دکتر محمد شعبانی راد

سلسله مراتب نورانی! ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى!

Hierarchical classification!

«دلو» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«دَلَوْتُ‏ الدَّلْوَ: إذا أرسلتها، دلو را در چاه رها كردم.»
«أَدْلَيْتَهَا أي: أخرجتها»
واژه «دَلْو» بطور استعاره براى رسيدن به چيزى بكار می‌رود.
«دلوت اليه‏ بفلان: استشفعت به اليه»
+ «شفع»
+ «VPN»
مثال زیبای «سلسله مراتب فرماندهی نظامی»
«Military chain of command»
سلسله‌مراتب یا پایگان، در نظام، به نظامیان مافوقی می‌گویند که یک فرد نظامی تنها باید از آن‌ها فرمان بگیرد. همچنین، نظامیان زیردستی هستند که فرد نظامی با درجهٔ بالاتر مسئولیت آن‌ها را بر عهده دارد.
با رعایت سلسله مراتب نورانی، قلب به خدای مهربان خویش نزدیک می‌شود!
آغاز مهربانی خدا در قلب سلیم، به همین رعایت سلسله مراتب نورانی بستگی دارد.
«ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى»
+ «نور شایسته سالاری!»
+ «آفرین‌گویان نورآفرین!»

«فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ»
«أدلى الدلو في البئر»
«أدليت الدلو»
«مقاربة الشي‏ء و مداناته بسهولة و رفق»
+ مفهوم زیبای «نزدیک» در واژه «ولی».
«فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ» یعنی انگاری قلبش با نور ولایت آشنا شد.»
«تَدَلَّى‏ الثمرُ من الشجر: ميوه بر درخت آويخته شد.» + «طوع»
+ «نور مورد نظر! نور تیمّم!»

«معرفت الأمام بالنورانیة»
«وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا كَرِهْنَا كَرِهَ اللَّهُ»
به این میگن: سلسله مراتب نورانی!
+ «شیء – مشیّة الله»

امام صادق عليه السلام:
نَحنُ السَّبَبُ بَینکمُ و بینَ اللهِ عزّوجلّ.
ما (اهل بیت) سبب و وسیله تقرّب بین شما و پروردگار عزّوجلّ هستیم».
+ «رقی – پلکان ترقی نورانی!»

از ظلمت به نور، با صاحبان نور!

مافوق، علمش را به مادون نزدیک و نزدیکتر می‌نماید تا او به راحتی میوه را بچیند.
«الکرمه» سخاوت و کرم شاخه انگور!
همان حرکت صاحبان نور از مرکز نورانی کعبه و مسجد و حرم، به طرف مرز تاریکی و داخل تاریکیِ وصلِ به نور عرفات «سجن یوسف ع»، برای گرفتن دست مستضعفین علمی از محبین آل محمد ع و ارتقاء علمی آنها در مسیر ورود به نور حرم و خروج از ظلمت تاریکی بیرون حرم و طی طریق تا مشعر و منا و طواف کعبه، همه و همه اشاره به همین دلو نازل شده از آسمان نور ولایت آل محمد ع برای ما دارد که درونش آب گواراست و رفع عطش از ما، که نگاهمان به آسمان است، با نوشیدن از آب این دلو نورانیِ مقدّس میسّر خواهد بود، ان شاء الله تعالی.
«دلَوْنا به إليك»
«دلوت اليه‏ بفلان: استشفعت به اليه»
استسقاء به سبب صاحبان نور
+ «سقی»
خداوند مهربان چه آب گوارایی از درون این دلو نصیب ما نموده است که قابل وصف نیست.
در واقع ما که دستمان به آسمان نمی‌رسد و از آن کوتاه است، اما رفق آل محمد ع را ببین که برای رفع عطش ما تشنگان زمینی، دلو آبی گوارا را از آسمان تا نزدیکی بالای سر ما پایین فرستاده‌اند و ما به راحتی می توانیم سرمان را داخل دلو نموده و قلپ قلپ، سیر آب بنوشیم!
حالا خباثت اهل حسد را ببین که چشم دیدن این دلو محتوی آب گوارا را ندارند و می‌خواهند مشک آب عباس ع را که برای سیراب نمودن تشنگان خانواده اهل البیت ع تلاش می‌کند، سوراخ نمایند و آبش بر زمین بریزند و کارش را بی‌ثمر نمایند «صدّ سبیل»، غافل از اینکه اراده دشمنان آل محمد ع در هر زمان برای خاموش کردن نور ولایت بی‌اثر خواهد ماند و صاحبان نور به سیراب نمودن دوستانشان ادامه می‌دهند و وقتی ستاره‌ای غروب کرد، ستاره‌ای دیگر طلوع می‌کند و راهنمای مسافرین خسته‌دل در دوران شب شده و آنها را تا صبح فرج در مسیر حرکت صحیح، راهنمایی می‌نماید.
پس قصه واژه دلو قصه سقائی عباس ع است در هر زمان، و این مسئولیت خطیر بر دوش این صاحبان نور است تا پرچم هدایت آل محمد ع هیچگاه روی زمین نماند، تا فرج نهائی به برکت ظهور مهدی آل محمد ع حاصل گردد، ان شاء الله تعالی.

+ «مواظب باش گول اسم رو نخوری!»
«فَبِهِ فَتَمَسَّكُوا وَ بِسُنَّتِهِ فَاقْتَدُوا وَ إِلَى رَبِّكُمْ بِهِ فَتَوَسَّلُوا»
به این میگن رعایت سلسله مراتب نورانی!

… وَ لَكِنَّ الرَّجُلَ كُلَّ الرَّجُلِ نِعْمَ الرَّجُلُ
هُوَ الَّذِي جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعاً لِأَمْرِ اللَّهِ وَ قُوَاهُ مَبْذُولَةً فِي رِضَى اللَّهِ
امّا مرد كامل و خوب، كسى است كه
تمايلش را تابع امر خدا قرار مى‌‏دهد و توانش را در راه رضاى خدا صرف مى‌‏كند،
يَرَى الذُّلَّ مَعَ الْحَقِّ أَقْرَبَ إِلَى عِزِّ الْأَبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِي الْبَاطِلِ
خوارى در كنار حق را در دستيابى به عزّت ابدى از عزّت در كنار باطل، نزديك‏تر مى‏‌شمارد
وَ يَعْلَمُ أَنَّ قَلِيلَ مَا يَحْتَمِلُهُ مِنْ ضَرَّائِهَا يُؤَدِّيهِ إِلَى دَوَامِ النَّعِيمِ فِي دَارٍ لَا تَبِيدُ وَ لَا تَنْفَدُ
و مى‏‌داند كه سختى‏‌هاى اندكى كه تحمّل مى‏‌كند،
او را به نعمت مداوم در جايگاه ابدى و پايان‏‌ناپذير مى‌‏رساند
وَ أَنَّ كَثِيرَ مَا يَلْحَقُهُ مِنْ سَرَّائِهَا إِنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ يُؤَدِّيهِ إِلَى عَذَابٍ لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا يَزُولُ
و بسيارى از خوشى‏‌هايى كه در پيروى از هواى نفسش به او مى‏‌رسد،
وى را به عذابى دائمى و پايان‌‏ناپذير مى‌‏كشانند.

فَذَلِكُمُ الرَّجُلُ نِعْمَ الرَّجُلُ
اين مرد، مرد خوب است.
فَبِهِ فَتَمَسَّكُوا وَ بِسُنَّتِهِ فَاقْتَدُوا وَ إِلَى رَبِّكُمْ بِهِ فَتَوَسَّلُوا
به چنين كسى چنگ زنيد و به روشش اقتدا كنيد
و به چنين كسى براى رسيدن به خدا توسّل بجوييد؛

فَإِنَّهُ لَا تُرَدُّ لَهُ دَعْوَةٌ وَ لَا تُخَيَّبُ لَهُ طَلِبَةٌ.
چون دعايش رد نمى‌‏شود و درخواستش [از خدا]، بى‏‌جواب نمى‏‌ماند.

امام رضا عليه السلام:
مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلى زِيارَتِنا فَلْيَزُرْ صالِحى مَوالينا يُكْتَبْ لَهُ ثَوابُ زِيارَتِنا.
هركس نتـواند ما را زيـارت كنـد، دوستان و پيروان شايسته ما را زيارت كند، تـا پاداش زيـارت مـا برايش نوشـته شـود. 
«الزّیارة، النّور الولایة»:
زیارت نور اعمال صالح نورانی اهل نور، در ملکوت قلب، بهنگام ورکلایفهای روزمره، انگاری زیارت نور علوم ربانی آل محمد ع است.
در واقع بهره‌مندی از نور علمی ورکلایفهایی که اهل نور برای ما بیان میکنند همان زیارت نور اعمال صالح آنهاست که بمنزلۀ زیارت آل محمد ع است.

سلسله مراتب نورانی!

سلسله مراتب ظلمانی!

حلقه مفقوده دنیا و آخرت چیست و کیست؟
علوم نورانی صاحبان نور، وجیها فی الدنیا و الآخرة!

حلقة مفقودة
پیوند گم شده
missing link

A big question mark for everyone!

(∞=1+1)

ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى!

سپس نزديك آمد و نزديكتر شد!

[سورة النجم (۵۳): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏ (۱)
سوگند به اختر [=قرآن‏] چون فرود مى ‏آيد،
ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ (۲)
[كه‏] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده؛
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ (۳)
و از سر هوس سخن نمى‏‌گويد.
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (۴)
اين سخن بجز وحيى كه وحى مى‏‌شود نيست.
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‏ (۵)
آن را [فرشته‏] شديد القوى به او فرا آموخت،
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏ (۶)
[سروش‏] نيرومندى كه [مسلّط] درايستاد.
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ‏ (۷)
در حالى كه او در اُفق اعلى بود؛
ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى (۸)
سپس نزديك آمد و نزديكتر شد،
فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ (۹)
تا [فاصله‏‌اش‏] به قدرِ [طول‏] دو [انتهاى‏] كمان يا نزديكتر شد؛
فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏ (۱۰)
آنگاه به بنده‌‏اش آنچه را بايد وحى كند، وحى فرمود.

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۱۹ الى ۲۰]
وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ
فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ 
قالَ يا بُشْرى‏ هذا غُلامٌ
وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً
وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ (۱۹)
و كاروانى آمد. پس آب‏‌آور خود را فرستادند.
و دلوش را انداخت.
گفت: «مژده! اين يك پسر است!»
و او را چون كالايى پنهان داشتند.
و خدا به آنچه مى‏‌كردند دانا بود.
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (۲۰)
و او را به بهاى ناچيزى -چند درهم- فروختند و در آن بى‌‏رغبت بودند.

[سورة البقرة (۲): آية ۱۸۸]
وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۸۸)
و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد، و [به عنوان رشوه قسمتى از] آن را به قضات مدهيد تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالى كه خودتان [هم خوب‏] مى‌‏دانيد.

نجوا و نجات اهل نور با صاحبان نور،
و نجوای صاحبان نور با آل محمد ع!

+ «نجوای شیطان – مناجات رحمان!»
+ «حاملان نور! هشت زوج نورانی!»
ارتباط مقاله‌ی حاملان نور و مقاله سلسله مراتب نورانی، بسیار مهم و کلیدی است!

امام صادق علیه السلام:
«مَكَثَ جَبْرَئِيلُ أَرْبَعِينَ يَوْماً لَمْ يَنْزِلْ عَلَى النَّبِيِّ ص

فَقَالَ يَا رَبِّ
قَدِ اشْتَدَّ شَوْقِي إِلَى نَبِيِّكَ ص فَأْذَنْ لِي
… فَقَالَ جَبْرَئِيلُ
يَا مُحَمَّدُ
حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ عَلِيّاً
وَ لَا أَحَداً تَوَلَّاهُ
… عَلَى مَا كَانَ مِنْهُمْ أَوْ كُلُّهُمْ نَاجٍ؟
… نَجَا مَنْ تَوَلَّى شَيْثاً بِشَيْثٍ
وَ نَجَا شَيْثٌ بِآدَمَ
وَ نَجَا آدَمُ بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى سَاماً بِسَامٍ
وَ نَجَا سَامٌ بِنُوحٍ
وَ نَجَا نُوحٌ بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى آصَفَ بِآصَفَ
وَ نَجَا آصَفُ بِسُلَيْمَانَ
وَ نَجَا سُلَيْمَانُ بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى يُوشَعَ بِيُوشَعَ
وَ نَجَا يُوشَعُ بِمُوسَى
وَ نَجَا مُوسَى بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى شَمْعُونَ بِشَمْعُونَ
وَ نَجَا شَمْعُونُ بِعِيسَى
وَ نَجَا عِيسَى بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً بِعَلِيٍّ
وَ نَجَا عَلِيٌّ بِكَ
وَ نَجَوْتَ أَنْتَ بِاللَّهِ
وَ إِنَّمَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ بِاللَّهِ
وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ وَ الْحَفَظَةَ لَيَفْخَرُونَ عَلَى جَمِيعِ الْمَلَائِكَةِ لِصُحْبَتِهَا إِيَّاهُ
… ثُمَّ ذَكَرُوا أَمْرَ شِيعَتِنَا
وَ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ خَتَمَهُمْ بِالْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ
… وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَعْرِفُنَا؟
… سُبْحَانَ اللَّهِ وَ كَيْفَ لَا يَعْرِفُونَكُمْ وَ قَدْ وُكِّلُوا بِالدُّعَاءِ لَكُمْ!»

حطم – دلو

يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ
لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ

ای مورچگان! سلسله مراتب نورانی را رعایت کنید!

داستانِ پشتِ پرده‌ی وادی النّمل!
داستان وادی النّمل، داستان صاحبان نور -«نملة»- است که از جناب سلیمان ع- «آل محمد علیهم السلام»- اخذ نور علم می‌کنند و برای قلوب شهروندان شهر خود، با این علوم ماخوذه، مسکنهای آرامش بنا می‌کنند.
از این شهروندان خواسته شده با اخذ علم از این مورچه دانا، به نور آرامش برسند.
به این میگن رعایت «سلسله مراتب نورانی!»،
و هیچوقت این اشتباه مرگبار را- که شیطان هم آنها را با همین حیله و حربه گول می‌زند- انجام ندهند و بدون واسطه این مورچه دانا، برای اخذ نور علم، مستقیما به سراغ سلیمان ع نروند که اینجوری خودشونو هلاک می‌کنند،
انگاری تکرار مفهوم همان آیه سیر است:
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ
»
و به همین مطلب مهم اشاره دارد.
و شیطان در داستان فریفتن آدم و حوا ع همین دروغ بزرگ رو گفت و انگاری در هر زمان شیطان میگه اگه چشمت به صاحب نورت افتاد و ازش خوشت نیومد، من راهی برای رسیدن به آرامش ابدی بهشت پیشنهاد میکنم که غیر از این باب الله باشه و اینجوری، هم به تمنای خودت میرسی یعنی هم استعمال حسدتو کردی و هم از بهشت جاویدان بی‌نصیب نموندی!
و اینجوری کسانی که بدنبال تمناهای خودشون هستند، گول میخورن و خیال میکنن میشه با دور زدن باب الله و صاحبان نور، به آرامش رسید، در حالیکه خدا سنّتش اینه که هر کسی میخواد به نور ابدیت بپیوندد، باید حتما از همین یک راه وارد شود «شرع»، و راه دیگری بجز نور الولایة برای دسترسی به آرامش نیست.
در این آیه زیبا که ترجمه‌ها از درک عمق معنا و اسرار آن باز مانده‌اند می‌خوانیم:
«حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ» یعنی وقتی سلیمان به شهر مورچه دانا رسید، که مسئولیت این شهر و شهروندانشو خود جناب سلیمان ع به مورچه دانا سپرده و نور علوم لازم رو هم هر وقت صلاح بدونه- مثل همین بار که اومده تا با مورچه دانا گپ و گفتی داشته باشه- به مورچه دانا خواهد گفت.
«اخذ – عمّن آخذ معالم دینی؟!»
جناب سلیمان ع رو فقط مورچه دانا می‌بینه و ازش اخذ نور علم میکنه و بقیه شهروندان قادر به دیدن و ارتباط علمی و نوری با او را ندارند، لذا اگر بخواهند خودسرانه از جناب سلیمان ع، بدون واسطه مورچه دانا، اخذ نور نمایند، حتما هلاک خواهند شد.
اینجاست که مورچه دانا به فالوئرها و شهروندانش میگه «قالَتْ نَمْلَةٌ»:
«يا أَيُّهَا النَّمْلُ» ای کسانی که تقدیر شده در این شهر زیبای من سکونت کنید، من برای شما با علوم آل محمد ع مسکنهای زیبایی ساخته‌ام، لذا با این علوم، خودتونو به آرامش برسانید «ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ».
و مبادا نسبت به نور علمی که جناب سلیمان ع به منِ مورچه عنایت کرده حسادت ببرید و بخواهید با عدم اقرار به فضل علمی من، خودسرانه از آل محمد ع اخذ علم کنید که خدا جز این باب، درب دیگری برای اخذ نور علم از سلیمان ع باز نکرده.
کسانی که با حسادت به این مرجع علمی، نمیخوان از این درب وارد بهشت بشن، بوی حسادت و تمنای قلبشون به مشام تیز شیطان میرسه و او فورا خودشو به اینها میرسونه و به دروغ میگه من یک راه دیگه پیشنهاد میکنم که هم تمنا و حسدتونو بکار ببندید و هم از بهشت جاویدان جا نمانید!
و حسود هم که بشدت خواهان یه همچین چیزی بوده، امون نمیده و فورا به دام شیطان می‌افته و گول سامری رو میخوره و با او وارد مارپیچ مرگ خودباختگان میشه و اینجوری این جمع عظیم مورچگان، بدنبال مورچه سامری و با خود او، در این مارپیچِ مرگِ شبهات، به هلاکت می‌رسند.
و تنها  عده کمی گوش به حرف مورچه دانا می‌دهند.
و اینجاست که معنی و مفهوم «لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ» این میشه که هر کسی بخواد بدون واسطه مورچه دانا و رعایت سلسله مراتب نورانی، از سلیمان ع اخذ علم نماید، چون بر خلاف سنت خداوند عمل میکنه لذا اینجوری، خودش، خودشو هلاک میکنه! نه اینکه در ترجمه به اشتباه آورده شده که سلیمان ع هلاکش میکنه! و این عبارت یعنی «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» یعنی با این همه توضیحاتی که مورچه دانا به شهروندان شهرش داد معذلک تقریبا همه بجز عده اندکی، نخواستند که به این مطالب علمی مورچه دانا آگاهی پیدا کنند و عبارت «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» به جمع مورچگان بر میگردد نه به جناب سلیمان و سپاهیانش که ترجمه، متاسفانه اینگونه است که مفهوم «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» در مورد سلیمان ع و سپاهیانش اطلاق شده.
پس وادی النمل مطلب بسیار زیبا و مهمی دارد و آن هم اینکه سنت خداوند همیشه این بوده و هست و خواهد بود که برای آموزش نور الولایة برای هر مجموعه‌ای، واسطه‌ای از خودشان برای برقراری ارتباط نور علمی بین آنها و آل محمد ع قرار میدهد و جز این باب، هیچ راهی برای کسب نور علوم لازم، برای خوب زندگی کردن، وجود ندارد، اما کسانی که اهل حسادت هستند نسبت به این گزینه، کُرنش نمی‌کنند و اینگونه در حق خودشان ظلم می‌نمایند و در امتحان الهی و فتنه‌ی «من بعد موسی»، دانسته و آگاهانه به دام متشابهات شیطانیِ علیم اللسان و فاسقی بنام سامری می‌افتند که رهایی از این دام تقریبا غیر ممکن است.

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى‏ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ (۱۵)
و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: «ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگانِ باايمانش برترى داده است.»
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ (۱۶)
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته‌‌ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ (۱۷)
و براى سليمان سپاهيانش از جنّ و انس و پرندگان جمع‌‏آورى شدند و [براى رژه‏] دسته دسته گرديدند.

حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ
يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ
لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ
وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (۱۸)
تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند.
مورچه‏‌اى [به زبان خويش‏] گفت:
«اى مورچگان، به خانه‌‏هايتان داخل شويد، 
مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند
+ « قَالَ الرِّضَا ع:
قَالَ سُلَيْمَانُ ع
فَلِمَ حَذَّرْتِهِمْ ظُلْمِي‏ فَقُلْتِ‏ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ
قَالَتِ النَّمْلَةُ
خَشِيتُ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى زِينَتِكَ فَيَفْتَتِنُوا بِهَا فَيَبْعُدُونَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى
…»
فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها
وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ
وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ
وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ (۱۹)
[سليمان‏] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت:
«پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏‌اى سپاس بگزارم،
و به كار شايسته‏‌اى كه آن را مى‌‏پسندى بپردازم،
و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‏‌ات داخل كن.»

رعایت سلسله مراتب نورانی، یا تمنّای منزلت مافوق؟!

«سلسله مراتب نورانی!»
+ «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ‏ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ»
+ «فَإِيَّاكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ الْحَسَدِ فَأُخْرِجَكَ عَنْ جِوَارِي»
تمنّای منزلت مافوق، با سنّت رعایت سلسله مراتب نورانی جور در نمیاد!
«هُوَ تَمَنِّيٌ‏ فِيهَا لِمَنْزِلَةِ آدَمَ»

تمنای منزلت و جایگاه مافوق خودتو نباید داشته باشی
و باید راضی به مقام خودت باشی و اقرار به فضل علمی مافوقت داشته باشی!
اهل نور یقین می‌دانند که وقتی قلبشان با علم صاحبان نور خود جفت می‌شود، از علوم آل محمد ع بهره‌مند می‌گردند و این سنت خداست. + «عبد الله»، «امة الله».

[سورة البقرة (۲): آية ۳۵]
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۳۵)
و گفتيم:
«اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛ و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد؛
و[لى‏] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸ الى ۲۱]
وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۱۹)
«و اى آدم! تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير، و از هر جا كه خواهيد بخوريد،
و[لى‏] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»

تمنّای منزلت مافوق، با سنّت رعایت سلسله مراتب نورانی جور در نمیاد!
«هُوَ تَمَنِّيٌ‏ فِيهَا لِمَنْزِلَةِ آدَمَ»
ملائکه نیز «انا خیر منه» گفتند؟!!!

کتاب العقائد:
اعْتِقَادُنَا فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْحُجَجِ وَ الرُّسُلِ ع أَنَّهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ
وَ قَوْلُ الْمَلَائِكَةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا قَالَ لَهُمْ‏
إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ
وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ‏

هُوَ تَمَنِّيٌ‏ فِيهَا لِمَنْزِلَةِ آدَمَ
وَ لَمْ يَتَمَنَّوْا إِلَّا مَنْزِلَةً فَوْقَ مَنْزِلَتِهِمْ
وَ الْعِلْمُ يُوجِبُ فَضِيلَةً
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ‏
هَذَا كُلُّهُ‏ يُوجِبُ تَفْضِيلَ آدَمَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ وَ هُوَ نَبِيٌّ لَهُمْ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ‏ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ‏
وَ مِمَّا يُثْبِتُ تَفْضِيلَ آدَمَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ‏ وَ لَمْ يَأْمُرْهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالسُّجُودِ إِلَّا لِمَنْ هُوَ أَفْضَلُ وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَةً لآِدَمَ وَ إِكْرَاماً لِمَا أَوْدَعَ صُلْبَهُ مِنْ أَرْوَاحِ النَّبِيِّ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ

وَ قَالَ النَّبِيُّ ص
أَنَا أَفْضَلُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ مِنْ جَمِيعِ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنَا خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ
وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏
لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ
فَلَيْسَ ذَلِكَ يُوجِبُ تَفْضِيلَهُمْ عَلَى عِيسَى وَ إِنَّمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لِأَنَّ النَّاسَ مِنْهُمْ مَنْ كَانَ يَعْتَقِدُ أَنَّ الرُّبُوبِيَّةَ لِعِيسَى ع وَ يَتَعَبَّدُ لَهُ صِنْفٌ مِنَ النَّصَارَى وَ مِنْهُمْ مَنْ عَبَدَ الْمَلَائِكَةَ وَ هُمُ الصَّابِئُونَ وَ غَيْرُهُمْ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَعْبُودُونَ دُونِي أَنْ يَكُونُوا عَبِيداً لِي وَ لَا الْمَلَائِكَةُ الرُّوحَانِيُّونَ وَ هُمْ مَعْصُومُونَ لَا يَعْصُونَ مَا أَمَرَهُمْ‏ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ‏ لَا يَأْكُلُونَ وَ لَا يَشْرَبُونَ وَ لَا يَأْلَمُونَ وَ لَا يَسْقُمُونَ وَ لَا يَشِيبُونَ وَ لَا يَهْرَمُونَ طَعَامُهُمْ وَ شَرَابُهُمُ التَّقْدِيسُ وَ التَّسْبِيحُ وَ عَيْشُهُمْ مِنْ نَسِيمِ الْعَرْشِ وَ تَلَذُّذُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْعُلُومِ‏ خَلَقَهُمُ اللَّهُ بِقُدْرَتِهِ أَنْوَاراً وَ أَرْوَاحاً كَمَا شَاءَ وَ أَرَادَ وَ كُلُّ صِنْفٍ مِنْهُمْ يَحْفَظُ نَوْعاً مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ وَ قُلْنَا بِتَفْضِيلِ مَنْ فَضَّلْنَاهُ عَلَيْهِمْ لِأَنَّ الْعَاقِبَةَ الَّتِي يَصِيرُونَ إِلَيْهَا أَعْظَمَ وَ أَفْضَلَ مِنْ حَالِ الْمَلَائِكَةِ
.

داستان تکراری اهل حسادت در مورد
رعایت نکردن فضیلت علمی صاحبان نور
و بی‌توجهی به سلسله مراتب اخذ علوم ربانی از آنها!

إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ

حضور صاحبان نور به اهل حسادت گران می‌آید!
تا چه رسد به اقرار به فضل علمی آنها
و همچنین رعایت سلسله مراتب نورانی!

[سورة يونس (۱۰): الآيات ۷۱ الى ۷۳]
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ (۷۱)
و خبر نوح را بر آنان بخوان، آنگاه كه به قوم خود گفت:
«اى قوم من، اگر ماندن من [در ميان شما] و اندرز دادن من به آيات خدا، بر شما گران آمده است، [بدانيد كه من‏] بر خدا توكّل كرده‌‏ام. پس [در] كارتان با شريكان خود همداستان شويد، تا كارتان بر شما ملتبس ننمايد سپس در باره من تصميم بگيريد و مهلتم ندهيد.»
فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (۷۲)
«و اگر روى گردانيديد، من مُزدى از شما نمى‏‌طلبم.
پاداش من جز بر عهده خدا نيست، و مأمورم كه از گردن‏‌نهندگان باشم.»
فَكَذَّبُوهُ
فَنَجَّيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ
وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ 
وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا 
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ (۷۳)
پس او را تكذيب كردند.
آنگاه وى را با كسانى كه در كشتى همراه او بودند نجات داديم،
و آنان را جانشين [تبهكاران‏] ساختيم،
و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند غرق كرديم.
پس بنگر كه فرجام بيم‏‌داده‌‏شدگان چگونه بود.

+ «ودیعة الله!»:
«خدایا، به کدوم اسمت صدات بزنم، میگی جان خدا؟!»
اهل نور باور داره که برای درناژ حسادت
می‌بایستی خدای مهربان رو به اسماء الحسنایش قسم بده!
به این میگن رعایت سلسله مراتب نورانی!
به این میگن اکل از شجرۀ علم با رعایت دستور لا تقربا!

وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها

+ «دعو»

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ 

ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ

[کفل – مافوق – سلسله مراتب نورانی]:
+ «شهادتین»: «هشت حرف و چهار حرف»: «حاملان نور!»
انگاری هر کسی باید مافوق و صاحب نورشو بشناسه و اونو صدا بزنه!
+ «حدیث متمّم بن فیروز»

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكِلْنَا إِلَى أَنْفُسِنَا
وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَبَعْضِ النَّاسِ
وَ لَكِنْ نَحْنُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ
.
خداوند ما را بخودمان وانگذاشته. اگر ما را بخود واميگذاشت مانند ساير مردم بوديم.
ولى ما كسانى هستيم كه خداوند در باره آنها فرموده:
«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»
مرا بخوانيد دعاى شما را مستجاب مى‌‏كنم‏.

+ «انوار مقدس نورانی، پشت سر هم، قطار چیده شده‌اند! أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ!»

چراغ‌های نورانی مقدس پشت سر هم ردیف شده‌اند، یکی پس از دیگری!
آه، همراستایی عرفانی انوار نورانی!
مجموعه‌ای مخفی از چراغ‌های درخشان.
مسیر نورانی بی‌نظیر از زمین تا آسمان.
هر نور را به عنوان یک فانوس دریایی تصور کنید که روح‌ها را به سوی روشنایی هدایت می‌کند.
چیدمان متوالی آنها به نظمی هدفمند اشاره دارد.
چیدمان پیچیده‌ای که توسط خدای مهربان طراحی شده است.
این نورها را به عنوان ستاره‌های دور و نزدیک در نظر بگیرید،
که یک آرایه منظم پیوسته را تشکیل می‌دهند.

آنها بخشی از یک کهکشان نامحدود و ناشناخته هستند.
یک جادوی غیرقابل انکار در همسویی آنها وجود دارد.
وقتی به این انوار مقدس می‌اندیشید چه چیزی را متصور می‌شوید؟
+ مقالۀ: «سلسله مراتب نورانی! ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى!»
+ مقالۀ: «تمثال نورانی مجسّم در مُلک و در ملکوت قلب! وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ!»
+ مقالۀ: «احراز هُویّت نور، در ملکوتِ قلب! معرفت الله!»
+ مقالۀ: «لحظه‌ی تحویل حال نورانی مبارک! معرفة الامام بالنّورانیّة!»

امام صادق علیه السلام:
قُبورُنا قُلُوبُ شِیعَتِنا وَ مَوالِینا
+ «حَتَّى زُرْتُمُ‏ الْمَقابِرَ»
+ «قلب من قبر من، قبر من قلب من!»
در عالم معنا، اون قبری که باید زیارت بشه تا بوی نور بهشت رو استشمام کنیم، قلوب نورانی صاحبان نور و اهل نور است «
شِیعَتِنا وَ مَوالِینا» که به علوم آل محمد ع عامل هستند.
و از این قلوب، بوی آل محمد ع برای مخاطبین استشمام می‌شود.
وقتی که ماموریتتو میفهمی که فرشتۀ مهربان از تو چی میخواد و باید در ورکلایفت به کسی که بهت بدی کرده و نسبت بهش گارد داری، مهربانی کنی، وقتی این کار رو بخاطر نورت انجام میدی، قلبت میشه همون قبر و بارگاه نورانی آل محمد ع که همه باید به زیارت قلب تو بیایند تا از این نور فروزان، شمع خاموش قلب خودشان را روشن نمایند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی