دکتر محمد شعبانی راد

غفران؛ نوری آسمانی برای آمرزش گناهان و درناژ حسادت از دل! بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ!

Divine Forgiveness: A Heavenly Light for the Remission of Sins and the Drainage of Envy from the Heart!
“A good land and a Lord full of forgiveness.” (Qur’an 2:126)

One of the greatest gifts from the Divine is “Ghafran”—forgiveness—an illuminating force that not only erases the burden of sins but also purifies the soul from toxic feelings like envy.

The Qur’anic word “Ghafran” (غفران) comes from a root that means to cover, to protect, or to shield. Just as a helmet (مِغْفَر) protects the head in battle, divine forgiveness covers the spiritual wounds of the heart and prevents envy from festering and erupting.

But envy is no small wound. It burns silently. It conceals deep dissatisfaction with divine destiny and replaces the light of contentment with the smog of resentment. While forgiveness brings light, healing, and elevation, envy drags the heart into darkness, suffocation, and spiritual paralysis.

When a person turns away from the divine light and chooses worldly desires and jealous comparisons, they are—knowingly or unknowingly—trading guidance for misguidance, and mercy for punishment. As the Qur’an powerfully states:
“They are the ones who have exchanged guidance for error and forgiveness for punishment. How patient they must be to endure the Fire!”
(Qur’an 2:175)

So, let us seek that heavenly light—the Ghafran—and cleanse our hearts from envy. For in doing so, we don’t just escape punishment; we open the door to a life of serenity, spiritual health, and divine companionship.

«غفر» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«غفر الشیب بالخضاب: پیری و سفیدی موی سر و صورتش را با حناء پوشاند.»
«غَفِرَ الثَّوبُ: إذا ثارَ زِئبِرُه، لأنَّ الزِّئبِر يُغطَّى وجهَ الثَّوب.»، «زأبر – پرز لباس»
«أَصْلُ الْغَفْرِ: السَّتْرُ»
«مِغْفَر: كلاه‌خود كه سر را مى‏‌پوشاند.»
مشتقات واژه «غفر» 234 بار در قرآن تکرار شده است.
+ «صور»
+ «صبغ»
+ «وقف»

«hair dyeing»

غفران؛ نوری آسمانی برای آمرزش گناهان و درناژ حسادت از دل!
«غَفَرَ» در اصل یعنی پوشاندن، اما نه برای پنهان‌کاری؛ بلکه برای شفا، اصلاح و تطهیر.
در فرهنگ قرآنی، غفران الهی یک پرتوی ملکوتی است که از مقام ربوبی به قلب انسان می‌تابد؛
نوری که وقتی به دل می‌رسد، گناهان را می‌شوید و ریشه‌های پنهانِ حسد را درناژ می‌کند.
از نگاه لغوی، غفران یعنی پوشاندن، اما چه نوع پوششی؟
▫️ «غَفَرَ الشَّیبَ بالخِضاب» یعنی سفیدی را با رنگ پنهان کردن.
▫️ «مِغفَر» یعنی کلاه‌خود؛ محافظی برای پوشاندن سر در جنگ.
غفران ربانی، یک پنهان‌سازی ظاهری نیست، بلکه نوری است که می‌تابد تا دل را از درون دگرگون کند.
در قرآن، خداوند با نام «غَفُور» و «غَفّار» توصیف شده، چون می‌خواهد دلِ ما را تربیت کند و نور ولایت را در آن زنده کند.
غفران، یعنی فرشتۀ مهربانی در ملکوت دل، که با نجوایی ربانی و آموزش علم آنلاین، چرکِ کهنه حسادت را از عمق دل تخلیه می‌کند و در عوض، نور ولایت را جایگزین می‌سازد.
این است مفهوم نور غفران:
هم پاک‌کردن خطاهای گذشته، و هم آماده‌سازی دل برای پذیرش نور، برای الآن و آینده.

نورِ آمرزشِ گناهان!
اگه میخواهی گناهانت آمرزیده بشه،
انگاری کارهات باید رنگ و بوی نورانی به خودش بگیره!
از کارهات باید بوی رضایت از تقدیرات استشمام بشه، نه بوی تاریکی حسد و تمنّا!
+ «خرر»
وقتی قلبت با نور، رنگ میشه، همه عیوبش پوشیده میشه و دیده نمیشه و استعمال نمیشه، به این میگن «غفر»!
بر عکس وقتی قلبت بوی حسادت میگیره «جمر»، در واقع بوی آتش جهنم از درونت استشمام میشه و این میشه عذابی که حسود با حسادتش بجای غفرانِ حاصل ازنور انتخاب میکنه.
+ مقاله «عقل و هوی!»
«وَ الِاسْتِغْفَارُ وَ ضِدَّهُ الِاغْتِرَارَ»

نورِ آمرزشِ گناهان!
اگه می‌خوای گناهانت آمرزیده بشه،
باید یه اتفاق عمیق توی دلت بیفته…
انگار کارهات باید رنگ و بوی نور بگیره!
از رفتار و گفتارت باید بوی رضایت از تقدیرات الهی استشمام بشه؛
نه بوی تاریکی حسد و تمنّاهای معطّل‌شده.
وقتی قلبت با نور رنگ می‌گیره،
عیوبش دیگه دیده نمی‌شه،
نه برای خودت قابل‌استعماله، نه برای شیطان قابل‌نفوذ…
به این اتفاق ملکوتی می‌گن: «غَفَرَ»
یعنی نوری از ملکوت فرود میاد که عیب رو می‌پوشونه و درمان می‌کنه.
برعکسِ این حالت، اگه قلبت بوی حسادت بگیره،
در واقع «جَمر» تولید می‌شه؛
یعنی آتشی پنهان که از درونت بالا می‌کشه…
اون‌وقت بوی آتش جهنم از روحت بلند می‌شه
و این می‌شه همون عذابی که حسود،
با انتخابِ حسادت،
به‌جای پذیرش نورِ غفران، خودش واسه خودش می‌خره.

«الاستغفارُ و ضدّه الاغترار»

استغفار واقعی، نورِ بیداریه؛
و ضدّش، «غرّه‌شدن به ظاهر خود» هست.
پس اگه دنبال آمرزش واقعی هستیم،
باید استغفارمون فقط زبانی نباشه،
بلکه به دل‌مون «رنگ نور» بدیم.
دل رو از بوی حسادت بشوریم
تا بشه آماده برای نزولِ نوری به اسم «غفران».
نور غفران یعنی انتخاب نور به‌جای آتش.
یعنی دلِ دردمند، بشه خونه‌ای برای شفا، نه خیمه‌گاهی برای آتشِ خاموش‌نشدنی حسادت.

بهترین پاداش، غفران الهی!

اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ جَائِزَتَهُ فِي مَوْقِفِي هَذَا غُفْرَانَكَ!

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اِجْعَلْ جَائِزَتَهُ فِي مَوْقِفِي هَذَا غُفْرَانَكَ وَ تُحْفَتَهُ فِي مَقَامِي هَذَا عِنْدَ إِمَامِي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ أَنْ تُقِيلَ عَثْرَتَهُ وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتَهُ وَ تَتَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِهِ وَ تَجْعَلَ اَلتَّقْوَى زَادَهُوَ مَا عِنْدَكَ خَيْراً لَهُ فِي مَعَادِهِ وَ تَحْشُرَهُ فِي زُمْرَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تَغْفِرَ لَهُ وَ لِوَالِدَيْهِ فَإِنَّكَ خَيْرُ مَرْغُوبٍ إِلَيْهِ وَ أَكْرَمُ مَسْئُولٍ اِعْتَمَدَ اَلْعِبَادُ عَلَيْهِ
اَللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُوفِدٍ جَائِزَةٌ وَ لِكُلِّ زَائِرٍ كَرَامَةٌ 
فَاجْعَلْ جَائِزَتَهُ فِي مَوْقِفِي هَذَا غُفْرَانَكَ وَ اَلْجَنَّةَ لَهُ وَ لِي وَ لِجَمِيعِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتِ.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،
و جایزه او را در این جایى که ایستاده‌ام آمرزشت قرار بده.
و تحفه‌اش در این جایگاهم نزد امام (درود بر او) این باشد که از لغزشش چشم بپوشى،
و عذرش را بپذیرى، و از خطایش درگذرى،
و تقوا را توشه‌اش قرار دهى، و آنچه نزد توست در معادش براى او خیر گردانى،
و در گروه محمّد و خاندان محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) محشورش نمایى،
و او را و پدر و مادرش را بیامرزى،
تو بهترین کسى هستى که به سویت رغبت شده،
و بزرگترین درخواست شده‌اى هستى که بندگان بر تو اعتماد می‌نمایند،
خدایا براى هر پیکى جایزه‌اى است، و براى هر زیارت کننده‌اى کرامتى است،
پس جایزه او و همه مردان و زنان مؤمن را در این حال آمرزش و بهشت قرار ده.
+ مقاله «جایزه نورانی!»

نورِ آمرزشِ گناهان، غفرانی که بوی بهشت می‌دهد…
در این مسیر نورانی،
وقتی دل آماده‌ی پذیرش «نور غفران» شد،
زبان دل چنین نجوایی می‌کند:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ…
و جایزه‌ی من در این موقف را غفران تو قرار بده…
و هدیه‌ام را در این مقام، نزد امامم صلوات‌الله‌علیه، این قرار ده که:
لغزشم را ببخشی،
عذرخواهی‌ام را بپذیری،
از خطایم درگذری،
و توشه‌ام را تقوا قرار دهی،
و آنچه نزد توست را برای معادِ من بهترین خیر مقدر نمایی،
و مرا در زُمره‌ی محمد و آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله محشور گردانی،
و مرا و پدر و مادرم را بیامرزی،
که تو بهترین کسی هستی که به او رغبت می‌شود،
و بزرگوارترین کسی هستی که بندگان بر او اعتماد دارند…
و باز می‌خواند:
اللَّهُمَّ!
برای هر میهمانِ عارف، جایزه‌ای است
و برای هر زائرِ عاشق، کرامتی‌ست…
پس جایزه‌ی این میهمانیِ ما را غفران خودت قرار ده،
و بهشت را برای من و برای همه‌ی مؤمنان و مؤمنات، مقرر فرما…
آری! غفران فقط یک «بخشیدن» نیست؛
غفران یعنی باز شدنِ مسیر وصل به نور.
یعنی پاک شدن قلب از غبار حسادت،
یعنی چشیدنِ طعم شیرین آرامش،
و نفس کشیدن در هوایی که بوی بهشت می‌دهد…
با این دعای بلند،
قلب‌هامان را به نورِ «غَفَرَ» گره بزنیم؛
نوری که خدا خودش را با آن وصف کرده:
“وَ رَبٌّ غَفُورٌ”
تا بشویم اهل سرزمینِ پاک:
“بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ”
و این سرزمین، اول از همه در دلِ خودِ ما بنا می‌شود…

بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ!

[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ
كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ
بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ (۱۵)
قطعاً براى [مردم‏] سبا در محلّ سكونتشان نشانه [رحمتى‏] بود:
دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتيم:] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد.
شهرى است خوش و خدايى آمرزنده.

[سورة البقرة (۲): آية ۱۷۵]
أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (۱۷۵)
آنان همان كسانى هستند كه گمراهى را به [بهاى‏] هدايت، و عذاب را به [ازاى‏] آمرزش خريدند،
پس به راستى چه اندازه بايد بر آتش شكيبا باشند!

🔥 آنها که آتش را بر نور ترجیح دادند…
﴿أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ﴾
(سوره بقره، آیه ۱۷۵)
آنان همان کسانی‌اند که گمراهی را به قیمت هدایت،
و عذاب را به بهای غفران خریدند!
پس چقدر طاقت دارند بر آتش؟!
این آیه، توصیف وحشتناکِ کسانی است که در دل خود چراغ هدایت را خاموش کردند،
در حالی که معلمی نورانی،
در درون‌شان
با مهربانی نجوا می‌کرد…
اما چه کردند؟
به جای گوش دادن به نور «معلم ربانی»،
دل‌شان را سپردند به زمزمه‌های تاریک تمنّاهای دنیایی، و وسوسه‌های شیطانی!
چشم به نور غفران بستند،
و به جای آن، بوی تعفن «حسد» را در قلب‌شان دمیدند.
به جای زانو زدن در برابر حقیقت،
دست به معامله‌ای فاجعه‌بار زدند:
غفران الهی را فدای عذاب جهنم کردند!
و هدایت را فدای گمراهی نمودند!
آیا این معامله‌ی عاقلانه‌ای‌ست؟!
آیا واقعاً لحظات کوتاهِ تمنّاهای حسودانه،
ارزش دارد به بهای از دست دادن غفران الهی؟
آیه می‌پرسد: فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ؟!
یعنی:
چه چیزی آن‌ها را این‌چنین «صبور بر آتش» کرده؟!
با چه جرأتی این کار را کردند؟!
آیا این همان حسادت نیست؟
که قلب را می‌سوزاند،
و به آتش، عادتش می‌دهد؟

برگردیم به نور…
اگر کسی حس کرد در این معامله‌ی زیان‌بار،
دلش گرفتار شده،
امید هست!
چرا که در همین سوره خدا فرموده:
وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ… وَ لْيَسْتَجِيبُوا لِي
(بقره، ۱۸۶)
اگر اهل حسادت به‌سوی خدا برگردند،
و دست از معامله با تمنّاهای پَست بردارند،
غفران در انتظارشان خواهد بود…
نور، به‌سوی‌شان خواهد آمد…
و دلشان دوباره رنگ بهشت خواهد گرفت…

[سورة الأنفال (۸): الآيات ۳۱ الى ۳۴]
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (۳۳)
و[لى‏] تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند،
و تا آنان طلب آمرزش مى‏‌كنند، خدا عذاب‏‌كننده ايشان نخواهد بود.

[سورة نوح (۷۱): الآيات ۱۵ الى ۲۸]
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَباراً (۲۸)
پروردگارا، بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرايم درآيد، و بر مردان و زنان باايمان ببخشاى،
و جز بر هلاكت ستمگران ميفزاى.»

[سورة البقرة (۲): آية ۵۸]
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً
وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً
وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ (۵۸)
و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم:
«بدين شهر درآييد، و از هر كجاى آن خواستيد، فراوان بخوريد،
و سجده‌‏كنان از در [بزرگ‏] درآييد،
و بگوييد: [خداوندا،] گناهان ما را بريز. تا خطاهاى شما را ببخشاييم،
و [پاداش‏] نيكوكاران را خواهيم افزود.»

آمرزشِ گناهانِ ما با کیست؟!
برای آمرزش گناهانتان، لطفا از در، وارد خانه شوید!

أَبْوَاباً أَرْبَعَةً ؟!

چهار در (چهار باب) ؟!

«… ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَبْوَابِ …»

«إِنَّ سَلْمَانَ بَابُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ»

+ مقاله «حاملانِ نور!»:
حدیث متمّم بن فیروز!
«هشت حرف!»

[سورة طه (۲۰): الآيات ۷۷ الى ۸۶]
وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‏ (۸۲)
و به يقين، من آمرزنده كسى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست راهسپر شود.»

امام صادق علیه السلام:
إِنَّکُمْ لَا تَکُونُونَ صَالِحِینَ حَتَّی تَعْرِفُوا
وَ لَا تَعْرِفُوا حَتَّی تُصَدِّقُوا
وَ لَا تُصَدِّقُوا حَتَّی تُسَلِّمُوا
أَبْوَاباً أَرْبَعَهًًْ
لَا یَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا
ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَهًِْ وَ تَاهُوا تَیْهاً بَعِیداً
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِحَ
وَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا الْوَفَاءَ بِالشُّرُوطِ وَ الْعُهُودِ
فَمَنْ وَفَی لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِشَرْطِهِ وَ اسْتَعْمَلَ مَا وَصَفَ فِی عَهْدِهِ نَالَ مَا عِنْدَهُ وَ اسْتَکْمَلَ مَا وَعَدَهُ
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَخْبَرَ الْعِبَادَ بِطُرُقِ الْهُدَی وَ شَرَعَ لَهُمْ فِیهَا الْمَنَارَ وَ أَخْبَرَهُمْ کَیْفَ یَسْلُکُونَ
فَقَالَ
وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی
وَ قَالَ
إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ
فَمَنِ اتَّقَی اللَّهَ فِیمَا أَمَرَهُ لَقِیَ اللَّهَ مُؤْمِناً بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله)
هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ فَاتَ قَوْمٌ وَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ یَهْتَدُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ آمَنُوا
وَ أَشْرَکُوا مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ
إِنَّهُ مَنْ أَتَی الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا اهْتَدَی
وَ مَنْ أَخَذَ فِی غَیْرِهَا سَلَکَ طَرِیقَ الرَّدَی.
شما تا معرفت نیابید صالح نمی‌شوید
و تا تصدیق نکنید معرفت نمی‌یابید
و تا چهار دری را که نخستینشان جز به آخرشان اصلاح نمی‌شود نگیرید تصدیق نمی‌یابید.
«همراهان سه» گمراه گشته و در بیراهه‌ی دوری افتادند،
خدای تبارک‌وتعالی جز عمل صالح را نمی‌پذیرد و خدا جز وفا به شروط و پیمان‌ها را نمی‌پذیرد،
و هرکه به‌شروط خدا وفا کند و آنچه را در پیمانش شرح داده به کمال رساند، به آنچه نزد اوست می‌رسد و وعده‌ی خدا را کامل دریافت می‌کند.
خدای عزّوجلّ راه‌های هدایت را به بندگانش خبر داده و در آن راه‌ها برایشان چراغ برافراشته و دستور داده که چگونه راه بپیمایند
و فرموده است:
وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی
و فرموده:
إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقِینَ،
پس هرکه خدای عزّوجلّ را نسبت به آنچه امر فرموده پرهیزکار باشد، همان خدای عزّوجلّ را با ایمان به آنچه محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده ملاقات می‌کند.
هیهات هیهات! که مردمی از دست رفتند و مردند پیش از آنکه هدایت شوند و گمان‌کردند که ایمان دارند، درصورتی‌که ندانسته مشرک شدند،
هرکس از در وارد خانه شود هدایت‌یافته
و هرکه راه دیگر پیش گیرد طریق هلاکت سپرده است.

حاملان نور، براى كسانى كه گرويده‌‏اند طلب آمرزش مى‌‏كنند!

+ مقاله «حاملانِ نور!»
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۶ الى ۱۰]
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ (۷)
كسانى كه عرش [خدا] را حمل مى‌‏كنند، و آنها كه پيرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبيح مى‌‏گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه گرويده‌‏اند طلب آمرزش مى‌‏كنند: «پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چيز احاطه دارد؛ كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده‏‌اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.»

مثال زیبای «درب تودلی!»

«الرّتاج: الباب المغلق و عليه باب صغير»

درب تودلی | در تو در | بچه در | درب توامان | (wicket door)
عبارت های فوق همگی حاکی از این است که یک درب کوچک داخل یک درب بزرگ به منظور خاصی طراحی گشته است. درب کوچک اغلب جهت تردد افراد، حمل و نقل اشیا در ابعاد و اندازه های کوچک و محدود مورد استفاده قرار می گیرد و دربها و یا لنگه های بزرگ تر جهت تردد ماشین آلات و یا اشیا حجیم کاربرد دارد.

برای درک نور حقیقت، یک راه بیشتر وجود نداره!

امام باقر علیه السلام:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ:
قُلْتُ إِنَّا لَنَرَى اَلرَّجُلَ لَهُ عِبَادَةٌ وَ اِجْتِهَادٌ وَ خُشُوعٌ
وَ لاَ يَقُولُ بِالْحَقِّ فَهَلْ يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً؟

فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ
إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ اَلْبَيْتِ مَثَلُ أَهْلِ بَيْتٍ كَانُوا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ
كَانَ لاَ يَجْتَهِدُ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً إِلاَّ دَعَا فَأُجِيبَ

وَ إِنَّ رَجُلاً مِنْهُمُ اِجْتَهَدَ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَا فَلَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ
فَأَتَى عِيسَى اِبْنَ مَرْيَمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَشْكُوا إِلَيْهِ مَا هُوَ فِيهِ وَ يَسْأَلُهُ اَلدُّعَاءَ
قَالَ فَتَطَهَّرَ عِيسَى وَ صَلَّى ثُمَّ دَعَا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا عِيسَى
إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ اَلْبَابِ اَلَّذِي أُوتَى مِنْهُ
إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ
فَلَوْ دَعَانِي حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اِسْتَجَبْتُ لَهُ
قَالَ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ عِيسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ
تَدْعُو رَبَّكَ وَ أَنْتَ فِي شَكٍّ مِنْ نَبِيِّهِ
فَقَالَ يَا رُوحَ اَللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ قَدْ كَانَ وَ اَللَّهِ مَا قُلْتَ فَادْعُ اَللَّهَ لِي أَنْ يَذْهَبَ بِهِ عَنِّي
قَالَ فَدَعَا لَهُ عِيسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
فَتَابَ اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ قَبِلَ مِنْهُ وَ صَارَ فِي حَدِّ أَهْلِ بَيْتِهِ.

محمد بن مسلم از يكى از دو امام باقر يا صادق عليهما السّلام حديث كند كه به وى عرضكردم:
ما مى‌بينيم مردى را كه داراى عبادت و كوشش و خشوع در دين است ولى معتقد بحق (يعنى امامت شما) نيست، آيا اين اعمال باو سودى بخشد؟
فرمود: اى ابا محمد جز اين نيست كه مثل (ما) اهل بيت و (و مردم)، مثل آن خاندانى هستند كه در بنى اسرائيل بودند، و هيچ يك از آنها نبود كه چهل شب كوشش كند (و رياضت كشد) جز اينكه (پس از چهل شب) دعا ميكرد و دعايش اجابت ميشد،
(ولى وقتى) يكى از آنها چهل شب كوشش كرد سپس دعا كرد، و دعايش باجابت نرسيد، پس نزد عيسى بن مريم عليه السّلام آمد و از حال خود باو شكايت كرد و از او خواست كه برايش دعا كند،
پس عيسى عليه السّلام تطهير كرده و نماز خواند سپس بدرگاه خداى عز و جل دعا كرد،
خداى عز و جل باو وحى كرد اى عيسى
اين بندۀ من نزد من آمد اما به غير از آن درى كه بايد بيايد،
او مرا خواند ولى در دلش نسبت به تو شك داشت،
پس (با اين حال) اگر (آنقدر) مرا بخواند كه گردنش ببرد و انگشتانش بريزد دعايش را اجابت نكنم،
پس حضرت عيسى عليه السّلام به آن مرد رو كرده فرمود:
تو پروردگارت را ميخوانى و نسبت به پيغمبرش شك دارى‌؟
عرضكرد: يا روح اللّٰه بخدا سوگند آنچه گفتى همان طور بود (و من در بارۀ تو شك داشتم) اكنون از خدا بخواه كه اين شك را از دل من ببرد،
(حضرت صادق عليه السّلام) فرمود: كه عيسى براى او دعا كرد و خدا توبۀ آن مرد را پذيرفت و قبول كرد و او به مانند خاندان خود گرديد.

غفران ذنوب، در گرو عمل به ولایت امام سجاد علیه السلام!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ وَ قَدْ مُحِّصَ عَنْهُ ذُنُوبُهُ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ اَلسَّجَّادَ»
«و هر کس که دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که گناهان او محو شده باشد،
پس باید ولایت علی ابن الحسین سجاد علیه السلام را قبول کند.»

«وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلَاطِينِ وَ مِنْ مَفْسَدَةِ الشَّيَاطِينِ»
«ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً
فَوَجَدَ فِيهِ اصْمُتْ وَ الْزَمْ مَنْزِلَكَ‏ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ‏ فَفَعَلَ
»
«مَا مَاتَ عَالِمٌ حَتَّى يُعْلِمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَنْ يُوصِي»
«وَ الطَّاعَةُ لِوَاحِدٍ مِنَّا وَ الْمَوَدَّةُ لِلْجَمِيعِ»
«وَ رَدِّ الْأُمُورِ إِلَيْهِمْ وَ الرِّضَا بِمَا قَالُوا»
«إنه كان يتختم بخاتم أبيه الذي كان نقشه إن الله بالغ أمره»
«كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»

اهل حسادت حرمت معلم رو نگه نداشتند و در حق او جنایت کردند!
با غفران و عفو معلم از مخاطبین حسود، داستان 
برادران یوسف ع ختم به خیر شد،
اما همیشه اینجوری نیست و اکثرا اهل حسادت بخاطر جنایت و بی‌حرمتی که نسبت به معلم خود نشان میدهند، سرنوشت شوم خلود در آتش جهنم را برای خود کسب میکنند.

امام صادق علیه السلام:
عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ:
قُلْتُ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَخْبِرْنِي عَنْ يَعْقُوبَ ع لَمَّا قَالَ لَهُ بَنُوهُ‏
يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي‏
فَأَخَّرَ الِاسْتِغْفَارَ لَهُمْ
وَ يُوسُفَ ع لَمَّا قَالُوا لَهُ‏
تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ
قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

قَالَ لِأَنَّ قَلْبَ الشَّابِّ أَرَقُّ مِنْ قَلْبِ الشَّيْخِ
وَ كَانَتْ جِنَايَةُ وُلْدِ يَعْقُوبَ عَلَى يُوسُفَ
وَ جِنَايَتُهُمْ عَلَى يَعْقُوبَ إِنَّمَا كَانَتْ بِجِنَايَتِهِمْ عَلَى يُوسُفَ
فَبَادَرَ يُوسُفُ إِلَى الْعَفْوِ عَنْ حَقِّهِ
وَ أَخَّرَ يَعْقُوبُ الْعَفْوَ لِأَنَّ عَفْوَهُ إِنَّمَا كَانَ عَنْ حَقِّ غَيْرِهِ
فَأَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَرِ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ
.
اسماعیل بن فضل هاشمی گفت:
به امام جعفر صادق (ع) عرض کردم:
چرا وقتی فرزندان یعقوب (ع) به او گفتند:
“ای پدر! برای گناهان ما طلب آمرزش کن، که ما خطاکار بودیم”،
او پاسخ داد:
“به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش می‌طلبم”
و استغفار برای آن‌ها را به تأخیر انداخت،
اما یوسف (ع) وقتی برادرانش به او گفتند:
“به خدا سوگند که خدا تو را بر ما برتری داده، و ما خطاکار بودیم”،
فوراً پاسخ داد:
“امروز بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را می‌آمرزد، و او مهربان‌ترین مهربانان است”؟
امام (ع) فرمود:
چون دلِ جوان نرم‌تر از دلِ پیر است.
گناه فرزندان یعقوب (ع) نسبت به یوسف (ع) و یعقوب (ع)، در حقیقت از ظلمی که به یوسف (ع) کردند نشأت می‌گرفت.
پس یوسف (ع) سریعاً از حق خود گذشت و آنان را بخشید،
اما یعقوب (ع) چون در واقع عفو او بخشش از حق دیگری بود،
آن را تا سحرگاه جمعه به تأخیر انداخت.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی