Zeal can change life for the better!
«غیر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
[الغیرة، النّور الولایة – الغیرة، الحسد]
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«غار الرجل أهله: أى مارهم»
به غیرت میگن غیرت، چون تغییر حال ایجاد میشه!
تغییر حال قلب!
«تَغَيَّرَ فلان عن حاله فهو مُتَغَيِّر»
یا به سمت نور و یا به سمت حسد و تمنا!
غیرت، تغییر ایجاد میکند!
تغییر به سمت نور «فَالْمُغيراتِ صُبْحاً»
تغییر به سمت نار «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَ خَلْقَ اللَّهِ»
«غار الرجل أهله: أى مارهم»
«مارهم أى حمل اليهم الغيرة»
+ «نمیر اهلنا»
«الغیرة، الولایة»:
يصير الرجل متولّيا و نافعا و مباشرا لأمورهم.
غيرة الرجل على أهله: و هو أن يتولّى بحفظ منافعهم
«غِيرُ الدَّهرِ: حوادث زمانه»
غیرة مترادف نور ولایت است.
«غار الرجل أهله»: «الرجل» میشه 1 و «أهله» هم میشه 1
و حالا 1+1 میشه یک زوج کریم و این فرآیند نور ولایت است.
یعنی در واژۀ «غیر» نقش سرپرست خانه در تهیه مایحتاج خانواده خودش رو که همان نقش ولایت است را بیان میکند.
«الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور»
تغییر سبک زندگی که محصولش جایگزینی نور آرامش بجای ناآرامی حسادت در زندگی های روزمره ماهاست!
انگاری لیدر کارش تغییر زندگی فالوئر است و برای او نقش ایجاد رفاه و آسایش دارد که با فراهم نمودن احتیاجات علمی او این کار را انجام میدهد.
+ «حول»
آیات و تقدیراتی که میخوان تغییر و دگرگونی ایجاد کنند!
اما غیرت اهل شک نمیذاره! این غیرت مذمومه!
غیرت میخوای بخرج بدی؟! غیرت ممدوح (غیرت و دلسوزی): برای آل محمد ع! برای اندیشه آل محمد ع! برای خدا! برای خدا مهربانی کن!
آیات میخوان به رگ غیرت اهل شک و یقین بربخوره و به خودشون بیان و تغییر کنن و دگرگون بشن!
آیات برای تغییر، عرضه میشن! برای رشد! برای فوز! برای عبور! برای …
ای باغیرت! غیرتت کو؟! کو تغییراتت؟ کو آثار دگرگون شدنهایت!
ای اهل حسد! نورت کو؟! کو تغییر حسد به نورت؟ کو اعمال صالحت که نشون بده دگرگون شدی؟
اگه غیرت داری، گناه نکن!
[اگه تغییر کرده باشی و قلبت دگرگون شده باشه، گناه نمیکنی!]
+ «تغییر قبله»
اندیشه آل محمد ع رو ناموس خدا بدون! خود خدا از همه غیرتیتره! برای همینه که گناه رو حرام کرده! «مَا مِنْ أَحَدٍ أَغْيَرَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مَنْ أَغْيَرُ مِمَّنْ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»
[حرام و حلال – غیرت]
حالا اگه غیرت داشته باشیم، گناه نمیکنیم.
اهل شک حسود، نامردان بیغیرتی هستند که به این اندیشه، ذرهای تعصب و حمیت و غیرت ندارند، لذا گناه رو ابزار آرامش خودشون قرار میدن و با صاحبان نور نیز به اعتبار اینکه این اندیشه رو تبلیغ میکنند، سرِ جنگ دارند! در واقع تاویلا اهل شک، خرسهای بیغیرتی هستند که هرگز سینه خود را سپر این اندیشه قرار نمیدهند و به دروغ خود را مدافع حریم ناموس نورانی ولایت آل محمد ع جا میزنند اما بالاخره آیات، دست اینها را برای خودشان رو مینماید.
ماموریت آیاتی و رسلی در اصل برای رو نمودن دست 99 درصد معارین است تا شان نزول آیه ولایت برای عبداللهبنسلامهای زمان خود، دوباره تکرار نماید.
اهل یقین، با آشنایی با معالم ربانی صاحبان نور، اندیشه با ارزش فراموش کرده عالم ذر خود را بخاطر میآورند «قعد – رفع» و با عمل به این علوم با ارزش، برای خود اعمال صالحی تولید مینمایند.
پس یه ذره غیرت داشته باشیم! اونم نسبت به این اندیشه که زینب س پس از شهادت عزیزترین مخلوق الهی اینجوری می فرمایند که خدایا در مقابل حفظ ناموس تو که همانا این اندیشه است، وجود مقدس حسین ع، قلیل قربان اطلاق میشود و لذا هر کس نسبت به این اندیشه غیرت داشته باشد از روی اعمال و رفتارش معلوم می شود که چقدر دل از گناه کنده و چقدر با استعمال اندیشه آل محمد ع تولید نور آرامش عمل صالح برای خود و دیگران نموده است.
ارزش برای ما باید حفظ ناموس خدا یعنی بکار بردن این اندیشه باشد نه اینکه ارتکاب معصیت و گناه برای دسترسی به آرامش باشد ان شاء الله تعالی.
«غیرت – دیث»
اگه هنوز گوشه قلبت حب گناه وجود داره و بدت نمیاد اگه تونستی ناخنکی زده باشی! بدان که هنوز بی غیرتی!
یعنی هنوز تغییر و دگرگونی در قلبت و در نفست با یاد معالم ربانی در اون فضای مجازی ایجاد نشده!
ای اهل شکی که هر جوری دستتون رسید دروغ و تهمت و افترا و … به نورتون بستید و یوسف ع، که ناموس آل محمد ع است را به ثمنا قلیلا فروختید، آیا میدانید که عقوبت بیغیرتی در دنیا و آخرت چه خواهد بود؟!
وای به حال کسی که از شنیدن این واقعیت، تنش به لرزه در نیاید!
آیه مودت، اجر رسالت مگر نه این است که ای مدعیان حب آل محمد ع!
ای کسی که خودتو عاشق شیفته آل محمد ع نشان می دهی، بدان که آل محمد ع بازای آشنا نمودن تو با نور معالم ربانی خود، اجر و مزد نمیخواهند بلکه فقط این ناموس را حفظ کن «قل لا اسئلکم علیه من اجر الا المودة فی القربی». مترادف نام صاحب نور در این آیه زیبا، «القربی» است یعنی ناموسی که حفظ و مودّت او موجب قرب ما به آل محمد ع میشود.
در مقالۀ «مودّت» گفتیم که در حدیث آمده که خدا خیلی زرنگه! و میدونست اونایی که دور صاحب نور رو می گیرند همه با هم فامیل و قوم و خویشند! و از طرفی 99 درصدشون معار و 1 درصد مستقرین هستند، لذا وقتی دستشون رو میشه، تازه میفهمن چه رودستی خوردهاند و آشناییشان با صاحب نور صرفا برای اتمام حجت با آنها بوده، لذا تصمیم به خیانت و بیغیرتی میگیرند و اینجا، با این آیه مودت، همون اول تکلیفشونو معلوم میکنه که اگه این بیغیرت، هر کسی از بستگان درجۀ یک تو هم بود، اینو بدان که حق فروختن ناموس خدا رو نداری!
در حوادث و در مواجهه با آیات نیز قصه همینه یعنی حق نداری بگی این اندیشه درست نیست و گناه کردن اشکالی نداره! این بیاحترامی به خود خداست که گناهان را حرام نموده است.
«مَا مِنْ أَحَدٍ أَغْيَرَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مَنْ أَغْيَرُ مِمَّنْ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ».
در مقاله زیبای بلوهر و یوذاسف خواندیم:
باید بدونی چی با ارزشه و چی بی ارزشه!
باید دست از بی ارزش بکشی و برای باارزش غیرت بخرج بدی «سعی»، و بدستش بیاری و حفظش کنی!
اگه این اندیشه برات با ارزش باشه، برای بدست آوردنش هر کاری میکنی و اگه یه روز، حسودی پیدا بشه و بخواد براش نقشه بکشه تا اونو از چنگت در بیاره، چنان خونت بجوش میاد و رگ غیرتت میزنه بالا که میخوای کلشو بکنی! به این میگن مرد! نه اهل شک حسودی که برای رسیدن به تمنا و گناه، حاضره ناموسشو که یوسف ع باشه، بفروشه و در اختیار اجنبی قرار بده!
باید بدونی نسبت به چی و کی باید با غیرت بشی و نسبت به چی و کی بیغیرت!
«وَ إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ»
اونجایی که باید خودتو به تغافل بزنی تا این اندیشه استعمال بشه و آرامش تولید بشه اونجا به خیال خام خودت میشی با غیرت و شروع به داد و بیداد می کنی! اما نمیدونی که غیرت، اینجا اون روی سکه است یعنی در اینجا با غیرت، اندیشه نورانی یادش میاد که وقتی سطل آشغالو روی سرش خالی میکنن هیچی نمیگه، بذار همه بگن بیغیرته و ترسیده!
تو نزد آل محمد ع با غیرت هستی که این اندیشه رو عمل کردی و این اصل عبادته یعنی همون عبادتی که بلا جسم و لا کیفیة است.
+ «فضا»
اگه اینجوری نسبت به نورت غیرت به خرج بدی، اینو بدان که قلبت به نور آل محمد ع روشن خواهد شد: «فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً» یعنی همین!
یعنی این اندیشه رو و اهل این اندیشه رو از خودت بدونی و نسبت به اون غیرت نشون بدی:
«غار الرجل أهله»
+ «اهل و آل»
نوح ع گفت خدایا پسرم! جواب آمد که او از اهل تو نیست! او بیغیرت است! او این همه مدت که پسر تو بود، هیچ تغییری نکرد ! قلبش دگرگون نشد!
«غیرت» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست.
«غِيرُ الدَّهرِ: حوادث زمانه».
إِنَّ إِلَهِي غَيُورٌ يَكْرَهُ الْحَرَامَ!
«مَا مِنْ أَحَدٍ أَغْيَرَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مَنْ أَغْيَرُ مِمَّنْ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ »
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ ع كَانَ مَوْلِدُهُ بِكُوثَى وَ كَانَ مِنْ أَهْلِهَا وَ كَانَتْ أُمُّ إِبْرَاهِيمَ وَ أُمُّ لُوطٍ ع أُخْتَيْنِ وَ إِنَّهُ تَزَوَّجَ سَارَةَ بِنْتَ لَاحِجٍ وَ هِيَ بِنْتُ خَالَتِهِ وَ كَانَتْ صَاحِبَةَ مَاشِيَةٍ كَثِيرَةٍ وَ حَالٍ حَسَنَةٍ فَمَلَّكَتْ إِبْرَاهِيمَ جَمِيعَ مَا كَانَتْ تَمْلِكُهُ فَقَامَ فِيهِ وَ أَصْلَحَهُ فَكَثُرَتِ الْمَاشِيَةُ وَ الزَّرْعُ حَتَّى لَمْ يَكُنْ بِأَرْضِ كُوثَى رَجُلٌ أَحْسَنُ حَالًا مِنْهُ
وَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ ع لَمَّا كَسَرَ أَصْنَامَ نُمْرُودَ أُمِرَ بِهِ فَأُوثِقَ وَ عَمِلَ لَهُ حَيْراً فِيهِ الْحَطَبُ وَ أَلْهَبَ فِيهِ النَّارَ ثُمَّ قَذَفَ بِإِبْرَاهِيمَ ع لِتُحْرِقَهُ ثُمَّ اعْتَزَلُوهَا ثَلَاثاً حَتَّى خَمَدَتْ ثُمَّ أَشْرَفُوا عَلَى الْحَيْرِ فَإِذَا هُمْ بِإِبْرَاهِيمَ ص سَلِيماً مُطْلَقاً مِنْ وَثَاقِهِ فَأَخْبَرُوا نُمْرُودَ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يُنَفِّرُوا إِبْرَاهِيمَ مِنْ بِلَادِهِ فَإِنَّهُ إِنْ بَقِيَ فِي بِلَادِكُمْ أَفْسَدَ دِينَكُمْ وَ أَضَرَّ بِآلِهَتِكُمْ
فَأَخْرَجُوا إِبْرَاهِيمَ وَ لُوطاً ع إِلَى الشَّامَاتِ فَخَرَجَ إِبْرَاهِيمُ وَ مَعَهُ لُوطٌ وَ سَارَةُ وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ يَعْنِي إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ فَتَحَمَّلَ إِبْرَاهِيمُ بِمَاشِيَتِهِ وَ مَالِهِ وَ عَمِلَ تَابُوتاً وَ حَمَلَ سَارَةَ فِيهِ فَمَضَى حَتَّى خَرَجَ مِنْ سُلْطَانِ نُمْرُودَ وَ صَارَ إِلَى سُلْطَانِ رَجُلٍ مِنَ الْقِبْطِ فَمَرَّ بِعَاشِرٍ لَهُ فَاعْتَرَضَهُ فَقَالَ لَهُ افْتَحْ هَذَا التَّابُوتَ حَتَّى تُعْطِيَنِي عُشْرَهُ وَ أَبَى إِلَّا فَتْحَهُ فَفَتَحَهُ إِبْرَاهِيمُ ص فَلَمَّا بَدَتْ سَارَةُ وَ كَانَتْ مَوْصُوفَةً بِالْحُسْنِ قَالَ فَمَا هِيَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ حُرْمَتِي وَ ابْنَةُ خَالَتِي قَالَ فَمَا دَعَاكَ إِلَى أَنْ حَبَسْتَهَا فِي هَذَا التَّابُوتِ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ ص الْغَيْرَةُ عَلَيْهَا أَنْ لَا يَرَاهَا أَحَدٌ.
قَالَ فَبَعَثَ الرُّسُلَ إِلَى الْمَلِكِ فَأَخْبَرَهُ بِخَبَرِ إِبْرَاهِيمَ فَأَرْسَلَ الْمَلِكُ أَنِ احْمِلُوهُ وَ التَّابُوتُ مَعَهُ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ قَالَ الْمَلِكُ لِإِبْرَاهِيمَ افْتَحِ التَّابُوتَ وَ أَرِنِي مَنْ فِيهِ قَالَ إِنَّ فِيهِ حُرْمَتِي وَ ابْنَةَ خَالَتِي وَ أَنَا مُفْتَدٍ فَتْحَهُ بِجَمِيعِ مَا مَعِي فَأَبَى الْمَلِكُ إِلَّا فَتْحَهُ قَالَ فَفَتَحَهُ فَلَمَّا رَأَى سَارَةَ الْمَلِكُ فَلَمْ يَمْلِكْ حِلْمُهُ سَفَهَهُ أَنْ مَدَّ يَدَهُ إِلَيْهَا فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ اللَّهُمَّ احْبِسْ يَدَهُ عَنْ حُرْمَتِي فَلَمْ يَصِلْ إِلَيْهَا يَدُهُ وَ لَمْ تَرْجِعْ إِلَيْهِ
فَقَالَ الْمَلِكُ إِنَّ إِلَهَكَ هُوَ الَّذِي فَعَلَ بِي هَذَا ؟
قَالَ نَعَمْ إِنَّ إِلَهِي غَيُورٌ يَكْرَهُ الْحَرَامَ وَ هُوَ الَّذِي حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا
فَقَالَ الْمَلِكُ ادْعُ رَبَّكَ يَرُدَّ عَلَيَّ يَدِي فَإِنْ أَجَابَكَ لَمْ أَعْتَرِضْ لَهَا فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ ص اللَّهُمَّ رُدَّ عَلَيْهِ يَدَهُ لِيَكُفَّ عَنْ حُرْمَتِي فَرَدَّ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ يَدَهُ فَأَقْبَلَ الْمَلِكُ نَحْوَهَا بِبَصَرِهِ ثُمَّ عَادَ بِيَدِهِ نَحْوَهَا فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ ع اللَّهُمَّ احْبِسْ يَدَهُ عَنْهَا فَيَبِسَتْ يَدُهُ وَ لَمْ تَصِلْ إِلَيْهَا فَقَالَ الْمَلِكُ لِإِبْرَاهِيمَ إِنَّ إِلَهَكَ لَغَيُورٌ فَادْعُ إِلَهَكَ يَرُدَّ عَلَيَّ يَدِي فَإِنَّهُ إِنْ فَعَلَ بِي لَمْ أَعُدْ فَقَالَ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ع أَسْأَلُ ذَلِكَ عَلَى أَنَّكَ إِنْ عُدْتَ لَمْ تَسْأَلْنِي أَنْ أَسْأَلَهُ فَقَالَ الْمَلِكُ نَعَمْ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ صَادِقاً فَرُدَّ عَلَيْهِ يَدَهُ فَرَجَعَتْ عَلَيْهِ يَدُهُ فَلَمَّا رَأَى الْمَلِكُ ذَلِكَ عَظَّمَ إِبْرَاهِيمَ ع وَ أَكْرَمَهُ وَ قَالَ فَانْطَلِقْ حَيْثُ شِئْتَ وَ لَكِنْ لِي إِلَيْكَ حَاجَةٌ قَالَ إِبْرَاهِيمُ ع وَ مَا هِيَ قَالَ أُحِبُّ أَنْ تَأْذَنَ لِي أَنْ أُخْدِمَهَا قِبْطِيَّةً عِنْدِي جَمِيلَةً عَاقِلَةً تَكُونُ لَهَا خَادِمَةً فَأَذِنَ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ع فَدَعَا بِهَا فَوَهَبَهَا لِسَارَةَ وَ هِيَ هَاجَرُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ ع
فَسَارَ إِبْرَاهِيمُ بِجَمِيعِ مَا مَعَهُ وَ خَرَجَ الْمَلِكُ مَعَهُ يَتْبَعُهُ وَ يَمْشِي خَلْفَ إِبْرَاهِيمَ ع إِعْظَاماً لَهُ
فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى إِبْرَاهِيمَ ع أَنْ قِفْ وَ لَا تَمْشِ قُدَّامَ الْجَبَّارِ فَوَقَفَ إِبْرَاهِيمُ ص وَ قَالَ لِلْمَلِكِ إِنَّ إِلَهِي أَوْحَى إِلَيَّ السَّاعَةَ أَنْ أُعَظِّمَكَ وَ أُقَدِّمَكَ وَ أَمْشِيَ خَلْفَكَ
فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ إِلَهَكَ رَفِيقٌ حَلِيمٌ كَرِيمٌ
قَالَ وَ وَدَّعَهُ الْمَلِكُ وَ سَارَ إِبْرَاهِيمُ حَتَّى نَزَلَ بِأَعْلَى الشَّامَاتِ وَ خَلَّفَ لُوطاً بِأَدْنَى الشَّامَاتِ ثُمَّ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ أَبْطَأَ عَنِ الْوَلَدِ فَقَالَ لِسَارَةَ أَنْ لَوْ شِئْتِ لَمَتَّعْتِنِي مِنْ هَاجَرَ لَعَلَّ اللَّهَ يَرْزُقُنِي مِنْهَا وَلَداً فَيَكُونُ خَلَفاً فَابْتَاعَ إِبْرَاهِيمُ ع هَاجَرَ مِنْ سَارَةَ فَوَقَعَ عَلَيْهَا فَوَلَدَتْ إِسْمَاعِيلَ ع . »
[مفهوم واژه فوز – پایان بیابان مهلک برای اهل یقین، فوز است!]:
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً فَالْمُورِياتِ قَدْحاً فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً
هذه الآية الكريمة تشير الى مراحل سير الإنسان:
ففي المرحلة الاولى سير و حركة مع اضطراب الى مراحل النور من الطبيعة.
و في الثاني مجاهدة و عمل و طاعة و عبادة يوجب تنوّرا و ظهور روحانيّة،
و في الثالث تغيير كدورة و تلوّن في القلب الى الصباحة و الصفاء.
غیرت از تغییر دادن میاد، یه وقت تغییر از نور به تاریکی است و یه وقت تغییر از تاریکی به نور.
غیرت مرد نسبت به زنش صلاحه چون موجب حفظ و آرامشه.
لذا در غیرت معنا و مفهوم صلاح و نفع وجود دارد.
غیرت نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ است.
کانه آیات میخواد تو رو به غیرت در بیاره ببینه حاضری برای گناه کردن دست از اندیشه صاحب نورت برداری و بشی بیغیرت، یا نه با غیرتی و دل از گناه میکنی و اهل دگرگونی هستی؟!
وَ قَالَ ع :
إِنَّا لَنُحِبُّ مَنْ كَانَ عَاقِلًا عَالِماً فَهِماً فَقِيهاً حَلِيماً مُدَارِياً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِيّاً
إِنَّ اللَّهَ خَصَّ الْأَنْبِيَاءَ ع بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ
فَمَنْ كَانَتْ فِيهِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ
وَ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ وَ لْيَسْأَلْهُ إِيَّاهَا
وَ قِيلَ لَهُ وَ مَا هِيَ؟
قَالَ ع
الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَيَاءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْغَيْرَةُ وَ صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ الْبِرُّ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ الْيَقِينُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْمُرُوَّةُ.
[عفت – غیرت]:
«عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ»:
هرچه در گناه نکردن با غیرت تر باشی عفتت بیشتره …
« قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ »
[اگه نسبت به این اندیشه از خودت غیرت نشون ندی، بالاخره روح ایمانت سلب میشه!]:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِذَا أُغِيرَ الرَّجُلُ فِي أَهْلِهِ أَوْ بَعْضِ مَنَاكِحِهِ مِنْ مَمْلُوكِهِ فَلَمْ يَغَرْ وَ لَمْ يُغَيِّرْ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ طَائِراً يُقَالُ لَهُ الْقَفَنْدَرُ حَتَّى يَسْقُطَ عَلَى عَارِضَةِ بَابِهِ ثُمَّ يُمْهِلَهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ يَهْتِفَ بِهِ إِنَّ اللَّهَ غَيُورٌ يُحِبُّ كُلَّ غَيُورٍ فَإِنْ هُوَ غَارَ وَ غَيَّرَ وَ أَنْكَرَ ذَلِكَ فَأَنْكَرَهُ وَ إِلَّا طَارَ حَتَّى يَسْقُطَ عَلَى رَأْسِهِ فَيَخْفِقَ بِجَنَاحَيْهِ عَلَى عَيْنَيْهِ ثُمَّ يَطِيرَ عَنْهُ فَيَنْزِعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ تُسَمِّيهِ الْمَلَائِكَةُ الدَّيُّوثَ.
اگر مردى درباره همسر خود چيزى منافى غيرت ببيند و به غيرت نيايد، خداوند مرغى را مىفرستد كه آن را قفندر گويند و چهل روز بر در خانه او مىنشيند و بانگ برمىآورد كه خدا غيور است و هر صاحب غيرت را دوست دارد. اگر آن مرد به غيرت آمد و آنچه منافى غيرت است از خود دور كرد كه خوب، و گر نه پرواز مىكند و بر سر او مىنشيند و فرياد مىكند و پرهاى خود را بر چشمهاى او مىزند و مىپرد، و بعد از اين روح ايمان از آن مرد جدا مىشود و ملائكه او را ديّوث مىنامند.
+ «حدیث عبدالعظیم حسنی!»
[غیرت – قبح – زشت و زیبا]:
اگه فن «فهم قبض و بسط نور قلب» رو از تو بگیرند دیگه نه زشت رو زشت میبینی و نه زیبا رو زیبا!
«غیرت» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در دل شرایط نسبت به استعمال اندیشه او از خود غیرت نشان میدهند و بیغیرت نیستند.
«وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ:
الْغَيْرَةُ مِنَ الْإِيمَانِ
وَ أَيُّمَا رَجُلٍ أَحَسَّ بِشَيْءٍ مِنَ الْفُجُورِ فِي أَهْلِهِ وَ لَمْ يَغَرْ بَعَثَ اللَّهُ بِطَائِرٍ يَظَلُّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً يَقُولُ لَهُ كُلَّمَا دَخَلَ وَ خَرَجَ غَرْ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَسَحَ بِجَنَاحِهِ عَلَى عَيْنَيْهِ فَإِنْ رَأَى حَسَناً لَمْ يَرَهُ وَ إِنْ رَأَى قَبِيحاً لَمْ يُنْكِرْهُ.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
اَلا وَ اِنَّ اللهَ حَرَّمَ الْحَرامَ وَ حَدَّ الحُدودَ
وَ ما اَحَدٌ اَغْیرَ مِنَ اللهِ
وَ مِنْ غَیرَتِهِ حَرَّمَ الْفواحِشَ.
آگاه باشید که خداوند، محرمات را حرام و حدود را وضع کرد
و هیچ کس غیورتر از خدا نیست که از روی غیرت، زشتیها را حرام کرده است.
امام علی علیه السلام:
اِنَّ اللهَ یَغارُ لِلْمؤمِنِ فَلْیَغَرْ،
مَنْ لا یَغارُ فَاِنَّهُ مَنْكُوسُ الْقَلْبِ.
خداوند برای مؤمن، غیرت میورزد، پس او نیز باید غیرت آورد.
هر كس غیرت نورزد، دلش وارونه است.
امام صادق علیه السلام:
اِنَّ اللهَ غَیوُرٌ یُحِبُّ كُلَّ غَیورٍ.
خداوند، غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد.
با غیرت باش، مثل خروس سفید زیبا!
امام رضا علیه السلام:
فِي الدِّيكِ الْأَبْيَضِ خَمْسُ خِصَالٍ مِنْ خِصَالِ الْأَنْبِيَاءِ ع
مَعْرِفَتُهُ بِأَوْقَاتِ الصَّلَاةِ وَ الْغَيْرَةُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ كَثْرَةُ الطَّرُوقَةِ.
در خروس سفيد پنج خصلت از خصلتهاى پيامبران است:
آگاهى او از اوقات نماز و غيرت و سخاوت و شجاعت.
شایسته است مرد در خانواده اینگونه باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
مِنَ الغَیرَه ما یُحِبُّ اللّهُ،
وَ مِنها ما یَکرَهُ اللّهُ،
فَاَمّا ما یُحِبُّ فَالغَیرَهُ فِی الرَّیبَهِ،
وَ اَمّا ما یَکرَهُ فَالغَیرَهُ فِی غَیرِ الرَّیبَه.
غیرتی وجود دارد که خدا دوست دارد
و غیرتی نیز هست که دوست ندارد.
غیرتی که خدا آن را دوست دارد، غیرت در ریبه و شک است؛
و غیرتی که دوست ندارد، غیرت نشان دادن در جایی است که ریبه و شک وجود نداشته باشد.
غیرة الرّجل ایمانٌ، و غیرة المرئه عدوانٌ.
امام علی علیه السلام:
غیرة الرّجل ایمانٌ، و غیرة المرئه عدوانٌ.
غیرت ورزی مرد از ایمان نشأت گرفته،
ولی غیرت ورزی زن (در رابطه با هوو) از روی دشمنی (و حسادت) است.
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلِ اَلْغَيْرَةَ لِلنِّسَاءِ،
وَ إِنَّمَا تُغَارُ اَلْمُنْكَرَاتُ مِنْهُنَّ،
فَأَمَّا اَلْمُؤْمِنَاتُ فَلاَ،
إِنَّمَا جَعَلَ اَللَّهُ اَلْغَيْرَةَ لِلرِّجَالِ
لِأَنَّهُ أَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعاً وَ مَا مَلَكَتْ يَمِينُهُ
وَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلاَّ زَوْجَهَا
فَإِذَا أَرَادَتْ مَعَهُ غَيْرَهُ كَانَتْ عِنْدَ اَللَّهِ زَانِيَةً.
خداوند متعال غيرت را براى زنان قرار نداده است.
تنها زنان غير مؤمن غيرت و رشك مىورزند
اما زنان مؤمن غيرتمندى نمىكنند.
به راستى كه خداوند غيرت را براى مردان قرار داده است؛
زيرا براى مردان چهار زن و هر تعداد كنيزى را كه بخرند حلال نموده است،
امّا براى زن، فقط شوهرش را قرار داده است.
پس اگر زن به اضافه شوهرش، مرد ديگرى را بخواهد، نزد خداوند زناكار است.
(هرگاه با وجود شوهرش، مرد ديگرى را آرزو كرد در پيشگاه خداوند زناكار است.)
امام باقر علیه السلام:
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ لِي:
إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلِ اَلْغَيْرَةَ لِلنِّسَاءِ
وَ إِنَّمَا جَعَلَ اَلْغَيْرَةَ لِلرِّجَالِ
لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَحَلَّ لِلرَّجُلِ أَرْبَعَ حَرَائِرَ وَ مَا مَلَكَتْ يَمِينُهُ
وَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلاَّ زَوْجَهَا وَحْدَهُ
فَإِنْ بَغَتْ مَعَ زَوْجِهَا غَيْرَهُ كَانَتْ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ زَانِيَةً
وَ إِنَّمَا تَغَارُ اَلْمُنْكِرَاتُ مِنْهُنَّ فَأَمَّا اَلْمُؤْمِنَاتُ فَلاَ.
جابر بن يزيد جعفى گويد:
امام باقر عليه السّلام بمن فرمود:
خداوند تبارك و تعالى براى زنان غيرت نصيب نكرد
و آن را براى مردان خواست و به آنان داد
زيرا او براى مردان چهار زن آزاد به عقد دائمى را حلال فرمود و هر چه از كنيز مالك شوند،
ولى براى زنها بيش از يك همسر قرار نداده،
و اگر كسى را انباز شوهر خود گيرد خداوند عزّ و جلّ او را زانيه خواند،
و جز اين نباشد كه زنانى كه ايمان استوارى به صحّت احكام اسلام ندارند به تعدّد زوجات مردان غيرت ورزند، و أمّا زنان مؤمنه رشك نبرده به حكم راضى هستند.
[سورة النساء (۴): الآيات ۳ الى ۴]
وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ
ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا (۳)
و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد،
هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، به زنى گيريد.
پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد،
به يك [زنِ آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شدهايد [اكتفا كنيد].
اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيالوار گرديد].
امام علی علیه السلام:
إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ الْغَیْرَهِ
فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَهَ مِنْهُنَّ إِلَى السَّقَم و البریّه الی الرّیب.
از غیرتورزی در غیرموردش پرهیز کن،
زیرا این گونه غیرت (افراطی) (غیرت مذموم)، سبب گرفتاری و انحراف افراد درستکار از زنان شده و موجب آن میشود که افراد بیگناه در معرض تهمت قرار گیرند.
امام صادق علیه السلام:
إنَّ المَرءَ یَحتاجُ فى مَنزِلِهِ وَ عِیالِهِ إِلى ثَلاثِ خِلالٍ یَتَکَلَّفُها وَ إن لَم یَکُن فى طَبعِهِ ذلِکَ:
مُعاشَرَهٌ جَمیلَهٌ وَ سَعَهٌ بِتَقدیرٍ وَ غَیرَهٌ بِتَحَصُّن.
مرد در خانه و نسبت به خانوادهاش نیازمند رعایت سه صفت است هر چند در طبیعت او نباشد:
خوشرفتارى، گشاده دستى به اندازه و غیرتى همراه با خویشتندارى.
امام علی علیه السلام:
عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلى قدرِ غَیرَتِهِ.
پاکدامنى مرد به اندازه غیرت اوست.
عَلى قَدرِ الحَمِیَّهِ تَکونُ الغَیرَهُ.
غیرت به اندازۀ تعصّب و ننگ داشتن بستگى دارد.
«حدة – غیرت»:
مِنْ عَلَامَةِ الْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ فِيهِ حِدَّةٌ!
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في وصيَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ عليه السلام ـ :
إيّاكَ و التَّغايُرَ في غيرِ مَوضِعِ الغَيرَةِ،
فإنَّ ذلكَ يَدعُو الصَّحيحَةَ مِنهُنَّ إلَى السَّقَمِ،
و لكن أحكِمْ أمرَهُنَّ
فإن رَأيتَ عَيبا فَعَجِّلِ النَّكيرَ علَى الكبيرِ و الصغيرِ.
از غيرت نابجا [نسبت به زنان ]بپرهيز كه آن، زن سالم را به بيمارى مىكشاند و پاكدامن را به بدگمانى (انديشه گنهكارى)،
بلكه درباره آنان محكم كارى كن.
آن گاه اگر عيبى ديدى در مجازات كوچك و بزرگ درنگ مكن.
نسبت به نورت باغیرت باش، اما نسبت به تمناهات، نه!
« وَ إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ الْغَيْرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى السُّقْم»
[حمیّت – غیرت – مروت – شجاعت – مردانگی]:
عَلَى قَدْرِ الْحَمِيَّةِ تَكُونُ الْغَيْرَة
مِنْ شَرَائِطِ الْمُرُوَّةِ التَّنَزُّهُ عَنِ الْحَرَام .
عَلَى قَدْرِ الْحَمِيَّةِ تَكُونُ الشَّجَاعَةُ .
مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ .
إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السُّقْمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلَى الرَّيْبِ .
اهل یقین با غیرتند!
نسبت به معالم ربانی صاحبان نور و آیات و تقدیرات خود بیتفاوت و خونسرد برخورد نمیکنند!
در عالم ذر هم که خدا بهشون گفت برید توی آتیش، برای انداختن خودشون توی آتیش، سر از پا نمیشناختند و معطل نکردند که ببینند اگه میصرفه برن توی آتیش، اگه نه دست نگه دارن! ببینن ارزششو داره ریسک کنن یا نه!
متعمقون! معارین!
معارین در حوادث و آیات، تا وقتیکه ریششو در نیارن که داستان چیه، قبول نمیکنن که حوادث عیبشونه. این ظاهر آرام معارین که خودشونو کشیدن کنار و ذرهای تعصب نسبت به صاحب نور نشون نمیدن که سینۀ خودشونو سپر کنن، هیچی بدرد نمیخوره.
این آرامش بدرد جهنم میخوره!
امام صادق علیه السلام:
كُنَّا عِنْدَهُ فَذَكَرْنَا رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا فَقُلْنَا فِيهِ حِدَّةٌ
فَقَالَ
مِنْ عَلَامَةِ الْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ فِيهِ حِدَّةٌ
قَالَ فَقُلْنَا لَهُ إِنَّ عَامَّةَ أَصْحَابِنَا فِيهِمْ حِدَّةٌ
فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي وَقْتِ مَا ذَرَأَهُمْ أَمَرَ أَصْحَابَ الْيَمِينِ وَ أَنْتُمْ هُمْ أَنْ يَدْخُلُوا النَّارَ
فَدَخَلُوهَا فَأَصَابَهُمْ وَهَجٌ فَالْحِدَّةُ مِنْ ذَلِكَ الْوَهَجِ
وَ أَمَرَ أَصْحَابَ الشِّمَالِ وَ هُمْ مُخَالِفُوهُمْ أَنْ يَدْخُلُوا النَّارَ
فَلَمْ يَفْعَلُوا فَمِنْ ثَمَّ لَهُمْ سَمْتٌ وَ لَهُمْ وَقَارٌ.
راوی گوید:
محضر امام صادق عليه السّلام بوديم،
نام يكى از اصحاب و ياران برده شد،
گفتيم در وى تندى و تيزى است،
امام عليه السّلام فرمودند:
از علائم مؤمن اين كه در او تيزى و تندى است.
عرضه داشتيم:
در تمام اصحاب ما تندى و تيزى هست، سرّ آن چيست؟
حضرت فرمودند:
خداوند تبارك و تعالى هنگامى كه انسان را مىآفريد به اصحاب يمين كه شما همان گروه مىباشيد فرمود: داخل آتش شويد، پس اصحاب يمين داخل آتش شده، سوزش آتش به ايشان رسيد، اين حدّت و تيزى از اصابت همان سوزش آتش مىباشد
و از طرفى به اصحاب شمال كه مخالفين شما هستند امر شد كه آنها نيز به آتش وارد شوند ولى آنها وارد نشده قهرا سوزش آتش را لمس و حس نكردند، لذا ايشان داراى وقار و سنگينى مىباشند.
فَالْمُغيراتِ صُبْحاً (3)
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ (53)
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ (11)
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً (119)