‘Ilm:
The Clear Sign Upon the Lip of the Soul
Summary and Key Points
The Arabic Root of ‘Ilm
The word ‘ilm (knowledge) comes from al-‘ulmah, which means a visible mark, like the cleft in a child’s lip (cleft lip). It is a sign that something essential can be known or recognized from this mark. Thus, ‘ilm means a clear sign that reveals.‘Ilm Is a Manifested Teacher
‘Ilm is not merely information or data. It is the manifestation of a teacher inside your heart—a luminous presence that lets you recognize truth. It is not a direction; it is the one who shows you the way.Every Time the Qur’an Says ‘Ilm’, It Points to a Teacher
“And He taught Adam the names…” → means a teacher appeared to unveil meanings.
“He teaches them the Book and wisdom…” → refers to a teacher who breathes wisdom, not just words.
“Be mindful of God, and God will teach you” → means: when you’re sincere, God sends a teacher of light to your life.
Who Is the Luminous Teacher?
The one whose presence brings light into your heart, makes truth clear, and whose words or gaze awaken you. He is not just informative, but transformative. His light makes your soul understand.Signs of the Luminous Teacher in Daily Life
Moments of deep clarity and inner peace.
Words that hit your soul.
Someone whose presence lifts confusion.
Sudden awareness of what’s right or wrong.
These are signs that a mu‘allim nūrānī (luminous teacher) is near.
How to Connect with This Teacher
By living with taqwā (God-consciousness).
By inner stillness and readiness.
By turning to the Qur’an, wise people, and sincere prayer.
By asking yourself honestly:
“Where is my teacher? Why don’t I feel the light?”
What Happens When You Meet the Luminous Teacher
Inner joy and certainty.
The heart feels lightened and guided.
You see clearly, beyond the surface.
You move from confusion to vision.
You don’t just know—you see.
The Language of Light Is the Language of Knowledge
Light teaches by revealing signs.
The people who help you solve your daily problems carry sacred knowledge.
Their presence is a form of light—they are signs of God’s mercy in your life.
Always remember the sacred knowledge of those who untie the knots in your life.
«علم» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
العلم، النّور الولایة!
«الْعِلْمُ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ»:
«لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَهْدِيَهُ»
العُلْمَة: اثر بريدگى در لب بالاى دهان
[لب شکری! – لبش علامتداره!]
علم: علامت! داره بهت علامت میده! داره بهت علم میده!
«cleft lip»: «شکاف لب، لبشکری» : «الشفة المشقوقة»
«آموزگار نورانی! نور معلّم! وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ!»
«علم» + «ملل – ملّة ابراهیم»:
«طريق مُمَلٌ: قد سلك حتى صار معلما، راه هموار و لگد كوب شده.»
«ملل» + «عبد»: «تعبید الطریق، راهسازی»
+ «رقم – اصحاب رقیم!»
«سوع – زمان محدود – ضرب الاجل»
امام صادق عليه السلام:
لَيسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ،
إنَّما هُوَ نورٌ يَقَعُ في قَلبِ مَن يُريدُ اللّهُ تَبارَكَ و تَعالى أن يَهدِيَهُ،
فإن أرَدتَ العِلمَ فَاطلُب أوَّلاً في نَفسِكَ حَقيقَةَ العُبودِيَّةِ،
وَ اطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِهِ،
وَ استَفهِمِ اللّهَ يُفهِمْكَ.
دانش، به آموختن نيست،
بلكه نورى است كه در دل هر كس كه خداوند تبارك و تعالى بخواهد هدايتش كند، مىافتد.
بنا بر اين، اگر خواهان دانش هستى، نخست حقيقت عبوديت را در جان خودت جويا شو،
و دانش را از طريق به كار بستن آن بجوى،
و از خداوند فهم و دانايى بخواه تا تو را فهم و دانايى دهد.
زبان نور، زبان علم است.
زبان نور زبان شناخت علائم و نشانههاست.
همیشه مطالب علمی افرادی که گره از مشکلات روزمرۀ شما را باز میکنند، به یاد داشته باشید.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان عاطفی # حسادت # نور الهی # قلب پویا # قلب منقضی شده
# خروج اضطراری # نور دلربا # مشاوره # رهبران بنده # نور راهنما # علم
السِّمَةُ - العَلامَةُ
بسم الله – سمة – سمات – اسم – علم – علامة
درک علائم قبض و بسط نور دنیای قلب، میشه بندگی! «اسم الله غیر الله». انگاری تنها راه پرستش خدا درک همین اسامی نورانی مخلوق خداست که وقتی مکانیسم نورانی قلب سلیم، فعال و پویا میشه، این علائم و این علوم و این نشانهها قابل درک و فهم میشوند! پس «بسم النّور» میشه «بسم الله».
عن الحسن بن عليّ بن فضّال:
به نقل از حسن بن على بن فضّال:
سَأَلتُ الرِّضا عَليَّ بنَ موسى عليه السلام عَن «بِسمِ اللَّهِ»،
از امام رضا عليه السلام در باره «بسم اللَّه» پرسيدم.
قالَ: مَعنى قَولِ القائِلِ: «بِسمِ اللَّهِ» أي أسِمُ عَلى نَفسي سِمَةً مِن سِماتِ اللَّهِ عز و جل و هِيَ العِبادَةُ.
فرمود: وقتى كسى مىگويد: «بسم اللَّه»، يعنى [مىگويد]: «سِمهاى از سِمات خداوند را بر خود مىنهم» و آن، سِمه بندگى است.
قالَ: فَقُلتُ لَهُ: مَا السِّمَةُ؟
گفتم: «سِمه» چيست؟
فَقالَ: العَلامَةُ.
فرمود: «نشانه».
تَعَلَّمُوا مِمَّنْ عَلِمَ فَعَمِلَ!
از كسى بياموزيد كه آموخت و به آن عمل كرد.
+ «ورکلایفها»
امام على عليه السّلام:
اِقْتِصَادٌ فِي سُنَّةٍ خَيْرٌ مِنِ اِجْتِهَادٍ فِي بِدْعَةٍ.
تَعَلَّمُوا مِمَّنْ عَلِمَ فَعَمِلَ.
ميانهروى در يك سنت و روش ديرين، نيكوتر از تلاش براى رسيدن به يك روش جديد است.
از كسى بياموزيد كه آموخت و به آن عمل كرد.
سَيَعْلَمُونَ خِلاَفَتَهُ بَعْدَكَ أَنَّهَا حَقٌّ!
يَعْرِفُونَ وَلاَيَتَهُ وَ خِلاَفَتَهُ!
داستان این اختلاف که بر سر یوزرنیم است، بلاتکلیف نخواهند ماند!
بزودی همه میفهمند که یوزرنیم و پسورد، بعد از رسول خدا ص چه کسی است!
+ حدیث یمنیها:
یمنیها همانجا در حضور رسول خدا ص، با قلب رقیقشان و ایمان راسخشان، یوزرنیم خود را شناختند، اما اهل حسادت زمانی متوجه میشوند که دیگه دیر شده!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
فِي تَفْسِيرِ هَذِهِ اَلْآيَةِ قَالَ:
أَقْبَلَ صَخْرُ بْنُ حَرْبٍ حَتَّى جَلَسَ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ وَ قَالَ
يَا مُحَمَّدُ
هَذَا اَلْأَمْرُ بَعْدَكَ لَنَا أَمْ لِمَنْ
فَقَالَ يَا صَخْرُ
اَلْأَمْرُ مِنْ بَعْدِي لِمَنْ هُوَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى
فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى:
عَمَّ يَتَسٰاءَلُونَ عَنِ اَلنَّبَإِ اَلْعَظِيمِ اَلَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ
مِنْهُمُ اَلْمُصَدِّقُ بِوَلاَيَتِهِ وَ خِلاَفَتِهِ
وَ مِنْهُمُ اَلْمُكَذِّبُ بِهِمَا
ثُمَّ قَالَ
كَلاّٰ وَ هُوَ رَدٌّ عَلَيْهِمْ
سَيَعْلَمُونَ خِلاَفَتَهُ بَعْدَكَ أَنَّهَا حَقٌّ
ثُمَّ كَلاّٰ سَيَعْلَمُونَ يَقُولُ يَعْرِفُونَ وَلاَيَتَهُ وَ خِلاَفَتَهُ إِذْ يُسْأَلُونَ عَنْهَا فِي قُبُورِهِمْ
فَلاَ يَبْقَى مَيِّتٌ فِي شَرْقٍ وَ لاَ فِي غَرْبٍ وَ لاَ بَحْرٍ وَ لاَ بَرٍّ
إِلاَّ وَ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ يَسْأَلاَنِهِ عَنْ وَلاَيَةِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ اَلْمَوْتِ
يَقُولاَنِ لِلْمَيِّتِ
مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ وَ مَنْ إِمَامُكَ.
صخر بن حرب به حضور رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله رسيد و در كنارش نشست و سؤال كرد؛ حكومت و خلافت بعد از تو به عهده كيست؟
نبى صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
آن كس كه براى من به منزله هارون براى موسى عليه السّلام بود، او جانشين من است.
در همين حين آيه كريمه عَمَّ يَتَساءَلُونَ بر رسول اللَّه ص فرود آمد.
آن هنگام كه اهل مكّه از خلافت على عليه السّلام مىپرسيدند.
بعضى ولايت او را تصديق و بعضى ديگر تكذيب مىكردند.
كَلَّا سَيَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ،
اين آيه شريفه انكار و اعتراض بر گفتار آنانى است كه ولايت على عليه السّلام را نمىپذيرند،
در آينده نزديك مىفهمند كه خلافت او بر حقّ بود.
چون در قبر از آنان سؤال مىشود:
من ربّك و ما دينك و من نبيّك و من امامك.
نكير و منكر دو فرشته مخصوص در قبر مىپرسند،
پروردگارت كيست؟ دينت چيست؟ نبىّات كيست و امام خود را معرّفى كن.
امام علی علیه السلام:
رَوَى الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ:
أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ
وَ اللَّهِ أَنَا النَّبَأُ الْعَظِيمُ
الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ
حِينَ أَقِفُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ
وَ أَقُولُ هَذَا لِي وَ هَذَا لَك.
«وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»
بزودی حقیقت داستان تکراری مکر اهل حسادت و تفرقه و اختلافی که ایجاد کردند
و تهمتی که زدند، همه و همه آشکار خواهد شد!
«سَيَعْلَمُونَ» + «سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ – سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا»
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۴۱ الى ۴۳]
وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً
يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ
وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ (۴۲)
و به يقين، كسانى كه پيش از آنان بودند نيرنگ كردند،
ولى همه تدبيرها نزد خداست.
آنچه را كه هر كسى به دست مىآورد مىداند.
و به زودى كافران بدانند كه فرجام آن سراى از كيست.
[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۲۲۱ الى ۲۲۷]
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً
وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا
وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (۲۲۷)
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده
و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفتهاند يارى خواستهاند.
و كسانى كه ستم كردهاند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.
[سورة القمر (۵۴): الآيات ۲۲ الى ۳۱]
سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ (۲۶)
به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست.
[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۱ الى ۱۶]
كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ (۴) ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ (۵)
نه چنان است، به زودى خواهند دانست.
باز هم نه چنان است، بزودى خواهند دانست.
[سورة النحل (16): الآيات 75 الى 77] :
« وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ »
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (75)
خدا مَثَلى مىزند: بندهاى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمىآيد. آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزىِ نيكو دادهايم، و او از آن در نهان و آشكار انفاق مىكند يكسان است؟ سپاس خداى راست. [نه،] بلكه بيشترشان نمىدانند.
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (76)
و خدا مثلى [ديگر] مىزند: دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او برنمىآيد و او سربار خداوندگارش مىباشد. هر جا كه او را مىفرستد خيرى به همراه نمىآورد. آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مىدهد و خود بر راه راست است يكسان است؟
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (77) و نهان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و كار قيامت جز مانند يك چشم بر هم زدن يا نزديكتر [از آن] نيست، زيرا خدا بر هر چيزى تواناست.
[سوع-ضرب-مثل-لمح-بصر-لقی-جوب-وزن-اخر-قرب-رزق-لطف-امر-ولی-رجل-جبل-1000-نور]
[بکم-خسر-حسر-وزر-اصر-لعب-لهو-مری-دحض-کذب-ظلم-کفر-کبر-هوی-نار-1000-حسد]
« وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ »
+ [سورة القمر (54): الآيات 43 الى 55] :
« وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ »
+ «ملاکهن امرنا»
+ «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
[سورة الفرقان (25): الآيات 11 الى 20] :
« بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ » + «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ»
بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً (11)
[نه!] بلكه [آنها] رستاخيز را دروغ خواندند، و براى هر كس كه رستاخيز را دروغ خوانَد آتشِ سوزان آماده كردهايم.
إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً (12)
چون [دوزخ] از فاصلهاى دور، آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مىشنوند.
وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً (13)
و چون آنان را در تنگنايى از آن به زنجير كشيده بيندازند، آنجاست كه مرگ [خود] را مىخواهند.
لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً (14)
«امروز يك بار هلاكِ [خود] را مخواهيد و بسيار هلاك [خود] را بخواهيد.»
قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً (15)
بگو: «آيا اين [عقوبت] بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است كه پاداش و سرانجام آنان است؟»
لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلاً (16)
جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند. پروردگار تو مسؤول [تحقق] اين وعده است.
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ (17)
و روزى كه آنان را با آنچه به جاى خدا مىپرستند، محشور مىكند، پس مىفرمايد: «آيا شما اين بندگان مرا به بيراهه كشانديد يا خود گمراه شدند؟»
قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً (18)
مىگويند: «منزّهى تو، ما را نسزد كه جز تو دوستى براى خود بگيريم، ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [آنجا كه] ياد [تو] را فراموش كردند و گروهى هلاكشده، بودند.»
فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً (19)
قطعاً [خدايانتان] در آنچه مىگفتيد، شما را تكذيب كردند؛ در نتيجه نه مىتوانيد [عذاب را از خود] دفع كنيد و نه [خود را] يارى نماييد و هر كس از شما شرك ورزد عذابى سهمگين به او مىچشانيم.
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً (20)
و پيش از تو پيامبران [خود] را نفرستاديم جز اينكه آنان [نيز] غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند، و برخى از شما را براى برخى ديگر [وسيله] آزمايش قرار داديم. آيا شكيبايى مىكنيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست.
[سوع-علم- صرط-بین-حکم-طوع-عبد-رجل-جبل-امر-ولی-عقل-1000-نور]
[کذب-جهل-مری-صدد-عدو-ظلم-کفر-کبر-هوی-ضلل-جحد-1000-حسد]
[سورة الشورى (42): الآيات 16 الى 20] :
« أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ »
وَ الَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ (16)
و كسانى كه درباره خدا پس از اجابت [دعوت] او به مجادله مىپردازند، حجّتشان پيش پروردگارشان باطل است، و خشمى [از خدا] برايشان است و براى آنان عذابى سخت خواهد بود.
اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ (17)
خدا همان كسى است كه كتاب و وسيله سنجش را به حق فرود آورد، و تو چه مىدانى شايد رستاخيز نزديك باشد.
يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ (18)
كسانى كه به آن ايمان ندارند شتابزده آن را مىخواهند، و كسانى كه ايمان آوردهاند، از آن هراسناكند و مىدانند كه آن حقّ است. بدان كه آنان كه در مورد قيامت ترديد مىورزند، قطعاً در گمراهى دور و درازىاند.
اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (19)
خدا نسبت به بندگانش مهربان است: هر كه را بخواهد روزى مىدهد و اوست نيرومند غالب.
مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ (20)
كسى كه كِشت آخرت بخواهد، براى وى در كِشتهاش مىافزاييم، و كسى كه كِشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مىدهيم و[لى] در آخرت او را نصيبى نيست.
[سوع-جوب-حجج-حقق-وزن-قرب-رزق-لطف-1000-نور]
[مری-دحض-کذب-ظلم-کفر-کبر-هوی-نار-1000-حسد]
[سورة الزخرف (43): الآيات61 الى65]:
«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ»
وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (61)
و همانا آن، نشانهاى براى [فهم] رستاخيز است، پس زنهار در آن ترديد مكن، و از من پيروى كنيد؛ اين است راه راست!
وَ لا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (62)
و مبادا شيطان شما را از راه به در بَرد، زيرا او براى شما دشمنى آشكار است.
وَ لَمَّا جاءَ عِيسى بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (63)
و چون عيسى دلايل آشكار آورد، گفت: «به راستى براى شما حكمت آوردم، و تا در باره بعضى از آنچه در آن اختلاف مىكرديد برايتان توضيح دهم. پس، از خدا بترسيد و فرمانم ببريد.»
إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (64)
در حقيقت، خداست كه خود پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستيد؛ اين است راه راست.
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ (65)
تا [آنكه] از ميانشان، احزاب دست به اختلاف زدند، پس واى بر كسانى كه ستم كردند از عذاب روزى دردناك!
[علم-سوع-صرط-بین-حکم-طوع-عبد-رجل-جبل-امر-ولی-عقل-1000-نور]
[جهل-مری-صدد-عدو-ظلم-کذب-کفر-کبر-هوی-ضلل-جحد-1000-حسد]
[سورة الأنعام (6): الآيات 31 الى 32] :
« حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً »
قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (31)
كسانى كه لقاى الهى را دروغ انگاشتند قطعاً زيان ديدند. تا آنگاه كه قيامت بناگاه بر آنان دررسد، مىگويند: «اى دريغ بر ما، بر آنچه در باره آن كوتاهى كرديم.» و آنان بار سنگين گناهانشان را به دوش مىكشند. چه بد است بارى كه مىكشند.
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (32)
و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست، و قطعاً سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مىكنند بهتر است. آيا نمىانديشيد؟
[سوع-لقی-جوب-حجج-حقق-وزن-اخر-وقی-عقل-قرب-رزق-لطف-امر-ولی-رجل-جبل-1000-نور]
[خسر-حسر-وزر-اصر-لعب-لهو-مری-دحض-کذب-ظلم-کفر-کبر-هوی-نار-1000-حسد]
وَ إِنَّمَا عَرَفُوا نُوحاً بِالْعِلْمِ الَّذِي عِنْدَهُمْ!
باید خودت قلبا اهل نور علم باشی،
و با این نور علمت، بفهمی که صاحب نورت کیه!
«انّ دین الله لا یعرف بالرجال بل بآیة الحق فاعرف الحق تعرف اهله!»
داستان تکراری حسادت اهل حسد (قابیل) به صاحبان نور (هابیل و هبة الله)،
بخاطر علوم اختصاصی آل محمد ع که در سینه داشتند!
امام باقر علیه السلام:
… ثُمَّ إِنَّ هِبَةَ اللَّهِ لَمَّا دَفَنَ آدَمَ
أَتَاهُ قَابِيلُ فَقَالَ لَهُ
يَا هِبَةَ اللَّهِ
إِنِّي قَدْ رَأَيْتُ آدَمَ أَبِي قَدْ خَصَّكَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَمْ أُخَصَّ بِهِ
وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِي دَعَا بِهِ أَخُوكَ هَابِيلُ فَتُقُبِّلَ قُرْبَانُهُ
وَ إِنَّمَا قَتَلْتُهُ لِكَيْلَا يَكُونَ لَهُ عَقِبٌ فَيَفْتَخِرُونَ عَلَى عَقِبِي
فَيَقُولُونَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الَّذِي تُقُبِّلَ قُرْبَانُهُ وَ أَنْتُمْ أَبْنَاءُ الَّذِي لَمْ يُتَقَبَّلْ قُرْبَانُهُ
وَ إِنَّكَ إِنْ أَظْهَرْتَ مِنَ الْعِلْمِ الَّذِي اخْتَصَّكَ بِهِ أَبُوكَ شَيْئاً قَتَلْتُكَ كَمَا قَتَلْتُ أَخَاكَ هَابِيلَ
فَلَبِثَ هِبَةُ اللَّهِ وَ الْعَقِبُ مِنْهُ مُسْتَخْفِينَ بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْإِيمَانِ وَ الِاسْمِ الْأَكْبَرِ وَ مِيرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ حَتَّى بُعِثَ نُوحٌ ع وَ ظَهَرَتْ وَصِيَّةُ هِبَةِ اللَّهِ حِينَ نَظَرُوا فِي وَصِيَّةِ آدَمَ
فَوَجَدُوا نُوحاً قَدْ بَشَّرَ بِهِ أَبُوهُمْ آدَمُ ع
فَآمَنُوا بِهِ وَ اتَّبَعُوهُ وَ صَدَّقُوهُ
وَ قَدْ كَانَ آدَمُ أَوْصَى هِبَةَ اللَّهِ أَنْ يَتَعَاهَدَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ عِنْدَ رَأْسِ كُلِّ سَنَةٍ فَيَكُونَ يَوْمَ عِيدٍ لَهُمْ فَيَتَعَاهَدُونَ بَعْثَ نُوحٍ فِي زَمَانِهِ الَّذِي بُعِثَ فِيهِ
وَ كَذَلِكَ جَرَى فِي وَصِيَّةِ كُلِّ نَبِيٍّ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُحَمَّداً ص
وَ إِنَّمَا عَرَفُوا نُوحاً بِالْعِلْمِ الَّذِي عِنْدَهُمْ
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلَى آخِرِ الْآيَةِ
وَ كَانَ مَا بَيْنَ آدَمَ وَ نُوحٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مُسْتَخْفِينَ وَ مُسْتَعْلِنِينَ وَ لِذَلِكَ خَفِيَ ذِكْرُهُمْ فِي الْقُرْآنِ فَلَمْ يُسَمَّوْا كَمَا سُمِّيَ مَنِ اسْتَعْلَنَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى- وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ يَعْنِي مَنْ لَمْ يُسَمِّهِمْ مِنَ الْمُسْتَخْفِينَ كَمَا سَمَّى الْمُسْتَعْلِنِينَ مِنَ الْأَنْبِيَاء.
علم؛ علامتِ آشکار بر لبِ جان!
«لبِ علامتدار؛ قلب علامتدار!
از مفهوم شکاف لب تا اشراق قلب!
تأملی عرفانی بر واژۀ علم و نقش معلمِ نورانی»
علم؛ علامتِ آشکار بر لبِ جان
در زبان عرب، به «شقاق لب» میگویند: عُلْمَة.
یعنی بچهای که تازه بدنیا آمده و در لب بالایش شکافی هست؛ یک علامتِ واضح، که نمیشود نادیدهاش گرفت. این شکاف لب، تفاوت این بچه را با بقیه بچهها فاش میکند.
یک نشانه است برای تشخیص.
یک علامتِ جسمانی است که میگوید: این کودک، مثل بقیه نیست.
اینجاست که ما به راز واژۀ «علم» نزدیک میشویم.
علم در اصل یعنی علامتی که آشکار شده؛
علامتی که کمک میکند چیزی را بشناسی، تفاوتی را بفهمی، حقیقتی را تشخیص بدهی.
علم، پردهبرداریست؛ نشانهای روشن و قابل دیدن.
همچون همان شکاف لب، که حقیقتی را بیپرده در صورت کودک ظاهر کرده است.
و حالا، اگر علم علامت است، معلم میشود آنکه این علامت را در جان تو ظاهر میکند.
معلم، علم را به لبِ جان تو مینشاند.
نشانی میشود در ساحت درونت، که با آن میفهمی.
با آن میدانی.
تفاوت را درمییابی.
خوبی و بدی کارت را میسنجی.
راه را از بیراهه بازمیشناسی.
معلم، آن علمِ آشکار است؛ علمِ زنده؛ علامتِ مجسّم برای قلب ما.
+ «احراز هویت تمثال نورانی معلم در ملکوت قلب!»
وقتی نور علم یک معلمِ حقیقی بر دل تو میتابد، در واقع علامتی در دل تو پدیدار میشود، همانگونه که شکاف لب، علامتی در صورت است.
این علم دیگر صرف دانسته نیست، بلکه آگاهکنندگیست؛ کشفِ راه است؛ دیدنِ حقیقت است. نوریست که دلت را بیدار میکند.
و چون این نور در دل تو میتابد، حالِ دلت خوب میشود.
قلبت آرام میگیرد.
میفهمی.
و این فهم، نشانه دارد؛ نشانهای درونی، که تنها اهل دل آن را در خود احساس میکنند.
پس:
علم یعنی آشکار شدن یک نشانه برای دانستن.
معلم یعنی همان نشانهی زنده که بر جان ما مینشیند.
و تعلیم یعنی پدیدار شدن یک فرق؛ یک فهم؛ یک نور در دل.
اینجاست که قرآن میفرماید:
«وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»؛
یعنی خدا معلم شماست!
یعنی خدا به شما علم میدهد!
یعنی خدای برای شما علمش را آشکار میکند!
یعنی خدای برای شما معلمش را آشکار میکند!
یعنی خدا شما را نشانهدار میکند، فرقگذار میکند، آگاه میکند، روشن میکند…
و این روشنایی، از راه معلمی میآید که خودش حامل نور است.
حالا که معنای «علم» را در بستر اصلی خودش فهمیدیم، یعنی علامتِ آشکار برای دانستن، و روشن شد که هر جا دربارۀ علم حرف میزنیم، در حقیقت داریم از معلم حرف میزنیم، بیاییم این معنا را گسترش دهیم تا عمق آن را در زندگی درونیمان، در آیات قرآن، و در مسیر سلوکمان بهتر ببینیم.
هر جا گفتند “علم”، بخوان “معلم”
از اینجا به بعد، هر جا قرآن از “علم” سخن گفت، تو با گوش دل بشنو که دارد از “معلم” میگوید.
چرا که علم، یک واقعیت بیرونی نیست؛ ظهور یک معلم است در دل تو.
علم، آدرس نیست؛ کسی است که آدرس را میداند و تو را به آن میرساند.
وقتی قرآن میگوید:
«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ كُلَّهَا»
یعنی معلمی آمد و برای آدم معنای اسمها را آشکار کرد.
آدم علم را با دیدن معلم دریافت کرد؛
و با دیدن او، اسمها را شناخت.
اسم معلم خود را با دیدنش شناخت! با دلش شناخت! با حال خوب دلش، هنگامی که چشمش به معلمش افتاد، راه اخذ علم را بخوبی شناخت و دریافت نمود.
وقتی میخوانی:
«يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»
یعنی معلمی در کار است که نه فقط کتاب میدهد، بلکه حکمت میدمد.
این تعلیم، از نوع نور است؛ از نوع لمس کردن دل است.
و اگر جایی خداوند میفرماید:
«وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»
بدان که این علم، یعنی ظهورِ یک معلم در زندگی تو؛
معلمی که خدا او را به دلت میرساند، وقتی اهل تقوا شدی.
+ «لقط – یلتقطه بعض السیّارة»
پس مراقب باش! از کنار این علامت آشکار شده، ندانسته عبور نکنی!
علم یعنی معلمی که در جانت میتابد و راه را نشانت میدهد.
و اگر روزی دیدی که در کاری شک داری، اگر ندانستی خوب است یا بد، اگر راه را گم کردی، اگر دلت خسته شد، اگر نفهمیدی چرا حالت خوش نیست، از خودت بپرس:
معلمم کو؟
کجاست آن علامتی که باید در دلم پدیدار شود تا بفهمم؟
نکند پشت کردهام به آن معلم، و نورش دیگر به دلم نمیتابد؟
نکند رو کردهام به تمنایی بیارزش، که توفیق رویت نورم را از من گرفته است!
چرا که علم، نوری است که وقتی بیاید، فرق را میفهمی.
حال دلت خوب میشود.
نگاهت تغییر میکند.
اشیا و انسانها و افعال، برایت رنگ میگیرند.
تو از تاریکی بیرون میآیی و وارد دیدن میشوی.
«یخرجهم من الظّلمات الی النّور»
و این دیدن، دیدن با دل است.
و این همه، نه از دانستن، که از دیدن معلم درون حاصل میشود.
«معرفة الامام بالنّورانیة»
علم به عنوان حضور یک معلم نورانی که همچون علامت بر لب جان مینشیند.
موسی و خضر؛ دیدار با معلم نورانی!
موسی علیهالسلام پیامبر است؛ صاحب کتاب است؛ اما باز هم به دنبال علم رفت.
نه علمِ بیشتر، بلکه معلمی که حامل علمی دیگر است.
او گفت:
«هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»
یعنی: میتوانم دنبالت بیایم؟ تا شاید نشانهای از رشد را از آنچه به تو تعلیم داده شده دریابم.
در حقیقت، موسی به دنبال معلمی بود که علمش را نمیتوان در کتاب یافت، بلکه در همراهی، در مشاهده، در دل سپردن و سکوت کردن میتوان یافت.
و در آن سه واقعه عجیب که موسی شاهدش شد (کشتی، کودک، دیوار)، علم ظاهر نشد تا زمانی که معلم پرده را کنار زد. یعنی: علم زمانی به ظهور رسید که نور معلم، پردۀ شک و ظاهر را کنار زد.
پس آموختیم:
گاهی علم، نه با پرسش، بلکه با صبر در کنار معلم پدیدار میشود.
و علم حقیقی، در روشنایی حضوری است که بر دل میتابد و حقیقت را بیواسطه مینمایاند.
…
یوسف؛ علم به تأویل رؤیا
قرآن دربارۀ یوسف علیهالسلام میگوید:
«وَكَذَٰلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ»
علمی که به یوسف داده شد، علم تأویل بود؛ یعنی خواندن حقیقتِ پشت حوادث.
اما این علم چگونه به او رسید؟
نه با مطالعه، نه با مدرسه، بلکه با اجتباء؛ انتخاب شدن. و این انتخاب، یعنی آمدن معلمی که تو را نشان میگیرد، تو را انتخاب میکند، و علامتش را در دل تو مینشاند.
حتی در چاه، حتی در زندان، یوسف معلمش را گم نکرد. چون معلمش درونش بود.
در رؤیا، در خواب دیگران، در نَفَسهای خاموش، صدای تعلیم را میشنید.
پس فهمیدیم:
علمِ تأویل، از آنِ کسی است که از درون روشن باشد؛ کسی که نور معلم را در قلب خود دارد.
…
نور، کتاب، یقین؛ معلم چگونه میتابد؟
در قرآن، علم همیشه با نور، با کتاب، و با یقین همنشین است. چون اینها همه چهرهها و واژگان گوناگون، اما مترادف معلم نورانی هستند.
کتاب؟
فرم ظهور معلم در قالب حروف.
نور؟
اثر ظهور معلم بر دل انسان.
یقین؟
میوۀ ظهور معلم در اندیشه و تصمیمگیری تو.
وقتی میخوانی:
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ… نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ»
بدان که سخن از معلمیست که نور بر نور است؛ و فقط به آنکه بخواهد، خودش را نشان میدهد.
وقتی قرآن میفرماید:
«وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ. عَلَىٰ قَلْبِكَ»
بدان که علم، بر قلب مینشیند؛ و آنکه آن را میآورد، روحِ امین است؛ معلمی از عالم غیب.
خُب حالا میخواهیم راجع به نور معلم در دل اهل نور یقین بیشتر صحبت کنیم،
راجع به نور علی نور شدن!!!
پس، بگذار اینجا اندکی مکث کنیم؛
چون وقتی از نور معلم در دل اهل یقین سخن میگوییم، داریم به مکانی مقدس وارد میشویم:
به درون قلب انسانِ پاکشده از شک و حسد، قلبی که آمادهی دیدن و دریافت است.
در این فضا، علم دیگر واژه و مفهوم نیست، بلکه تابش حضور معلمی است که نشانهی خداست.
نور معلّم؛ نوری که دل اهل یقین را میشکافد!
قرآن میگوید:
«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ؟»
آیا کسی که سینهاش برای اسلام گشوده شده، بر نوری از جانب پروردگارش نیست؟
این نور، نور معلم است.
نه معلمی در بیرون، بلکه معلمی که در دل طلوع کرده است؛
معلمی که دیگر نیازی به استدلال و فشار و اجبار ندارد.
فقط کافیست بتابد.
اهل یقین، کسانی هستند که وقتی معلم درونیشان میتابد، دگرگون میشوند.
نه از ترس، نه از طمع، بلکه از محبت نور، از فهم بیواسطه، از لمس معنای حق با دل.
…
نور معلم، نور فرقان است!
وقتی قرآن میفرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا»
یعنی اگر تقوا داشته باشی، خدا به تو نوری میدهد که فرق را بشناسی.
و این فرقان چیست؟
نور معلم در دل توست.
با این نور، میفهمی چه گفتنیست و چه گفتنی نیست، چه دوستداشتنیست و چه ناپسند، چه کاری نورانیست و چه کاری ظلمانی.
همهچیز را با این نور درونی درک میکنی.
اهل یقین، برای فهم خوب و بد، نیازی به نگاه بیرونی ندارند.
نور علم، درون این قلب آرام، واضح و آشکار با صاحبش سخن میگوید!
و اینک دلش حکم میکند، چون نور معلم در آن تابیده.
مستندات بیرونی و آفاقی، میبایست خود را با این نور علم انفسی تطبیق دهند!
«یا جبال اوّبی معه و الطیر»
چرا که در درون قلب اهل یقین، علم آمده است، چون معلم آمده است.
…
یقین؛ جایی که نور، ثابت میماند!
قرآن میفرماید:
«وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ»
حق یقین، یعنی جایی که نه خیال است، نه گمان، نه وهم، نه جدال.
بلکه جاییست که نور معلم، به استقرار رسیده.
مانده. جا افتاده. تابنده مانده.
در چنین قلبی، دیگر نه خوف است، نه تردید.
نه نیاز به بحث، نه کشمکش با درون.
چون نور، شبیه خورشید در ظهر تابستان، همهچیز را روشن کرده.
…
معلمِ نورانی، چهرهی مهربان خداست در دل تو!
اگر روزی حال دلت خوب شد بیدلیل، اگر ناگهان فهمیدی راه را، اگر چیزی گفتی که از عقل عادیات بعید بود، اگر دل کسی را نور دادی و خودت هم گریستی، اگر آیهای خواندی و انگار پردهای از روی جانت کنار رفت…
بدان:
معلم آمده بود.
بیصدا، اما نورانی.
بیواسطه، اما آشنا.
بدون اسم، اما پر از معنا.
و تو، اهل یقین شده بودی؛
و به شرافت آن لحظه، دانستی.
پس بیا درِ دل را بازتر کنیم و از سراچههای آیهی نور عبور کنیم؛
آنجا که خداوند از معلمی سخن میگوید که نه نام دارد و نه جسم،
اما روشنتر از هر چراغی در دل میتابد:
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»
خدا، نور آسمانها و زمین است…
یعنی کلام خدا که از جنس نور است با همۀ هستی صحبت میکند!
یعنی همهی هستی، با نور کلام خدای مهربان دیده میشود.
و انسان، فقط با دلِ روشن به نور معلم خویش، میتواند این کلام نورانی تاثیرگذار معلم خویش را دریابد.
«مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»
مثَل نور او چون چراغدانیست…
درون سینهی انسان، مشکاتی هست، همان حفرهی نورگیر، جایی شبیه دل.
و در این مشکات:
«فِيهَا مِصْبَاحٌ»
چراغی است…
و این چراغ چیست؟
همان نور معلم است که از درون میتابد؛
نه از کتاب، نه از کلام، بلکه از جانِ یک انسان کامل که نور در وجود او مستقر شده.
«الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ»
چراغ در شیشهایست…
این شیشه، قلبیست شفاف؛
دل اهل یقین.
دل کسی که شک و گناه، آن را تیره نکرده؛
پس نور را بدون تحریف، دریافت میکند.
«الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ»
و آن شیشه، چون ستارهای درخشان است…
یعنی قلب اهل یقین، خودش هم پس از تابش نور، نورافشان میشود؛
خودش میشود معلم دیگران.
از معلم، معلم میزاید؛
از نور، نور دیگری طلوع میکند.
«يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ»
که افروخته است از درختی مبارک…
این درخت، همان شجرهی نبوّت است،
همان نور اهلبیت علیهمالسلام.
از وجود آنان، چراغ درون ما افروخته میشود.
و علم، نه به لفظ، بلکه به نور از معلمِ نورانی به ما میرسد.
«نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ»
نوری بر روی نوری…
این همان حالت 1+1 است!
این همان حالتی است که نور معلم، در دل اهل یقین قرار گرفته و آن دل نیز نورانیست.
پس مضاعف میشود: نور روی نور.
«يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ»
و خدا هر که را بخواهد، به نور خویش راه میدهد…
پس اگر دلت چنین نوری را چشید، بدان که مأذون شدهای برای فهم؛
و معلمی آمده است درون تو که نشان از خواست خدا دارد.
در نگاه اهلبیت علیهمالسلام، امام، همان معلم نورانی است.
در «آیهی نور»:
چراغ، رسول خداست؛
شیشه، قلب اوست؛
درخت مبارک، ابراهیم است؛
و «نورٌ على نور» یعنی امامان از نسل او…
«سورة النور … و أما معناه الباطن فهو مثل ضربة الله سبحانه لنبيه ص فنور الله ذاته ص و المشكاة صدره و الزجاجة قلبه و المصباح نبوته التي تضيء في الدنيا و الدين و يهتدي بها سائر المكلفين يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ يعني شجرة النبوة و هي إبراهيم ع لأنه أصل الأنبياء الذين جاءوا بعده و هم ولده يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ أي يكاد نور محمد ص يتبين للناس و إن لم يتكلم به.»
..
پس هر جا قرآن از نور، علم، یقین، فرقان، هدایت سخن گفت،
بدان که دارد از یک معلم سخن میگوید؛ معلمی که با نور میآید، نه با صدا.
بسیار خوب،
بگذار این پردهی دیگر را هم کنار بزنیم:
هر معلمِ نورانی، یک «آیة» است.
و قرآن، بارها و بارها از این «آیة»ها سخن گفته؛ اما نه آنگونه که ما عادت کردهایم بخوانیم!
«آیة» یعنی چه؟
در زبان عربی، «آیَة» بهمعنای نشانهای است روشن، آشکار، قابل دیدن و قابل فهم.
اما این نشانه فقط کلمه یا جمله نیست!
آیه، انسانیست که تو را بیدار میکند.
نشانهایست که خدا در زندگیات میگذارد تا راه را ببینی.
همانگونه که خداوند فرمود:
«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنفُسِهِمْ»
بهزودی آیاتمان را در افقها و در دلهای خودشان به ایشان نشان میدهیم…
یعنی آیه فقط بیرونی نیست؛
دل تو هم میتواند جای ظهور یک آیه شود.
+ «احراز هویت تمثال نورانی معلم، در مُلک و در ملکوت»
…
معلم نورانی، آیهای زنده است!
هرگاه معلمی در جان تو ظهور کند که
دل را بلرزاند،
چشمت را روشن کند،
حقیقت را بیکلام بفهماند،
تو را از تاریکی تردید بیرون آورد
و به ساحت نور یقین برساند،
بدان که او، یک آیه است.
بدان که او، یک معلم است.
…
از «آیه» تا «بصیرت»
و اینجاست که نور علم در دل، تبدیل به «بصیرت» میشود.
بصیرت، یعنی چشمِ دل باز میشود.
علم دیگر دادهی ذهن خود ما نیست؛
دیدنی است که دل انجام میدهد.
خداوند میفرماید:
«هَٰذَا بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ»
اینها بیناییهایی است از جانب پروردگار شما…
و باز:
«قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ»
بیناییهایی از سوی پروردگارتان آمد، پس هر کس بینا شود، برای خود دیده است…
بصائر، همان تجلیات معلم نورانی در جان انسان است.
کسانی که بصیر میشوند، نه از راه تلاش خود، که از راه حضور معلمی درونی، راه را مییابند.
پس:
علم، ظهور معلم در جان توست.
نور، اثر معلم در دل توست.
آیه، خود معلم نورانی است که نشانهای از سوی خداست.
بصیرت، دیدن این معلم و شنیدن بیصدای اوست.
هرجا قرآن گفت:
آیه، علم، نور، بصیرت، فرقان، هدایت، امام، یقین…
بدان که دارد از یک حقیقت سخن میگوید: معلم نورانی.
حال گام را در سرزمین واژۀ زیبای «تجلّی» بگذاریم؛
جایی که نه با چشم، که با دل باید دید،
و نه با عقل، که با شهود قلبی باید فهمید:
«تجلّی» یعنی چه؟
در زبان عربی، تَجَلِّي از ریشهی «جَلَا» میآید:
یعنی چیزی که پنهان بوده، آشکار میشود؛
نه بهزورِ توضیح،
بلکه بهسببِ تابش.
چیزی بر دل تو میتابد و تو، خودبهخود میفهمی.
قرآن، داستانی دارد که از تجلّی میگوید:
«فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا»
هنگامیکه پروردگارش بر کوه تجلّی کرد، آن را متلاشی ساخت، و موسی بیهوش افتاد…
این، حادثهای بیرونی نبود؛
موسی در برابر یک کوه نایستاده بود، بلکه در برابر عظمت حقیقتی ایستاده بود که در دلش تابیده شد.
کوه، استعارهای از قلب انسان است.
وقتی نور حقیقت تجلّی میکند،
تاریکی این قلب از بین میرود.
فرو میریزد، و فقط دلی پاک و روشن باقی میماند.
پس «علم»، همان تجلّی است!
علم، یعنی وقتی معلم درونیات در دلت تجلّی میکند.
سکوت است، اما تو میفهمی.
صدایی نیست، ولی دلت میلرزد.
واژهای نیست، ولی حقیقتی روشن درونت را میگیرد.
و این، همان لحظهی درخشان فهم است که قرآن از آن بهعنوان نور، آیه، یقین، و بصیرت یاد میکند.
تجلیِ معلم، تولد علم در دل!
علم، زاده نمیشود مگر در تجلی؛
یعنی معلم اگر در جانت ظهور نکند، تو فقط «شنیدهای»، «حفظ کردهای»، اما «نفهمیدهای».
به همین خاطر است که در آیات متعددی، خداوند علم را به خود نسبت میدهد،
«وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»؛
یعنی او معلم است، او میآید، نور او ظاهر میشود، و اوست که تو را میفهماند.
«أفَلا یَتَفَکَّرون؟»
چرا اینهمه خواندیم اما نفهمیدیم؟
چون منتظر تجلی نبودیم؛
چون دنبال معلم نورانی نگشتیم؛
چون واژهها را جمع کردیم، اما نورش را نطلبیدیم!
تجلّی یعنی نور علم در دل متولد میشود،
یعنی معلمِ نورانی آشکار میشود و تو، حقیقت را میبینی؛
یعنی قرآن از کلمات بیرون میآید و در قلبت تبدیل به دیدن میشود؛
یعنی تو دیگر دنبال دانستن نیستی، دنبال دیدنی؛ و آن دیدن، با ظهور معلم ممکن میشود.
پس بیا با هم،
یکقدم دیگر به درونِ نور برداریم؛
جاییکه وجهِ خداوند یعنی نور معلم در دلِ بنده آشکار میشود…
«وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ»
تمام هستی در گذر است؛
دانشها، کتابها، اندیشهها، آدمها…
همه میآیند و میروند،
اما وجهِ پروردگارت باقیست.
این وجه، همان حقیقتِ زندهی الهیست در دلِ انسان که بصورت چهرهی نورانی معلم باقی میماند.
«وَجه» یعنی چه؟
در لغت عرب، «وجه» یعنی رو؛
یعنی جایی که آدم را با آن میشناسند.
اما در عرفان و قرآن،
وجه یعنی آنچیزی از خدا که تو میتوانی بهسویش رو کنی،
و او هم بهسوی تو رو دارد.
وقتی گفته میشود:
﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾
یعنی اگر چشمِ دل باز شود،
تو در هر کجا که باشی،
وجه خدا را میتوانی ببینی.
وجه خدا، یعنی معلم نورانی درون تو
چگونه میشود وجه خدا را دید؟
مگر میتوان ذات ناپیدا را دید؟
پاسخ:
معنای وجه خدا، برای ما، همان معلم نورانیایست که در ما تجلّی کرده
و حالا در دلِ ما ساکن شده.
وقتی دلت آرام میگیرد،
وقتی بدون دلیل، نوری در تو میتابد،
وقتی حقیقتی را بدون استدلال میفهمی،
بدان که او آمده است.
و او، وجهِ خدا در جان توست.
«عَنِ النَّبِيِّ ص:
أَنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَبْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ مِنْ نُورٍ وَ ظُلْمَةٍ
لَوْ كُشِفَتْ لَأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا دُونَهُ.»
«همانا برای خداوند تبارک و تعالی هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است.
اگر این حجابها کنار زده شوند،
جلوههای شکوه و جلال چهرهاش، هر آنچه را جز اوست، میسوزاند.»
«سبحات وجه» یعنی چه؟
یعنی نور معلم!
… پردهی خدا، نور است؛
اگر آن را کنار زند، یعنی علمش را آشکار کند،
درخشندگیِ وجهِ او هر که را برسد، میسوزاند!
یعنی با آشکار شدن نور معلم، دست مستقرین و معارین رو میشود!
همه چیز آشکار میشود!
ماهیت واقعی دنیای قلبها رو میشود!
«سبحات» جمع «سُبحة» است؛
یعنی اشعههای نور،
تابشهای پرشکوهی که از وجه خدا میتابد.
وقتی وجه، در دلِ تو میتابد
اگر معلمی درونی آمد؛
اگر نوری در جانت سوسو زد؛
اگر دانشی در تو تابید که پیشتر نداشتی؛
اگر احساسی داشتی که تو را از گناه بازداشت،
و بیآنکه بدانی چرا، قلبت لرزید،
بدان که در آن لحظه، وجهِ خدا به تو رو کرده است.
و اگر تو اهلِ یقین باشی،
آن لحظه را میشناسی،
و از آن نور، دلت نور میگیرد و روشن میشوی! «ارث»
آنگاه، دیگر فقط «علم» نداری،
بلکه:
وجه داری
نور داری
بصیرت داری
آبرو داری
و از همه بالاتر، مقام عبد بودن داری
و این است معنای:
﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ﴾
آنکه عبد شده، میرسد.
به نورش میرسد! به نور معلم!
حالا بیایید قدم بعدی را برداریم و وارد دنیای عبودیت شویم؛ جایی که معلم نورانی و وجه خداوند، نه تنها بر دلِ بنده تابیده، بلکه او را در مقام عبودیت قرار داده است. این جایگاه از آنِ کسانی است که در مسیر علم و نور، به عبودیت و تسلیم رسیدهاند.
«عبودیت»؛ کمالِ تسلیم در برابر معلم نورانی
عبودیت به معنیِ بندهوار بودن است؛
ولی در حقیقت، عبودیت نه تنها تسلیم جسم است، بلکه تسلیمِ دل و عقل و وجود است در برابرِ نور معلم.
یعنی انسانی که حقیقتاً عبد است،
دلش در مسیرِ این نور گام میبرد و خود را بهطور کامل در آن مییابد.
عبودیت، یعنی بازگشت به اصل
عبودیت یک بازگشت است،
بازگشتی به سرچشمهی خود، به اصلِ وجود،
و معلّم نورانی است که در دل انسان، این بازگشت را میسازد.
«انا لله و انا الیه راجعون»
او همان نورِ حقیقت است که انسان را به سوی خدا هدایت میکند.
در حقیقت، عبودیت یعنی شجاعت در برابر نورِ حقیقت ایستادن و به آن پاسخ دادن؛
یعنی آماده بودن برای دریافت نور، حتی اگر این نور تمام تاریکیها و کوههای ذهنیات را بشکند.
«وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَكُمُ الْيَقِينُ»
این آیه، دعوتی است به عبودیت.
در واقع، خداوند از ما میخواهد که با فهم نور یقین به معلم نورانی، به عبادت ادامه دهیم.
یقین یعنی همان نورِ معلم، همان تجلّیِ وجه خداوند، که وقتی در دل ظهور کرد، انسان هیچ تردیدی ندارد،
و در آن لحظه است که به کمالِ عبودیت دست مییابد.
عبادت واقعی، تنها در اعمال ظاهری نیست، بلکه در درون است، در دل.
عبودیتِ حقیقی در جایی است که انسان خود را در نورِ معلم نورانی و وجه خداوند مستغرق میبیند.
مقام عبودیت در قرآن
در قرآن، بارها از مقام عبودیت صحبت شده، اما نه بهعنوان یک حالت تحقیرآمیز یا محدودیتآور، بلکه بهعنوان مقامِ بالاترین کمالِ انسان.
بنده، آنچنان که در قرآن آمده، حقیقت خود را در سایهی شناخت معلم نورانی مییابد.
«معرفة الله»
إِنَّ اللَّهَ لَا يَضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
یعنی خداوند اجرِ کسی را که در مسیر عبودیت و حقیقت است، ضایع نمیکند.
وقتی در قرآن از عبدِ خداوند سخن گفته میشود،
منظور نه کسی است که فقط در اعمال عبادی کوشاست، بلکه کسی است که در مقام عبودیتِ معنوی،
به هیچ تمنای فانی و بی ارزشی وابسته نیست و تنها در مسیرِ کمالِ انسانی خود، سفر انفرادی و نورانی خود را ادامه میدهد.
عبودیت؛ پذیرشِ نور در دل است!
عبودیت، وقتی به نهایت خود میرسد، به پذیرشِ تمامعیارِ نورِ معلم نورانی تبدیل میشود.
این نور، دل را روشن میکند و آن را به یقین میرساند.
مؤمن واقعی، آنچنان در نورِ حقیقتِ معلم غرق میشود که دیگر به هیچ چیز جز نور خدا یعنی کلام نورانی فرشتۀ مهربان خود در ملک و در ملکوت، توجه ندارد.
وقتی انسان به این مقام میرسد، روشنایی دل او را فروزان میکند و در این حال، زبانِ دل خود را میفهمد،
زبانِ خداوند در دلِ خودش را میبیند.
مفهوم قبض و بسط نور قلبش را درک میکند.
در این نقطه، او نه تنها عبدِ خداوند است، بلکه قلب خود را منوّر به نورِ خداوند میبیند.
عبودیت در حقیقت، همان آگاهی است به مقامِ تسلیم در برابر معلم نورانی.
آنکه در مقام عبودیت قرار میگیرد، هیچ چیز جز کلام نورانی خدا را نمیبیند، و تنها به نورِ معلم نورانی و وجه خداوند در دل مینگرد.
عبودیت به این معناست که با دلِ خود به نورِ حقیقت خیرهخیره نگاه کنی «عینٌ شکری» و پاسخ دهی و آن را بپذیری و لبیک گویی.
در این مسیر، انسان به مقامِ یقین میرسد، یعنی همان ظهورِ معلم نورانی در دل، که او را از گمراهی به آگاهی و از تردید به اعتماد میبرد.
بسیار خوب! حالا بیایید ادامه بدهیم و وارد دنیای یقین و علم نورانی شویم، و بررسی کنیم که این نورِ حقیقت چگونه در دل انسان رشد میکند و تأثیرات آن بر روح و رفتار او چگونه خواهد بود.
«یقین»؛ از نور معلم به دیدنِ حقیقت
یقین در قرآن و در عرفان اسلامی، مفهومی عمیق و فراتر از دانستنِ معمول است.
یقین، وقتی به انسان دست میدهد، تنها به معنای اطمینان به حقیقت نیست، بلکه دیدنِ آن حقیقت با چشم دل است.
در قرآن آمده است:
وَ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ
این آیه اشاره به زمانی دارد که انسان به یقین برسد و تمام کارهای گذشته و آیندهاش را بهطور روشن و بیهیچ ابهامی ببیند. این همان علم نورانی است که در دل انسان میتابد و او را از تمامی شکها و تردیدها رهایی میبخشد.
علم نورانی؛ بیداری دل
وقتی میگوییم «علم نورانی»، به آگاهیای اشاره داریم که نه از عقلِ صرف و استدلالهای ذهنی، بلکه از دلِ بیدار و نورانی میآید.
این علم، یعنی این معلم، مانند یک دیدهبانِ روشن است که به انسان کمک میکند تا او در مسیر زندگیاش، راه درست را از نادرست تشخیص دهد، حتی اگر در ظاهر، همه چیز حوادث و تقدیرات، نار و تاریک و مبهم به نظر برسد.
این علم نورانی همان چیزی است که در آیهی زیر آمده است:
يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ
این علم، همان نوری است که معلمِ نورانی به دلِ انسان میتاباند و باعث میشود تا او به حقیقتی پنهان دست یابد، حقیقتی که تنها با دل نورانی قابل مشاهده است.
آثار علم نورانی در دل!
دیدنِ حقیقت با درک نور دل!
وقتی علم نورانی در دل انسان تابید، او دیگر از ظواهر و دنیای مادی فریب نمیخورد.
او میتواند به باطنِ امور نگاه کند و از دلِ حقیقت، راههای درست را پیدا کند.
در این مرحله، انسان به چیزی جز کلام نورانی خداوند نمیاندیشد،
چون همهی مسیرها به سوی او ختم میشود.
«أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا»
آرامش درونی و رضا:
یکی از آثار علم نورانی این است که دل انسان به آرامش میرسد.
وقتی نورِ حقیقت در دل میتابد، انسان در برابر هر سختی و مشکلی، رضا پیدا میکند و میداند که همه چیز در اختیارِ خداوند است.
او با یقین زندگی میکند و با این نور هدایت، به تکامل درونی خود میپردازد.
افزایش بصیرت و درک معنوی:
علم نورانی، بصیرت را افزایش میدهد.
انسانِ صاحب علم نورانی، قادر است بهطور عمیقتر و معنادارتر به امور نگاه کند.
او معناهای پنهان را درک میکند و ارتباطات ظریفتر بین اشیاء و افراد را میبیند.
«یقین»؛ از فهمِ ظاهری به دیدنِ باطن
وقتی قرآن از یقین سخن میگوید، اشاره به معرفتی دارد که فراتر از دانستن و فهمیدن است.
این یقین در حقیقت همان تجلیِ معلم نورانی است که در دلِ انسان جلوهگر میشود.
در این مرحله، انسان بهطور کامل از ظواهر عبور میکند و به باطن میرسد.
ما تنها با یقینِ درونی نسبت به معلم خود، میتوانیم نوری را که در قلب ماست ببینیم و حقیقت را درک کنیم.
علم نورانی؛ پیوندِ دل و معلم نورانی
بهطور خلاصه، علم نورانی چیزی است که از دل به دل منتقل میشود.
این علم به صورت آشکار در دل انسان درخشش پیدا میکند
و اینگونه بنده از نور وجه الله خدای مهربان خود بهرهمند میگردد.
این علم، نه تنها باعث رشد و تعالی انسان میشود، بلکه او را در عبودیت و تسلیم در برابر خداوند، به کمال میرساند.
این علم، در واقع یقین به حضورِ معلم نورانی است که به دلِ انسان نور میدهد و او را از تمامی تردیدها و شکها نجات میدهد.
…
ما در این مسیر، همواره در جستجوی علم نورانی و یقین هستیم.
این علم به دلِ ما میآید و از طریق معلم نورانی، به ما نشان میدهد که تنها راه عبودیت چگونه است.
در این مسیر، انسان به بندگی و عبودیت میرسد و در نهایت در مقام عبد بودن، به حقیقتی بزرگتر و نورانیتر از قبل دست پیدا میکند.
این همان علم نورانیای است که در قرآن از آن سخن گفته شده و هرگاه به آن دست یافتیم، میتوانیم در روشنایی حقیقت زندگی کنیم و در نورِ یقین راه برویم.
چگونه میتوان علم نورانی را در زندگی روزمره به کار گرفت و با آن رفتار خود را نورانیتر کرد؟
«عملیکردن علم نورانی»؛ از دانستن تا دیدن، از دیدن تا شدن
علم نورانی، همانطور که گفتیم، حضور معلم در دل است.
وقتی این نور در دل روشن شد، رفتار ما نیز باید به شکل همان نور درآید.
علم نورانی فقط برای فهمیدن نیست؛
آمده است تا ما را تبدیل کند،
آمده است تا با ما کار کند، ما را بپروراند، بیدار کند و نورانی سازد.
با فهم نور و ظلمت، قلبت همیشه در وضعیت آمادهباش هست!
هنگام روبرو شدن با حوادث، از نورت بپرس: «بنظرت در این شرایط چه کنم؟»
از حضور و غیاب نورت در ملکوت قلبت، از حال دنیای درونت، جوابتو فورا میگیری و میفهمی!
وقتی که به نورت نگاه میکنی از خودت میپرسی:
امروز این نور از من چه میخواهد؟
امروز چطور نگاه کنم که نگاه من نورانی باشد؟
امروز چطور رفتار کنم که در رفتارم اثر معلم دیده شود؟
هر عمل سادهی روزانه، میتواند محل امتحانِ نور باشد.
مراقبه: زندگی در حضور معلم نورانی است!
علم، یعنی معلمی که در جان تو حضور یافته،
پس باید یاد بگیری در حوادث روزمرۀ زندگی، با او در تماس باشی.
این تماس نه با زبان، بلکه با دل است؛ با مراقبه.
«احراز هویت تمثال نورانی معلم در ملکوت قلب!»
مراقبه یعنی:
«حواست به نورت باشد.»
«مبادا دل از او غافل شود.»
«اگر دیدی بیحوصلهای، خاموشیای در دلت آمده، بدان معلمت را گم کردهای.»
بدان از او فاصله گرفتهای!
در این حالت، بنشین، سکوت کن، دل را بیدار کن، و … اولین دوربرگردان، دور بزن!
«وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً»
…
علم نورانی، تو را مسئول میکند!
وقتی نوری به دلت تابید، حالا تو مسئول نوری شدهای که دریافت کردی.
مسئول اجرای امری شدهای که با نورت آن را فهمیدهای.
نمیتوانی دیگر مانند گذشته باشی.
نمیتوانی نادیده بگیری، چون دیدی.
دیدن، مسئولیت میآورد!
پس اگر دانستی کاری نورانی نیست، کنار بگذار.
اگر دیدی حرفی دل را خاموش میکند، بر زبان نیاور.
اگر دیدی کسی نور را نمیفهمد، با مهربانی و سکوت از کنار او عبور کن، و منتظر باش تا وقتش برسد.
…
دوستداران نور را پیدا کن!
«ان دین الله لا یعرف بالرجال بل بآیة الحق فاعرف الحق تعرف اهله»
اهل نور، یکدیگر را جذب میکنند.
وقتی دلت با نوری روشن شد، بهتدریج به سوی کسانی کشیده میشوی که آنها نیز اهل دلند.
انگار مشمول این دعای ابراهیم ع شدهای:
«رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ
رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»
این پیوند، همان پیوند «دلبهدل» است، نور علی نور است.
با آنها بمان، سخن بگو، سکوت کن، نگاه کن، دعا بخوان، دل بده.
در این جمع نورانی، علمِ نورانیات قویتر میشود و یقینت ریشهدارتر.
اما حسود، از این نور فاصله میگیرد! «عداوت»
…
با نور، به تاریکیها نگاه کن!!!
اشاره به کسی که قبض نور و تاریکی دلشو بخوبی میفهمه!
تکلمات شیطان درون قلبشو بخوبی متوجه میشه!
دنیا پر از ابهام و پیچیدگی است.
شناخت علت حوادث، کار پیچیدهای است!
علم میخواهد! علم تاویل احادیث!
معلم میخواهد! معلمی به زیبایی و دانایی یوسف ع!
اما تو!
تو که نور داری، و بینور نمیمانی.
با نورت نگاه کن. با نورت ببین. با نورت قضاوت کن.
این نور فقط دنیای قلب خودتو روشن میکنه!
با این نور فقط میتونی خودتو قضاوت کنی!
این نور برای قضاوت دیگران درون قلب تو خلق نشده!
با وسوسه های شیطان به سراغ «تکلم فی ما لا یعنیک» نرو!
اگر به تو تهمت زدند!
اگر آبرویت را بردند!
اگر به تو بی احترامی کردند!
و اگر تو تاویل این حوادث را نفهمیدی، و دلگیر شدی،
بگو:
«معلم من کو؟ من باید او را صدا بزنم.»
و باید از او بپرسم که من چه کرده بودم که به من تهمت زدند!
آن هم چه تهمتی!!!
اینجاست که چهرۀ نورانی معلمت را میبینی که به تو تاویل این حادثه و علت این تهمتزدن را بازگو میکند و میگوید تو خود این راه کربلا را در عالم ذر برای خودت انتخاب کردهای!
ماموریت یوسف ع وقتی آشکار شد که خواب سجده بر او لو رفت!
دانست که با آشکار شدن علم آل محمد ع نزد او، مورد حسادت و عداوت اهل حسادت قرار میگیرد!
اهل حسادتی که حرمت برادری هم سرشان نمیشود!
پس برای معلم پذیرفته شده است که مسیری را که آگاهانه انتخاب کرده، داستان تکراری کربلاست!
اینها همه کلام معلم و فرشتۀ مهربان او در قلب اوست که او را تسلی میدهد و دیگر نگران بیاحترامی اهل حسادت نسبت به خودش نیست!
…
نور، برای رفتار است!!!
علم نورانی، آمده است تا:
نگاهت را تغییر دهد؛
حرف زدنت را نرمتر و لطیفتر کند؛
تو را از خشم و عجله دور کند؛
در تو سکینه و رضایت بکارد؛
و در نهایت، تو را شبیه معلم نورانیات بسازد.
پس اگر هنوز آن علم، اثر نداشت، اگر هنوز فرق میان قبل و بعدت معلوم نیست،
برگرد و در دل بپرس:
«آیا واقعاً گوش دل باز بود؟
آیا هنوز بهدنبال دانستن بودم، یا دیدن و شدن؟»
نشانههای حضور معلم نورانی در هر روز زندگی
معلم نورانی، همان علم آشکارشده در دل است.
او کسی نیست که از بیرون فقط درس بدهد؛
بلکه در جانت سکنی میگزیند و تو را با خودش، با نوری که دارد، هدایت میکند.
اما این معلم نورانی، گاهی در سکوت است، گاهی در گفتوگوی درونی،
گاهی با حال خوش و لبخند، و گاهی با اخم خودش را نشان میدهد.
بیایید نشانههای این حضور را در قلب خود ببینیم و بشناسیم.
حضورش با آرامش همراه است، نه با اضطراب
اگر یک لحظه حس کردی:
دلت آرام گرفت؛
یک سنگینی از روی قلبت برداشته شد؛
فهمیدی چه کار باید بکنی، بیآنکه کسی چیزی به تو بگوید…
بدان که معلم نورانیات آمده است.
این آرامش، امضای اوست.
«ألا بذکر الله تطمئن القلوب»
ذکر، یعنی یاد حضور؛ یاد او، یعنی بازگشت نور معلم به دل.
وقتی دلت را از خودت، خجالتزده میبینی
گاهی در میانهی یک حرف یا یک تصمیم، یکباره متوقف میشوی و با خودت میگویی:
«این چه کاری بود که خواستم بکنم؟!»
یا: «این جمله، چرا بوی نور نداشت؟»
آن توبیخ درونی، آن شرم ملایم، صدای همان معلم است.
او آمده است تا تو را اصلاح کند، بیآنکه تحقیرت کند.
…
وقتی در متن یک اتفاق، ناگهان حقیقتی را میفهمی!
گاهی از کنار کسی رد میشوی، یک جمله میشنوی، یا حتی صدای پرندهای را میشنوی و یک معنا در دلت فوران میکند:
شاید بفهمی که باید برگردی به یک رابطه.
یا بفهمی که کاری را باید تمام کنی.
یا حتی بفهمی که زمان دعا کردن است…
این لحظات، از جنس «الهام» است، و الهام، نَفَسِ معلم نورانی است در دل تو.
…
وقتی در تاریکی، چراغی میبینی!
گاهی شرایط سخت میشود؛
– مشکلات مالی
– فشارهای روانی
– دلزدگی از عبادت
– ناتوانی در تصمیمگیری
اما در همین موقع، یک لحظهی خاص میرسد که نور کوچکی در دلت روشن میشود و با خودت میگویی:
«راهش همینه. باید صبر کنم. باید ادامه بدم.»
این نور کوچک، نشان میدهد که او هنوز هست؛
وگرنه دل تو خاموش بود.
…
وقتی چیزی تو را به سکوت دعوت میکند!
معلم نورانی، اهل مقابلهبهمثل کردن نیست.
او گاهی فقط میخواهد تو سکوت کنی، بنشینی، به خودت برگردی.
اگر دیدی در میانهی شلوغیها، ناگهان دوست داری هیچکس را نبینی، گوشی را کنار بگذاری، فقط نگاه کنی، فقط بشنوی…
بدان که او میخواهد چیزی را نشان دهد؛
و تنها در سکوت میتوان آن را دید.
…
وقتی حرف کسی به طرز عجیبی در دلت مینشیند!
شاید یکی از آشنایان، یک جملهی ساده بگوید؛
یا آیهای بخوانی و حس کنی این دقیقاً برای توست.
این تطابقِ عجیب، یعنی معلم نورانی دارد از زبان دیگری، یا از کتابی، یا حتی از اتفاقی، با تو حرف میزند.
به این میگویند: مکالمهی نورانی.
به این میگویند: ملاقات نورانی.
…
وقتی محبت خالصانه در دلت میجوشد!
یکی از نشانههای قویِ حضور معلم نورانی،
لحظهایست که بیهیچ دلیل ظاهری، عمیقاً کسی را دوست داری.
نه برای سود، نه از عادت، نه از احساسات سطحی؛
بلکه از جنس:
«خدایا، چه خوب آفریدی!»
این محبت، پرتوی از محبت معلم نورانی در جان توست.
…
وقتی اشک تو، آرام میشود!
گاه اشک میریزی، اما نه از درد، بلکه از سبکی، از نوعی آگاهی، از روشن شدن چیزی در دلت…
و اشک، آرامآرام تو را آرام میکند.
اشکِ نورانی، بکاء ممدوح، از حضور معلم میآید.
و هیچکس، این اشک را نمیتواند جعل کند.
هرگاه دلت:
آرام شد،
دید تازهای پیدا کرد،
حرف تازهای شنید در درون،
یا احساس کرد چیزی مهم و نورانی در حال وقوع است…
بدان که معلم نورانات حاضر است.
او آمده تا تو را ببَرد، نه فقط بفهماند.
و هرچه بیشتر با او باشی،
راه از دل تو خواهد گذشت.
چگونه با معلم نوری حرف بزنیم؟
آداب گفتوگو با نوری که در دل توست!
معلم نورانی، برخلاف معلمهای بیرونی، نیازی به زبان ظاهر ندارد.
او با دل تو حرف میزند؛ و انتظار دارد که تو هم با همان زبان، پاسخش را بدهی.
برای آنکه این گفتوگو شکل بگیرد، باید دل آماده شود؛
نه با معلومات، بلکه با تسلیم، محبت، و پاکی نیت.
بیایید گام به گام پیش برویم:
اوّلین حرف: «من نمیدانم»
هیچ در رازی گشوده نمیشود،
مگر آنکه در دل خود بگویی:
«نمیدانم. راه را نمیدانم. من محتاج هدایت توام.»
این «نمیدانم»،
کلید ورود نور به دل توست.
معلم نورانی با کسی سخن میگوید که در دلش فضای خالی دارد؛ «جبی»
و کسی که پر از دانستهها و تحلیلهای خیالی خویش است، جایی برای دیدن نوری تازه ندارد.
…
خلوتِ کوتاهِ صادقانه
برای گفتوگو با معلم نورانی، لازم نیست ساعتها ذکر بگویی.
فقط گاهی، در یک لحظهٔ ساده،
قبل از شروع یک کار
وقتی در ماشین نشستهای
یا شب قبل از خواب
در دلت بگویی:
«ای معلم نورانی… من نمیفهمم… خودت نشانم بده.
اگر تو نگویی، من گم میشوم.
بگو، حتی با یک نشانه…»
این سادهترین، خالصترین، و مؤثرترین راه گفتوگو با اوست.
…
سکوت برای شنیدن
بعد از این گفتوگو، مهمترین کار این است که ساکت بمانی.
نه در زبان، بلکه در ذهن.
نه تحلیل کن. نه مقایسه کن. نه دنبال جواب فوری باش.
فقط گوش بده.
او راه حرف زدن را خوب بلد است.
گاهی با یک حال خوش…
گاهی با خواب شبانه…
گاهی با آیهای که ناگهان چشم تو به آن میافتد…
گاهی با تلنگر یک دوست…
و گاهی، با یک «حذف»:
حذف چیزی که دوستش داشتی ولی برای تو نبود…
او سخن میگوید؛
اما در سکوتها، در حضور، در نشانهها.
…
نشانهها را جدی بگیر، نه وسواسگونه
معلم نورانی با نشانهها کار میکند.
اما این نشانهها را با وسواس دنبال نکن.
با نرمی و محبت نگاه کن.
گاهی یک اتفاق که برای همهٔ مردم «تصادفی» است،
برای تو درس میشود.
اگر در آن لحظه حالت نرم شد، اشکت آمد، دلات بیدار شد…
بدان که او پاسخ داده است.
جواب تو را داده، همانطور که شایستهاش بودی.
…
ترک گناه، تسهیل مکالمه است.
گناه، پردهای میان تو و معلم نورانیات میشود.
نه اینکه او تو را ترک کند؛
اما تو دیگر صدایش را نمیشنوی.
اگر میخواهی صدایش را واضحتر بشنوی،
دل را پاکتر نگه دار.
هرچه آینه صافتر، تصویر واضحتر.
…
او را دوست بدار، نه فقط دنبال جواب باش!
معلم نورانی، معشوق است، نه فقط آموزگار.
با او عاشقانه گفتوگو کن.
نه فقط برای حل مسائل، بلکه برای بودن با او.
گاهی فقط بگو:
«دلم برایت تنگ شده بود.
آمدهام، بیهیچ خواستهای.
فقط باش… همین.»
این لحظات، زیباترین درسهای معلم نورانی در دل توست.
…
راه گفتوگو با معلم نوری:
«نمیدانم» گفتن،
خلوت صادقانه،
سکوت برای شنیدن،
توجه به نشانهها،
پاک نگه داشتن دل،
و عاشقانه بودن است.
با این مسیر، تو نهتنها علم پیدا میکنی،
بلکه معلمت را پیدا میکنی.
و هر روز که با او باشی، روز تو «روشن» است؛ حتی اگر سخت باشد.
حالا میپردازیم به یکی از مهمترین تفاوتها میان دانش آنلاین حاصل از معلم نورانی و دانش آفلاین ذهنی یا همان معلومات کتابی.
این تفاوتها، راه ما را مشخص میکند؛ که کدام علم، ما را زنده میکند و کدام، فقط بار اطلاعاتی بر دوش ماست.
تفاوت دانش آنلاین نورانی و دانش آفلاین ذهنی!
دانش آفلاین ذهنی تو را سنگین میکند؛ دانش آنلاین نورانی تو را سبک.
وقتی علم را از کتابها، تحلیلها، ذهن و حافظه میگیری،
ممکن است پر از داده شوی،
اما سبکی، آرامش و رهایی در تو پیدا نمیشود.
اما وقتی علم را از معلم نورانی بگیری،
احساس سبکی میکنی،
گویی باری از دوشت برداشته شده.
باورهای درست در دل تو مینشیند،
بدون آنکه نیاز باشد مدام خودت را قانع کنی.
…
دانش آفلاین ذهنی تو را به جدل میکشاند؛ دانش آنلاین نورانی تو را به سکوت.
علم آنلاین ذهنی معمولاً باعث میشود بخواهی با دیگران بحث کنی،
دیگران را متقاعد کنی، و دیده شوی.
اما علم نورانی، تو را آرام و فروتن میکند.
وقتی نور را دیدی، دیگر نیازی نیست کسی را قانع کنی؛
فقط کافیست باشی، و دیگران از بودن تو نور بگیرند.
…
دانش آفلاین ذهنی به فراموشی میرود؛ دانش آنلاین نورانی باقی میماند.
آنچه از ذهن گرفتهای،
اگر ننویسی یا تکرار نکنی، فراموشت میشود.
اما آنچه از معلم نورانی گرفتهای،
در عمق جانت حک میشود؛
و حتی اگر سالها هم بگذرد،
در لحظهای از زندگی، همان نور باز میتابد و راهت را روشن میکند.
…
دانش آفلاین ذهنی بهتنهایی نجاتبخش نیست؛ اما دانش آنلاین نورانی، نجاتدهندهٔ جان توست.
شیطان هم علم ذهنی داشت؛
حتی از ملائکه بیشتر.
اما نوری نداشت.
و آنکه نور ندارد،
در تاریکیهای نفس و حبّ دنیا و تمناها گم میشود.
اما اگر حتی کمسواد باشی،
ولی نوری در دل داشته باشی،
راهت را پیدا میکنی.
…
دانش آفلاین ذهنی از بیرون میآید؛ دانش آنلاین نورانی از درون میجوشد.
وقتی با معلم نورانی در ارتباطی،
گاهی به دانستههایی میرسی که در هیچ کتابی نخواندهای.
اما وقتی اتفاقی رخ میدهد،
میبینی پاسخش در دل تو حاضر است.
این علم، از تو نیست؛
بلکه از اوست که در تو تجلی کرده.
…
دانش آفلاین ذهنی به تو قدرت میدهد؛ دانش آنلاین نورانی به تو خشوع.
علم آفلاین ذهنی تو را قوی میکند، اما برای رسیدن به تمناها و در برابر مردم.
علم نورانی تو را خاشع میکند، اما در برابر خدا.
علم آفلاین ذهنی ممکن است تو را مغرور کند.
اما علم آنلاین نورانی، تو را خاکیتر، مهربانتر، و دلنازکتر میکند.
…
علمِ نورانی، معلم دارد.
و تو وقتی با معلم نورانیات در ارتباطی،
علمی به دست میآوری که نه از حافظه آفلاین، بلکه از دل و نور میجوشد.
و این علم است که «یُنیرُ الطریق»؛
راه را روشن میکند،
نه فقط تئوری میدهد.
چگونه بفهمیم که یک علم، از معلم نورانی آمده است؟
شناخت علم نورانی از علم ذهنی، امری بسیار لطیف است.
ممکن است دو نفر، هر دو یک سخن واحد را بشنوند، اما در یکی فقط به ذهن مینشیند، و در دیگری به دل.
یکی به حافظهاش چیزی اضافه میشود، و دیگری تحول پیدا میکند. چگونه این را بشناسیم؟
اثر آن در حال دلت چیست؟
نخستین و مهمترین نشانهٔ علم نورانی، اثر آن بر دل توست.
آیا پس از شنیدن یا فهمیدن آن علم، دلت آرام گرفت؟
آیا نوعی سبکی، نرمی، اشتیاق به خوبی، و بینیازی از جدل در تو پیدا شد؟
آیا حالت شبیه لحظهای شد که چراغی در تاریکی روشن شود و تو با لبخند بگویی: «آهان، حالا فهمیدم!»؟
اگر چنین است، آن علم، نورانی است. و آن معلم، معلمی از جانب خداست.
…
آیا به عمل نزدیک شدی یا فقط به دانستن بود؟
علم نورانی آنلاین، دعوت به حرکت میکند. تو را به شوق بندگی، به اشتیاق تغییر، به سمت اخلاق بهتر، نماز بهتر، صداقت و مهربانی، هدایت میکند.
اما علم ذهنی آفلاین، ممکن است تو را فقط درگیر محفوظات کند. تو را به دانستن بیشتر، نقد بیشتر، تحلیل بیشتر مشغول کند، ولی در عمل، همان آدم قبلی بمانی.
…
آیا تو را بینیاز از معلم کرد یا بیشتر تشنهٔ او؟
علم آفلاین ذهنی، اغلب وقتی زیاد شود، انسان را دچار توهمِ دانایی میکند.
آدم خیال میکند دیگر خودش استاد است، نیازی به کسی ندارد.
اما علم نورانی، برعکس، تو را فروتنتر میکند. بیشتر میفهمی که بدون نور معلم نمیتوانی هیچ باشی. عطشت به دیدن، شنیدن، بودن در کنار آن معلم بیشتر میشود.
…
آیا روشنایی درونت بیشتر شده یا فقط اطلاعات بیرونی؟
اگر بعد از دریافت آن علم، بهتر میتوانی تاریکیها را بشناسی، نفاق را تشخیص دهی، ریا را از اخلاص تمییز دهی، صدای نفس را از صدای نور جدا کنی، این یعنی نوری در دل تو افتاده.
اما اگر فقط اطلاعاتت بیشتر شده ولی قدرت تشخیص نداری، آن علم، آفلاین ذهنیست.
…
آیا دیدنت تغییر کرد؟
علم نورانی، چشمانت را عوض میکند.
نه چشم ظاهرت را، بلکه چشم دلت را.
با همان چشم به دنیا نگاه میکنی، اما اشیا و انسانها، جور دیگر به نظر میرسند.
حتی خودت را هم جور دیگری میبینی.
این علم، علم آنلاین نورانی است.
…
آیا قلب تو نرمتر شده یا سختتر؟
اگر دانشی که به دست آوردی، قلبت را نرمتر کرده؛
تو را مهربانتر، خاشعتر، فروتنتر کرده؛
و اشتیاقت به قرب خدا بیشتر شده؛
این علم، از جنس نور است، از جنس معلم نورانیست.
…
علم نورانی، نشانه دارد؛
و نشانهاش، تغییر دل است،
نه فقط تغییر ظاهر.
این علم، تو را به خودت نمیسپارد؛
تو را به معلمت بازمیگرداند.
اگر معلم نورانیام را گم کردهام، چگونه پیدایش کنم؟
یافتن معلم نورانی، مثل باز کردن پنجرهای به سوی خورشید است.
خورشید هست، نور هست، اما اگر پنجره بسته باشد، تو در تاریکی میمانی.
پس سخن دربارۀ باز کردن آن پنجره است؛
و آن پنجره، دل توست.
…
دل را از تمنّاهای بیارزش پاک کن
معلم نورانی، به دلهای مشتاقِ حق نزدیک میشود.
نه به دلهایی که پُر از آرزوی دنیا، چشم و همچشمی، شهرت، و قدرتاند.
اگر میخواهی پیدایش کنی، از خودت بپرس:
چه چیزی در دل من بیشترین جا را گرفته؟
معلم نورانی، در کجای دل من نشسته؟
تا وقتی جای دل را با «غیر او» پُر کردهای، معلم نورانی را نمیبینی.
…
به نورهای کوچک زندگیات توجه کن
معلم نورانی، همیشه با هیبت یک انسان باشکوه وارد نمیشود.
گاهی با یک جمله، یک نگاه، یک سخن ساده از زبان یک کودک،
و حتی با یک حادثه تلخ یا شیرین،
خودش را به تو نشان میدهد.
اگر اهل توجه باشی، این نشانهها را میبینی.
و خواهی فهمید که:
«وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ» یعنی خدا هر روز دارد تو را تعلیم میدهد…
اما تو هنوز معلمت را نمیشناسی.
…
در تنهاییِ شب، از خدا بخواه
دلهای خاموش در سکوت شب،
بیشتر آمادهٔ شنیدن نور معلماند.
در دل شب، به او بگو:
«خدایا، معلم نورانیات را به من بشناسان!»
«نوری را که با آن فرق را بفهمم، به دلم بیفکن!»
«مرا از تاریکی گمان و عادت نجات بده!»
دعای شبانه، جرقهٔ طلوع خورشید معلم در دل است.
…
هرجا نوری هست، آن را تعقیب کن
تو لازم نیست فوراً معلم نهایی را بشناسی.
فقط کافیست به سمت نور بروی.
نور، تو را به معلم خواهد رساند.
اگر کلامی شنیدی که دلت را لرزاند،
اگر جملهای اشکت را درآورد،
اگر انسان سادهای را دیدی که بیادعا، نوری در نگاهش بود…
بیتفاوت عبور نکن!
اینها نشانهاند.
اینها علائم حضور معلماند.
…
و مهمتر از همه: مطیع باش
معلم نورانی، برای بازی نمیآید.
برای تعلیمِ دل میآید.
اگر آمد و تو، فقط او را تحسین کردی اما مطیع نشدی،
رفتهرفته صدایش را دیگر نمیشنوی.
«اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»
یعنی تا وقتی تقوا داری، تعلیم جاریست.
وقتی پشت کردی، صدا خاموش میشود.
…
پیدا کردن معلم نورانی، یعنی آماده شدن برای دیدن، شنیدن، و پیروی.
تو هر روز او را میبینی، اما اگر قلبت خاموش باشد، او را نمیشناسی.
چگونه با معلم نورانی در زندگی روزمره، ارتباط همیشگی داشته باشیم؟
معلم نورانی، مثل آفتاب است؛
او همیشه هست، اما این تویی که باید چشم دل را باز نگه داری.
پس برای اینکه این ارتباط دائم باقی بماند، باید این عادتهای نورانی را در زندگیات وارد کنی:
…
با نیتهای کوچک شروع کن:
صبح که بیدار میشوی، بگو:
«خدایا! من امروز فقط دنبال نور توام.»
«اگر چیزی تاریک بود، کمکم کن بفهمم.»
«اگر نوری دیدم، کمکم کن با تمام دل دنبال کنم.»
این نیت ساده، روز تو را به کلاس درس تبدیل میکند؛
و تو را برای دیدن معلم نورانی، آماده میسازد.
…
در برابر هر احساسی که دلت را روشن کرد، توقف کن
گاهی یک جمله، یک عکس، یک دیدار، یا حتی یک درد،
دل تو را روشن میکند.
در آن لحظه، فرار نکن!
بنشین چند لحظه؛
بگذار نور بتابد؛
بپرس: «الان خدا چه چیزی دارد به من یاد میدهد؟»
درست همینجا، معلم نورانی با تو حرف میزند.
…
روزت را با «بازخوانی نورانی» تمام کن
قبل از خواب، به خودت بگو:
«امروز، کجا نور دیدم؟»
«کجا دلم روشن شد؟»
«کجا اشتباه کردم و تاریک شدم؟»
این مرور شبانه (محاسبۀ نفس)، مثل حضور در دفتر معلم است.
تو را برای فردا، آمادهتر میکند.
و اجازه میدهد که آموزش معلم نورانی، پیوسته باشد.
…
به چیزهایی که دلت را تاریک میکند، نه بگو
هر کاری که بعدش حالت بد شد،
هر چیزی که دیدی و قلبت گرفت،
هر حرفی که زدی و بعدش خجالت کشیدی…
بدان آن لحظه، از معلمت فاصله گرفتی.
پس با دقت بگو:
«این نور نداشت. نمیخواهم تکرارش کنم.»
این نه گفتن به تاریکیها، حفظ ارتباط با معلم نورانیست.
…
قدر نشانهها را بدان
معلم نورانی همیشه با نشانه میآید: «آیة»
یک دوست خوب؛
یک کتابی که «تصادفی» سر راهت آمد؛ «لقط»
یک جمله از دهان کسی که انتظارش را نداشتی؛
یک اشک بیدلیل در یک مجلس نورانی…
اینها را جدی بگیر.
نوشتهای برای دلت بنویس. #دلنوشته
و بگو:
«او داشت با من حرف میزد… من شنیدم!»
…
و این است راز ماندن با معلم نوری:
«وَ اذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ»
«یاد خدا، یعنی یاد آن معلمی که نورش در دل توست.»
وقتی یادش را در دل زنده نگه داری،
او همواره به تو یاد میدهد، تو را هدایت میکند،
و هر روزت را به کلاس نورانی بدل میسازد.
چگونه دل را برای درک عمیقتر تعلیم نورانی آماده کنیم؟
نور، جایگاهش دل است.
و معلم نورانی، نه با زور و اجبار، که با لطافت و صفا وارد میشود.
دل باید ظرف نور شود.
پس اینجا با هم راههای مهمی را مرور میکنیم که دل را برای دریافت عمیقتر نور، آماده میکند:
…
پاکسازی دل از «وابستگیهای بیفایده»
هر دلبستگی (تمنّاها)، مثل لکهای بر آینه دل است.
دلِ وابسته، دلِ تاریک است.
چرا که وقتی نور معلم میتابد، دلت مشغول چیز دیگریست و نمیفهمد.
از خود بپرس:
«به چه چیزی بیشتر از خدا دل بستهام؟»
«آیا اگر این چیز از من گرفته شود، نورانی باقی میماند؟»
این سؤالها تو را به آرامی از دلبستگیها عبور میدهند.
…
سکوت بیرونی و درونی
معلم نورانی، آهسته حرف میزند؛
و دلهای پر از صدا، نمیشنوند.
سکوت بیرونی یعنی:
کمتر حرف بزن؛ کمتر بشنو؛ کمتر درگیر شو.
سکوت درونی یعنی:
اجازه بده قلبت، فقط ببیند و بشنود.
«فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»
سکوت، همان کنار زدن «غطا»ست. همان رسیدن به بصیرت عمیق.
…
مطالعهی نورانی!
به دنبال آن نوری باش که یک جمله به دلت میدهد و نگاهت را عوض میکند.
علم واقعی همان است که از جنس رؤیت و دگرگونی دل باشد.
…
یار نورانی، راه ارتباط دائم با معلم است!
دوستی داشته باش که دلش نور دارد.
کسی که وقتی کنارش هستی، یادت میافتد که باید نور را جدی بگیری.
انگار وقتی به چهرهاش نگاه میکنی، قلبت نورانی میشه.
«وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ»
این دوست، خودش پلیست بهسوی معلم نوری.
اینجوری تعلیم نورانی، عمیقتر، لطیفتر، و دائمتر میشود.
و آنگاه آیات الهی برایت جان میگیرند،
روزمرگیها تبدیل به درسهای عاشقانه میشوند،
و تو در مسیر تعلیم نورانی، شاگردی عاشق میمانی…
چگونه «رنجها» و «تأخیرها» کلاسهای پنهانِ معلم نورانیاند؟
وقتی دل مشتاق تعلیم است، اما واقعهای سخت، ناتمام، یا دردناک وارد میشود، ذهن میپرسد:
«چرا الان؟»
«چرا من؟»
«چرا اینطور؟»
اما قلبی که به معلم نورانی ایمان دارد، میداند:
«این هم یک درس است، از همان معلم.
اما نه با واژه، که با واقعه، با حادثه»
بیایید با هم ببینیم چطور رنجها، تأخیرها و سختیها، تبدیل به زبان تعلیم نورانی میشوند:
…
هر رنج، یک تقه است بر درِ دل
رنج مثل دستیست که در میزند:
+ «القارعة»
«دل تو خواب است! بیدار شو! نگاه کن! معلم آمده…»
بسیاری از ما وقتی آرامش داریم، کمتر متوجه حضور نورانی میشویم.
اما وقتی رنجی میآید، گویی آسمان دل ما میگوید:
«الان وقت دیدن است…»
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ…»
تا دیده باز شود…
…
تأخیرها، کلاسهاییاند که تو را از سطح به عمق میبرند!
گاهی چیزی را میخواهی، دعا میکنی، تلاش میکنی… اما نمیشود.
فکر میکنی سکوت است؛ در حالیکه این، دقیقاً همان لحظهی تعلیمِ عمیق است:
خدا دارد به تو میآموزد:
«تو برای رسیدن آماده نیستی. بیا و آماده شو.»
تأخیرها یعنی:
آیا هنوز دلات فقط نتیجه را میخواهد؟
آیا حاضری مرا بیشتر از خواستهات بخواهی؟
«تمنا فدای تقدیر یا تقدیر فدای تمنا»
«وَ عَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ»
درس، در همان چیزیست که نمیخواهی ببینی…
…
درد، زمانی درمان میشود که به آن نور بتابد… اگر پشت نکنی!
لحظهای که دلت شکسته، همان لحظهایست که دیوارهای دل ترک برداشتهاند؛
و نور، منتظر است از همان ترکها بتابد.
انگار خدای مهربان منتظر همین دلهای شکستهاست…
نه منتظر دلهای متکبر و قسی، نه نزد دلهای مغرور، که نزد دلهای نرمشده از رنج.
…
درسهای رنج، یعنی کربلاهای زندگیمان، با دل خوانده میشوند!
وقتی حادثهای میرسد، نفسی که از تمناها دست بردار نیست، با تایید وسوسههای شیطان، به سراغ رفتارهای غلط و اشتباه میرود.
اما قلب رو به نور، بدنبال پاسخ معلم نورانی یعنی فرشته مهربان خویش است، تا تاویل این حادثه را بفهمد.
پس لازم است ساکت شوی و دل را بگشایی:
بپرسی:
«در این رنج، معلمم چه میخواهد به من یاد دهد؟»
نه: «چرا اینطور شد؟»
بلکه: «چه چیزی در من باید دیده شود؟»
…
بزرگترین رنج، غیبتِ نور معلم در ملکوت قلب است… و بزرگترین تعلیم، طلبِ دیدار او!
گاهی احساس میکنی همه چیز سرد شده؛ نه حرفی به دل مینشیند، نه آیهای دلت را میلرزاند…
بدان: این هم یک درس بزرگ است!
درسِ تشنگی، درسِ دوری از نور، درسِ نایابیِ معلم…
و اگر از دل بگویی:
«خدایا! باز نور را به من بچشان… من دلم برای معلمم تنگ شده…»
این همان جاییست که تعلیم تازهای آغاز میشود…
و تو دوباره شاگرد میشوی، از نو…
نشانههای پایان یک دورهی تعلیم، و آغاز یک فصل تازه با معلم نورانی
همانطور که سال تحصیلی کلاسها روزی تمام میشود و دفتر جدیدی باز میشود، در مسیر سلوک نورانی هم «فصلها» و «دورهها»یی وجود دارد.
گاهی یک واقعه، یک دیدار، یک درد، یا حتی یک آگاهی، نشانهایست که به تو میگوید:
«صفحهی قبل تمام شد. معلم، دفتر جدیدی برایت باز کرده.»
اما از کجا بفهمی که یک فصل تعلیم تمام شده، و وارد مرحلهی تازهای شدهای؟
در ادامه نشانههایی مهم از پایان یک دوره و آغاز مرحلهای تازه را میخوانیم:
…
احساس پایان یافتن یک «عادت» یا یک «وابستگی»
ناگهان متوجه میشوی دیگر آن میل شدید قبلی را نداری.
دیگر از چیزی که مدام دلت را میبرد، فاصله گرفتهای.
این یعنی: معلمت تو را از یک دام بیرون کشیده.
صفحهی قبلی بسته شد.
…
روشن شدن معنای واقعهای که قبلاً تاریک و مبهم بود!
روزی بود که نمیفهمیدی چرا فلان اتفاق افتاد، یا چرا کسی از زندگیات رفت.
اما حالا ناگهان، آرام و روشن، میفهمی:
«آه… این هم بخشی از تعلیم معلمم بود…»
این یعنی: نور بر آن بخش از صفحه تابیده. دورهاش تمام شد.
…
تمایل قلبی شدید برای پاک شدن، تغییر کردن، یا نزدیکتر شدن به نور
نه از سر ترس، بلکه از روی اشتیاق.
دلت میخواهد خودت را خالی کنی، ببخشی، بنویسی، ببالی، یا سکوت کنی…
این یعنی: صدای زنگ کلاس جدید را شنیدهای. معلمت منتظر است.
…
وقتی دوباره از یک آیه، یک کلمه، یک لحظه، نوری جدید و بزرگ میتابد!
شاید آیهای را ده بار شنیدهای. اما این بار، ناگهان، مثل اولین بار، قلبت میلرزد.
تو نیستی که فهمیدی؛
معلم تو دوباره تو را صدا زده…
این نشانهی آن است که در کلاس تازهای نشستهای.
…
وقتی دلت برای او تنگ میشود… بیدلیل، بیمکان، بیزمان
نه غم است، نه شادی.
فقط یک شوق خاموش در دل، یک اشتیاق ناپیدا، یک حضور نامرئی.
تو حتی نمیدانی دقیقاً برای چه چیزی دلت تنگ است…
اما میدانی:
یکی تو را صدا زده. معلمی در راه است.
چگونه به معلم نوری در زندگیات وفادار بمانی؟
و چه چیزهایی مانع دیدن دوبارهی او میشود؟
هر بار که معلم نورانی در دل تو ظهور میکند، یک عهدی میان تو و او بسته میشود. عهدی از جنس نور.
اما ماندن در این عهد، نیازمند نگهداری از دل است.
دل، خانهی ظهور معلم است.
و خانهی نور، به هر چراغی روشن نمیماند…
«لا اله الا الله»
…
صدق در خواستن، استمرار در مراقبت
معلم نورانی، برای دلهای صادق میآید.
نه دلهای حریص، نه دلهای متظاهر.
اگر دیدی دلت تاریک شده، برگرد به صداقت؛
با خودت، با خدا، با حقیقت.
صدق، یعنی: بیتکلف بگویی «دلم معلمم را میخواهد».
…
ترک تمناهای تاریک
هر تمنایی که جای معلم را در دل بگیرد، همان لحظه نور را خاموش میکند.
تو نمیتوانی همزمان عاشق معلمت باشی و در آغوش تمنای دیگری.
هر چیزی که دلت را مشغول کند و تو را از یاد معلمت دور کند، رنج آور خواهد شد.
…
وفاداری به لحظههای نورانی گذشته
گاهی معلم نورانی یک بار آمد، و تو لمسش کردی.
اما بعد از مدتی، غرق شدی در روزمرگی و فراموش کردی.
وفاداری یعنی:
یاد آن لحظه را زنده نگه داری، و همان مسیر را ادامه بدهی.
آن لحظهای که حالت خوب شد، را فراموش نکن! همانجا کلاس بود.
…
صبر هنگام خاموشی نور
گاهی انگار معلم رفته است. دل، تاریک است. خبری نیست.
اینجاست که وفادار بودن معنی پیدا میکند.
یاد بگیر با دل تیره هم، به عهد نور وفادار بمانی.
صبر کن، سکوت کن، توبه کن…
او را خواهی دید، اگر تو دوربرگردان را دور بزنی.
خاموشی گاه امتحان است، نه پایان.
…
اجتناب از همنشینی با نورستیزان حسود!
«مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»
کسانی که مدام به تو ناامیدی، بیارزشی، پوچی، حرص و حسادت تزریق میکنند، معلم نورانی را از دل تو میرانند.
دلهایی که همنشین ظلمتاند، برای نور، جای امنی نیستند.
پاکی دل، با پشت کردن به دلهای ناپاک و رو کردن به دلهای پاک حاصل میشود.
چگونه دل را برای بازگشت نور آماده کنیم؟
راه بازگشت معلم نورانی به خانهی دل.
نور، بیدلیل خاموش نمیشود.
اگر نوری رفته، اگر معلمت را مدتی ندیدی، اگر صدایی از درونت نمیآید،
نشانهایست که دل، نیاز به بازسازی دارد؛
نیاز به تطهیر، به آشتی، به آمادگی.
راههای بازگشت معلم نورانی به ملکوت قلب:
…
بازگشت به لحظهی نخست دیدار
به عقب برگرد.
به آن لحظهای که نور را دیدی.
به آن جمله، آن نگاه، آن حس، آن واقعه…
یادآوری کن که چه شد که حالت خوب شد.
بازگشت به لحظهی نور، دل را دوباره روشن میکند.🕯️
انگار با شمعی قدیمی، دوباره مشعل را میافروزی. «ارث»
🌧️ گاهی بارش نور، با باریدن اشک توبه آغاز میشود.
گاهی فقط با گفتن «ببخشید»… دل باز میشود.
…
انفاق در خلوت؛ بدون هیچ نام و نشان
اگر معلم نورانی بیصدا میآید، راه بازگشتش هم بیصداست.
گاهی با یک بخشش در پنهان، یک هدیهی بینام، یک کار خیر بدون توقع،
نور به خانهی دل بازمیگردد.
💎 دلِ بیهوس، جایگاه معلم نورانیست.
…
نوشتن با دل (#دلنوشته)
کاغذ بردار. دل را روی کاغذ بریز.
همانطور که هست. با درد، با اشتباه، با اشتیاق…
از او بنویس. با او حرف بزن.
به او بگو دلت برایش تنگ شده. بنویس:
«معلمم، بازگرد!»
🖋️ کلماتِ صادقانه، قفلها را باز میکنند.
…
نماز با اشک، ذکر با حضور
اگر دلت بسته است، نماز بخوان.
نه فقط از روی عادت، بلکه با حسرتِ نور.
ذکر بگو، نه فقط با زبان، بلکه با حضور.
بگو ای خدای مهربان، حقیقت را آنطور که هست، به من نشان بده… و دنبالش کن.
🌱 نور، از دل ذکری که با اشتیاق گفته شود، میروید.
نشانههای خاص شناخت معلم نورانی
چگونه از کجا بفهمیم که نوری که میبینیم، یا حرفی که میشنویم، از همان معلم نورانی است؟
معلم نورانی نمیآید تا خود را بهطور آشکار نشان دهد، بلکه برای دلهایی که آمادهاند، در پس نشانهها و معانی ظاهر میشود.
شناخت معلم نورانی نیاز به دقت و بصیرت دارد. باید بتوانی از میان جمعیت آراء، نظرات، و علائم، نشانههای او را شناسایی کنی.
در ادامه، چند نشانهی خاص که نشان میدهد معلم نورانی در حال تعلیم است، را بررسی میکنیم:
…
حسِ آرامشِ عمیق پس از دریافت پیام یا آگاهی جدید
وقتی معلم نورانی با دل ارتباط برقرار میکند، هیچگاه دل را درهم نمیریزد یا پریشان نمیکند.
بلکه برعکس، پیامهای او به دل آرامش میدهند.
هر سخن یا آگاهیای که از معلم نورانی میآید، در ابتدا ممکن است پیچیده یا دشوار به نظر برسد، اما در نهایت، دل در آرامش کامل قرار میگیرد.
حس میکنی که همهچیز در جای خودش قرار گرفته است. + «حقّ»
🌟 معلم نورانی هیچگاه اضطراب، آشفتگی، یا تردید در دل ایجاد نمیکند؛ بلکه برعکس، آرامش به ارمغان میآورد.
…
آگاهیهایی که در دل بهطور طبیعی و فطری میدرخشند، نه از عقل و تفکر پیچیده
معلم نورانی در دل نفوذ میکند، بدون آنکه نیاز به پیچیدگیهای ذهنی باشد.
هر آگاهی که از او میگیری، بینیاز از توضیحات اضافی، در دل جا میافتد.
این آگاهیها طبیعی و فطری و خودجوش هستند، مثل تابش نور که بهطور طبیعی در دل میدرخشد، نه از طریق تجزیه و تحلیلهای ذهنی.
🌿 هر پیامی که از معلم نورانی میآید، احساس میشود که از عمق دل و روح جاری است، نه از روی استدلالهای خشک و مثلا عقلانی.
…
حضور او در موقعیتهای خاص و چالشهای زندگی
وقتی معلم نورانی در زندگیات ظاهر میشود، معمولا در مواقعی است که به راهی جدید یا تصمیمی بزرگ نیاز داری.
در چنین لحظاتی، حضور او به شکل راهنماییهای غیرمنتظره یا حسهای درونی که درست به موقع ظهور میکنند، محسوس است.
💡 معلم نورانی در شرایطی که به انتخاب یا جهتگیری جدید نیاز داری، از درون دلات سخن میگوید، بهگونهای که میدانی درستترین تصمیم را میگیری.
…
توجه به زیباییها و نشانههای به ظاهر کوچک آفاقی در زندگی
معلم نورانی همیشه در پس زیباییهای زندگی، به ویژه در چیزهای ساده و کوچک، حضور دارد.
وقتی معلم نورانی نزدیک است، دل تو توجه بیشتری به جزئیات طبیعت، مانند نور خورشید، صدای باران، یا لبخند یک کودک میکند.
این نشانهها نه تنها از بیرون، بلکه در درون نیز احساس میشوند.
🌻 معلم نورانی تو را به سادگی و زیباییهای معنوی زندگی هدایت میکند و چشمان دلت را به این زیباییها باز میکند.
…
آگاهیهای پر از محبت، مهربانی، و توجه به دیگران
معلم نورانی، کسی است که وقتی در دل حضور پیدا میکند، احساس محبت و توجه به دیگران در تو تقویت میشود.
تو دیگر به دنیای بیرونی نگاه نمیکنی که فقط خودت را بهدست بیاوری، بلکه خود را در قلب دیگران میبینی.
این حس از نیکی و محبت، از آن معلم است که دل تو را با نور خود آراسته است.
💖 معلم نورانی دل تو را پر از محبت و از خودگذشتگی میکند، و تو به دنبال خدمت به دیگران میروی.
چطور میتوانیم از معلم نورانی خود در روزهای سخت زندگی کمک بگیریم و در این مسیر رشد کنیم؟
زندگی همیشه آرام و بیدغدغه نیست.
در روزهای سخت، چالشها، دردها و تردیدها ممکن است ما را از مسیر خود منحرف کنند.
اما همانطور که در روزهای روشن، معلم نورانی راه را نشان میدهد، در روزهای تاریکتر نیز معلم نورانی همچنان در کنار ماست، منتظر است که دستمان را بگیرد و دلمان را از تاریکیها بیرون بیاورد.
بعضی از راهکارهای عملی برای استفاده از حضور معلم نورانی در روزهای سخت و رشد در مسیر نورانی زندگی:
…
نگاه به هر مشکل بهعنوان فرصتی برای رشد!
در روزهای سخت، زمانی که مشکلات بر سر راهات قرار میگیرند، معلم نورانی از تو میخواهد که از آنها درس بگیری.
او به تو یاد میدهد که هر مشکلی، چالشی است برای شکوفایی و رشد درونی.
این مشکلات همانند سنگهایی هستند که برای شکل دادن الماس درونت، به آنها نیاز داری.
🌱 در لحظات سخت، از معلم نورانی بخواه که از دل هر مشکل، جواهری از آگاهی برایت آشکار کند.
…
عمل به نصایح قلبی و درونی!
«اذا نفرت قلوبکم من شیء فاجتنبوه»
معلم نورانی هیچگاه از بیرون نمیآید که به تو چیزی را تحمیل کند، بلکه او در دلات ظهور میکند و از درون راهنمایی میدهد.
اگر در شرایط سخت قرار گرفتی، به صدای درونت گوش بده.
آن صدای نورانی که از دل به بیرون میآید، تو را هدایت میکند.
💭 در سختیها، به احساسات درونی خود توجه کن، چرا که معلم نورانی از طریق قلبت به تو نزدیک میشود.
…
صبر و شکیبایی در برابر سختیها
یکی از مهمترین درسهایی که معلم نورانی به ما میدهد، صبر است.
در روزهای سخت، او به ما میآموزد که صبر نه تنها مقاومت در برابر مشکلات است، بلکه یک فرصتی است برای تقویت درون و تثبیت ایمان.
او از ما میخواهد که در برابر مشکلات، بهجای مقاومت سطحی، در عمق صبر برویم و از این طریق، درخت روحمان را پرثمرتر کنیم.
⏳ صبر کردن در برابر چالشها، نشاندهنده حضور معلم نورانی است که دلت را در برابر سختیها قویتر میکند.
…
طلب راهنمایی از معلم نورانی در لحظات تردید!
زمانی که در شرایطی پیچیده و دشوار قرار داری، از معلم نورانی بخواه که مسیر روشن را نشانت بدهد.
او قادر است در دلت راهحلها و آگاهیهایی بیافریند که به راحتی از پیچیدگیهای مشکل عبور کنی.
🧭 معلم نورانی همیشه نزدیک است، فقط باید از دلت کمک بخواهی.
…
توجه به لحظات خاص که نور در دلت میدرخشد!
گاهی در دل مشکلات، یک لحظه کوتاه از نور و آگاهی به تو میرسد.
این لحظهها همانند چراغهایی هستند که در دل شب میدرخشند.
معلم نورانی به تو یاد میدهد که در این لحظات، از آن نور بهره ببری و در مسیر خود گام برداری.
💡 در هر لحظه از زندگی، حتی در سختیها، همیشه فرصتی برای اتصال به نور وجود دارد.
…
اعتماد به رحمت الهی و ایمان به هدایت معلم نورانی!
در روزهای سخت، یادآوری این نکته ضروری است که معلم نورانی (فرشتۀ مهربان)، انگار از جانب خدای مهربان آمده و هیچگاه تو را در میان سختیها تنها نمیگذارد.
اعتماد به رحمت الهی، ایمان به هدایت معلم نورانی و در نهایت، باور به اینکه هر مشکل بهطور موقتی است و پایان خواهد یافت، تو را در مسیر روشن نگه میدارد.
«إِنَّ لِلنَّكَبَاتِ غَايَاتٍ لَا بُدَّ أَنْ تَنْتَهِيَ إِلَيْهَا»
🌹 با هر سختی، یک معلم نورانی در انتظار است تا از دل مشکلات، تو را به روشنایی هدایت کند.
«نور جوف نار آیت»
چگونه میتوانیم حضور معلم نورانی را در زندگی روزمرهمان تقویت کنیم و همواره در مسیر روشن بمانیم؟
حضور معلم نوری در زندگیمان یک هدیه الهی است که نیازمند توجه، مراقبت، و ارتباط مستمر است.
این حضور نه تنها در لحظات خاص، بلکه در تمام لحظات زندگی میتواند به ما کمک کند تا در مسیر رشد و تعالی حرکت کنیم.
اگر بخواهیم همیشه از این حضور بهرهمند شویم، باید بدانیم که چگونه آن را تقویت کنیم و همواره در مسیر روشن بمانیم.
«أَكْرِمي مَثْواهُ»
بعضی از راهکارهای عملی برای تقویت حضور معلم نورانی در ملکوت قلب، در زندگی روزمرهمان:
…
پیوستگی ارتباط دل با نور معلم در ملکوت قلب!
حضور معلم نورانی همیشه در دل ماست، اما برای اتصال به او باید به دلمان توجه کنیم.
اگر از زندگی روزمره، شلوغیها و فشارهای بیرونی جدا نشویم، ممکن است نتوانیم به صدای درونیمان گوش دهیم.
بنابراین، لحظاتی در روز را برای خلوت با خود اختصاص بدهیم تا صدای معلم نورانی را بشنویم و از هدایت او بهرهمند شویم.
دو رکعت نماز، هدیه به پیشگاه معلم نورانی، به ما کمک میکند که ارتباطمان با این معلم نورانی را تقویت کنیم.
…
گوش دادن به دل و صدای درونی
همیشه در هر تصمیمی، بزرگ یا کوچک، به صدای درونمان گوش بدهیم.
معلم نورانی در دلمان حاضر است و از طریق احساسات و شهود درونی به ما راهنمایی میدهد.
اگر در لحظهای از روز به صدای دلمان توجه کنیم، میتوانیم احساس کنیم که معلم نورانی در کنارمان است و ما را راهنمایی میکند.
🔍 گوش دادن به دل و شهود درونیمان، بهترین راه برای اتصال به معلم نورانی است.
…
تقویت نور ایمان به هدایت الهی!
هرگاه شک و تردید به سراغمان میآید، باید ایمانمان به هدایت الهی و حضور معلم نورانی را تقویت کنیم.
با یادآوری اینکه هیچگاه خداوند ما را تنها نمیگذارد و معلم نورانی همواره در کنار ماست، میتوانیم آرامش و اطمینان خاطر پیدا کنیم.
«سفر انفرادی با نور!»
🌿 ایمان به هدایت الهی و معلم نورانی، ما را در برابر سختیها مقاومتر میکند و مسیر را روشن میسازد.
…
نگاه مثبت و پذیرش شرایط به عنوان فرصتی برای یادگیری
در زندگی روزمره، همیشه موقعیتهای چالشبرانگیز وجود دارد، اما معلم نورانی به ما یاد میدهد که این موقعیتها را بهعنوان فرصتهایی برای یادگیری و رشد ببینیم.
نگاه مثبت و پذیرش شرایط، کلید دریافت پیامهای معلم نورانی است. هر مشکلی که پیش میآید، در حقیقت فرصتی برای آگاهی و رشد درونی است.
🌸 با هر چالش، نگاه مثبت به آن داشته باشیم و از معلم نورانی بخواهیم که از دل این چالشها نور آگاهی بیافریند.
…
یادآوری و شکرگزاری برای حضور معلم نورانی!
شکرگزاری، ابراز سپاس برای هدایا و نشانههای نورانی که معلم نورانی در زندگیمان میآورد، یکی از بهترین راهها برای تقویت ارتباطمان با اوست.
اگر هر روز لحظاتی را برای شکرگزاری و یادآوری این حضور اختصاص دهیم، معلم نورانی بیشتر در دلمان ظهور خواهد کرد.
🙏 شکرگزاری از معلم نورانی و پذیرش هدایا و نشانههای او در زندگیمان، به ما کمک میکند که همیشه در مسیر روشن باقی بمانیم.
…
عمل به راهنماییهای معلم نورانی در زندگی روزمره!
حضور معلم نورانی فقط به دریافت آگاهی محدود نمیشود، بلکه باید آن آگاهیها را در عمل نیز به کار بگیریم.
معلم نورانی همیشه به ما میآموزد که چگونه در زندگی روزمرهمان تصمیمات درست بگیریم، مهربان باشیم، و از نور خود برای خدمت به دیگران بهرهبرداری کنیم.
🌟 عمل به آگاهیها و راهنماییهای معلم نورانی، باعث میشود که نور او در زندگیمان بهطور مداوم درخشیده و رشد کنیم.
…
یادگیری از ورکلایفهای موفق و ناموفق دیگران که برایمان بازگو میکنند!
معلم نورانی گاهی در قالب انسانها و موقعیتهای خارجی هم به ما نزدیک میشود.
«خُذِ الْحِكْمَةَ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ.»
«حکمت را از هر که برایت آورد، بگیر؛ به آنچه گفته میشود بنگر، نه به گوینده آن.»
«خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ فَإِنَّ الْحِكْمَةَ ضَالَّةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ.»
«حکمت را هر جا که باشد، برگیر؛ چرا که حکمت، گمشدهی هر مؤمن است.»
گاهی خداوند معلمهای انسانی را به عنوان نشانههایی از معلم نورانی برای ما قرار میدهد.
پذیرش و یادگیری از این معلمان، یکی از راههای تقویت حضور معلم نورانی است.
👥 پذیرش اینگونه افراد و استفاده از دانش و حکمتهای گفته شدۀ آنان، به ما کمک میکند تا بیشتر در مسیر روشن قرار بگیریم.
با انجام این اقدامات و با توجه به این نشانهها، میتوانیم همواره در مسیر روشن معلم نورانی حرکت کنیم و از هدایتهای او بهرهمند شویم.
معلم نورانی همیشه حاضر است؛ تنها کافیست دلمان آماده پذیرش و دریافت باشد.
وظیفۀ ما حفظ ارتباط عمیقتر با معلم نورانی و روشهای تمرکز بر نور درونی است.
چگونه ارتباط عمیقتر با معلم نورانی برقرار کنیم و نور درونی را در زندگی روزمره تقویت کنیم؟
حفظ ارتباط عمیقتر با معلم نورانی، نیازمند تلاش، مراقبت و توجه به جزئیات است.
در زندگی پرسرعت امروز، ممکن است فراموش کنیم که معلم نورانی همیشه در کنار ماست، در حالی که او منتظر است تا ما به او توجه کنیم و از نورش بهرهمند شویم.
بعضی از روشها برای حفظ ارتباط با معلم نورانی و تقویت نور درونی در زندگی روزمره:
…
مراقبه و تمرکز بر نور درونی
برای اینکه بتوانیم با معلم نورانی ارتباط عمیقتری برقرار کنیم، باید زمانی را برای مراقبه و تمرکز اختصاص دهیم.
مراقبه، فرصتی است برای خاموش شدن دل از تمناها و توجه کامل به حضور معلم نورانی در دل.
این تمرکز بر نور درونی، به ما کمک میکند تا پیامها و هدایتهای او را در زندگیمان دریافت کنیم.
🌱 مراقبه و تمرکز بر نور درونی، مانند آینهای است که نور معلم نورانی را در دلمان انعکاس میدهد.
…
گوش دادن به صدای دل و وجدان
همیشه در شرایط مختلف زندگی، صدای دل و وجدانمان اولین راهنمای ماست.
معلم نورانی در دلمان حضور دارد و از طریق این صدا، به ما میگوید که چه کاری درست است و چه کاری نادرست.
گوش دادن به صدای درونی، یکی از سادهترین و مؤثرترین راهها برای تقویت ارتباط با معلم نورانی است.
💭 هرگاه در تردید یا بلاتکلیفی قرار گرفتیم، باید از دلمان راهحل را جستجو کنیم. معلم نورانی همیشه در دلات سخن میگوید.
…
مراقبت از دل در برابر آلودگیها
حضور معلم نورانی در دل، تنها در صورتی امکانپذیر است که دل پاک و روشن باشد.
آلودگیهای قلبی (حسد) مانع از درخشیدن نور معلم نورانی میشود.
بنابراین، یکی از مهمترین اقدامات برای حفظ ارتباط عمیق با معلم نورانی، مراقبت از دل در برابر آلودگیها، افکار منفی و حواسپرتیهاست.
«رضایت به تقدیرات و دوری از استعمال عیب حسد»
💖 دل پاک و بیغش، خانهای است که نور معلم نورانی در آن میدرخشد. پس باید مراقب باشیم که این خانه را آلوده نکنیم.
…
یادآوری همیشگی حضور معلم نورانی
هر روز باید یادآوری کنیم که معلم نورانی در کنار ماست.
این یادآوری، چه در قالب ذکر، نماز، یا حتی سکوت، کمک میکند تا از غفلت بیرون بیاییم و حضور او را در زندگیمان احساس کنیم.
یادآوری روزانه حضور معلم نورانی باعث میشود که همواره در مسیر رشد و نور قرار بگیریم.
🔄 مدام لحظاتی را به یادآوری حضور معلم نورانی و ارتباط با دلات اختصاص بده تا همیشه در مسیر روشن بمانی.
«همیشه گوشۀ چشمت گنبد علی بن موسی ع باشه!»
…
استفاده از نشانهها و پیامهای بیرونی (آفاقی)!
معلم نورانی نه تنها در دلمان حضور دارد، بلکه او از طریق نشانهها و پیامهایی که در دنیای بیرونی به ما میدهد، نیز با ما ارتباط برقرار میکند.
این نشانهها میتوانند در قالب سخنان دیگران، اتفاقات روزمره، یا حتی الهامات و رؤیاها به ما برسند.
توجه به این پیامها و نشانهها، میتواند به تقویت ارتباطمان با معلم نورانی کمک کند.
🌟 از هر نشانهای که در زندگیات میبینی بهعنوان پیامی از معلم نورانی استفاده کن و آن را به عنوان راهنمایی در مسیر خود بگیر.
…
اعتماد به جریان زندگی و هدایت الهی!
«رضایت به تقدیرات!»
اعتماد به اینکه شناخت مسیر درست زندگی با نور هدایت معلم نورانی محقق میشود، کلید دیگری برای تقویت ارتباط است.
اگر در موقعیتهای سخت یا نامعلوم قرار گرفتیم، باید به جریان زندگی اعتماد کنیم و باور داشته باشیم که معلم نورانی همیشه در حال راهنمایی ماست.
این اعتماد به روند زندگی، به ما اطمینان میدهد که همیشه در مسیر درست قرار داریم.
🕊️ اعتماد به هدایت الهی و معلم نورانی، ما را در برابر چالشها مقاومتر و از سردرگمیها دور میکند.
…
تمرین شکرگزاری برای هدایتهای معلم نورانی!
شکرگزاری یکی از مهمترین راهها برای تقویت ارتباط با معلم نورانی است.
هر روز که معلم نورانی به ما راهنمایی میدهد، باید از او سپاسگزاری کنیم و قلبمان را برای دریافت بیشتر هدایتها باز کنیم.
شکرگزاری به ما یادآوری میکند که هر هدیهای از طرف معلم نورانی در زندگیمان، ارزشمند است.
🙏 شکرگزاری، راهی برای برقراری ارتباط عمیقتر با معلم نورانی و دریافت بیشتر هدایتهای او است.
…
عمل به دستورات و راهنماییهای معلم نورانی!
مهمترین قدم در حفظ ارتباط عمیق با معلم نورانی، عمل به دستورات و راهنماییهای او در زندگی روزمره است.
هرگاه معلم نورانی به ما آگاهی میدهد، باید آن را در عمل به کار بگیریم.
این عمل به راهنماییهای او، نه تنها نور بیشتری به دلمان میآورد، بلکه باعث میشود که ارتباطمان با او مستحکمتر و پایدارتر شود.
💫 عمل به راهنماییهای معلم نورانی، در نهایت به روشنایی و رشد درونیمان منجر میشود.
با این روشها و مراقبتها، میتوانیم همیشه در کنار معلم نورانیمان باشیم و از نور او بهرهمند شویم. در این مسیر، هر روز با حضور و هدایت معلم نورانی، قلبمان روشنتر میشود و زندگیمان پر از آگاهی و آرامش خواهد بود.
بیایید این ارتباط و نشانههای موفقیت در تقویت حضور معلم نورانی در زندگی خود را ارزیابی کنیم.
ارزیابی حضور معلم نورانی در زندگی و نشانههای موفقیت در تقویت این ارتباط
…
آرامش درونی و امنیت قلبی!
یکی از اولین نشانههای موفقیت در ارتباط با معلم نورانی، آرامش درونی و احساس امنیت قلبی است.
هرگاه این ارتباط محکمتر شود، قلب انسان از اضطرابها، تردیدها و نگرانیهای بیمورد رها میشود.
معلم نورانی به ما کمک میکند تا در مواجهه با مشکلات زندگی، از درون آرامش پیدا کنیم.
🌿 اگر احساس میکنی که قلبت آرام است و در هر شرایطی احساس امنیت میکنی، این نشانهای است از نزدیکی بیشتر به معلم نورانی.
…
شفافیت و وضوح در تصمیمگیریها!
یکی دیگر از نشانههای موفقیت در تقویت ارتباط با معلم نورانی، شفافیت در تصمیمگیریها و انتخابهای زندگی است.
زمانی که معلم نورانی در دل ما حاضر است، میتوانیم به راحتی بین گزینهها انتخاب کنیم و مسیر درست را شناسایی کنیم.
این شفافیت در تصمیمگیری به ما احساس اطمینان میدهد که در مسیر درست قرار داریم.
🔍 اگر در انتخابها و تصمیمات زندگیات وضوح بیشتری داری و کمتر دچار تردید میشوی، این نشانهای است از تأثیر نور معلم نورانی در زندگیات.
…
دریافت الهامات و نشانههای راهنما!
دریافت الهامات درونی، رؤیاها و نشانهها از دنیای بیرونی، یکی دیگر از نشانههای ارتباط نزدیکتر با معلم نورانی است.
این الهامات بهعنوان پیامهایی از سوی معلم نورانی عمل میکنند و ما را در مسیرهای مختلف زندگی راهنمایی میکنند.
اگر در زندگی روزمرهات به این نوع نشانهها و الهامات توجه کنی، میتوانی بیشتر از هدایت معلم نورانی بهرهبرداری کنی.
✨ اگر در موقعیتهای مختلف احساس میکنی که پیامها و نشانههایی از سوی معلم نورانی به سوی تو هدایت میشود، این گواهی است بر ارتباط مؤثرتر با او.
…
تغییرات مثبت در رفتار و اخلاق!
یکی از نتایج آشکار ارتباط با معلم نورانی، تغییرات مثبت در رفتار و اخلاق فردی است.
معلم نورانی، همواره به ما میآموزد که چگونه با دیگران با محبت، صداقت و احترام رفتار کنیم.
این تغییرات میتواند شامل افزایش همدلی، توانایی بخشش، و رشد شخصی در برابر چالشها باشد.
🌸 اگر متوجه شدهای که به مرور زمان تغییرات مثبتی در رفتار و اخلاق خود تجربه کردهای، میتوانی بگویی که نور معلم نورانی در دلات تأثیرگذار بوده است.
…
حس رضایت درونی و خوشحالی از زندگی!
حضور معلم نورانی در دل، معمولاً با حس رضایت درونی و خوشحالی از زندگی همراه است.
این حس به ما کمک میکند تا در هر شرایطی شکرگزار باشیم و از نعمات الهی بهرهمند شویم.
معلم نورانی، در دلمان بهگونهای هدایت میکند که از زندگی خود راضی باشیم و بهرغم مشکلات، همیشه احساس شادی و سپاسگزاری داشته باشیم.
😊 اگر از زندگیات راضی هستی و احساس خوشحالی و رضایت درونی داری، این نشانهای است از درخشیدن نور معلم نورانی در دلات.
…
گسترش عشق و محبت و مهربانی در زندگی!
محبت و عشق به دیگران از جمله ویژگیهایی است که معلم نورانی در دلمان میکارد.
اگر در روابط خود با دیگران بیشتر به عشق و همدلی تمایل داری، این نشانهای است از ارتباط قویتر با معلم نوری.
این عشق به دیگران بهطور طبیعی از دل تو میآید و نشاندهنده اثرات آموزشهای معلم نورانی است.
💖 اگر احساس میکنی که محبت و عشق بیشتری به دیگران داری، این به معنای تأثیر بیشتر معلم نورانی در قلب تو است.
…
افزایش خودآگاهی و رشد درونی!
نزدیکی به معلم نورانی، همیشه با رشد درونی همراه است.
اگر احساس میکنی که در حال رشد و پیشرفت شخصی هستی، اگر توانستهای آگاهانهتر عمل کنی و از اشتباهات گذشتهات درس گرفتهای، این نشانهای است از تأثیرات معلم نورانی در زندگیات.
این رشد خودآگاهانه بهطور طبیعی به نور درونیات افزوده میشود.
📈 اگر خودت را در حال رشد و تغییر میبینی و به سمت کمال حرکت میکنی، معلم نورانی در دلات در حال کار است.
…
توانایی عبور از چالشها و سختیها!
حضور معلم نورانی در زندگی، ما را قادر میسازد که از چالشها و مشکلات با قدرت بیشتری عبور کنیم.
اگر در مواجهه با مشکلات زندگی، بیشتر از قبل قدرت و اعتماد به نفس پیدا کردهای، این نشانهای است از آن که معلم نورانی در دلات حضور دارد.
معلم نورانی، در سختترین لحظات به ما آرامش و قوت میدهد.
اگر توانستهای از چالشهای زندگی با قدرت عبور کنی، معلم نورانی در دلات کار میکند و به تو توانایی مقابله با مشکلات را میدهد.
حضور معلم نورانی در زندگی، تأثیرات عمیقی بر روح و روان ما دارد. این معلم نورانی نه تنها در دلمان روشنایی میبخشد، بلکه ما را به سمت رشد، آرامش، و خوشبختی هدایت میکند.
اگر این نشانهها را در زندگیات مشاهده کردی، بدان که ارتباطات با معلم نورانی روزبهروز قویتر شده است.
حفظ این ارتباط و توجه به پیامها و هدایتهای او، میتواند به ما کمک کند تا همواره در مسیر روشنایی قرار بگیریم.
باید به راههای عمیقتر کردن این ارتباط و تجربیات معنوی بیشتری که میتوان از معلم نورانی دریافت کرد، دقت کنیم.
ارتباط با معلم نورانی بهعنوان منبع هدایت و آگاهی در دل انسان، بهطور بنیادین در قرآن و آموزههای دینی مطرح شده است. علم در قرآن بهعنوان نشانهای آشکار از حضور معلم نورانی در دل ما تعریف میشود و این معلم است که به ما راههای روشنایی را میآموزد.
نکات کلیدی در این مسیر عبارتند از:
معلم نورانی بهعنوان نشانهای در دل ما ظاهر میشود و علم را به ما میدهد.
هر جا از علم سخن گفته شد، از معلم نورانی صحبت میشود، معلمی که از دل ما بیرون نمیرود و همواره راه را به ما نشان میدهد.
ارتباط با معلم نورانی از طریق تمرکز، مراقبه، گوش دادن به دل، خودشناسی، مطالعه آموزههای معنوی، ارتباط با افراد نورانی، و اعتماد به هدایت الهی امکانپذیر است.
در واقع، علم تنها دانستن نیست، بلکه چیزی است که در دل انسان میدرخشد و بهوسیله معلم نورانی در درون ما تجلی میکند. این نور است که مسیر را روشن کرده و به ما کمک میکند تا در زندگی خود به آرامش، آگاهی و کمال برسیم.
با تلاش در حفظ و تقویت این ارتباط در زندگی روزمره، میتوانیم از تمام برکات معلم نورانی بهرهمند شویم و مسیر درستی را در پیش بگیریم که از تاریکی به نور هدایت میکند.
باشد که همواره در سایه این نور، آگاهانهتر و روشنتر قدم برداریم، ان شاء الله تعالی.