The spiritual awakening of the heart!
Awakening, The Light Dreams!
The Light, Dream of Awakening!
Dream in sleep and Dream in wakefulness.
The light of faith is a conscious experience in wakefulness,
ie perceiving light and darkness with the heart!
«أرِني بِرَأْيِكَ : براى من نظر خود را اعلام كن.»
«با نظرات ارزشمندت، سیرابم کن!»
«رئی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«رَوَّى النّبَاتَ: گياه را آبيارى كرد».
«رویت» و «ریاء» و «رویا» و «مرآة» و «مرئی» و «رایة» و «رای» و … مشتقات ریشه «روی» هستند.
+ «تاریکی ریا»:
عاقل میدونه که اقتدا به نور هدایت، یک امر قلبی است:
«الِاقْتِدَاءُ نِسْبَةُ الْأَرْوَاحِ فِي الْأَزَلِ وَ امْتِزَاجُ نُورِ الْوَقْتِ بِنُورِ الْأَزَلِ»:
کامل این حدیث در مقالهی تاریکی ریا مطالعه شود.
+ «تاریکی ریا! الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ!»
+ «فیدبکِ نورانی!»
فهم قبض و بسط نور قلب، فرایندی است که در بیداری رخ میدهد، نه در خواب.
در عالم خواب، چیزهایی میبینیم.
در عالم بیداری هم، قلب توان فهم چیزی را دارد که از جنس نور و ظلمت است
و این کلام خالق اوست که با زبان نور با او سخن میگوید
و انسان کلام خالق خود را در بیداری، بخوبی میبیند و میشنود و میفهمد.
چه کسانی این فرایند را تجربه کردهاند و میتوانند کلام ربّ خویش را در بیداری و همزمان با اینکه زندگی روزمره خود را انجام میدهند، فهمیده و متوجه این اوامر نورانی هم بشوند؟!
آیا کسی تجربهای از این گفتگوی محرمانه و زیبا دارد که برای ما بازگو نماید (وُرکلایف).
فریضه اینه که این نور، یعنی این رویای بیداری رو تجربه کنی!
قلب سلیم، این نور رویت شده در بیداری را درک میکند و میپرستد!
وقتی با قلبت تاریکی رو احساس میکنی فورا استغفار کن. اگه به اشتباهت ادامه بدهی و بخوای اون کار یا فکر غلط رو انجامش بدهی، این نور از وجودت خارج میشه، انگاری خودت بدون این نور، مرتکب فعل حرام میشی، و بعدش اگه خدا بخواهد این نور که برگرده به قلب، توام با حالت ندامت و پشیمانی است. خروج نور توام با حالت خاصی است و رعشهای به تن میافته و انگاری روح از بدن خارج میشه و با خروج این روح و نور ایمان، حالا میتونی فعل حرام رو انجام بدهی وگرنه با وجود و حضور این نور ایمان در قلب، نمیتونی این کار رو بکنی. بعد از اینکه روح ایمان از قلبت فاصله میگیره، بدون مزاحم، کارتو میکنی و از گناه هم لذت میبری اما وقتی گناه رو مرتکب شدی، بعدش دو حالت پیش میاد. اگه حالت ندامت و پشیمانی بهت دست بده، بدان که نور ایمان به قلب برگشته و خاصیتش اینه که بهت میگه باید پشیمان بشی و استغفار کنی. اما اگه خدای ناکرده روح ایمان به قلب برنگرده، نه حالت پشیمانی پیش میاد و نه اینکه شخص از عقوبت کاری که کرده نگران خواهد بود و بقول معروف، انگاری برای او: آب از آب تکون نخورده! و این مفهوم وحشتناکی برای شخص داره، انگاری یه جوری مرتکب اون اشتباه مرگباری شده که با این اشتباه کبیره، دیگه روح ایمانی که ازش مفارقت کرده، به قلبش بر نمیگرده و این میشه همون فرایند «نور از دست رفته!».
انگاری برای یه مدتی این نور رو خدا به این شخص عاریه داده بود تا باهاش کار کنه «دوران آتشبس!»، و ببینه که چقدر چیز خوب و با ارزشیه، لذا خواهانش بشه و مالکش بشه و اشتباه عالم ذرشو که قلبا این نور رو نپذیرفته بود، جبران کنه و براش بداء حاصل بشه و عاقبت به خیر بشه، اما متاسفانه آمار کسانی که پس از دوران رفق و استصحاب و آتشبس و دورانی که خدا رایگان نورشو به قلب اونها هدیه کرده، باز هم در امتحانات زندگی، تمنا رو بر تقدیر ترجیح میدن و نور رو فدای خواستههای خودشون میکنن و نور رو پشت سرشون میافکنند و مثل یک چیز بیارزش از قلبشون اخراجش میکنن و براشون اصلا مهم نیست که فرق علی ع شکافته شود یا سر حسین ع بریده شود!
مهم براشون اینه که کسی تمنّاهای اونا رو زیر پا نذاره.
آینهی آیات!
[آینهی آیات – حسادت و نور ولایت] :
نظر و باور خدا همونیه که برات تقدیر کرده + «ما کتب الله»!
به رای و نظر خدا احترام بگذار + «امر الله»
و راضی به تقدیراتی که برای تو مقدر نموده باش
و رای و نظر حسادتآلود خودتو بذار کنار
و حالا تو در آینه آیات، مدام عیب حسادت خودتو میبینی
«اَلْمِرآةُ الَّتي يَنْظُرُ الاِنْسانُ فيها إلى أَخْلاقِهِ هِيَ النّاسُ»
«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»
و با کمک یدالله نورانی ولایت ، عیب و بدجنسی از این چهره تاریک زدوده
و قلبت، آن به آن، منور به نور درخشنده هدایت آل محمد ع میگردد، ان شاء الله تعالی.
اهل نور با صاحب نورش، در ملکوت قلبش حرف میزنه!
«اله – پرستش نور!»
«زوج زیبای عبد و ربّ»
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
سوالشو میپرسه «راءَیيْتُهُ: با او مشورت كردم.»
و میگه ببین نظرتو به من اعلام کن، نظرت چیه؟! موافقی یا نه! مثبت یا منفی؟! یه اشاره ریز کافیه، فقط بگو آره یا نه! دلیل و توضیح لازم نیست! فقط بگو آره یا نه، بقیهاش با من!
قلب سلیم با قبض و بسط نورش میفهمه چیزی که مد نظرشه، مورد تایید هست یا نه! لذا یا مورد تاییده و انجامش میده یا مورد تایید نیست و بیخیالش میشه!
گاهی هم هنوز وقت جواب قطعی نیست، پس فعلا صبر میکنه تا کی دستگاه روشن فکس قلبش، بکار بیفته و اعلامیه و بیانیۀ لیدر به دستش برسه.
زبان اهل بهشت خیلی ساده و قابل فهم است!
سختیاش موقع اطاعت بیچون و چرا از این دستور است «آبیدینس».
وقتی قرار شد برای اطاعت کردن، در حالیکه چشمت به دلخواهت افتاده و آب از لب و لوچه آویزونه [بلوغ لذت]، یا میخوای داد و بیداد کنی [شفای غیظ]، اما حالا نباید اصلا هیچ اقدامی بکنی، اینجا معلوم میشه کی صادقه و کی صادق نیست! میشه داستان کربلا!
اگه بجای من بودی، چکار میکردی؟!
+ «وصی» : مفهوم توصیه و سفارش
+ مفاهیم واژه امر + ولایت … هزار واژه …
همین عبارت خودمونی که همیشه میگیم:
اگه بجای من بودی چکار میکردی ؟!
اعلامیّة! بیانیّه! اطلاعیّة! اشعاریّة! …
گفته، اظهار، ابلاغ، انتشار، اعلان، اشاره، خبر، نامه، سند، مانیفست، …
موضع خودتو بوضوح برای من روشن کن!
«declaration»
این اعلامیه گاهی بشارت و نوید است و گاهی انذار و هشدار! بیانیه موثر و مفید!
انگاری یه نفر بیکار نشسته برِ دِلت، داره مدام بیانیه صادر میکنه!
اینو هم باید آثار عیبت بدونی! اونو هم باید آثار عیبت بدونی!
اینم بیارزشه! بازم کوتاه بیا! همش تغافل کن! …
و بهت میگه از کدوم طرف بری بهتره!
این بیانیه خصوصی میشه همون رفث، رحیق مختوم …
این بیانیه خصوصی، ماموریت تو رو مشخص میکنه «mission»!
ماموریت ما در این دنیا چیه؟!
+ «عبث!»
دیدن حکم ماموریت، فقط کار یاقوت سرخ است!
«ویژن – مِشِن»
باید ببینی تا بتونی بزنی به هدف «goal»! ندیده چی شلیک می کنی؟!
ویژن: دید – بینایی – تصور – بصیرت – رویا – الهام – خیال – منظره – وحی – دیدن …
[رای – ولی – نزدیک]
«أنت بِمَرْأَى و مَسْمَعٍ، أي: قريب»
«رای» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل نور در دل شرایط آیات، این نور نزدیک به قلب خود را رویت مینمایند و این رای و نظر را رویّة و دستور کار خود قرار داده و با استعمال اندیشه و رای و نظر صاحبان نور در دل شرایط، تولید نور آرامش عمل صالح میکنند.
وقتی نور صاحبان نور اینقدر به قلب نزدیک میشه، حالا اهل نور در دل شرایط از روی همین قبض و بسط نور قلبش، میفهمه که رای صاحب نورش چیست، لذا رای او را بر رای خود ترجیح داده و این اندیشه نورانی را استعمال مینماید.
«الرَّأْيُ: اعتقاد النّفس أحد النّقيضين عن غلبة الظّنّ»
این رویّة اهل نور یقین است!
اهل نور یقین اینجوری فکر میکنن و اینجوری با زبان آنلاین اهل بهشت، کلام صاحب نور خودشونو در دل شرایط میفهمن و اینجوری تصمیم میگیرن و اینجوری عمل میکنن
«الرَّوِيَّةُ و التَّرْوِيَةُ: التّفكّر في الشيء، و الإمالة بين خواطر النّفس في تحصيل الرّأي»
اینجوری قلب خودشونو، در دل شرایط، با آب زمزم علم آل محمد ع سیراب و روشن و نورانی مینمایند «یوم الترویة»، و با زبان آنلاین اهل بهشت، در همان لحظه عرضه آیت، رای و نظر عالم بالا را فهمیده و اجراء مینمایند، گرچه که غالبا با رای و نظر خودشان جور در نمیآید!
«لَمْ يَبْقَ مِنْ مُبَشِّرَاتِ النُّبُوَّةِ إِلَّا الرُّؤْيَا» + «قبض و بسط»:
در واقع قلب اهل نور یقین، رای و نظر عالم بالا را در دل شرایط، بصورت قبض و بسط نور قلبی خود رویت میکند «الرُّؤْيَا» [رویت نور، رویای بیداری!] و خوشحال میشود و میفهمد که جواب مشکلاتش چیست و این میشه همون بشارت در ملکوت به قلب سلیم اهل نور.
انگاری مثل اون چیزی که قلب بهنگام خواب، میبینه «الرُّؤْيَا: ما يرى في المنام» حالا در بیداری هم این قلب داره اون نور رو مشاهده میکنه! به این میگن رویای بیداری!
[و تقول: أنت بِمَرْأَى و مَسْمَعٍ، أي: قريب] :
از اینجا بخوبی مفهوم نزدیک در واژه روی و رای استنباط میشه که ارتباطش با مفهوم ولایت رو میرسونه (الولی القرب).
در واقع این نور نزدیک به قلب اهل یقین است که اهل یقین، آن را مقابل چشمان خودش و درون قلب خودش میبینه و حس میکنه، و به این نور بقدری نزدیکه که ازش متوجه چیز مهمی میشه و میفهمه، و این مطلب مهم، تصمیم و رای و نظر عالم بالا در مورد نحوه صحیح عملکرد اوست.
به این میگن «رای».
[ولی – رای]:
با رویت این نور و این رای، متوجه اشتباه خودت میشی، انگاری اشکال خودتو بوضوح از نزدیک میبینی و متوجه حسدت میشی.
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب» + «شبح»، + «مِن وراء الغربال»
حسود که متوجه این نور حقیقت میشه، ازش روی بر میگردونه، انگاری داره از خودش روی برمیگردونه، یعنی از اینکه خودشو معیوب میبینه راضی نیست و این حقیقت رو قبول و باور نداره!
«آیاتی و رسلی» مثل «آینه»، دارن به این وضوح و با این نزدیکی، با او حرف میزنن اما او روشو کرده اونطرف و نمیخواد قبول کنه که معیوبه و نمیخواد قبول کنه که فقط با استعمال این رای و نظر – نظری که اینقدر خودشو به او نزدیک کرده و قبول خطر کرده و داره یکریز اونو نگاه میکنه، میتونه به آرامش برسه.
مفهوم واژه رای وقتی به ولی وصل میشه، چه زیبا میشه.
مفهوم نزدیک در واژه رای و نظر و آینه و بقیه موراد مشابه
که مترادفات واژه نور الولایة هستند، خیلی قشنگ است.
«آیاتی و رسلی» + «اَلْمِرآةُ الَّتي يَنْظُرُ الاِنْسانُ فيها إلى أَخْلاقِهِ هِيَ النّاسُ»
+ «نوس – ناس»
اگه به سوژهای مثل ازدواج، به دید اصلاح و تربیتی نگاه کنی، هیچوقت احساس ضرر و زیان نمیکنی!
اگه به دید اینکه، به من خوش نیامد، نگاه کنی، خودتو متضرر و مغبون میبینی و محزون میشی!
… گر چه روتو از آیاتی و رسلی برگردانی و بگی من با شما کاری ندارم، اما اونا روشونو از تو برنمیگردونن و با تو مهربان هستند، مادامی که فرصت برایت در نظر گرفته شده.
اما وقتی فرصتها تمام شد دیگه کاری نمیشه انجام داد!
خودتو در دیگران ببین!
خودتو در تقدیرات ببین!
عکس العمل خودتو در تقدیراتی که خدا برات مقدر میکنه ببین و به خودت نمره بده!
اگه از خودت موقع آموزش شنا، فیلم بگیری، اونوقت پی به اشتباهاتی که در شناکردن داری میبری!
خودت مربی خودت میشی! به شرط اینکه بتونی خودتو ببینی! وقتی خودتو دیدی «من عرف نفسه» و متوجه اشتباهاتت شدی، اونوقت لازم میدونی درستش کنی و لذا احساس نیاز به چیزی میکنی که اشکالاتتو اصلاح کنه!
«اَلْمِرآةُ – النّاسُ»
«قلب نوساندار»
«نوس: تَنَوَّسَ الغصنُ»
اون آینهای که باید مدام چشمت بهش باشه ، قلبته «قلب نوساندار»!
قلبی که مدام با نور ولایت در حال نوسان و قبض و بسط است به همین دلیل به قلب میگن ناس، چون مدام در حال نوسان و تقلب حال است و مدام نور ولایت در قلوب سلیم و مفید اهل یقین قبض و بسط میشود و با همین قبض نور و بسط نور انگاری ولیّ خدا با اونا راجع به اشکال و ایرادهایی که در قلبشون هست صحبت و تکلم مینماید.
و اهل نور یقین برای اینکه از کم و کیف اخلاق خودشون مطلع شوند کافی است به این قلب خودشون نگاه کنند، در حقیقت باید مدام چشمشون به همین قلب در حال نوسان خودشون باشه «عین شکری – عبدا شکورا».
در واقع عکس العملهای منفی ما در زندگی روزمره (استعمال بخل و حسد) نسبت به اطرافیانمان رو میشه از روی اظهار نظر ولی خدا در قلب ما که همان امر الله و تکلم مافوق و مربی و نور و ظلمتی که با قلب متوجه اون میشیم، بررسی نماییم.
یعنی وقتی ما نسبت به دیگران که به ما بدی کنند، میخواهیم بدی کنیم (مقابله به مثل)، مربی ما، نور قلب ما را قبض میکند کانه اظهار ناخرسندی از این اخلاق ما میکند و یا وقتی نسبت به کسی که به ما بدی نموده ،احسان میکنیم ولی خدا نور قلب ما را بسط میدهد و ما میفهمیم که نسبت به این اخلاق و رفتار ما رضایت دارند و این زبان مکالمه عبد و ربّ است و این همان زبان آنلاین اهل بهشت است. پس همیشه چشم اهل نور یقین به قلب در حال نوسان خود است «قلب نوساندار».
روی – رویّۀ – روایت:
سیراب شدن: نقل علم به دیگران «روایت» که موجب رفع عطش و نیاز آنهاست.
«يَا مُرْوِيَ الظَّمْآنِ يَا مُشْبِعَ الْغَرْثَانِ»
«بِالْفِكْرِ تَصْلُحُ الرَّوِيَّة»
«يومُ التَّرْوِيَة»:
روز هشتم ماه ذىالحجّه از هر سال است كه در آن حاجيان توشهى آب برمىدارند.
«سیح: جريان مع تروّي و نظر»
«تَرَوَّى: انديشيد.»
«تَرَوَّى الحديثَ: حديث را روايت و نقل كرد.»
«تَرَوَّى من الماءِ: سيراب شد.»
«تَرَوَّى القومُ: آن قوم آب مورد نياز خود را برداشتند.»
تَرَوَّیتْ مفاصلُهُ: مفصلهاى او استوار و درشت شد.»
محیطی که در آن زندگی میکنیم برای ما مثل آینه است «آیاتی»!
این «آیاتی» در تایید «رسلی» میآید!
پس «آیاتی و رسلی» برای ما در حکم آینه هستند که اینقدر به ما نزدیک میشن تا عیوبمونو بهمون نشون بدن و رای و نظر خودشونو بهمون بگن! تا ما بین این رای و نظر آیاتی و رسلی و رای و نظر خودمون یکی رو انتخاب کنیم!
محیط [آیات – دائرة] مافوق است!
محاط ما هستیم ! مادون ما هستیم و مافوق،
علم آل محمد ع است که بر سر ما سایه رحمتش را افکنده!
اَلْمِرآةُ الَّتي يَنْظُرُ الاِنْسانُ فيها إلى أَخْلاقِهِ هِيَ النّاسُ
پس: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ» + «خدد»
آیات خبر از عیوب دنیای قلبت میدهند.
پس از آیات اعراض ننما!
آینه – آیت – عرش – مافوق ….
وَ كَيْفَ يُبْصِرُ عَيْبَ وَجْهِهِ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي الْمِرْآةِ
أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعَايِبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ
أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا
… النَّاسُ كُلُّهُمْ بَهَائِمُ …
النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَى وَ اللَّهُ عِنْدَهُمْ حَيٌّ قَيُّومٌ كَرِيم
واسطۀ نورانی!
وَ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ هَكَذَا لِغَيْرِ اللَّهِ
لَأَمَرْتُ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا وَ سَائِرَ الْمُكَلَّفِينَ مِنْ شِيعَتِنَا
أَنْ يَسْجُدُوا لِمَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ عَلِيٍّ وَصِيِّ رَسُولِ اللَّه.
و اگر کسی را فرمان میدادم که این چنین برای غیر خدا سجده کنند، بیتردید به ضعفای پیروانمان و باقی مکلّفین دستور میدادم که برای میانجی علوم، علی (علیه السلام) جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سجده کنند که دوستی خالص بهترین خلق خدا بعد از محمّد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از آن علی است.
امام حسن عسکری علیه السلام:
وَ عَنْ مَوْلاَنَا اَلْإِمَامِ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْعَسْكَرِيِّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) – فِي حَدِيثِ سُجُودِ اَلْمَلاَئِكَةِ لِآدَمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) – قَالَ:
«لَمْ يَكُنْ سُجُودُهُمْ لِآدَمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِنَّمَا كَانَ آدَمُ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قِبْلَةً لَهُمْ يَسْجُدُونَ نَحْوَهُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَانَ بِذَلِكَ مُعَظَّماً مُبَجَّلاً، وَ لاَ يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَسْجُدَ لِأَحَدٍ مِنْ دُونِ اَللَّهِ، وَ يَخْضَعَ لَهُ كَخُضُوعِهِ لِلَّهِ، وَ يُعَظِّمَهُ بِالسُّجُودِ لَهُ كَتَعْظِيمِهِ لِلَّهِ.
وَ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ هَكَذَا لِغَيْرِ اَللَّهِ لَأَمَرْتُ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا وَ سَائِرَ اَلْمُكَلَّفِينَ مِنْ شِيعَتِنَا أَنْ يَسْجُدُوا لِمَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ وَصِيِّ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، وَ مَحَّضَ وِدَادَ خَيْرِ خَلْقِ اَللَّهِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) بَعْدَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، وَ اِحْتَمَلَ اَلْمَكَارِهَ وَ اَلْبَلاَيَا فِي اَلتَّصْرِيحِ بِإِظْهَارِ حُقُوقِ اَللَّهِ، وَ لَمْ يُنْكِرْ عَلَيَّ حَقّاً أَرْقُبُهُ عَلَيْهِ قَدْ كَانَ جَهِلَهُ أَوْ أَغْفَلَهُ».
[محيط، مجري تقديرات الهي]
كارگردان، ديگري است!
چگونه مي شود و آيا اصلا امكان دارد كه محيط مجري خواستهها و ارادۀ ما گردد؟!
فقط در يك صورت امكان پذير است!
اگر خواست و اراده ما با خواست و اراده خدا يكي شود!
بعبارتي اگر با بينش و روشي كه خدا اراده نموده زندگي نماييم خدا محيط را مجري خواستههاي ما قرار ميدهد!
مصداق اين شرايط فقط در معصوم (ع) وجود دارد.
تشبيه نگاه آدم (ع) به عرش:
[نگاه در آينه!]
فَانْطَبَعَ فِيهِ [ذِرْوَةِ الْعَرْشِ] صُوَرُ أَنْوَارِ أَشْبَاحِنَا الَّتِي فِي ظَهْرِهِ
كَمَا يَنْطَبِعُ وَجْهُ الْإِنْسَانِ فِي الْمِرْآةِ الصَّافِيَةِ فَرَأَى أَشْبَاحَنَا.
[آینه – عرش – مافوق]:
نگاه به عرش = نگاه به مافوق = نگاه در آینه.
راه صحیح اصلاح و تربیت این است که به همه کسانی که موجب عرضه آیت برایت میشوند به چشم مافوق نگاه کنی و همه را از خود برتر ببینی نه مثل قول شیطان که خود را از همه برتر میدید «انا خیر منه».
منظور آل محمد ع از عرضه آیت را باید مد نظر قرار دهی تا از حسد پاک شوی.
أَخْبِرْنِي عَنِ الْمِرْآةِ أَنْتَ فِيهَا أَمْ هِيَ فِيكَ؟!
… قَالَ عِمْرَانُ بِضَوْءٍ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا
فَلَا أَرَى النُّورَ إِلَّا وَ قَدْ دَلَّكَ وَ دَلَّ الْمِرْآةُ عَلَى أَنْفُسِكُمَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ فِي وَاحِدٍ مِنْكُمَا
پس در واقع نور واسطه شده كه خود و آينه را ببينى بدون اينكه در يكى از شما دو تا داخل شود!
نگاه كردن در آينه انسان را در بهشت مخلّد ميكند!
وَ كَيْفَ يَصِيرُ إِلَى الْجَنَّةِ مَنْ لَا يُبْصِرُ مَعَالِمَ الدِّينِ
وَ كَيْفَ يُبْصِرُ عَيْبَ وَجْهِهِ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي الْمِرْآةِ
آينه: عوامل بيروني: الناس: مجريان مقدرات الهي
المرآة التي ينظر الإنسان فيها إلى أخلاقه هي الناس
لأنه يرى محاسنه من أوليائه منهم و مساويه من أعدائه فيهم
دعاي آينه:
اللَّهُ أَكْبَر اللَّهُ أَكْبَر اللَّهُ أَكْبَر
اللَّهُمَّ كَمَا حَسَّنْتَ خَلْقِي فَحَسِّنْ خُلُقِي
لِيَكُنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيْكَ مَنْ كَشَفَ لَكَ عَنْ مَعَايِبِكَ
«رای – بره»
رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ – لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ
فرق بین اونیکه نور نزدیک رو میبینه [رویت میکنه] و اونیکه نمیبینه!
اونیکه نور نزدیک صاحبان نور رو در دل شرایط میبینه از گناه فرار میکنه،
اما وقتی غیر آل محمد ع قبله دلت باشه،
حتما نمیتونی نور را رویت کنی لذا ارتکاب گناه حتمی است.
[سورة يوسف (۱۲): آية ۲۴]
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ
كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ (۲۴)
و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد، و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود، آهنگ [کشتن] او مىكرد. چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۱۱۱ الى ۱۱۸]
وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ
فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (۱۱۷)
و هر كس با خدا معبود ديگرى بخواند،كه براى آن برهانى نخواهد داشت، حسابش فقط با پروردگارش مىباشد، در حقيقت، كافران رستگار نمىشوند.
[رای – ارائه نور – سنریهم]:
رأى (رئی):
+ «ارائه ملکوت» به اهل نور یقین.
اصلا آیات عرضه میشن تا ملکوت رو به اهل یقین نشون بدهند.
کانه در عرضه آیات مثل پدیده سراب میتونی نور ملکوت آسمان قلبت را در ملک زمینی قلبت احساس کنی.
روى البعير الماء!
در این مکان و زمان است که ملکوت قلب خودتو میبینی
و میبینی که چقدر بدجنس و حسودی!
آیات دستتو رو میکنن!
خباثت دنیای پوشیده قلبتو آشکار میکنن!
وقتی آیتی عرضه میشه، میفهمی که چقدر بدجنس و حسودی!
ببین چقدر به تقدیرات خدا ناراضی هستی!
مگه تو مدعی نبودی که خداپرست هستی! یکتا پرستی!
مگه تو قبول نداری خدا عادل است!
همه اینها مطالبی است تئوری که در دل شرایط، امتحان عملی اون برگزار میشه
و این تقدیرات خیر و شر برای رو شدن حالات دنیای قلب همه ماهاست!
وقتی ببینی در ملکوت، قلبت چقدر بدجنس و حسوده، اونوقت راضی میشی که خدای حکیم با این تقدیرات تو رو اصلاح و تربیت کنه، تا این عیب در وجود ناپیدای درونت، غیر فعال بشه و عملا از بین برود و اینجوری رشد و کمال پیدا کنی و برسه روزی که در ملکوت، قلب نورانی خودتو که به کمک نور ولایت محمد و آل محمد ع، حسدش غیر فعال شده «صام الحسد»، رو بعینه ببینی که راضیة بالولایة و بالتقدیرات شده و این رضایت از خدا، نتیجهاش اینه که خدا هم از تو راضیه و بهت پاداشی جاویدان عنایت میکند، ان شاء الله تعالی و این خلود در نور ولایت آل محمد ع در بهشت جاویدان آل محمد ع است.
فهم ملکوت قلب یعنی درک بدجنسی حسادت و تاثیر نور ولایت برای خلاصی از این عیب و رسیدن به آرامش همون چیزی است که میتونیم بهش معادل «رویت خدا» بگوییم!
یعنی همه خواهان این بوده و هستند که خدا رو یه جورایی ببینند و پرستشش نمایند و این ممکن نیست، و «الله»، لا یوصف است، ولی همین بهرهمندی از نور ولایتی که بدجنسی حسادتو مهار میکنه، معادل ملاقات با خداست، برای عبدی که سراپا عین شکراست، ان شاء الله تعالی.
صاحبان نور، ارائه میشوند: «سَنُرِيهِمْ»
+ «ظهر»
+ «مانکن با عرضه!»
بررسی تمام آیات که واژه «رای» در آنها بکار رفته با عنایت به اینکه در هر زمان این علوم ربانی آل محمد ع است که «ارائه» میشود و بدنبال آن آیاتی نیز برای هر کسی «ارائه» میشود تا نهایتا یقین به صاحبان نور و آیات محکم، موجب سعادت اهل یقین،
و شک نسبت به صاحبان نور و استعمال آیات متشابه، موجب شقاوت اهل شک حسود گردد و این واژه در خود به نوعی معنایی برای ظهور نور دارد.
همه امتها خواهان «دیدن» خدا بودهاند!
«وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً»
به رسول خدا ص میگفتهاند که خدایت را ارائه کن که ما او را ببینیم!
اگر نه تو دروغگویی، و خدایی هم وجود ندارد!