Rotten rope of desire!
«امل»، در معنا و مفهوم مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد»،
و در معنا و مفهوم ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
این واژه 2 بار در قرآن تکرار شده
که یکبار در معنای مذموم و بار دیگر در معنای ممدوح بکار رفته است.
«ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ»
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا
وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الأَمِيل: حَبل من الرَّمْل مُعْتَزل عن مُعْظَمه»
«عرب به طناب پوسیده میگه آرزو»
«امل: الأميل حبل»
«الأميل: الرمل المستطيل»
«آرزو – کام – دلخواه – تمنّا»
«رَمَلَ النسيجَ: پارچه را نازك بافت»
تمنایی که همسو با تقدیرات نباشه «يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ»، طناب پوسیدهای است که حسود رو به خودش سرگرم میکنه تا فرصتهای طلایی یکی پس از دیگری از دست بره.
خیلی مواظب باش که این بلا سرِت نیاد: «فَلَا يُلْهِيَنَّكُمُ الْأَمَلُ».
آرزوهای دور و دراز، نور قلب رو تاریک میکنه:
امام کاظم علیه السلام:
«يَا هِشَامُ! مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَكُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ …
فَكَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَيْهِ دِينَهُ وَ دُنْيَاهُ».
« اى هشام، آنكه پرتو فكرش را به آرزوى درازش تاريك كند، به ويرانى عقلش كمك كرده است: … (هر كه چنين كند) گويا هوس خود را بر ويرانى عقلش كمك داده و كسى كه عقلش را ويران كند دين و دنياى خويش را تباه ساخته است.»
«لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ الْعَمَلِ وَ يُرْجِئُ التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ»
«مباش كسيكه بى عمل و كردار (عبادت و بندگى) بآخرت اميدوار است، و به اميد دراز توبه و بازگشت (از معصيت و نافرمانى) را پس مى اندازد.»
تمنایی که تقدیرات، تاییدش کنن، باقیات الصالحات ارزشمندی است «الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ … خَيْرٌ أَمَلاً» که کفهی ترازوی اعمالت رو سنگین میکنه و میتونی بهش افتخار کنی.
چرا مردم با آنکه خرد دارند، نمیفهمند؟!
میشنوند، اما درک شنیداری ندارند!
میبینند، اما درک بینایی ندارند!
+ «ناشئة اللیل!»
طنابِ پوسیدهی تمنّا!
امام باقر علیه السلام:
«عَنْ مُعَمَّرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع
مَا بَالُ النَّاسِ يَعْقِلُونَ وَ لَا يَعْلَمُونَ
قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حِينَ خَلَقَ آدَمَ جَعَلَ أَجَلَهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ أَمَلَهُ خَلْفَ ظَهْرِهِ
فَلَمَّا أَصَابَ الْخَطِيئَةَ جَعَلَ أَمَلَهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ أَجَلَهُ خَلْفَ ظَهْرِهِ
فَمِنْ ثَمَّ يَعْقِلُونَ وَ لَا يَعْلَمُونَ.»
به نقل از معمّر بن یحیی:
به امام باقر علیهالسلام گفتم:
چرا مردم با آن كه خِرد دارند، نمیفهمند؟
فرمود: «زمانی كه خداوند ـ تبارك و تعالی ـ آدم علیه السلام را آفرید،
اَجَل او را پیشِ رویش قرار داد و آرزویش را پشتِ سرش،
و چون مرتكب خطا شد،
آرزویش را پیش روی او قرار داد و اَجَلش را پشتِ سرش.
از این روست كه خِرد دارند، امّا نمیفهمند».
باید پشت به تاریکی دلخواهها و تمنّاهات کنی «أَمَلَهُ خَلْفَ ظَهْرِهِ» و روی خودتو به نور تقدیرات بنمایی «اجل– أَجَلَهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ»، تا نور علم رو با قبض و بسط قلبیت بفهمی، اما اهل حسادت «فَلَمَّا أَصَابَ الْخَطِيئَةَ» پشت به صاحبان نور می کنند «أَجَلَهُ خَلْفَ ظَهْرِهِ» و رو به دلخواهها و تمناهای خودشان هستند «أَمَلَهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ»، خوب معلومه چرا نمیتونن کلام نورانی الهی رو با قلبشون بفهمن «فَمِنْ ثَمَّ يَعْقِلُونَ وَ لَا يَعْلَمُونَ».
روشنایی نور عقل، در گرو اتباع از تقدیرات است.
[اللَّهُمَّ انْزِعْ مِنْهُ الْأَمَلَ ... اللَّهُمَّ ارْدُدْ إِلَيْهِ الْأَمَلَ]
وَ قِيلَ:
بَيْنَمَا عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ جَالِسٌ وَ شَيْخٌ يَعْمَلُ بِمِسْحَاةٍ وَ يُثِيرُ اَلْأَرْضَ
فَقَالَ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ
اَللَّهُمَّ اِنْزِعْ مِنْهُ اَلْأَمَلَ
فَوَضَعَ اَلشَّيْخُ اَلْمِسْحَاةَ وَ اِضْطَجَعَ فَلَبِثَ سَاعَةً
فَقَالَ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ
اَللَّهُمَّ اُرْدُدْ إِلَيْهِ اَلْأَمَلَ
فَقَامَ يَعْمَلُ بِمِسْحَاتِهِ
فَسَأَلَهُ عِيسَى عَنْ ذَلِكَ
فَقَالَ بَيْنَمَا أَنَا أَعْمَلُ إِذْ قَالَتْ لِي نَفْسِي إِلَى مَتَى تَعْمَلُ وَ أَنْتَ شَيْخٌ كَبِيرٌ فَأَلْقَيْتُ اَلْمِسْحَاةَ وَ اِضْطَجَعْتُ
ثُمَّ قَالَتْ لِي نَفْسِي وَ اَللَّهِ لاَ بُدَّ لَكَ مِنْ عَيْشٍ مَا بَقِيتَ فَقُمْتُ إِلَى مِسْحَاتِي.
در روايتى ديگر آمده است:
روزى عيسى پيرمردى را ديد كه با بيلى زمينى را شخم مىزند.
عيسى دست بر دعا برداشت و گفت:
پروردگارا، اميد به كار كردن را از دل او بيرون ببر.
ناگهان پيرمرد دست از كار كشيد.
دوباره عيسى دست به دعا برداشت و گفت:
پروردگارا، او را به كارش دلگرم نما.
ناگهان دوباره پيرمرد مشغول كار شد.
عيسى نزد پيرمرد رفت و از او پرسيد:
چه شد كه اندكى دست از كار كشيدى و پس از چندى دوباره به كار پرداختى؟
پيرمرد گفت:
مشغول كار بودم كه نفسم در درونم ندا داد:
تو ديگر پير شده اى و ديگر نبايد كار كنى. بيل را به كنارى بگذار و استراحت كن.
ولى پس از چندى دوباره نجوايى در درونم پيچيد كه براى ادامۀ زندگى ناچارى كه از دسترنج خود استفاده كنى
و اينچنين بود كه من دوباره مشغول كار شدم.
+ «الموت النور الولایة»:
موت، قبض نور است!
این علامت برای اهل نور و اهل حسد چه معنا و ارزشی دارد؟!
«سعادت و شقاوت»:
«وَلاَيَةُ اَللَّهِ وَ اَلسَّعَادَةُ – وَلاَيَةُ اَلشَّيْطَانِ وَ اَلشَّقَاوَةُ»
«اَلْأَجَلُ – اَلْأَمَلُ»
امام باقر علیه السلام:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
الْمَوْتَ الْمَوْتَ
جَاءَ الْمَوْتُ بِمَا فِيهِ
جَاءَ بِالرَّوْحِ وَ الرَّاحَةِ وَ الْكَرَّةِ الْمُبَارَكَةِ إِلَى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ
لِأَهْلِ دَارِ الْخُلُودِ الَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ
وَ جَاءَ الْمَوْتُ بِمَا فِيهِ
جَاءَ بِالشِّقْوَةِ وَ النَّدَامَةِ وَ الْكَرَّةِ الْخَاسِرَةِ إِلَى نَارٍ حَامِيَةٍ
لِأَهْلِ دَارِ الْغُرُورِ الَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ.
ثُمَّ قَالَ
وَ قَالَ
إِذَا اِسْتَحَقَّتْ وَلاَيَةُ اَللَّهِ وَ اَلسَّعَادَةُ
جَاءَ اَلْأَجَلُ بَيْنَ اَلْعَيْنَيْنِ وَ ذَهَبَ اَلْأَمَلُ وَرَاءَ اَلظَّهْرِ
وَ إِذَا اِسْتَحَقَّتْ وَلاَيَةُ اَلشَّيْطَانِ وَ اَلشَّقَاوَةُ
جَاءَ اَلْأَمَلُ بَيْنَ اَلْعَيْنَيْنِ وَ ذَهَبَ اَلْأَجَلُ وَرَاءَ اَلظَّهْرِ
قَالَ
وَ سُئِلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
أَيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ
فَقَالَ
أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَاداً.
امام باقر عليه السّلام مىفرمايد:
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
ياد كنيد مرگ را! ياد كنيد مرگ را!
آگاه باشيد كه چارهاى جز مرگ نيست،
مرگ آمد با آن چه در آن بود، نسيم و راحتى را آورد،
بازگشتى مبارك به سوى بهشت بلند مرتبه
براى اهل سراى جاودانى،
كسانى كه براى آن سرا كوشيدند و به آن سرا رغبت داشتند
و مرگ آمد با آنچه كه در آن بود، از بدبختى، پشيمانى
و بازگشتى زيانبار به سوى آتشى در نهايت گرمى
براى اهل سراى فريبنده،
كسانى كه براى دنيا كوشيدند و به آن رغبت داشتند.
آنگاه حضرتش فرمود:
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
مرگ در ميان دو چشم او آيد و آرزو در پشت سر او قرار مىگيرد،
[رو به نور و پشت به تمنّا]
و اگر مستحق دوستى شيطان و بدبختى باشد،
آرزو در ميان دو چشم او آيد و مرگ در پشت سر او قرار گيرد.
[رو به تمنّا و پشت به نور]
فرمود:
همچنين از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سؤال شد
كدام يك از مؤمنان زيركترند؟
فرمود:
كسانى كه بيشتر مرگ را ياد كنند و آمادگى ايشان براى آن شديدتر است.