دکتر محمد شعبانی راد

حسود، جام طلای شاه را دزدیده! قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ!

The envious one has stolen the king’s goblet!

«صوع» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«صُعْتُ‏ الشي‏ء‏: أي فرقته»
«صُعْتُ الشيء: پراکنده کردن، متفرق کردن یا پخش کردن»
انگاری معلم، کارش اینه که علوم آل محمد ع رو بین مخاطبینش توزیع کنه!
این میشه مفهوم واژۀ صواع!
مفهوم: تقسیم کردن، توزیع کردن یا پخش کردن چیزی بین عده‌ای!

چرا حسود جام شاه را میدزدد؟!
تا هیچکس از ارزاق علمی آل محمد ع بهره‌مند نگردد!
اما این خدای مهربان چون میخواد ارزاق علمی اش برای همگان فاش و آشکار شود، به این اقدام اهل حسادت اجازه نمیدهد که کاملا اثرگذار باشد.
حسود نمیخواد خدای مهربان علمشو در اختیار بندگانش قرار بده و برای همینه که تمام تلاششو میکنه تا این ارتباط رو قطع کنه و داستان تکراری دزدیدن جام شاه نیز همین است. حسود نه خودش از این علوم استفاده میکنه و نه دلش میخواد دیگران از این علم بهره مند بشن لذا تلاشش بر اینه که یوسف رو از بین ببره! با دروغ با تهمت با تهدید با زدن و … با دزدیدن جام شاه (صواع الملک).
شیطان هم این وسط توی قلب اهل حسادت، تا میتونه جولان میده که آتش این حسادت رو بیشتر شعله‌ورتر کنه.
در حالیکه اهل نور مشربۀ علمی خود را میشناسند و از آن اخذ نور علم مینمایند.
«قد علم کل اناس مشربهم»
+ «آبشخور نورانی! نورِ گوارا بنوش! قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ!»

«تَصَوَّعَ‏ النّبتُ و الشَّعَر: هاج و تفرّق»
«الكميُّ‏ يَصُوعُ‏ أقرانَهُ‏، أي: يفرِّقُهم. مرد پهلوان، رقيبانش را متفرّق كرد.
دلیر (شجاع) یارانش را پراکنده می‌کند یا متفرق می‌سازد.»
«تَصَوَّعَ‏ النّبتُ: گياه گسترده شده.»
«تَصَوَّعَ‏ الشَّعرُ: موى پراكنده شده.»
«صُعْتُه‏: فرقته»
«صُعْتُ‏ الشي‏ء فانْصَاعَ‏: أي فرقته فتفرق.»
«التَّصَوُّع‏: التفرق.»
مثلا: نیروهای امنیتی مردم را متفرق کردند: «تصوَّع‏ القوم»
+ «جمم»
***
جام علم آل محمد ع، امروز در دست معلم است که علم و نور حکمت، با نور او، در ملک و در ملکوت، در قلوب اهل یقین گسترده می‌شود.
به این میگن «صواع»
+ «قبض و بسط»
پس صوع مفهوم اخذ رزق نورانی علم در قلب سلیم دارد.
+ «ساقی»
ساقی نور علم، حضرت عباس ع است.
قراء ظاهره، صاحبان نوری که مشک علم آل محمد ع «نفع» را بدوش می‌کشند و خود را به تشنگان ناآرام، کریمانه نزدیک می کنند، («عرفات» + «دخل» + «شفا»)، تا قلوب خسته آنها را به علم زمزم آل محمد ع سیراب نموده و نور آرامش به قلوب اهل یقین به سبب این ساقی جنة عنایت گردد.
«سقيته إذا كان بيدك»
در واقع ما به دست معلم، سیراب می‌شویم و آنچه برای ما آشناست تلاش خستگی ناپذیر دستان معلم ماست که آب زمزم را برای ما مشت کرده «السقاية: الصواع»، و ما از این دستان مبارک آب زمزم می‌نوشیم. پس از واژه سقی استفاده شده چون مشک علمی او واسطه فیض آل محمد ع برای ماست و این کرامت معلم برای ما قابل فهم و وصف نیست که چرا اینگونه خود را به خطر می‌اندازد تا قلب ما را سیراب نماید؟!
اون اعتقادی که بالاخره یک روزی اونقدر رشد میکنه و گسترده میشه «تَصَوَّعَ‏ النّبتُ» که همه رقیبان رو از صحنه بیرون میکنه «يَصُوعُ‏ أقرانَهُ» و پرچم لا اله الا الله رو در سراسر گیتی به اهتزاز در خواهد آورد ان شاء الله تعالی فقط وجود مقدس مهدی آل محمد ع عزیز است و امروز بطور موردی، هر کس با علوم ماخوذ از معلم خوش این شیوه را در قلب خود گسترده نماید، تمام رقبای نااهل و باطل که در مقابل آل محمد ع در قلبت جبهه گرفته اند از معرکه فرار می کنند و قلبت قبله اهل صفا خواهد شد.
اون پیمانه‌ای که همه رقبای خودش رو از صحنه بیرون میکنه و یکی یک دونۀ زمانش باقی میمونه «یتم»، باید بگردیم ببینیم این جام شاه، در بار قلب چه کسی یافت می شود؟!
برای این به معلم نام صواع داده شده که او با علم و فرهنگ خود تمام رقبای دروغین را از صحنه خارج می کند و از طرفی روزی علمی ما همانی است که در درون جام قرار دارد. اگر روزی دیدی که درون جام چیزی یافت نمی شود بر حال خود گریه نما که ترحم آل محمد ع شامل حالت شود و پستان معلم همچون مادری که هنگام گریه نوزادش قبل از رسیدن به نوزاد، شیرش می‌ریزد «ضرع»، معلم نیز شوق به گذاشتن پستان در دهان تو داشته باشد و این فقط با بوسه بر آیات و تقدیرات، مقدر خواهد شد.
«صُواعَ الْمَلِكِ»:
ظرفی که از دریای علم آل محمد ع آب بر می‌دارد «صوع» و به ما عنایت میکند و بهره ما از علم آل محمد ع به قدر همین ظرف است پس این ظرف، حداکثر (صمد – مافوق) بهره‌مندی ما از آل محمد ع خواهد بود لذا اگر این ظرف علمی که فعلا بیماری قلبت را به آن مداوا نمایی را نیافتی، جای دیگر دنبالش نگرد که مقدرت فعلا نیست و اگر باب مداوای امراض تن از مسیر علوم معلم فعلا گشوده نیست دنبال شفای تن در غیر این جام طلای آل محمد ع نباش، که نیست! هر چی میخوای و برات لازمه تو همین ظرفه و اگه دنبال چیزی هستی که تو این ظرف نیست صلاحت نیست و وقتش نیست و مستحقش نیستی که در اختیارت بذارن جانم! یعنی هنوز با این علوم به اون مقدار دفع سیئه حسد نکردی (+ خلص- قرب – نجوا) که مستحق بر طرف نمودن آثار عیب حسدت در تن بیمارت بشی پس اگه خواستی خودت میتونی به هر چیزی برای درمانت دلتو خوش کنی و به فکر درمان بیماریت باشی اما بدان جز این ظرف درمان و شفا جای دیگری یافت نمی شود و لذا معلم فرمود: طبیب خود بیمارم نموده! درمان از که طلب کنم؟!
پس نگاهت فقط به آب داخل ظرف مقدرت باشد و به آنچه نزد غیر آل محمد ع است چشم ندوز و دل مبند که شفاء در حرام نیست. حلال تو همان است که درون ظرف است (علوم معلم) اگر با یاد این معالم درونت را از بخل و حسد پاک نمودی بر آل محمد ع واجب است که بیرونت را (جسم بیمارت را) شفا دهند که «ا من یجیب المضطر اذا دعاه فیکشف السوء» پس چرا همه تلاش می کنند با حفظ عیوب خود در صدد درمان تن خاکی بی ارزش خود باشند و آیا این به معنای دهن کجی به آل محمد ع نیست که ما این رو قبول نداریم و ببینید با مراجعه به جایی که خودمون انتخاب میکنیم، مشکلمان را بدون رضایت شما حل می کنیم !!!
«اعوذ بالله من ذلک» به کهف آل محمد ع پناه می بریم از این اعتقاد کثیف یهود که یکپارچه تمام تلاش خود را بر این گذاشته اند که اعوذ بالله خدا را به زانو درآورند و بدون توجه به عالم بالا خودشان از خودشان کشف ضر نمایند و این اعتقاد فاسد به درجاتی در قلوب حسود ما نیز جای دارد که عوض آن ابتلاء به بیماریهاییست که متوجه بشوند و قبول نمایند و باور کنند که لا اله الا الله و جز آل محمد ع احدی قادر به درمان جان و تن ما نخواهد بود . استثنائاتی اجازه پیدا می کنند که با داروی آل محمد ع تن را به تبع جان شفا یافته از حسد به برکت عمل به علم اخذ شده، شفا دهند! ولی انگاری غالبا فرج در همان بیماری است و رضایت قلبی به این بیماری با این اعتقاد که تنها راه تمحیص قلب معیوب اینجوری نزد آل محمد ع صلاح دیده شده که با این بیماری پاک گردیم و راهی سرای باقی گردیم . از آل محمد ع صحت و سلامت جان و تن را میخواهیم تا ان شاء الله آنطور که شایسته بدانند با عمل به علوم صواع الملک نزد آنها برگردیم و پاداش را از دست مبارکشان دریافت نماییم و قطعا آل محمد کسانی را نزدخود نگاه میدارند (و منا اهل البیت ع می شوند) که در قلبشان این جام شاه تلالو می کند و یاد الماس گونه علوم ربانی از تمام وجودش حس میشود و این آل محمد ع هستند که خریدار این عشق بی استدلال به معلم هستند رزقنا الله معرفة ثابتة به وجود مقدس معلم عزیز، ان شاء الله تعالی.
از معلم خود بخواه که جامش را در دریای بیکران علم آل محمد ع زند و برای تو شفا درخواست نماید، اگر درون جام شفای تن بود که بود، اگر نبود، جای دیگری را برای آن جستجو ننما! شفای جان، مد نظر آل محمد ع است که این کودک را سر راه منو تو قرار داده اند «لقط» و این جام را به دست من و تو داده اند «صوع» و عمری مهلت برای انجام وظیفه داده شده ، اما چون در این مهم کوتاهی نموده ایم اجبارا بدل کم کاری در اصلاح جان ، در تن بروز نموده ، تا یقین کنیم که کوتاهی کرده ایم و اول کار ، اقرار به تقصیر نزد آل محمد ع است ، که در تحقق بخشیدن به معالم ربانی کوتاهی ها بسیار نموده ایم و لذا اول خواهان رضایت ولی خدا باش ، تا اینکه خواهان برطرف نمودن اشکالات تن باشی. و اینقدر خودخواه نباش، چرا که تن، بی جانِ سالم، سلامت خویش باز نخواهد یافت و در برداشتن قدم اول لنگ می زنی و تاویل بیماریت را غافلی و همچنان خواهان تداوم غفلت هستی و نمی خواهی از اول شروع کنی و تاویل را با آل محمد ع از نو آغاز و اصلاح نمایی .
آل محمد ع با قرار دادن این جام زرین خود در سر راه ما در واقع لطف بزرگی در حق ما نموده اند!
نام زیبای دیگر معلم «صواع» است که همچون جام زرینی در دستان آل محمد ع است و هرگاه اراده آنان به این تعلق بگیرد که به دوستی تشنه آب گوارای بهشتی عنایت فرمایند این آب را در ظرف طلای خود می ریزند و به دوستان عنایت می کنند این همان ظرفی است که برادران یوسف از یعقوب دزدیدند و اتهام دزدی، چندین سال بعد، ظاهرا نابجا ولی کاملا بجا، به آنها زده شد! که شما دزد یوسف منید و باید مجازات شوید! اما نگفتند شما دزدید بلکه گفتند ما گم کرده ایم! یعنی خوشا بحال کسی که اعتقادش اینجوری است که اشتباهات دیگران را هم آثار عیب خود بداند و به دیگران تهمت دزدی نزند.
مهدی آل محمد ع ضمانت فرموده اند « وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ » هر کس قلبش با عمل به این ظرف علوم ربانی معلم نزد این بزرگوار برسد « حِمْلُ بَعِيرٍ » پاداش از دست آن جناب دریافت می کند!
قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ (72)
گفتند: «جام شاه را گم كرده‏ايم، و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار شتر خواهد بود.»
و [متصدى گفت:] «من ضامن آنم.»

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۶۹ الى ۷۶]
قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ (۷۲)
گفتند: «جام شاه را گم كرده‌‏ايم، و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار شتر خواهد بود.»
و [متصدى گفت:] «من ضامن آنم.»

… قَالَ فَأَنَا أَحْتَالُ بِحِيلَةٍ فَلَا تُنْكِرُ إِذَا رَأَيْتَ شَيْئاً وَ لَا تُخْبِرُهُمْ فَقَالَ لَا فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ‏ وَ أَعْطَاهُمْ وَ أَحْسَنَ إِلَيْهِمْ قَالَ لِبَعْضِ قُوَّامِهِ اجْعَلُوا هَذَا الصَّاعَ فِي رَحْلِ هَذَا
وَ كَانَ الصَّاعُ الَّذِي يَكِيلُونَ بِهِ مِنْ ذَهَبٍ
فَجَعَلُوهُ فِي رَحْلِهِ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَقِفُوا عَلَيْهِ إِخْوَتُهُ فَلَمَّا ارْتَحَلُوا بَعَثَ إِلَيْهِمْ يُوسُفُ وَ حَبَسَهُمْ ثُمَّ أَمَرَ مُنَادِياً يُنَادِي‏ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ‏ فَقَالَ إِخْوَةُ يُوسُفَ‏ ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ‏ أَيْ كَفِيلٌ فَقَالَ إِخْوَةُ يُوسُفَ لِيُوسُفَ‏ تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقِينَ‏
قَالَ يُوسُفُ‏ فَما جَزاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كاذِبِينَ قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ‏ فَاحْبِسْهُ‏ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ‏ فَتَشَبَّثُوا بِأَخِيهِ وَ حَبَسُوهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ‏ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ‏ أَيْ احْتَلْنَا لَهُ‏ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ‏ فَسُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنْ قَوْلِهِ‏ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ‏ قَالَ مَا سَرَقَ وَ مَا كَذَبَ يُوسُفُ فَإِنَّمَا عَنَى سَرَقْتُمْ يُوسُفَ ع مِنْ أَبِيهِ وَ قَوْلُهُ‏ أَيَّتُهَا الْعِيرُ مَعْنَاهُ يَا أَهْلَ الْعِيرِ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُمْ لِأَبِيهِمْ‏ وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها يَعْنِي أَهْلَ الْقَرْيَةِ وَ أَهْلَ الْعِيرِ فَلَمَّا أُخْرِجَ لِيُوسُفَ الصَّاعُ مِنْ رَحْلِ أَخِيهِ قَالَ إِخْوَتُهُ‏ إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ‏ يَعْنُونَ بِهِ يُوسُفَ فَتَغَافَلَ يُوسُفُ عَنْهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ‏ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ‏ …

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
سَأَلْتُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي يُوسُفَ‏
أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ‏
قَالَ إِنَّهُمْ سَرَقُوا يُوسُفَ مِنْ أَبِيهِ
أَ لَا تَرَى أَنَّهُ‏ قَالَ لَهُمْ حِينَ قَالُوا ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ‏
وَ لَمْ يَقُولُوا سَرَقْتُمْ صُوَاعَ الْمَلِكِ إِنَّمَا عَنَى أَنَّكُمْ سَرَقْتُمْ يُوسُفَ عَنْ أَبِيهِ‏.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی