SABOTAGE!
«عوق» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَوَائِقُ الدّهر: الشواغل من أحداثه،
گرفتاريهاى روزگار، موانع روزگار و بازدارندهها از زندگى.»
عوق – معوّق – یعوق :
عَوَائِقُ الدّهر: الشواغل من أحداثه، گرفتاريهاى روزگار، موانع روزگار و بازدارندهها از زندگى.
قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقينَ مِنْكُمْ
خداوند كارشكنان [و مانع شوندگان] شما را [خوب] مى شناسد.
وَ مَنْ كَانَ الْهَوَى مَالِكَهُ وَ الْعَجْزُ رَاحَتَهُ عَاقَاهُ عَنِ السَّلَامَةِ وَ أَسْلَمَاهُ إِلَى الْهَلَكَة
امام صادق علیه السلام:
مَنْ كَانَ الْحَزْمُ حَارِسَهُ وَ الصِّدْقُ جَلِيسَهُ عَظُمَتْ بَهْجَتُهُ وَ تَمَّتْ مُرُوَّتُهُ
وَ مَنْ كَانَ الْهَوَى مَالِكَهُ وَ الْعَجْزُ رَاحَتَهُ عَاقَاهُ عَنِ السَّلَامَةِ وَ أَسْلَمَاهُ إِلَى الْهَلَكَةِ.
هر كه دورانديشى نگهبانش باشد و راستى همنشينش،
شاديش زياد مى شود و مردانگياش كامل ميگردد.
و هر كس هواى نفس فرمانروايش باشد و ناتوانى، آسايشش،
اين دو او را از سلامتى بيزار و تسليم مرگش ميكنند.
حسود با نورش همکاری نمیکنه!
کارشکنی میکنه!
«SABOTAGE»: خرابکاری عمدی، کارشکنی!
«تخریب متعمد»
+ «صد سبیل»: حسود چوب لای چرخ اهل نور میذاره!
اهل حسادت به همبینشیهای خودشون «لِإِخْوانِهِمْ» در جمع به ظاهر دوستانه خودشون میگن:
بیایید طرف ما «هَلُمَّ إِلَيْنا» و به نور خودتون پشت کنید!
شحّ نفس – یعنی حسادت- بیماری قلبی آنهاست، نسبت به اهل نور «أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ» و در واقع نسبت به اصل خیر یعنی آل محمد ع «أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ» که بروز و استعمال عیب حسد آنها، در مورد محبین و دوستان آل محمد صورت میگیرد و آنها چشم دیدن این را ندارند که ببینند عدهای با صاحبان نور خود بر سر عهد و پیمانشان همچنان استوار و محکم ایستادهاند. اهل حسادت، هیچوقت نور خود را در ملک و در ملکوت باور نکردند «أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا»! امام صادق ع خطاب به معارین حسود میفرمایند که این کاری که با صاحبان نور کردید، حقّ این معلمین ربانی نبود «فَلَيْسَ يَجْهَلُ حَقَّ هَذَا الْعَالِمِ إِلَّا شَقِيٌّ وَ لَا يَجْحَدُهُ إِلَّا غَوِيٌّ وَ لَا يَصُدُّ عَنْهُ إِلَّا جَرِيٌّ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا» و تنها یک فرد شَقِيٌّ وَ غَوِيٌّ وَ جَرِيٌّ میتواند این کار زشت را نسبت به رابطین نور با آل محمد ع انجام دهد و واقعا چگونه کسی که یک عمر سر سفره مولای کریمش نان و نمک خورده باشد میتواند با او جفا کند؟!
در واقع حاملان علوم نورانی، با چشم باز، مامور تبلیغ نور ولایت میشوند و میدانند که قطعا مورد حسادت معارین قرار خواهند گرفت، اما آل محمد ع قول محافظت از فتنه ناس را دادهاند «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» این است که میبینیم ماهی سالمون برای ماموریت تخمریزی خود در بالای رودخانه، خلاف جهت شنا میکند و از شکارچیانی همچون خرس و عقاب که بر سر راهش کمین کردهاند باکی ندارد!
+ «ظهر»
خداوند كارشكنان [و مانعشوندگان] شما را [خوب] مىشناسد.
+ «صدّ سبیل!»
خداوند، حسود کارشکن را بخوبی میشناسد!
[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدِيداً (۱۱)
آنجا [بود كه] مؤمنان در آزمايش قرار گرفتند و سخت تكان خوردند.
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً (۱۲)
و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است مىگفتند:
«خدا و فرستادهاش جز فريب به ما وعدهاى ندادند.»
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ
يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا
وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ
وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِراراً (۱۳)
و چون گروهى از آنان گفتند:
«اى مردم یثرب ، ديگر شما را جاى درنگ نيست ، برگرديد.»
و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند:
«خانههاى ما بىحفاظ است»
و[لى خانههايشان] بىحفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد] چيزى نمىخواستند.
وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسِيراً (۱۴)
و اگر از اطرافِ [مدينه] مورد هجوم واقع مىشدند و آنگاه آنان را به ارتداد مىخواندند، قطعاً آن را مىپذيرفتند و جز اندكى در اين [كار] درنگ نمىكردند؛
وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً (۱۵)
با آنكه قبلاً با خدا سخت پيمان بسته بودند كه پشت [به دشمن] نكنند، و پيمان خدا همواره بازخواست دارد.
قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (۱۶)
بگو: «اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، هرگز اين گريز براى شما سود نمىبخشد،
و در آن صورت جز اندكى برخوردار نخواهيد شد.»
قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً
وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً (۱۷)
بگو: «چه كسى مىتواند در برابر خدا از شما حمايت كند اگر او بخواهد براى شما بد بياورد يا بخواهد شما را رحمت كند؟ و غير از خدا براى خود يار و ياورى نخواهند يافت.»
قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلاً (۱۸)
خداوند كارشكنان [و مانعشوندگان] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مى گفتند:
«نزد ما بياييد» و جز اندكى روى به جنگ نمىآورند [خوب] مىشناسد.
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ
فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ
فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ
أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً (۱۹)
بر شما بخيلانند، و چون خطر فرا رسد آنان را مىبينى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مىچرخد [و] به سوى تو مىنگرند؛
و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايى تند نيش مىزنند؛
بر مال حريصند.
آنان ايمان نياوردهاند و خدا اعمالشان را تباه گردانيده،
و اين [كار] همواره بر خدا آسان است.
يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فِيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَلِيلاً (۲۰)
اينان [چنين] مىپندارند كه دستههاى دشمن نرفتهاند،
و اگر دستههاى دشمن بازآيند آرزو مىكنند:
كاش ميان اعراب باديهنشين بودند و از اخبار [مربوط به] شما جويا مىشدند،
و اگر در ميان شما بودند، جز اندكى جنگ نمىكردند.