دکتر محمد شعبانی راد

اتمام حجّت نورانی با اهل حسادت! اولتیماتوم نورانی! حجّة الله!

God gives an ultimatum with the Light!

اتمام حجّت، با نور!
خداوند به سبب نور خویش، با ما اتمام حجّت میکند!
+ «نورِ پشتیبان! اسپانسر نورانی! حجّ اکبر! قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ!»

امام علی علیه السلام:
إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى رُبَّمَا أَظْهَرَ آيَةً لِبَعْضِ اَلْمُؤْمِنِينَ لِيَزِيدَ فِي بَصِيرَتِهِ 
وَ لِبَعْضِ اَلْكَافِرِينَ لِيُبَالِغَ فِي اَلْإِعْذَارِ إِلَيْهِ.

خداوند متعال، گاه نشانه‌اى را براى مؤمنى نمودار مى‌سازد تا بر بصیرت او بیفزاید،
و براى کافر، تا عذر و حجّت را بر او تمام سازد.

امام صادق علیه السلام:
فَيَتِمُّ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ
حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ عَلَى الْأَرْضِ لَمْ يَبْلُغْ إِلَيْهِ الدِّينُ وَ الْعِلْمُ
ثُمَّ يَظْهَرُ الْقَائِمُ ع وَ يَسِيرُ سَبَباً لِنَقِمَةِ اللَّهِ وَ سَخَطِهِ عَلَى الْعِبَادِ
لِأَنَّ اللَّهَ لَا يَنْتَقِمُ مِنَ الْعِبَادِ إِلَّا بَعْدَ إِنْكَارِهِمْ حُجَّة
.
حجت خدا بر مردم تمام می‌‏شود
تا جایى كه كسى در روى زمین نماند كه دین و علم به او نرسیده باشد
سپس قائم (ع ) ظهور می‌كند و موجب نقمت و خشم الهى بر ظالمان می‌شود،
زیرا خدا از ستمگران انتقام نمی‌گیرد مگر پس از آنكه حجت را انكار كردند.

وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِینَ تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ یَوْمَ یَلْقَی اللَّهَ عزّوجلّ

امام صادق علیه السلام:
السَّمْعُ وَ الطَّاعَهًْ أَبْوَابُ الْخَیْرِ
السَّامِعُ الْمُطِیعُ لَا حُجَّهًْ عَلَیْهِ
وَ السَّامِعُ الْعَاصِی لَا حُجَّهًْ لَهُ
وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِینَ تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ یَوْمَ یَلْقَی اللَّهَ عزّوجلّ
ثُمَّ قَالَ
یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی
یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ.
شنیدن و اطاعت‌کردن، درهای رحمت‌اند،
آنکه بشنود و اطاعت کند؛ هیچ عذری بر او نیست
و آنکه بشنود و مخالفت کند؛ هیچ عذر و بهانه‌ای ندارد،
امام مسلمین روزی‌که خدا را ملاقات می‌کند حجت است و برهانش کامل است،
سپس فرمود:
خداوند تبارک‌وتعالی می‌فرماید:
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ
فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لايُظْلَمُونَ فَتِيلاً.
[به‌يادآور] روزى را كه هرگروهى را با پيشوايشان مى‌خوانيم.
كسانى ‌كه نامه‌ی عملشان به دست راستشان داده‌ شود، آن را [با شادى و سرور] مى‌خوانند و كمترين ستمى به آن‌ها نخواهد شد.

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۱۳ الى ۱۵]
… وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً (۱۵)
👈 … و ما تا پيامبرى برنينگيزيم، به عذاب نمى‏‌پردازيم. 👉

ویکی پدیا:
اِتمامِ حُجَّت یا اولتیماتوم «Ultimatum»:
در دیپلماسی، به اخطار کتبی نهایی دولتی به دولت دیگر در مورد انجام دادن کاری یا برآوردن خواسته‌ای گفته می‌شود که عدم توجه به آن ممکن است به جنگ یا اقدامات خصمانه منجر شود.
واژه فارسی سره برای این معنی که در متون قدیمی‌تر به‌کار می‌رفته «زِنهاره» است.
و به زبان عربی «البلاغ النّهائی» هم گفته می شود. «الْبَلاغُ الْمُبِينُ»
+ «بلغ – صدای رسا!»

لِيَتَّخِذَ عَلَيْهِمُ الْحُجَّةَ!

خدا برای عقوبت کردن شخص حسود، دنبال بهانه میگرده!
+ «نور از دست رفته!»
حواست باشه که آتو بدستش ندی! «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»
حواست به قبض و بسط نور قلبت باشه! خدا با همین پدیده، باهات اتمام حجت میکنه!
«در حدیث هلیله: … قَلْبُكَ الَّذِي جَعَلَ اللَّهُ فِيهِ الْعَقْلَ‏ الَّذِي احْتَجَّ بِهِ عَلَى الْعِبَادِ»
«خداوند، خِرَد را براى اتمام حجّت بر بندگانش، در دل قرار داده است»
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ مُوسَى ع سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يَجْمَعَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ آدَمَ ع
فَجَمَعَ
فَقَالَ مُوسَى يَا أَبَتِ
أَ لَمْ يَخْلُقْكَ اللَّهُ بِيَدِهِ وَ نَفَخَ فِيكَ مِنْ رُوحِهِ
وَ أَسْجَدَ لَكَ مَلَائِكَتَهُ وَ أَمَرَكَ أَنْ لَا تَأْكُلَ مِنَ الشَّجَرَةِ
فَلِمَ عَصَيْتَهُ؟
قَالَ يَا مُوسَى بِكَمْ وَجَدْتَ خَطِيئَتِي قَبْلَ خَلْقِي فِي التَّوْرَاةِ
قَالَ بِثَلَاثِينَ سَنَةً
قَالَ فَهُوَ ذَلِكَ
قَالَ الصَّادِقُ ع فَحَجَّ آدَمُ مُوسَى ع‏.
حضرت موسی ع از پروردگارش خواست که دیداری با حضرت آدم ع داشته باشد.
هنگامی که به هم رسیدند، حضرت موسی ع گفت: پدرجان!
مگر نه این بود که خدا تو را به دست خویش آفرید و از روح خود در تو دمید
و فرشتگانش را به سجده بر تو واداشت و به تو دستور داد که از آن درخت نخوری،
چرا از او سرپیچی کردی؟
گفت: موسی! چه مدت قبل از آفرینشم حکایت خطای من را در تورات یافتی؟
گفت: سی هزار سال قبل از اینکه آدم آفریده شود.
گفت: مطلب همین است.
امام صادق ع فرمود: آدم حجتی [قانع کننده] بر موسی ارائه کرد.

حدیث: اتمام حجّت آدم ع با موسی ع!

[سورة البقرة (2): آية 213] :
«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ»
سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ‏ قَالَ كَانُوا أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَلِيَتَّخِذَ عَلَيْهِمُ الْحُجَّةَ. داستان تکراری اتمام حجّت!
«از امام صادق علیه السلام راجع به این آیه سؤال شد، حضرت فرمودند: «مردم یک امّت بودند و حقّ تعالی انبیاء را برانگیخت و برای ایشان فرستاد تا حجّت بر آن‌ها تمام باشد

كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (213)
مردم، امّتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‏‌دهنده برانگيخت ، و با آنان، كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و جز كسانى كه [كتاب‏] به آنان داده شد -پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى‏] كه ميانشان بود، [هيچ كس‏] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏‌كند.

[سورة هود (11): الآيات 118 الى 123] :
« وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ »
داستان تکراری اتمام حجّت!

وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ (118)
و اگر پروردگار تو مى‏‌خواست، قطعاً همه مردم را امّت واحدى قرار مى‌‏داد، در حالى كه پيوسته در اختلافند،
إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ (119)
مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده، و براى همين آنان را آفريده است. و وعده پروردگارت [چنين‏] تحقّق پذيرفته است [كه:] «البتّه جهنّم را از جنّ و انس يكسره پر خواهم كرد.»
وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ (120)
و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مى‏‌كنيم، چيزى است كه دلت را بدان استوار مى‌‏گردانيم، و در اينها حقيقت براى تو آمده، و براى مؤمنان اندرز و تذكّرى است.
وَ قُلْ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى‏ مَكانَتِكُمْ إِنَّا عامِلُونَ (121)
و به كسانى كه ايمان نمى‌‏آورند بگو: «بر حسب امكانات خود عمل كنيد كه ما [هم‏] عمل خواهيم كرد.»
وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (122)
«و منتظر باشيد كه ما [نيز] منتظر خواهيم بود.»
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (123)
و نهان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و تمام كارها به او بازگردانده مى‌‏شود؛ پس او را پرستش كن و بر او توكّل نماى، و پروردگار تو از آنچه انجام مى‌‏دهيد غافل نيست.

الْبَلاغُ الْمُبِينُ!

[سورة المائدة (5): آية 92] :
«الْبَلاغُ الْمُبِينُ»

وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ (92)
و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و [از گناهان‏] برحذر باشيد، پس اگر روى گردانديد، بدانيد كه بر عهده پيامبر ما، فقط رساندن [پيامِ‏] آشكار است.

[سورة النحل (16): الآيات 35 الى 37] :
« فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ »

وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (35)
و كسانى كه شرك ورزيدند گفتند: «اگر خدا مى‏‌خواست -نه ما و نه پدرانمان- هيچ چيزى را غير از او نمى‌‏پرستيديم و بدون [حكم‏] او چيزى را حرام نمى‌‏شمرديم.» كسانى كه پيش از آنان بودند[نيز] چنين رفتار كردند، و[لى‏] آيا جز ابلاغ آشكار بر پيامبران [وظيفه‏‌اى‏] است؟
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (36)
و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستاده‏‌اى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [=فريبگر] بپرهيزيد.» پس، از ايشان كسى است كه خدا [او را] هدايت كرده، و از ايشان كسى است كه گمراهى بر او سزاوار است. بنابراين در زمين بگرديد و ببينيد فرجام تكذيب‏‌كنندگان چگونه بوده است.
إِنْ تَحْرِصْ عَلى‏ هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ (37)
اگر [چه‏] بر هدايت آنان حرص ورزى، ولى خدا كسى را كه فرو گذاشته است هدايت نمى‏‌كند، و براى ايشان يارى‏‌كنندگانى نيست.

[سورة النحل (16): الآيات 81 الى 85] :
« فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ »

وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ (81)
و خدا از آنچه آفريده، به سود شما سايه‌‏هايى فراهم آورده و از كوهها براى شما پناهگاه‏هايى قرار داده و براى شما تن‏پوشهايى مقرر كرده كه شما را از گرما [و سرما] حفظ مى‌‏كند، و تن‏پوشها [=زره‏ها]يى كه شما را در جنگتان حمايت مى‏‌نمايد. اين گونه وى نعمتش را بر شما تمام مى‏‌گرداند، اميد كه شما [به فرمانش‏] گردن نهيد.
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (82)
پس اگر رويگردان شوند، بر تو فقط ابلاغ آشكار است.
يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ (83)
نعمت خدا را مى‌‏شناسند، اما باز هم منكر آن مى‌‏شوند و بيشترشان كافرند.
وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ (84)
و [ياد كن‏] روزى را كه از هر امتى گواهى برمى‌‏انگيزيم، سپس به كسانى كه كافر شده‏‌اند رخصت داده نمى‌‏شود و آنان مورد بخشش قرار نخواهند گرفت.
وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (85)
و چون كسانى كه ستم كرده‏‌اند عذاب را ببينند [شكنجه‏] آنان كاسته نمى‌‏گردد و مهلت نمى‏‌يابند.

[سورة النور (24): الآيات 53 الى 55] :
« وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ »

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (53)
و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر به آنان فرمان دهى، بى‌‏شك [براى جهاد] بيرون خواهند آمد. بگو: «سوگند مخوريد. اطاعتى پسنديده [بهتر است‏] كه خدا به آنچه مى‏‌كنيد داناست.»
قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (54)
بگو: «خدا و پيامبر را اطاعت كنيد. پس اگر پشت نموديد، [بدانيد كه‏] بر عهده اوست آنچه تكليف شده و بر عهده شماست آنچه موظّف هستيد. و اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت، و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [مأموريتى‏] نيست.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (55)
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌‏اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند، و هر كس پس از آن به كفر گرايد؛ آنانند كه نافرمانند.

[سورة العنكبوت (29): الآيات 16 الى 20] :
« وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ »

وَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (16)
و [ياد كن‏] ابراهيم را چون به قوم خويش گفت: «خدا را بپرستيد و از او پروا بداريد؛ اگر بدانيد اين [كار] براى شما بهتر است.»
إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (17)
واقعاً آنچه را كه شما سواى خدا مى‌‏پرستيد جز بتانى [بيش‏] نيستند و دروغى برمى‌‏سازيد. در حقيقت، كسانى را كه جز خدا مى‌‏پرستيد اختيار روزى شما را در دست ندارند. پس روزى را پيش خدا بجوييد و او را بپرستيد و وى را سپاس گوييد، كه به سوى او بازگردانيده مى‌‏شويد.
وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (18)
و اگر تكذيب كنيد، قطعاً امّتهاى پيش از شما [هم‏] تكذيب كردند، و بر پيامبر [خدا] جز ابلاغ آشكار [وظيفه‏‌اى‏] نيست.
أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (19)
آيا نديده‏‌اند كه خدا چگونه آفرينش را آغاز مى‏‌كند سپس آن را باز مى‌‏گرداند؟ در حقيقت، اين [كار] بر خدا آسان است.
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (20)
بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است سپس [باز ] خداست كه نشأه آخرت را پديد مى‏‌آورد؛ خداست كه بر هر چيزى تواناست.»

أَنَا الَّذِی احْتَجَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکُمْ فِی ابْتِدَاءِ خَلْقِکُم!

امام علی علیه السلام:
أَنَا الْحَاشِرُ إِلَی اللَّهِ
وَ أَنَا کَلِمَهًُْ اللَّهِ الَّتِی یَجْمَعُ بِهَا الْمُفْتَرِقَ وَ یُفَرِّقُ بِهَا الْمُجْتَمِعَ
وَ أَنَا أَسْمَاءُ اللَّهِ الْحُسْنَی وَ أَمْثَالُهُ الْعُلْیَا وَ آیَاتُهُ الْکُبْرَی
وَ أَنَا صَاحِبُ الْجَنَّهًِْ وَ النَّارِ أُسْکِنُ أَهْلَ الْجَنَّهًِْ الْجَنَّهًَْ وَ أُسْکِنُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ
وَ إِلَیَّ تَزْوِیجُ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ وَ إِلَیَّ عَذَابُ أَهْلِ النَّارِ وَ إِلَیَّ إِیَابُ الْخَلْقِ جَمِیعاً
وَ أَنَا الْإِیَابُ الَّذِی یَئُوبُ إِلَیْهِ کُلُّ شَیْءٍ بَعْدَ الْقَضَاءِ وَ إِلَیَّ حِسَابُ الْخَلْقِ جَمِیعاً …
أَنَا الَّذِی احْتَجَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکُمْ فِی ابْتِدَاءِ خَلْقِکُم
.
من برانگیزنده‌ی مردمان به سوی خدا هستم؛
من کلمه‌ی خدا هستم که خدا با آن مؤمنان پراکنده را جمع و کفّار مجتمع را پراکنده می‌سازد.
من نام‌های نیکوی خدا و مثال‌های بلند او و آیات عظیم او و صاحب بهشت و جهنّم هستم؛
بهشتیان را در بهشت اسکان می‌دهم و جهنّمیان را به جهنّم می‌فرستم؛
تزویج اهل بهشت به دست من و عذاب اهل جهنّم نیز به دست من است
و آمدن تمام خلق به سوی من است.
من آن جایگاهی هستم که هر چیزی بعد از فنا به آن برمی‌گردد
و حساب تمام خلق به سوی من است …
من کسی هستم که خدا در ابتدای آفرینش شما با او به شما احتجاج کرد.

فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ!
فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ!

امام باقر علیه السلام:
عَنِ اَلثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: 
ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه:
أَتَى قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ اَلْبَصْرِيُّ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
قتادة بن دعامه بصرى خدمت آن جناب رسيد.
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَهُ
امام به او فرمود:
أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ؟ 
تو فقيه اهل بصره‌اى‌؟
قَالَ نَعَمْ
جواب داد: آرى.
فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ
فرمود: واى بر تو
إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ
خداوند گروهى از آفريده‌هاى خود را حجّت بر مردم قرار داده
فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ
آنها اوتاد و استوانه‌هاى زمين هستند.
قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ
و بپا دارنده امر او
نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ
و برجستگان دانش
اِصْطَفَاهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّةٌ عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ
قبل از آفرينش، آنها را به صورت سايه‌اى در طرف راست عرش برگزيد.
قَالَ فَسَكَتَ قَتَادَةُ طَوِيلاً
قتاده مدتى سكوت كرد،
ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ
آنگاه گفت خدا خيرخواه تو باشد
وَ اَللَّهِ لَقَدْ جَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيِ اَلْفُقَهَاءِ وَ قُدَّامَ اِبْنِ عَبَّاسٍ 
سوگند به پروردگار كه من در خدمت فقها و دانشمندان و ابن عباس نشسته‌ام.
فَمَا اِضْطَرَبَ قَلْبِي قُدَّامَ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا اِضْطَرَبَ قُدَّامَكَ
آنچنان كه در خدمت شما مرا لرزه بر تن افتاده، پيش هيچ كس چنين اتفاق نيافتاده
فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
حضرت باقر باو فرمود:
أَ تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ؟
مى‌دانى كجا هستى‌؟
بَيْنَ يَدَيْ
بُیُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اِسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهٰا بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصٰالِ
رِجٰالٌ لاٰ تُلْهِيهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اَللّٰهِ وَ إِقٰامِ اَلصَّلاٰةِ وَ إِيتٰاءِ اَلزَّكٰاةِ

در مقابل آن بيوتى قرار گرفته‌اى كه خدا خواسته بلند‌مقام باشند و در آنجا ياد خدا باشد و صبح و شام نماز بپا دارند مردانى كه كسب و تجارت آنها را از ياد خدا و نماز و زكات بازنمى‌دارد،
فَأَنْتَ ثَمَّ وَ نَحْنُ أُولَئِكَ
تو در چنين جايى هستى و ما نيز آن مردانيم.
فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ
قتاده گفت:
صَدَقْتَ وَ اَللَّهِ جَعَلَنِيَ اَللَّهُ فِدَاكَ
فدايت شوم صحيح مى‌فرمائيد.
وَ اَللَّهِ مَا هِيَ بُيُوتُ حِجَارَةٍ وَ لاَ طِينٍ
.
اين خانه‌ها، خانه‌هاى ساخته شده از سنگ و گل نيست.

[سورة يس (36): الآيات 11 الى 20] :
« وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ »
«داستان رسولان انطاکیة» داستان تکراری اتمام‌حجّت‌هاست!

إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ (11)
بيم دادن تو، تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حقّ را پيروى كند و از [خداىِ‏] رحمان در نهان بترسد. [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ (12)
آرى! ماييم كه مردگان را زنده مى‌‏سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‌‏اند، با آثار [و اعمال‏]شان درج مى‏‌كنيم، و هر چيزى را در كارنامه‌‏اى روشن برشمرده‏‌ايم.
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (13)
[داستان‏] مردم آن شهرى را كه رسولان بدانجا آمدند براى آنان مَثَل زن:
إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ (14)
آنگاه كه دو تن سوى آنان فرستاديم، و[لى‏] آن دو را دروغزن پنداشتند، تا با [فرستاده‏] سوّمين [آنان را] تأييد كرديم، پس [رسولان‏] گفتند: «ما به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده‏‌ايم.»
قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ (15)
[ناباوران آن ديار] گفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد، و [خداى‏] رحمان چيزى نفرستاده، و شما جز دروغ نمى‌‏پردازيد.»
قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ (16)
گفتند: «پروردگار ما مى‌‏داند كه ما واقعاً به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده‏‌ايم.»
وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (17)
و بر ما [وظيفه‏‌اى‏] جز رسانيدن آشكار [پيام‏] نيست.
قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ (18)
پاسخ دادند: «ما [حضور] شما را به شگون بد گرفته‌‏ايم. اگر دست برنداريد، سنگسارتان مى‏‌كنيم و قطعاً عذاب دردناكى از ما به شما خواهد رسيد.»
قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (19)
[رسولان‏] گفتند: «شومىِ شما با خود شماست. آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر مى‌‏ورزيد؟ نه!] بلكه شما قومى اسرافكاريد.»
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (20)
و [در اين ميان‏] مردى از دورترين جاىِ شهر دوان دوان آمد، [و] گفت: «اى مردم،از اين فرستادگان پيروى كنيد.

[سورة التغابن (64): الآيات 11 الى 18] :
« فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ »

ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (11)
هيچ مصيبتى جز به اذن خدا نرسد، و كسى كه به خدا بگرود، دلش را به راه آورَد، و خدا[ست كه‏] به هر چيزى داناست.
وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ (12)
و خدا را فرمان بريد و پيامبر [او] را اطاعت نماييد، و اگر روى بگردانيد، بر پيامبر ما فقط پيام‏‌رسانىِ آشكار است.
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (13)
خدا[ست كه‏] جز او معبودى نيست، و مؤمنان بايد تنها بر خدا اعتماد كنند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (14)
اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، در حقيقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند، از آنان بر حذر باشيد، و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.
إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (15)
اموال شما و فرزندانتان صرفاً [وسيله‏] آزمايشى [براى شما]يند، و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (16)
پس تا مى‏‌توانيد از خدا پروا بداريد و بشنويد و فرمان ببريد، و مالى براى خودتان [در راه خدا] انفاق كنيد، و كسانى كه از خسّت نفس خويش مصون مانند، آنان رستگارانند.
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ (17)
اگر خدا را وامى نيكو دهيد، آن را براى شما دو چندان مى‌‏گرداند و بر شما مى‌‏بخشايد، و خدا[ست كه‏] سپاس‏‌پذير بردبار است.
عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (18)
داناى نهان و آشكار [و] ارجمند سنجيده‏‌كار است.

[سورة آل‌‏عمران (3): آية 20] :
«فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ»

فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ (20)
پس اگر با تو به محاجّه برخاستند، بگو:
«من خود را تسليم خدا نموده‌‏ام، و هر كه مرا پيروى كرده [نيز خود را تسليم خدا نموده است‏].» و به كسانى كه اهل كتابند و به مشركان بگو: «آيا اسلام آورده‏‌ايد؟» پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدايت يافته‌‏اند، و اگر روى برتافتند، فقط رساندنِ پيام بر عهده توست، و خداوند به [امور] بندگان بيناست.

توی قلبت از خدا چند تا «میسد‌کال» داری؟! «missed calls»

قلب سلیم و پویا که مکانیسم نورانی اش فعال شده، سیگنالهای تاریکی و روشنایی خلق شده درون خودشو – که کارِ خدای اوست – میبینه و میشنوه و می فهمه و پاسخ و عکس العمل صحیح به اونها میده و نمیذاره میسد‌کال بشن!

این تابلو رو حتما در ملکوت قلبتون نصب کنید!

حواستون به نیش مار و عقرب بخل و حسادتون باشه!
در محدوده‌ایکه حدودشو با قبض و بسط قلبتون میفهمین، حرکت کنین
تا از سم مهلک حسادت در امان باشین!
+ مقاله «خطرناکترین بازی! بازی با آتش!»

قلبی که با استمرار حسادت، قساوت گرفته، این پیغام تاریکی رو برای همیشه دریافت میکنه!

اما قلب پویا، مکانیسم نورانی‌اش فعاله و داره هر لحظه یه پیغامی مخابره میکنه!

[اولتیماتوم – انذار] :
«بَشِيراً وَ نَذِيراً»
«مژده‌دهنده – بیم‌دهنده»
«رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ»
واژه «نذر» … «نَذَرَ الجِيشُ فلاناً: پيش‌قراول»
«نذر» یکی از هزار واژه مترادف «نور».
«إِنَّما أَنْتَ‏ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها»
«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»
«هذا نَذِيرٌ مِنَ‏ النُّذُرِ الْأُولى‏، فَمُحَمَّدٌ ص سَيِّدُ النُّذُرِ»
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ‏»

[سورة فاطر (35): الآيات 18 الى 26] : «بَشِيراً وَ نَذِيراً»

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (18)
و هيچ باربَردارنده‏‌اى بار [گناه‏] ديگرى را برنمى‏‌دارد، و اگر گرانبارى [ديگرى را به يارى‏] به سوى بارش فرا خواند چيزى از آن برداشته نمى‌‏شود، هر چند خويشاوند باشد. [تو] تنها كسانى را كه از پروردگارشان در نهان مى‌‏ترسند و نماز برپا مى‏‌دارند، هشدار مى‌‏دهى؛ و هر كس پاكيزگى جويد تنها براى خود پاكيزگى مى‏‌جويد، و فرجام [كارها] به سوىِ خداست.
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ (19)
و نابينا و بينا يكسان نيستند،
وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ (20)
و نه تيرگيها و روشنايى،
وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ (21)
و نه سايه و گرماى آفتاب.
وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ (22)
و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‏‌گرداند؛ و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‌‏توانى شنوا سازى.
إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ (23)
تو جز هشداردهنده‏‌اى [بيش‏] نيستى.
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ (24)
ما تو را بحق، [به سِمَتِ‏] بشارتگر و هشدار دهنده گسيل داشتيم، و هيچ امّتى نبوده مگر اينكه در آن هشدار دهنده‏‌اى گذشته است.
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ (25)
و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً كسانى كه پيش از آنها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند. پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشته‏‌ها و كتاب روشن براى آنان آوردند.
ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (26)
آنگاه كسانى را كه كافر شده بودند فرو گرفتم؛ پس چگونه بود كيفر من؟

وجود اهل نوری که حب اقرباء رو فدای نور تقدیرات نموده‌اند،
موجب اتمام حجت با اهل حسادتی هستند که
نور تقدیرات رو فدای حب اقربای خویش نمودند!

امام صادق علیه السلام:
عَنِ الْفَضْلِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَلْقَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مِنِ‏ اسْتِخْفَافِهِمْ بِالدِّينِ
فَقَالَ يَا إِسْمَاعِيلُ
لَا تُنْكِرْ ذَلِكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ
فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِكُلِّ أَهْلِ بَيْتٍ حُجَّةً يَحْتَجُّ بِهَا عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ فِي الْقِيَامَةِ
فَيُقَالُ لَهُمْ
أَ لَمْ تَرَوْا فُلَاناً فِيكُمْ
أَ لَمْ تَرَوْا هَدْيَهُ فِيكُمْ
أَ لَمْ تَرَوْا صَلَاتَهُ فِيكُمْ
أَ لَمْ تَرَوْا دِينَهُ
فَهَلَّا اقْتَدَيْتُمْ‏ بِهِ
فَيَكُونُ حُجَّةً عَلَيْهِمْ فِي الْقِيَامَةِ
.
اسماعیل هاشمی گفت:
به امام صادق علیه السلام از آن چه که از اهل بیتم مشاهده می‌کردم که به دین استخفاف می‌کردند، شکایت کردم.
حضرت فرمود ای اسماعیل این مسئله از اهل بیت‌ات را انکار نکن،
پس به راستی که خداوند تبارک و تعالی برای هر اهل بیتی (از میان خودشان) حجتی قرار داده که در روز قیامت بر آن اهل بیت احتجاج می‌کند،
پس گفته می‌شود آیا فلانی را در میان خودتان ندیدید؟
آیا روش او را در میان شما ندیدید؟
آیا نمازش را در میان خودتان ندیدید؟
آیا دینش را ندیدید؟
پس (اگر دیدید) چرا به او اقتدا نکردید؟!
(این چنین است که) او روز قیامت حجت بر شماست.

بیّنة – اتمام حجّت

داستان تکراری اتمام حجت با اهل حسد
و اتمام نعمت با اهل نور، با «بیّنة»!

لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ 
وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ

تا آن‌ها که گمراه می‌شوند، از روی اتمام حجّت باشد؛
و آن‌ها که هدایت می‌یابند، از روی دلیل روشن باشد.

إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَات‏ِ!

[سورة الأنفال (۸): الآيات ۴۲ الى ۴۴]
إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى‏ وَ الرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ
وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعادِ
وَ لكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولاً 
لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ 
وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ 
وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ (۴۲)
آنگاه كه شما بر دامنه نزديكتر [كوه‏] بوديد
و آنان در دامنه دورتر [كوه ]،
و سوارانِ [دشمن‏] پايين‏‌تر از شما [موضع گرفته‏] بودند،
و اگر با يكديگر وعده گذارده بوديد، قطعاً در وعده‏‌گاه خود اختلاف مى‏‌كرديد،
ولى [چنين شد] تا خداوند كارى را كه انجام‌‏شدنى بود به انجام رساند
[و] تا كسى كه [بايد] هلاك شود، با دليلى روشن هلاك گردد،
و كسى كه [بايد] زنده شود، با دليلى واضح زنده بماند،
و خداست كه در حقيقت شنواى داناست.
+ «إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَات‏ِ».

إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنامِكَ قَلِيلاً وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۴۳)
[اى پيامبر، ياد كن‏] آنگاه را كه خداوند آنان [=سپاه دشمن‏] را در خوابت به تو اندك نشان داد؛
و اگر ايشان را به تو بسيار نشان مى‌‏داد قطعاً سست مى‏‌شديد و حتماً در كار [جهاد] منازعه مى‌‏كرديد، ولى خدا شما را به سلامت داشت، چرا كه او به راز دلها داناست.
وَ إِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلاً وَ يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولاً وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (۴۴)
و آنگاه كه چون با هم برخورد كرديد، آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد و شما را [نيز] در ديدگان آنان كم نمودار ساخت تا خداوند كارى را كه انجام‌‏شدنى بود تحقق بخشد،
و كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌‏شود.

تفسیر علیّ‌بن‌ابراهیم رحمه الله:
لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهًٍْ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهًٍْ
قَالَ یَعْلَمُ مَنْ بَقِیَ أنَّ اللهَ یَنْصُرُهُ.
یعنی کسانی که باقی ماندند می‌دانند، که خدا به آنان یاری رسانده است.

دوران آتش‌بس، دوران اتمام حجّت!
این امرالله است!
این داستان تکراری کربلاست!
کربلا، خواست و ارادۀ خداست تا:
«لِیَقْضِیَ اللهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولا»
کربلا، داستانی است که به خواست خدا انجام می‌شود!
تا دست اهل کوفۀ حسود، رو شود!

امام علی علیه السلام:
عَنْ مِیثَمٍ التَّمَّارِ قَال:
خَطَبَ بِنَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی جَامِعِ الْکُوفَهًِْ …
وَ إِذْ دَخَلَ نَذِیرٌ مِنْ نَاحِیَهًِْ الْأَنْبَارِ مُسْتَغِیثاً یَقُولُ
اللَّهَ اللَّهَ یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی رَعِیَّتِکَ وَ شِیعَتِکَ
هَذِهِ خَیْلُ مُعَاوِیَهًَْ قَدْ شَنَّتْ عَلَیْنَا الْغَارَهًَْ فِی سَوَادِ الْفُرَاتِ مَا بَیْنَ هِیتَ وَ الْأَنْبَارِ
فَقَطَعَ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) الْخُطْبَهًَْ وَ قَالَ وَیْحَکَ بَعْضُ خَیْلِ مُعَاوِیَهًَْ قَدْ دَخَلَ الدَّسْکَرَهًَْ الَّتِی تَلِی جُدْرَانَ الْأَنْبَارِ فَقَتَلُوا فِیهَا سَبْعَ نِسْوَهًٍْ وَ سَبْعَهًًْ مِنَ الْأَطْفَالِ ذُکْرَاناً وَ سَبْعَهًًْ إِنَاثاً وَ شَهَرُوا بِهِمْ وَ وَطَئُوهُمْ بِحَوَافِرِ الْخَیْلِ وَ قَالُوا هَذِهِ مُرَاغَمَهًًْ لِأَبِی‌تُرَابٍ
فَقَامَ إِبْرَاهِیمُ‌بْنُ‌الْحَسَنِ (علیه السلام) الْأَزْدِیُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمِنْبَرِ فَقَالَ
یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) هَذِهِ الْقُدْرَهًُْ الَّتِی رَأَیْتَ بِهَا وَ أَنْتَ عَلَی مِنْبَرِکَ أَنَّ فِی دَارِکَ خَیْلُ مُعَاوِیَهًَْ‌بْنِ‌آکِلَهًِْ الْأَکْبَادِ وَ مَا فَعَلَ بِشِیعَتِکَ وَ لَمْ یَعْلَمْ بِهَا هَذَا
فَلِمَ تُغْضِی عَنْ مُعَاوِیَهًَْ
فَقَالَ لَهُ وَیْحَکَ یَا إِبْرَاهِیمُ
لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ
فَصَاحَ النَّاسُ مِنْ جَوَانِبِ الْمَسْجِدِ
یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)
فَإِلَی مَتَی یَهْلِکُ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیَا مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ شِیعَتُکَ تَهْلِکُ
فَقَالَ لَهُمْ
لِیَقْضِیَ اللهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولا
.
میثم‌تمّار گوید:
روزی امیرالمؤمنین ع (در مسجد جامع کوفه برای ما خطبه‌ای خواند.
… تا اینکه ناگهان پیکی از طرف شهر انبار با حالت استغاثه وارد شد و فریاد زد:
«ای امیرالمؤمنین ع!
خدا را درمورد رعیّت و شیعیانت در نظر داشته باش!
بدان که سپاه معاویه در روستاهای کوچک اطرافِ فرات،
میان دو شهر هیت و انبار از هرسو بر ما حمله کرده‌اند».
در این‌هنگام امیرالمؤمنین ع خطبه‌اش را قطع نموده و فرمود:
«وای بر تو!
برخی از سپاهیان معاویه وارد روستای بزرگی که بعد از دیوارهای شهر انبار است، شده
و در آنجا هفت زن و هفت پسر بچّه و هفت دختر بچّه را کُشته
و بر اهل آن شمشیر کشیده و با سُم اسبان، ایشان را لگدمال‌کرده
و اعلام داشته‌اند که این‌کارها را برای به خشم‌آوردن ابوتراب (کنیه‌ی امام علی ع) انجام می‌دهند».
در این‌هنگام ابراهیم‌بن‌حسن ازدی مقابل منبر ایستاده و عرض کرد:
«ای امیرالمؤمنین ع!
این نیرو و توانایی سپاه معاویه است که ملاحظه می‌کنی و شما بالای منبر [مشغول وعظ و خطابه] هستی و سپاه معاویه فرزند هندِجگرخوار وارد خانه [و مملکتِ] شما شده و چه بسیار بلاهایی که بر سر شیعیان شما آورده و این مرد از آن مطّلع نشده است!
چرا از معاویه [و کارهایش] چشم‌پوشی می‌کنی [و با او مقابله به مثل نمی‌کنی]»؟
حضرت فرمود:
«وای بر تو ای ابراهیم!
[رفتار من به‌خاطر این است که] خداوند عزّوجلّ فرموده است:
لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ،
دراین‌هنگام فریاد مردم از هر طرف مسجد بلند شد که؛
«ای امیرالمؤمنین ع!
تا چه زمانی باید این وضعیّت ادامه داشته
و هرکه هلاک می‌شود از روی دلیلی روشن هلاک شود
و هرکه زندگی می‌کند از روی برهانی آشکار زندگی کند
و حال آنکه شیعیان شما [در اثر تجاوزات سپاه معاویه] نیست و نابود می‌شوند»؟!
حضرت در جوابشان فرمود:
«لِیَقْضِیَ اللهُ امراً کانَ مَفْعُولا».

با حسودی که زبانا میگه «سمعنا»، اتمام حجت میشه!
شنیدن این علم به تنهایی بدرد نمیخوره!
بیشتر وبال گردن میشه!
حسود باید به این علومی که شنیده بود، عمل میکرد!
اما متاسفانه عمل نکرد و اینجوری باهاش اتمام حجت شد!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
الْعِلْمُ عِلْمَانِ
عِلْمٌ عَلَى اللِّسَانِ فَذَلِكَ حُجَّةٌ عَلَى ابْنِ آدَمَ
وَ عِلْمٌ فِي الْقَلْبِ فَذَلِكَ الْعِلْمُ النَّافِعُ‏.
علم دو گونه است:
علمى كه بر زبان است و آن بر آدمى حجّت است
و علمى كه در دل است و علم سودمند، اين علم است
.

اهل شک حسود، علمش زبانی است و اهل یقین علمش قلبی است و این تفاوت در شرایط آیات و تقدیرات آشکار میشه چون اهل یقین قلبا می فهمه باید جواب بد اخلاق رو با خوشرویی بده و این باور قلبی کمکش میکنه و نور یاد معالم ربانی دستشو میگیره، اما اهل شک تا وقتیکه آیتی عرضه نشده، خودشو به نورش می‌چسبونه و آخر چاپلوسیه، اما آیت که برای غربالگری مقدر میشه «کربلا»، اهل شک، نظر باطل خودشو بر نظر نورانی و حقیقت معالم ربانی ترجیح میده و باز هم اندیشه احسان رو میذاره زیر پاش و جواب بد اخلاق رو با بی‌ادبی پاسخ میده، ولو شده با چشم غره!
+ «رشق»
حسود بالاخره این کارشو میکنه و نیششو میزنه!

این حدیث زیبا، بسیار مهم است و بدقت مطالعه شود:
امام صادق عليه السلام :
أبَى اللّه ُ أنْ يُعَرِّفَ باطلاً حقّا،
أبَى اللّه ُ أنْ يجْعَلَ الحقَّ في قلبِ المؤمنِ باطلاً لا شكَّ فيهِ،
و أبَى اللّه ُ أنْ يَجعَلَ الباطلَ في قلبِ الكافرِ المُخالِفِ حقّا لا شَكَّ فيهِ،
و لَو لَم يَجْعَلْ هذا هكذا ما عُرِفَ حقٌّ مِن باطلٍ.
خداوند ابا كرده است از اين كه باطلى را حق بشناساند؛
خداوند ابا كرده است از اين كه حق را در دل مؤمن، باطلى ترديدناپذير جلوه دهد؛
خداوند ابا كرده است از اين كه باطل را در دل كافر حق‌ستيز به صورت حقّى ترديدناپذير جلوه دهد؛
اگر چنين نمى‌كرد حق از باطل شناخته نمى‌شد.
👈 خدای مهربان، بطور واضح، گزینۀ حق را از گزینۀ باطل، به بندگانش معرفی میکند و اینگونه با آنها اتمام حجت میکند.
امکان ندارد که خدای مهربان، گزینۀ باطل را بعنوان گزینۀ حق به بندگانش معرفی نماید و هیچوقت این اشتباه از طرف خدای مهربان صورت نمیگیرد.
اصلا امکان ندارد که خدای مهربان گزینۀ حق را در دل اهل نور، بصورت گزینۀ باطلی که بلاشک باطل است بشناساند.
و اینکه در دل حسود کافر نیز خدای مهربان هرگز گزینۀ باطل را بصورت گزینۀ حقی که بلاشک حق است نمی شناساند.
خدای مهربان بسیار زرنگ است و با این کارش، نگذاشته که حق از باطل شناخته نشود. در واقع این روش برای اتمام حجت با بندگان است که بهانه‌ای برای نشناختن حق از باطل نداشته باشند. انگاری خدای مهربان با دادن قلب سلیم برای درک نور و ظلمت و حق و باطل، و همچنین با ظاهر کردن مصدر اخذ نور، کار اتمام حجت رو برای بندگان تمام کرده و کسی نمیتونه ادعا کنه که در شناساندن حق و باطل، از طرف خدای مهربان کم کاری شده و حسود، نمیتونه تقصیر رو بندازه گردن خدا که به او خوب اطلاع رسانی نکرده، و لذا حسود در اینکه باطل رو حق دیده، و حق رو باطل دیده، عذرش پذیرفته نیست و این اشتباه از سمت خدا نبوده بلکه خود حسود مقصر است!
انگاری حسود، تهِ دلش میدونه که لیدر سوء، گزینۀ باطله، اما چون تمناهاشو تایید میکنه، دنباله‌رو او میشه و اینجوری خدا هم مچ حسود رو میگیره که من در شناساندن این باطل به توی حسود، کوتاهی نکردم، اما این تو هستی که بر مبنای تمناها و منافعت، اونو انتخاب کردی و بر منتخَب منِ خدا ترجیح دادی!

امام صادق عليه السلام:
لا يَستَيقِنُ القلبُ أنَّ الحقَّ باطلٌ أبدا،
و لا يَستَيقِنُ أنَّ الباطلَ حقٌّ أبدا.
هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل يقين نمى‌كند. 👉
👈 برای چشم سالم، تشخیص لامپ روشن از لامپ خاموش، مثل روزِ روشن، واضح و آشکار است و چشم سالم هرگز دچار تردید و اشتباه نمی‌شود که کدام لامپ روشن است و کدام لامپ خاموش است. چشم سالم، مثالی برای قلب سالم است. قلب سالم و قلب سلیم یعنی قلبی که رو به تمنا نیست! قلبی که «سَلِمَ مِن حُبّ الدُّنیا» است. پس علت اینکه حسود، لامپ خاموش را روشن میپندارد، بخاطر این است که این گزینه، یعنی لیدر سوء، تمنای او را تایید میکند، وگرنه خود این حسود هم میداند که لامپ خاموش، خاموش است!!! و اینگونه خدای مهربان، با این لامپ روشن آشکار خود، با حسود، اتمام حجت میکند!

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی