دکتر محمد شعبانی راد

حسد، زشت‌ترینِ زشتی‌ها! وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ … وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ!

Envy, the ugliest of all vices!
Envy can indeed be a challenging emotion to deal with.
It often stems from comparing ourselves to others and feeling inadequate.
Recognizing it is the first step towards overcoming it.
Have you experienced this feeling recently,
or is it something you’ve been thinking about in general?

«قبح» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«قُبُوح الكلب و الخِنزير»
«
القَبْح و هو الإِِبعاد»
«
قَبَحَ‌ اللهُ‌ فلاناً قَبْحاً و قبوحاً: أَي أَقصاه و باعده من كل خير كقُبُوح الكلب و الخِنزير
«المَقْبُوح: الذي يُرَدُّ و يُخْسَأُ.
»
+ «بعد»
+ «فحش»
+ «مقت»
+ «نکر»
+ «لعن»
مفهوم «despised»: تحقیر شده و بخاطر زشتی، رانده شده!
مثلا خانمی ممکنه این فکرو با خودش بکنه (تکلمات قلبشه): که وای اگه پیر بشی و زشت بشی، شوهرت تو رو از خودش میرونه و میره یه زن جوان و زیبا میگیره!!!
این ویژگی زشت شدن بطوریکه همه تو رو از خودشون برونن و دور کنن، مفهوم واژۀ قبح است!
قبح یکی از هزار واژۀ مترادف حسد است. در واقع قلبی که بخاطر حسادت زشت میشه، خدا هم صاحب این قلب زشت رو که اختیارا زشتی حسد رو بر زیبایی مهربانی پسندیده و ترجیح داده، از خودش و رحمت خودش و بهشت خودش دور میکنه و سرنوشت شوم آتش ابدی جهنم نصیب این حسودی میشه که تکذیب آیات نمود و نخواست با این نور علم آشکار شده، زشتی های حسد قلبشو پاک کنه و درناژ کنه و این سوء استفاده از اختیاری که خدا بهش داده، اونو مخلد در نار میکنه!

قُبُوح الكلب!

Keeping An Ugly Dog Away From You!

المقبوح [قبح] 
توصیف در آیه
«مقبوحين» ممكن است بمعنى «مبعدين» باشد يعنى در دنيا پشت سر آنها لعنت قرار داديم و آنها روز قيامت از رحمت خدا دور اند يعنى هم در دنيا و هم در آخرت ملعون‌اند. بنظر راغب «مقبوحين» در آيه اشاره است به ناپسندى منظر و قيافۀ آنها از قبيل سياهى چهره، كبودى چشم، كشيده شدن در زنجيرها. ممكن است «مقبوحين» را زشت ها معنى كرد اعمّ‌ از آنكه از حيث قيافه باشد يا حال يعنى زشت‌اند از جهت ذلّت، خوارى، بى‌يارى، قيافۀ صورت و غيره.

قاموس قرآن، جلد 5، صفحه 220

أي: من الموسومين بحالة منكرة، و ذلك إشارة إلى ما وصف اللّه تعالى به الكفّار من الرّجاسة و النجاسة إلى غير ذلك من الصّفات، و ما وصفهم به يوم القيامة من سواد الوجوه، و زرقة العيون، و سحبهم بالأغلال و السّلاسل و نحو ذلك.

مفردات ألفاظ القرآن، جلد 1، صفحه 651

أي المشوهين بسواد الوجوه و زرقة العيون، و قيل مبعدون.

مجمع البحرين، جلد 2، صفحه 401

أَي من المُبْعَدِين عن كل خير.، أَي من المُبْعَدين الملعونين، و هو من القَبْح و هو الإِِبعاد.

لسان العرب، جلد 2، صفحه 552

يعنى از كسانى كه با حالتى زشت مشخص شده‌اند. اشاره‌اى است به آنچه را كه خداى تعالى كفار را از جهت پليدى و نجاست و صفاتى غير از اينها با آن وصف كرده است و آنچه را كه در روز قيامت از سياهى چهره و برافروختگى چشم‌ها و كشاندنشان با غل و زنجيرها و امثال آن توصيف كرده است.

ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، جلد 3، صفحه 115

أى من المُنَحَّينَ‌ عن الخيرِ.

المحکم و المحیط الأعظم، جلد 3، صفحه 23

أي من المُبعَدين المَلْعونين، و هو من القبْح و هو الإبعاد.

تهذیب اللغة، جلد 4، صفحه 48

 أَبو زيد: قَبَحَ‌ اللهُ‌ فلاناً قَبْحاً و قبوحاً أَي أَقصاه و باعده من كل خير كقُبُوح الكلب و الخِنزير. قال أُسَيْدٌ: المَقْبُوح الذي يُرَدُّ و يُخْسَأُ.

لسان العرب، جلد 2، صفحه 552

القَبِيحُ‌: آنچه را از صورتها و اجسام كه چشم آدمى آن را زشت مى‌شمارد و ديدن آن را نمى‌پذيرد و از آن روى مى‌گرداند و يا كارها و حالاتى كه نفس و جان آدمى آنها را زشت مى‌شمارد. فعل آن – قَبُحَ‌ قَبَاحَةً‌ – است و اسمش – قَبِيحٌ.

ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، جلد 3، صفحه 115

أبو عُبيد عن أبي عمرو: قبحْتُ‌ له وجهَه مخفَّفَة و أقبَحْتَ‌ يا هذا: أتيت بقَبيح . قلت: معنى قبحْتُ‌ له وجهه أي قلت له: قبَحهُ‌ اللّٰه، و العرب تقول: قبَحه اللّٰه أي أبعده اللّٰه. و قال شمر: قال أبو زيد: قبَح اللّٰه فُلاناً قبْحاً و قُبُوحاً أي أقصاه و باعده من كلِّ‌ خيْر كقُبوح الكلْب و الْخِنْزِير. و قال أُسَيْدٌ: المَقبُوحُ‌: الذي يُرَدُّ و يُخْسَأُ.

تهذیب اللغة، جلد 4، صفحه 47

قَبَح: قَبَحَه اللّٰهُ‌ تعالى عن الخير: أي نحّاه.

شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 8، صفحه 5357

قَبَحه اللّٰهُ‌: نحَّاهُ‌ عن كلّ‌ خيرٍ.

المحکم و المحیط الأعظم، جلد 3، صفحه 23

قبح: ناپسندى.
«قَبُحَ‌ الشّىء قُبْحاً ضدّ حسن»
قبيح: ناپسند هكذا مقبوح.
ايضا بمعنى دورى از خير آمده «قَبَّحَهُ‌ اللّه عن الخير: نحّاه»
راغب گويد: قبيح در اعيان آن است كه چشم، ديدن آن را ناپسند دارد
و قبيح از احوال و اعمال آنست كه نفس آن را ناپسند داند.

قاموس قرآن، جلد 5، صفحه 220

اَلْقَبِيحُ‌: ما ينبو عنه البصر من الأعيان، و ما تنبو عنه النّفس من الأعمال و الأحوال،
و قد قَبُحَ‌ قَبَاحَةً‌ فهو قَبِيحٌ.

مفردات ألفاظ القرآن، جلد 1، صفحه 651

اَلْقُبْحُ‌: الإبعاد، و منه ” قَبَّحْتُهُ‌ ” إذا قلت له قَبَّحَكَ‌ الله، أي أبعدك الله عن رحمته.
” قَبُحَ الشيء “من باب قرب: خلاف حسن.

مجمع البحرين، جلد 2، صفحه 401

قبح:
« الْقَبِيحُ‏: ما ينبو عنه البصر من الأعيان، و ما تنبو عنه النّفس من الأعمال و الأحوال »
حسد، زشت‌ترینِ زشتی‌ها! وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ … وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ!
+ «سوأ»
مفهوم زیبای «ما يخرج عن الاعتدال» برداشت کتاب لغت التحقیق است.
هر چیزی که از معیار «سلما لرجل» خارج شود قبیح و زشت می‌شود.
چقدر اندیشه لیدرهای سوء زشت است «مَا أَقْبَحَ‏ الْبَاطِلَ». چقدر گناه زشت است.
چقدر حسادت زشت است!
چقدر نارضایتی به تقدیرات زشت است!
چقدر پشت به نور کردن و رو به تمناها نمودن زشت است!
این زشتی رو ما از کجا و با چی قراره بفهمیم و دست ازش برداریم؟!
با قلبمون! با تاریکی قلبمون میفهمیم که یک فکر زشت یا یک حرف زشت و یا یک کار زشت مرتکب شده ایم و حالا باید دوربرگردون رو دور بزنیم.
لیدرهای سوء مثل باب‌های سوء می‌مانند «الشَّرُّ أَقْبَحُ‏ الْأَبْوَابِ» که قبیح‌ترین آنها، شرترین آنهاست یعنی اون گُندِهِه! اکابر مجرمیها!
دنباله‌رو هاشونم (معارین) از همه بدترند: «الشَّرُّ أَقْبَحُ‏ الْأَبْوَابِ وَ فَاعِلُهُ شَرُّ الْأَصْحَابِ»
کسانیکه عامل به اندیشه لیدرهای سوء هستند و به آیات متشابه عمل می نمایند از همه خبیث ترند و این گروه همان شیعه‌نماها و معارین در هر زمان هستند.
« مَا دُنْيَاكَ الَّتِي تَحَبَّبَتْ إِلَيْكَ بِخَيْرٍ مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِي قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عَنْكَ »
انگاری اندیشه ناجور لیدرهای سوء در قلب اهل شک است که نمیگذارد نسبت به صاحب نور و اندیشه زیبای آل محمد ع تسلیم باشند «سلما لرجل» و اندیشه غلط لیدرهای سوء، زشت را زیبا و زیبا را زشت، نزد اهل شک جلوه می دهد، اما اهل یقین با یاد معالم ربانی، آیات محکم را زیبا می بینند و بدان عامل هستند و از نور جوف نار آیات محکم بهره مند می شوند ان شاء الله تعالی.
« زِيَادَةُ الْفِعْلِ عَلَى الْقَوْلِ أَحْسَنُ فَضِيلَةٍ وَ نَقْصُ الْفِعْلِ عَنِ الْقَوْلِ أَقْبَحُ‏ رَذِيلَةٍ »
اینکه زبانا صاحب نور رو دوست داشته باشی! اما اندیشه اونو در دل شرایط استعمال نکنی از این چاپلوسی و دورویی بدتر دیگه نداریم «أَقْبَحُ‏ رَذِيلَةٍ».
+ «مَا أَقْبَحَ‏ بِالْإِنْسَانِ ظَاهِراً مُوَافِقاً وَ بَاطِناً مُنَافِقاً»
«مَا أَقْبَحَ‏ بِالْإِنْسَانِ بَاطِناً عَلِيلًا وَ ظَاهِراً جَمِيلًا»
«مَا أَقْبَحَ‏ بِالْإِنْسَانِ أَنْ يَكُونَ ذَا وَجْهَيْنِ»
و قطعا کسی که زشت رو زیبا انگارد موفق نخواهد شد:
«لَمْ يُوَفَّقْ مَنِ اسْتَحْسَنَ الْقَبِيحَ‏ وَ أَعْرَضَ عَنْ قَوْلِ النَّصِيحِ»،
اهل یقین تا میتونن باید با یاد معالم ربانی و استعمال اندیشه زیبای او روز به روز قلبشان را بیشتر به نور علم آل محمد ع فروزانتر نمایند.
«زِيَادَةُ الْفِعْلِ عَلَى الْقَوْلِ أَحْسَنُ فَضِيلَةٍ»
+ «يَقْبُحُ‏ بِالرَّجُلِ أَنْ يَقْصُرَ عَمَلُهُ عَنْ عِلْمِهِ وَ يَعْجِزَ فِعْلُهُ عَنْ قَوْلِهِ»
[حسن – قبح]:
«لَمْ يَأْمُرْكُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكُمْ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ»
عبارت «سَيِّئَاتِ الْعَقْلِ» زیباست:
«نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سَيِّئَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ‏ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِينُ»
جنود عقل و جهل
+ «عقل و جهل»
حسد ریشه همه زشتی ها:
«إِيَّاكَ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّهُ شَرُّ شِيمَةٍ وَ أَقْبَحُ‏ سَجِيَّةٍ وَ خَلِيقَةُ إِبْلِيسَ»
+ «سوأ»
[مقابله به مثل زیبا !!!] : + پوشه «مقابله به مثل»
چه مقابله به مثل زیبایی !!! و چه مقابله به مثل زشتی !!!
« مَنْ غَاظَكَ بِقُبْحِ‏ السَّفَهِ عَلَيْكَ فَغِظْهُ بِحُسْنِ الْحِلْمِ عَنْهُ » …
اهل یقین با یاد معالم ربانی و استعمال اندیشه صاحبان نور دیگران را پاسخگو هستند،
ولی اهل شک با سیئات عقل نداشته‌شان، با حالت غیظ و غضب، مقابله به مثل می‌کنند.
« عَيْنُ الْمُحِبِّ عَمِيَّةٌ عَنْ مَعَايِبِ الْمَحْبُوبِ وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ‏ مَسَاوِيهِ »
+ «زشت و زیبا»
« وَ مَنْ زَاغَ قَبُحَتْ‏ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ »

(6) فَهَلْ يَنْفَعُنِي، يَا إِلَهِي، إِقْرَارِي عِنْدَكَ بِسُوءِ مَا اكْتَسَبْتُ وَ هَلْ يُنْجِينِي مِنْكَ اعْتِرَافِي لَكَ بِقَبِيحِ‏ مَا ارْتَكَبْتُ أَمْ أَوْجَبْتَ لِي فِي مَقَامِي هَذَا سُخْطَكَ أَمْ لَزِمَنِي فِي وَقْتِ دُعَايَ مَقْتُكَ.
(27) بَلْ أَنَا، يَا إِلَهِي، أَكْثَرُ ذُنُوباً، وَ أَقْبَحُ‏ آثَاراً، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالًا، وَ أَشَدُّ فِي الْبَاطِلِ تَهَوُّراً، وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِكَ تَيَقُّظاً، وَ أَقَلُّ لِوَعِيدِكَ انْتِبَاهاً وَ ارْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِيَ لَكَ عُيُوبِي، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِكْرِ ذُنُوبِي.
(9) فَمَثَلَ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَضَرِّعاً، وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ إِلَى الْأَرْضِ مُتَخَشِّعاً، وَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ لِعِزَّتِكَ مُتَذَلِّلًا، وَ أَبَثَّكَ مِنْ سِرِّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنْهُ خُضُوعاً، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ مَا أَنْتَ أَحْصَى لَهَا خُشُوعاً، وَ اسْتَغَاثَ بِكَ مِنْ عَظِيمِ مَا وَقَعَ بِهِ فِي عِلْمِكَ وَ قَبِيحِ‏ مَا فَضَحَهُ فِي حُكْمِكَ: مِنْ ذُنُوبٍ أَدْبَرَتْ لَذَّاتُهَا فَذَهَبَتْ، وَ أَقَامَتْ تَبِعَاتُهَا فَلَزِمَتْ.
(107) وَ أَشْعِرْ قَلْبِيَ الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ‏ السَّيِّئَاتِ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَاتِ.
(8) فَلَمَّا رَأَيْتَ- يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ- دَغَلَ سَرِيرَتِهِ، وَ قُبْحَ‏ مَا انْطَوَى عَلَيهِ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ.
قبح : [القبایح ، الرذایل ، المساوی ، المطاعن، ≠ المکارم ،المحاسن ، المناقب، الفضائل ،  ]
وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ
القبح = الإبعاد : ما يخرج عن الاعتدال
+ « شَاهِدُ الزُّورِ مِنَ الضَّالِّينَ وَ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ‏ »
« نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ
وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ
… وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ
وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ
… وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ
وَ كَذَبَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ غَيْرِنَا »
[حسن – قبح – سوء] :
وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تَتَوَثَّقُوا إِلَى … كُلِّ … قَبِيحَةٍ مُهْلِكَةٍ لِلرُّوحِ وَ الْجَسَدِ
وَ عَلَيْكَ بِمَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ فَارْكَبْهَا
وَ عَلَيْكَ بِمَسَاوِي الْأَخْلَاقِ فَاجْتَنِبْهَا
[لعن – قبح]
اصل اللعن الطرد عن الرحمه و الاهلاک
من عمی عن الولايه فهو ملعون
[یکی از اصلی ترین احادیث در تمام بحث ها] :
« نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ
وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ
… وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ
وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ
… وَ كَذَبَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ غَيْرِنَا »
لعن يعني : برائت و بيزاري و دوري جستن از بينش(اعتقاد) دشمنان اهل بيت (ع) [کافرین]
وگرنه نماز ، روزه  ، حج ، … ، مشترك است ؛ اما … !!!
[وحدت – اختلاف]:
الدَّعْوَةُ وَاحِدَةٌ وَ الرَّسُولُ وَاحِدٌ وَ الصَّلَاةُ وَاحِدَةٌ وَ الْحَجُّ وَاحِدٌ فَبِمَ نُسَمِّيهِمْ ؟… وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ فَلَمَّا وَقَعَ الِاخْتِلَافُ فَنَحْنُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا

👈داستان تکراری اختلاف بین مخاطبین صاحبان نور، بعد از رحلت مُلکی آنها، یعنی مِن بعد رسول الله ص! اهل نور، بعد از رسول خدا ص نیز همیشه رو به نور خود بوده و نورشان را باور داشته و این نور ایمان در قلب آنها کتابت شده است، اما اهل حسد، بعد از رسول خدا ص، کفر پنهان و دیرینۀ دنیای قلب خود نسبت به همۀ صاحبان نور را آشکار میکنند و پشت به نور نموده و تکذیب آیات میکنند و این همان «الذین کفرو و کذبوا» است یعنی پشت به نور کردن و تکذیب کردن، میشه همون کفران نعمت خدای مهربان که اشتباه مرگبار اهل حسادت در هر زمان بوده و هست و خواهد بود!👉
امام علی علیه السلام:
عَنِ‌ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عَلِيٍّ (ع) فَقَالَ:
يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ،
هَؤُلَاءِ الَّذِينَ تُقَاتِلُهُمْ،
الدَّعْوَةُ وَاحِدَةٌ، وَ الرَّسُولُ وَاحِدٌ، وَ الصَّلَاةُ وَاحِدَةٌ، وَ الْحَجُّ وَاحِدٌ،
فَبِمَ نُسَمِّيهِمْ؟
قَالَ:
سَمِّهِمْ بِمَا سَمَّاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ فَقَالَ:
مَا كُلُّ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ أَعْلَمُهُ،
فَقَالَ: أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ:
[سورة البقرة (۲): آية ۲۵۳]:
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ
مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ
وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ
وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ 👈الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ👉 مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ
وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا
فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ
وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ.
فَلَمَّا وَقَعَ الِاخْتِلَافُ 👉
كُنَّا نَحْنُ أَوْلَى بِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ بِدِينِهِ، وَ بِالنَّبِيِّ (ص)، وَ بِالْكِتَابِ وَ بِالْحَقِّ،
فَنَحْنُ الَّذِينَ آمَنُوا👉
وَ هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا،👉
وَ شَاءَ اللَّهُ مِنَّا قَتْلَهُمْ فَقَتَلْنَاهُمْ بِمَشِيئَتِهِ وَ إِرَادَتِهِ.
اصبغ بن نباته گويد:
(در بصره) مردى نزد على (ع) آمد و گفت:
اى امير مؤمنان!
(مگرنه اين است كه) با اين گروه كه مى‌جنگيم،
دعوتمان به توحيد، پيغمبرمان، نمازمان و حج ما يكى است؛
پس آنان را چه بناميم؟👉
فرمود: به همان نامى كه پروردگار در كتاب خود از آنان نام برده است.
عرض كرد:
من بر تمام آن‌چه در كتاب خدا هست آگاهى ندارم
(بفرماييد آن نام در كدام آيه است؟)
فرمود:
مگر نشنيده‌اى كه خداوند در كتاب خودش فرموده است:
«اين پيامبران را بعضى را بر بعضى ديگر، برترى داديم، برخى از ايشان با خدا سخن گفت، و درجات بعضى را ترفيع داديم. به عيسى بن مريم براهين روشن داديم و او را به روح‌القدس، تاييد كرديم. و اگر خدا مى‌خواست، پس از فرستادن پيامبران و معجزات آشكار، مردم با يكديگر نمى‌جنگيدند 👈و اما اختلاف كردند👉؛
پس بعضى 👈ايمان👉 آوردند و برخى 👈كفر👉 ورزيدند.»
پس چون در ميان ما 👈اختلاف افتاد👉 ما به خدا و دين او و پيامبر (ص) و قرآن، و حق سزاوارتريم؛ چون ما كسانى هستيم كه ايمان آورده‌ايم و آنان كافر شده‌اند،
و خداوند نبرد با آنان را از ما خواسته است؛
بنابراين ما به فرمان و اراده خدا با ايشان به جنگ پرداختيم.

مَنْ قَالَ : قَبَّحَ اللَّهُ الدُّنْيَا !
قَالَتِ الدُّنْيَا : قَبَّحَ اللَّهُ أَعْصَانَا لِلرَّب‏
يَا أَبَا ذَرٍّ :
لَا تُصِيبُ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَرَى النَّاسَ كُلَّهُمْ حَمْقَاءَ فِي دِينِهِمْ ، عُقَلَاءَ فِي دُنْيَاهُمْ
فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ
« أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ أَحْسَنُ ؟ الْكَلَامُ
أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ أَقْبَحُ ؟ الْكَلَامُ
بِالْكَلَامِ ابْيَضَّتِ الْوُجُوهُ وَ بِالْكَلَامِ اسْوَدَّتِ الْوُجُوهُ »
« وَ مَنْ خَلَا بِعَمَلٍ فَلْيَنْظُرْ فِيهِ
فَإِنْ كَانَ حَسَناً جَمِيلًا فَلْيَمْضِ عَلَيْهِ
وَ إِنْ كَانَ سَيِّئاً قَبِيحاً فَلْيَجْتَنِبْهُ »
« إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا
وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ »
مَا أَقْبَحَ الْقَطِيعَةَ بَعْدَ الصِّلَةِ
[قبح – اندیشه زشت و اندیشه زیبا] :
قبیح به چه کاری گفته میشه ؟!
اگه مواظب شکم و فرج و زبانت نباشی کار قبیح انجام خواهی داد.

« وَ عَنْهُ ص‏ أَنَّهُ أَوْصَى بَعْضَ شِيعَتِهِ فَقَالَ
أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّكُمْ لَعَلَى دِينِ‏ اللَّهِ وَ دِينِ مَلَائِكَتِهِ فَأَعِينُونَا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ
أَمَا وَ اللَّهِ مَا يَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا مِنْكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ صَلُّوا فِي مَسَاجِدِكُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاكُمْ فَإِذَا تَمَيَّزَ النَّاسُ فَتَمَيَّزُوا رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً أَحْيَا أَمْرَنَا
فَقِيلَ وَ مَا إِحْيَاءُ أَمْرِكُمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
فَقَالَ تَذْكُرُونَهُ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الدِّينِ وَ اللُّبِّ
ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّكُمْ كُلَّكُمْ لَفِي الْجَنَّةِ وَ لَكِنْ مَا أَقْبَحَ‏ بِالرَّجُلِ مِنْكُمْ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ قَوْمٍ اجْتَهَدُوا وَ عَمِلُوا الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ يَكُونَ هُوَ بَيْنَهُمْ قَدْ هَتَكَ سِتْرَهُ وَ أَبْدَى عَوْرَتَهُ
قِيلَ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَكَائِنٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
قَالَ نَعَمْ مَنْ لَا يَحْفَظُ بَطْنَهُ وَ لَا فَرْجَهُ وَ لَا لِسَانَهُ.»
امام علی علیه السلام:
وَ عَنْ عَلِيٍّ ص أَنَّهُ قَالَ:
تِسْعَةُ أَشْيَاءَ قَبِيحَةٌ وَ هِيَ مِنْ تِسْعَةِ أَنْفُسٍ أَقْبَحُ‏ مِنْهَا مِنْ غَيْرِهِمْ

ضِيقُ الذَّرْعِ مِنَ الْمُلُوكِ
وَ الْبُخْلُ مِنَ الْأَغْنِيَاءِ
وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَمَاءِ
وَ الصِّبَا مِنَ الْكُهُولِ
وَ الْقَطِيعَةُ مِنَ الرُّءُوسِ
وَ الْكَذِبُ مِنَ الْقُضَاةِ
وَ الزَّمَانَةُ مِنَ الْأَطِبَّاءِ
وَ الْبَذَاءُ مِنَ النِّسَاءِ
وَ الطَّيْشُ‏ مِنْ ذَوِي السُّلْطَانِ.
[غیرت – قبح – زشت و زیبا] :
اگه فن «یاد معالم ربانی» رو از تو بگیرند دیگه نه زشت رو زشت میبینی و نه زیبا رو زیبا !
اهل شک اینجوری هستند یعنی دچار خذلان هستند:
« مِنْ عَلَامَاتِ الْخِذْلَانِ اسْتِحْسَانُ الْقَبِيحِ‏ »
یعنی از فن «یاد معالم ربانی» بی بهره هستند.
«غیرت» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در دل شرایط نسبت به عمل به این اندیشه، از خود غیرت نشان می دهند و بی غیرت نیستند.

« وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ:
الْغَيْرَةُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ أَحَسَّ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْفُجُورِ فِي أَهْلِهِ وَ لَمْ يَغَرْ بَعَثَ اللَّهُ بِطَائِرٍ يَظَلُّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً يَقُولُ لَهُ كُلَّمَا دَخَلَ وَ خَرَجَ غَرْ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَسَحَ بِجَنَاحِهِ عَلَى عَيْنَيْهِ فَإِنْ رَأَى حَسَناً لَمْ يَرَهُ وَ إِنْ رَأَى قَبِيحاً لَمْ يُنْكِرْهُ. »
قلب بی‌غیرت! قلبی که نور و ظلمت رو نفهمه، میشه قلب بی‌غیرت.
قلبی که تغییر رو نفهمه، بی‌غیرته! باید فرق نور و ظلمت رو بفهمه.

[فَإِنَ‏ لِكُلِّ قَبِيحٍ أَهْلًا]:
فقه الرضا عليه السلام‏
كَسْبُ الْمُغَنِّيَةِ حَرَامٌ‏
وَ اعْلَمْ أَنَّ الْغِنَاءَ مِمَّا قَدْ وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ فِي قَوْلِهِ‏
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ‏.

وَ قَدْ يُرْوَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ سَأَلَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَقَالَ
جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي جِيرَاناً وَ لَهُمْ جَوَارٍ مُغَنِّيَاتٌ يَتَغَنَّيْنَ وَ يَضْرِبْنَ بِالْعُودِ
فَرُبَّمَا دَخَلْتُ الْخَلَاءَ فَأُطِيلُ الْجُلُوسَ اسْتِمَاعاً مِنِّي لَهُنَّ
قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
لَا تَفْعَلْ
فَقَالَ الرَّجُلُ وَ اللَّهِ وَ مَا هُوَ شَيْ‏ءٌ آتِيهِ بِرِجْلِي إِنَّمَا هُوَ أَسْمَعُ بِأُذُنِي
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِاللَّهِ أَنْتَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏
إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا
وَ أَرْوِي فِي تَفْسِيرِ هَذَا الْآيَةِ أَنَّهُ يُسْأَلُ السَّمْعُ عَمَّا سَمِعَ وَ الْبَصَرُ عَمَّا نَظَرَ وَ الْقَلْبُ عَمَّا عَقَدَ عَلَيْهِ
فَقَالَ الرَّجُلُ كَأَنِّي لَمْ أَسْمَعْ بِهَذِهِ الْآيَةِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَجَمِيٍّ وَ عَرَبِيٍّ لَا جَرَمَ أَنِّي قَدْ تَرَكْتُهَا وَ إِنِّي أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
اذْهَبْ فَاغْتَسِلْ وَ صَلِّ مَا بَدَا لَكَ فَلَقَدْ كُنْتَ مُقِيماً عَلَى أَمْرٍ عَظِيمٍ مَا كَانَ أَسْوَأَ حَالَكَ لَوْ كُنْتَ مِتَّ عَلَى هَذَا اسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ اسْأَلِ اللَّهَ التَّوْبَةَ مِنْ كُلِّ مَا يَكْرَهُ
فَإِنَّهُ لَا يَكْرَهُ إِلَّا الْقَبِيحَ وَ الْقَبِيحَ دَعْهُ لِأَهْلِهِ فَإِنَ‏ لِكُلِّ قَبِيحٍ أَهْلًا.

صورت زشت یا سیرت زشت؟!

داستان مرد زشت روى از امام صادق علیه السّلام روایت مىکند که فرمود: در زمان پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مردى بود که (ذو النمره) نامیده مىشد. او از زشتترین مردم بود و به سبب همین زشتى او را (ذو النمره) مىنامیدند.
ماجرای ذو النمره:
یک روز او خدمت پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله رسید و عرض کرد:
اى پیامبر خدا! به من بگو خداى عزّ و جلّ بر من چه واجب کرده است؟
پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:
خداوند بر تو واجب کرده است هفده رکعت نماز در شبانه روز، و روزه ماه مبارک را در صورتى که زنده ماندى و آن را درک کردى، و حج را اگر استطاعت یافتى، و زکات را، و آن را براى او شرح داد.
آن مرد گفت: سوگند بخدایى که تو را بحق به پیامبرى برانگیخت، براى پروردگار خود افزون بر آنچه براى من واجب گردانیده به جاى نخواهم آورد.
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: چرا اى ذو النمره؟
عرض کرد: زیرا که مرا چنین زشت آفریده است.
در این هنگام جبرئیل بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نازل شد و عرض کرد:
اى پیامبر خدا! پروردگارت به تو دستور مى‌دهد که از سوى او به ذو النمره سلام برسانى و به او بگویى: پروردگارت مى‌فرماید:
آیا خشنود نیستى که در روز رستاخیز تو را به زیبایى جبرئیل محشور کنم.
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به او فرمود:
اى ذو النمره! این جبرئیل است که به من دستور داده به تو سلام رسانم و به تو بگویم که پروردگار متعال فرموده است: آیا خشنود نیستى که در روز رستاخیز تو را به زیبایى جبرئیل محشور گردانم.
ذو النمره گفت: پروردگارا! من خشنود شدم و بعزّتت سوگند من نیز [به اعمالم آن قدر] بیفزایم تا خشنود گردى.
زشت ترین انسان از منظر امام علی علیه السلام:
حضرت علی علیه السلام تصویر دیگری از انسان زشت ارائه داده است که کمترین رنگ و بویی از ظاهر و صورت در آن به چشم نمی‌خورد چنانکه ذو النمره نیز با قدم گذاشتن در راه حق توان به دست آوردن زیبایی حضرت جبرئیل را در آخرت خواهد داشت و میان این زیبایی با آن زیبایی تفاوت از زمین تا آسمان است.
زشت ترین انسان کیست؟
حضرت علی علیه السلام در باب عالم‌نمایان چنین سخن گفته‌اند:
«و دیگرى که او را دانشمند نامند امّا از دانش بى‌بهره است، یک دسته از نادانى‌ها را از جمعى نادان فرا گرفته ، و مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته ، و دامهایى از طنابهاى غرور و گفته‌هاى دروغین بر سر راه مردم افکنده ، قرآن را بر امیال و خواسته‌هاى خود تطبیق مى‌دهد ، و حق را به هوسهاى خود تفسیر مى‌کند.
مردم را از گناهان بزرگ ایمن مى‌سازد ، و جرائم بزرگ را سبک جلوه مى‌دهد.
ادّعا مى‌کند از ارتکاب شبهات پرهیز دارد امّا در آنها غوطه مى‌خورد.
مىگوید: از بدعتها دورم، ولى در آنها غرق شده است.
چهره ظاهر او چهره انسان، و قلبش قلب حیوان درنده است،
راه هدایت را نمى‌شناسد که از آن سو برود،
و راه خطا و باطل را نمى‌داند که از آن بپرهیزد،
پس مرده‌اى است در میان زندگان.
امام علی علیه السلام در خطبه ۸۷ پس از معرفی بهترین بنده خدا به معرفی و توصیف حال افرادی می‌پردازد که ادعای علم و دانش داشته.این فرد عالم نمایی بیش نیست که با استفاده از وجهه‌ی اجتماعی و به ظاهر علمی خویش قصد فریب و گمراه کردن مردم را دارد و اوست که با دور کردن افراد از راه حق و حقیقت و گمراه ساختن آنان به عنوان زشت‌ترین انسان معرفی شده است.
و علت زشتی او چیزی نیست جز انحراف از راه حق و وقتی این زشتی بیشتر و بیشتر می‌شود که فرد به حق و حقیقت آگاه باشد اما از آن روی گرداند و موجب روی گردانی دیگر افراد نیز گردد.
از پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) رسیده که فرموده:
محقّقا من بر امّت و کسانى که بر آنان مبعوث و فرستاده شده‌ام از مۆمن و گرویده بخدا و رسول و از مشرک و انبازگیرنده براى خدا نمیترسم، امّا (از) مۆمن (نمیترسم براى اینکه) ایمان وگرویدنش او را (از گفتار و کردار ناروا و فتنه و تباهکارى) منع نموده و باز میدارد، و امّا (از) مشرک (نمیترسم، زیرا) کفر و نگرویدنش او را ذلیل و خوار میگرداند (مردم گفتار و کردار شایسته را از او توقّع نداشته و چشم‌براه نیستند) و لیکن بر شما میترسم از منافق و دورو که داناى زبان آور است، آنچه را میشناسید (حق و درست است بزبان) میگوید، و آنچه را کراهت داشته و نمى‌پسندید (میدانید حقّ و درست نیست) بجا مى‌آورد.
زشت ترین انسان:
دانشمندان نابکار
مسعده بن زیاد از امام صادق علیه السّلام، و آن حضرت از امیر مۆمنان على علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: به راستى که در دوزخ، آسیابى هست که مشغول به کار است، آیا نمى‌خواهید بدانید که چه چیزى را آسیاب مىکند؟! پرسیدند: چه چیزى را آسیاب مىکند؟!
فرمود: (گوشت و پوست و استخوان) دانشمندان نابکار، و کسانى که قرآن را تلاوت مى‌کنند ولى فاسقند، و ستمکاران متجبر، و وزیران خیانت‌پیشه و سردمداران لاف زن و دروغگو را؛
و در دوزخ، شهرى است که بدان «حصینه» مى‌گویند، آیا نمى‌پرسید که در آن چیست؟
پرسیدند: چه چیزى در آن است؟!
حضرت فرمود: در آن دستهاى پیمان‌شکنان قرار دارد .
سخن آخر اینکه ملاک زشت و زیبای انسان‌ها صورت ظاهرشان نیست چراکه ظاهر آدمی را خدا به انسان هدیه داده و افتخاری بدان نیست و در این میان افکار و افعال و گفتار و در مجموع شخصیت و خرد آدمی که ثمره تلاش و کوشش خود اوست ، ملاک ارزش‌گذاری و یا به عبارت دیگر زشت و زیبایی‌ و زینت اوست است.
بد نیست درباره بدترین مردم بیشتر بدانید.
روزی پیامبر به اصحاب خود فرمود که آیا می خواهید شما را به تنبل ترین و دزدترین و بخیل ترین و جفاکارترین و عاجزترین مردم آگاه سازم ؟
اصحاب پاسخ دادند که بله یا رسول الله .
آن حضرت فرمودند که بخیل ترین مردم کسی است که از کنار مسلمانی عبور می کند و به او سلام نمی‌کند.
تنبل ترین مردم کسی است، با وجود اینکه سالم ،تندرست و فارغ است ذکر خدا را بر لب و زبان نمی‌گوید.
اما دزدترین مردم کسی است که از نماز خود می دزد، نماز چنین کسی مثل لباس کهنه ای به صورت او زده می شود .
جفا کارترین امت من کسی است که نام من پیش او برده می شود و برمن درود نفرستد .
و اما عاجزترین مردم کسی است که از دعا کردن عاجز باشد.

 

مشتقات ریشۀ «قبح» در آیات قرآن:

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۳۶ الى ۴۲]
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ (۴۱)
و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مى‏‌خوانند گردانيديم، و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.
وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ (۴۲)
و در اين دنيا لعنتى بدرقه [نامِ‏] آنان كرديم و روز قيامت [نيز] ايشان از [جمله‏] زشت‏‌رويانند.

لیدرهای سوء حسود، پیشوایان آتش، و زشت‌ترین چهره‌ها هستند!

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی