
ببین مفهوم نگاه صاحب نور و چراغ سبزی که او به تو نشون میده تا معالم علمی رو از او بگیری و بهش عمل کنی، در همین واژه ودق و هزار واژۀ مترادف نور الولایة مستتر است و انگاری با دیدن و خواندن این واژه باید به یاد این ویژگی نور بیفتی که چقدر نسبت به اینکه می خواهد تو از گناه دل بکنی و با این نور ولایت خودت را آرام نمایی دارد رغبت نشان میدهد، حال آنکه این همه شوق و رغبت باید از طرف ما باشد، چون سودش برای ماست، اما متاسفانه اهل حسادت این همه عشق و علاقه نور به خودشان را میبینند و باز هم بیتفاوت اند و هیچ کاری نمیکنند!
«وَدَقَ إليهِ: به او نزديك شد.»
«وَدَقَ بِهِ: با او انس گرفت.»
مثال: چشمت به شیرینی خوشمزه که میافته، آب از دهانت کش میکنه!
این ترشح بزاق علامت تمایل تو برای خوردن این شیرینی است.
ودق تمایل شدید صاحبان نور برای رساندن مشک آب زمزم به جمع دوستان آل محمد ع برای یاد دادن نحوه و مِتُد دسترسی به آرامش طبق فرهنگ زیبای آل محمد ع است،
پس ودق صفت عباس بن علی ع در ماموریت کربلای او است.
در واقع واژه «ودق» با کربلا پیوند میخورد و تا مفهوم ودق برایت جا نیفتد قصه ماموریت صاحبان نور را درک نمیکنی که چطور تن به این خطر بزرگ میدهند و خود را به گله گرگها میزنند تا چند گوسفند حیران و سرگشته را از چنگ گرگصفتان زمان، نجات دهند ولو به قیمت جانشان تمام شود و این ماموریت خطرناک جز با فهم واژه ودق امکان پذیر نیست.
+ «شفا البئر»
[ودق – کربلا]:
آمدن حسین ع به سمت کوفه، یک قیام علمی است، یکاقدام علمی است، و نه هیچ چیز دیگر.
این اقدام برای روشن کردن قلوب مخاطبین به نور ولایت علمی آل محمد ع است.
این قصه و ماموریت تکراری کربلاست!
خروج ودق، یک اقدام علمی است که به رویت مخاطبین میرسد:
«فتری الودق یخرج من خلاله!»
[ودق – مطر] :
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ
وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ فَهِيَ الْأَنْهَارُ وَ الْعُيُونُ وَ الْآبَارُ
وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً أَيْ يُثِيرُهُ مِنَ الْأَرْضِ ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ
فَإِذَا غَلُظَ بَعَثَ اللَّهُ رِيحاً فَتُعْصِرُهُ فَيَنْزِلُ مِنْهُ الْمَاءُ
وَ هُوَ قَوْلُهُ
فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ أَيْ الْمَطَرَ.
[سورة النور (۲۴): الآيات ۴۱ الى ۴۶]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ (۴۱)
آيا ندانستهاى كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند، و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشودهاند [تسبيح او مىگويند]؟ همه ستايش و نيايش خود را مىدانند، و خدا به آنچه مىكنند داناست.
وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (۴۲)
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و بازگشت [همه] به سوى خداست.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً
فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ
وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ
فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ
يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ (۴۳)
آيا ندانستهاى كه خدا[ست كه] ابر را به آرامى مىراند،
سپس ميان [اجزاء] آن پيوند مىدهد، آنگاه آن را متراكم مىسازد،
پس دانههاى باران را مىبينى كه از خلال آن بيرون مىآيد،
و [خداست كه] از آسمان از كوههايى [از ابر يخزده] كه در آنجاست تگرگى فرو مىريزد؛
و هر كه را بخواهد بدان گزند مىرساند، و آن را از هر كه بخواهد باز مىدارد.
نزديك است روشنى برقش چشمها را ببرد.
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (۴۴)
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مىكند.
قطعاً در اين [تبديل] براى ديدهوران [درس] عبرتى است.
وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ
فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى بَطْنِهِ
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى رِجْلَيْنِ
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى أَرْبَعٍ
يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ
إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۴۵)
و خداست كه هر جنبندهاى را [ابتدا] از آبى آفريد.
پس پارهاى از آنها بر روى شكم راه مىروند
و پارهاى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مىروند.
خدا هر چه بخواهد مىآفريند.
در حقيقت، خدا بر هر چيزى تواناست.
لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ
وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۴۶)
قطعاً آياتى روشنگر فرود آوردهايم، و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
[سورة الروم (۳۰): الآيات ۴۶ الى ۵۰]
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (۴۶)
و از نشانههاى او اين است كه بادهاى بشارتآور را مىفرستد، تا بخشى از رحمتش را به شما بچشاند و تا كشتى به فرمانش روان گردد، و تا از فضل او [روزى] بجوييد، و اميد كه سپاسگزارى كنيد.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ (۴۷)
و در حقيقت، پيش از تو فرستادگانى به سوى قومشان گسيل داشتيم، پس دلايل آشكار برايشان آوردند، و از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم، و يارىكردن مؤمنان بر ما فرض است.
اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَيَبْسُطُهُ فِي السَّماءِ كَيْفَ يَشاءُ وَ يَجْعَلُهُ كِسَفاً
فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ
فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (۴۸)
خدا همان كسى است كه بادها را مىفرستد و ابرى برمىانگيزد
و آن را در آسمان -هر گونه بخواهد- مىگستراند و انبوهش مىگرداند،
پس مىبينى باران از لابلاى آن بيرون مىآيد.
و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، رسانيد، بناگاه آنان شادمانى مىكنند.
وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ (۴۹)
و قطعاً پيش از آنكه بر ايشان فروريزد، [آرى،] پيش از آن سخت نوميد بودند.
فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها
إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۵۰)
پس به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را پس از مرگش زنده مىگرداند.
در حقيقت، هم اوست كه قطعاً زندهكننده مردگان است، و اوست كه بر هر چيزى تواناست.