دکتر محمد شعبانی راد

غذای خوشمزه با چاشنی نورانی علم! الاحبار!

The Delicious Primer of Science!

«حبر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«أرض‏ مِحْبَار»
«الحَبِير من الأدوية»
«تحبير المعاني»:
با چاشنی کلام نورانی، غذاتو خوشمزه کن!»
با فهم قبض و بسط نور و عمل به آن، شیرین‌گفتار و شیرین‌رفتار باش!
چاشنی غذا! «spice»
یه کمی سُس به غذا بزن!
کلام خوشمزه و معالم ربانی صاحبان نور!
+ «بقیت الله»
+ مفهوم «آشکار»

چاشنی نورانی علم! الاحبار!
صاحبان و حاملان نور، الفبای علم!

«أرض‏ مِحْبَار»:
زمينى كه بسرعت محصول مى‌‏دهد و پر بار است.
زمینی که برای کاشت این بذر و این دانه، مواد معدنی بسیار مناسبی داره
و انگاری این زمین رو خدا ساخته برای این بذر!
اینقدر در این زمین، این محصول، خوب جواب میده که تعجب میکنی،
این توافق و موافقت این بذر با این زمین، مفهومی است که از واژۀ حبر استنباط میشه!
میگن: (خدا دروتخته رو خوب بهم جور کرده!)
از واژۀ زیبای «حبر» این مفهوم قشنگ در میاد:
توافق و هماهنگی و موافقتی که بین قلب اهل نور یقین و نطفۀ علمی صاحبان نور وجود داره!
انگاری خدا دروتخته رو خوب بهم جور کرده و این معالم ربانی، خوراک اهل یقین است و محصول عمل صالح، به راحتی از پیوند این نطفه‌های علمی و رحم سلیم قلب اهل یقین، که امر خودشونو به آل محمد ع تفویض نموده‌اند حاصل می‌گردد.

شنیدی میگن فلانی برای مسافرت خیلی پایه است؟! یعنی تا بگی بریم، میگه بریم!
همیشه موافقه و نه، تو کارش نیست.
این هماهنگی و توافق و آمادگی، ویژگی ممتاز قلب اهل یقین نسبت به معالم ربانی خود می‌باشد که مدام آماده عمل به نور ولایت، در دل شرایط می‌باشند.
+ «ای و ربی»: «آفرین‌گویان نورآفرین!»
مفهوم توافق در این واژه از اینجا اومده:
«الحَبِير من الأدوية»
[حبر – توافق]:
در واژه حبر مفهوم زیبای توافق و موافقت و هماهنگی و وابستگی و پیوند و خودکفایی وجود دارد.
«الحَبِير من الأدوية: ما أجيد تَركيبُها و مَزْجُها بحيث توافق‏ المرام»
+ «الولایة سرّ الله»
+ «هماهنگی – توافق»
«و يُقال: أرْضٌ‏ سِرٌّ للنَّخْلِ و الزَّرْعِ: و هي التي تُوَافِقُه‏ و يَنْمُو فيها.»
+ مفهوم «بقیت الله»

«الحکم: النّور الولایة!»
حکم، حقِّ خدای مهربان می‌باشد.
«وَ فَوَّضَ أَمْرَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِمْ [آل محمد ع] فِي الْحُكْمِ.»
حکم، به «ما انزل الله» و «باذن الله»!
«إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ جُرْدٌ مُرْدٌ … مَحْبُورِينَ»
احبار چه کسانی هستند؟
+ «ابدال»
آثار علمی صاحبان نور، در قلب (عقل) اهل نور، ثمر تربیتی دارد.
«أرض‏ مِحْبَار»:
زمينى كه بسرعت محصول مى‏‌دهد و پر بار است. 
+ «قبض و بسط»
در واقع واژه «حبر» معادل نور قلبی است و این نور قلبی با یاد معالم ربانی به قلب هدیه داده می‌شود.
«الْحَبْرُ: العالم و جمعه: أَحْبَارٌ، لما يبقى من أثر علومهم في قلوب الناس،
و من آثار أفعالهم الحسنة المقتدى بها»

+ «شرک»

کلام خوشمزه صاحبان نور
«تحبير المعاني»

اللغة: الحبر العالم الذي صنعته تحبير المعاني بحسن البيان عنها و هو الحبر
و الحبر بفتح الحاء و كسرها
حبر نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است «الحبر العالم» که حاملان علم آل محمد ع هستند و با بیان زیبا و کلام خوشمزه و دلنشین و تاثیرگذارشان، برای اهل نور یقین، اتمام نعمت و برای اهل شک و حسد، اتمام حجت می‌نمایند.
این کلام نورانی و نطفه‌های علمی، در زمین حاصلخیز قلب اهل نور یقین به ثمر خواهد نشست، ان شاء الله تعالی.

«أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ،‏
يا اثرى باقى مانده از علم، اگر راستگو هستيد.»
+ «بقیت الله خیر لکم»
آثار علمی احبار!
اقتباس علمی از نور علم آل محمد ع!
«أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ»
الشهاب النار (كل ذي نور فهو شهاب):
و القبس ما اقتبست.
«الشهاب: النّور الولایة»

يَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً … وَ تُقْتَبَسُ آثَارُهُمْ»
علوم لازم برای امر مهم اصلاح و تربیت،
از آثار علمی صاحبان نور اقتباس می‌گردد «تُقْتَبَسُ آثَارُهُمْ».
زبانِ اصلیِ علم، نور است.
اقتباس از نور علم به زبان اصلی آن،
میشه فهم نور و ظلمت دنیای قلب،
میشه فهم قبض و بسط نور قلب.

[حبر – رسل] :
ناقة رسلة
مفهوم «الانبعاث و الامتداد»
+ مفهوم «بقیت الله»
الرسل: السير السهل
ناقة رسلة : لا تكلّفك سياقا
ناقة رسلة : ليّنة المفاصل
الرسل: اللبن، لأنّه يترسّل من الضرع !
شناخت پستان پرشیر، از روی شیر پستان است «نَبِيٍّ مَحْبُورٍ»!

بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ!

[نَبِيٍّ مَحْبُورٍ]:
[بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ]:
«بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ،
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي يَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ،
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورِ،
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ،
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي هُوَ بِالْمَعْرُوفِ مَذْكُورٌ،
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، بِقَدَرِ مَقْدُورٍ، فِي كِتَابٍ مَسْطُورٍ، عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ»
.

السَّلَامُ عَلَى … الْحَبْرِ الْعَالِمِ!

«السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الْمُنَزَّهِ عَنِ الْمَآثِمِ
الْمُطَهَّرِ مِنَ الْمَظَالِمِ
الْحَبْرِ الْعَالِمِ الَّذِي لَمْ تَأْخُذْهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ
الْعَالِمِ بِالْأَحْكَامِ الْمُغَيَّبِ وَلَدُهُ عَنْ عُيُونِ الْأَنَامِ
الْبَدْرِ التَّمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ ع
»

[حکم – حبر]:
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ

امام صادق علیه السلام:
نَقَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْإِمَامَهًَْ إِلَی وُلْدِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام)
کَمَا نَقَلَ النُّبُوَّهًَْ مِنْ وُلْدِ إِسْحَاقَ (علیه السلام) إِلَی وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ (علیه السلام)
وَ عَلَیْهِمْ إِجْمَاعُ الْأُمَّهًِْ بِالشَّهَادَهًِْ لَهُمْ وَ أَنَّهَا جَارِیَهًٌْ فِیهِمْ وَ لَمْ یُجْمِعُوا بِمِثْلِ هَذِهِ الشَّهَادَهًِْ لِأَحَدٍ سِوَاهُمْ
فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ
وَ مَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَقَلَ الْإِمَامَهًَْ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ (علیه السلام) إِلَی وُلْدِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام)
قُلْنَا لَهُ
نَقَلَهَا الْکِتَابُ
فَإِنْ قَالَ
کَیْفَ ذَلِکَ إِنَّمَا تَکُونُ بِالسَّبْقِ وَ الطَّهَارَهًِْ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُوبِقَهًِْ الَّتِی تُوجِبُ النَّارَ ثُمَّ الْعِلْمِ الْمُبْرَزِ 
قِيلَ لَهُ

إِنَّ الْإِمَامَةَ بِجَمِيعِ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ مِنْ حَلَالِهَا وَ حَرَامِهَا وَ الْعِلْمِ بِكِتَابِ اللَّهِ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ وَ مُحْكَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ دَقَائِقِ عِلْمِهِ وَ غَرَائِبِ تَأْوِيلِهِ
قَالَ السَّائِلُ
وَ مَا الْحُجَّةُ فِي أَنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا عَالِماً بِهَذِهِ الْأَشْيَاءِ الَّتِي ذَكَرْتَ
قَالَ
قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَنْ أَذِنَ لَهُمْ بِالْحُكُومَةِ وَ جَعَلَهُمْ أَهْلَهَا  
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ
فَالرَّبَّانِيُّونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ دُونَ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ يُرَبُّونَ النَّاسَ بِعِلْمِهِمْ
وَ الْأَحْبَارُ دُونَهُمْ وَ هُمْ دُعَاتُهُمْ
ثُمَّ أَخْبَرَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ‏
بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ
وَ لَمْ يَقُلْ بِمَا جَهِلُوا
ثُمَّ قَالَ‏
هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ‏
وَ قَالَ‏
بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ‏
وَ قَالَ‏
وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ‏
ثُمَّ قَالَ‏
إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ
وَ قَالَ‏
أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏

فَهَذِهِ الْحُجَّةُ بِأَنَّ الْأَئِمَّةَ لَا يَكُونُونَ إِلَّا عُلَمَاءَ  
لِيَحْتَاجَ النَّاسُ إِلَيْهِمْ وَ لَا يَحْتَاجُونَ إِلَى أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ.
خدای عزّوجلّ امامت را به فرزندان حسین (علیه السلام) انتقال داد
همانگونه‌که نبّوت را از فرزندان اسحاق به فرزندان اسماعیل (علیه السلام) انتقال داد
و امّت بر فرزندان حسین (علیه السلام) اتّفاق‌نظر دارند
و به آن‌ها و جاری‌بودن امامت در میان آن‌ها گواهی می‌دهند
و برای کسی غیر از آن‌ها چنین اتّفاق نظری پیدا نکرده‌اند؛
پس اگر گوینده‌ای بگوید:
«دلیل اینکه خدای عزّوجلّ امامت را از فرزندان حسن (علیه السلام) به فرزندان حسین (علیه السلام) انتقال داد چیست»؟
به او می‌گوییم:
«کتاب خدا امامت را انتقال داده است»؛
پس اگر گفت:
«آن چگونه است؟ امامت تنها با پیشگامی [در ایمان] و پاکی از گناهان هلاک‌کننده‌ای که آتش را واجب می‌کند و سپس با علم آشکار می‌باشد».
به او گفته شود:
«[انتقال] امامت با همه‌ی چیزهایی است که امّت به آن نیاز دارند که عبارتند از:
حلال‌ها، حرام‌ها و علم به کتاب خداوند، [شامل] خاص و عامش، ظاهر و باطنش، محکم و متشابهش، ناسخ و منسوخش و دقایق علمش و غرائب تأویلش».
سؤال‌کننده پرسید:
«دلیل بر اینکه امام جز عالم به این چیزهایی‌که گفتی نمی‌باشد چیست»؟
فرمود:
«کلام خداوند عزّوجلّ درباره‌ی کسانی که به آن‌ها اجازه‌ی حکومت داد
و آن‌ها را شایسته‌ی آن قرار داد [و فرمود:]
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ؛
پس «ربّانیّون» امامان هستند که پایین‌تر از پیامبران، مردم را با علمشان تربیت می‌کنند
و «احبار» پایین‌تر از آن‌ها هستند و آن‌ها دعوت‌کننده‌هایی از طرف امامان هستند.
سپس خدای عزّوجلّ خبر داد و فرمود:
بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ الله وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ
و نفرمود: «بر اساس جهالتشان».
سپس فرمود: آیا کسانی که می‌دانند باکسانی که نمی‌دانند یکسانند؛ تنها خردمندان متذکّر می‌شوند؟!
و فرمود: ولی این آیات روشنی است که در سینه کسانی‌که دانش به آن‌ها داده شده جای دارد.
و فرمود: و جز اهل دانش آن را درک نمی‌کنند.
سپس فرمود: و تنها از میان بندگان او، دانشمندان خدا ترسند.
و فرمود: آیا کسی که هدایت به‌سوی حقّ می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید؟!
پس این آیات دلیل است بر اینکه جز عالمان، امام نیستند، تا مردم به امامان نیازمند باشند
و آن‌ها به هیچ یک از مردم در چیزی از حلال و حرام نیاز نداشته باشند.

امام باقر علیه السلام:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع
فَذَكَرْتُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ
فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَزَلْ فَرْداً مُتَفَرِّداً فِي الْوَحْدَانِيَّةِ
ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ ع
فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ
ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ
وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَ أَجْرَى عَلَيْهَا طَاعَتَهُمْ وَ جَعَلَ فِيهِمْ مَا شَاءَ
وَ فَوَّضَ أَمْرَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِمْ
فِي الْحُكْمِ وَ التَّصَرُّفِ وَ الْإِرْشَادِ وَ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ فِي الْخَلْقِ
لِأَنَّهُمُ الْوُلَاةُ
فَلَهُمُ الْأَمْرُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْهِدَايَةُ
فَهُمْ أَبْوَابُهُ وَ نُوَّابُهُ وَ حُجَّابُهُ
يُحَلِّلُونَ مَا شَاءَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا شَاءَ
وَ لَا يَفْعَلُونَ إِلَّا مَا شَاءَ
عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ‏
فَهَذِهِ الدِّيَانَةُ
الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا غَرِقَ فِي بَحْرِ الْإِفْرَاطِ
وَ مَنْ نَقَصَهُمْ عَنْ هَذِهِ الْمَرَاتِبِ الَّتِي رَتَّبَهُمُ اللَّهُ فِيهَا
زَهَقَ فِي بَرِّ التَّفْرِيطِ
وَ لَمْ يُوَفِّ آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ
فِيمَا يَجِبُ عَلَى الْمُؤْمِنِ مِنْ مَعْرِفَتِهِمْ
ثُمَّ قَالَ
خُذْهَا [این اعتقاد را] يَا مُحَمَّدُ
فَإِنَّهَا مِنْ مَخْزُونِ الْعِلْمِ وَ مَكْنُونِهِ‏.
از محمّد بن سنان نقل ميكند كه گفت:
خدمت حضرت باقر عليه السّلام بودم صحبت از اختلاف شد.
فرمود خداوند پيوسته يكتا و بى‌‏همتا بود در يكتائى خود.
سپس محمّد و علي و فاطمه عليهم السّلام را آفريد.
آنها بيش از هزاران‏ سال ماندند.
آنگاه اشياء را آفريد و آنان را گواه بر آفرينش اشياء قرار داد
و فرمانبردارى از ائمه را بر آنها الزام نمود
و آنچه خواست در اشياء نهاد و كار اشياء را بايشان واگذار كرد،
از نظر حكم و تصرف و ارشاد و امر و نهى در خلق،
چون آنها فرمانروايان بودند، بهمين جهت ولايت و امر و هدايت در اختيار آنها است
و ايشان ابواب رحمان و نواب خدا و نگهبانان آستانه او هستند.
آنچه را بخواهند حلال ميكنند و هر چه بخواهند حرام‏، جز آنچه خدا اراده كرده انجام نميدهند.
بندگان گرامى هستند كه هرگز پيش‌زبانى نسبت بخدا ندارند و بدستورش عمل ميكنند.
اين آن ديانتى است كه هر كس جلوتر از اين گام بردارد در درياى افراط و زياده روى غرق شده
و هر كس از اين مرتبه پائين‏‌تر كه خدا بآنها عنايت كرده معتقد گردد در بيابان تفريط گمراه شده
و حق آل محمّد ع را كه عبارت از معرفت آنها است و بر هر مؤمنى واجب است، ادا نكرده.
آنگاه فرمود:
اين مطلب را داشته باش محمّد! كه از اسرار و دانش مكتوم است.

در روايت كافى دنباله آن چنين است:
اين آن اعتقادى است كه هر كس افراط ورزيد و غلو كرد از اسلام خارج شده،
و هر كه كوتاهى نمود از قبول آن هلاك شده،
و هر كس ملازم اين اعتقاد بود بائمه عليهم السّلام پيوست.
اين مطلب را داشته باش.

التَّوْراةَ … يَحْكُمُ بِهَا … الْأَحْبارُ

وظیفۀ احبار چیست؟
در واقع معنای اسم حبر، نور ولایت است!
«الحبر، النّور الولایة!»
اگر صاحب اسم «حبر»، از معنای اسم خود تهی باشد، چه می‌شود؟!
«لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ،
راستى چه بد است آنچه انجام مى‏‌دادند.»
حبرِ بی معنا، مرتکب اشتباه مرگبار می‌شود!

در این آیات می‌خوانیم که:
و احبار به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند،

براى يهود داورى مى‏‌كردند.
چرا احبار، آنان را از گفتار گناه‏[آلود] و حرامخوارگى‌‏شان باز نمى‌‏دارند؟
… انگاری اون دسته از احباری که اسم بی‌معنا بودند،
نور تقدیرات رو فدای تمناهای خود نمودند و با صد سبیل نورانی هدایت، ضلّوا و اضلّوا …
یعنی هم خود هلاک شدند و هم فالوئرهای خود را هلاک نمودند.
«ان الکذّاب یهلک بالبیّنات و یهلک اتباعه بالشّبهات»
جرم اهل حسادت این است که،
بجای اتباع از صاحبان نور، احبار بی‌معنا را اطاعت نمودند!
«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»
اهل حسادت باید میدانستند که:
دانه‌درشتهای قبیله شیطان کارشون اینه که صد سبیل کنند!
«إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»

[سورة المائدة (۵): آية ۴۴]
إِنَّا أَنْزَلْنا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ 
يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا 
وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ 
وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ 
فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ 
وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً
وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (۴۴)
ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم.
پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا] بودند، به موجب آن براى يهود داورى مى‏‌كردند؛
و [همچنين‏] الهيّون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند.
پس، از مردم نترسيد و از من بترسيد،
و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد؛
و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‌‏اند، آنان خود كافرانند.

[سورة المائدة (۵): الآيات ۶۱ الى ۶۳]
لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ 
لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ (۶۳)
چرا الهيّون و دانشمندان، آنان را از گفتار گناه‏[آلود] و حرامخوارگى‌‏شان باز نمى‌‏دارند؟
راستى چه بد است آنچه انجام مى‏‌دادند.

[سورة التوبة (۹): الآيات ۳۰ الى ۳۱]
وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (۳۰)
و يهود گفتند: «عُزَير، پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسيح، پسر خداست.» اين سخنى است [باطل‏] كه به زبان مى‌‏آورند، و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شده‌‏اند شباهت دارد. خدا آنان را بكشد؛ چگونه [از حق‏] بازگردانده مى‌‏شوند؟
اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (۳۱)
اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند،
با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست.
منزّه است او از آنچه [با وى‏] شريك مى‌‏گردانند.

[سورة التوبة (۹): الآيات ۳۲ الى ۳۳]
يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (۳۲)
مى‏‌خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند، ولى خداوند نمى‏‌گذارد، تا نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (۳۳)
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.

[سورة التوبة (۹): الآيات ۳۴ الى ۳۵]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (۳۴)
اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، بسيارى از دانشمندان يهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا مى‌‏خورند، و [آنان را] از راه خدا باز مى‏‌دارند، و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‌‏كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى‏‌كنند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده.
يَوْمَ يُحْمى‏ عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ 
هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ (۳۵)
روزى كه آن [گنجينه‏]ها را در آتش دوزخ بگدازند، و پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ كنند
[و گويند:] «اين است آنچه براى خود اندوختيد، پس [كيفر] آنچه را مى‌‏اندوختيد بچشيد.»

سرنوشت اخروی اهل نور که از معنای اسم «حبر» بهره‌مند شده‌اند!

[سورة الروم (۳۰): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ في‏ رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ‏ (15)

[سورة الزخرف (۴۳): الآيات ۶۶ الى ۷۵]
ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ‏ (70)

أَنْتُمْ فِي الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ
فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ

امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
حَجَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
فَلَمَّا كُنَّا فِي الطَّوَافِ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
يَغْفِرُ اللَّهُ لِهَذَا الْخَلْقِ؟
فَقَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ
إِنَّ أَكْثَرَ مَنْ تَرَى قِرَدَةٌ وَ خَنَازِيرُ
قَالَ قُلْتُ لَهُ أَرِنِيهِمْ
قَالَ فَتَكَلَّمَ بِكَلِمَاتٍ ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى بَصَرِي فَرَأَيْتُهُمْ قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ
فَهَالَنِي ذَلِكَ ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى بَصَرِي فَرَأَيْتُهُمْ كَمَا كَانُوا فِي الْمَرَّةِ الْأُولَى

ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ
أَنْتُمْ فِي الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ وَ بَيْنَ أَطْبَاقِ النَّارِ تُطْلَبُونَ فَلَا تُوجَدُونَ

وَ اللَّهِ لَا يَجْتَمِعُ فِي النَّارِ مِنْكُمْ ثَلَاثَةٌ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا اثْنَانِ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِدٌ.

امام صادق علیه السلام:
أنَّهُ قَالَ لِأَبِی‌بَصِیرٍ:
یَا أَبَامُحَمَّدٍ
صِرْتُمْ عِنْدَ أَهْلِ هَذَا الْعَالَمِ شِرَارَ النَّاسِ
وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّهًِْ تُحْبَرُون وَ فِی النَّارِ تُطْلَبُون
.
امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمود:
شما نزد مردم این جهان اشرار محسوب شده‌اید.
به خدا سوگند! هنگامی که در بهشت در ناز و نعمت خواهید بود، آنان در دوزخ شما را می‌جویند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی