دکتر محمد شعبانی راد

سیر قهقرایی شخصیت حسود! فَكُنْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ!

The great regression
of the jealous person is revealed!

«نکص» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«نكص: إذا أحجم عن الشي‏ء خوفا و جبنا»
«أَحْجَمَ‏ عن الشي‏ء: كف عنه و تأخر»
«النُّكُوصُ‏: الإِحْجَامُ عن الشي‏ء، سر سنگينى كردن و رو گرداندن از انجام كار»

+ «التّعرّب بعد الهجرة»
[نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ‏]:
«نكص: إذا أحجم عن الشي‏ء خوفا و جبنا» «أَحْجَمَ‏ عن الشي‏ء: كف عنه و تأخر»
+ «حجم – حجامت»
انگاری اهل حسادت، معالم ربانی رو درک میکنن و معذلک از اینکه در تقدیرات روزمرۀ خودشون، با یادآوری این علوم، تولید نور آرامش عمل صالح بنمایند، خودداری می‌کنند و این خودداری و سرسنگینی آنها نسبت به نور و صاحبان نور، خبر از خودخواهی و حسد آنها نسبت به علوم ربانی است و ریشۀ شک و تردید و ناباوری آنها نسبت به فرایند نور الولایة، حسد دنیای قلب آنهاست.
چون حسوده و نمیخواد اقرار به فضل معالم ربانی کنه، گرچه فضیلت این علوم رو هم بخوبی متوجه شده، اما نمیخواد زیر بار این حقیقت بره و مدام دنبال سرنخی میگرده تا عیب روی این علوم بذاره، شاید بتونه کار بدشو برای خودش و دیگرانی که مثل خودش فکر میکنن، توجیه کنه، اما برای آل محمد ع به هیچ وجه این توجیه قابل قبول و موجّه نیست!
این واژه زیبا میخواد به ما بفهمونه ویژگی اهل شک و حسد و معارین و لیدرهای سوء رو که «أراد فلان أمرا ثمّ نكص على عقبيه» اینها متوجه فضیلت معالم ربانی شدند، اما از روی خودخواهی و حسد از قبول نور ولایت علمی اهل البیت ع بر خود طفره رفته و زیر بار نرفتند.
به این میگن سیر قهقرا!
مثل کسی که روز بروز بینایی چشمشو بیشتر و بیشتر از دست بده و هر چی هم دوا دارو بکنن خوب که نشه هیچ، روز بروز بدتروبدتر بشه تا اینکه کاملا کور و نابینا بشه!
اهل یقین تاریکی و قبض قلب خودشونو جدی میگیرن!
+ «و من اللیل فتهجّد به نافلة لک»
یعنی از تاریکی قلبشون متوجه اشتباه خودشون میشن و طلب استغفار و توبه میکنن و با یادآوری معالم ربانی، بدنبال این هستند که نورانیت، به قلبشون افاضه بشه، ان شاء الله تعالی.
و برای این اقدام درمانی مهمی که محصولش درناژ حسادت و تولید نور عمل صالح است، سعی می‌کنند!
اما اهل شک حسود عین خیالشون نیست!
و به این سیر قهقرایی قلب، و به این تاریکی قلب، هیچ اهمیتی نمیدن و ککشونم نمیگزه!
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ‏ مِنَ‏ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»
واژه زیبای نکص به این قسمت و نکته مهم «يُخْرِجُونَهُمْ‏ مِنَ‏ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» اشاره داره،
یعنی نور معالم ربانی رو دیدند و معذلک، کتمان کردند و پسرفت کردند!
و این گناه، گناه کبیره است! و این «ترک نور ولایت» اهل حسادت، تنها گناه کبیره است!
که بمعنای سلب روح ایمان از وجود معارین حسود است، نعوذ بالله من ذلک.
+ «حدیث حضرت عبد العظیم حسنی!»
+ «سلخ»

[سورة الأنفال (۸): آية ۴۸]
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ
وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ
فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ 
وَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ 
وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ (۴۸)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه شيطان اعمال آنان را برايشان بياراست و گفت:
«امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نخواهد شد، و من پناه شما هستم.»
پس هنگامى كه دو گروه، يكديگر را ديدند [شيطان‏] به عقب برگشت و گفت:
«من از شما بيزارم، من چيزى را مى‌‏بينم كه شما نمى‌‏بينيد، من از خدا بيمناكم.»
و خدا سخت‌‏كيفر است.

[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۶۲ الى ۷۱]
وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۶۲)
و هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى‌‏كنيم، و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مى‌‏گويد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ (۶۳)
[نه،] بلكه دلهاى آنان از اين [حقيقت‏] در غفلت است، و آنان غير از اين [گناهان‏] كردارهايى [ديگر] دارند كه به انجام آن مبادرت مى‌‏ورزند.
حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ (۶۴)
تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم، بناگاه به زارى درمى‌‏آيند.
لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ (۶۵)
امروز زارى مكنيد كه قطعاً شما از جانب ما يارى نخواهيد شد.
قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ (۶۶)
در حقيقت، آيات من بر شما خوانده مى‌‏شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مى‌‏رفتيد.
مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ (۶۷)
در حالى كه از [پذيرفتن‏] آن تكبر مى‌‏ورزيديد و شب‏‌هنگام [در محافل خود] بدگويى مى‌‏كرديد.
أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ (۶۸)
آيا در [عظمت‏] اين سخن نينديشيده‏‌اند، يا چيزى براى آنان آمده كه براى پدران پيشين آنها نيامده است؟
أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (۶۹)
يا پيامبر خود را [درست‏] نشناخته و [لذا] به انكار او پرداخته‏‌اند؟
أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (۷۰)
يا مى‏‌گويند او جنونى دارد؟ [نه،] بلكه [او] حق را براى ايشان آورده و[لى‏] بيشترشان حقيقت را خوش ندارند.
وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ (۷۱)
و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى مى‏‌كرد، قطعاً آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست تباه مى‏‌شد. [نه!] بلكه يادنامه‏‌شان را به آنان داده‌‏ايم، ولى آنها از [پيروى‏] يادنامه خود رويگردانند.

تَفْسِيرُ الْقُشَيْرِيِ:‏
نَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَى‏
قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ‏ فَكُنْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ‏
أَيْ تَهْذُونَ مِنَ الْهَذَيَانِ فِي مَلَإٍ مِنْ قُرَيْشٍ سَبُّوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ سَبُّوا النَّبِيَّ ص وَ قَالُوا فِي الْمُسْلِمِينَ هُجْراً.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی