Sustained Release System
for Delivery of
Luminous Sciences!
«بسس» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَسَسْتُ الحنطة و السويق بالماء: فتتّه به، و هي بَسِيسَةٌ،
گندم را آرد كردم و آن را با آب در آميختم.»
«SR»: آهسته و پیوستهرهش!
بسّ: بَسَسْتُ الحنطة و السويق بالماء: فتتّه به، و هي بَسِيسَةٌ،
گندم را آرد كردم و آن را با آب در آميختم،
مثل: فتته به: آرد را با شير و روغن آميختم (بَسِيسَة).
[سورة الواقعة (56): الآيات 1 الى 16]:
مفاهیم آیات بی نظیر است!
«وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا»
[بسس – فتت – رفت – بلل – لتت – خلط – مرج – ] :
« بسست الحنطة : هو الفتّ »
« بسست السويق و الدقيق : إذا بللته بشيء من الماء، و هو أشدّ من اللت »
« البسيسة كلّ شيء خلطته بغيره مثل السويق بالأقط ثم تبلّه »
« البسّ: السوق الليّن، و قد بسست الإبل أبسّها بسّا. و بسّست المال في البلاد فانبسّ: إذا أرسلته فتفرّق فيها، مثل بثثته فانبّث »
«SR»: آهسته و پیوستهرهش!
+ «صاحبان و حاملان نور!»
یکییکی، آهسته و پیوسته، علوم نورانی و ربانی، آشکار و ریلیز میشن!
به این میگن: «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا».
در دل شرایط، برای اهل نور یقین، با یاد علوم نورانی، نطفههای علمی نیز همینجوری آزاد میشن!
«أَبْسَسْتُ بها عند الحلب، أي: رقّقت لها كلاما تسكن إليه، در موقع دوشيدن شتران به آرامى بسبس گفتم تا دوشيده شوند.»
تا اسامی نورانی معنا بشن و قلب با نار آیت جفت شده و نور عمل صالح تولید نماید.
+ «رفث – کلام درِگوشی!»
عبارت «رقّقت لها كلاما تسكن إليه» خیلی خیلی زیبا و نورانی است.
انگاری حالا «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» برای اهل نور میشه همون یاد علوم ربانی، که هنوز لب تر نکرده، در قلبش نور علم و حکمت آل محمد ع فوران میکنه و این کلام خصوصی، اونو روشن مینماید و به آرامش میرسد.
این همان بسبس گفتن نور در اون فضای ملکوتی، درِ گوش اهل نور یقین در دل شرایط آیات میباشد، که مثل لالایی گفتن مادر، آرامبخش و روحنواز و آهسته و پیوستهرهش است.
کتاب لغت التحقیق مفهوم «الكسر و الفّتّ» رو آورده!
+ «فتت»
+ «بقیة الله»
+ ظاهر شدن «بضعة منّی»
+ «بدنة – خدای مهربان شترش را قربانی میکند!»
+ «لقط»
و ماموریت خروج از حریم نور و ورود به تاریکی زندان، برای دستگیری از محبوسین در زندان تاریک حسادت که سرگردان و حیرانند و البته اتمام حجت با اهل شک حسود، که عمدۀ کار است.
اهل نور با فهم قبض و بسط نور قلبشان، به پدر عرضه میدارند که: یا ابت افعل ما تومر.
اهل نور یقین اهل صبراند ان شاء الله تعالی …
این قصه اخذ علوم نورانی پیوستهرهش، برای اهل نور یقین چنین میشود که در هر عرضه آیت، با یاد صاحبان نور، قطعهای از نور علم آل محمد ع که هم کفو با آیت است، در قلب تزریق میشود و حاصل دریافت این نطفۀ علمی و عمل به آن در دل این آیت، تولید نور آرامش اعمال صالحی از جنس لولو و مرجان است.
پس اهل یقین نیز از واژه بسس چیزهای مهمی گیرشون میاد، اگه حواسشونو جمع کنن!
بهرهمندی از آیات با فرایند نورانی پیوستهرهش!
و برای صاحبان نور: «بسّ الإبل: يحصل بسوق الأفراد و الآحاد و تفريقها عن حالة الجماعة، سوقا ليّنا حتّى يصدق الفتّ».
+ «رجج – رجّ»: «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا»:
حاصلش آشکار شدن نور است «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا».
وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا!
و كوهها [جمله] ريزه ريزه شوند! یعنی چه؟!
[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۱ الى ۱۶]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ (۱)
آن واقعه چون وقوع يابد،
لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ (۲)
[كه] در وقوعِ آن دروغى نيست:
خافِضَةٌ رافِعَةٌ (۳)
پستكننده [و] بالابرنده است.
إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا (۴)
چون زمين با تكان [سختى] لرزانده شود،
وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا (۵)
و كوهها [جمله] ريزه ريزه شوند،
فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا (۶)
و غبارى پراكنده گردند،
وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً (۷)
و شما سه دسته شويد:
فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ (۸)
ياران دست راست؛ كدامند ياران دست راست؟
وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ (۹)
و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (۱۰)
و سبقتگيرندگان مقدّمند؛
أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (۱۱)
آنانند همان مقرّبانِ [خدا]،
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (۱۲)
در باغستانهاى پر نعمت.
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ (۱۳)
گروهى از پيشينيان،
وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ (۱۴)
و اندكى از متأخّران.
عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ (۱۵)
بر تختهايى جواهرنشان،
مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ (۱۶)
كه روبروى هم بر آنها تكيه دادهاند.