Mountain of light!
«جبل» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«مالٌ جِبْلٌ: أى كثيرٌ»
«فلان ذو جِبِلَّةٍ، أي: غليظ الجسم، يعنى ستبر و زمختاندام است.»
«ثوب جَيِّد الجِبْلَة: أَي الغَزْل و النسج و الفَتْل»
+ «عزز»
+ «کنز اللحم»
مفهوم «روی هم انباشته شدن»
از واژه «جبل» و «کنز» و هزار واژه دیگر مترادف با «نور» استنباط می شود.
«الجَبَل: سيِّد القوم و عالِمُهم»
«عِلمٌ جِبلٌ: ای علم کثیر»
«بدنبال نور علم! بدنبال معلم نورانی!»
«وَ الْجِبالَ أَوْتاداً»
+ «وتد – اوتاد الارض!»
«وَ كَذَلِكَ أَوْتَادُ الْأَرْضِ لَمْ يَكُونُوا أَوْتَاداً إِلَّا بِهَذَا»
+ «احراز هویّت نور در ملکوت قلب!»
+ «لَنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ»
خدا رو که نمیتونی ببینی! به کوهِ علم نگاه کن!
+ «به خود خدا فکر نکن! به نور خدا فکر کن!»
کوهِ نور! کوهِ علم!
«ولكِنَّ العِلمَ مَجبولٌ في قُلوبِكُم»
امام علی علیه السلام:
لَيسَ العِلمُ فِي السَّماءِ فَيُنزَلُ إلَيكُم،
و لا في تُخومِ الأَرضِ فَيُخرَجُ لَكُم،
و لكِنَّ العِلمَ مَجبولٌ في قُلوبِكُم،
تَأَدَّبوا بِآدابِ الرّوحانِيّينَ يَظهَر لَكُم.
دانش نه در آسمان است كه بر شما فرود آيد
و نه در زير زمين، تا برايتان بيرون آيد؛
بلكه دانش در دلهايتان سرشته شده است.
به آداب روحانيان متأدّب شويد تا نورِ دانش برايتان آشكار گردد.»
امام صادق علیه السلام:
وَ قَوْلُهُ:
لَنْ تَرٰانِي وَ لٰكِنِ اُنْظُرْ إِلَى اَلْجَبَلِ فَإِنِ اِسْتَقَرَّ مَكٰانَهُ فَسَوْفَ تَرٰانِي فَلَمّٰا تَجَلّٰى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا
وَ إِنَّمَا طَلَعَ مِنْ نُورِهِ عَلَى اَلْجَبَلِ كَضَوْءٍ يَخْرُجُ مِنْ سَمِّ اَلْخِيَاطِ فَدَكْدَكَتِ اَلْأَرْضُ وَ صَعِقَتِ اَلْجِبَالُ
فَ خَرَّ مُوسىٰ صَعِقاً أَيْ مَيِّتاً
فَلَمّٰا أَفٰاقَ وَ رُدَّ عَلَيْهِ رُوحُهُ
قٰالَ سُبْحٰانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْ قَوْلِ مَنْ زَعَمَ أَنَّكَ تُرَى
وَ رَجَعْتُ إِلَى مَعْرِفَتِي بِكَ أَنَّ اَلْأَبْصَارَ لاَ تُدْرِكُكَ
وَ أَنَا أَوَّلُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلُ اَلْمُقِرِّينَ بِأَنَّكَ تَرَى وَ لاَ تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ اَلْأَعْلَى.
«هرگز مرا نخواهى ديد ولى به كوه نگاه كن اگر آن در جاى خود قرار گرفت آنگاه مرا خواهى ديد،
پس همين كه خدايش به كوه تجلى فرمود آن را هموارش گردانيد و موسى بيهوش بيفتاد»
و آنچه از نور خدا بر كوه تأبيد مانند نورى بود كه از سوراخ سوزن بتابد؛
ولى زمين زير و رو و هموار شد، و كوهها صاف شد
و موسى بىحركت به روى زمين افتاد يعنى مرد،
همين كه به حال آمد يعنى روح به بدنش برگشت عرض كرد
منزّهى تو و من به سويت بازگشت كنم و توبه نمايم از گفتار آنكه پندارد كه تو ديده شوى،
و معرفت من در بارۀ تو به اينكه چشمها تو را نبيند به جانب من بازگشت نمود
«و منم نخستين ايمان آرندگان» و اولين گواهدهندگان كه تو مىبينى ولى ديده نشوى،
و تو به منظر اعلى هستى.
کوهِ نور!
مثال زیبای هاتاسپات!
+ «جبی»
علم زیادی در این کوه نور، روی هم تلمبار شده!
به این نقطه اتصال، وصل شو و نور علم رو رایگان دانلود کن!
+ «فرض – فریضة – vpn»
«ولكِنَّ العِلمَ مَجبولٌ في قُلوبِكُم، تَأَدَّبوا بِآدابِ الرّوحانِيّينَ يَظهَر لَكُم» + «قبض و بسط»
کانونِ نورانی!
نور علم آل محمد علیهم السلام در قلب صاحبان نور، فوکوس میشود! زوم میشود! در یک نقطه جمع و متمرکز میشود!
نقطهی مرکز توجه! قطب! نقطه تقاطع! محل تلاقی و ملاقات! مجمع البحرین! نقطه تنظیم شده و میزان شده! …
مثل تنظیم کردن لنز عدسی دوربین که یهو شفاف میشه! میفهمی داستان چیه!
این میشه معنای واژه زیبای «جبل»!
روی نقطه کانونی، یهو گرُ میگیری! قلبت روشن میشه!
اینجا میشه نقطه «هاتاسپات»!
حالا به این قلب با ارزش نورانی، میتونی وصل بشی و رایگان، دانش مورد نیازتو دانلود کنی!
تا وقتیکه نور علم، در قلبت کانونی نشه، همه چیز برای تو تار و نامفهوم است! اما همینکه قلبت با نور خودش تنظیم شد «adjustment»، یهو تصویر، واضح و روشن و آشکار میشه، این معنای فرایند نور ولایت است!
پس با عینک صاحبان نور، تصاویر تار، واضح می شوند!
كوههاى هميشه استوار دين خدا!
هُمْ جِبَالُ دِينِهِ!
عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، كوههاى هميشه استوار دين خدايند.
امام علی علیه السلام:
قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي خُطْبَتِهِ عِنْدَ ذِكْرِ آلِ اَلنَّبِيِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ :
هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ
بِهِمْ أَقَامَ اِنْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ اِرْتِعَادَ فَرَائِصِهِ
وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ زَرَعُوا اَلْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ اَلْغُرُورَ وَ حَصَدُوا اَلثُّبُورَ
لاَ يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَحَدٌ
وَ لاَ يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً
هُمْ أَسَاسُ اَلدِّينِ وَ عِمَادُ اَلْيَقِينِ
إِلَيْهِمْ يَفِيءُ اَلْغَالِي وَ بِهِمْ يَلْحَقُ اَلتَّالِي
وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ اَلْوَلاَيَةِ وَ فِيهِمُ اَلْوَصِيَّةُ وَ اَلْوِرَاثَةُ.
عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جايگاه اسرار خداوندى و پناهگاه فرمان الهى و مخزن علم خدا و مرجع احكام اسلامى، و نگهبان كتابهاى آسمانى و كوههاى هميشه استوار دين خدايند
خدا به وسيله اهل بيت عليهم السّلام پشت خميده دين را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از ميان برداشت.
برابر فاسدانى كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فريب آبيارى كردند، و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختى نبود برداشتند.
كسى را با خاندان رسالت نمىشود مقايسه كرد و آنان كه پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أساس دين، و ستونهاى استوار يقين مىباشند. شتاب كننده، بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد زيرا ويژگىهاى حقّ ولايت به آنها اختصاص دارد و وصيّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نسبت به خلافت مسلمين و ميراث رسالت، به آنها تعلّق دارد.
انشقاق یوزرنیم و پسورد جدید!
نور هدایت را با این نسخۀ جدید دنبال کنید!
«نسخۀ نورانیِ جدید! وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ!»
+ «کوهِ نور! لَنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ!»
+ «اسم الله»: جبل همان اسم الله است!
این اسم الله، انشقاق نور مرئی از قبلۀ نامرئی آل محمد ع است!
جَبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ – جَبَلِ سَاعِيرَ – جَبَلِ فَارَانَ
و از گفته دانيال پيغمبر (ع) است كه:
«جَاءَ اللَّهُ بِالْبَيَانِ مِنْ جَبَلِ فَارَانَ»
خدا با بيان آمد از كوه فاران،
و آسمانها و زمين از تسبيح محمد ص و امتش پر شد.
نگو کوه! بگو موسی ع! عیسی ع! محمد ص!
کلام نورانی آل محمد ع از این جبال بر قلوب اهل نور میتابد که این قلوب، مهد آفرینش این علوم برای تولید اعمال صالح هستند!
اینکه خدا از کوه فاران با بیان آمد، یک آیات از آیات کتاب آسمانی تورات است و انگاری داره به اهل این کتاب، پیشاپیش نوید ظهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در سرزمین حجاز میدهد که کوه فاران، کوه عرفات است «جَبَلِ فَارَانَ وَ هُوَ جَبَلُ عَرَفَاتٍ» و محلی است که نور علوم آل محمد ع به قلوب مخاطبینی که آمدهاند تا از عرفات، وارد سرزمین و حریم امن الهی شوند.
[حدیث طولانی کلام امام رضا ع با راس الجالوت … و عمران صابی]:
… فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع هَلْ تُنْكِرُ أَنَّ التَّوْرَاةَ تَقُولُ لَكُمْ
قَدْ جَاءَ النُّورُ مِنْ جَبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ
وَ أَضَاءَ لَنَا مِنْ جَبَلِ سَاعِيرَ
وَ اسْتَعْلَنَ عَلَيْنَا مِنْ جَبَلِ فَارَانَ
قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ أَعْرِفُ هَذِهِ الْكَلِمَاتِ وَ مَا أَعْرِفُ تَفْسِيرَهَا
قَالَ الرِّضَا ع أَنَا أُخْبِرُكَ بِهِ
أَمَّا قَوْلُهُ جَاءَ النُّورُ مِنْ قِبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ
فَذَلِكَ وَحْيُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الَّذِي أَنْزَلَهُ عَلَى مُوسَى عَلَى جَبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ
وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ أَضَاءَ النَّاسُ مِنْ جَبَلِ سَاعِيرَ
فَهُوَ الْجَبَلُ الَّذِي أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ هُوَ عَلَيْهِ
وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ اسْتَعْلَنَ عَلَيْنَا مِنْ جَبَلِ فَارَانَ
فَذَلِكَ جَبَلٌ مِنْ جِبَالِ مَكَّةَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا يَوْمٌ
…
ثُمَّ قَالَ الرِّضَا ع
هَلْ تَعْرِفُ حيقوقَ النَّبِيَّ
قَالَ نَعَمْ إِنِّي بِهِ لَعَارِفٌ
قَالَ ع فَإِنَّهُ قَالَ وَ كِتَابُكُمْ يَنْطِقُ بِهِ جَاءَ اللَّهُ بِالْبَيَانِ مِنْ جَبَلِ فَارَانَ
وَ امْتَلَأَتِ السَّمَاوَاتُ مِنْ تَسْبِيحِ أَحْمَدَ وَ أُمَّتُهُ
يَحْمِلُ خَيْلَهُ فِي الْبَحْرِ كَمَا يَحْمِلُ فِي الْبَرِّ
يَأْتِينَا بِكِتَابٍ جَدِيدٍ بَعْدَ خَرَابِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ يَعْنِي بِالْكِتَابِ الْقُرْآنَ
أَ تَعْرِفُ هَذَا وَ تُؤْمِنُ بِهِ
قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ قَدْ قَالَ ذَلِكَ حيقوقُ النَّبِيُّ وَ لَا نُنْكِرُ قَوْلَهُ.
ویکی پدیا (فاران):
دلیل مهاجرت یهودیان به حجاز، پیش از اسلام،
آگاهی آنان از ظهور پیامبری در این منطقه، یعنی کوه فاران است.
پاران (به عِبری: מדבר פארן) یا عربی شده آن فاران،
نام کوه یا صحرایی است که در تورات آمدهاست.
در سفر تثنیه آمدهاست:
این است برکتی که موسی، مرد خدا، قبل از مرگش به قوم اسرائیل داد:
خداوند از کوه سینا آمد،
او از کوه سعیر طلوع کرد،
و از کوه فاران درخشید.
جبل:
«مالٌ جِبْلٌ: أى كثيرٌ»
مثلا: … عِلم جبل: ای علم کثیر ای عالم کثیر العلم من آل محمد ع!
+ «رجل»
مگه میشه خدا رو دید؟!
معرفة الله یعنی معرفة الرجل!
یعنی معرفت به صاحبان نور و اقرار به فضیلت علمی آنها.
+ «معرفت الله»
«امرأةٌ مِجْبَالٌ: أى غليظةُ الخَلْقِ»
زنی که مثل یک مرد قوی هیکله!
رجل مَجْبُول: غليظ الجِبْلة
ثوب جَيِّد الجِبْلَة أَي الغَزْل و النسج و الفَتْل
فلان ذو جِبِلَّةٍ، أي: غليظ الجسم، يعنى ستبر و زمختاندام است.
جَبِلَ: يعنى كوه ستبر و استوار شد.
مفهوم ستبری و استواری در نور ولایت با یادآوری معالم ربانی صاحبان نور!
الجَبْلَة: خلقت و طبيعت، چهره، اصل و نژاد، نيرو، سفتىِ زمين.
الجُبُلَّة: اصل يا ريشه يا نژاد، سال خشك و بى حاصل، فراوانى از هر چيزى.
المِجْبال: انبوه گِل كه روى هم انباشته شده است.
+ «کنز اللحم»
مفهوم «روی هم انباشته شدن»
«cumulative»: انباشته، فول
احتقان نور علم در قلب حامل و صاحب نور!
[لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ]:
الجبل، النّور الولایة، الرّجل!
معرفت به نور معالم ربانی، معرفت به خدای مهربان!
دیدنِ خدا، یه چیز بیمعناست.
ما به میزان فهم و برخورداری خودمون از معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات، گره از مشکلاتمون باز میشه و همین از معرفة الله، ما را بس است.
وَ قَوْلُهُ:
لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي
فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا
وَ إِنَّمَا طَلَعَ مِنْ نُورِهِ عَلَى الْجَبَلِ كَضَوْءٍ يَخْرُجُ مِنْ سَمِّ الْخِيَاطِ
فَدَكْدَكَتِ الْأَرْضُ وَ صَعِقَتِ الْجِبَالُ
فَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً أَيْ مَيِّتاً
فَلَمَّا أَفاقَ وَ رُدَّ عَلَيْهِ رُوحُهُ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْ قَوْلِ مَنْ زَعَمَ أَنَّكَ تُرَى
وَ رَجَعْتُ إِلَى مَعْرِفَتِي بِكَ أَنَّ الْأَبْصَارَ لَا تُدْرِكُكَ
وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلُ الْمُقِرِّينَ بِأَنَّكَ تَرَى وَ لَا تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى.
علم جبل: ای علم کثیر ای عالم کثیر العلم من آل محمد ع!
حىٌ جِبْلٌ، أى كثيرٌ
جبل یعنی زیاد، یعنی خوب، یعنی واضح، یعنی آشکار، یعنی روشن، یعنی نور، یعنی … یعنی هزار اسم و یک معنا! یعنی نور ولایت آل محمد ع، یعنی علم آل محمد ع که در قلب صاحبان نور لوکالیزه شده! این سنترالیزیشن میشه مفهوم واژۀ جبل! اون جایی که علم زیادی از آل محمد ع روی هم تلمبار شده و هات اسپات شده برای من و تو، اون میشه جبل! اون میشه رجل! اون میشه صاحب نور!
حالا با این هات اسپات، رایگان کانِکت شو و رایگان نور دانلود کن!
جبل – جبلة :
الجبلّة : و الطبيعة و الخليقة و الغريزة … و الفطرة
« و جبله اللّه على كذا: فطره عليه »
« جَبّالُ القُلُوب على فِطرتها ، شَقيِّها وسَعيدها »
« ولكِنَّ العِلمَ مَجبولٌ في قُلوبِكُم، تَأَدَّبوا بِآدابِ الرّوحانِيّينَ يَظهَر لَكُم »
+ «قبض و بسط»
+ «وزر»
زوم:
فوکوس!
قلب صاحبان نور، کانون توجه نور علم آل محمد ع است!
مرکز توجه! قطب! نقطه تقاطع! محل تلاقی! مجمع البحرین! نقطه تنظیم شده و میزان شده!
مثل تنظیم کردن لنز عدسی دوربین! که یهو سوژۀ مورد نظر، شفاف میشه! میفهمی داستان چیه!
+ فیلم مستند زیبایی از نحوه تنظیم لنز دوربین، که تصویر اولش مات است و بعدا شفاف میشود!
این میشه جبل! این میشه قلب صاحب نوری که علم درونش زوم شده!
روی یه خط حرکت میکنی، تا برسی روی نقطه کانونی، یهو گُر میگیری و قلبت روشن میشه!
اینجاست که میتونی انجام وظیفه رو به حد نصاب برسونی!
اینجا میشه هات اسپات!
از هات اسپات این قلب، میتونی به اینترنت رایگان آل محمد ع وصل بشی!
پس جبل، همان رجلی است که هات اسپاتش برای اهل یقین، خیلی کار راه اندازه!
تا وقتیکه نور علم آل محمد ع در قلبت کانونی نشه، همه چیز برات تار و نامفهوم است!
اما همینکه با یاد معالم ربانی قلبت تنظیم شد، یهو تصویر، واضح و روشن و آشکار میشه،
این معنای فرایند نور ولایت است!
پس با عینک صاحبان نور، تصاویر تار، واضح میشوند!
+ «اجاست کردن تصویر برای رسیدن به وضوح بیشتر!»
+ «عتب»
چجوری میشه یه تصویر واضح از علوم نورانی آل محمد ع در قلب خودمون داشته باشیم؟!
به فیلم مستند اجاست کردن دوربین عکاسی باید دقت کرد!
به چشم سالم که روی منظره ای زوم میکنه باید دقت کرد که چه فعل و انفعالاتی صورت میگیره!
همهاش فرایند نور ولایت است!
نزدیک شدن به سوژه! رویت آن و ظاهر شدن آن!
و هزار واژه همه برای رسیدن به نقطه اپتیموم تصویر علم در قلب ماست!
این حدیث زیبا:
«عنه عليه السلام:
لَيسَ العِلمُ فِي السَّماءِ فَيُنزَلُ إلَيكُم،
و لا في تُخومِ الأَرضِ فَيُخرَجُ لَكُم،
و لكِنَّ العِلمَ مَجبولٌ في قُلوبِكُم،
تَأَدَّبوا بِآدابِ الرّوحانِيّينَ يَظهَر لَكُم .»
دنبال علم توی آسمونا و زمینا نگرد، علم تو قلب خودته، باید روش زوم کنی!
باید فاصلهتو نزدیک کنی و بیای روی نقطه کانونی، تا یهو گُر بگیری و روشن بشی!
اینجاست که قبض و بسط نور قلبتو درک میکنی!
انگاری ما از مرکز کانونی خودمون دور افتادیم!
با نزدیک شدن به این مرکز «جبل»، به نور ولایت نزدیک میشیم تا یهو روشن بشیم، ان شاء الله تعالی.
آیت به آیت و فرصت به فرصت، گام به گام، به این نقطه میرسیم و این نقطه ملاقات قلب اهل یقین با نور معالم ربانی در دل شرایط است «لقی».
تمام واژهها همین فرآیند رو میخوان بیشتر و بیشتر توضیح بدهند!
تا خوب اهمیت نور ولایت برای ما جا بیفته که هر کاری میخوایم انجام بدیم باید با نور ولایت باشه!
وگرنه حالت قلب، تار و تاریکی خواهد بود و اگه با نور ولایت باشه، شفاف و نورانی خواهد بود.
درست مثل تنظیم دوربین توسط عکاس حرفهای و ماهر که صفحه تار رو واضح میکنه تا بتونی بخوبی تشخیص بدی اون کیه و داستان چیه؟ واژه جبل خیلی قشنگ و زیباست!
مفهوم: «لوکالیزه»: یعنی متراکم در یک نقطه!
میخوایم بگیم: نور مافوق در یک نقطه از قلب اهل یقین متراکم و زوم و لوکالیزه میشه و حاصل این فرآیند میشه نورانیت قلب اهل یقین و این همون داستان نور ولایت با مفاهیم نزدیک و آشکار و جفت و قرین و هزار واژه دیگر است، که واژه جبل میخواد به ما بگه این قلب اهل یقین که به برکت نور معالم ربانی، شده کانون نور آرامش برای خود و دیگران، یه چیز عظیم و بزرگی است که هر قلبی نمیتونه تحمل این نگاه نورانی متمرکز رو داشته باشه.
«center» :«post»:
چه مفهوم زیبایی در این واژه جبل وجود داره:
« تجمّع الشيء في ارتفاع »
این واژه جبل نام زیبای صاحبان نور است:
اسم لكلّ وتد من أوتاد الأرض: «وَ الْجِبالَ أَوْتاداً»
«سيّد القوم و عالمهم»
اهل یقین، در دل شرایط تقدیراتش، با استعمال معالم ربانی «العِلمَ مَجبولٌ»، قلب خود را از تاریکی غلظت، به نور رقّت، سوق داده، لذا در بالاترین حدی که در عالم ذر، پذیرای نور ولایت شده، تجمع پیدا می کند و این در وجودش شکل می گیرد « العِلمَ مَجبولٌ » و لذا نور یاد معالم ربانی، قلب را بالا می برد « تجمّع الشيء في ارتفاع » و در محل خود متجمع می نماید و این مفاهیم از واژه جبل استنباط میشود.
در این واژه هم معنی مافوق وجود داره «جبل – ولی».
اگه بتونی معالم ربانی خودتو که در قلبت مجبول و متمرکز است رو پیدا کنی، در اینصورت به همون علمی دسترسی پیدا کردی که مولد چشمه حیات است.
انگاری یه چیزی توی خونه گم کردی و داری دنبالش میگردی، وقتیکه پیداش میکنی، چقدر خوشحال میشی؟ اینم همونه! یعنی در دل شرایط نا آرامی، کانه یه چیزی، یه جوابی، برای حل مشکلت، گم کردی و اونو نداری و داری دنبالش میگردی، یهو نور معالم ربانی بهت چشمک میزنه و یهو جواب رو پیدا می کنی و قلبت که روشن میشه، موید همین مطلب است.
وَ اتَّقُوا الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلينَ (184)
ای معارین! دست از این حسادت نسبت به نورتون، که از عالم ذر با شماست، بردارید:
«وَ اتَّقُوا … الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلينَ»
بگذارید بداء برای شما ایجاد شود و عاقبت به خیر شوید.
در کتاب مجمع البیان این مطلب اومده:
«وَ الْجِبِلَّةَ» أي الخليقة «الْأَوَّلِينَ» يعني و خلق الأمم المتقدمين.
و ترجمه اون: وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ:
از خدايى كه شما و امم گذشته را از نيستى به هستى آورده، بپرهيزيد.»
داستان تکراری مستقرین «فَلَا يَرْتَدُّونَ أَبَداً»
و معارین «وَ مِنْهُمْ مَنْ يُعِيرُ الْإِيمَانَ عَارِيَّةً»
وَ مِنْهُمْ مَنْ يُعِيرُ الْإِيمَانَ عَارِيَّةً
فَإِذَا هُوَ دَعَا وَ أَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ مَاتَ عَلَى الْإِيمَانِ.
[جبل – معارین و مستقرین – ارتداد]:
+ مفهوم «ثبات» که در واژه «جبل» وجود دارد.
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ جَبَلَ النَّبِيِّينَ عَلَى نُبُوَّتِهِمْ فَلَا يَرْتَدُّونَ أَبَداً
وَ جَبَلَ الْأَوْصِيَاءَ عَلَى وَصَايَاهُمْ فَلَا يَرْتَدُّونَ أَبَداً
وَ جَبَلَ بَعْضَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْإِيمَانِ فَلَا يَرْتَدُّونَ أَبَداً
وَ مِنْهُمْ مَنْ يُعِيرُ الْإِيمَانَ عَارِيَّةً
فَإِذَا هُوَ دَعَا وَ أَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ مَاتَ عَلَى الْإِيمَانِ.
خداوند پيامبران را بر سرشت نبوت آفريد،
یعنی در نبوت خود ثابت قرار داده و آنها هرگز از مقام خود كنار نمىروند،
و اوصياء آنها را هم به اين طريق قرار داده است، یعنی آنها را بر سرشت وصيتها (و آنچه به آنها سفارش شده) آفريد، پس هرگز برنگردند،
گروهى از مؤمنان هم اين چنين هستند، یعنی بر سرشت ايمان آفريده شدهاند، پس هرگز برنگردند،
گروهى هم ايمان عاريه دارند، پس اگر دعا كنند و اصرار بر دعا داشته باشند با ايمان از دنيا مىروند.
+ «بداء»
+ «ردد»
+ «عور»
… مِنْ بَعْدِ جَبْلِهِ!
… مَا الْجَبْلُ؟
… الْخَلْقُ غَيْرَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ!
[نهر – عرش – نور – روح القدس – روح من امره – جَبْل – طین الجنان – طین الارض]:
امام علی علیه السلام:
إِنَّ لِلَّهِ نَهَراً دُونَ عَرْشِهِ
وَ دُونَ النَّهَرِ الَّذِي دُونَ عَرْشِهِ نُورٌ مِنْ نُورِهِ
وَ إِنَّ فِي حَافَتَيِ النَّهَرِ رُوحَيْنِ مَخْلُوقَيْنِ
رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحٌ مِنْ أَمْرِهِ
وَ إِنَّ لِلَّهِ عَشْرَ طِينَاتٍ
خَمْسَةً مِنْ نَفَحَ الْجَنَّةِ وَ خَمْسَةً مِنَ الْأَرْضِ
وَ فَسَّرَ الْجِنَانَ وَ فَسَّرَ الْأَرْضَ
ثُمَّ قَالَ
مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا مِنْ مَلَكٍ مِنْ بَعْدِ جَبْلِهِ إِلَّا نَفَخَ فِيهِ مِنَ الرُّوحَيْنِ
وَ جَعَلَ النَّبِيَّ ص مِنْ إِحْدَى الطِّينَتَيْنِ
فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع
مَا الْجَبْلُ؟
قَالَ
الْخَلْقُ، غَيْرَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ
فَإِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنَ الْعَشْرِ الطِّينَاتِ جَمِيعاً وَ نَفَخَ فِينَا مِنَ الرُّوحَيْنِ جَمِيعاً فَأَطْيَبُهُمَا طِيباً [طِينَتُنَا]
وَ رَوَى غَيْرُهُ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ:
طِينُ الْجِنَانِ جَنَّةُ عَدْنٍ وَ جَنَّةُ الْمَأْوَى وَ النَّعِيمُ وَ الْفِرْدَوْسُ وَ الْخُلْدُ
وَ طِينُ الْأَرْضِ مَكَّةُ وَ الْمَدِينَةُ وَ بَيْتُ الْمَقْدِسِ وَ الْحِيرَةُ.
خداوند نهرى در پائين عرش دارد.
پائين آن نهر نور از نور خدا است
و در كنار دو طرف نهر دو روح آفريده شده:
1- روح القدس 2- روح من أمره.
خداوند ده طينت و سرشت دارد.
پنج سرشت آن از بهشت است و پنج طينت از زمين.
بهشت و زمين را تفسير نمود.
سپس فرمود:
هيچ پيامبر و فرشتهاى نيست مگر اينكه پس از آفرينش، در او از يكى از اين دو روح دميده مىشود.
پيامبر اكرم را از يكى از اين دو طينت قرار داد،
راوى گفت به حضرت رضا عليه السّلام گفتم:
جبل چيست؟
فرمود:
آفرينش مردم، البته غير ما خانواده،
چون خداوند ما را از تمام ده طينت و سرشت آفريد
و در ما از هر دو روح دميد.
چقدر طينت و سرشت خوش بوئى است.
از ابو الصامت نقل شده كه فرمود:
گل بهشتى جنت عدن و جنة المأوى و نعيم و فردوس و خلد
و گل زمين مكّه و مدينه و كوفه و بيت المقدس و حائر حسينى (كربلا) است.
مشتقات ریشۀ «جبل» در آیات قرآن:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (260)
وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتاً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ (74)
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ (143)
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (171)
وَ هِيَ تَجْري بِهِمْ في مَوْجٍ كَالْجِبالِ وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ في مَعْزِلٍ يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرينَ (42)
قالَ سَآوي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُني مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقينَ (43)
وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَميعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ (31)
وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ (46)
وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنينَ (82)
وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (68)
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابيلَ تَقيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابيلَ تَقيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ (81)
وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً (37)
وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (47)
تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (90)
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً (105)
فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلاًّ آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلينَ (79)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ (18)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فيها مِنْ بَرَدٍ فَيُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ (43)
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهينَ (149)
وَ اتَّقُوا الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلينَ (184)
وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ (88)
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَديدَ (10)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابيبُ سُودٌ (27)
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (62)
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ (18)
وَ تَسيرُ الْجِبالُ سَيْراً (10)
وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا (5)
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (21)
وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً (14)
وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ (9)
يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثيباً مَهيلاً (14)
وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ (10)
وَ الْجِبالَ أَوْتاداً (7)
وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً (20)
وَ الْجِبالَ أَرْساها (32)
وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ (3)
وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ (19)
وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (5)