دکتر محمد شعبانی راد

اسم نور را معنا کنیم! وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ!

Let’s vitalize the name of light!
Let’s Vitalize One Another!
My Light My Life!
The meaning of Light,
The meaning of Life!

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید!
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید!
Words realize nothing and vivify nothing
unless you have suffered in your own person
the thing which the words try to describe.

این عبارت رو یک نویسنده‌ی آمریکایی در یکی از کتابهاش گفته:
کلمات هیچ چیز را درک نمی‌کنند و هیچ چیز را زنده نمی‌کنند،

مگر اینکه شما در شخص خود از چیزی که کلمات سعی در توصیف آن دارند، رنج برده باشید.

«عنی – عنو» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«عَنَتِ‏ القِرْبةُ: إذا سال ماؤُها، أظهرت ماؤُها، مشك، آب درونش را ظاهر كرد.»
«وَ عَنَتِ‌ اَلْوُجُوهُ‌: نَصِبَتْ‌ له و عَمِلتْ‌ له»
انگاری این مشک، برای معنا کردن اسم آب اینجا نصب شده و کارش فقط همینه!
انگاری صاحبان وجه و صاحبان نور (صاحبان وجوه نورانی)
برای معنا کردن اسماء الله الحسنی نصب شده‌اند!
+ «نصب – التناصیب» + «امر – الامارة!»
+ «حاملان نور!»
+ «وصف – نورتو درست وصف کن!»
+ «عبد: ما باید اسم عبد را معنا کنیم!»
+ «عین»
+ «قنو – قنات»
«عَنَتِ‏ القِرْبَةُ بماء كثير: لم تَحْفظْهُ فَظَهَرَ»
+ «ضرع»
+ «قل ای اظهر: آشکار کن»
+ «قدس – سطل مقدس! ارض مقدس!»
+ «عَنَتِ‏ الأرضُ بالنّبات»
+ «عین – عَانَ‏ الماءُ – عَانَ الْدَمعُ»:
چشم مثل چشمه که آبشو آشکار میکنه، اشکشو آشکارا جاری می‌نماید.
+ «راویة: مشک آب چرمی»، «یوم الترویة، 8 ذیحجة»
«رأی – روی»: ماء رواء: آب زیادی که رویت میشه و آشکار است!
+ «بلو»
+ «ملک»
+ «کربلا»
+ «من عبد الاسم دون المعنی فقد کفر»
+ «شکو»
+ «مونث – مذکر»
+ «اسماء الله الحسنی»:
قلب سلیم، اسماء الله رو معنا میکنه!
قلب سلیم، معنای اسماء الله رو میفهمه (در واقع، معنای قبض و بسط نور قلبشو میفهمه) و با عمل به این اسامی و اوامر نورانی، اعمال صالح نورانی تولید میکند (صلات و اقامه صلات) کانه اسم نور را زنده می‌کند و زنده نگه میدارد (اقامه میکند). به این میگن حیّ قیّوم!
و عنت الوجوه للحیّ القیّوم!

این مطلب از مقاله «رویکرد نورانی!»

کلّی‌گویی ممنوع!

با فهم قبض و بسط نور قلب، از کلی‌گویی رها می‌شویم و دقیقا جواب اینکه چجوری باید به ثمرات حرفهای درستی که خیلی‌ها میزنن، اما بی‌نتیجه است، عملا در هر مورد و حادثه‌ای، بتونیم برسیم و نتیجه بگیریم و رویکرد شناختی و رفتاری ما در این میان چگونه باید باشد که دروس تئوری، عملا بکار بیاید و بکار گرفته شود و نتیجه‌ی صحیحی حاصل گردد «اطاع الثمر».
به این میگن: اسم رو معنا کردن!
همه از کلی‌گویی و حرفهای تکراری و روشهای نامعلوم خسته شده‌اند، چون هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌اند.
در واقع از تمسّک به اسم تنها هیچ نتیجه‌ای نگرفته و خسته شده‌اند!
راه نجات از این کلافه سردرگم، فقط و فقط دانستن زبان نور دنیای قلبهاست.
بیایید زبان نور را یاد بگیریم و این اسامی و کدهای نورانی را در زندگی روزمره خود معنا کنیم!

کُلّی‌گویی – اسم و معنا

کلی‌گویی کار کسانی است که دلشونو فقط به اسامی خوش کرده‌اند و از معنای این اسامی غافلند!
حسود، «الکی‌خوش» است. دلشو به اسم بی‌معنا خوش کرده است!
حسود حاضر نیست هزینه معنا کردن این اسامی را بپردازد!
دعا، ذکر، توفیق، و … همه و همه هزار اسم هستند که اگه توام با درک معنای نورانی این اسامی در قلب نباشند هیچ کمکی به گوینده نمیکنند بلکه موجب دور شدن بیشتر از نور حقیقت می شوند چون گول میخورند و خیال میکنند گفتن این اسامی به تنهایی دردی را دوا میکند!
باید بدانیم معنای هزار اسم، در صاحب معنای نورانی این اسامی خلاصه و جمع می شود و مثلا اگر بلقیس دست به دعا بردارد و از خداوند توفیق بخواهد، اما قلبا معنای اسم نور خود، یعنی جناب سلیمان ع را نشناسد و اقرار به فضل او ننماید و نسبت به او حسدش را غیرفعال ننماید، و اسم زیبای نورش را در زندگی خود، معنا ننماید، هرگز از ذکر اسامی دعا و توفیق و تقوی و ورع و … چیزی عایدش نخواهد شد.
پس گفتن اسامی بدون توجه به تولید معنای آن، همان اشتباه بزرگ کلی‌گویی است که اکثرا به آن عادت کرده‌ایم و خیال میکنیم نتیجه میگیریم در حالیکه این روش را بارها و بارها تجربه کرده و نتیجه‌ای نگرفته‌ایم، اما وقتی ذکر اسامی کرده‌ایم و در دل، به معنای نورانی یوسف ع رسیده و آن را جامه عمل پوشانده‌ایم، تجربه حس خوب آرامش را همچون زلیخا نموده‌ایم که گفت: «آلآن حصحص الحق». 

امام باقر علیه السلام:
من عبد المعنى دون الاسم فإنّه يخبر عن غائب
و من عبد الاسم دون المعنى فإنّه يعبد المسمّى،
و من عبد الاسم و المعنى فإنّه يعبد إلهين،
و من عبد المعنى بتقريب الاسم إلى حقيقة المعرفة فهو موحّد.

امام صادق علیه السلام:
مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ دُونَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ
وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ وَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ
وَ مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنَى بِإِيقَاعِ اَلْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ اَلَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ
فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سِرِّ أَمْرِهِ وَ عَلاَنِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ حَقّاً.

امام صادق علیه السلام:
مَنْ عَبَدَ اَللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ
وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ دُونَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ
وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ وَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ
وَ مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنَى بِإِيقَاعِ اَلْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ اَلَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ
فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلاَنِيَتِهِ
فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَقّاً
وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ «أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»
كسى كه خدا را از روى خيال خود پرستد كافر است،
كسى كه تنها نام خدا را بدون صاحب نام پرستد كافر است
كسى كه نام و صاحب نام را با هم پرستد مشرك است،
كسى كه صاحب نام را پرستد و با صفاتى كه خود را بآن ستوده نامها را هم بر آن تطبيق كند و دل بدان محكم كند و در نهان و آشكارش بزبان آورد اينها اصحاب حقيقى امير المؤمنين (عليه السّلام) ميباشند.
و در حديث ديگر است: ايشان مؤمنين حقيقى ميباشند.

امام صادق علیه السلام:
عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَكَمِ: أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ أَسْمَاءِ اَللَّهِ وَ اِشْتِقَاقِهَا اَللَّهُ مِمَّا هُوَ مُشْتَقٌّ
قَالَ فَقَالَ لِي يَا هِشَامُ اَللَّهُ مُشْتَقٌّ مِنْ إِلَهٍ وَ اَلْإِلَهُ يَقْتَضِي مَأْلُوهاً وَ اَلاِسْمُ غَيْرُ اَلْمُسَمَّى
فَمَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ دُونَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ لَمْ يَعْبُدْ شَيْئاً
وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ وَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ عَبَدَ اِثْنَيْنِ
وَ مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنَى دُونَ اَلاِسْمِ فَذَاكَ اَلتَّوْحِيدُ
أَ فَهِمْتَ يَا هِشَامُ
قَالَ فَقُلْتُ زِدْنِي
قَالَ إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ اِسْماً
فَلَوْ كَانَ اَلاِسْمُ هُوَ اَلْمُسَمَّى لَكَانَ كُلُّ اِسْمٍ مِنْهَا إِلَهاً وَ لَكِنَّ اَللَّهَ مَعْنًى يُدَلُّ عَلَيْهِ بِهَذِهِ اَلْأَسْمَاءِ وَ كُلُّهَا غَيْرُهُ
يَا هِشَامُ اَلْخُبْزُ اِسْمٌ لِلْمَأْكُولِ وَ اَلْمَاءُ اِسْمٌ لِلْمَشْرُوبِ وَ اَلثَّوْبُ اِسْمٌ لِلْمَلْبُوسِ وَ اَلنَّارُ اِسْمٌ لِلْمُحْرِقِ
أَ فَهِمْتَ يَا هِشَامُ فَهْماً تَدْفَعُ بِهِ وَ تُنَاضِلُ بِهِ أَعْدَاءَنَا وَ اَلْمُتَّخِذِينَ مَعَ اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ غَيْرَهُ
قُلْتُ نَعَمْ
قَالَ فَقَالَ نَفَعَكَ اَللَّهُ بِهِ وَ ثَبَّتَكَ يَا هِشَامُ
قَالَ هِشَامٌ فَوَ اَللَّهِ مَا قَهَرَنِي أَحَدٌ فِي اَلتَّوْحِيدِ حَتَّى قُمْتُ مَقَامِي هَذَا.
هشام بن حكم گويد از حضرت صادق راجع باسماء خدا و اشتقاق آنها پرسيدم كه اللّٰه از چه مشتق است‌؟
فرمود: از «الاه» و اله مألوهى (آنكه پرستشش كنند) لازم دارد و نام غير صاحب نام است،
كسى كه نام را بدون صاحب نام پرستد كافر است و چيزى نپرستيده،
و هر كه نام و صاحب نام را پرستد كافر است و دو چيز پرستيده
و هر كه صاحب نام را پرستد نه نام را اين يگانه‌پرستى است،
اى هشام فهميدى؟
عرضكردم: بيشتر بفرمائيد.
فرمود: خدا را نود و نه نام است‌؟ اگر هر نامى همان صاحب نام باشد بايد هر كدام از نامها معبودى باشند، ولى خدا خود معنائى است كه اين نامها بر او دلالت كنند و همه غير خود او باشند،
اى هشام كلمه خبز (نان) نامى است براى خوردنى و كلمه ماء (آب) نامى است براى آشاميدنى و كلمه ثوب (لباس) نامى است براى پوشيدنى و كلمه نار (آتش) نامى است براى سوزنده،
اى هشام طورى فهميدى كه بتوانى دفاع كنى و در مبارزه با دشمنان ما و كسانى كه همراه خدا چيز ديگرى پرستند پيروز شوى،
عرض كردم آرى،
فرمود: اى هشام خدايت بدان سود دهد و استوارت دارد.
هشام گويد: از زمانى كه از آن مجلس برخاستم تا امروز كسى در مباحثه توحيد بر من غلبه نكرده است.

چند بار تا حالا در دل شرایط، مطالب علمی صاحبان نور بدردت خورده و لایکشون کردی؟!

«عنت القربة»
مشک یعنی آب، آب یعنی حیات، حیات یعنی نور،
نور یعنی قمر بنی هاشم، عباس بن علی علیه السلام!
نور یعنی معنای زندگی!
«معرفة الامام بالنورانیة» یعنی همه چیز!
این مرد مهربان، داره زندگی رو برای این تشنگان، معنا میکنه!

اگه از قلب سلیم بپرسیم: نور یعنی چی؟! چه جوابی بهمون میده؟!
همون جوابی رو میده که از این گیاه بپرسیم: آب یعنی چی؟

این دست مهربان، داره زندگی رو برای این گیاه، معنا میکنه!

+ «نوّر النبات!»
+ «رَوَّى النّبَاتَ»
+ «تعقیل النبات!»
قلمه‌ها، کار خودشونو می‌کنن!

Let’s Vitalize One Another!

+ «ارث»

+ «شرع»
+ «حیی»

«المَعْنى‏: مقصود از چيزى»:
اینکه میری سراغ یخچال، مقصودت اینه ازش آب بریزی بخوری!
چون سبب دسترسی تو به آب برای رفع عطش یخچال است! مشک آب است!
ما قصد داریم با علوم آل محمد ع زندگیمونو پیش ببریم، لذا باید بریم سراغ صاحبان نور که این علوم در مشک اونها انباشته شده.
+ «ضرع»
هزار واژه این فرایند رو میخوان به ما توضیح بدهند!
هزار اسم، اما معنا یکی است: «نور الولایة»
نور ولایت فرایندی است از جنس واژه «عنی»
یعنی این واژه و عکسهاش و فیلمهاش میخواد به ما نور ولایت رو یاد بده و خوب تفهیم کنه که:
نور الولایة یعنی چی؟
تا ما با هزار اسم، بخوبی معنای نور ولایت رو درک کنیم و بفهمیم و بهش راغب بشیم
و ازش در دل شرایط استفاده کنیم، ان شاء الله تعالی.
+ «عانَى‏ الشي‏ءَ [مُعَانَاةً]: از آن چيز سختى كشيد و تدبير كرد و آنرا پيش بُرد.»
از اسم به معنا رسیدن، زحمت داره و باید رنج فراوان برد تا حسد رو غیر فعال نمود و از جوف نار آیت، نور ولایت رو استنباط و استخراج نمود، ان شاء الله تعالی.

عِنَايَةُ الله

عنایت الله، نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل نور یقین، اگه قراره مورد عنایت خدا و اهل بیت ع قرار بگیرند، این صاحبان نور سر راهشون قرار داده میشن «لقط»، در ملک و در ملکوت!
و با استعمال اندیشه این صاحبان نور از معنای اسامی خدا بهره‌مند می‌گردند و معنای هزار اسم الله، نور ولایت است و هزار اسم مترادف نور ولایت است.
عرب چه زیبا از واژه‌ها استفاده میکنه: «عَنَى‏ اللّهُ بِه: خداوند او را نگهدارى كرد.»
میگن: خدا به فلانی عنایت کرد و بهش فرزند داد! اونا فرزندی نداشتند، اما اینقدر نذر و نیاز کردند تا بالاخره مورد عنایت خدا قرار گرفتند. حالا که از معنای فرزند داشتن بهره‌مند شدند، میگن خدایا اگه میدونستیم معناش اینه که باید از قِبَل اینا اینقدر تحمل آیات کنیم شاید اینقدر بهت اصرار نمیکردیم!
شوخی میکنم از خواندن این مطالب خسته نشی!

به مشک نگاه کن، هنوز ازش آبی ریخته نشده، لذا اسمی بیش نیست،
اما بمحض اینکه ازش آب بیرون بریزد، حالا معنا پیدا می‌شود! معنا پیدا میکند! معنا آشکار می‌شود!
معنا اون چیز با ارزشی است که درون این اسم قرار دارد!
بدون این اسم نمیشه به معنا رسید و هر اسمی هم توش معنای آب زلال و گوارا نخواهد بود!
مدعیان علم سعی میکنن اسم عالم، روی خودشون بذارن و ظاهرشونو هم خیلی موجّه جلوه میدهند،
اما دهان که باز میکنند بوی آب متعفن «سدم» از دهانشون به مشام میرسه
که معلوم میشه اسمی بی معنا هستند.
اما قلب سلیم فقیه اهل نور، بوی خوش علوم ربانی رو از روی کلام نورانی صاحبان نور می‌فهمد،
لذا قلب سلیم از معنای آرامشی که در کلام صاحبان نور وجود داره و اونو با قلبش حس میکنه، میفهمه این اسم، با این معنای زیبا، اینجا با هم جمع شده‌اند!
پس معنا، اون آبی است که درون اسم مشک مخفی بود، و حالا برای ما تشنگان نور هدایت، آشکار شده و داریم این اسم با معنا رو می‌بینیم و می‌نوشیم، ان شاء الله تعالی!
کسی که معنا رو دید و طعم آب زلال علومشو چشید، اما از روی حسادت به حرفش گوش نکرد، و به آن پشت کرد، حسودی است که باهاش اتمام حجت شده! اهل نور از معنای شیرین علوم ربانی پی به اسامی نورانی می‌برند و می‌فهمند که این اسم و معنا، زیبنده یکدیگرند «هزار اسم متحد المعنی» و معانی علوم آل محمد ع را آشکار میکند و اهل نور در دل شرایط امتحانات زندگی خود، با استعمال این اندیشه و علوم، از آرامشی که در این نور ولایت هست بهره‌مند می‌شوند و دیگران را نیز بهره‌مند می‌کنند و تنها این اسم است که محل ظهور معنای علوم آل محمد ع برای اهل نور یقین است!
احراز هویت این اسمِ با معنا، من وراء الغربال، توسط قلب سلیم در ملک و ملکوت صورت میگیرد، ان شاء الله تعالی.
چند بار تا حالا، در دل شرایط، مطالب علمی صاحبان نور بدردت خورده و لایکشون کردی؟!
انگاری این موارد همون جاهایی است که صاحبان نور رو، من وراء الغربال، در دل شرایط و حوادث، احراز هویت کردی و بهشون «بلی» گفتی!
«قُلْ إي‏ وَ رَبِّي»
+ «ایوالله»
+ «وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إي‏ وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزينَ»

بیایید اسم نور را معنا کنیم!

اهل نور و اهل حسد، هر دو با اسم نور آشنا می‌شوند.
اهل نور، با عمل به اوامر نورانی، اسم نور را معنا می‌کنند!
«وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ»
اما اهل حسد، با پشت کردن به اسم نور خود، این اسم را بدنام می‌کنند!
اهل حسد، پس از آشنایی با اسم نور در ملک، به معنای نورانی این اسم در ملکوت قلب خود دست نیافتند، زیرا این اسم نورانی مقدس را باور نداشتند! 
حسود با حسادتش، به صاحبان نور تهمت می‌زند و آنها را بدنام می‌کند،
و كسى كه امام از طرف خدا را بدنام كند، خداوند به او نظر رحمت نمى‏‌افكند،
او را پاك نمى‌‏نمايد و عذاب دردناكى براى او مهياست.
«وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً»
حسود با حسادتش،
به دنیای اهل نور ضرر میزند! و البته به آخرت خودش!!!
حسود، با یدک کشیدن اسم نور و افتخار به آشنایی مُلکی با این اسم، بدون معنا کردن آن در ملکوت قلب خویش، عده زیادی از افراد جاهل القلب را به متشابهات می‌اندازد.

اهل نور، حیات زنده پاینده را معنا می‌کنند!
زندگی یعنی نور! نور یعنی زندگی!

وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ
وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً

و چهره‌‏ها براى آن [خداى‏] زنده پاينده خضوع مى‏‌كنند،
و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مى‏‌ماند.

اهل نور، که رویکرد نورانی دارند «وجه الله»، با رفتارشان، آرامش را معنا می‌کنند!
آرامشی که خدای مهربان، رمز و رازش را به آنها آموزش داده،
و از آنها می‌خواهد که عملا ایجاد آرامش نمایند.
حسود، خواسته‌ی خدای خود را برآورده نمی‌کند.
+ «خیب – حسود ناکام!»

[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۰۸ الى ۱۱۵]
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ
وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ
فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (۱۰۸)
در آن روز، [همه مردم‏]، داعى [حق‏] را -كه هيچ انحرافى در او نيست- پيروى مى‌‏كنند،
و صداها در مقابل [خداى‏] رحمان خاشع مى‌‏گردد،
و جز صدايى آهسته نمى‌‏شنوى.
يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (۱۰۹)
در آن روز، شفاعت [به كسى‏] سود نبخشد، مگر كسى را كه [خداى‏] رحمان اجازه دهد
و سخنش او را پسند آيد.
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً (۱۱۰)
آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشته‌‏اند مى‌‏داند،
و حال آنكه ايشان بدان دانشى ندارند.
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً (۱۱۱)
و چهره‌‏ها براى آن [خداى‏] زنده پاينده خضوع مى‏‌كنند،
و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مى‏‌ماند.
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً (۱۱۲)
و هر كس كارهاى شايسته كند، در حالى كه مؤمن باشد،
نه از ستمى مى‌‏هراسد و نه از كاسته شدن [حقّش‏].
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا
وَ صَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (۱۱۳)
و اين گونه آن را [به صورت‏] قرآنى عربى نازل كرديم،
و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند،
يا [اين كتاب‏] پندى تازه براى آنان بياورد.
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ
وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ
وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً (۱۱۴)
پس بلندمرتبه است خدا، فرمانرواى بر حق،
و در [خواندن‏] قرآن، پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن،
و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاى.»
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (۱۱۵)
و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم،
و[لى آن را] فراموش كرد، و براى او عزمى [استوار] نيافتيم.

الصرف:
(عنت)، فيه إعلال بالحذف أصله عنات، التقى ساكنان الألف و التاء، فحذفت الألف وزنه فعت.

[به خودت زحمت بده و توجه کن] :
مفهوم رنج از واژه معنا استنباط می‌شود!
اعتنا و عنایت داشتن، زحمت داره، رنج داره، و بی‌اعتنا، حسودی است که نمیخواد به خودش رنج و زحمت بده!
چرا به عالَم ملکوت میگن عالَم معنا؟
چون باید بهش عنایت داشته باشی و این عنایت داشتن ریاضت نفس می‌خواد!
یعنی توام با زحمت و رنج است.
یعنی باید حسادتو بذاری کنار و به نور ولایت چشم بدوزی
و این یعنی پا گذاشتن بر روی تمناها و دلخواههایی که حسد، بشدت بدنبالشه و به این راحتی ها هم شخص حسود دست از دلخواههاش بر نمیداره.

«عَنَتِ‏ الأرضُ بالنّبات: آن زمين گياه را بخوبى رشد داد.
انگاری زمین به گیاه عنایت داره و این کار حتما رنج و سختی داره!
«لم‏ تَعْنِ‏ هذه الأرضُ شيئاً، و ذلك إذا لم تُنبت»
+ «فَأَرُونِی عِصِیَّکُمْ فَأَیُّ عَصًا أَثْمَرَتْ فَصَاحِبُهَا وَلِیُّ الْأَمْرِ بَعْدِی»

زمین حاصلخیزی که به خواسته‌های بذر مرغوب توجه میکنه و بهش بی‌اعتنایی نمیکنه
و هر چی برای رشد و نموش لازم داره، در اختیارش قرار میده، که قطعا توام با رنج و زحمت خواهد بود، لذا نتیجه این میشه که این زمین، زمینی است که گیاهش را بخوبی رشد داده است.
رسیدن به معنا، رنج و زحمت داره!
باید مجاهده نفس کنی، باید با حسدت مبارزه کنی، باید حسدتو درناژ کنی!
مثل پدر و مادری که خیلی به آموزش فرزندشون اهمیت میدن و هر کلاس آموزشی لازم داشته باشه براش ثبت نام میکنن و مدام نیازهاشو در این رابطه برآورده میکنن و خوب معلومه این دانش‌آموزی که اینجور مورد توجه و عنایت والدین مهربانش قرار میگیره باید هم در کنکور آیات موفق و سربلند بیرون بیاید.

«الْعَنِيَّةُ: شي‏ء يطلى به البعير الأجرب: چيزى است كه به شترى كه بيمارى پوستى دارد مى‌‏مالند.»
  + «رنج»
و في الأمثال: عَنِيَّةٌ تشفي الجرب‏
[الولایة تشفي الحسادة]
تزریق آمپول درد و رنج داره، اما با تحمل این رنج، سلامتی حاصل می‌شود.
انگاری بیماری جرب این شتر با این عنایت دارویی، درمان می‌شود.
در واقع العنیّة نام زیبای مترادف نور الولایة است که درمان حسادت قلبهای ماست. این شتر مبتلا به جرب باید از این داروی شفابخش چشم برنداره، تا از شر خارش حسادت قلبش راحت بشه و دیگه بدجنسی در دنیای قلبش زمام حکومت رو بدست نگیره و برای خودش و دیگران ناآرامی ایجاد نکنه ان شاء الله تعالی.

نادیده گرفتن و بی توجهی «disregard» به نور ولایت، تبعات غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت.
«ignore» به رسمیت نشناختن نور ولایت، ویژگی قلب اهل حسادت است. محل نگذاشتن! بی‌اساس دانستن!
«regard»: با توجه به نور ولایت! با احترام به نظر صاحبان نور! با رعایت و مراعات همه جوانب احترامات لازمه!
«with regard to»: همون «عین شکری» است. «زُل زدن»

یک مثال :
یه بچه رو میذاری نجاری یاد بگیره! یه مدت بعد، از استاد نجار راجع بهش میپرسی، میگه این بچه این کاره نمیشه! اصلا چشمش به دست اوستا نیست که کار رو یاد بگیره!
اما یه بچه دیگه رو میذاری، میگه این بچه رو انگاری خدا خلق کرده برای اینکار! جوری به دست اوستا نگاه میکنه و پلک نمیزنه که تعجب میکنی! رو هوا کار رو میدزده و میفهمه چکار باید بکنه! این بچه دو روز دیگه برای خودش یه اوستای تمام عیار میشه!
فرقشون در چیه؟
این یکی به آیات توجه کرده، نگاه کرده، زُل زده، چشم ازش برنداشته، و نحوه درست بدست گرفتن ابزار رو از دست اوستاش دیده و یاد گرفته.
اما اون یکی اصلا حواسش به کار نیست و حواسش پرته و به اوستاش نگاه نمیکنه و حرفشو نمیشنوه، لذا از این نحوه‌ی شاگردی، چیزی گیرش نمیاد، اما اهل نور ولایت، شاگرد خوبی است و عین شکری است. اسم شکر رو خوب معنا میکنه!

قلب اهل نور ولایت، نطفه‌های علمی صاحبان نور رو خوب تحویل میگیره و بهشون توجه و اعتناء میکنه و براشون ارزش قائل میشه و بهشون عمل میکنه و برای همینه که رشد و نمو میکنه،
اما قلب حسود ارزشی برای صاحب نور و کلام نورانی‌اش قائل نیست و بهش اهمیت نمیده و دستور «اکرمی مثواه» رو پشت گوش میندازه.
«اعْتَنَى بالأمر : به آن امر اهتمام ورزيد.»
«اعْتَنَى الأمرُ: آن كار بر وى فرود آمد.»
«عنوان الكتابِ»: چیزی که محتوای کتاب رو یاد آوری میکنه
و باید بهش توجه بشه عنوان کتاب است.

+ «لحظ: نور رو زیر نظر بگیر!»
باید به این کلام نورانی قلبت «اعتنا» کنی!
دیدی بعضی‌ها به هشدارهای پلیس هیچ اعتنایی نمی‌کنند و اهمیتی نمی‌دهند!
شیطان کلام خدا رو میشنوه و اعتنایی نمیکنه!
بی‌اعتنایی به آیات، واکنش قلب اهل حسادت است!
«کانسیدریشن» میشه: در نظر گرفتن، به حساب آوردن، مورد مطالعه قرار دادن.
حسود اصلا ولایت رو به حساب نمیاره! در نظر نمیگیره! قلبشو مورد مطالعه و مداقّه قرار نمیده!

+ مفهوم زیبای «آشکار»: «عَنَا الشَّي‏ءَ: آنرا آشكار و نمايان كرد.»
+ مفهوم «روان»
«العانِي‏- [عنو] : آب و يا خون كه روان‏ باشد.»

عنى: «تکلم فیما لا یعنیک»

لا یعنیک: موردی که نباید مورد عنایت و توجه قرار بگیرد
و نباید در این مورد ورود کرد و صحبت نمود و بر عکس باید بی‌اعتنائی نمود .
اما اطاعت از اوامر نورانی آن چیزی است که وظیفه اصلی ماست و باید مورد توجه و عنایت و اعتنای ما قرار بگیرد و تمام اهتمام خویش را در این جهت باید معطوف نماییم «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ» که نگاه به مافوق توام با حالت خضوع و خشوع و قبول رنج و زحمت ناشی از درناژ حسادت، که همان عمل به نور ولایت است می‌باشد.
«العانِي‏- [عني‏] : اسير»
«المَعْنى‏- ج‏ مَعَانٍ‏ [عني‏]: مقصود از چيزى؛ معنیِ اسم یعنی مقصود و منظور ما از گفتن این اسم باید آن باشد یعنی وقتی می گویی اسم خدا رحیم است منظورت این باشد که دلسوزی و رحمت خدا با علم حاصل از صاحبان نور عاید شخص می‌شود.
به این مایع نوشیدنی، در هر زبان و با هر گویشی یک اسم مخصوص آن زبان و گویش اطلاق می شود: آب یا  واتر یا سو یا ماء یا …. هر اسم دیگری که بگوییم منظورمان مایع نوشیدنی گوارای آب است که رفع عطش می‌کند تو معنی را می‌خواهی و به اینکه با چه اسمی و چه زبانی او را صدا بزنی فرقی نمی‌کند فقط در معنی اسم به مقصودت خواهی رسید. اما ناگزیری اسمشو به زبون بیاری.
«عبادت معنا بایقاع الاسماء علیها»

اسم- معنی

اسم به تنهایی و بدون توجه به معنا، دردی دوا نمی کند!
این معنی است که باید مورد عنایت و توجه و قصد قرار بگیرد و مقصود معنی باید باشد تا اسم برایت بامعنی شود.
آب فقط الف و ب است و اسم است و تا به مایع نوشیدنی گوارا که رفع عطش می‌کند نرسی و ننوشی، اسم آب به تنهایی هیچ فایده‌ای برایت ندارد. هزار بار بگو آب آب …..، بیشتر تشنه می‌شوی.
اما وقتی آن مایع نوشیدنی گوارا را نوشیدی و از تو رفع عطش شد حالا اسم آب برایت معنی پیدا می‌کند و ارزش آن را درک می‌کنی و از اسم به معنی رسیده‌ای و به مقصد و مقصود دسترسی پیدا کرده‌ای. و معنی در واقع محل ظهور و خروج و آشکار شدن اسم است بطوریکه با عنایت و توجه به این معنی است که معنی اسم برایت با معنی و با مسما و با هویت و با اثر و با ارزش و با اهمیت می‌شود.
ما مستقیما و شخصا به علم آل محمد ع دسترسی نداریم، انگاری فقط اسمی از علم آل محمد ع میدانیم و معنای این اسم را نچشیده و لمس نکرده‌ایم «قبله‌ی نامرئی» و دردی از دردهایمان با این اسم تنها، دوا نشده است.
اما وقتی توفیق آشنایی با صاحبان نور نصیبمان می‌شود، همان علوم که منسوب به آل محمد ع است و ما فقط اسمی از آن شنیده بودیم، حالا این علم از زبان صاحبان نور خارج می‌شود و در قلبت ما اثر می‌کند و تغییر حال به سمت خوب شدن و آرامش را در خود احساس می‌کنیم و اینک ما به معنی اسم علم آل محمد ع دسترسی پیدا نموده‌ایم و در واقع مقصودمان از اسم، رسیدن به این معنا بود. بین ما و قبله‌ی نامرئی، که قابل دسترسی نیست، لذا برای ما اسم‌اند، علم ماخوذ از صاحبان نور، معنای این اسامی هستند که برای ما قابل دسترسی هستند. + «فرض»
راه دسترسی به معنای علم: «شرع»
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ‏ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي‏ بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ
»

مفهوم واژه‌ی «عنی»:
«القصد مع ظهور أثره في الخارج»
«الإظهار و الإخراج و الإبداء و الاهتمام و الاشتغال»
همه نگاهها باید سرگرم و متوجه نور نگاه آل محمد ع باشد «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ»

اصطلاحی که همه خیلی بکار می‌بریم:
گرفتاریهای زندگی!
در واقع غالبا سرگرمی‌های دنیایی باطل و پوچ هستند که به آنها عادت کرده‌ایم بطوریکه دست بر داشتن از آنها معجزه می‌خواهد!

«العنوة: الخضوع و الذل، خضوع و خوارى»
«العاني الأسير»
«أخذت‏ الشي‏ء عنوة أي غلبة، چيزى كه به عنوه گرفته شود، يعنى به غلبه.»
تذل المأخوذ منه و قد يكون العنوة عن تسليم و طاعة لأنه على طاعة الذليل للعزيز
لازم نيست كه هميشه خضوع و خوارى در مفهوم «عنوه» از روى قهر و غلبه باشد،
بلكه گاه نيز ناشى از حالت تسليم طرف است.

وفق – عنی

[التَّوْفِيقُ عِنَايَةٌ]:
وقتی «توفیق» نصیبت میشه، یعنی خدای مهربان بهت اعتنا کرده!
«عنا: خضع و ذلّ»
توفیق همون «لقط» است که سر راهت قرار میگیره!

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم:
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَيْهِ غَيْرُ مُعْرِضٍ عَنْهُ فَلْيَتَوَالَكَ يَا عَلِيُّ 
وَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُ فَلْيَتَوَالَ اِبْنَكَ اَلْحَسَنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ وَ لاَ خَوْفَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ اِبْنَكَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ مَحَا اَللَّهُ ذُنُوبَهُ عَنْهُ فَلْيُوَالِ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ 
فَإِنَّهُ مِمَّنْ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: سِيمٰاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ اَلسُّجُودِ
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَرِيرُ اَلْعَيْنِ فَلْيَتَوَالَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرَ 
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُعْطِيَهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَلْيَتَوَالَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلصَّادِقَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْيَتَوَالَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ اَلْكَاظِمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ ضَاحِكٌ فَلْيَتَوَالَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ رُفِعَتْ دَرَجَاتُهُ وَ بُدِّلَتْ سَيِّئَاتُهُ حَسَنَاتٍ
فَلْيَتَوَالَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ اَلْجَوَادَ 

وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُحَاسِبَهُ حِسٰاباً يَسِيراً وَ يُدْخِلَهُ جَنَّاتِ عَدْنٍ عَرْضُهَا اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ فَلْيَتَوَالَ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلْهَادِيَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِنَ اَلْفَائِزِينَ فَلْيَتَوَالَ اَلْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ اَلْعَسْكَرِيَّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ كَمُلَ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ إِسْلاَمُهُ
فَلْيَتَوَالَ اَلْحُجَّةَ بْنَ اَلْحَسَنِ اَلْمُنْتَظَرِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ 

هَؤُلاَءِ أَئِمَّةُ اَلْهُدَى وَ أَعْلاَمُ اَلتُّقَى
مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَالاَهُمْ كُنْتُ ضَامِناً لَهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْجَنَّةَ.

هر کس دوست دارد که خداوند عزّوجل را ملاقات کند در حالی که خداوند به او رو کرده و از او روگردان نباشد، پس باید ولایت علی علیه السلام را قبول کند.
و هرکس خوشحال شود از این که خداوند را ملاقات کند در حالی که خداوند از او راضی باشد، پس باید ولایت پسرت حسن علیه السلام را قبول کند.
و هرکس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که ترس نداشته باشد، پس باید ولایت پسرت حسین علیه السلام را قبول کند.
و هر کس که دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که گناهان او محو شده باشد، پس باید ولایت علی ابن الحسین سجاد علیه السلام را قبول کند.
و هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که چشمش روشن باشد، پس باید ولایت محمدبن علی باقر علیه السلام را قبول کند.
و هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که نامه عملش به دست راستش باشد، پس باید ولایت جعفربن محمد الصادق علیه السلام را قبول کند.
و هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که طاهر مطهر باشد، پس باید ولایت موسی کاظم علیه السلام را بپذیرد.
و هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که خندان و خوشحال باشد پس باید ولایت علی بن موسی الرضا علیه السلام را قبول کند.
و هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که درجاتش عالی باشد، و گناهان او تبدیل به حسنات شده باشد، پس باید ولایت محمدتقی جواد علیه السلام را قبول کند.
و هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که از رستگاران باشد، پس باید ولایت علی بن محمد هادی علیه السلام را قبول کند.
و هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که از آمنین (در امنیت شدگان) باشد، پس باید حسن عسکری علیه السلام را دوست بدارد.
و هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، پس باید ولایت حجت ابن الحسن صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انتظار کشیده را قبول کند.
پس آنان چراغ های تاریکی و امامان هدایت و عَلَم های تقوا می باشند. هر کس آنها را دوست بدارد و ولایت آنها را گردن نهد (تسلیم اوامر آنها باشد) من برای او بهشت را از جانب خداوند ضمانت خواهم نمود.

+ «عرف»
یکی گفته: گل رز هر اسم دیگری هم که داشت باز هم همینقدر خوشبو بود!
در هر گویش و زبان و لهجه ای، گل رز یک اسمی داره!
اما از همه‌ی این اسامی مختلف، یک بوی خوش استشمام میشه!
این معنای خوشبو، که قلب استشمامش میکنه، نور ولایت محمد و آل محمد ع است و اسم این بوی خوش در هر زمانی یه چیزه!
+ «اسم و معنا»
اهل نور ولایت باش، به هر زبانی که میخوای صحبت کن! فرقی نمیکنه! تو برای همه امنیت و آرامش ایجاد میکنی و همه رو دوست داری و همه هم تو رو دوست خواهند داشت، ان شاء الله تعالی.

عبارت «اسم توخالی»:
بعضی‌ها اسمشون خیلی پر زرق و برقه اما از معنای اسمشون چیزی ندارند!
اسم بی‌معنا، اسمی توخالی است!
« the word “compassion” is hollowed out in our culture »
یعنی: «کلمه شفقت در فرهنگمان تو خالی شده.»
اسم شفقت بدون معنای نور ولایت، یک کلمه توخالی است!
یعنی ارزشی ندارد و تاثیری ندارد و این مشکل بزرگی است.
اسم توخالی اینجوریه:
«به نظر بسیار پرزرق و برق و دهن پرکن است، اما بالقوه افسرده کننده می‌نماید.

ارتباط این حدیث بسیار مهم و زیبا در مقاله «مواظب باش گول نخوری!» با این مقاله‌ی «اسم نور را معنا کنیم»، انگاری میشه:
«مواظب باش گول اسم رو نخوری!»
هر کسی بتونه اسم رو معنا کنه، مورد عنایت قرار میگیره!

اهل حسادت فقط به اسم تنها افتخار میکنن
و این اسامی رو معنا نمیکنن!
اگه کسی رو با این عناوین و القاب دیدی، مواظب باش گول نخوری!

سِقايَةَ الْحاجِّ – عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ

داستان تکراری دانه‌درشتهای اهل حسادت!
داشتن منصب سيراب ساختن حاجيان و یا آباد کردن مسجد الحرام، بدون اینکه صاحبان نور رو باور داشته باشی، هیچ بدرد نمیخوره و بیشتر خودتو و دیگرانو به متشابهات میندازه!
داشتن این عناوین و اسامی، بدون معنا کردن آنها، دردی دوا نمیکنه!

[سورة التوبة (۹): الآيات ۱۹ الى ۲۲]
أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۱۹)
آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند [كار] كسى پنداشته‌‏ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مى‏‌كند؟
[نه، اين دو] نزد خدا يكسان نيستند،
و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد.
الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ
وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (۲۰)
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‌‏اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند.
يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ (۲۱)
پروردگارشان آنان را از جانب خود، به رحمت و خشنودى و باغهايى [در بهشت‏] كه در آنها نعمتهايى پايدار دارند، مژده مى‌‏دهد.
خالِدِينَ فِيها أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (۲۲)
جاودانه در آنها خواهند بود، در حقيقت، خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
عَنْ ابْنِ بُرَیدَهًَْ، عَنْ أَبِیِهِ، قَالَ بَیْنَا شَیْبَهًُْ وَ الْعَبَّاسُ یَتَفَاخَرَانِ إِذْ مَرَّ بِهِمَا عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام)
فَقَالَ بِمَاذَا تَتَفَاخَرَانِ
فَقَالَ الْعَبَّاسُ لَقَدْ أُوتِیتُ مِنَ الْفَضْلِ مَا لَمْ یُؤْتَ أَحَدٌ سِقَایَهًَْ الْحَاجِّ
وَ قَالَ شَیْبَهًُْ أُوتِیتُ عِمَارَهًَْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
فَقَالَ (علیه السلام) اسْتَحْیَیْتُ لَکُمَا فَقَدْ أُوتِیتُ عَلَی صِغَرِی مَا لَمْ تُؤْتَیَا
فَقَالَا وَ مَا أُوتِیتَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام)
قَالَ ضَرَبْتُ خَرَاطِیمَکُمَا بِالسَّیْفِ حَتَّی آمَنْتُمَا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله)
فَقَامَ الْعَبَّاسُ مُغْضَباً یَجُرُّ ذَیْلَهُ حَتَّی دَخَلَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ
أَ‌مَا تَرَی إِلَی مَا اسْتَقْبَلَنِی بِهِ عَلِیٌّ (علیه السلام)
فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) ادْعُوا لِی عَلِیّاً (علیه السلام)
فَدُعِیَ لَهُ فَقَالَ مَا حَمَلَکَ عَلَی مَا اسْتَقْبَلْتَ بِهِ عَمَّکَ
فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
صَدَمْتُهُ بِالْحَقِّ فَمَنْ شَاءَ فَلْیَغْضَبْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَرْضَ
فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله)
إِنَّ رَبَّکَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ اتْلُ عَلَیْهِمْ
أَ‌جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ …
فَقَالَ الْعَبَّاسُ إِنَّا قَدْ رَضِینَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ
.
شیبه و عبّاس مشغول مفاخره بودند که علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) بر ایشان گذشته و فرمود: «برای چه مفاخره می‌کنید»؟
عبّاس گفت: «فضایلی که به من داده شده، به کسی داده نشده است؛ سقایت حاجیان»!
شیبه نیز گفت: «عمارت مسجدالحرام نیز به من داده شده است»!
پس علی (علیه السلام) فرمود:
«از شما شرمنده‌ام، لیکن علی‌رغم کمی سنّ و سالم از فضایلی برخوردار شده‌ام که به شما داده نشده است».
گفتند: «چه فضیلت‌هایی به شما داده شده است»؟
فرمود: «آنقدر با شمشیر بر فرقتان کوبیدم تا به خدا و رسولش ایمان آوردید»!
پس عبّاس خشمگین و دامن کشان با شتاب خود را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسانده و گفت: «می‌دانید علی (علیه السلام) به من چه گفت»؟
فرمود: «علی (علیه السلام) را برای من بیاورید».
چون علی (علیه السلام) را آوردند، فرمود: «چرا رو در روی عمویت قرار گرفته‌ای»؟
گفت: «ای رسول خدا!
با حق او را مغلوب کرده‌ام، هرکه خواهد خشمگین شود و هرکه خواهد خوشنود گردد».
پس جبرئیل نازل گشته و گفت: «ای محمّد! پروردگارت تو را سلام می‌رساند و می‌گوید: این آیه را بر ایشان بخوان:
أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمسجدالحرام کَمَنْ أمن بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ».
پس عبّاس گفت: «ما که راضی و خوشنود شدیم و این را سه بار تکرار کرد».

إِعْرَابُ الْکَلَامِ – تَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ

إِنَّمَا یُرَادُ إِعْرَابُ الْکَلَامِ وَ تَقْوِیمُهُ لِتَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِیبِهَا!

منظور از درست اداکردن کلام و سخن این است که
کارها و اعمال انسان، درست و پاک گردد!

اصل اینه که صاحبان اسامی نورانی رو باور داشته باشی
و به علومشون عمل کنی و اینجوری نور رو معنا کنی!
اما حسود فقط خودشو به اسم میچسبونه در حالیکه اونو باور نداره
و از معنای اسم دور است
و تلاش میکنه با درست ادا کردن اسم بدون تولید معنا یعنی نور عمل صالح،
همه رو به اشتباه بندازه!

امام عسکری علیه السلام:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ:
یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ بِلَالًا کَانَ یُنَاظِرُ الْیَوْمَ فُلَاناً،
فَجَعَلَ {بِلَالٌ} یَلْحَنُ فِی کَلَامِهِ، وَ فُلَانٌ یُعْرِبُ، وَ یَضْحَکُ مِنْ بِلَالٍ.
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ:
یَا عَبْدَ اللَّهِ،
إِنَّمَا یُرَادُ إِعْرَابُ الْکَلَامِ وَ تَقْوِیمُهُ لِتَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِیبِهَا،
مَا ذَا یَنْفَعُ فُلَاناً إِعْرَابُهُ وَ تَقْوِیمُهُ لِکَلَامِهِ إِذَا کَانَتْ أَفْعَالُهُ مَلْحُونَهًًْ أَقْبَحَ لَحْنٍ
وَ مَا یَضُرُّ بِلَالًا لَحْنُهُ فِی کَلَامِهِ إِذَا کَانَتْ أَفْعَالُهُ مُقَوَّمَهًًْ أَحْسَنَ تَقْوِیمٍ، مُهَذَّبَهًًْ أَحْسَنَ تَهْذِیبٍ
قَالَ الرَّجُلُ:
یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَیْفَ ذَاکَ
قَالَ:
حَسْبُ (بِلَالٍ) مِنَ التَّقْوِیمِ لِأَفْعَالِهِ وَ التَّهْذِیبِ لَهَا أَنَّهُ لَا یَرَی أَحَداً نَظِیراً لِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ (ثُمَّ لَا یَرَی أَحَداً بَعْدَهُ نَظِیراً لِعَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ، وَ أَنَّهُ یَرَی أَنَّ کُلَّ مَنْ عَانَدَ عَلِیّاً فَقَدْ عَانَدَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.
وَ حَسْبُ فُلَانٍ مِنَ الِاعْوِجَاجِ وَ اللَّحْنِ فِی أَفْعَالِهِ الَّتِی لَا یَنْتَفِعُ مَعَهَا بِإِعْرَابِهِ لِکَلَامِهِ بِالْعَرَبِیَّهًِْ، وَ تَقْوِیمِهِ لِلِسَانِهِ أَنْ یُقَدِّمَ الْأَعْجَازَ عَلَی الصُّدُورِ، وَ الْأَسْتَاهَ عَلَی الْوُجُوهِ
وَ أَنْ یُفَضِّلَ الْخَلَّ فِی الْحَلَاوَهًِْ عَلَی الْعَسَلِ، وَ الْحَنْظَلَ فِی الطِّیبِ، وَ الْعُذُوبَهًِْ عَلَی اللَّبَنِ
یُقَدِّمُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ الَّذِی لَا یُنَاسِبُهُ فِی شَیْءٍ مِنَ الْخِصَالِ {وَ} فَضْلِهِ.
هَلْ هُوَ إِلَّا کَمَنْ قَدَّمَ مُسَیْلَمَهًَْ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی النُّبُوَّهًِْ وَ الْفَضْلِ مَا هُوَ إِلَّا مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا. الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً (هَلْ هُوَ إِلَّا مِنْ إِخْوَانِ) أَهْلِ حَرُورَا
.
شخصی نزد امیرمؤمنان علیه السلام آمد و عرض کرد:
«ای امیرمؤمنان (علیه السلام)!
امروز بلال با فلانی مناظره می‌کرد امّا چون بلال قدرت تلفظ صحیح کلمات را نداشت،
به‌همین‌خاطر بر وی می‌خندید».
حضرت فرمود:
«ای بنده‌ی خدا!
منظور از درست اداکردن کلام و سخن این است که کارها و اعمال انسان، درست و پاک گردد،
بنابراین آن کس که کردارش بد است، کلام خوب چه نفعی برایش خواهد داشت
و بلال که افعالش نیک و زیباست، لکنت زبان چه ضرری به حالش دارد»؟
آن مرد گفت:
«ای امیرمؤمنان (علیه السلام) و آن چگونه است»؟
فرمود:
«در درستی اعمال و پاک بودن آن‌ها همین برای بلال کافی است که او کسی را همتا و همسان محمّد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمی‌بیند.
سپس کسی را بعد از او همتا و همسان علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) نمی‌بیند
و او معتقد است که هرکس با علی (علیه السلام) دشمنی کند، با خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) دشمنی کرده و هرکس از او اطاعت کند، از خدا و رسولش اطاعت کرده است،
و برای فلانی از بداخلاقی و نادرستی در کارها که با وجود آن‌ها از تلفظ درست کلامش به عربی و از درست حرف‌زدن سود نمی‌برد همین کافی است که پایین‌های بدن را بر سینه‌ها و پشت‌ها را بر صورت‌ها مقدّم بدارد و سرکه را در شیرینی بر عسل و هندوانه ابوجهل را در دلچسبی و گوارایی بر شیر ترجیح دهد و دشمن خدا را بر دوست خدا مقدّم بدارد درحالی‌که دشمن خدا در هیچ‌یک از خصلت‌ها شبیه فضیلت‌های دوست خدا نیست.
آیا او جز همانند کسی است که مسیلمه را در پیامبری و فضیلت بر محمّد (صلی الله علیه و آله) مقدّم داشته است؟ او نیست مگر از کسانی که خدای تعالی فرمود:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا* الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً؛ آیا او جز از برادران خوارج است»؟

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی